دانلودمقاله گزارش کارآموزی شرکت افق سیستم

 

 

 


فعالیت اجرایی در شرکت خدمات رایانه ای افق سیستم در استان قزوین هرچند که در مدت زمان بسیار کوتلاهی انجام شد ، اما آشنایی با فعالیت های لازم و اجرایی در یک شرکت در بازار کار و همچنین آشنایی با تعمیر و نگهداری سیستم های رایانه ای هم به لحاظ نرم افزاری و هم به لحاظ سخت افزاری دوره ای سرشار از اطلاعات و نکات فنی را برای ما برای ورود به بازار کار فراهم نمود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول – معرفی شرکت تعاونی خدمات رایانه ای افق سیستم

 

 

 

 

 

1- نام و نوع شرکت :
شرکت تعاونی خدمات رایانه ای افق سیستم .
2- سال تاسیس :
شرکت تعاونی خدمات رایانه ای افق سیستم در تاریخ 29/8/1385 تحت شماره 20116 در اداره ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی قزوین به ثبت رسیده است.
3- موضوع شرکت :
فعالیت شرکت طبق مفاد اساسنامه ، در زمینه های مختلف رایانه ای در زیر شاخه های نرم افزاری و سخت افزاری ، شبکه های رایانه ای ، سیستم های مبتنی بر داده ها میباشد ، انجام انواع خدمات سخت افزاری و نرم افزاری ، اجرا و پشتیبانی شبکه های رایانه ای در ارگانها و نهادها ، ارائه بسته های نرم افزاری خاص بر اساس نیاز نهاد و یا ارگان مورد نظر .

 

4- نوع فعالیت :
بخشی از تجربیات این شرکت را میتوان بشرح زیر خلاصه نمود :
- تعمیر و فروش انواع سیستم های سخت افزاری و همچنین ارائه نرم افزار های حسابداری و حسابرسی
- طراحی و پیاده سازی نرم افزار جامع زرگری
- اجرای شبکه های داخلی برای چندین ارگان در استان قزوین
- پشتیبانی شبکه ها
5- عضویت ها :
-عضو انجمن صنفی شرکتهای رایانه ای
-عضو انجمن صنفی اتحادیه شرکت های تعاونی کامپیوتر در استان قزوین
-عضو انجمن شرکت های IT سیستم های بیسیم در استان قزوین .

 

6- سازمان و تشکیلات :
هسته مرکزی شرکت افق سیستم از حدود 7 نفر پرسنل فنی , اجرایی , اداری و خدماتی تشکیل شده است که تعداد حدود چهار نفر در دفتر مرکزی به عملیات ستادی اشتغال دارند و بقیه حسب مورد بعنوان هسته مرکزی در سایت های اجرایی فعال می باشند..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم – تعمیر و نگهداری و پشتیبانی شبکه محلی

 

 

 

 

 


فصل دوم – شبکه های محلی :
پیشگفتار :
اساسا یک شبکه کامپیوتری شامل دو یا بیش از دو کامپیوتر وابزارهای جانبی مثل چاپگرها، اسکنرها ومانند اینها هستند که بطور مستقیم بمنظور استفاده مشترک از سخت افزار ونرم افزار، منابع اطلاعاتی ابزارهای متصل ایجاده شده است توجه داشته باشید که به تمامی تجهیزات سخت افزاری ونرم افزاری موجود در شبکه منبع1(Source) گویند.
در این تشریک مساعی با توجه به نوع پیکربندی کامپیوتر ، هر کامپیوتر کاربر می تواند در آن واحد منابع خود را اعم از ابزارها وداده ها با کامپیوترهای دیگر همزمان بهره ببرد.
دلایل استفاده از شبکه را می توان موارد ذیل عنوان کرد :

 

1 - استفاده مشترک از منابع :
استفاده مشترک از یک منبع اطلاعاتی یا امکانات جانبی رایانه ، بدون توجه به محل جغرافیایی هریک از منابع را استفاده از منابع مشترک گویند.

 

2 - کاهش هزینه :
متمرکز نمودن منابع واستفاده مشترک از آنها وپرهیز از پخش آنها در واحدهای مختلف واستفاده اختصاصی هر کاربر در یک سازمان کاهش هزینه را در پی خواهد داشت .

 

3 - قابلیت اطمینان :
این ویژگی در شبکه ها بوجود سرویس دهنده های پشتیبان در شبکه اشاره می کند ، یعنی به این معنا که می توان از منابع گوناگون اطلاعاتی وسیستم ها در شبکه نسخه های دوم وپشتیبان تهیه کرد ودر صورت عدم دسترسی به یک از منابع اطلاعاتی در شبکه " بعلت از کارافتادن سیستم " از نسخه های پشتیبان استفاده کرد. پشتیبان از سرویس دهنده ها در شبکه کارآیی،، فعالیت وآمادگی دایمی سیستم را افزایش می دهد.

 

4 - کاهش زمان :
یکی دیگر از اهداف ایجاد شبکه های رایانه ای ، ایجاد ارتباط قوی بین کاربران از راه دور است ؛ یعنی بدون محدودیت جغرافیایی تبادل اطلاعات وجود داشته باشد. به این ترتیب زمان تبادل اطلاعات و استفاده از منابع خود بخود کاهش می یابد.

 

5 - قابلیت توسعه :
یک شبکه محلی می تواند بدون تغییر در ساختار سیستم توسعه یابد وتبدیل به یک شبکه بزرگتر شود. در اینجا هزینه توسعه سیستم هزینه امکانات وتجهیزات مورد نیاز برای گسترش شبکه مد نظر است.

 

6 - ارتباطات:
کاربران می توانند از طریق نوآوریهای موجود مانند پست الکترونیکی ویا دیگر سیستم های اطلاع رسانی پیغام هایشان را مبادله کنند ؛ حتی امکان انتقال فایل نیز وجود دارد".
در طراحی شبکه مواردی که قبل از راه اندازی شبکه باید مد نظر قرار دهید شامل موارد ذیل هستند:
1 - اندازه سازمان
2 - سطح امنیت
3 - نوع فعالیت
4 - سطح مدیریت
5 - مقدار ترافیک
6 – بودجه

 

مفهوم گره " Node" وایستگاههای کاری " Work Stations "]1] :
هرگاه شما کامپیوتری را به شبکه اضافه می کنید ، این کامپیوتر به یک ایستگاه کاری یا گره تبدیل می شود.
یک ایستگاه کاری ؛ کامپیوتری است که به شبکه الصاق شده است و در واقع اصطلاح ایستگاه کاری روش دیگری است برای اینکه بگوییم یک کامپیوتر متصل به شبکه است. یک گره چگونگی وارتباط شبکه یا ایستگاه کاری ویا هر نوع ابزار دیگری است که به شبکه متصل است وبطور ساده تر هر چه را که به شبکه متصل والحاق شده است یک گره گویند".
برای شبکه جایگاه وآدرس یک ایستگاه کاری مترادف با هویت گره اش است.

 

مدل های شبکه[2]:
در یک شبکه ، یک کامپیوتر می تواند هم سرویس دهنده وهم سرویس گیرنده باشد. یک سرویس دهنده (Server) کامپیوتری است که فایل های اشتراکی وهمچنین سیستم عامل شبکه که مدیریت عملیات شبکه را بعهده دارد - را نگهداری می کند.
برای آنکه سرویس گیرنده " Client" بتواند به سرویس دهنده دسترسی پیدا کند ، ابتدا سرویس گیرنده باید اطلاعات مورد نیازش را از سرویس دهنده تقاضا کند. سپس سرویس دهنده اطلاعات در خواست شده را به سرویس گیرنده ارسال خواهد کرد.
سه مدل از شبکه هایی که مورد استفاده قرار می گیرند ، عبارتند از :
1 - شبکه نظیر به نظیر " Peer- to- Peer "
2 - شبکه مبتنی بر سرویس دهنده " Server- Based "
3 - شبکه سرویس دهنده / سرویس گیرنده " Client Server"

 

 

 

مدل شبکه نظیر به نظیر:
در این شبکه ایستگاه ویژه ای جهت نگهداری فایل های اشتراکی وسیستم عامل شبکه وجود ندارد. هر ایستگاه می تواند به منابع سایر ایستگاه ها در شبکه دسترسی پیدا کند. هر ایستگاه خاص می تواند هم بعنوان Server وهم بعنوان Client عمل کند. در این مدل هر کاربر خود مسئولیت مدیریت وارتقاء دادن نرم افزارهای ایستگاه خود را بعهده دارد. از آنجایی که یک ایستگاه مرکزی برای مدیریت عملیات شبکه وجود ندارد ، این مدل برای شبکه ای با کمتر از 10 ایستگاه بکار می رود .

مدل شبکه مبتنی بر سرویس دهنده :
در این مدل شبکه ، یک کامپیوتر بعنوان سرویس دهنده کلیه فایل ها ونرم افزارهای اشتراکی نظیر واژه پرداز ها، کامپایلرها ، بانک های اطلاعاتی وسیستم عامل شبکه را در خود نگهداری می کند. یک کاربر می تواند به سرویس دهنده دسترسی پیدا کرده وفایل های اشتراکی را از روی آن به ایستگاه خود منتقل کند

 

مدل سرویس دهنده / سرویس گیرنده :
در این مدل یک ایستگاه در خواست انجام کارش را به سرویس دهنده ارائه می دهد وسرویس دهنده پس از اجرای وظیفه محوله ، نتایج حاصل را به ایستگاه در خواست کننده عودت می دهد. در این مدل حجم اطلاعات مبادله شده شبکه ، در مقایسه با مدل مبتنی بر سرویس دهنده کمتر است واین مدل دارای کارایی بالاتری می باشد.
هر شبکه اساسا از سه بخش ذیل تشکیل می شود[3]:
ابزارهایی که به پیکربندی اصلی شبکه متصل می شوند بعنوان مثال : کامپیوتر ها ، چاپگرها، هاب ها " Hubs " سیم ها ، کابل ها وسایر رسانه هایی که برای اتصال ابزارهای شبکه استفاده می شوند.

 

 

 

سازگار کننده ها" Adaptor"]4] :
که بعنوان اتصال کابل ها به کامپیوتر هستند . اهمیت آنها در این است که بدون وجود آنها شبکه تنها شامل چند کامپیوتر بدون ارتباط موازی است که قادر به سهیم شدن منابع یکدیگر نیستند . عملکرد سازگارکننده در این است که به دریافت وترجمه سیگنال ها ی درون داد از شبکه از جانب یک ایستگاه کاری وترجمه وارسال برون داد به کل شبکه می پردازد.

 

اجزا ءشبکه :
اجزا اصلی یک شبکه کامپیوتری عبارتند از :
1 - کارت شبکه : " NIC- Network Interface Card]5]" :
برای استفاده از شبکه وبرقراری ارتباط بین کامپیوتر ها از کارت شبکه ای استفاده می شود که در داخل یکی از شیارهای برد اصلی کامپیوتر های شبکه " اعم از سرویس دهنده وگیرنده " بصورت سخت افزاری وبرای کنترل ارسال ودریافت داده نصب می گردد.

 

2 - رسانه انتقال " Transmission Medium "]6]:
رسانه انتقال کامپیوتر ها را به یکدیگر متصل کرده وموجب برقراری ارتباط بین کامپیوتر های یک شبکه می شود . برخی از متداولترین رسانه های انتقال عبارتند از : کابل زوج سیم بهم تابیده " Twisted- Pair" ، کابل کواکسیال " Coaxial" وکابل فیبر نوری "Fiber- Optic" .

 

سیستم عامل شبکه " NOS- Network Operating System"]7] :
سیستم عامل شبکه برروی سرویس دهنده اجرا می شود و سرویس های مختلفی مانند: اجازه ورود به سیستم "Login" ، رمز عبور "Password" ، چاپ فایل ها " Printfiles" ، مدیریت شبکه " Net work management " را در اختیار کاربران می گذارد.
انواع شبکه از لحاظ جغرافیایی:
نوع شبکه توسط فاصله بین کامپیوتر های تشکیل دهنده آن شبکه مشخص می شود:

 

شبکه محلی " LAN= Local Area Network"]8] :
ارتباط واتصال بیش از دو یا چند رایانه در فضای محدود یک سازمان از طریق کابل شبکه وپروتکل بین رایانه ها وبا مدیریت نرم افزاری موسوم به سیستم عامل شبکه را شبکه محلی گویند. کامپیوتر سرویس گیرنده باید از طریق کامپیوتر سرویس دهنده به اطلاعات وامکانات به اشتراک گذاشته دسترسی یابند. همچنین ارسال ودریافت پیام به یکدیگر از طریق رایانه سرویس دهنده انجام می گیرد. از خصوصیات شبکه های محلی می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1 - اساسا در محیط های کوچک کاری قابل اجرا وپیاده سازی می باشند.
2 - از سرعت نسبتا بالایی برخوردارند.
3 - دارای یک ارتباط دایمی بین رایانه ها از طریق کابل شبکه می باشند.
اجزای یک شبکه محلی عبارتند از :
الف - سرویس دهنده
ب - سرویس گیرنده
ج - پروتکل
د- کارت واسطه شبکه
ط - سیستم ارتباط دهنده

 

شبکه گسترده " WAN = Wide Area Network" ]9]:
اتصال شبکه های محلی از طریق خطوط تلفنی ، کابل های ارتباطی ماهواره ویا دیگر سیستم هایی مخابراتی چون خطوط استیجاری در یک منطقه بزرگتر را شبکه گسترده گویند. در این شبکه کاربران یا رایانه ها از مسافت های دور واز طریق خطوط مخابراتی به یکدیگر متصل می شوند. کاربران هر یک از این شبکه ها می توانند به اطلاعات ومنابع به اشتراک گذاشته شده توسط شبکه های دیگر دسترسی یابند. از این فناوری با نام شبکه های راه دور " Long Haul Network" نیز نام برده می شود. در شبکه گسترده سرعت انتقال داده نسبت به شبکه های محلی خیلی کمتر است. بزرگترین ومهم ترین شبکه گسترده ، شبکه جهانی اینترنت می باشد.

