دانلود مقاله عرفان

دانلود مقاله عرفان

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 22

 

عرفان
تصوف و عرفان یک مفهوم کلی و عام است که بر مصادیق گوناگونی اطلاق شده است. بنا براین در تعریف عرفان و همچنین در رد و قبول آن نباید از خصوصیات مصادیق غفلت کرده و مبنای کار را این مفهوم کلی و عام قرار داد. تعاریف عرفا نیز از عرفان متعدد است. زیرا عرفا در تعریف عرفان و مسائل مربوط به آن همانند توحید،فنا،عشق ومحبت،فقر، اخلاص و رضا، در مواردی موقعیت خاص مخاطب را در نظر گرفته اند_ مثلا˝در برابر جاه طلبان،بر ذم جاه تأکید کرده اند و در برابر مال دوستان،بر ذم مال .

گاه با اسیران لذایذ حسی سخن داشته اند و زمانی با گرفتاران علایق خیالی و نفسانی_ لذا ممکن است در پاسخ یک سؤال بیانات گوناگونی داشته باشند. در مواردی بر اساس موقعیت معرفتی و سلوکی خود سخن گفته اند که طبعا˝سخنان مقام رضا فرق خواهد داشت. حتی یک نفر در حال سکر چیزی می گوید که در حال صحو انکار می کند. نکته ی دیگر اینکه عرفای دوره های اوّ لیه با اصلاحات رسمی و عناوین اساسی و فن و روش تعریف که بعدها در مراحل مختلف سیر و عرفان پدید آمد آشنایی چندانی نداشتند.همچنین اظهارات افراد بر اساس اینکه در چه مرحله ای از مراحل سیر تکاملی تصوف قرار دارند،در همه ی زمانها مختلف خواهد بود

از ابو محمد جریری پرسیدندتصوف چیست؟ گفت:
«الدخول فی کل خلق سنّی، و الخروج عن کل خلق دنّی.»
اینک نمونه هایی از این تعاریف:
ذوالنون مصری درباره ی صوفیان می گوید :«مردمانی که خدای را بر همه چیز بگزینند و خدای، ایشان را بر همه بگزیند»و جنید می گوید:«تصوف صافی کردن دل است از مراجعت خلقت و مفارقت از اخلاق طبیعت و فرو میراندن صفات بشریت و دور بودن از دواعی نفسانی و فرود آمدن بر صفات روحانی و بلند شدن به علوم حقیقی و به کار داشتن آنچه اولی تر است الی الأبدو خیر خواهی به همه ی امت و وفا به جای آوردن بر حقیقت و متابعت پیغمبر کردن در شریعت. » و ابئ السعید ابوالخیر تصوف را عبارت از آن می داندکه :«آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی. » از ابن عطا پرسیدند که ابتد و انتهای تصوف چیست؟ گفت:«ابتدایش معرفت است و انتهایش توحید. » ابو محمد رویم گوید:

«توحید حقیقی(که هدف تصوف است)آن است که فانی شوی در ولای او،از وفای خود و در وفای او از جفای خود ،تا فانی شوی کل به کل. » سهروردی می گوید:«اقوال مشایخ _ قدس الله ارواحهم_در معنی تصوف، افزون آید بر هزار قول، که نوشتن آن دشوار باشد، اما این اختلاف در لفظ باشد و نه در معنی.» و سپس می افزاید که «صوفی آن باشد که دایم سعی کند در تزکیه ی نفس و تصفیه ی دل و تجله ی روح. »

ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی، در نمط نهم اثر معروفش «الاشارات والتنبیهات» در مورد عرفان چنین می گوید:
«العرفان مبتدی من تفریق،وترک،ورفض معین فی جمع،هو جمع صفات الحق للذات المریده بالصدق، منته الی الواحد،ثم وقوف». به این معنی که عرفان با جدا سازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ماسوی، ادامه یافته با دست شستن از خویش و سرانجام با فدا و فنا کردن خویش و رسیدن به مقام جمع که جمع صفات حق است برای ذاتی که با صدق ارادت همراه پیش رفته آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی، رسیدن به حقیقت واحد و سپس با «وقوف» به کمال می رسد. خواجه نصیر طوسی می گوید:«در این مرحله همه اوست و غیر او نیست…. نه واصفی نه موصوفی، نه سالکی نه مسلوکی، نه عارفی نه معروفی و این است مقام وقوف بر آستان حق. »

اینک پس از توجه به نمونه هایی از صدها قول در تعریف تصوف، به نمونه ای از تعاریف مربوط به پس از قرن ششم، که دوران اوج انتظام تعالیم عرفانی است، توجه کنیم: عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از نتگناهای جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نعمت اطلاق و کلیت.

«در میان اشخاص عامی و درس خوانده هر دو، کمتر کسی است که فرق حقیقی ما بین سه لقب، یا سه اصطلاح عابد و زاهد و عارف را، به خوبی و درستی دانسته باشند و آنها را با یکدیگر اشتباه نکند.»

این نمونه ها با هم فرق و فاصله ای دارندکه چنانکه گذشت ناشی از اختلاف حال ومقام گویندگان یا جویندگان این معارف بوده، ونیز مربوط به ادوار مختلف عرفان وسیر تکاملی آن است ما نخست به تعریف وتحدید عرفان پرداخته، آن گاه بر اساس اصول ومشخصات شناخته شده ی عرفان،سیر تکاملی آن را در فصل دیگر دنبال خواهیم کرد در تعریف وتشخیص عرفان، باید به دو جنبه توجه داشته باشیم :

یکی مذهب واعمال مذهبی ودیگر فلسفه ومکاتب فکری. به این معنی که عرفا رابه لحاظی از عابدان وزاهدان دینی تشخیص دهیم واز جهت دیگر آنان را از گروه های مختلف فکری جدا سازیم.اینک این دو موضوع را به اختصار مورد بحث وبررسی قرار می دهیم:

در لزوم توجه به عرفان و زهد و عبادت، یا عارف و زاهد و عابد، مرحوم جلال الدین همایی می گوید: به همین دلیل که عرفا در ظاهر امر با عابدان و زاهدان شباهتی دارند، از دیرباز تشخیص و تمییز آنها ازهمدیگر لازم به نظر می رسیده است. ابو نصر سرِِِِِّاج طوسی (فوت۳۷۸ هـ) از یحیی بن معاذ نقل می کند که: «الزهد سیار و العارف طیار»
سهروردی(متوفی ۶۳۲هـ) در عوارف المعارف، تصوف را با زهد و فقر، فرق نهاده، نسبت عموم و خصوص مطلق را میان آن دو، بیان کرده می گوید:
تصوف نه فرق است و نه زهد، بلکه اسمی است جامع معانی فقر و معانی زهد، بسا صفات و خصایصی دیگر که مرد بدون آنها صوفی نباشد، اگر چه زاهد یا فقیر بود. »

بدین معنی که در حرکت به سوی مطلوب عارف از زاهد تندرو تر است. در قرن دوم همه ی کسانی را که از بیم آلایش به گناه از درگیری های اجتماعی کنار کشیده و در گوشه ی عزلت به زهد و پارسایی می پرداختند، از قبیل حسن بصری، واصل ابن عطا و رابعه ی عدویه به نام زاهد می خواندند، نه عارف یا صوفی و «کلمه ی صوفیه پیش از جاحظ (متوفی ۲۵۵هـ) در نوشته ی دیگران به کار نرفته است.» نخستین کسی که او را صوفی خوانده اند، ابو هاشم کوفی(متوفی حدود۱۶۲هـ) است. » ابن خلدون می گوید همه ی کسانی را که از قرن دوم به بعد،بر خلاف مردم که به دنیا روی آورده بودند،به« عبادت » پرداختند،صوفیه یا متصوفه نامیدندطیباوی میان زهد و تصوف تفاوتهایی به شرح زیر قایل است:الف _فرق در هدف و غایت: زاهد دنیا را به خاطر آخرت ترک می کند، اما صوفی برای رسیدن به خدا در همین دنیا تلاش می کند. ناگفته نماند که در ادبیات عرفانی منظور از بهشت نقد در مقابل وعده ی فردای زاهد نیز همین است. شبستری می گوید :

