فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه
از زمانی که انسانهای اولیه شروع به استفاده از انرژی کردهاند تا حال ، انرژی به انرژیهای قدیمی و انرژیهای نو تقسیم بندی میشود.
• انرژیهای قدیمی شامل: چوب ، زغال سنگ ، انرژی باد (برای کشتیهای بادی) ، نفت و ... میباشند.
• انرژیهای نو شامل: انرژی خورشید ، باد (برای ماشینهای بادی امروزی) ، هیدروژن ، اتم ، انرژی هستهای و ... هستند.
• این روزها همه صحبت از صرفه جویی در مصرف انرژی است و دانشمندان بیشترین تلاش خود را صرف پیدا کردن راههایی برای بدست آوردن انرژی بیشتر و ارزانتر میکنند و از باد ، خورشید ، جزر و مد دریاها و انرژی موجود در اتمها نیز مدد میجویند. اما جالب است بدانید که همین دانشمندان هم به سختی میتوانند، تعریف دقیقی از انرژی ارائه کنند.
در حقیقت اگر انرژی را به صورت "کار ذخیره شده" یا "توانایی انجام کار" تعریف کنیم، توانستهایم تا حدود زیادی تعریفی از انرژی ارائه نمائیم. هر چند که این تعریف چندان جامع و کامل نیست. در حقیقت وجود ما و دنیای اطراف ما بدون وجود انرژی و حتی تبدیل آن به صورتهای گوناگون امری محال است. لذا انرژی نه از بین میرود ونه به وجود میآید!
• در تعریف انرژی میتوانیم بگوییم که: انرژی توانایی انجام کار است. یعنی تمامی موجودات برای انجام کار باید غذا مصرف کنند تا این غذا بصورت انرژی در ماهیچههای آنها ذخیره شود که در موقع لازم بتوانند از آن استفاده کنند. با پیشرفت و انقلاب تکنولوژیک تمامی دستگاهها و ماشینها به نوعی از انرژیهای مختلف استفاده میکنند. مثلا ماشین بنزین مصرف نکند برای ما نمیتواند کار انجام دهد یا یخچال انرژی الکتریکی مصرف نکند، نمیتواند عمل سرمایشی انجام دهد.
در حقیقت انرژی همواره از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود و همین امر کارها را به سرانجام میرساند. برای نمونه انرژی موجود در دریاچههای پشت سدها ، انرژی ارتفاعی است. خودورهای در حال حرکت ، مثل بسیاری از اشیا متحرک دیگر ، دارای انرژی حرکتی هستند. در کمان تیراندازی انرژی کششی نهفته است و در ابرهای باران زا نیز میتوانیم انرژی الکتریکی را بیابیم. اما این انرژی کار آمد و مهم را چگونه اندازه گیری میکنند!؟
موقعیت جهانی انرژی
• سرنوشت انسانها بر این روال است که در مقابل خطر متحد میشوند. ولی بر عکس در مورد مراکز هستهای عقاید بسیار متفاوت است. زیرا بعضی از ملتها از دیگری میترسند. در چنین شرایطی ، قانون طبیعی اتحاد به علت استفاده نادرست توسط قانون دیگر طبیعت به نام عدم اعتماد جایگزین میشود.
• بخشی از مردم به انرژی توجه بیشتری دارند و تنها راه حل را در افزایش مصرف انرژی الکتریکی که از انرژی اتمی تولید میشود، میدانند و تصور میکنند که افزایش تکنیک ، سبب کاهش خطر به میزان قابل توجه برای همه خواهد بود. آنان در اتم ، در ادامه آنچه که در شیمی ، در هواپیمایی ، در پزشکی و در تحقیقات فضایی انجام یافته ، پیشرفت حتمی را میبینند.
• بعضی دیگر از انرژی اتمی بیمناک هستند آنها بمب اتمی را بخاطر میآورند که به توسط مواد رادیواکتیو تشعشعات هستهای نامرئی را بوجود میآورند، که برای محیط زیست بسیار زیان بار است.
• طرفداران استفاده از انرژیهای غیر هستهای ، اجتماع طبیعت و علم را جویا هستند تا روشهای دیگری را برای تولید انرژی و برای انرژی گیری بوجود میآورند.
اندازه گیری انرژی
بدون تردید اندازه گیری انرژی با توجه به اهمیت زیاد آن ، باید بسیار دقیق باشد، آن هم با ارزش روز افزون انرژی ، که دنیا را دگرگون ساخته است. برای اندازه گیری انرژی واحدهایی وجود دارند که معروفترین آنها "کیلو وات - ساعت" (KWh) است. میزان مصرف برق هر وسیله برقی خانگی را با همین واحد اندازه گیری میکنند.
منابع انرژی
ما برای تأمین انرژی مورد نیاز خود سه گروه انرژی را در اختیار داریم. گروه اول مواد سوختی سنگوارهای ، از قبیل زغال سنگ ، نفت و گاز طبیعی هستند که بازمانده گیاهان وجانورانی میباشند که میلیونها سال قبل میزیستهاند. جالب اینکه ، این منابع بسیار مهم انرژی ، که میتوان از آنها دارو و بسیاری از مواد مصنوعی ارزشمند دیگر را تهیه کرد، در حجم وسیعی سوزانده میشوند.
گروه دوم منابع انرژی تجدید شدنی است. مانند خورشید ، باد ، جزر و مد ، نیروی آب و گرمای محیط ، که بدون دخالت انسان خود به خود تجدید میشوند و به محیط زیست نیز صدمه نمیزنند. متأسفانه استفاده چندانی از اینگونه انرژیها به عمل نمیآید. گروه سوم نیز "مواد سوختنی هستهای" مانند "اورانیوم" و "پلوتونیوم" هستند که انرژی عظیم و شگفت آوری را برای ما به ارمغان میآورند و این انرژی از هسته اتم به عمل میآید. جالب است بدانید که از سوختن یک کیلوگرم زغال سنگ تقریبا هشت کیلو وات ساعت حرارت بدست میآید، در صورتی که از یک کیلوگرم اورانیم 23000000 کیلو وات ساعت حرارت حاصل میشود. البته این انرژی در صورت استفاده نادرست خطرات غیر قابل باوری را به همراه میآورد.
انرژی را به صورت دیگر نیز دسته بندی میکنند. برای نمونه آن را به دو دسته انرژی اولیه و ثانویه تقسیم بندی میکنند. "انرژی اولیه" انرژی بدست آمده از موادی است که بطور طبیعی وجود دارند، که از جمله میتوان از نفت خام ، گاز و زغال سنگ نام برد. در حالی که "انرژی ثانویه" آن دسته از انرژیهایی هستند که از ناقلان انرژی اولیه بدست میآیند. مانند جریان الکتریکی ، بنزین و مواد سوختنی گرمازا. متأسفانه ، هنوز علم انسان آنقدر پیشرفت نکرده است که از قسمت اعظم انرژی استفاده کند، زیرا تنها قسمت بسیار کوچکی از آن بصورت مفید به مصرف میرسد که از این مقدار کم ، بیشترین سهم به مصرف در لوازم خانگی اختصاص دارد و صنایع در ردیف دوم قرار دارند و وسایل نقلیه عمومی در ردیف کم مصرفترین وسایل قرار دارند.
چشم انداز
نیاز جهانی به انرژی اولیه در حال حاضر حدود 12 میلیارد تن SKE (واحد زغال سنگ) در سال است و مسلما این مقدار انرژی مورد نیاز ، پیوسته بیشتر و بیشتر هم خواهد شد و این در حالی است که اگر انسانها با صرفه جویی زیاد هم انرژی را مصرف کنند، تا یکصد سال دیگر موادی مثل نفت خام و گاز پایان میرسند و زغال سنگ نیز حداکثر تا دو قرن دیگر پاسخگوی بخشی از نیاز شدید انسان به انرژی خواهد بود. ذخایر اورانیوم قابل استخراج زمین نیز توانایی تولید 153 میلیارد تن SKE انرژی را دارند.
این مقدار در نگاه نخست ناچیز به نظر میرسد، ولی با توجه به دستیابی انسان به فنآوریهای جدید میتواند چندین قرن مسأله انرژی را حل کند، اما برای آینده دور ناچیز است! به هر حال احتمال یافتن انرژیهای نو در قرنهای آینده هم غیر ممکن نیست و میتوان آن را بدست آورد، مشروط بر اینکه آلودگی ناشی از مصرف انرژی طبق روند کنونی پیش نرود و محیط زیست انسان و سایر جانداران را به مخاطره نیندازد.
در حقیقت ما به اندازه مواد موجود انرژی داریم. سنگ ، ساعت و انسان همه یک وجه اشتراک دارند که همان جرم آنهاست که وزن مخصوص است. هر چیزی که جرم دارد ماده است. البته ناقلان انرژی بدون جرم نیز وجود دارند. برای نمونه امواج نوری جزو این دسته هستند. تا آغاز قرن کنونی چنین فرض میشد که جرم و انرژی دو چیز متفاوت هستند و هرگز به یکدیگر تبدیل نمیشوند. اما در اوایل قرن حاضر "آلبرت انیشتین" ثابت کرد که ماده فقط یکی از شکلهای متعدد قابل تصور انرژی است. او با فرمول معروف خود E = mc2 که رابطه بین سرعت ، جرم و انرژی را بیان میکند، سخن از تبدیل ماده به انرژی را به میان آورد و دنیای علم را دگرگون ساخت و واکنشگرهای رآکتورها اتمی را برای بشر به ارمغان آورد.