 

ریخت شناسی شبکه " Net work Topology" 10:
توپولوژی شبکه تشریح کننده نحوه اتصال کامپیوتر ها در یک شبکه به یکدیگر است. پارامترهای اصلی در طراحی یک شبکه ، قابل اعتماد بودن ومقرون به صرفه بودن است. انواع متداول توپولوژی ها در شبکه کامپیوتری عبارتند از :

 

1 - توپولوژی ستاره ای " Star" ]11]:
در این توپولوژی ، کلیه کامپیوتر ها به یک کنترل کننده مرکزی با هاب متصل هستند. هرگاه کامپیوتری بخواهد با کامپیوتر ی دیگری تبادل اطلاعات نماید، کامپیوتر منبع ابتدا باید اطلاعات را به هاب ارسال نماید. سپس از طریق هاب آن اطلاعات به کامپیوتر مقصد منتقل شود. اگر کامپیوتر شماره یک بخواهد اطلاعاتی را به کامپیوتر شماره 3 بفرستد ، باید اطلاعات را ابتدا به هاب ارسال کند، آنگاه هاب آن اطلاعات را به کامپیوتر شماره سه خواهد فرستاد.
نقاط ضعف این توپولوژی آن است که عملیات کل شبکه به هاب وابسته است. این بدان معناست که اگر هاب از کار بیفتد، کل شبکه از کار خواهد افتاد . نقاط قوت توپولوژی ستاره عبارتند از:
* نصب شبکه با این توپولوژی ساده است.
* توسعه شبکه با این توپولوژی به راحتی انجام می شود.
* اگر یکی از خطوط متصل به هاب قطع شود ، فقط یک کامپیوتر از شبکه خارج می شود.

 


پروتکل های شبکه :
ما در این دستنامه تنها دو تا از مهمترین پروتکل های شبکه را معرفی می کنیم:
" پروتکل کنترل انتقال / پروتکل اینترنت
"l/ Inernet Protocol Tcp / ip= Transmission Control Protoc"
پروتکل فوق شامل چهار سطح است که عبارتند از :
الف - سطح لایه کاربرد " Application "
ب - سطح انتقال " Transporter"
ج - سطح اینترنت " Internet"
د - سطح شبکه " Net work"]17]:
" از مهمترین ومشهورترین پروتکل های مورد استفاده در شبکه اینترنت است این بسته نرم افزاری به اشکال مختلف برای کامپیوتر ها وبرنامه ها ی مختلف ارائه می گردد. Tcp/ip از مهمترین پروتکل های ارتباطی شبکه در جهان تلقی می شود ونه تنها برروی اینترنت وشبکه های گسترده گوناگون کاربرد دارد، بلکه در شبکه های محلی مختلف نیز مورد استفاده قرار می گیردو در واقع این پروتکل زبان مشترک بین کامپیوتر ها به هنگام ارسال و دریافت اطلاعات یا داده می باشد. این پروتکل به دلیل سادگی مفاهیمی که در خود دارد اصطلاحا به سیستم باز مشهور است ، برروی هر کامپیوتر وابر رایانه قابل طراحی وپیاده سازی است. از فاکتورهای مهم که این پروتکل بعنوان یک پروتکل ارتباطی جهانی مطرح می گردد، به موارد زیر می توان اشاره کرد:

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 



خرید و دانلود دانلودمقاله گزارش کارآموزی شرکت افق سیستم


دانلودمقاله نقد و بررسی ادبیات و ادیبان

 
پیشگفتار
این مطالعات دیر انجام که با ادبیات معاصر امریکا آغاز شد طولی نکشید که سر زندگی اصالت و توانایی این ادبیات ،همه حواسم را به خود مشغول داشت . فاکنر ،اونیل و همینگوی نویسندگان ژرف اندیش و قدرتمندی بودند که مقام رمان و نمایش امریکا را تا حد رمان و نمایش انگلستان ،آلمان و فرانسه ارتقا دادند ، زیرا هنگامی که جایزه نوبل در 1949 له نویسنده گمنامی اهدا شد که ظاهراً در مردابهای میسی سی پی گم شده بود و یا در سال 1954 به جهانگرد ریش و پشم دار سالخورده ای تعلق گرفت که شهر پاریس از سی سال پیش او را روزنامه نگاری تهیدست می شناخت که زیر سقفی در حال فرو ریختن با ماشین تحریر کهنه اش کانجار می رفت ، غولهای ادبی اروپا از جا پریدند . انتقاد از من رواست ، چرا که تا 1966 فقط یک رمان از همینگوی و یک رمان از استین بک خوانده و اصلاً کتابی از فاکنر نخوانده بودم . اکنون نیز از ادبیات کانادا ، مکزیک و امریکای جنوبی چیزی نمی دانم ، هر خواننده آگاهی این نکته بی دردسر ، تنگ نظرانه و توهین آمیز برای « ایالات متحده » ای است به سادگی حدس بزند . به راستی چه کسی به ما صفتی ملی عطا خواهد کرد ؟
باری ، من از « صراحت » عریان بسیاری از نویسندگان متوسط امریکا در بیان اعمال محرمانه تنمان ، اندکی یک خورده ام . ممن پیوریتن1 معصومی نیستم و آن قدر در رگهایم خون فرانسوی – کانادایی جریان دارد که اگر شوخی زشتی با زیرکی بیان شود یا حتی دیدن فیلم « عریانی » هم ممکن است مذاقم خوش بیاید . من پیش خود فرض کرده بودم ، هر کس که آن قدر هوش و حواس دارد که بتواند کتابی بنویسد ، خود به خود می داند ، برخی واژه های تند و رک بوی زننده ای از مصداق خود و محیط آن مصداق را با خود دارند ، چون این گونه واژه ها می تواند هر شعری را که شاید درباره تن و بدن باشد ، به فضاحت بکشاند ، لذا این دسته نویسندگان در آثاری که پیش چشم ما گشوده می شود و با ما تماس حاصل می کند از واژگانی استفاده می کنند که از پیش ضد عفونی شده است . یعنی در گفتگو از اسرار خلوت و رختخواب به شیوه غیر مستقیم و فرهیخته ای متوسل می شوند . وقتی این گونه خودداریها مورد توجه قرار گیرد ، ادراک آدمی تند و تیزتر می شود . و درگیریها و تضادها هم کندتر می شوند و اینک که دادگاههای ما کم و بیش برای تعریف قبح دست از تلاش برداشته اند ، سالها در هرزه نگاری چه بهنجار و چه ناهنجار غوطه خواهیم خورد ، باشد که این وضعیت با افزایش آزادی تخفیف یابد . کتابهایی مانند کندی2 عادی خواهند شد و خوانندگان بالاتر از دیپلم را تحریک نخواهند کرد ؛ همان گونه که ساقهای زنان ، چندان هوسی در دل مردان بر نمی انگیزد و در ضمن باید اذعان کنم که رمانهایی مانند آخرین راه خروجی به بروکلین3 اگرچه تهوع آورند ، آزاد باشد تا ژرفای انحطاطی را که در پس رفاه کور و گیج ما پنهان است ، به ما بنمایاند . به این نکته نیز اعتراف کنم که من این کتابها را خوانده ام .
کتابهای دیگری هم خوانده ام که دوست دارم پیش از آنکه با فراغت درباره فاکنر سخن بگویم ؛ کمی هم از آنها بگویم . نویسندگان قدرتمند و مبتکر بسیاری در ایالات متحده امریکا هستند که برخی از ایشان در برابر وسوسه هرزه نگاری مقاومت کرده اند . من سال بلو را همچون هنرمند بی ریایی که هرگز دستنوشته اش را به چاپ نمی سپارد مگر آنکه همدردی پر احاساس و هنرمندی کمال یافته4 خویش را به آن منتقل کند ، محترم می شمارم . شهرهای در حال گسترش ما ، هر ساله هزار نفر مانند هرزوگ را به وجود می آورند : شوهری که صبورانه کلاه قرمساقی بر سر می گذارد ، پدری شیفته فرزندان اما سهل انگار مردی خوش نیت اما سست اراده و بیحال که در میان تخته پاره الهیاتی درهم شکسته به دست و پازدن مشغول است .
بدو ، ربیت ! اثر جان آپدایک5 تصویری غم انگیز ، لیکن گیرای مردی را به دست می دهد که از محیطی مرگبار ع از غروری کاذب و از ادراکی کم مایه – در تشخیص خیر و شر – رنج می برد . هر شهر امریکا صدها ربیت آنگسرومز در خود دارد که پس از مشاهده سستی و سقوط پیوندهای اخلاقیش از پا در می آید و ما خود را شریک جرم احساس می کنیم . ادبیات زمان ما انباشته از آثار قهرمانان مچاله شده ای است که می پنداشتند با مرگ آورنده ده فرمان ، این مفاهیم نیز منسوخ شده اند 6. آپدایک در کتاب زوجها همه توان خود را برای بیان خیر و شر به کار می گیرد : شاهکاری از ادراکی نافذ و ژرف . طنزی خشمناک در تشریح اجتماعی که عزمی « بی پروا هم » برای آوردن رازهای شیرین عشق و تن در سخان رکیک مردان و زنان به پهنه وضوح ادبیات دارد و من با خواندن هر صفحه آن سخت یکه خوردم ؛ لیکن در میان رسوب اخلاقی آن ع بینشهای درخشان بسیار و ادراکی موجز یافتم : « سرنوشت همه آنان در این عصر ، عصری از اعصار تاریک که در میان هزاره ها و در میان مرگ و تولد مجدد خدایان – به هنگامی که هیچ دستاویزی جز جاذبه های سیارات ، سکس و رواقیگری وجود ندارد – منوط به آن است . »
فرانسیس اسکات فیتز جرالد ( 1940- 1896 ) در خانواده های پرهیزگار و کاتولیک به دنیا آمد . ایمانش را از کف داد و از اینکه کلیسا کتابهایش را تحریم کرد ، رنج بسیار برد . شاید به همین دلیل است که من کتاب شب لطیف است7 را با حرارت بیشتری پذیرا شدم تا گتسبی بزرگ را که عموماً بهترین کار او شمرده می شود . کتاب اول اساساً داستانی اسرار آمیز است ( کی ، کی را کشت ؟ ) با طرحی هیجان انگیز و پایانی دراماتیک ؛ هزاران کتاب از این نوع وجود دارد . کتاب دیگر ، نتیجه تلاش دلیرانه مرد ایرلندی رمانتیکی بود که می کوشید تا – تقریباً به گونه ای بالینی – سقوط یک ایده الیست را بر اثر وسوسه و شور بختی ، درگیر زنبارگی و میخوارگی توصیف کند . وقتی دیدم نویسنده هیچ گونه رنگ خوشبینانه ای بر پایان شتابزده آن نپاشیده است ، حیرت کردم . در این اثر با تصویری نه چندان متفاوت از نویسنده روبرو می شویم : زوال اخلاقی ناشی از میخوارگی خود نویسنده پس از دلبستگی طولانی به همسری بدخو و ناسازگار و مقاومتی دراز مدت در برابر فشارهای اقتصادی و عشقهایی که به او عرضه می شد . این همان شخصیت دوست داشتنی و زندگی عاطفی فیتز جرالد بود که برای این کتابها شهرت گذرایی هم به ارمغان آورد .

2- قلمرو فاکنز
فاکنر از اولیس جیمز جویس به راه افتاد و در جاده تنباکوی ارسکین کالدول پیش رفت . او جریان سیال ذهن را در طبقه کاملی از مردم ساکن میسی سی پی دبنال کرده و با عریان کردن جسم و جان آنان ، تاریخچه و زوالشان را ضبط می کند او که آثار بالزاک را بسیار خوانده بود ، خود به نوشتن کمدی انسانی8 گوشه ای از ایالات متحده پرداخت . این بخش در واقع لافایت بود و مرکز آن شهر اکسفورد جایگاه پر افتخار دانشگاه می سی سی پی لیکن فاکنر این شهر را جفرسن خواند و این بخش را یوکناپاتافا نام داد 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   106 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله نقد و بررسی ادبیات و ادیبان


دانلود مقاله نقد و تحلیل آراءادبی غربی‌ها

 

 

چکیده
در تعریف واژه ی ادبیات، ماهیت، فواید و نقش آن در زندگی بشر و نیز در حوزه ها و کارکردهای عملی آن، از قدیمترین زمان تاکنون مباحث گوناگونی صورت گرفته است؛ برخی آنرا به مفهوم اخلاقی و برخی در معانی ادبی و عده ای نیز به هر دو مفهوم اخلاقی و ادبی آن به کار برده اند.
اما امروزه ادبیات با سایر علوم جدیدی چون روان شناسی، زبان شناسی و نقد ادبی پیوند خورده و اهمیت والایی پیدا کرده است.
اگر ما یک سیر اجمالی در آراء و نظریه های ادبی غربی ها داشته باشیم، با مطالعه ی آراء ادبی افلاطون، ارسطو، سیدنی، جان درایدن، جانسن و کالریچ و دیگران در می یابیم که:
اولاً جریان فکری ادبی که از ارسطو شروع و به کالریچ ختم می شود، متناسب با شرایط فرهنگ اروپایی است؛ به ین صورت که اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقی در حوزه ی ادبیات دارای نقش و معنای خاصی بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشین «تعالیم اخلاقی» می گردد.
ثانیاً در تعریف ماهوی شعر و ادبیات با مشکلات و نارسایی های چندی روبه رو هستیم که تعمیم آن نظرها به آثار ادبی مهم دنیا، نه تنها مشکل، بلکه گاهی ناممکن و یا حداقل ضعیف می باشد.
در این مقاله ضمن تبیین و روشنگری جریانات تاریخی آراء ادبی غربی، که از اخلاق به التذاذ و از ایضاح به ابهام می گراید، سعی شده با کمک از نظریه های ادبی خواجه نصیر و بند کروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، یک تعریف جامع و کاربردی تری از ادبیات ارائه شود تا گره گشای بسیاری از مشکلات ادبی و علمی ما باشد.
کلید واژه ها: آراء ـ ادبی ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ یونان

 