ز تن بگذر برو در عالم جان که حالی رسد آن جا جان جا تنت آن جا به کلی فقد گردد بهشت نسیه، حالی نقد گردد بهشتی نه که می جویند هر کس بهشتی کاندر او، حق باشد و بس
بهشت عامیان پر نان و آب است به صورت آدمی لکن دواب است و حافظ می گوید:
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود وعده ی فردای زاهد را چرا باور کنم
ب_فرق در اندیشه : زاهد از خشم و غضب خداوند می ترسد در حالیکه صوفی به رحمت و لطف و کرم او مطمئن است.نویسندگان کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، بر این دو مورد این را هم افزوده اند



خرید و دانلود دانلود مقاله عرفان


دانلود مقاله در مورد وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم و شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

دانلود مقاله در مورد وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم و شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

فرمت فایل : ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 21

 

چکیده:

وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشه‏گیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده می‏شود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده می‏شود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاکانی قزوینی» است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دوره‏یی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او می‏خواسته مانند عهد زندگی وی نمی‏توانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک می‏شد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا می‏گرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته می‏شد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را می‏توان ذکر کرد.
سبک شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبک نیمه دوم قرن ششم است که اکنون اصطلاحاً سبک عراقی نامیده می‏شود. علت توجه شاعران این قرن به سبک مذکور آنست که مرکز شعر در این دو قرن نواحی مرکزی و جنوبی ایران است که لهجه عمومی استادان این نواحی با سبک سابق الذکر سازگارتر است. با این حال در میان شعرای این دوره کسانی مانند مجد همگر شیرازی و ابن یمین فریومدی و مولوی بلخی بودند که به سبک خراسانی بیشتر اظهار تمایل می‏کردند و علی الخصوص سبک مولوی در غزلها و قصائدش نزدیکی تام بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت.
شعر فارسی دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی شروع می‏شود که هر دو پیش از حمله مغول ولادت یافته و در محیط دور از دسترس مغولان تربیت شده بودند.
ابو عبدالله مشرف بن مصلح شیرازی به سعدی در اوایل قرن هفتم (حدود 606 هجری) در شیراز ولادت یافت و به سال 691 یا 694 در همان شهر درگذشت، در حالی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در سفرهای دراز و سیر آفاق وانفس گذرانده بود. وی بی تردید از شاعران درجه اول زبان فارسی و همردیف فردوسی است، قدرت او در غزلسرایی و بیان مضامین عالی لطیف عاشقانه و گاه عارفانه در کلام فصیح و روان که غالباً در روانی و فصاحت به حد اعجاز می‏رسد بی‏سابقه بود. علاوه بر این سعدی در ذکر مواعظ و اندرز و حکمت و بیان امثال و قصص اخلاقی با زبانی شیرین و شیوا و مؤثر گوی سبقت از همه گویندگان فارسی زبان ربوده است. نثر او هم که در عین توجه به بعضی از صنایع لفظی ساده و روشن و خالی از تکلفات دور از ذوق بلکه بسیار لطیف و دلپسند و مطبوع است او را در ردیف بهترین نویسندگان فارسی زبان درآورده است چنانکه مدتها کتاب گلستان او در شمار کتب درسی مدارس و مکاتب ایران بوده است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده می‏شود. کلیات آثار او که حاوی: مجالس عرفانی و چند رساله و گلستان (نثر) و بوستان یا سعدی نامه و غزلیات و مامعات و قصاید عربی و فارسی و ترجیعات و مقطعات و هزلیاتست بارها به طبع رسیده و زبانزد خاص و عام ایرانیانست:
از غزلهای شیوای اوست:
شب فراق که داند که تا سحر چندست مگر کسی که به زندان عشق دربندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانندست
پیام من که رساند به یار مهر گسل که بر شکستی و ما را هنوز پیوندست...