هر چند که همچون همیشه ، بمبهای اتمی و در پی آنها بمبهای هیدروژنی نیز روانه بازار پر رونق سلاحهای جنگی مخوف شدند و در اولین قدم شهر هیروشیمای ژاپن را به تلی از خاک بدل کردند. به هر حال مطالعات و تحقیقات دانشمندان در مورد دستیابی به انواع سادهتر و ارزانتر انرژی در هر دو جهت مثبت و منفی کاربردهای فراوانی داشته است و در این میان شاید سهم ما بیشتر از هر چیزی درک آن حقیقت مهم و اساسی باشد که مصرف انرژی توسط فرد فرد ما میتواند مشخص کننده (کاهش یا افزایش) سرعت حرکت کشور در مسیر توسعه باشد.
قضیه کار و انرژی
معمولا بیشترین کاربرد انرژی جنبشی در بحث حرکت در قضیه کار و انرژی ظاهر میشود. لازم به یادآوری است که هرگاه در اثر اعمال نیرویی ، یک جسم از محل اولیه خود جابجا شود، در این صورت میگویند که نیرو بر روی جسم کار انجام میدهد. بنابراین قضیه کار و انرژی بیان میکند که هرگاه بر روی جسمی کار انجام شود، انرژی جنبشی آن تغییر میکند. به عبارت دیگر تغییرات انرژی جنبشی با انجام کار انجام شده بر روی جسم برابر است.
قضیه کار و انرژی قانون جدید و مستقلی از مکانیک کلاسیک نیست. این قضیه برای حل مسائلی مفید است که در آنها کار انجام شده توسط نیروی برایند به راحتی قابل محاسبه است و ما میخواهیم سرعت ذره را در مکانهای خاصی پیدا کنیم. آنچه بیشتر اهمیت دارد این واقعیت است که قضیه کار و انرژی نقطه آغازی برای یک تعمیم جامع در علم فیزیک است. چون در بسیاری از موارد بهتر است کار انجام شده توسط هر نیرو را جداگانه محاسبه کرده و نام خاصی برای کار انجام شده توسط هر نیرو قائل شویم. لذا آنچه قبلا در مورد معتبر بودن این قضیه در مواردی که به صورت کار انجام شده توسط نیروی برایند تعبیر میکنیم، مشکلی ایجاد نمیکند.
یکای انرژی جنبشی
انرژی جنبشی یک جسم در حال حرکت با کاری که میتواند انجام دهد تا به حال سکون برسد، متناسب است. این نتیجه اعم از این که نیروهای اعمال شده ثابت یا متغیر باشند، صادق است. بنابراین یکای انرژی جنبشی و کار یکسان خواهند بود و انرژی جنبشی مانند کار یک کمیت اسکالر است. انرژی جنبشی گروهی از ذرات صرفا از انرژی جمع اسکالر انرژیهای جنبشی تک تک ذرات آن گروه بدست میآید.
انرژی جنبشی جسم صلب
معمولا در مورد حرکت جسم صلب به عنوان سیستمی از ذرات ، دو نوع انرژی جنبشی میتوانیم تعریف کنیم. این دو نوع انرژی که بواسطه نوع حرکت به دو صورت متفاوت میتواند وجود داشته باشد.
انرژی جنبشی انتقالی
گفتیم که انرژی کمیتی اسکالر است. بنابراین در مورد یک سیستم متشکل از چند ذره ، انرژی جنبشی کل برابر با مجموع انرژی جنبشی تک تک ذرات خواهد بود. اما در مورد یک جسم صلب که تعداد ذرات خیلی زیاد است، نقطهای به عنوان مرکز جرم تعریف میشود که نماینده کل جسم صلب است. بنابراین انرژی جنبشی انتقالی نیز به صورت نصف حاصلضرب جرم جسم صلب در مجذور سرعت مرکز جرم تعریف میشود.
انرژی جنبشی دورانی
جسم صلبی را در نظر بگیرید که با سرعت زاویهای ω حول محوری که نسبت به یک چارچوب لخت خاص ثابت است، میچرخد. هر ذره این جسم در حال دوران مقدار معینی انرژی جنبشی دارد. چون تعداد این ذرات در جسم صلب زیاد است، لذا کمیتی به نام لختی دورانی تعریف میشود. لختی دورانی به صورت مجموع جملاتی تعریف میشود که هر جمله با حاصل ضرب جرم یک ذره از جسم صلب در مجذور فاصله عمودی ذره از محور دوران برابر است. بنابراین انرژ ی جنبشی دورانی جسم صلب که بخاطر دوران حاصل میشود، برابر است با نصف حاصل ضرب لختی دورانی جسم صلب در مجذور سرعت زاویهای.
این رابطه شبیه انرژی جنبشی انتقالی جسم است. یعنی سرعت زاویهای مانسته سرعت خطی است و لختی دورانی مانسته جرم لختی یا جرم انتقالی است. هر چند جرم یک جسم به محل آن بستگی ندارد، ولی لختی دورانی به محوری که جسم حول آن میچرخد، بستگی دارد. در واقع میتوان گفت که انرژی جنبشی دورانی همان انرژی جنبشی انتقالی معمولی تمام اجزای جسم است و نوع جدیدی از انرژی نیست. انرژی جنبشی دورانی در واقع راه مناسبی برای بیان انرژی جنبشی هر جسم صلب در حال دوران است. انرژی جنبشی دورانی جسمی که با سرعت زاویهای معین میچرخد، نه تنها به جرم جسم بستگی دارد، بلکه به چگونگی توزیع جرم آن نسبت به محور دوران نیز وابسته است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
سیستمهای ترمز ضدقفل(سیستم ترمز ضدقفل) یک 1999-2006(c)معرفی شبهفنی اورسون وانگ جدید کردن 12 فوریه2006 سیستم ترمز ضدقفل چراغ آژیر است آیا رویچه است بشکند؟ فیزیک اساسی چیست یا نظریات پشت سیستم ترمز ضدقفل؟ مزیتها چهاند و از استفاده کردن سیستم ترمز ضدقفل از شهرت کم میشوند؟ یک راننده ماهر سیستم ترمز ضدقفل را میتواند بزند، درست؟( بنابراین من چرا سیستم ترمز ضدقفل را میخواهم؟) من چه به درباره استفاده کردن سیستم ترمز ضدقفل احتیاج دارم بشناسم؟ آیا هر چیزی من است آیا سیستم ترمز ضدقفل را در حالت قلهای باید انجام بدهد نگه داشته باشد(؟ در مورد روغن ترمز؟) آیا سیستم ترمز ضدقفل را روی وسیله نقلیهام میتوانم نصب بکنم؟ چه اتفاق میافتد اگر tekramretfa را نصب بکند خسته میکند،، چرخها آسترها را ترمز میکنند، پرگارها، چشمهها..،؟ در مورد DWA و 4 در 4 وسیله نقلیه؟ چه کسی بهترین سیستم ترمز ضدقفل را درست میکند؟ توزیع ترمز الکترونیک چیست؟ شما به چه ماشینی میرانید؟
چراغ آژیر سیستم ترمز ضدقفل من است آیا رویچه است میشکند؟ دو پاسخ ممکن به این سؤال هستند: 1. رسیدگی بکنید ببینید اگر چراغ آژیر ترمز قرمزتان روشن بکند شما چه وقت ماشینتان را شروع میکنید. هر چراغ آژیر در یک ماشین در راهاندازی را تعیینشده است روشن بکند چراغ برق را به عنوان یک بررسی بکند.( بله، سازنده انتظار دارد برای شما 15 اخطار همه هر بار چراغها امتحان بکنید شما ماشین را شروع بکنید.) اگر لامپ ترمز آگاهیدهنده قرمز روشن نکند، ممکن است که چراغ آژیر سیستم ترمز ضدقفل است شما را روشن میکند خبر بدهد که لامپ ترمز آگاهیدهنده قرمز سوختهشده است. با مکانیکتان را رسیدگی بکنید لامپ را درباره تغییر بدهد یا، برای باجرأت، هینزتان را با دست تعمیر در بیاورد جدا داشبورد خودتان را و سعی بکنید ببرید. 2. من از پاسخ ممکن دوم همیشه تنفر دارم توزیع بکنم برای اینکه حقیقتاً یک پاسخ نیست. برای تنها راه یقین معلوم میکند نادرست چیست به است آنرا به یک دلال میبرد یا یک مکانیک مطمئن با وسائل تشخیصی الکترونیک. هیچ دیگر عمومی صریح نیست(میخواند: ارزان) راهحل. مقداری دلال شارژ خواهند کرد شما ماشینتان را به کامپیوتر تشخیصی 75 دلار فقط به وصل بکنید. مکانها علاقه دارند منطقه خود زحمت بازیافت ممکن است مجانی رمزدار بکند. سیستم ترمز ضدقفل یک سیستم یکجزئی نیست. برای مثال، اگر دستگاه پخش سی-دیتان کار نکند اما پخشکن نوار حتماً کار میکند، یک گرفتاریجانشین کردن آسان همه واحد رادیویی سر است. با این وجود، سیستم ترمز ضدقفل از خیلی جزء تشکیل میشود، هریک از که میتواند باشد انفراداً جانشین میکند. اینجاست یک فهرست واحدهای ساختمانی اساسی سیستم ترمز ضدقفل: سه یا حساسگرهای چهارچرخه سرعت.( بعضی وقتها، فقط یک حساسگر به معدل دو چرخ عقب عادت دارد نشان بدهد سرعت میگیرد.) سه یا چهار حلقه دندانهدار.( یکی برای هر حساسگر.) یک واحد کنترل الکترونیکی.( . a. k. a مغز.) یک کنترلگر هیدرولیکی. برای خیلی از سیمکشی همه چیز را با هم وصل میکند. شما در حال ارزیابی کردن میتوانید ببینید نادرست چه باشد در به بهترین وجه به دلیل تعداد اجزاء حدس میتواند کار بکند. همه اجزاء هستند برای تابع سیستم ترمز ضدقفل درست را ملزوم میکند. هیچ ترکیب تکی نمیتواند حذفشده باشد. سازندگان این مسئله را شناختند و اینطور سیستم ترمز ضدقفل را همه با توانایی خوددر حال تشخیص دادن بخشید. سیستم ترمز ضدقفل خودش را بدون وقفه زیر نظر دارد هرگاه وسیله نقلیه است همه روی به اطمینان پیدا میکند خوب است. خوب همه نه چه وقت است، چراغ اعلام خطر سیستم ترمز ضدقفل زرد است روشن میکند. بنابراین سیستم ترمز ضدقفل یک رمز گسلی انبار خواهد کرد در حافظه که است دوباره بدست میآورد و به وسیله وسائل تشخیصی را کشف کرد. بعضی از این تواناییهای تشخیصی نسبتاً مصنوعی میتواند باشد. برای مثال، همچنین مقداری سیستم به رکورد را یک تاریخ خلاصه هر حساسگر چرخی سرعت بالای به اصل مطلب قادر هستند که یک کوتاهی کشفشده بود. فهرست بعدی مقداری مثال فراهم میکند از چه میتواند ایراد پیدا بکند. به خاطر بسپارید این یک فهرست کاملاً دربرگیرنده نیست! یکی از حساسگرهای چرخی سرعت است یکی از حلقههای دندانهدار را میشکند است واحد کنترل الکترونیکی را دندانهدار بکند است واحد کنترل هیدرولیکی را بشکند با آلودهها درپوشگذاشته است موتور واحد کنترل هیدرولیکی یکی از آنها را درهمشده است خیلی دریچه واحد کنترل هیدرولیکی است حالا اخبار.( بله، شما خبر خوب را فقط میخوانید.) اگر بعضی وقتها مسئله متناوب است، تشخیص برای سیستم ترمز ضدقفل مشکل میشود. بعضی وقتها، چراغ اعلام خطر روشن خواهد کرد و سپس خودش را خاموش میکند.( در چنین موارد، سیستم ترمز ضدقفل فکر میکند که مسئله دور شد.) در چنین موارد، یک رمز گسلی ممکن نیست باشد انبار میکند. این بخش است شما جایی که مویتان را شروع میکنید عقبنشینی بکنید. بهترین شرطبندی شما به دلالتان قرار است نزدیک بشود وقتی که چراغ آژیر سیستم ترمز ضدقفل روشن بکند و مجبور میکند آنها یک وسیله تشخیصی فوراً وصل بکنند.( ماشین را خاموش نکنید وگرنه اخطار ممکن است دور بشود!) مسئله هر چیزی هنوز میتوانست باشد اما در تجربهام، مسائل متناوب مکرراً ایجادشده توسط گسلش هستند سیم کشی میکند یا اتصالات را سیم کشی میکند.