1ـ مقدمه
در تعریف واژه ی «ادبیات» و تبیین «ماهیت» و «رویکردهای معرفتی» آن، از قدیم ترین زمان ها تاکنون، مباحث گوناگونی از طرف صاحب نظران به عمل آمده است.
امروزه نیز با توجه به پیشرفت های علمی جدید و ورود آن به حوزه های علوم انسانی و تعاملات اجتماعی و معرفتی آن با ادبیات، بیش از پیش توجه علما و اندیشمندان علوم انسانی را به خود معطوف داشته است.
"سقراط، افلاطون و ارسطو نخستین کسانی هستند که به طور رسمی درباره ی شعر و ادبیات، نظرهای متقن و منتقدانه ای بیان کرده اند."(زرین کوب، ج1، 1361،ص 6).
"ظاهراً ارسطو هم اولین کسی بود که آثار قوه ی ذوق و عقل انسانی را، مانند آثار طبیعت، تابع قوانین و نوامیس کلی شمرد و شعر و ادبیات را در زمره ی فعالیت های ذهنی انسان و دارای وجود و ماهیت معرفتی به شمار آورد."(زرین کوب، ج2، 1361،ص829).
بررسی موضوع "وظیفه" و "کارکرد بیرونی ادبیات"، تاریخ طولانی دارد؛ دانشمندان و نظریه پردازان مختلفی با تأثیر از آراء ادبی افلاطون و به خصوص ارسطو، به طور عمده بیشتر بر جنبه های معرفتی ادبیات تأکید داشته اند. اما از دوره‌ی رنساس به بعد، و با توجه به توسعه ی روز افزون پیشرفت های علمی و صنعتی در غرب، "نظریه پردازان ادبی اغلب از جنبه‌های معرفتی ادبیات دور شده و به برآیند لذّت و انفعال نفسانی ادبیات، تأکید بیشتری نموده و آن را از مظاهر و نمودها‌ی عینی و ذاتی ادبیات برشمردند."(رِنِه ولک، مورگان فوستر؛1370، صص 45-44).
تنی چند از نظریه پردازان بر رویکردهای عملی (Practic) ادبیات و جنبه های انسانی و اجتماعی آن تأکید داشته و مفهوم غایی و ماهیت درونی ادبیات را در ساختار عملی و عینی آن تعریف کرده اند. (سارتر؛1363،ص 29).
برخی نیز صرفاً جنبه ی زیبایی «ادبیات» را ماهیت اصلی آن بر شمرده اند؛ و به گفتة اِمِرسون1 (1882-1803)، «زیبایی» خودش را توجیه می کند و در کنار هرگونه دفاعی که از شعر به وسیله ی ارسطو، درایدن، کالریچ و دیگران به عمل آمده، باید گفت که « نخستین وظیفه و عمده‌ی شعر، وفادار ماندن به ماهیت خودش است.» (رنه وِلِک و آستن وارن؛ 1373،ص31).
عده ای نیز مانند ماثیو آرنولد (1888-1822)، شاعر و منتقد، به بی طرفی اخلاقی ادبیات توجه داشتند. هدف آرنولد نیز نیل به «مجاهده ی بی طرفانه» و دست یابی به یک «محک عینی» در ارزیابی آثار ادبی بود. و در واقع نوعی تعادل و سازش بین مفهوم زیبایی (Beauty) و وظیفه ی اخلاقی (Duty) را تعلیم می داد.( زرین کوب؛ ج2، 1361،ص 503).
او در ماهیت اخلاقی ادبیات معتقد بود که "شعر می تواند جانشین مذهب شود." در مقابل بعضی ها نیز معتقدند که «هیچ چیز در این دنیا یا در آن دنیا، نمی تواند جانشین چیز دیگر باشد».(تی.اس.الیوت؛1933،صص 155-113).
با توجه به سوابق و پایه های تاریخی تحقیقات و پژوهش های انجام یافته در غرب، در می یابیم که در مطالعات و یا نظریه پردازی های آنان، تبیین روشن و گویایی از ماهیت اصلی و ذاتی ادبیات به عمل نیامده و در سیر جریانات و نظریه پردازی های ادبی نیز، بیشتر بر جنبه های صوری و مادی سخن ادبی، از جمله موضوع « زیباشناختی» آن و در نهایت بر مفهوم «لذّت گرایی ادبی» تأکید و توجه داشته اند.
در شرق نیز، از جمله در ایران، بخصوص در میان حکما، صوفیه و ادیبان ایرانی، ماهیت سخن ادبی بیشتر بر جنبه های اخلاقی و نفسانی آن استوار بوده است؛ در بین اعراب نیز، ابتدا صورت های مادی و زیباشناختی سخن ادبی مورد توجه قرار داشت. (تهانوی؛1346). عده ای نیز در تبیین ماهیت سخن ادبی، علاوه بر جلوه های زیباشناختی آن، موضوع تهذیب نفس و اهمیت اخلاقی آن را نیز لازمه ی ذاتی سخن ادبی برشمرده اند.(جاحظ؛1266،ص132).
محققان و صاحب نظران ایرانی هم تا حدود زیادی تأثیرات اخلاقی و نفسانی ادبیات را جزء ماهیت ذاتی آن برشمرده و در این مورد آراء مختلفی نیز بیان نـموده اند.(ابن سینا؛1953،ص162). عـده ای نیز به ماهیت تخیّل پردازی ، موزونـیت و جنبه ی هنری سخن ادبی و شعر استناد کرده و غایتی بالاتر از آن را متصور نشدند. (خواجه نصیر طوسی؛1326،ص588).
به طور کلی در مجموع آراء و نظریه‌های ادبی ایرانیان در گذشته نیز، یک نظریه و تعریف واحد و جامع الاطرافی که بتواند ماهیت علمی و واقعی ادبیات و بخصوص شعر را تبیین نماید، ارائه ننموده اند. لذا ما در این پژوهش و بررسی، درصدد تبیین وارائه ی یک چارچوب منطقی و فراگیری، مبتنی بر واقعیت های ذاتی و علمی ادبیات هستیم که طی آن بتوانیم ضمن روشنگری، کاستی ها، معایب نظریه ها و آراء ادبی غربی ها، به تحلیل منطقی ماهیت، فلسفه و اهداف ماهوی ادبیات نیز بپردازیم. براین اساس معتقدیم که:
- آراء غربی ها در خصوص ادبیات، بیشتر بر جلوه های مادی و نفسانی آن استوار می باشد.
- در نظریه های ادبی حکمای عرب و ایران نیز علاوه بر جلوه های زیباشناختی و هنری سخن ادبی، بیشتر بر جنبه های اخلاقی آن تأکید شده است.
- سخنان ادبی، بخصوص شعر، علاوه بر مبانی ادبی و مفاهیم اخلاقی، از جنبه های شهودی و علمی نیز برخوردار می باشد.
2ـ مواد و روش ها
روش پژوهش ما، بنا به اقتضای ماهیت موضوع، تحلیل محتوا (Content text) می باشد که طی آن ما در یک سیر تاریخی و از قدیم ترین زمان تا دوران معاصر، برجسته ترین آراء و نظریه های ادبی حکما، فیلسوفان و نظریه پردازان غربی، ایران و عرب را مورد بررسی و تحلیل محتوایی و انتقادی قرار داده ایم. در این روش، علاوه بر آشنایی با سوابق پژوهش موضوع، با سایه روشن ها و در نتیجه کاستی ها و معایب نظریه پردازان نیز آشنا می شویم. و در پایان نیز با استفاده از اطلاعات و داده های به دست آمده و با عنایت به نظریه ی شهودی ادبیات، که در عرفان و روان شناسی جدید و زیباشناختی علمی نیز مطرح است، به ارائه ی نظر جدیدی در خصوص "شعر و سخن ادبی" پرداخته ایم.
3ـ نتایج و مباحث
3ـ1ـ آراء یونانیان و غربی ها در باب ماهیت سخن ادبی
سقراط، افلاطون و ارسطو نخستین کسانی هستند که به طور رسمی درباره ی شعر و ادبیات نظرهای متقن و منتقدانه ای بیان کرده اند و ظاهراً ارسطو (321- 384 ق.م) اولین کسی بود که آثار قوه، ذوق و عقل انسان را، مانند آثار طبیعت، تابع قوانین و نوامیس کلی شمرد؛ او معتقد بود که «شعر (ادبیات) از فعالیت های ذهنی و امری است که دارای وجود و ماهیتی است و باید تحت تعمق و تفحص قرار گیرد».(زرین کوب؛ ج1، 1361،ص 6).
3ـ2ـ افلاطون و الهامی بودن شعر
افلاطون (347-427 ق.م) نیز، مانند استادش، سقراط، شعر و سخن ادبی را نتیجه ی قوه ی الهام و امری الهی و یکی از اسرار خدایان می دانست؛ به نظر او شعر به وسیله ی «الهه ی شعر» بر قلب شاعر الهام می شود. البته افلاطون در نظر خود، درصدد آن نبود که مانند ارسطو، قواعد و قوانین خاصی برای شعر و ادب تنظیم نماید.
افلاطون دو رساله به نام های فدروس (phaedrus) و ایون (Ion) دارد. وی در رساله ی فدروس، ضمن برشمردن چهار نوع جنون، یکی از آنها را «جنون شاعران» معرفی کرده و می گوید: «نوع سوم شوریدگی، حال کسانی است که مسحور الهه های شعر و هنر و دانش شده اند».(دیوید دیچز؛ 1369،ص32). افلاطون در جای دیگری، علاوه بر اینکه به "الهامی بودن موضوع شعر" اشاره می کند، شاعران را نیز حلقه های ارتباطی بین زمین و عالم بالا معرفی می نماید؛ او در این باره می گوید:
« گمان می کنم اکنون دریافته باشی که آن شنوندگان، واپسین حلقه های زنجیرند که نیروی مغناطیسی به آن منتقل می شود و حلقه های میانه، نمایشگران و راویانی چون تو و حلقه ی نخستین خود شاعر است. خدا نیروی خویش را به حلقه ی نخستین می دهد و این حلقه به حلقه ای دیگر می پیوندد و هر حلقه ای، حلقه ی بعدی را به دنبال خود می کشد». افلاطون؛1367،ص614).
البته باید توجه داشت که افلاطون در اثر معروف خود (مدینه ی فاضله)، که در کتاب جمهور او گرد آمده، براساس نظریه ی مُثُلی خود، ضمن عدول از عقیده ی اول خود، با شاعران به مخالفت برخاسته و سخنان آنان را گمراه کننده و بیهوده شمرده است؛ وی افلاطون در این باره می‌گوید:
«گفتم که همه ی شعرا، خواه از نیکوکاری، خواه از سایر موضـوعات سخن می گویند، کاری جز تقلید اشباح انـجام نمی دهند و به حقیقت نمی رسند و می توانیم بگوییم که شاعر مقّلد هم مانند کسی که حکومت و اختیار شهر را به دست مفسدین بسپارد و سکنه ی نیکوکار را هلاک کند، تخم فساد در روح افراد می کارد و فقط جنبه ی غیرعاقله ی نفس انسانی را خشنود می سازد».( همان؛صص552-573).
3ـ3ـ ارسطو و ساختار شعر و سخن ادبی
ارسطو، شاگرد افلاطون، در مخالفت با نظر اخیر او درباره ی شعرا می پردازد. او علاوه بر آنکه برخی از اشکالات افلاطون در باب شعر را پاسخ می دهد، خود نیز به طرح آراء خویش در زمینه ی تقسیم بندی شعر، منشأ و ماهیت آن و نیز تجزیه و تحلیل هر یک از انواع شعر یونانی معاصر خود می پردازد؛ او در این راستا، بین سخنان هومر و انباذ قلس[حکیم]، که هر دو موزون هستند، فرق قائل شده و معتقد است که در شـعر، عـلاوه بر خـمیر مایه ی وزن، مـفهوم خیال نـیز عنـصر اصـلی شـعر به شمار می آیـد. (زرین کـوب؛1357،ص 114). و مـعتقد است که ادبـیات امری حقیقی، جدی و مـفید اسـت، در این باره می گوید:« شعر فلسفی تر از تاریخ است».(ارسطو؛1337،ص84). در این نظر ارسطو، ماهیت ادبیات از امور واقع فراتر رفته و با دنیای آرمانی بشر مرتبط می شود؛ به عبارت دیگر می توان گفت که در این دیدگاه، در ماهیت ادبیات، ابلاغ و نشر معرفت و آگاهی نهفته است. بر همین اساس است که در کتاب «فن شعر» (بوطیقا) خود، موضوع «کاتارسیس»(Katharsis) یا «روان پالایی» را مطرح کرده است که منظور او از این اصطلاح «تزکیه ی نفس» و تلطیف عواطف انسانی، از طریق استخلاص این عواطف به هنگام ادراک زیبایی است.
ارسطو در اثر فوق سعی دارد که ارزش "اخلاقی" شعر را از ارزش «زیباشناختی» آن جدا کند و شعر را به منزله ی امری زیبا مورد تحقیق و تحلیل قرار دهد.(زرین کوب؛ 1361،ص291). وی با پرداختن به مسائل و موضوعاتی چون تراژدی و آثار و فواید آن (همان؛ص121)، نشان می دهد که نسبت به صورت شعری حساسیت داشته و می دانسته که لذّت یک اثر ادبی کامل، باید از اجزاء مختلف مؤثر در ایجاد آن حاصل گردد.( دیوید دیچز؛1369،ص78).
ارسطو بر این باور است که تراژدی با برانگیختن شفقت و ترس در ما، آن چنان توانایی به ما می دهد تا با آرامش فکر و فارغ از شور و احساسات «تماشاخانه» را ترک کنیم. در نظر او، تراژدی نه تنها بینش خاص خود را القاء می کند1، بلکه شور و احساسات زاید آدمی را نیز دفع و معرفتی جدید در ما ایجاد می کند و حالت فکری بهتری از برای ما فراهم می سازد؛ به عبارت دیگر، او معتقد است که شاعر به وسیله ی عنصر تخیّل و با بهتر جلوه دادن سیمای این جهانی، ما را یک پله به حقیقت و معرفت کلی نزدیک می سازد. این ارزش های سه گانه، حملات افلاطون را جداً دفع می کند.(همان؛ص78).
3ـ4ـ دفاع سیدنی از نظریه ی ارسطو
در قرن شانزدهم، سرفلیپ سیدنی (1586-1554 م)، شاعر و مرد سیاسی انگلیسی، در رساله ی انتقادی خود تحت عنوان «دفاع از شعر» به حمایت از آراء ارسطو در مورد شعر پرداخت. او که ادبیات تخیّلی را به طور کلی، مد نظر داشت، در رساله ی فوق، به دنبال بیان این حقیقت است که اگر شاعر یا نویسنده بتواند یک اثر ابداعی و تخیّل آمیز همراه با سرزندگی و شور و احساس ارائه کند، اثر او وسیله ای جهت ابلاغ حقایق تاریخی و اخلاقی خواهد بود؛ در نظر او «ابداع» صفت ممیزه ی شاعر است و شاعر به کمک تخیّل خود، جهانی برتر و کاملتر از دنیای واقعی می آفریند؛ در نظر او عالم طبیعت«برنجین» است و فقط شاعران جهانی «زرین» می آفرینند.(دیوید دیچز؛صص109و 113). سیدنی بر این باور است که دوستان افسانه ها پایدارتر، جنگجویانش "دلیرتر" و فرمانروایانش "شایسته تر" و قهرمانانش از هر لحاظ "ممتاز" تر و عاشقانش نیز "وفادار" ترند. درختانش "پربارتر" و گل هایش هم "خوشبوتر" هستند؛ پس شاعر به کمک قوه ی تخیّل خود « جهانی زیباتر و کاملتر از دنیای واقعی» می آفریند.
3ـ 5 ـ جان درایدن و طبیعت عام بشری
اینگونه نظریه ی آرمانگرایی ادبی ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1688، جان درایدن (1700-1631)، شاعر و مرد سیاسی انگلیسی، با توجه به جنبه های اخلاقی ادبیات، به موضوع نمایش پرداخته و چنین می نویسد: «تصویر راستین و سرزنده از طبیعت بشر، که نمودار شور و احساس و خلق و خوی اوست و نیز دگرگونی های سرنوشتی، که وی دستخوش آن است، به منظور مسرت و تعلیم انسان».(دیوید دیچز، 1369،صص 134و 279).
وی در مقدمه ای که بر آثار شکسپیر نوشته، معتقد است که یکی از هنرهای شکسپیر این بود که در هنرهایش از «طبیعت عام بشری» تقلید کرده و سخن گفته است؛ به این ترتیب که انسان در آموزش و معرفت طبیعت عام بشری است که لذّت می‌برد و این لذّت نیز ناشی از شناخت آدمی است نه از تعلیم.(همان؛ص137).
با توجه به نظرات مذکور در می یابیم که "ماهیت تعلیمی سخن ادبی" که به وسیله ی افلاطون، ارسطو و سیدنی1 جزء طبیعت و ذات ماهوی شعر به شمار می آمد، تا پایان قرن هفدهم میلادی ادامه داشته است. مضاف اینکه جنبه های لذّت و مسرت بخشی شعر نیز برجسته تر و تقویت شده است؛ به عبارت دیگر از زمان ارسطو به بعد، ماهیت تعلیمی شعر و سخن ادبی کم رنگ تر شده و جنبه های التذاذ و نفسانی آن فزونی پیدا کرده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله نقد و تحلیل آراءادبی غربی‌ها