خرید و دانلود دانلود مقاله در مورد وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم و شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم


دانلود مقاله مرثیه یا نوحه

دانلود مقاله مرثیه یا نوحه

فرمت فیال: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 13

 

مرثیه یا نوحه

در ادبیات روم و یونان مرثیه نشانه هر شعری است که بر وزن مرثیه (اندوهناک) نوشته می شود. (یک در میان خطوط شش ضربی و پنج ضربی)
این اصطلاح هم چنین مربوط می شود بر موضوعات و وجه هایی که اغلب به شکل نثرهای مرثیه ای بیان می شوند اغلب گلایه کردن در مورد عشق است . در اروپا و انگلیس این کلمه به دلیل استفاده بی ثبات (متغیر ) از دوره رنسانس دوباره از سر گرفته شده است . برای مثال ، مرثیه های جان دان ، اشعار عاشقانه اند اما در طول قرن هفدهم ، دوره مرثیه به استفاده های حال حاضر محدود شد : مرثیه ای رسمی و مداوم در نثر برای مرگ (از دست دادن ) شخصی خاص اغلب با نتیجه ای مد انتها . مثال هایی همچون آلفرد شاهزاده

تنیسون در کتاب مموریم (۱۸۵۰) در سوگ از دست دادن آرتور هالام و نوشته آدن به خاطر یات در سال ۱۹۴۰ اغلب این اصطلاح احساس عظیمی از تاملات اندوهگین برای مرثیه های انگلستان باستان مورد استفاده قرار می گرفت (کتاب آدم آواره ، ملوان) ومرثیه توماس گدای ک در صحن کلیسا (کشور چارچ یارد) در سال ۱۷۵۱ نوشته شده قائل است . مرثیه های دانیو در سالهای (۱۹۱۲-۱۹۲۲ ) در مورد شاعر آلمانیرایند ماریا ریلک هم چنین مرثیه هاییر با همین حس عظیم است. موضوع آن ها در مورد بی ثباتی شعر او چیزهای معنوی (دنیا دوست ) که آن ها در شعرهایش در مورد آن می نویسند.

نوحه هم گفته ای به نظم بر آمده دراندوه از دست دادن شخصی خاص است . اما تفاوتش با مرثیه این است که نوحه کوتاه کمی غیر رسمی معمولا متنی است که برای نوحه سرایی بیان می شود برای مثال کتاب Full fathom fire they father اثر شکسپیر و یا کتاب A song from shakespears cy mbeline اثر ویلیام کالین در سال ۱۷۹۴
Threndy حالا اساسا معدلی است برای نوحه و mondy معادلی است برای مرثیه یا نوحه ای که سخن باشد یک از یک شخص بیان می شود . جان میلتون زیر نویس در کتابش (ly cidas درز سال ۱۶۸۳
کلمه mondy را بیان می کند که در آن نویسنده از دوستی فرهیخته شکوه می کند متیو آرنولد مرثیه خودش را که برای کلاف سروده با نام theysis در سال ۱۸۶۶ و یک monody بیان می کند
نوع

زیر گونه مهم مرثیه مذهبی است که هم عزادار و هم شخصی که عزاداتر ی می کند که معمولا شاعر که مانند چوپان (کلمه لاتیندبرای چوپان paton است ) ابارا توصیف می کند .
این نوع شاعرامنه که از شخص (شاعری ) مصری سیلیسی گرفته شده ، توسط ویر جیل رومی ادامه پیدا کرد در طول دوره رنسانس توسط کشورهای مختلف اروپایی مرثیه سولیان برجسته مذهبی انگلستان عبارت اند از : کتاب لیسیداس از میلتون ، آدونیاس از شرلی سال (۱۸۲۱) و در زمان ویکتوریا ، ترسیس از آرلوندمرثیه سرایان مذهبی یونانی در دوران رنسانس ، توافق نامه های پیچیده (مفصلی ) را گسترش دارند که در اینجا به آن اشاره می کنیم از کتاب مرجع (lycidas)