فیزیک اساسی چیست یا نظریات پشت سیستم ترمز ضدقفل؟ شما دارید delod نسخه اساسی را بیرون احتمالاً به وسیله مطبوعات میخواند. برای چیزی مثل معمولاً این را میخواند: " سیستم ترمز ضدقفل قفلبالای چرخها زیر ترمزگیری مانع میشود ترمزها حدود 30 بار یک دوم به وسیله تعدیل بشود اینطور توانایی هادی را نگهداری بکند." من دو تهوع اصلی با این تقریباً توصیف به دلیل تصورات غلط دارم که به وجود میآورد: 1. سیستم ترمز ضدقفل قفلبالای چرخها هنگام ترمزگیری قطعاً حتماً مانع میشود. با این وجود، این به خیلیها را که معنی میرساند سیستم ترمز ضدقفل فقط برای تفنگ چخماقی چرخدار را زیر نظر داشته باشد(مانند، مطلقاً چرخش صفر). این مورد نیست. 2. اشاره است که، چه وقت طلب شده است، سیستم ترمز ضدقفل ترمزها را باز و بسته 30 بار هر ثانیه به سادگی میچرخاند، موجود مافوق انسان شبیهسازی ترمزها را باز و بسته 30 بار یک دوم پمپ میکند. این بیشتر از حقیقت نمیتوانست باشد. هرگز سیستم ترمز ضدقفل به تفنگ چخماقی چرخدار عمداً اجازه نمیدهد، حتی برای یک میلیونیم ثانیه. من سیستم ترمز ضدقفل را فکر میکنم به عنوان یک ترمزگیری وصفشده بهتر است و بهینهساز ثبات. من وکلا را میتوانم تصور بکنم لرزاننده ترسان در یک چنین بیانیه. این بهترین حدس من است هرگز من در رابطه با چرا سیستم ترمز ضدقفل را نشنیدهام وصفشده در یک چنین راه. یک چنین بیانیه معنی میدهد که سیستم بهترین ترمزگیری ممکن مستعد به نائل است و همیشهاین ثبات مورد نیست. با این وجود، به خاطر این سؤالات درخواستی فرکانس، من فکر میکنم است را که سودمند برای تصور بکند سیستم ترمز ضدقفل است بهترین ترمزگیری ممکن را سعی بکند انجام بدهد و ثبات.( اگرچه ما این که هر دو خواهیم دید نه با هم همیشه ممکن است.) من دوباره میخواهم تأکید بکنم برای اینکه این نقطه است خیلی وقتها گم میکند: هرگز عمداً سیستم ترمز ضدقفل به چرخ تعلیق اجازه نمیدهد، حتی برای یک لحظه. لاستیک اساسی scitsisretcarahc
برای مهمترین جنبه سیستم ترمز ضدقفل را میفهمد(یا در مور آن موضوع، ترمزگیری به طور کلی) به است مشخصات رفتاری یک لاستیک را میفهمد. این بخش وخیم است برای اینکه مشخصات واقعی یک لاستیک بیاعتنایی میکنند(متداول) حس. خیلیها اعتقاد دارند که برای تندترین راه توقف میکند یک ماشین با حبس کردن هنوز چرخها است. این هیچکدام تندترین راه نه کنترلشدهترین راه نیست که یک ماشین توقف میکند. نمودار را زیر در نظر بگیرید:. این نمونه جعلی است اما با این حال مشخصات اساسی هر لاستیک را دارند. محور عمودی ضریب اصطکاک چسبندگی است یا لاستیک چه مقدار نیروی ترمزگیری روی قیر خشک را قادر است بیرون بریزد. محور افقی است 0% زیرپوش تصور میکند به عنوان یک لاستیک در امتداد زیرپوشبه سادگی غلت بدهد و به عنوان یک لاستیک که 100% زیرپوش محبوس است و در امتداد پیادهرو را جیغ میکشد بیرون دادن خیلی از دود. شما از این نمودار را میتوانید ببینید که درجه را ترمز میکند نه در 100% زیرپوش اتفاق بیافتد(یک چرخ قفلشده). در واقع، چنگ مطلوبترین با تقریباً 15% از زیرپوش را اتفاق میافتد. این است، البته، فقط یک مثال و یک لاستیک واقعی هر چیزی از 5% تا 25% میتواند باشد. با این وجود، یادداشت آن شکل منحنی همیشه همان و نقطه بهینه چنگ است همیشه در یک نوک است. نکته مهم دیگر به یادداشت درباره چنگ قلهای است که این یک نقطه ناثابت است. یک شباهت اینجای مفید است. هرگز آیا شما پشت روی صندلیتان را تکیه دادهاید و تقریباً میافتید پشت اما خودتان را به طور ناگهانی میگیرد؟ نقطه شما در کدام تقریباً به عقبنشینی هستید به)15%(نقطه قلهای چنگ شبیه روی نمودار بالای است. 0% زیرپوش به شبیه است وقتی که همه چهار پای صندلیتان بر روی زمین هستند. موضوع بین 0% و 15% زیرپوش به شبیه است شما وقتی که پشت در صندلیتان را دارید تکیه میدهید. 100% زیرپوش [suogalana] کاملاً نوکدار به صندلی روی است، با سرتان و پشت بر روی زمین. طرح خشن بعدی این صندلی را ببخشید شباهت کج بشود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 62 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه:
اقتصاد بیمار ایران اقتصاد مختلط است و دلیل بیماری آن نیز همین اختلاط و امتزاج وظایف ویژه و سنگین حکومتی با امور اقتصادی است که از سوئی هفتاد درصد بودجه کشور همه ساله صرف کمک به شرکتهای زیانده دولتی میشود و از سوئی گرانی و تورم را دائما برآحاد جامعه تحمیل میکند و هیچ چاره ای جز تفکیک وظائف دولتی از کارهای گوناگون اقتصادی به چشم نمیخورد.
صنایع دولتی ناکار آمدی خود را در تمامی کشورها و بیش از همه جا در میهن خودمان به اثبات رسانده بطوریکه بزرگترین و پیشرفته ترین آنها که صنعت نفت باشد هنوز موفق نشده به اندازه مصرف داخلی بنزین تولید کند دیگر انتظار صادرات فراورده پیشکشش. اساسا پیشرفت اقتصادی منوط به انگیزه سود آوریست و اقتصاد دولتی نه تنها از این انگیزه برخوردار نیست که اغلب سود و رشد و توسعه صنایع وابسته به دولت ، فدای انگیزه های دیگری نظیر امنیت ملی و یا کسب مشروعیت سیاسی برای حکومتگران میشود .امروزه انباشت ضرر و زیان ناشی از گره خوردن صنایع کشور به امنیت ملی و مشروعیت سیاسی به مرحله ای غیر قابل دوام و تحمل رسیده که خود خطر آفرین شده و هیچ چاره ای جز واگذاری اقتصاد دولتی به بخش خصوصی و تعاونی باقی نمانده خوشبختانه افزایش در آمد نفتی زمان مساعد را برای واگذاری کلیه شرکتهای دولتی به بخشهای تعاونی یا خصوصی فراهم آورده است زیرا این شرکتها غالبا نیاز به نوسازی و یا تغییر خط تولید دارند تا به مرحله سود آوری برسند و دولت میتواند تقاضای تسهیلات ارزی مدیران مذکور را موکول به واگذاری سهام دولتی بنماید و در آینده نیز نقش اقتصادی دولت حتی المقدور منحصر به واگذاری تسهیلات ریالی و ارزی به مدیران کارخانجات و شرکتها ی نیازمند باشد.