دانلود مقاله ترس

 

 

 

مساله ترس
ترس را بعنوان یکی از مهمترین مشکلات جامعه بشری معرفی کرده اند ، مساله ایست مهم و نگران کننده که بسیاری از والدین و مربیان در رابطه با خود و فرزندان خود با آن مواجهند و هم بسیاری از نابسامانی های رفتاری کودکان و نوجوانان ، سوء عمل ها ، بی تصمیمی ها ، ضعف اراده ها ، عدم توان اندیشیدن درست و حتی لغزش ها و سقوط های اخلاقی آنان به این امر مربوط می شود.
معرفی ترس :
اینکه ترس چیست و چه تعریفی دارد پاسخ جامع و مانعی برای آن تهیه نشده است. روانشناسان و علمای علم النفس ، هر یک به تناسب مذاق و نوع تلقی و دریافت خود تعریفی از ان ارائه داده اند که ذیلا برخی از آنها را عرضه میداریم :
1- ترس حالتی است هیجانی ناشی از یک احساس نا امنی .
2- ترس حالتی است هیجانی که بر اثر اختلالی پدید آمده و رفتار عادی را از آدمی باز می دارد.
3- ترس عاطفه ای است به صورت یک محرک که آدمی را در مبارزه با مشکلات و رفع موانع دچار آسیب کرده و توان تلاش را از آدمی باز می ستاند.
4- ترس حالتی است روانی- احساسی که در اثر روبرو شدن با خطری برای فردی پدید می آید.
5- ترس واکنشی است در برابر عوامل تهدید کننده ای که فرد قدرت مقابله مستقیم با آن را ندارد.
6- ترس واکنشی است در برابر محرکهای وحشتناک و آزار دهنده که سبب اجتناب از خطر است.
7- ترس توقع مکروهی است از روی علامت مظنون و نامعلوم.
8- ترس یک واکنش هیجانی است که در انسان و حیوان بوجود می آید و حالات و رفتارش کاملا عوض می شود.
9- ترس واکنشی است در برابر یک خطر واقعی که دارای وجود خارجی و به دور از خیالبافی است
تعریف هایی دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که مفاهیم آنها در همین تعریف های فوق گنجانده شده است و از ذکر آنها خودداری می کنیم.
فرق ترس با اضطراب و خشم و هیجان:
گاهی ترس و اضطراب را مرادف هم بکار می برند در صورتی که بین لیندو تفاوتهاست. ترس پاسخی است به خطری آنی و آشکار درباره پدیده ای که قابل رویت و تصور است و اضطراب پاسخی است به خطری احتمالی که ریشه آن در وجود آدمی ناپیدا و نامعلوم است.
در ترس علتی واقعی ، پنهان یا آشکار وجود دارد ولی در اضطراب علت ناشناخته و ریشه آن مبهم و ناپیدا ست.
ترس از علتی خارجی منشاء می گیرد و در حالیکه اضطراب را ریشه در داخل وجود است.
در فرق آن با خشم گفته اند : پاسخ ناشی از ترس اجتناب ، گریز و ترک صحنه است . در صورتیکه پاسخ ناشی از خشم حمله ، تجاوز و تعدی است. ترس سبب عقب نشینی فرد از صحنه است و خشم سبب تهاجم و با تمام قدرت به پیش رفتن و با موضوع خشم درگیری پیدا کردن است.
در مورد ترس و هیجان هم تفاوت قائلند. اصولا کلمه هیجان به واقع لغتی است که برای توصیف درجه و شدت یک عاطفه یا احساس بکار می برد. عشق ، ترس ، نفرت ، خوشی ، و ... عاطفه اند و این عواطف زمانی که شدت و حدت پیدا کند و در آدمی بنحوی متجلی گردد هیجان خوانده می شود.

 


اساس و ماهیت آن :
ماهیت ترس یک رفتار اجتنابی است که در آن آدمی به سوی مقصدی امن می گریزد و سعی دارد خود را از صحنه و موضوعی معین بدور دارد. مکانیسمی دفاعی است که در آدمی احساس رمندگی بوجود آورده و زمینه را برای سلامت و امنیت آدمی فراهم می آورد.
اساس آن احساس یک آفت ، یک صدمه بدنی ، یک آسیب روانی است که آدمی را وا می دارد نسبت به آن یک حالت دفاعی به خود بگیرد. در واقع پاسخی است به تهدیدهای واقعی یا تصوری ، و معلول انفعالات آمیخته به حالت انتظار انسان است که روانکاوان آن را مایه نخستین تداعی های ذهنی فرد ذکر کرده اند.
تجلی آن :
ترس بهنگامی در انسان ظهور می کند که آدمی خود را در معرض یا احتمال آسیب ها و یا فنا و یا نابودی ببیند. میل و علاقه او به ادامه زندگی و رغبت او به حفظ وجود و صیانت ذات او را وامیدارد که از موضوع ترس اجتناب کند و یا خود را از آن دور دارد.

 