از این گذشته (بعلاوه ) نمونه های غیر واقعی از هر دو آن ها یعنی سوگوار و موضوعی به عنوان چوپانان ترغیب می کند گروههای آنان را (برگرفته از خطوط ۲۳ تا ۳۶ و بقیه خطوط ) و ما هم چنین این توافق نامه را پیدا کردیم :
۱- گوینده غزل (غزل سرا ) شروع می کنند با یاری طلبیدن از قریحه شاعری ادامه می دهند برای ساختن منابع فراوان برای دیگر صنایه ادبی از اسطوره شناسی کلاسیک (خطوط ۱۵ تا ۲۲ و بقیه )

۲- تمام جهان معلق می شوند در صبح به مرگ چوپان (خطوط ۳۷ تا ۴۹)
(منتقدان اخیر که به اسطوره و آئین اصل گونه هابی شعری ادعا می کنند که این شکل هست یک بازمانده ای از غم های ابتدایی برای از دست دادن توماس آدونسیس ، یا دیگر حدادیان گیاهان که در پائیز می میرند و در بهار دوباره زنده می شوند (دوباره متولد می شوند به منتقدان اسطوره مراجعه کنید)
۳- عزاداران بی توجهی پری های و یا نگهبانان مرگ چوپانان را می پذیرند (خطوط ۵۰تا ۶۳)
۴- گروهی از سوگواران شایسته وجود دارند (خطوط ۸۸ تا ۱۱۱)

۵- شاعر سوالاتی را مطرح می کند در مورد مجازات (قضاوت ) تقدیر ،‌مشیت الهی و یا به شرایط فاسد زمان خودش اشاره دارد (خطوط ۶۴ تا ۸۴ و ۱۱۲ تا ۱۳۱) چنین متن هایی را خارج شدن از موضوع می نامیم ، مکملی برای ارزیابی انکار سوگواران در lycidas هستند.

۶- بعد از رنسانس مرثیه سرایان اغلب شامل متونی پیچیده هستند که در آن ها گل های مناسبی وجود دارند که برای ماشین هایی نعش کس می آورند (خطوط ۱۳۳ تا ۱۵۱ )
۷- تسلی دادن و دلداری دادن نهایی وجود دارد در مرثیه های سیمی تعییر غزل از نامیدی و ناراحتی به خوشی وا عتما به نفس رخ می دهند وقتی که مرثیه سرایان ناگهان متوجه می شوند که مرگ در این دنیا و رود به دنیای بالاتری است (خطوط ۱۶۵ تال ۱۵۸ )

در زندگی میلتون (۱۷۷۹) ساموئل جانسون ، کسی که با چوپانی و اسطوره شغالی در اشعار مدرن مخالفت کرد ، بی اعتبار کردن (ly cidas ) برای غیر متحمل بودن ذاتی آن اما برای میلتون و دیگر شعرای مهم مراسم باستانی در حقیقت عناصر اساسی (بنیادی) هستند که آن ها تغییراتی در اصالت و قدرت بازی می کنند
اگر چه بعضی از تغییرات (چوپانی ) مذهبی با دوره صنعتی دیدگاه غیر مسیحی موافقت می کرد اما در مرثیه ای عظیم راجع به لینکلن که سروده است و نام دارد به وضوح دیده می شود.