سرمایه باید تحت سلطه افراد در آید زیرا انحصار ابزار خشونت در دست دولت برای حفظ نظم داخلی و جلوگیری از حملات خارجی کافیست و اگر قدرت سرمایه نیز برآن افزوده شود دیگر احدی یارای مقابله با تند رویهای حکومت را نخواهد داشت و از سوی دیگر عملا نیز به اثبات رسیده که اقتصاد تنها زمانی که دولت ان را رها کند بهترین کارکرد را خواهد داشت و علاوه بر ان شکل گیری دولت دموکراتیک تنها در سایه دولت حد اقل میسر است و دولتها وظیفه دارند ابتدا در بخش اقتصادی و سپس در سایر بخش ها کمترین مداخله را
داشته باشند . تخصصی شدن امر حکومت نیز منوط به تقلیل وظایف دولت است تا در زمینه هائی نظیر حفظ آزادی شهروندان، تضمین امنیت جانی و مالی مردم و حفظ نظم و ثبات و جلوگیری از تجاوز خارجی و بر قراری عدالت در جامعه فعال باشد
تاریخچه بیماری هلندی :
درسال 1959 درهلند منابع گاز طبیعی قابل توجهی کشف شد و این اکتشاف در اوایل دهه 1960 به سرعت گسترش یافت و منابع ارزی هنگفت و ناگهانی نصیب این کشور کرد. رونق صادرات و مازاد تراز پرداخت ها رفاه جدیدی را ممکن ساخت . درعوض اقتصاد هلند از بالا رفتن تورم ، کاهش صادرات تولیدی ، نرخ های پایین تر رشد درآمد و افزایش بیکاری آسیب دید . چرا که این پدیده موجب گردید که نیروی کار و امکانات تولید ازبخش صنعتی به بخشهایی ازقبیل خدمات اداری و ساختمان سازی انتقال یابد .
دراثر این امر در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 ، یعنی حدود 10 الی 15 سال ، صنایع مهم کشورهلند تقریباً ازبین رفته و یا قدرت رقابت بین المللی خود را از دست دادند . دولت هلند برای مقابله با این پدیده دست به سیاستهای متفاوتی زد که عمدتاً نتیجه بخش نبود . به همین خاطر بعداز سال 1977 به چنین پدیده ای اصطلاحاً بیماری هلندی گفته میشود .
سابقه بیماری هلندی درایران :
اولین شواهد ورود بیماری هلندی به اقتصاد ایران به سال 1353 هجری شمسی برمیگردد دراین سال تحت تاثیر چهاربرابر شدن قیمت نفت بودجه عمومی کشور به دو برابر افزایش یافت و دولت پهلوی درآن زمان با طرح شعار آموزش رایگان و کاهش قیمت کالا های اساسی انتظارات عمومی را افزایش داد . اما به دلیل رشد واردات و کاهش سطح تولیدات داخلی همزمان با کاهش 14 درصدی در آمدهای نفتی در فاصله سالهای 1355 تا 1357 دوره ای از رکود اقتصادی آغاز شد و بدلیل افزایش نقدینگی نرخ تورم سالانه کشور تا سال 1357 به طور متوسط به 35 درصد رسید .
این درحالی بود که دولت درآن زمان خود را متعهد به صرف هزینه های هنگفت عمومی کرده بود و کاهش درآمدهای نفتی بدلیل کاهش قیمت نفت سبب کاهش توانایی عملی دولت درپاسخ به مطالبات عمومی شد . بعد از انقلاب اسلامی ودر بحبوحه زمانی امروز نیز نشانه هایی از بیماری هلندی در سطح جامعه دیده می شود چرا که افزایش هزینه های جاری و کسری بودجه ای که دولت هر سال با آن مواجه است باعث شده که دولت با بروز کمبود منابع به برداشت از حساب ذخیره ارزی روی آورد . به هر حال اتکاء به در آمد های نفتی برای اقتصاد کشور راهکار نیست . چراکه بی ثباتی و نوسان شدید در آمدهای نفتی تهدیدی برای ثبات اقتصادی ایران است و تجربه دو دهه گذشته نشان داده است کاهش در آمدهای نفتی تا چه اندازه می تواند مخاطره آمیز باشد که یکی از مخاطراتی که اقتصاد دچار آن می شود همین بیماری هلندی است . در واقع با ارزان شدن قیمت نفت ، موجودی حساب ذخیره ارزی نیز به صفر خواهد رسید و انگاه دیگر امکان تعدیل نوسان در آمد های نفتی وجود نخواهد داشت . دولت نباید در آمد های آتی خود را بر پایه قیمتهای متغییر بازارهای جهانی محاسبه کند و همواره باید درصد قابل قبولی خطا را در پیش بینی های آتی قیمتها لحاظ نماید . در شرایطی که در آمد های نفتی کشور های صادر کننده باشوک مثبت روبه رو شود هزینه کردن کامل آن در یکسال در میان مدت آثار معکوس از خود به جای می گذارد و در قالب بیماری هلندی به فعال سازی مکانیزمهای معیوب اقتصاد منجر می شود.
بیماری هلندی واقتصاد ایران
اقتصاد ایران از دیرباز به عدم تعادلها در اقتصاد کلان دچار بوده است. در عصر قاجار دولت اقتصادی به معنی امروزی وجود نداشت و اصولاً هزینههای دولتی به مفهوم کنونی نبود. عدم تعادلها از طریق دادن اعتبارات یا اخذ وامها تا حدودی جبران میگشت و اقتصاد همیشه در شرایطی بود که مثلاً تراز بازرگانی با خروج طلا و فلزات قدیمی از کشور متعادل میشد. با کشف نفت و تزریق درآمدهای نفتی به بودجه دولت نیاز به وام خارجی تا حدودی کاهش یافت. اما فقط زمانی که قیمت نفت در اولین شوک نفتی دهه 1350 شدیداً افزایش یافت، ایران از جرگهی کشورهای وامگیرنده خارج گردید.
در برنامه اول (34ـ 1327) پیشبینی شده بود که استقراض خارجی 31 درصد از کل منابع درآمدی برنامه و 60 درصد از کل استقراض را تأمین کند که با شروع نهضت ملی شدن نفت و روی کار آمدن دولت ملی دکتر مصدق برنامه عملاً به اجرا درنیامد.
در برنامه دوم، استقراض خارجی به 27 درصد کل منابع درآمدی برنامه و 86 درصد کل استقراض در طی برنامه در نظر گرفته شده بود. این مسأله در مورد برنامههای سوم به ترتیب 14 درصد، 91 درصد و برنامه چهارم به 14 درصد، 53 درصد رسید.
کشور در آستانه برنامه پنجم دچار تحولاتی عظیم گشت. در شروع برنامه قیمت نفت در طی یک سال از 9/1 دلار به حدود 10 دلار رسید و درآمدهای نفتی به خزانه دولت سرازیر گشت. حکومت وقت قسمت اعظمی از دلارهای نفتی را در قالب برنامه پنجم درآورد، به طوری که سطح پولی برنامه عمرانی دو برابر گردید. این مسأله سبب مشکلاتی شد که قبلاً برای کشورهای دیگر پیش آمده بود و از آن به عنوان بیماری هلندی یاد میشود.
تکیه به نفت در سالهای پس از انقلاب نیز ادامه یافته است. با شروع جنگ و ادامه آن عملاً نظام تولید کشور تحت تأثیر شرایط جنگ، بحران مدیریت و مالکیت مختل گردید. مدیریت اقتصاد در طی این سالها به دنبال فروش هر چه بیشتر نفت برای تأمین هزینههای جنگ و مایحتاج ضروری کشور بود. لذا بازار سیاه به سایر کالاهای اساسی، بادوام و حتی خوراکی کشیده شد. پس از پایان جنگ و شروع اولین برنامه پنج ساله پس از انقلاب، سهم ارزش افزوده بخش نفت به قیمت ثابت به تولید ناخالص داخلی در طی سالهای برنامه از 20 تا 3/21 درصد در نوسان بود.
سیاستهای تجاری در خصوص تشویق صادرکنندگان و به حرکت افتادن بخشهای صادراتی اقتصاد که در دوران جنگ به تعطیلی کشیده شده بود سبب شد که سهم صادرات نفت در کل صادرات که در اوایل برنامه حدود 92 درصد در 1368 بود به حدود 79 درصد کاهش یافت. برنامه دوم به دلیل معضلاتی که در آن پیش آمده و عملاً به شکست یکسانسازی نرخ ارز منجر شده بود، نیاز به صادرات نفت برای برنامههای توسعه و طرحهای زیادی که در برنامه اول تعریف شده بود موجب شد که سهم صادرات نفتی در کل صادرات به 3/82، 86، 4/84 درصد در سالهای دوم، سوم و چهارم برنامه دوم توسعه برسد.
شوک نفتی چیست؟
معمولاً منظور از شوک نفتی تغییرات ناگهانی در قیمت نفت است. به نظر میرسد در این تعریف خام همه کارشناسان متفقالقول هستند، اما در بحث سنجش آن بر متغیرهای اقتصاد کلان تعاریف گوناگون و بنابراین روشهای اندازهگیری متعددی ارایه میشود و ظاهراً بخشی از اختلاف در نتایج نیز از این مسأله نشأت میگیرد.
برای مثال مطالعات صورت گرفته توسط انگل و پاتون (2001)، کوپر (2002) و خیمنس رودریگز (2002) با استفاده از مدلهای آرچ ـ گاچ صورت گرفته است. در حالی که در برخی از مطالعات دیگر از یک تعریف قراردادی برای بیثباتی قیمت نفت استفاده میشود.