بروز و ظهور آن :
بروز و ظهور ترس در افراد به صورتهای مختلف است و ما تجلیات آن را در بدن ، در ذهن و عاطفه ، در وضع سخن و کلام و در مواضع و حالات آدمی می بینیم و اینک بشرح مختصر آنها می پردازیم :
1- در ظاهر بدن : ما از طریق ظاهر افراد می توانیم به مساله ترس و میزان آن در افراد پب ببریم . اهم نشانه های ظاهر عبارتند از :
الف- لرزش بدن
ب- پریدگی رنگ و زردی چهره و یا مات شدن آن
ج- گرد شدن چشم و برامدن و برجسته شدن آن
د- پیدایش عرق بر چهره آنهم با قطراتی درشت ولی سرد
ه- برآمده شدن ( سیخ شدن ) مو بر بدن
و- سستی و ضعف و فتور در بدن
2- در عضلات : ترس در عضلات آدمی نیز اثر می گذارد و به علت اختلال در گردش خون و نرسیدن مواد قندی و سوخت و ساز در بدن قدرت عضلات و توان فعالیت او را بحداقل می رساند.
الف- عضلات صورت به وضع مشهودی به لرزش می افتد.
ب- مردمک چشم فراخ می شود.
ج- عضله قلب تندتر می شود.
د- عضلات غدد عرق بی اختیار منبسط می شوند
ه- عضلات فک گشوده شده و دهان باز و لبها متشنج می شود
و- ابرو ها به بالا کشیده می شود
ن- در ترسهای ضعیف خمیازه ها شروع می شوند
پ- گاهی آدمی قوز می کند و دولا می شود
ی- انقباض عضلات و گرفتگی در آن
3- در درون بدن: در درون بدن نیز تحولات و دگرگونی هایی پدید می ایند که اهم آنها عبارتند از :
الف- احساس گرفتگی در گلو
ب- خشک شدن دهان و مخاط آن
ج- احساس گرفتگی در تنفس و اختلال در آن
د- کم شدن ترشحات دستگاه گوارش
ه- در مواردی کثرت تنفس و یا به نفس نفس افتادن و یا به بند آمدن نفس
و- امواج مغز تا حدودی متوقف می گردد و فهم و ادراک اندک می شود.
ن- و بالاخره در درون بدن آشوبی است ، وضع به گونه ای است که گویی سیستم وجودی در حال رکود و یا توقف است
4- در وضع سخن : ترس در وضع کلام و سخن نیز اثر می گذارد مثلا :
الف – دهان خشک می شود و زبان در کام نمی گردد
ب- گاهی لکنت زبان پدید می آید
ج- ممکن است بی اختیار و به صورتی عادی و وحشتناک فریاد بزند
د- گاهی سخنان و کلمات و عبارات رکیک و ناموزون بر زبان جاری می سازد
ه- انقباض تارهای صوتی سبب می شود که آهنگ صدا عوض شوند.
و- در عبارات و بیانات او نوعی حالت عصبی به چشم می خورد.
5- در ذهن و خرد: ترس در ذهن و عقل آدمی نیز اثر می گذارد :
الف- حافظه تا سرحد محو شدن و پاک شدن افت می کند
ب- هوشمندی و زیرکی تقریبا از دست میرود
ج- ترس سبب ضعف در یادگیری می شود
د- قدرت تمیز و تشخیص حسن از قبح را از دست می دهد
ه- در موارد حاد ممکن است اراده خود را از دست بدهد
و- اختلال در فهم و درک علائم و تصاویر
6- در عواطف : ترس سبب می شود که افراد مهر و محبت خود را نسبت به فردی فراموش کنند ، حتی دیده شده که در مواردی مادری فرزند خود را رها می کند تا بتواند خود را برهاند . ما مثال را از مادران ذکر کردیم تا تکلیف دیگران که در درجه ضعیفی از محبت هستند روشن باشد.
7- در احساس : ترس در مواردی موجود احساسهای جدید است و زمانی از بین برنده آنها ، آنچه را که در این زمینه قابل ذکرند عبارتند از :
الف- احساس خستگی مفرط و ناراحتی در بدن
ب- احساس فشار در سینه
ج- احساس درد در دل و قسمت قلب
د- احساس سیری و بی اشتهایی
ه- احساس تنگنا در تنفس
و- احساس درماندگی و بی پناهی
8- در مواضع : مواضعی که فرد ترسو در حال ترس اتخاذ می کند شگفت آور است. جلوه های این مواضع عبارتند از :
الف- فرار و گریز از محل ترس آور به نقطه ای که گاهی ممکن است مبهم و نامعلوم باشد.
ب- پنهان کردن خود
ج- موضع حمله و تهاجم به خود گرفتن
و- عقب نشینی از صحنه و ترک محل و دویدن
ه- اقدام به برخی از کارها از روی شتاب و عجله
د- پوشاندن چهره خود با دست تا صحنه ترسناک را نبیند
ی- گریستن و اشک ریختن پنهان و آشکار
ن- دست به دامان کسی شدن ، کمک خواستن ، غش و ضعف و بیهوشی
در ترسهای مزمن :
برای آنها که دچار ترسهای مزمن هستند آثار و ظواهر به شرح زیر به چشم می خورد :
1- انزوا جوئی و قبول یک زندگی تنها و به دور از جمع
2- مکیدن انگشت ، جویدن لب ، جویدن ناخن ، کندن مو و ...
3- بروز و ظهور شورش به اشکال و صور مختلف
4- کمروئی و پریشانحالی ، گیجی و ماتی که به صورت کم حرفی پنهان شدن از جمع و نجوشیدن با انهاست
5- آشفتگی درون ، دلشکستگی ، یاس از زندگی و دلسردی و تلاش و انجام وظیفه
6- وابستگی و احساس تعلق شدید به فردی که برای او عامل پناه به حساب می آید
7- بدخوابی و اختلال در خواب که جلوه دیگر آن در اضطراب به چشم می خورد
8- میل به دروغ برای فریب دادن و نجات خود از مخمصه ها که در اثر ترس های دائم و مزمن پدید می آیند.
انواع دسته بندی های ترس :
در این زمینه دسته بندیهای متعددی از سوی صاحبنظران عرضه شده که ذکر همه آنها در این بررسی میسر نیست و شاید هم چندان ضرورری نباشد .
1- ترسهای فطری
2- ترسهای مدرسه ای چون ترس از امتحان و معلم و مدرسه
3- ترسهای بهداشتی
4- ترسهای خانوادگی
5- ترسهای اقتصادی
6- ترسهای اجتماعی چون ترس از افراد نامانوس ، جمعیت ، فشارهای اجتماعی
7- ترسهای اجتماعی چون ترس از انحراف و گناه و لغزش جنسی ، عدم همراهی با افراد مسئول
8- ترسهای روانی و عاطفی
گروه دیگری ترس ها را به سه دسته تقسیم کرده اند بشرح زیر :
1- ترس های اکتسابی ناشی از بدآموزی های اطرافیان کودک که بیشترین ترس را تشکیل می دهد
2- ترسهایی که نتیجه تاثیر انگیزه ها هستند مثل صداهای بلند و نابهنجار که ترس آفرینند
3- ترسهای ناشی از تجارب ناگوار خود کودک در زندگی مثل ترس از پزشک و آمپول
برخی از دانشمندان ترس را با دیدی دیگر به سه دسته تقسیم کرده اند :
1- ترس از اشیاء و حیوانات و پدیده ها مثل ترس از مار و طوفان
2- ترس از روابط اجتماعی مثل ملاقات با مردم
3- ترس مربوط به خود مثل ترس از بیماری
عده ای ترس را از این دید دیده اند :
ترسهای ذاتی یا عادی ، ترس های اموخته شده یا مکتسب و ترس های مرضی یا فوبیک دسته بندیهای دیگری هم هست که از ذکر آنها خودداری می کنیم .
دسته بندی ما : آنچه که ما در اینجا عرضه می کنیم به صورت زیر است :
1- فطری و اکتسابی : برخی از ترسها صورت فطری دارند مثل :
الف- ترس از بی پناهی
ب- ترس از فریاد و صداهای هولناک
ج- ترس از عدم تعادل
و- ترس از افتادن و سقوط ، ترس از درد ، ترس از افراد ناآشنا ، ترس از ارتفاع
برخی از ترسها صورت اکتسابی و آموختنی دارند مثل ترس از تکرار تجارب تلخ گذشته و ترس از ازدواج برای افرادی که شاهد تیره روزیهای والدین خود بوده اند ، ترس از آمپول ف از مدرسه ، از شکست ، از تحقیر و طرد و .... که اغلب اینها یادگیری دارند و برخی از آنها صورت شرطی دارند.
2- منطقی و موهوم : برخی از ترسها منطقی هستند و برخی موهوم .
1- ترسی را منطقی می خوانیم که عقل خردمندان آن را تایید کند مثل ترس از درنده ای که گرسنه و خشمگین است و ما وسیله ای برای نجات و یا گریز و دفاع و مبارزه با آن را نداشته باشیم
2- ترسی را موهوم می خوانیم که ریشه در خیالات و اوهام آدمی داشته باشد و طبیعی است که اینگونه ترس ها را ما معقول نمی دانیم زیرا عقل عقلا آن را تایید نمی کند حتی اگر فردی که ترسیده است برای آن دلایل و توجیهاتی داشته باشد
3- ترس های عادی و مرضی : ترسها از دیدی دیگر ممکن است صورت عادی یا مرضی داشته باشند :
الف) ترسی را عادی می گوییم که در اغلب افراد بعلت بد آموزی ها ، تجربه های تلخ از سوابق زندگی ، سرخوردگی ها و صدمه دیدن ها پدید آید . طفلی که از گربه ای صدمه دیده اگر از آن بترسد عادی است
ب) ترسی را مرضی می خوانیم که ناشی از یک نوع بیماری و یا اختلال در دستگاه اعصاب و زیست و یا به علت اختلالات روانی باشد. از نمونه این ترسها مواردی را می توانیم ذکر کنیم که برخی از آنها بدینقرارند:
الف – ترسهای غیر طبیعی
ب- ترسهای وسواسی همانند ترس از آلودگی
ج- ترس هراسی مثل هراس از حیوان
د- ترس از یک شیء خطرناک مانند ترس از چاقو
ح- ترس از پیشامدهای ناگوار که نکند او به سرطان گرفتار گردد
و- ترس از وسوسه های جنسی که نکند از آلودگی سر درآورد.
ز- ترسهای عصبی از نوع دلهره ها که ممکن است بر فرد چیره شود و قرار و آرام را از او بگیرد
روانشناسان حدود سی نوع از اینگونه ترسها را شناخته و معرفی کرده اند ، و اغلب قائلند که این ترسها ریشه ناآگاهانه در فرد داشته باشد و مربوط به روزگاران دوران کودک و حتی دوران تولد است و علت شخصی خاصی برای آن نمی توان شناخت
4- ترس واقعی و خیالی :
برخی از ترسها واقعی هستند و برخی خیالی : ترسی را واقعی گوئیم که ناشی از دیدن شنیدن یا لمس کردن اشیاء ترسناک باشد مثل ترس از گرگ یا یک درنده .
ترسی را خیالی می گوییم که ناشی از قدرت تخیل و خیالپردازی و خیالبافی کودک باشد که برخی از آنها حتی ممکن است صورت مرضی داشته باشند.
5- روزانه و شبانه : برخی از ترسها روزانه و برخی شبانه هستند :
ترسهای روزانه ریشه در حیات روزمره و جریانات عادی حیات دارد مثل ترس از تنبیه ، ترس از دست دادن محبوبیت و ...
ترسهای شبانه ریشه در وسوسه ها و تخیلات و اوهام دارند . اگر چه ناشی از جریانات و انعکاس های حیات روزانه باشند و بصورت کابوس خود را نشان می دهند.
6- ترسهای اختصاصی و عمومی : ترسها گاهی اختصاصی هستند و زمانی عمومی
ترسی را اختصاصی گویند که فقط مربوط به یک مساله باشد. مثلا ما افرادی را می شناسیم که نسبتا شجاع و دلیرند ولی از سوسک یا از موش می ترسند.
ترسی را عمومی گویند که از بسیاری از عوامل خارجی وحشت داشته و از ان نگران باشد مثل اغلب افراد ترسو که از اشیای بسیاری وحشت دارند هم از رعد و برق می ترسند ، هم از جن و پری
7- ترس پنهان و آشکار : ترسها ممکن است بصورت آشکار باشند یا پنهان
ترس آشکار را در افراد مختلف می بینیم که تجلیاتی از آنها به چشم می خورد و شما عملا هر روز با دهها فرد از کودک و نوجوان و جوان مواجهید که از اشیاء و اشخاص و شرایطی می ترسند و بر اثر این ترس می لرزند و یا رنگ می بازند.
ترس پوشیده و پنهان در افرادی است که غروری دارند و می خواهند آن را از نظرها مخفی دارند.
در اندرون آنها وحشت و آشوبی برپاست ولی سعی دارند آنها را کتمان کنند.
8- ترس مفید و مضر : و بالاخره برخی از ترسها مفیدند و برخی زیانبخش .
ترسی را مفید می خوانیم که محرک آدمی به کار و فعالیت باشد و زمینه را برای حفظ و بقای آدمی و صیانت وجود فراهم اورد.
ترسی را مضر می خوانیم که برای آدمی خطر آفریده و او را از واقعیتها دور نگه دارد و یا موجب نگرانی و اضطراب و دشواریهای جدید گردد.
ترسهای دیگری هم وجود دارد مثل :
الف) ترسهای موقت که پس از مدتی زائل می شود
ب)ترسهای خود ساخته مثل ترسهای ناشی از آیه یاس را بر خود قبولاندن
ج) ترسهای ناشی از سنن و طرز فکر غلط
د)ترسهای ناشی از تلقینات
مقدمه ای بر ترس در دوران نوزادی و کودکی :
دوران نوزادی
بررسی های بالینی روانپزشکان بیانگر این است که نوزادان چون و کودکان و نوجوانان و حتی بزرگتر ها می ترسند هر چند نوع ترس و دلهره نوزادان با برزگترها تفاوت های آشکار دارند ترس همراه نوزاد زاده می شود نوزادان در حالت جنینی نیز با ترس آشنا می شوند ترس مادر از حادثه غیر مترقبه و رویدادی وحشت انگیز در دوران جنینی به آنان انتقال می یابد.
ترس در دوران کودکی
گفتیم در همه افراد بشر و هم حیوانات وجود دارد ولی در افراد مختلف هم متعددند و هم متنوع. در سنین مختلف ترس های ویژه ای در آدمی پدید می آیند که برخی از آنها تا پایان عمر در او تداوم می یابند.
روانشناسان معتقدند بسیاری از ترس های بزرگسالان ریشه در دوران کودکی آنها دارد.
کودکان از یک چیز می ترسند ، نوجوانان از چیز دیگری و بزرگترها از موضوعات دیگر
ما در اینجا سعی داریم ترس را در مراحل مختلف زندگی کودک بررسی کرده و انها را طبقه بندی کنیم تا عرصه پیشگیری و درمان بتوانیم به نتایجی دست پیدا کنیم.
ترس حالت عاطفی پیچیده ای است که با بسیاری از علائم آشکار و پنهان در افراد حضور دارد. در همه کودکان بیش یا کم به صورتهای مختلف به چشم می خورد و البته عامل تربیت ، خانه و مدرسه در آن شدیدا موثر است.
بررسیهای متعددی که صورت گرفته است نشان می دهد که کودکان بهنجار به نحو شگفت انگیزی دچار ترسهای مختلفی هستند اگر چه در میان کودکان ترس امری رایج است اما ترسهای شدید چندان متداول نیست.
اینکه چرا کودک می ترسد برای آن توجیهاتی ذکر شده که هیچکدام از آنها نمی توانند کاملا قانع کننده باشند. این امر بدان خاطر است که سر در آوردن از کودک با همه آسانیها کاری بس دشوار و قریب به محال است.
بطوری که عده ای از روانشناسان اعتقاد دارند ترس یک غریزه و میل باطنی است که بنا به حکم این غریزه کودک دوست دارد که بترسد و از این ترس نوعی لذت می برد.