به تغییرات و چوپانی ها رجوع کنید . مرثیه هایی مثل : مرثیه عاری لیود به نام جدید و قدیمی سال ۱۹۰۳ ، مرثیه هارسیدن و سئون ها.
مرثیه های مذهبی گزیده ها سال ۱۹۳۹ از پیتر ساکس مرثیه انگلیسیمطالعاتی در گونه از اسپنسر به یتز (۱۹۸۵) در مورد lycidas:
پاترید سیسیواس ملیلون ، منت و شعر (۱۹۸۳) که شامل مقالات انتقادی که اخیرا چاپ شده و اسکات رالج لیسیداس میلتون (۱۹۶۶) که مرثیه های مذهبی دوران رنسانس و کلاسیک را دوباره چاپ کرده ومتن های دیگری که زمین شعرهای میلتون در آن دیده می شود.



خرید و دانلود دانلود مقاله مرثیه یا نوحه


دانلود مقاله سرزمین رامشدگان اثر لوئیس لمور

دانلود مقاله سرزمین رامشدگان اثر لوئیس لمور

فرمت فایل : ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 40

 

چکیده:

آنجا سرزمین سرخپوستان بود و هنگامیکه یکی از چرخهای واگن ما شکست هیچ یک از همراهان ما در کاروان برای کمک توقف نکردند . آنها به راهشان ادامه دادند  و من و پاپا را تک و تنها بدون هیچ کمکی با واگن چرخ شکسته ، در آن منطقه خطرناک که هر لحظه امکان یورش سرخپوستان وجود داشت ترک کردند .
چرخ چوبی واگن در یک چاله افتاده بود و احیاناً ترک برداشته بود و حالا از بخت بد آن ترک اینجا در قلمروی سرخپوستان چرخ واگن را شکسته بود و ما را در یک مخمصه واقعی قرار داده بود.
من داشتم یکی از پره های شبکه ای چرخ را که از رینگ چوبی شکسته شده ، بیرون زده بود بطرف داخل رینگ فشار می دادم و پاپا هم سعی می‌کرد دو سر شکسته رینگ را بهم نزدیک کند تا بتواند با چند بست فلزی دو سر رینگ شکسته را به هم متصل نماید و چرخ شکسته را موقتاً تعمیر کند و همچنین هر دوی ما می توانستیم بر طالع نحس خود لعنت بفرستیم که در این سرزمین وحشی بدجوری گرفتار شده بودیم .
بگلی ، کسی که پاپا در نخستین روزهای سفر به او کمک کرده بود چرخ واگنش را در منطقه (ایش هالو) از چاله دربیاورد و آنرا تعمیر کند ، اینک با وجود درک وضعیت ما توقف نکرده و بدون توجه به ما همراه دیگر اعضای کاروان به راه خود ادامه داده بود .
با اینکه خیلی از مردم این روز ها بدنبال فرصتی برای کمک به دیگران می‌گردند اما این گروه کاروانیان تمایل داشتند از رئیس کاروان که گروه آنان را هدایت می کرد در طی طریق راه صعبی که پیش رو داشتند تبعیت کنند .
رئیس کاروان مردی بلند قامت با اندامی ورزیده به نام کاپیتان بیگ جک مک گری خوانده می شد .
وقتی چرخ واگن ما شکست و کاروانیان هنوز ما را ترک نکرده بودند کسی از عقب سر ما را صدا کرد ما برگشتیم و دیدیم همین مک گری بود که ما را صدا می کرد . (بیگ جک) هیچ از پاپا خوشش نمیامد چون پاپا هیچگاه به او وقعی نمی گذاشت و همچنین اینکه پاپا بیش از اندازه با مادمازل (مری تی تام) عیاق شده بود و این مسئله را (بیگ جک) بهیچ وجه نمی توانست تحمل نماید .
آن سوار بلند قامت اسب سیاه خویش را به جنبش در آورد و به سوی ما
روان شده ما را از نظر گذراند ، ما در حالیکه سعی می کردیم چرخ شکسته واگن را از سر جایش در بیاوریم برگشته بودیم تا ببینیم چه کسی بسوی ما میاید و موقتاً قصد داشتیم چرخ را تعمیر نمائیم البته اگر می توانستیم .