مثلاً هامیلتون (1996) بیثباتی را افزایش بیش از 25 درصد ماکزیمم قیمت نفت در سال قبلتر تعریف کرده است. اما به دور از مباحث نظری، آنچه امروزه از شوک نفتی در اذهان جای گرفته است شوکهایی است که هنوز از تعداد انگشتان یک دست فراتر نرفته است. آنها عبارتند از شوک نفتی اول که به دنبال تلاش اوپک در 1972ـ 1974 روی داد و ماحصل آن افزایش قیمت نفت از هر بشکه 9/1 دلار در 1972 به 41/10 دلار در 1974 بود، به عبارت دیگر طی دوره مورد نظر قیمت نفت به بیش از 5 برابر افزایش یافت
دومین شوک نفتی در 1978 (1357 خورشیدی) روی داد. بروز انقلاب و اعتصابات کارکنان صنعت نفت سبب قطع صادرات نفت ایران به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت در دنیا، سبب افزایش قیمت نفت گردید. قیمت نفت در بازار تک محمولهای به 40 دلار در هر بشکه رسید. سومین شوک نفتی برخلاف دو شوک اول و دوم سقوط قیمت نفت در 1985 را در پی داشت.
قیمت نفت که حال پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب در ایران و صادرات مجدد نفت این کشور به 34 دلار در اوایل دهه هشتاد رسیده بود، مرتباً کاهش یافت. اوج این کاهش در 1985 بود که در طول آن سال قیمت نفت از 28 دلار به 11 دلار سقوط کرد. چهارمین شوک نفتی در 1991 و به دنبال اشغال کشور کویت توسط ارتش عراق و به دنبال آن حمله آمریکا و متحدینش به عراق پدید آمد. در این سال قیمت نفت به حدود 40 دلار نیز رسید، اما این قیمت فقط حدود یک ماه دوام آورد و سپس در طول سال تدریجاً به 20 دلار کاهش یافت.
تأثیر شوک نفتی بر اقتصاد کلان
تأثیر شوک نفتی و افزایش قیمت نفت را میتوان بر سه گروه از کشورهای جهان این گونه بیان کرد:
* کشورهای توسعهیافته و صنعتی
اغلب مطالعات به رابطه میان متغیرهای اقتصاد کلان و شوک نفتی پرداختهاند. این مسأله در ادبیات اقتصادی از اوایل دهه 1980 و پس از مشکلاتی که اولین بحران شوک نفتی در اقتصاد کلان کشورهای صنعتی به جود آورد، آغاز شد. بدین ترتیب نتیجهی مطالعات هامیلتون (1983، 1996، 2001)، بوربیج و هاریسون (1984)، گیسر و کودوین (1986)، مورک (1989)، برناک و همکاران (1997)، هامیلتون و هررا (2000) یافتن رابطهای منفی بین شوک نفتی و متغیرهای اقتصادی کلان بود. در حالی که برخی از کشورها نظیر ایالات متحده آمریکا خود هم یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و هم بزرگترین واردکنندگان نفت است.
انرژی به عنوان مهمترین عامل تولید و از سویی دیگر به عنوان یک کالای مصرفی معمولاً کالایی است که دارای کشش جانشینی و کشش تقاضایی است، بنابراین حتی در مواقعی که سیاستهای پولی و مالی مناسبی نیز اعمال شود، افزایش قیمت انرژی سبب کاهش درآمد ملی کشورهای صنعتی میشود و این مسأله پیامدهایی نظیر بیکاری خواهد داشت.
اغلب پژوهشگران معتقدند که این رابطه برای کشورهای صنعتی غیرمتقارن است. به عبارت دیگر، به همان طورت که افزایش قیمت انرژی سبب کاهش تولید ناخالص و تورم و مشکلات اقتصاد کلان میشود، کاهش قیمت انرژی سبب افزایش تولید ناخالص ملی، رونق اقتصادی و کاهش شدید نرخ تورم نمیشود. بالک و همکاران (2002) معتقدند که در این خصوص حتی اعمال سیاستهای پولی نیز نمیتواند تقارن ایجاد کند.
در حالی که مورک و همکاران (1994) همبستگی میان حرکتهای قیمت نفت و نوسانات تولید ناخالص داخلی را در میان هفت کشور آمریکا، کانادا، ژاپن، آلمان ، فرانسه، انگلستان و نروژ را بررسی کردهاند و معتقدند که با افزایش قیمت نفت تأثیر منفی معناداری بر تولید ناخاصل داخلی آنها میگذارد اما این مسأله در مورد نروژ صدق نمیکند. ولی از سویی دیگر کاهش قیمت نفت فقط در مورد آمریکا و کانادا صریحاً سبب افزایش تولید ناخالص داخلی میشود.
* کشورهای توسعهنیافته مصرفکننده نفت
به نظر میرسد که کشورهای در حال توسعه نسبت به کشورهای صنعتی کمتر تحت تأثیر نوسانات قیمت نفت هستند. این مسأله بیشتر به حجم اقتصاد و سطح به کار رفتن نفت به عنوان یک عامل تولید در آن کشورها برمیگردد. کشاورزی با تکنولوژی کاربر حجم قابل ملاحظهای از اقتصاد کشورهای در حال توسعه را شکل میدهد.
بالا رفتن قیمت نفت اغلب سبب میشود که حساب جاری و بنابراین تراز پرداختهای این قبیل کشورها دچار مشکل گردد. این مسأله در مورد کشورهای فقیر و بدهکار و کشورهای تازه استقلال یافته با اقتصادی در حال گذار کاملاً قابل مشاهده است (موسا، 2000).
* کشورهای صادرکننده نفت
تأثیر افزایش درآمدهای نفتی بر کشورهای صادرکننده نفت از مباحث بحثانگیز اقتصاد سیاسی است. به طور کلی و به خصوص در مورد ایران میتوان این تأثیر را به نحوهی هزینه کردن دولت، ساختار اقتصادی و رفتار دولت در داخل کشور مشاهده کرد.
معمولاً در کشورهای صادرکننده نفت درآمدهای صادرات نفت، به عنوان درآمد بخش دولتی محسوب و از طریق خزانه وارد بودجه میشود. این مسأله سبب میگردد که درآمدهای نفتی از طریق ردیف هزینههای دولت به دو صورت جاری و عمرانی به اقتصاد کشور تزریق شود.
امروز تأثیر بسیار منفی افزایش هزینههای جاری دولت بر ساختار اقتصادی، به خصوص تأثیرات منفی آن بر سرمایهگذاری بخش خصوصی که نشاندهندهی مشارکت مردم در ادارهی اقتصاد است، بر همگان آشکار است و مطالعات انجام شده در این زمینه همگی در این موضوع اتفاق نظر دارند. کشورهای صادرکننده نفت به دلیل ساختار و مسایل سیاسی آنها، دولت به عنوان بزرگترین کارگزار اقتصادی کشور در اغلب بخشهای تولیدی و خدماتی حضور فعال دارد. انتظارات سیاسی و اجتماعی از دولت که عموماً فاقد مبنای اقتصادی است، سبب میشود که اغلب تأثیرات هزینههای سرمایهای دولت نیز به سان هزینههای جاری باشد. سرمایهگذاری عمده دولتی از برنامه زمانبندی مدون خود تبعیت نمیکند، حجم سرمایهگذاری از رقم پیشبینی شده (و بر اساس آن توجیه اقتصادی صورت گرفته) فراتر میرود و مدیریت دولتی غیرکارآمد نیز سبب میشود که اثرات توسعهای این قبیل سرمایهگذاریها ضعیف باشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 25 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
باپیشرفت علم ودانش بشری وگسترش جوامع شهری شیوه زندگی وعادات مردم نیز دستخوش تغییر وتحول گردیده است ویکی ازمواردمهم که ازتغیرمصون نمانده است عادات غذایی وذائقه افرادمی باشد.
باگسترش علم ودانش بشری وتوسعه شهرنشینی درکشورمان باعث شده است ازعادات وجیره های غذایی اصیل وسنتی فاصله بگیریم وبسوی غذاهای آماده کنسروشده روبیاوریم.درسفره های ایرانی غذاهایی چون آبگوشت،آش،ترخینه و…جای خودرابه انواع پیتزا،سوسیس و…داده است یکی دیگرازدلایل تغییر وتحول درسفره های ایرانی افزایش سطح توقعات مردم ومشکلات اقتصادی باعث شده است که زنان نیزدراقتصادخانواده نقش داشته باشند وهمانندمردان دربیرون ازخانه به کاروفعالیت مشغول باشند ودیگرفرصتی برای طبخ غذانداشته باشندومجبورمی شوندبدلیل خستگی ناشی ازکارونبودزمان کافی به غذاهای آماده نظیر انواع کنسروها وپیتزا و… روی بیاورند.
یکی دیگرازتغییرات مهمی که درذائقه افرادایجادشده تمایل افرادبه استفاده ازغذاهای سرخ شده درروغن می باشدکه علاوه برازدست دادن بعضی خواص وسرخ شدن در روغن باعث بروزانواع بیماریهای قلبی عروقی و… می گردد
انواع نوشیدنی های صنعتی جای خودرادرسفره ووعدهای غذایی مردم بازکرده اندکه این موادجدای ازعامل زمینه سازبرای چاقی، موادافزودنی مختلفی که به آنهاافزوده می شوند ممکن است اازبدن دفع نشوندودرقسمتهایی ازبدن چون کبدذخیره شوند ودراثرمصرف طولانی مدت باعث بروزمشکلات کبدی وپوکی استخوان گردند.
صنعتی شدن برغذای میان وعده ای دانش آموزان هم تاثیر گذاربوده است وآنها هم بجای مصرف موادغذایی چون نخودچی کشمش،نان وپنیر،و… روی به مصرف موادی چون پفک،چیپس،لواشک،تمر و…آورده اند.