کودک حالات و رفتار و افکاری عجیب و قریب دارد . بسیاری از ترسهایش غیر قابل فهم و این امر بدان خاطر است که زبان کودک غیر قابل فهم است و در دنیائی از تصور و تخیل غوطه می خورد که افراد را بدان دسترسی نیست. البته برخی از روانشناسان و روانکاوان درباره ریشه و منشاش نظراتی دارند ولی در عین حال باید گفت باز هم نقاط ناشناخته دیگری در این زمینه وجود دارد. مثلا برای ما مبهم است که چگونه طفلی ترس از پزشک را تعمیم داده و از هر کس که روپوش سفیدی دارد می ترسد.
غرض این است که در جریان رشد و نمو کودکان بسیاری هستند که در عین طبیعی بودن می ترسند و گاهی از شدت ترس لذات را بر خود و دیگران حرام می کنند. طبیعی است که به عنوان یک مربی باید آن ترسها را شناخت و درباره آنها نیکو تصمیم گیری کرد.
در کودکان خردسال گاهی به خاطر رفتارهای نادرست بزرگترها و والدین ترس چنان در کودک رخنه می کند که او از دیدن شکلهای مشابه به عوامل ترس نیز شدیدا می ترسد.در کودکان ترسهای خاص ایجاد می شود که شاید علت آن حافظه پویا و فرآیندهای شناختی آنها باشد.عوامل ناآشنا ممکن است در شرایطی موجب شود که کودک از خود ترس بروز دهد .
کودکان هر یک عکس العمل خاص خود را در مقابل موقعیت های ترسناک و ناراحت کننده بروز می دهند.
به طور کلی دختران نسبت به پسران ترس بیشتری دارند به نظر می رسد که با افزایش سن ترسها کاهش پیدا می کند
- ترسهای شایع در بین کودکان :
در بین کودکان ترسهایی وجود دارد که می توان آنها را به صورت زیر دسته بندی کرد.
1- ترس از اشیاء و حیوانات مثل آتش ، مار ، و هر چیز جنبنده دیگری چون سگ و گربه بویژه زمانی که از سوی آنها صدمه ای هم دیده و یا داستان وحشتناکی را شنیده باشد.
2- ترس از طبیعت که بصورت ترس از طوفان ، رعد و برق ، صداهای مهیب است و هم در مواردی ترس از تاریکی ، ترافیک ، دریا ، ارتفاع ، جاهای بسته ، اماکن جدید ، موج دریا و ...
3- ترس در روابط اجتماعی در افرادی چون کور و لنگ و شل و افراد ناشناس و بیگانه و افراد شوخ و کنایه زن ، ترس از پزشک و معاینات او ، ترس از معلم ، جمعیت های انبوه و درهم و ...
4- ترس از شرایط موجود چون تنهائی ، بیماری ، نقص ، صداهای بلند ، تغییر فرم ، تنفس افراد ، فرو ریختن ، انفجار که گاهی لبهای کودک خردسال می لرزد و به گریه می افتد
5- ترس از مسائلی چون مرگ ، میکروب ، کتک زدن ، طرد کردن ، وحروم داشتن از غذا و آب ، دور نگه داشتن از صحنه های اجتماعی ، بازی و استراحت ....
6- و به نظر عده ای پاره ای از ترسهای دیگر که البته همه روانشناسان درباره آن اتفاق رای و نظر ندارند
مهمترین آنها :
اینکه کدام یک از آنها برای کودک وحشت انگیز است سوالی که پاسخ آن نسبتا دشوار است ولی می توان گفت که بیشترین ترس کودک از موجودات خیالی ، تاریکی
تنهایی و بی پناهی ، دزد ، رویا ، کابوس و مرگ است . اصولا کودک از هر چیزی که امنیت او را تهدید قرار دهد می ترسد و از هر چه که بدان جاهل است وحشت دارد.
تحقیقات دکتر واتسن نشان داده است که بیشترین ترس کودک از صدای بلند و ترس از پرتاب است زیرا در چنان صورتی طفل احساس می کند تکیه گاه خود را از دست داده و امنیتش در معرض خطر است. بدین خاطر به مادر و گاهی به شی ء چون متکا می چسبد و آه و ناله سر می دهد.
برخی از کودکان وقتی صدای غرش هواپیما را می شنوند خود را می بازند تا حدی که تنها در اثر نوازش آرام می شوند . البته رعد و برق و تاریکی هم برای آنها مهم است و گاهی اگر در چنان وضعیتی مادر را در کنار خود نبیند ممکن است بگریند وآه و ناله سر دهند.
در مورد انگیزه اینگونه ترسها نظرات بسیاری است که مهمترین آن همان احساس ناامنی و از دست دادن پناهگاه است و این امر در بزرگسالان هم صادق است . می گویند بر اثر پدید امدن چنان وضعی در تعادل جسمی و حتی روانی – عاطفی انها اختلال ظاهر شده و طفل را به احساس خطری فوری و ریشه دار وامیدارند.
ویژگیهای ترس در کودکان :
ترس در کودکان از ویژگیهای بسیاری برخوردار است که ذکر آنها موجب وسعت نظر والدین و مربیان و آگاهی از حال و وضع فرزندان و اتخاذ تصمیم های مقتضی در موارد لازم است :
1- ترس در کودکان خردسال مخصوصا صورت فطری دارد و مربوط می شوند به همان مواردی که در فصلی از همین کتاب از آنها نام برده ایم مثل ترس از صدای بلند
2- بعضی از ترسها در کودکان از همان ماههای اول صورت اکتسابی نیز دارند و اگر والدین بخواهند که فرزندانشان ترسو بار نیایند خود باید الگوی شجاعت باشند و زمینه های بد اموزی را در او جلوگیر باشند.
3- ترسها در کودکان قابل پیش بینی هستند و هر کس می تواند درک کند که در هر مرحله از سن چه نوع ترسهایی برای کودکان پدید می آید و البته برخی از آنها قابل پیش بینی نیستند و به شرایط و عوامل متعددی وصلند
4- ترسها در کودکان دوام و ثبات ندارند ممکن است زود پدید آیند و زود هم از میان بروند
5- ترس در کودکان قابل سرایت است و زود از یک فرد به فرد دیگری منتقل می شود اگر کودکی بترسد ممکن است طفل دیگر دیگر هم از ترس او بترسد و خود را ببازد.
6- ترس در کودکان به گونه ای است که قدرت ریسک ندارند و نمی توانند خود را در معرض خطر و در دام ان بیندازند تا ببینند چه خواهد شد
7- ترسها در کودکان خودخواهانه هستند بدین معنی که آنها از بس خود را دوست دارند می ترسند در مرگ مادر برای مادر نگران نیستند بلکه از این ناراحتند که نوازش کننده و غذا دهنده خود را از دست می دهند
8- ترس در کودکان اغلب صورت تخیلی دارد بویژه در سنین 3-5 که توان تخیل در آنان قوی است و در ذهن خود مساله کوچکی را بزرگ کرده و از آن می ترسند مثلا ممکن است یک سوسک را در عالم خیال به حیوانی عظیم الجقه مبدل کند و از آن بترسد
9- ترسهای کودکان گاهی مبتنی بر واقعیت هیستند ممکن است از چیزی بترسند که بی خطر باشند یا از سایه حیوانات که بر روی دیوار می افتد بترسد و خود را ببازد و بیشترین ترس آنها ترس غیر منطقی است.
10- ترسها بر اساس تحقیقات با طبقه افراد با سلامت و بیماریشان هم در رابطه است- کودکان طبقه مرفه در رابطه با افراد اجتماع جرات بیشتری دارند همچنین بر اساس تحقیقات آنلینو ، دلیز و مچ در سالهای 1965 کودکان طبقه پایین از حیوان ، دزد ، بددهنی ، جدایی و متارکه می ترسند و طبقات مرفه از اینکه آزار ببینند و نیز از تاریکی و از خطرات جسمانی
11- ترسهای دوران کودکی آنی و محسوس هستند از آن بابت که قابلیت ادراکی کودک ضعیف است و همه مسائل را نمی فهمد
12- ترسها در محیط نامانوس و در موقع خواب کودکان بیشتر است تا در محیط آشنا و در موقع روز و این امر گاهی سبب می شود که طفل جرات خوابیدن را از دست بدهد
13- قالبها و شکل ها و حجم های بزرگ در ترس موثرند و بچه ها از هر چیزی که بسیار بزرگ باشد می ترسند حتی قیافه های بزرگ ، اتومبیل بزرگتر
و بالاخره ترس در سنین 3 و 11 در کودکان شدید است اگر چه نوع آن در بچه ها فرق می کند و در این سنین جنبه تعمیم ترس در بچه ها بمراتب زیادتر است تا در سنین دیگر و در برخی از موارد نفرت کودک از چیز سبب ترس از آن گردد.
علائم و نشانه های کودکان ترسو
1- اضطراب و نگرانی
2- هراس و یاس ناگهانی
3- نشان ندادن ثبات در انجام کارها
4- پایبند بودن به مسائل اخلاقی
5- خطر نکردن سعی داشتن برای در سکوت و آرانش بودن
6- هراس از مرگ آسیب والدین و دیگران
عوامل پدید آورنده ترس در کودکان
1- وجود والدینی بیش از حد محافظه کار و ترسو
2- رفتار ناشیانه
3- فشارهای روحی و عاطفی
4- زندگی همراه با غم و اندوه فراوان برای کودک
5- وجود احساس گناه در کودک
6- مورد تنبیه و سرزنش قرار داشتن در خانواده
7- وجود جدال دائمی در خانواده
8- به دلیل بودن در مدرسه و محیطهای شلوغ
9- دوری پدر و مادر
10- تهدید از طرف همسالان
11- نداشتن رشد طبیعی از نظر عاطفی
12- یادگیری و اکتساب ترس به وسیله کودک از دیگران
13- جهل و نادانی
14- به هم خوردن عادت
15- تجربه ترس آور خود کودک
16- تربیت غلط
17- مواظبت شدید
18- ترس از مردن
19- علل مرضی جسمی
20- آگاهی و درک کودک
21- شنیدن داستانهای خیال انگیز
22- ریشه روانی
23- کشمکش های والدین در حضور کودک
24- عامل عاطفی
25- شرطی شدن کودک
26- مشاهده مناظر وحشتناک
27- فشار وتهدید
28- تحقیر وتمسخر و الگوهای غلط
ترس در مراحل سنی کودک
به طور کلی می توان گفت که هر مرحله سنی ترسهای خاص خود را دارد و فرار از محرکهای ترس آور یک پاسخ طبیعی است .
ترس تا سنین سه :
نوع ترسها تا سنین سه تقریبا متفاوت با ترسها در دیگر سنین است و ما ذیلا موارد و نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم:
- در زیر یکسال تقریبا ترس از حیوانات وجود ندارد و طفل ممکن است حتی بسوی حیوانی وحشتناک دست دراز کند.
- کودکان 6 ماهه از صدای بلند می ترسند ، از اشخاص بیگانه و نا آشنا وحشت دارند. اصولا شیر خواران از فریادهای انسانها و جانوران از اشخاص نا آشنا ، از مکانهای غریب ، از عینک ، از اشیاء نامانوس ، از تاریکی از مکتنهای مرتفع ، از جابجایی ناگهانی ترس دارند و اینگونه ترسها لااقل تا 18 ماهگی ادامعه دارند.
- کودکان از 8 ماهگی از مسائل فوق ممکن است ذهنیتی بسازند که در اها باقی بماند .
- در یکسالگی ترس از حیوانات تدریجا ممکن است پدید آید و بتدریج در او افزونی یابد. لمس ها ، برخوردها ، تجربه ها ،در این امر موثرند. همچنین است ترس او از تغییر لباس از آرایش های ویژه ، جدایی از مادر که عامل امن اوست ، آسیب ها و صدمه های جسمانی ، حتی ترس از حمام و استحمام ، بوق اتومبیل ، صدای جارو برقی، عروسک پشمالو و ...
- در دوسالگی ترس از موجودات خیالی ، شبح ها ،فعالیت های خسته کننده و یکنواخت در افراد پدید می آید و در این بین ترس از حیوانات مثل سگ ، و ترس از اشیاء مثل اتومبیل ، هواپیما ، و ترس از دستشوئی و سقوط ، حرکات ناگهانیب ، تنهائی ، جدایی ناگهانی ، درد و آسیب ، افراد شل و عاجز حیوانات در این بین به اوج میرسد.
- در سه سالگی هنوز بیشتر و شدید تر می شود ولی مثل ترس از حیوانات ، از جمله مار و حرکت آن برای او ترسناک می شود.
- برخی از روانشناسان سرآغاز ترس از تاریکی را سن 3 معرفی کرده اند که آن بنوبه خود در سنین نوجوانی تشدید شده و حتی رنگ و صورت عوض می کند.
ترس در سنین 4-7 :
- ترسها در این سنین با آنچه در گذشته وجود داشته متفاوت است . ترس از سگ ، آب زیاد ( دریا ) حیوانات همچنان در او موجود است اگر چه تا حدودی فروکش کرده است طفل در سایه قدرتی که در خود احساس می کند سعی دارد بر این ترسها فائق آید.
- مثلا او ممکن است با یک چوبدستی یا سنگ و کلوخی بر حیوانات حمله کند و انها را از خود براند. ولی از برخی حیبوانات هم چنان بترسد و حتی ترسش بیشتر هم بشود. مثل ترس از مار.
- در سنین 3-5 سالگی کودکان از حیوانات مثل سگ ، موش ، مار ، از تاریکی ، از مکانهای وسیع و خلوت ، از ابتلا به بیماری می ترسند . هم چنین ترس دارند از موجودات خیالی مثل هیولا ، مثل جادوگر بر آن اساس که در فیلمی دیده یا از کسی شنیده اند از تاریکی ، از صورتهای عجیب و غریب و ...که اینگونه ترسها را جزء شرایط رشد معرفی کرده اند و کودک بخاطر آنها نباید تحقیر و ملامت شود.
- در سنین 3-7 ترس از غرق شدن ، تصادف با اتومبیل ، محاصره شدن در آتش و احساس توان در مقابله با آنها و نیز ترس از تنهایی وجود دارد. در مواردی جدا شدن از والدین برای خواب در اطاق دیگر مخصوصا برای کودکان که خیالبافی قوی دارند و دچار کابوسند بسیار شدید و دشوار است
- در 5 سالگی ترسها در کودکان شدیدتر می شوند و حتی بر او غالب می ایند.
- در 6 سالگی در عین جرات و بی باکی باز هم از خون از شکستگی از پریدن می ترسند.
- همچنین در سنین 5 و 6 ترس از موهومات برای او پدید می آید و ترس از اینکه نکند جانوری ، انسان خطر ناکی در زیر بستر او پنهان باشد و این خود زمینه ساز بروز بسیاری از اضطرابات و احساس ناامنی هاست
ترس در سنین 7-12 :
معمولا ترسهای این دوره از سن با دوره های قبل متفاوت است در این مرحله بغیر از خانواده ، خویشان ، بستگان و به غیر از عامل تخیل ، اوهام ، تجارب ، عامل مدرسه هم به ان اضافه شده و کودک دچار ترس های جدیدی است مثل :
- ترس از رفتن به مدرسه ، ترس از امتحان ، ترس از عدم موفقیت ، و یا شکست در تحصیل ترس از وارد امدن لطمه بر او از سوی والدین و مربیان ، ترس از رسوایی ، ترس از درد و رنج و آسیب ، ترس از دخالت والدین و مربیان در کار او و....
- در سنین 6-12 ترس از رویدادهای اجتماعی ، آسیب های بدنی ، مسائل مدرسه ای شدید می شود و هم ترس از امتحان در این مرحله در او پایه گذاری شده و تدریجا در او قوی ظده و به صورت اضطراب ، فوبیا متجلی می گردد.
- در اتین سنین ترس از تصادفات احتمالی است ، ترس از مرگ است ( مخصوصا در 8 سالگی ) ترس از مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفتن است.
- همچنین ترسهای دیگری پدید می آیند مثل ترس از معلم و مدیر ، ترس از کلاس ، ترس از همشاگردیهای فعال و پرجرات ، ترس از مشق و امتحان ، ترس از بی پناهی و عدم حمایت در مدرسه ، ترس از وقایع طبیعی مثل رعد و برق و طوفان و رگبار شدید ، ترس از سوالات معلمان در حضور جمع و ...