- متاسفم تایلر ،‌اینجا سرزمین سرخپوستهاست فهمیدی چی گفتم ، ما بایست از این منطقه بگذریم بنابراین اصلاً نمی توانیم توقف کنیم البته ما در چشمه توقف کوتاهی خواهیم داشت و شما در آنجا می توانید به ما ملحق شوید . سپس او دهنه اسبش را کشید و سر اسبش را برگرداند و به تاخت از ما دور شد و هیچ کس دیگری در واگنها کلمه ای یا نگاهی بسوی ما معطوف نداشت که حاکی از آنکه آنها ما را دیده اند که در این منطقه خطرناک بر اثر چرخ شکستگی متوقف و زمینگیر شده ایم .
پاپا دیگر وقت بیشتری را تلف نکرد ، ابتدا او آنها را با حرکت سریعشان که ما را ترک می کردند از نظر گذراند ، سپس در حالیکه صورت کشیده و تیره شده اش را پایین میکشید رو به من کرد و گفت : پسر من برای خودم نگران نیستم بلکه برای تو دلواپسم پس هفت تیری که آنجاست بردار و اطراف را چهارچشمی بپا و هوای منو داشته باش تا چرخ را تعمیر کنم .
این راهی بود که می توانست به ما کمک بکند و پاپا اگر می توانست
چرخ را تعمیر کند ما بزودی راه میافتادیم و از معرکه میگریختیم . او یک واگن‌ساز ماهر و حرفه ای بود و در صنعت چرخسازی واگنها نیز تبحر خاصی داشت به طوری که آنجا در مشرق همه کارهای واگن سازی خویش را به او واگذار می کردند .
او سخت کار می کرد و منهم چشمهایم را باز نگه داشته بودم ، اما آنچه دیده می شد بسیار ریز و کوچک بود و مراقبت از همه آن چیزهای کوچک مشکل بود . یک دشت بزرگ با سبزه های گرد روی بلند قامت و پیچهای منظم درختچه های گلدار از نظر بیننده ای موشکاف می گذشت ، اینجا و آنجا انبوهی از نی های جنگلی به چشم می خورد که البته من داخل آنها را نمی‌توانستم ببینم . وزش ملایم باد علفهای بلند قامت را در هم می ریخت و دسته های نامنظم سبزه ها خم می شد و به حال نیم دایره بر روی هم ریخته می شد درست مثل حرکت امواج دریا که در دریا به جنبش در میایند و آب نیلگون دریا را بر ساحل میریزند . در تغییر وزش باد و تابش نور زرفام خورشید رنگ علفزارها از سبز سیر به رنگ خاکستری تیره تبدیل می گشت . بالای سرما آسمان آبی گسترده شده بود با فقط چند ابر تنبل که در آن مانند اسبان سفیدی که سواری می کنند این سو و آن سو می رفتند .
ما یک واگن سرپوشیده با چرخهای پهن از نوع کانستگای خوبش را داشتیم و شش راس گاو نر که آنرا می کشیدند ، ما دو اسب و دو زین هم داشتیم که آنها را به انتهای واگن بسته بودیم . محتویات داخل واگن مقداری از ابزارآلات پاپا مقدار متنابهی آذوقه و توشه راه و یک جفت تخت حصیر بافت بود و به جزء چند اسباب خرده ریز دیگر مثل تصویر نقاشی شده ماما که پاپا آن را نزد خود نگهداشته بود چیز دیگری نداشتیم .
پاپا یک جفت تفنگ لوله کوتاه سبک نیمه اتوماتیک موسوم به جوسلاین را پیش از آنکه کانزاس را ترک نمائیم تهیه کرده بود و علاوه بر آن هر یک از ما یک قبضه هفت تیر  شاک مک لاناهن 36 کالیبری را نیز برای خود حمل می‌کردیم . طبق گفته مک گری اینجا سرزمین سرخپوستها بود . هنوز دو هفته نگذشته که سرخپوستان به واگن جا مانده ای شبیخون زده بودند آن واگن از واگن ما کوچکتر بود و آن وحشیها چهار مرد و یک زن را کشته بودند و دوباره آنان در چند مایلی راه غرب به واگن دیگری حمله کرده بودند و این بار 6 مرد را کشته بودند .