تغذیه: فرایندی که طی آن غذاتهیه وتامین می شودو واردبدن شده وپس ازعمل متابولیسم بروی آن مورداستفاده سلولها قرارمی گیرد.
سوءتغذیه: بهم خوردن تعادل بین ورودموادمغذی به بدن ومصرف موادمغذی دربدن ایجادمی شود.
موادغذائی:هرماده جامدیامایعی که بتواندنیازهای تغذیه بدن رامرتفع کند
تهیه غذابه عواملی چون دسترسی فیزیکی به غذا-توانایی خرید-آگاهی ازپخت غذا-تقسیم غذادرخانواده-بهداشت موادخوراکی و…بستگی داردوغذاممکن است ازطریق دهان-ورید-زیرجلد واردبدن شده ودرنتیجه فعل وانفعالاتی جذب می گردند.
نکته قابل تامل:دربعضی ازنقاط کشوردرمناطق روستائی وعشایری تقسیم غذادرخانواربه این صورت است که اول پدرخانواده کنارسفره می نشیندوغذا می خوردبعدفرزندان پسرودرآخرباقیمانده غذارامادرخانواده ودختران استفاده می کنند که این خودباعث انواع سوءتغذیه وبیماری دراین گروه می گردد.
موادمغذی به دودسته تقسیم می شوند:
1-موادمغذی ضروری: موادی هستند که بدن قادربه ساختن آنهانمی باشد وحتماًبایدواردبدن شوندمثل اغلب ویتامینها،بعضی اسیدآمینه ها و…
2-موادمغذی غیرضروری:بعضی موادغذائی رابدن ازمواددیگر می سازدمثل بعضی ویتامینها(ویتامینK )و…
عادات غذائی: به مجموعه آداب ورسوم وسنن وقواعدی است که درنحوه انتخاب،تهیه،توزیع ونگهداری ومصرف غذا است
عوامل موثربرعادات غذائی:عوامل ژنتیکی-فرهنگی-مذهبی-سیاسی-اقتصادی
تاریخچه تهیه سوسیس کالباس درایران
سابقه تهیه سوسیس وکالباس درایران ازسال1307هجری شمسی دربندرانزلی توسط فردی روسی شروع شد. سوسیس وکالباس یکی
ازفرآورده های غیربومی وغیرسنتی درکشورماست وماده اولیه ومهم آن گوشت قرمزمی باشدودرکنارآن موادی چون آرد.سویا.شیرخشک.کازئین.نشاسته.گلوتن.وانواع چاشنی مثل:زنجبیل-دارچین-سیر- زیره سیاه و..وموادنگهدارنده چون:پلی فسفاتها-نیتراتها-نیتریتها و… استفاده می شود.
دربرخی موارد ممکن است بدلیل عدم نظارت کافی ومستمرازمواداولیه خوب وسالم استفاده نکنند مشکل دوم مربوط به همین افزودنیهامی باشندهرماده افزودنی بایدشرایط ذیل راداشته باشد:1-قابلیت جذب آسان راداشته باشند 2-رنگش مناسب باشد3-ازلحاظ طعم ومزه مرغوب وپسندیده باشند 4-ضرروزیانی برای بدن نداشته باشند.
موادنگهدارنده
موادنگهدارنده موادی هستندکه ازتغییرات نامطلوب موادغذایی جلوگیری
می نمایندوقادربه خنثی کردن حالت اسیدی موادغذایی فاسدشونده هستندمصرف بیش ازحدآنهانیزمضربوده که بایدمصرف تحت کنترل ونظارت باشدکه این موادبه سه گروه تقسیم می شوند:
1-موادنگهدارنده آلی وشیرین:مثل اسیدسالسیلیک-اسیدسینالیک-
آلدئیدفرمیک- اسیدپیروپیوئیک و…
-موادنگهدارنده معدنی مثل نیتراتها-نیتریتها وسولفیتها و…
3-موادنگهدارنده فرار:موادی که درحرارت معمولی بشدت فراربوده وحتی قادراندازمنافذپوششهامصرف شده درموادغذائی عبورنمایند.
نیتریت ونیترات سدیم وپتاسیم :ازجمله موادنگهدارنده معدنی می باشدکه درصنعت سوسیس وکالباس مورداستفاده قرارمیگیرندزیراعلاوه برعمل نگهداری تثبیت رنگ قرمز گوشت وجلوگیری ازتغییر رنگ وتیرگی آن می باشدمقدارمجازاین مواد درایران PPm 150می باشد.واستعمال بیش ازحدآن باعث تولیدماده ای بنام نیتروزامین خواهدشدکه این ماده سرطانزامی باشدومصرف بیش ازاندازه آن دراطفال نیزباعث مسمومیت خواهدشد.
نقش تغذیه دریادگیری:
اهمیت تغذیه راازدو دیدگاه موردبحث وارزیابی قرارمی دهیم:
1-تاثیرغذادردوران رشدوتکامل 2-تاثیرتغذیه درکارکردبدنی وذهنی دوران زندگی شواهدزیادی نشان می دهدکه تغذیه دردوران جنینی وسالهای اولیه زندگی تاثیربسیارزیادی برتکامل ذهنی ورشدجسمی کودک داردبگونه ای که سوءتغذیه دراین دوران می تواندباعث واپس زدگی ذهنی شودوتکامل جسمی وروحی کودک رابه تعویق می اندازدوکودکان مبتلابه سوءتغذیه نمی توانند دردوره های بعدی زندگی به توانائی ذهنی لازم برسند.این نکته ازاین
لحاظ اهمیت داردکه این افراددردوران تحصیل دچارمشکلات عدیده آموزشی خواهندشد.علی رغم پیشرفت تکنولوژی وتمدن بشری گرسنگی وسوءتغذیه دونقطه تاریک ولکه ننگ برتارک حیات بشراست وهرروزه 40هزارکودک بدلیل سوءتغذیه وفقربیماری جان خودرا ازدست می دهند.وهنوزبیش ازیکصدمیلیون کودک ازامکانات اولیه آموزشی محروم هستندکه60%آنهادخترهستنددرحالی که تامین تغذیه وسلامت کودکان ونسل آینده باید بعنوان محورکلیدی توسعه اجتماعی واقتصادی قرارگیردولی متاسفانه30%کودکان جهان ازکمبودپروتئین وانرژی رنج می برندوسالانه250هزارکودک دراثرکمبودویتامینA بینایی خودرا ازدست می دهند و5میلیون کودک به سبب کمبودیدازنظررشدجسمی وفکری آسیب می بینندوحدود150میلیون کودک دارای وزن کمترازاستاندارد می باشند. 3میلیون کودک دراثرابتلاء به اسهال می میمرندکه هزینه تامین سلامت یک کودک جهت پیشگیری از مرگ زودرس فقط5دلار می باشدودرمجموع سالیانه حدود13 میلیون کودک قادرنسیتند سال اول زندگی خودراپشت سربگذارند.
تاسالهاقبل میلیونها کودک بعنوان خیابانگرد-یتیم-آواره-قربانیان جنگهای خانمانسوز بودنداما اینک عمیق ترین وبی صداترین دشمنکودکان راسوءتغذیه تشکیل می دهدکه بدلیل خردسال بودن قربانیان این فاجعه راهی به تلویزیون وتریبونهای بین المللی ومیکروفونهای بزرگسالان نمی یابند.
اثرات زیانبارسوءتغذیه
الف اثرات فرهنگی وآموزشی: صدهامیلیون کودک درجهان بعلت سوءتغذیه وفقرازرفتن به مدرسه خودداری می کنندوچنانچه به مدرسه هم بروندترک تحصیل می کنند وآنان ازدرس خواندن خودبهره ای نمی گیرندزیراسوءتغذیه موجب توقف رشدفکری وذهنی کودکان می گردد تحقیقات نشان داده است دانش آموزانی که دارای سوءتغذیه اندبهره هوشی پایین دارند.
درسال1990میلادی تحقیقاتی توسط پولیت انجام گرفت نشان داد دانش آموزانی که ازگرسنگی رنج می برندمعمولاً دردرس حساب نمرات کمتری کسب می کنندوهنگامی که سوءتغذیه بانخوردن صبحانه توام باشداثرآن برفعالیتهای ذهنی بسیارعمیق تراززمانی است که یکی ازعارضه هارا دارد.گرسنگی به حواس پرتی کودک.بی توجهی به محرکهای طبیعی ورفتارهای کنش پذیر درکودک منتهی می شود
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
ولایت فقیه به معنی سرپرستی فقیه و جامع الشرایط در عصر غیبت است.
برخی از شیعیان اعتقاد دارند در عصر غیبت کبری که مردم از حضور امام معصوم در جامعه انسانی و راهبری او در عرصههای گوناگون همانند معرفت، حکومت و قضاوت محرومند، فقیه عادل دارای شرایط فتوا، بر آنان ولایت دارد. به بیان دیگر در این اعتقاد ولایت فقیه در حقیقت نیابت عام از امام معصوم است و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است. بنابر نظر روح الله خمینی این بدان سبب است که حضور کامل دین در جامعه انسانی در گرو برپایی حکومت اسلامی است. ضرورت وجود حکومت اسلامی محدود به عصر پیامبر یا روزگار حضور امام معصوم نیست.