 

 

 


طبقه بندی میلر
میلر و همکاران در تحقیقات خود ترسهای متداول در سنین مختلف را به این شرح شناسایی کرده اند.
6- 0 ماهگی : صداهای شدید و بلند ، عدم مراقبت
9-6 ماهگی : غریبه ها
1 سالگی: جدایی، آسیب دیدگی ، توالت
2 سالگی: موجودات خیالی
3 سالگی: برخی از حیوانات مانند شگ و گربه، تنهایی
4 سالگی : تاریکی
12-6 سالگی: آسیب بدنی ،رویدادهای اجتماعی ، مدرسه ، رویدادهای طبیعی
13- 18 سالگی : آسیب بدنی ، آسیب اجتماعی
عوامل تشدید کننده ترس :
1- دیدنیها : بهنگامی که کودکی ترسو با صحنه ترس آوری مواجه می شود ترس او نه تنها تخفیف پیدا نمی کند بلکه شدید تر می شود.
2- شنیدنیها : ذکر داستانهای ترس اور برای کودکی که خود می ترسد عامل افزایش وحشت است هم چنین است ذکر وقایعی که ناشی از تجارب روزمره اند و کودک را تحریک و تهییج می کند*
3- تجربه های تلخ :
زمانی ممکن است کودک شما از گربه ای بترسد شما با چندین دلیل و بحث و جرات دادن به او می فهمانید که گربه موجودی ترسناک نیست در حالیکه او قبلا چنگال زدن گربه را احساس کرده و درد را چشیده بود.
4- تحقیرها و تمسخرها :
در مواردی پدران و مادران بجای اینکه ریشه ترس را بشناسند و آن را از بیخ و بنیان بخشکانند شروع به مسخره و تحقیر کودک می نمایند این امر نه تنها ترس او را اصلاح نمی کند بلکه سبب احساس حقارت در کودک می شود وو این امر خود موجبی است برای تشدید ترسهای دیگر است
5- رفتار ناشیانه :
گاهی کودکی از چیزی می ترسد پدر یا مادر برای اینکه به اصطلاح ترس او را بریزند او را ناگهان در برابر یک شی ء ترسناک قرار می دهند مثلا او از دریا . از موج می ترسد پدر او را در بغل گرفته و به بهانه ای او را به پیش می برد و ناگهان در وسط آب رهایش می کند قصدش این است چند دست و پائی بزند و ترسش بریزد.
6- الگوی غلط :
اگر کودک در خانه ای باشد که در آن پدر یا مادر الگوی نامناسبی از ترس یا جرات باشند کودک همان را خواهد یافت. پدر یا مادر ترسو نمی توانند از ترس کودک جلوگیری کنند و برعکس باعث آن میشوند که ترس او شدیدتر شود.
7- فشارها و تهدیدها :
ترساندن و فشار وارد آوردنها بر کودک ف اعمال برنامه های سخت انضباطی بر بسیاری از کودکان اثرات منفی در او باقی می گذارد. کودکی که ترسو است بیش از بیش از اعمال برنامه های سخت انضباطی وحشت کرده و احساس کهتری او تثبیت شده و بیشتر بر خود ترسان می شوند.
8- معاشرتهای ناباب :
شما می دانید ترسها سرایت کننده اند و معاشرتهای ناباب در این زمینه فوق العاده مهم و سرنوشت سازند اگر فرزندتان ترسوست باید مراقب باشید با افرادی ترسو ، دوست و معاشر و همدم نشود.
9- عوامل دیگر :
چه بسیارند عواملی که در این رابطه قابل ذکرند از جمله همراه شدن واقعه ای وحشتناک با اندیشه ترس کودک ترسو ، تماشای صحنه ای از قتل در تلویزیون و شاهد شدن نمونه آن ماجرا در خیابان ، ترس کودک از گربه ای که او را گاز گرفته ، همراه شدن ان با سگی که به او حمله کرده و آنهم او را گاز گرفته است ، وحشت او از آب و افتادن در حوض و در حال خفگی قرار گرفتن ، ترس او از آدمی کور و لنگ و کتک خوردن طفل از او ، عامل شرطی شدن ، عامل تعمیم و ... که هر کدام بنحوی برای او مساله آفرینند و ترس او را دو چندان می کنند.
ترس در چه کسانی بیشتر است :
1- از نظر جنسیت : چون دختران عاطفی ترند بیش از پسران می ترسند و این امر در تمام مراحل عمر و در تمام سنین صادق است در کل مردان کمتر از زنان می ترسند و شاید وضع کار و اشتغالشان چنین موقعیتی را ایجاب می کند.
2- از نظر عاطفی : کودکانی که در جنبه عاطفی دچار وحشت و شکست شده اند بیشتر ترسو بار می آیند تا دیگر کودکان که در دوران زندگی شاهد ماجرای درگیری والدین بوده و از این بابت دائما صدمه و لطمه می دیده است.
3- از نظر وابستگی و تعلق :
کودکانی که وابستگی عاطفی شان شدید تر است ترسوتر از دیگران هستند
4- از نظر سلامت و بیماری : برخی از کودکان بدلایل وراثتی و یا زیستی همیشه بیمارند و اغلب اوقاتشان را در خانه و در بستر می گذرانند. در نتیجه هیچگونه تجربه ای برای مواجها محیط را نیافته اند اینگونه افراد بمراتب ترسو تر از دیگر افرادند
5- از نظر حساسیت ها :
کودکانی که عاطفی ترند بیش از دیگر کودکان ترس دارند و آن ها که حساسیت و زود رنجیشان بیشتر است بیشتر می ترسند
6- از نظر آگاهی : بررسیها نشان می دهند آن ها که داناترند کمتر از آنها که نسبت به مساله ای جاهلند می ترسند البته ترس عاقلانه در افراد دانا بیشتر است تا در افراد نادان زیرا یک نادان نمی تواند از فرجام واقعه ای سر در آورد و بی باکانه و یا بصورت طبیعی در رابطه با حادثه ای به پیش می رود.
7- از نظر هوش :
تجارب و بررسیها نشان داده اند کودکان با هوش تر بسی ترسوتر از کودکان کم هوش و کودنند ما حتی افرادی کودن و عقب مانده ذهنی داریم آنچنانند که گویی هیچ نمی ترسند.
8- از نظر سن :
کودکان به تناسب سن ممکن است ترسشان کم و زیاد شود و حتی نوع ترسشان با دیگران متفاوت باشد.
عوامل موثر در ترس :
1- سن کودک : شک نیست بهر میزان که سن کمتر باشد ترس شدید تر می شود جز در موارد خاص مسئله ترس در کودکان 3-5 که سن تخیل شدید است بمراتب بیشتر از دیگر سنین است . پس از آن در سنین 7-9 افراد بیشتر از دیگر سنین می ترسند
2- هوش کودک : بررسیهای علمی نشان می دهد که ترسها در رابطه با هوش افراد است
3- جنس :
ترسها در رابطه با جنس است تحقیقات و آزمایشها نشان می دهند که ترس در دختران بمراتب بیشتر از پسران است .
4- تجربه :
بررسیها نشان می دهد کودکانی که در زندگی با تجربه کمتری مواجهند ترس انها بیشتر است کودکانی را در نظر آورید که اهل صحرا و بیابان و گردش در طبیعت و کوهستانند و یا زندگی عادی شان ایجاب می کند که در تاریکی امد و شد داشته باشند طبیعی است اینگونه افراد با جرات تر و با شهامت تر از دیگر افرادی باشند که در چنین شرایطی نیستند.
5- نوع تربیت کودک :
خانواده هایی هستند که خود افرادی شجاع و از نظر ترس طبیعی هستند در مواجهه با دشواریها و مشکلات زندگی خونسردی خود را حفظ می کنند
و به احتمال قوی فرزندان آنها هم همین وضع و شرایط را برای خود حفظ می کنند.
6- عامل تهدید کودک :
همچنین نوع تربیت و انضباط می تواند خشن و ناراحت کننده باشد پدرانی را می شناسیم که کودکان خود را شدیدا تنبیه می کنند بحدی که شخصیت و جرات کودک را می کشند و آنها دیگر غرور و منیت خود را از دست می دهند طبیعی است که در سایه چنین فرزندان افرادی ترسو بار آیند تا حدی که نتوانند بعدها حتی از خود و شخصیت خود دفاع کند.
7- شخصیت خود کودک :
اینکه شخصیت کودک کامل و یا ناقص باشد ، اینکه کودک سالم یا بیمار باشد خود در ترسشان موثر است برخی از کودکان را می بینیم که همیشه بیمارند و دائم در معرض تزریقها ، مصرف دارو رنج کشیدن ، زحمت دیدن و ... هستند تا دیگر کودکان .
8- عوامل دیگر :
همچنین میزان ترس و نوع کیفیت آنها در رایطه است با عواملی چون توان جسمی ، رشد ذهنی ، نوع ارزشها ، نوع اجتماعیات و جنبه های فرهنگی ، نوع معاشرتها ، نوع مکتسبات از وسایل ارتباط جمعی ، تصادفات و تصادمات ، طبقه ، ساخته بودن ، قدرت اراده و ...
و یا ترس در رابطه ای با وضع ساختمان بدن ، ظهور محرک و شدت ان ، خستگی ، گرسنگی ، آشفتگی ذهنی ، توانایی درک ، ارتباطات و دامنه آن ، شرایط و اوضاع زندگی ، شرایط روز و جو سیاسی فرهنگی و ...
هم چنین ترس در رابطه است با توان تعمیم ، قدرت تخیل ، سوابق ناخوشایند زندگی ، تجربه های نامناسب تحمل تلخی ها و نامرادیها ، ... که برای رعایت اختصار از توضیح دادن آنها خودداری می کنیم
ریشه های ترس از دید روانکاوان :
آنچه که روانکاوان در مورد ریشه و منشاء ترس ذکر می کنند جدای از مباحثی نیست که ذکر شد. بلکه آنها مدعی هستند که برای مساله ترس باید عمیق تر نگریست و ریشه های پنهانی که این امر در درون آدمی دارد باید کشف کرد. در مورد ریشه و منشاء ترس کلا دو نظریه عمده وجود دارد :
1- نظریه تحلیل روانی : که از آن روانکاوان ، بویژه پیروان خط فکری فروید است
2- نظریه رفتاری : که روانشناسان به آن اتکا دارند
در نظریه تحلیلی روانی سعی بر این است همه عوارض و از جمله عارضه ترس را با اندیشه تعارض مطرح کنند. در نظریه رفتاری ، تکیه بر مساله شرطی شدن در امر ترس و یا دیگر مسائل از این قبیل است چه در آنها به ریشه های زیستی و ارثی و ... هم اشاراتی دارند.
اما این لاتفاق نظر در هر گروه وجود دارد که بخشی از ریشه های ترس مربوط به درد و الم و ناشی از تجربه نامطبوعی است که از دوران کودکی در آدمی پدید می آید و در طول جریان رشد در او ریشه دار و استوار گردیده است. در این زمینه مخصوصا از فروید می توان یاد کرد که ترس مرضی را ناشی از تجربه نا مطبوع کودک از حیات دوران کودکی ذکر کرده است.
1- ترس از الم :
آنها می گویند طبیعت انسان جلب لذت و دفع الم است . جزء سرشت آدمی است که انسان از درد و رنج بنالد و از مصائب و دشواریها ناراحت باشد این دردها و ناراحتی ها در مواردی ما را به وحشت می اندازند و سبب اتخاذ مواضعی می شوند که جلوه ای از آن ترس است.
در بین کودکان 2-6 ساله این جریان به خوبی روشن و عیان است گربه ای دست کودک را گاز می گیرد ، زنبوری به طفل نیش می زند ، سیم برقی او را از جای می پراند ، همه اینها چون درد آور است سبب ترس کودک از این امور می شوند.
2- تولد و ترس :
برخی از روانکاوان ریشه اساسی ترس را ناشی از ولادتهای سخت و کلا مرحله تولد و عبور از مجرای رحم جهت ورود به دنیای ما ذکر کرده اند ، می گویند لحظه خروج از رحم لحظه سخت سازش با محیط خارجی است و طفل باید خود را با شرایط فشار ، درد ، نور ، سرو صدا ، نوع جدید تغذیه تطابق دهد و این امر برای او چنان نگران کننده است که تا مدتی در گیجی و بهت بسر می برد
3- تنهایی و ترس :
برخی از روانکاوان ریشه و اساس ترس در دوران کودکی را که بعدا به دوران نوجوانی و جوانی کشانده می شود تنهایی ذکر کرده اند . توضیح اینکه طفل در ساعاتی از روز دچار تنهایی و در خود و دنیای خیالات خود فرو رفته است .
در تنهایی تصوراتی برای او پدید می ایند که برای کودک و همانگیز و نگران کننده اند. بویژه زمانی که تخیل کودک او را به مرحله خیالبافی بکشاند و هم بر او غلبه یافته و او از ساخته های ذهن و خیالات خود در ترس و وحشت قرار گیرد و همین امر بعدها در او تثبیت شده و بصورت یک ترس واقعی در می آید.
4- ترس و تحقیر :
برخی از روانکاوان رابطه ای بین ترس و تحقیر قائلند و گمانشان این است احساس حقارتهای ناشی از دوران کودکی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم برایشان حادث شده است خود زمینه ساز بسیاری از ترسهاست.
به عنوان مثال کودکی را در نظر اورید که دائما از پدر و مادر خود فریاد می شنود و آنها به علت عصبی بودن و یا داشتن حالت خشم و پرخاشگری دائما بر سر کودک فریاد می کشند و غرور و جرات او را می کشند . طفل کم کم به این وضع عادت کرده و شخصست تحقیر شده ای برای خود احساس خواهد کرد . و این منشاء و مصدر بسیاری از نابسامانیها و وحشتهای دوران بعد و حتی در بزرگسالی است.
5- نظرات دیگر :
روانکاوان و روانشناسان در زمینه ریشه های ترس طرز فکرها و نظراتی دیگر هم دارند که ذکر همه انها در این مختصر قابل عرضه و ارائه نیست و ما ذیلا برخی از آنها را بدین شرح مطرح می کنیم با این فرض که حتی ترسهای بی مورد هم ریشه و علتی دارند اگر چه بظاهر از نظرها مخفی باشند :
1- منبع و علت اساسی ترس احساس خطر است ، احساس خطر برای خود یا دیگران
2- منبع اساسی از نظر عده ای احساس تهدید در اثر بهم خوردن تعادل است که بر اثر تغییر وضع پدید آمده است اگر کودک از شرایطی که در آن است وضعش عوض شود ناراحت شده و دچار تهدید می شوند.
3- تهدیدهای دوران کودکی منبع اساسی برای ترس است گاهی پدر یا مادری کودکی را می ترساند که اگر چنین کنی می گوییم فلان آقا تو را بخورد و این امر خود سبب ترس از فلان آقا در کودک می شود.
4- محیطی که در آن زندگی کرده اند اصل و منشاء بسیاری از اختلالات است و زمینه را برای بسیاری از ابتلاآت انها فراهم می سازد و کلا رابطه ای است بین ترس والدین و فرزندان و اغلب از این بابت در آنها ریشه دار شده اند زمانی هم ممکن است جنبه هائی چون شرطی شدن در این امر دخالت کند.