خرید و دانلود دانلود مقاله سرزمین رامشدگان اثر لوئیس لمور


دانلود مقاله گفتن حکایت دل

دانلود مقاله گفتن حکایت دل

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 11

 خلاصه مقاله گفتن حکایت دل

گفتن حکایت دل
1-درست ! خیلی عصبی، خیلی وحشتناک عصبانی من خواهم شد و هستم ،اما چرا شما می خواهید بگویید که من دیوانه هستم؟
بیمار چشمهایم تند است، مختل کننده نیست، خسته کننده نیست. در با همه حالتها (حس) از شنیدنیهای بحران است.
من شنیده بودم همه چیزها در بهشت و در زمین من چیزهای زیادی در جهنم شنیده ام. چگونه من دیوانه هستم ؟ هر کن! چگونه به سلامتی-چگونه به آرامی من می توانم به شما کل داستان را بگویم.
2-این غیرممکن است که از اول چگونه بگویم، نظر بدست آمده مغزم است، اما یکبار حامله شدم،آن شب من در روز و شب بود. هیچ هدفی وجود نداشت . هوس وجود نداشت . من پیرمرد دوست داشتم. او هرگز به من بی احترامی نمی کرد. او هرگز توهین به من نکرد. برای طلایش من هیچ آرزویی نداشتم. من فکر می کردم آن چشمش است بعد ان بود! او چشمی از یک گرکس-یک چشم آبی کمرنگ ،یک فیلم بالای آن داشت. هر وقت آن روی من می افتاد، خونم سرد جاری می شد، بنابراین بوسیه درجه بندی خیلی بتدریج –من ذهنم را آماده زندگی با آن پیرمرد می کردم و بنابراین خودم از چشم برای همیشه خلاص کردم.
3-حالا این نکته است .شما خیال می کنید من دیوانه هستم. مرد دیوانه هیچ چیزی نمی داند. اما شما باید مرا ببنید. شما باید ببنید چگونه عاقلانه من پیش می روم – با چه احتیاطی- با چه پیشرنگری- با چه وانمودی من می خواهم کار کنم. من هرگز مهربانتر از پیرمرد در طول یک هفته قبل از اینکه بکشم او را نبودم.و هر شب ، حدود نیمه شب من درش را قفل کردم و باز گردم آن را –ان او سپس وقتی من به اندازه سرم در را باز کردم و من فانوس را خاموش کردم.
همه بستند ، بستند، بنابراین هیچ نوری وجود نداشت. وسپس من به سرم فشار آوردم. او ، شما خواهید خندید و ببنید چگونه به حیله بازی من بر آن ضربه زدم. من آهسته حرکت کردم خیلی خیلی آهسته ، که حتی ممکن نبود خواب آن پیرمرد رامختل کند. آن برای من یک ساعت گرفته بود. تا حالا من میتوانستم ببینمش او در تختش خوابیده بود. ها ، آیا مرد دیوانه عاقل خواهد شد؟چه موقع سرم در اتاق خوب بود. اوه- با احتیاط- با احتیاط من نبودم، آن فقط لاغر تنهایی که پرتوروی چشم کرکسی افتاده است. من برای هفت شب طولانی –در شب فقط در نیمه شب- اما من فهمیدم چشم همیشه بسته است و آن غیرممکن بود که کار کند برای آن نبود که پیرمرد کسی که مرامی رنجاند اما چشمهای شیطانی اش



خرید و دانلود دانلود مقاله گفتن حکایت دل