فقهای شیعه بر اصل حجت بودن فتوای فقیه عادل دارای شرایط فتوا بر افرادی که آن فقیه را به عنوان مرجع تقلید، یعنی به عنوان متخصصی که در احکام تحقیق کرده و دارای اجتهاد میباشد، صرفاً در مورد احکام شرعی متفق اند و حتی برخی از آنان، این اصل را بدیهی دانستهاند. اما گسترش این نیابت در کلیه امور مورد اختلاف مخالفین نظریه ولایت فقیه میباشد
پشتوانه روایی ولایت فقیه، مقبوله عمر بن حنظله است. بنابر این روایت، فقیه دارای صلاحیت را امامان معصوم به نیابت نصب کردهاند و این نیابت به گونهٔ عام است. بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه لازمه پذیرش حکومت اسلامی، روا داشتن اختیارات مطلق برای فقیه است. فقیه حاکم علی الاطلاق است و همه اختیارات امام معصوم را دارا است؛ زیرا ولایت مطلق، به معنای رعایت مصالح عام در سرپرستی جامعهاست و چون حوزه حکومت، مصالح عمومی را نیز در بر میگیرد، بدون ولایت مطلق برپایی حکومت اسلامی و اجرای احکام دین ممکن نیست
ولایت فقیه دوام بخشیدن به اختیارات حکومتی و عمومی امام معصوم در عصر غیبت است؛ اما بدین معنا نیست که فقیه در فضیلت و شخصیت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم است
از نظر پیروان نظریه ولایت فقیه، ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نظر با دیگر مردم برابر است. ویژگیهای ولی فقیه و حاکم اسلامی – همانند عدالت، تقوی و پرهیزگاری - او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خود رأیی باز میدارد.
مساله «ولایت فقیه»، یکى از مهمترین مسائل جامعه اسلامى است که بحث و گفتگو درباره آن، از دو جهت ضرورى مىباشد:
اول آنکه ولایت فقیه سنگبناى نظام جمهوری اسلامی است و بر هر فرد مسلمان و انقلابى لازم است این اصل اساسى را خوب بشناسد و سپس بر مدار آن حرکت کند.
دوم اینکه دشمنان اسلام و انقلاب فهمیدهاند که ظلمستیزى انقلاب و نظام اسلامى، از این اصل مهم و مترقى سرچشمه گرفته است و براى منحرف ساختن چنین نظام و انقلابى، باید به قلب نیرودهنده و ستون استوار آن هجوم برند و به همین جهت است که پس از پیروزى انقلاب اسلامی، در هر زمان مناسب، شبهاتى در زمینه این اصل بىبدیل مطرح گشته است.
مساله ولایت فقیه به معناى اعمال امورى که جنبهحکومتى داشته، در همان سالهاى آغاز «غیبت کبرى» در گفتارفقها و علما مطرح بوده است.حضرت امام خمینی قدس سره در حوزه علمیه نجف اشرف، بحث ولایت فقیه را در تاریخ 1/11/1348ش تا 20/11/1348 در جلسات درسخارج فقه خود مطرح نمود، در آن جاچنین فرمودند:
«موضوع ولایت فقیه چیز تازهاى نیست که ما آورده باشیم،بلکهاین مساله از اول مورد بحثبوده است، حکم مرحوم میرزاىشیرازى (آیه الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى معروف بهمیرزاى بزرگ، وفات یافته 1312 ه.ق، مرجع تقلید بعد از استاداعظم شیخ انصارى) در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتى بود، براىفقیه دیگر نیز واجب الاتباع بود، و همه علماى بزرگ ایران جزچند نفر از این حکم متابعت کردند، حکم قضاوتى نبود که بینچند نفر سر موضوعى اختلاف شده باشد، و ایشان روى تشخیص خود،قضاوت کرده باشد، بلکه روى مصالح مسلمین و به عنوان ثانوى،این حکم حکومتى را صادر فرمودند، و تا عنوان (ادامه استعمارانگلستان در رابطه با دخانیات) وجود داشت، این حکم نیز بود، وبا رفتن عنوان، حکم هم برداشته شد. و هم چنین مرحوم میرزامحمد تقى شیرازى (وفات یافته 1338ه. ق معروف به میرزاى کوچکاز مراجع بعد از میرزاى شیرازى) که حکم جهاد دادند البتهاسم آن دفاع بود و همه علما تبعیت کردند، براى این است کهحکم حکومتى بود. به طورى که نقل کردند مرحوم کاشف الغطا(معروف به آیه الله شیخ جعفر کاشف الغطاء وفات یافته 1228ه.ق صاحب کتاب کشف الغطاء در فقه استدلالى) نیز بسیارى از اینمطالب را فرمودهاند، و از متاءخرین مرحوم نراقى (ملا احمد،وفات یافته سال 1245ه.ق) همه شوون رسول اللهصلیاللهعلیهوآلهوسلمرا براى فقهاءثابت مىدانند، و مرحوم آقاى نائینى (آیه الله حاج میرزا حسیننائینى وفات یافته سال 1355 ه.ق) نیز مىفرمایند که این مطلباز حدیث مقبوله عمر بن حنظله استفاده مىشود. در هر حال طرحاین بحث تازگى ندارد، و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسىقرار دادیم، و شعب حکومت را ذکر کرده و در دسترس آقایانگذاشتیم تا مساله روشنتر گردد.
فقیه کیست
مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامعالشرایط است نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقیه جامعالشرایط باید سه ویژگى داشته باشد; «اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبرى». یعنى از سویى باید صدر و ساقهء اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوى دیگر، در تمام زمینهها، حدود و ضوابط الهى را رعایت کند و از هیچ یک تخطى و تخلف ننماید و از سوى سوم، استعداد و توانائى مدیریت و کشوردارى و لوازم آن را واجد باشد.
ولایت چیست
ولایتواژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است. «ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر; بدون آنکه فاصلهاى در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانى و ترتبى، قرب و نزدیکى آن دو به یکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهاى مختلف(به فتح و کسر) درمعانى «حب و دوستى»، «نصرت و یارى»، «متابعت و پیروى»، و «سرپرستى»استعمال شده که وجه مشترک همه این معانى همان قرب معنوى است.
مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است. ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است .
تفاوت «ولایت» با «وکالت»
معناى ولایت و وکالت و نیز تفاوت آن دو را در چند بند ذیل مىتوان دریافت:
1- هر کارى را که یک فاعل، به صورت مستقیم و مباشرتا انجام مىدهد، یا درباره شخص خودش مىباشد و یا درباره دیگرى. در فرض اول، هیچ گونه اعتبار و جعل و قراردادى از ناحیه غیر، وجود ندارد; زیرا در این صورت، تنها رابطه فعل با فاعلش، همان پیوند تکوینى و واقعى است و اگر فعل مزبور از سنخ کارهاى تشریعى و قانونى است، فاعل، آن کار را به نحو اصالت(نه ولایت و نه وکالت) انجام مىدهد. غرض آنکه، فاعل مختار، براى تامین نیازهاى خود، کارهایى را بدون دخالت دیگران به نحو اصالت انجام مىدهد. در فرض دوم که فاعل، کارى را مربوط به دیگرى و براى تامین مصالح او انجام مىدهد، این کار، یا بر مبناى وکالت از دیگرى است و یا بر اساس ولایتبر دیگرى.
2- اگر فاعل، کارى را بر اساس وکالت از دیگرى انجام دهد، اصالت راى و تصمیمگیرى از آن همان دیگرى است و حدود کار فاعل، بستگى دارد به تشخیص موکل(وکیلکننده) و به محدوده وکالتى که موکل به او داده است; ولى اگر فاعلى، بر اساس ولایتبر دیگرى، کارى را براى تامین مصالح او انجام دهد، اصالت راى و تصمیمگیرى و تشخیص، از آن خود فاعل(ولى) است و او بر اساس محدوده ولایتى که از ناحیه خداوند به او داده شده است عمل مىکند.
3- از آنجا که معیار تصمیمگیرى در ولایت، تشخیص ولى و سرپرست است، اما در وکالت، تشخیص موکل(وکیلکننده) معتبر است; پس جمع ولایت و وکالت در مورد واحد، ممکن نیست; یعنى ممکن نیست که یک شخص، در یک کار خاص، هم ولى بر دیگرى باشد و هم وکیل از سوى او.
4- اصل اولى درباره رابطه انسانها با یکدیگر، «عدم ولایت» است; یعنى هیچ انسانى بر انسان دیگر ولایت ندارد; مگر آنکه از سوى خداى سبحان تعیین شده باشد و از اینرو، ولایت داشتن هر انسان معصوم و یا غیرمعصوم بر انسانهاى دیگر، نیازمند تعیین و جعل بىواسطه و یا بواسطه ولایت از سوى خداوند است. امامان معصوم(علیهمالسلام) که از سوى خداوند به عنوان اولیاء جامعه بشرى منصوب شدهاند، مىتوانند افراد واجد شرایط را از سوى خود ولى و رهبر جامعه قرار دهند که در این صورت، منصوبین از سوى امامان معصوم، ولایتبر جامعه اسلامى را از خداوند گرفتهاند، اما با واسطه امامان; و لذا این منصوبین، نسبتبه معصومین(علیهمالسلام) وکیلند; گرچه نسبتبه جامعه انسانى، ولى(والى) مىباشند.
5- هر انسانى مىتواند در اداره امور خود، برخى از کارهاى وکالتپذیر را به دیگرى بسپارد و در این صورت، آن شخص وکیل، نازل منزله موکل خویش است و به جاى او مىنشیند و در دایره وکالتى که از او گرفته، به انجام کارهاى او مىپردازد. بدیهى است که وکالت، تنها در مواردى صورت مىپذیرد که آن موارد، به طور کامل در اختیار وکیلکننده باشد و لذا هیچ کس نمىتواند امر مشترک میان خود و دیگران را بدون اجازه از آنان، به صورت وکالت تام و مستقل به شخص سومى تفویض نماید.
6- نصب و تعیین ولایت، نمىتواند همانند وکالت، از سوى خود انسانها باشد; یعنى یک انسان عاقل و بالغ و... نمىتواند اختیار و اراده خود را به دیگرى واگذار کند و بگوید من حق حاکمیتبر خود را به تو واگذار مىکنم و تو را «قیم تامالاختیار» خود قرار مىدهم و خود را «مسلوبالاختیار تام» مىگردانم. بنابراین، آنچه که یک شخص براى خود معین مىکند، تنها در محور وکالت و توکیل است نه در محور ولایت و تولیت.