 

 

 

درمان ترس :
در طریق اصلاح و تعدیل
در این بحث غرض این است اصول و ضوابطی را در زمینه اصلاح و تعدیل ترس مطرح کنیم
1- ریشه شناسی :
2- این مساله مهمی است که برای درمان ترس نخست باید ریشه شناسی به عمل آید تا انگیزه و علل آن کاملا مشخص شود باید معلوم داشت که او از چه می ترسد و چرا می ترسد
2- سنجش درجه آن :
در اینجا باید دید ترس کودک در چه مرحله ای است گاهی کودک ترسوست ولی میزان ترس در حد و درجه ای نیست که طفل از آن در زحمت و رنج باشد.
زمانی ممکن است درجه ترس به حدی باشد که خواب و آرام او را از میان برده باشد.
طبیعی است که با چنین ترسی هر چه زودتر باید مبارزه شود و او را از آن مشغولیت باید نجات داد.
3- برنامه ریزی :
اگر پرونذه ای برای ترس کودک بر اساس ریشه شناسی و سنجش میزان ترس و توصیف حالات او در اختیار داشته باشیم قادر خواهیم شد که به درمان و اصلاح آن بپردازیم
4- حذف ترس : در این مرحله باید تلاشی بعمل آید که ریشه و پایه آن زدوده و خشک شود و یا لااقل میزان ترس در وضع و شرایطی باشد که زندگی قابل تحملی برای کودک پدید آید و به اصطلاح ترس او منترل شود
5- جانشین کردن :
این هم مساله ای و نکته ای مهم است که تنها به حذف ترس نباید اقدا

خرید و دانلود  دانلود مقاله ترس


دانلودمقاله مدیریت تعارض

 

 

 


تعارض پدیده ای است که آثار مثبت و منفی روی عملکرد افراد و سازمان ها دارد،.استفاده صحیح و مؤثر از تعارض موجب بهبود عملکرد و ارتقای سطح سلامتی سازمان می گردد و استفاده غیر مؤثر از آن موجب کاهش عملکرد و ایجاد کشمکش و تشنج در سازمان می شود.استفاده مؤثر از تعارض مستلزم شناخت و درک کامل ماهیت آن و همچنین علل خلق کننده و کسب مهارت در اداره و کنترل آن است که البته امروز به عنوان یکی از مهمترین مهارت های مدیریت به شمار می آید. توانایی برخورد با تعارض و اداره آن، در موفقیت مدیران سازمان ها نقش ارزنده ای دارد. اگر تعارض ها سازنده باشند، موجب بروز افکار نو و خلاق می شوند و زمینه تغییر و نوآوری و تحول سازنده را در سازمان فراهم می سازند و در نهایت به مدیریت کمک می کنند تا به اهداف سازمانی خویش نائل آید.
در این مقاله سعی بر آن است تا مفهوم تعارض، دیدگاه های سنتی، روابط انسانی و تعاملی و انواع تعارض را تبیین و به مدیران سازمان ها کمک کند تا با مهارت های مدیریت تعارض آشنا و در مواقع لزوم آن را به کار گیرند.
مفهوم تعارض
در فرهنگ لغات فارسی، تعارض به معنای متعرض و مزاحم یکدیگر شدن، باهم خلاف کردن و اختلاف داشتن معنی شده است.رابینز در تعریفی می گوید: «تعارض فرآیندی است که در آن، شخص الف به طور عمدی می کوشد تا به گونه ای بازدارنده سبب ناکامی شخص در رسیدن به علایق و اهدافش گردد.»
وی توضیح می دهد که در این تعریف، مفاهیم ادراک یا آگاهی (Perception)، مخالفت(Opposition)، کمیابی (Scarcity) و بازدارندگی (Blockage) نشاندهنده ماهیت تعارض هستند.
سایر وجوه مشترک تعریف های واژه تعارض عبارت از مخالفت، نزاع، کشمکش، پرخاشگری و آ شوب است.
جایگاه تعارض در مدیریت
بنابر آنچه که گذشت نتیجه می گیریم آنچه که تعارض را ایجاد می کند، وجود نظرات مختلف و سپس ناسازگاری یا ضد و نقیض بودن آن نظریات است. درک نظرات مختلف به مدیران کمک می کند تا شیوه مناسبی را برای حل تعارض انتخاب کنند.با توجه به سیر پیشرفت مکاتب فکری مدیریت در طول سالهای اخیر، سه نظریه متفاوت در مورد تعارض در سازمان ها وجود دارد.نخستین دیدگاه اعتقاد دارد که باید از تعارض دوری جست چرا که کارکردهای زیانباری در درون سازمان خواهد داشت، به این دیدگاه نظریه سنتی تعارض(تئوری یگانگی) می گویند.
دومین دیدگاه، نظریه روابط انسانی است که تعارض را امری طبیعی می داند و در هر سازمانی پیامدهای حتمی و مسلمی خواهد داشت، ضرری ندارد و به طور بالقوه نیروی مثبتی را برای کمک به عملکرد سازمان ایجاد می کند.
و سومین نظریه و مهمترین دیدگاه اخیر، مبنی بر این است که تعارض نه تنها می تواند یک نیروی مثبت در سازمان ایجاد کند، بلکه همچنین یک ضرورت بدیهی برای فعالیت های سازمانی به شمار می آید که به این نگرش، نظریه تعامل تعارض می گویند.
نظریه سنتی
بر اساس این نظریه، هیچ تضادی در سازمان وجود ندارد. چون سازمان را یک مجموعه هماهنگ و منسجم می داند که برای یک منظور مشترک به وجود آمده است. از این رو از کارکنان زیر دست هیچ انتظار اعتراض به تصمیمات مدیریت نمی رفت و اگر چنین می شد، آن را یک ضد ارزش تلقی می کردند و خود به خود از سیستم خارج می شد.در این نظریه، تعارض یک عنصر بد و ناخوشایند است و همیشه اثر منفی روی سازمان دارد. تعارض را با واژه هایی چون ویران سازی، تعدد، تخریب و بی نظمی مترادف می داند و چون زیان آور هستند، لذا باید از آنها دوری جست و در نتیجه مدیر سازمان مسئولیت دارد سازمان را از شر تعارض برهاند. این نحوه نگرش به مسئله تعارض از سال ۱۹۰۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ بوده است.

 

نظریه روابط انسانی
این نظریه تعارض را یک پدیده طبیعی و غیرقابل اجتناب در همه سازمان ها می داند که با موجودیت آن در سازمان موافق است. همچنین طرفداران مکتب مزبور عقیده دارند که تعارض را نمی توان حذف یا از بین برد، حتی در موارد زیادی تعارض به نفع سازمان است و عملکرد را بهبود می بخشد. نظریه روابط انسانی از آخرین سالهای دهه ۱۹۴۰ تا نیمه دوم دهه ۱۹۷۰ رواج داشت.
نظریه تعامل
در حال حاضر تئوری تعارض حول محور دیدگاهی می چرخد که، آن را مکتب تعامل می نامند. اگرچه از دیدگاه روابط انسانی باید تعارض را پذیرفت ولی در مکتب تعامل بدین سبب پدیده تعارض مورد تأیید قرار می گیرند که یک گروه هماهنگ ، آرام و بی دغدغه، مستعد این است که به فطرت انسانی خویش برگردد، یعنی احساس خود را از دست بدهد، تنبلی و سستی پیشه کند و در برابر پدیده تغییر، تحول و نوآوری هیچ واکنشی از خود نشان ندهد.
نقش اصلی این شیوه تفکر درباره تعارض این است که این پدیده مدیران سازمان ها را وادار می کند که در حفظ سطحی معینی از تعارض بکوشند و مقدار تعارض را تا حدی نگه دارند که سازمان را زنده، با تحرک، خلاق و منتقد به خود نگه دارد.

 


تقسیم بندی تعارضات سازمانی
۱- تعارض بر حسب طرف های تعارض
نوعی از دسته بندی تعارض، بر اساس طرف های تعارض در سازمان می باشد. بر این اساس شش نوع تعارض در سازمان ها مشاهده می شود:
- تعارض درون فردی
- تعارض میان افراد
- تعارض درون گروهی
- تعارض میان گروهی
- تعارض میان سازمانها
- تعارض میان اشخاص و گروه ها
۲- تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب
یک شکل دیگری از تعارض که در میان اشکال مختلف تعارض از عمومیت بیشتری برخوردار است خود به دو دسته تقسیم می شوند: تعارض سازنده در برابر تعارض مخرب. نظریه تعاملی بر این فرض استوار نیست که همه تعارض ها خوب هستند، بلکه بعضی از آنها از هدف های سازمانی پشتیبانی می کنند، که به این نوع تعارضات، تعارض سازنده می گویند و برخی دیگر مانع تحقق اهداف سازمانی می شوند و حالت غیرسازنده ای دارند که به این نوع از تعارضات، تعارض مخرب می گویند.
هیچ سطحی از تعارض نمی تواند در همه شرایط قابل قبول یا مردود باشد. امکان دارد یک نوع یا یک مقدار از تعارض در یک شرایط موجب افزایش سلامتی و تحقق هدف های سازمانی شود که در آن حالت تعارض سازنده است.ولی ممکن است در سازمان دیگری یا در همین سازمان و در زمان دیگری بسیار مخرب باشد. ملاک تشخیص تعارض سازنده یا مخرب، عملکرد سازمان است.
با به کارگیری مفهوم مدیریت تعارض، ماهیت و کاربرد تعارض در سازمان بیش از پیش روشن می شود که:
مدیریت تعارض از یک سو به معنی به حداقل رساندن قدرت تخریبی تعارض است و از سوی دیگر تعارض را به صورت یک پدیده اثربخش، خلاق، سازنده و سودمند مبدل می سازد.در موارد زیر تعارض می تواند سازنده باشد:
هنگامی که بتواند کیفیت تصمیمات را بهبود بخشد، زمانی که موجب ابتکار عمل و نوآوری و خلاقیت شود، هنگامی که مایه کنجکاوی و تشدید علاقه اعضای گروه به یکدیگر گردد و در نهایت هنگامی که بتواند جو و محیط سیستم داوری و پدیده تحول را تقویت کند.
ارزیابی منشأ تعارضات سازمانی
منشأ تعارض را ارزیابی کنید. تعارض ها خود به خود به وجود نمی آیند، بلکه عواملی سبب آنها شده است. برای این که بهتر بتواند شیوه برخورد با تعارض را انتخاب کنید، نخست باید بدانید که منشأ بروز تعارض چه بوده است. به بیان دیگر لازم است منشأ و منبع تعارض را تعیین کنید.
استیفن رابینز بر اساس یافته های تحقیق، دلایل بروز تعارض را به سه دسته کاملاً مجزا تقسیم کرده است:
اختلاف های شخصی(تفاوت های فردی)
اختلاف های ساختاری
اختلاف های ارتباطی
الف- اولین منشأ تعارض، تفاوت های فردی یا اختلاف های شخصی است. تعارض می تواند ناشی از خصوصیات رفتاری، اخلاقی و نظام های مورد ارزش افراد باشد. عواملی از قبیل: تحصیلات، سابقه کار، تجربه و آموزش، هر فرد را به صورت یک شخصیت بی همتا با مجموعه ارزش های ویژه، از دیگری متمایز می سازد. عدم درک این خصوصیات یا به عبارت بهتر عدم درک این تفاوت های فردی اگر موجب تعارض گردد و نگرش های منفی را ایجاد کند، ممکن است عده ای را از سوی دیگران به عنوان افرادی غیر قابل اعتماد، عجیب، ریاکار و فرصت طلب به حساب آورد و همین دیدگاه موجب کشمکش و تعارض می شود.
ب- اختلاف های ساختاری موجب عدم انسجام و یکپارچگی میان واحدهای سازمان می شود و زمانی به وجود می آید که روی اهداف سازمانی، شقوق تصمیم گیری، معیارهای عملکرد، تخصیص منابع، قوانین و مقررات و روش ها و رویه ها، توافق وجود نداشته باشد. اینها باعث بروز تعارض در سازمان می شوند. به عنوان مثال، اگر سازمانی هدف های ناسازگاری را انتخاب کند. کارکنان نمی دانند در کدام جهت یا هدف گام بردارند.
ج- اختلاف های ارتباطی، عدم توافق هایی هستند که از پیچیدگی های علم معانی، عدم درک پیام و اختلاف در مجاری ارتباطی ناشی شده است. معمولاً تعارض های درون فردی ناشی از ضعف ارتباط است ولی تعارض های بین فردی و درون گروهی ناشی از تفاوت در انتظارات نقش سازمانی، شخصیت و نظام ارزشی یا عوامل مشابه است که دلیل آن فزونی ارتباطات است، که ممکن است این ارتباطات، رابطه ای مؤثر و صمیمی نباشد.
مدیریت تعارض
از انتخاب هایتان آگاهی داشته باشید!
مدیر از چه ابزار یا فنونی برای حل تعارض استفاده کند؟ و زمانی که تعارض زیاد است چگونه می تواند آن را کاهش دهد؟ مدیران ضرورتاً راه حل های ذیل را می توانند داشته باشند:
استراتژی اجتناب
تقویت مشترکات کارکنان
استفاده از قدرت(اجبار)
به کارگیری استراتژی سازش(نرمی)
به وجود آوردن زمینه مشارکت
مصالحه
تدوین و طراحی دستورالعمل های وحدت آفرین
گذشت(ایثار)
توزیع عادلانه امکانات سازمانی
تغییر فلسفه ارزیابی عملکرد
گردش شغلی
اعتماد و احترام متقابل
استفاده از نظام پیشنهادات
شفاف کردن ارتباطات سازمانی
تغییر روابط سازمانی
(و بالاخره) آموزش کارکنان
استراتژی ایجاد تعارض سازنده در سازمان
فرهنگ سازمانی را تغییر دهید
اولین گام در انگیزش تعارض(یا ایجاد تعارض سازنده)، انتقال این پیام به زیردستان است که «تعارض در سازمان جایگاه قانونی دارد و مورد حمایت قرار می گیرد» اگر این فرهنگ ایجاد شود که افراد می توانند عقاید و نظرات مخالف وضع را بدون ترس و وحشت ابراز کنند. مدیریت سازمان می تواند، افکار جدید را شناسایی و در تصمیم گیری های خود به کار برد. چنین فرهنگی باعث بروز افکار جدید و خلاقیت ها و در نتیجه نوآوری می شود.این فرهنگ را می توان از طریق ترفیعات، افزایش حقوق، پاداش ها و دیگر مکانیزم های مثبت، تقویت و توسعه داد.
از افراد بیرون از سازمان استفاده کنید
یکی دیگر از راهکارهای ایجاد تعارض سازنده در سازمان یا قسمتی از آن، استفاده از افراد بیرون از سازمان است که سوابق، تجارب، ارزش ها و رفتارهایشان و یا روش مدیریتی شان با افراد داخل سازمان فرق دارد. ولیکن خیلی از شرکت ها و سازمان ها از این روش بیشتر برای پر کردن پست های خالی مدیریت استفاده می کنند.
سازمان را مورد تجدید نظر قرار دهید
همان گونه که قبلاً اشاره شد، متغیرهای ساختاری مانند؛ اهداف، قوانین و مقررات، روش ها، رویه ها و بخشنامه ها و... یکی از منابع تعارض به شمار می روند. بنابر این منطقی است که مدیران، ساختار را به عنوان ابزاری برای انگیزش تعارض مورد توجه دقیق تر قرار دهند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله مدیریت تعارض