تذکر: چون «ولایت فقیه» بهمعناى ولایت فقاهت یعنى ولایت مکتب تام و کامل و جامع اسلامى و الهى است، بازگشت چنین ولایت و قیومیتى، به ولایتخداوند و قیوم بودن اوست و مسلوبالاختیار بودن بنده در برابر خداوند، مقام تسلیم اوست که نهایت کمال انسان محسوب مىشود.
7- یکى دیگر از تفاوتهاى وکالت با ولایت آن است که عقد و قرارداد وکالت، تابع موکل است و با مرگ او برطرف مىشود و وکیل نیز معزول مىگردد زیرا در این حال، دیگر کسى وجود ندارد که شخص وکیل، جانشین او در عمل باشد اما در ولایت چنین نیست و با مرگ ولایتگذار و ناصب(نصبکننده)، ولایت ولى، نسبتبه مولىعلیه، از میان نمىرود و تا ولایتگذار دیگر آن را باطل نکند، برقرار خواهد بود و از اینجا دانسته مىشود که اگر فقیه جامعالشرایط، از سوى پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم یا یکى از امامان معصوم(علیهمالسلام) به عنوان ولى جامعه اسلامى منصوب گردید، این سمت، تا آن زمان که ولایت او توسط یکى از ائمه بعدى مورد نقض و نفى قرار نگرفته باشد، ثابتخواهد ماند و این، بر خلاف آن مواردى است که امام معصوم، کسى را به عنوان وکیل خود در امرى قرار مىدهد; زیرا پس از شهادت یا رحلت آن امام معصوم(علیهالسلام)، آن شخص وکیل، وکالت نخواهد داشت.
8- شخص وکیل، پیش از وکیل شدن از سوى دیگران، حقى بر آنان ندارد که به موجب آن حق، وظیفهاى براى آنان در وکالت دادن به آن شخص ایجاد شود و لذا آنان مختارند که او را وکیل خود کنند یا نکنند; اما در ولایت، شخص ولى، پیش از آنکه مردم ولایت او را بپذیرند، از سوى خداوند داراى حق ولایت است که چنین حق مجعول از ناحیه خداوند، وظیفه پذیرش ولایت را بر دیگران ایجاب مىکند.
حکومت ولایتى،حکومت وکالتى
با روشن شدن مطالب یاد شده، اگر سرپرست جامعه، سمتخود را از مردم دریافت کند تا کارهاى آنان را بر اساس مصلحت و راى خودشان انجام دهد، وکیل آنان خواهد بود و چنین حکومتى، «حکومت وکالتى» است; ولى اگر حاکم اسلامى، سمتخود را از خداوند و اولیاء او یعنى پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم(علیهمالسلام) دریافت نموده باشد، منصوب از سوى آن بزرگان، و سرپرست و ولى جامعه خواهد بود و چنین حکومتى، «حکومت ولایتى» است.
در حکومتى که بر اساس ولایت است، فقیه جامعالشرایط، نائب امام عصر(علیهالسلام) و عهدهدار همه شؤون اجتماعى آن حضرت مىباشد و تا آن زمان که واجد و جامع شرایط لازم رهبرى باشد، داراى ولایت است و هرگاه همه آن شرایط یا یکى از آنها را نداشته باشد، صلاحیت رهبرى ندارد و ولایت او ساقط گشته است و او از سرپرستى امت اسلامى منعزل است و نیازى به عزل ندارد.
اما اگر حاکمى بر اساس وکالت از مردم، اداره جامعه را در دست گیرد، وکیل مردم است و همان گونه که مردم وکالت را به او دادهاند و او را به این مقام نصب کردهاند، عزل او از این مقام نیز به دستخود آنان است و چون عزل وکیل، طبعا جایز است، مردم مىتوانند هرگاه که بخواهند، او را عزل کنند; اگر چه هنوز شرایط لازم را دارا باشد و هیچ تخلفى از او سر نزده باشد. از سوى دیگر، اختیارات چنین حاکمى، اولا مربوط به انجام کارهایى است که مردم در جامعه اسلامى اختیار آنها را دارند و در کارهایى که در اختیار مردم نیست و در اختیار امام معصوم است، حق تصرف و دخالت ندارد و ثانیا در غیر این مورد نیز اختیارات او به اندازهاى است که مردم بپسندند و صلاح بدانند و لذا دایره حکومت و اختیارات او، از جهتى مقید به زمان است و از جهت دیگر، محدود به مواردى است که مردم مشخص کنند.
جز نظام جمهورى اسلامى ایران که مبتنى بر ولایت و رهبرى الهى است، همه حکومتهاى دموکراتیک و شبهدموکراتیک جهان، حکومتى بر مدار وکالت دارند. در آن جوامع، به دلیل بدفهمیدن دین خداوند از سویى، و به دلیل غرورى که از پیشرفتهاى علم تجربى حاصل گشته و علمپرستى و اومانیسم و انسانمدارى رواج یافته از سوى دوم، و نیز شهوتگرایى و لذتطلبى بىحد و حصر آنان از سوى سوم، اساسا احساس نیازمندى به وحى الهى و هدایت انسانهاى معصوم منصوب از سوى خداوند وجود ندارد و آنان، عقل خود را در ساختن جامعهاى مطلوب و رساندن انسان به سعادت نهائى کافى مىدانند و به همین دلیل، قوانین کشور را خود وضع مىکنند و هر آنچه اکثر مردم بخواهند، متن قانون خواهد شد; اگر چه آن قانون، موافق با وحى الهى نباشد. محور حکومت وکالتى، همانا حکومت «مردم بر مردم» است; یعنى حکومت آراء جامعه(نمایندگان جامعه) بر خود جامعه; و بازگشت چنین حکومتى، به حکومت «هوا بر هوا» خواهد بود; زیرا هر چه مخالف وحى است، هواى نفس است و مشمول کریمه «افرایت من اتخذ الهه هواه» مىباشد.
این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که در حکومت مبتنى بر ولایت فقیه، همانند حکومت مبتنى بر ولایت پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم و امام معصوم(علیهالسلام)، مردم، ولایتخدا و دین او را مىپذیرند نه ولایتشخص دیگر را; و تا زمانى لایتبالعرض و نیابتى فقیه را اطاعت مىکنند، که در مسیر دستورها و احکام هدایتبخش خداوند و اجراى آنها باشد و هر زمان که چنین نباشد، نه ولایتى براى آن فقیه خواهد بود و نه ضرورتى در پذیرش آن فقیه بر مردم; و از این جهت، ولایت فقیه و حکومت دینى، هیچ منافاتى با آزادى انسانها ندارد و هیچگاه سبب تحقیر و به اسارت درآمدن آنان نمىگردد.
اختیارات یا مسؤولیتهاى مطلقه فقیه
از برهان ضرورت وجود ناظم و رهبر براى جامعه اسلامى و نیز از نیابت فقیه جامعالشرایط از امام عصر(علیهالسلام) در دوران غیبت آن حضرت و از آنچه در فصول گذشته گفته شد، به خوبى روشن مىگردد که ولى فقیه، همه اختیارات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و امامان(علیهمالسلام) در اداره جامعه را داراست; زیرا او در غیبت امام عصر(عج)، متولى دین است و باید اسلام را در همه ابعاد و احکام گوناگون اجتماعىاش اجرا نماید. حاکم اسلامى، باید براى اجراى تمام احکام اسلامى، حکومتى تشکیل دهد و در اجراى دستورهاى اسلام، تزاحم احکام را به وسیله تقدیم اهم بر مهم رفع کند. اجراى قوانین جزایى و اقتصادى و سائر شؤون اسلام و جلوگیرى از مفاسد و انحرافات جامعه، از وظایف فقیه جامعالشرایط است که تحقق آنها نیازمند هماهنگى همه مردم و مدیریت متمرکز و حکومتى عادل و مقتدر است.
حاکم اسلامى، براى اداره جامعه و اجراى همهجانبه اسلام، باید مسؤولان نظام را تعیین کند و مقررات لازم براى کشوردارى را در محدوده قوانین ثابت اسلام وضع نماید; فرماندهان نظامى را نصب کند و براى حفظ جان و مال و نوامیس مردم و استقلال و آزادى جامعه اسلامى، فرمان جنگ و صلح را صادر نماید. کنترل روابط داخلى و خارجى، اعزام مرزداران و مدافعان حریم حکومت، نصب ائمه جمعه و جماعات(به نحو مباشرت یا تسبیب)، تعیین مسؤولان اقتصادى براى دریافت زکات و اموال ملى و صدها برنامه اجرایى و مقررات فرهنگى، حقوقى، اقتصادى، سیاسى، و نظامى، همگى از وظایف و مسؤولیتهاى مطلقه فقیه است که بدون چنین وظائفى، اجراى کامل و همه جانبه اسلام و اداره مطلوب جامعه اسلامى، به آن گونه که مورد رضایتخداوند باشد، امکان پذیر نیست.
اقامه دین، غایت ولایت فقیه
ابتدا باید دید که آیا ولایت در قدم اول، براى اجراى احکام فقهى است یا اینکه چنین امرى، بیش و پیش از آنکه براى اجرا باشد در واقع براى «اقامه اصل دین» است؟ خلاصه اینکه هدفِ ولایت، «اقامه دین» است یا «اقامه فقه»؟
به تعبیر بهتر، «عمل به فقه» - که غیر از اقامه فقه است- غایتِ ولایت است یا «اقامه دین» هدف نهایى آن محسوب مىشود؟ به نظر مىآید که هدف اساسىِ ولایت، اقامه دین است که به تبع آن، اقامه فقه نیز در همین راستا قابل تفسیر خواهد بود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 16 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید