دانلود پروژه بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

دانلود پروژه بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 45

فهرست مطالب:

1- پیش در آمد
2- مقدمه
3- رهبر و رهبری
4- تاریخچه مختصری در پیدایش عرفان و تصوف
5- سایه رهبر، به است از ذکر حق
6- راه و روش نیل به کمال در سایه رهبر
7- جاذبه های رهبری انبیاء
8- جاذبه رهبری شمس
9- پیروی از رهبری عشق
10- سلسله مولویه
11- وضعیت اقتصادی و روابط اجتماعی مولانا
12- منابع و ماخذ

پیش در آمد :

دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر   گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست

طبق روایت های مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر )‌ است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه اعمالی را انجام نمی‌دهد تا به لذت های آنی خود برسد. همانطوریکه هابیل برای حس برتری جویی و خود خواهی و هوا و هوس خود برادرش هابیل را می کشد و این اولین خونی است که بر روی زمین ریخته می شود . اما پیامبران و ائمه و اولیا آمده اند . تا انسان را که (‌ اشرف مخلوقات )‌ است به مکارم اخلاقی برسانند وبه همین دلیل بیشتر روی تهذیب نفس انسانها کار کرده اند اما باید توجه داشت که در درون انسان دو نیروی متضاد اهریمنی وخدایی به طور فطری قرار داده شده است که همیشه این دو نیرو با هم در جدال و کشمکش هستند و این انسان است که باید به تقویت نیروی درونی خود بپردازد تانیروی اهریمنی را وادار به عقب نشینی کند بدین گونه میدان دید و وسعت عملیاتی نیروی خدایی بیشتر میگردد وچنانچه این پیشرفت و روند ادامه داشته باشد ، نیروی اهریمنی بصورت زندانی‌ای در می آید که در غل و زنجیر نیروی خدایی اسیر میگردد ولی به محض اینکه انسان از جاده راستی و درستی منحرف گردد ، نیروی اهریمنی قوی گشته و غل و زنجیر را از هم گسسته و به مرکز فرماندهی نیروی خدایی یعنی عقل نزدیک می گردد و آن را مورد حمله و تهاجم قرار می دهد و آنقدر این حمله را ادامه می دهد تا انسان را مسخر خود کند تا از اینجا به بعد است که دیگر انسان هر روز و هر روز به گمراهی و کجروی بیشتر تمایل پیدا می کند و از نیروی خدایی خود فاصله گرفته و خویشتن خود را گم می کند و سرانجام بدی بر تمام وجود او حاکم گشته و او را درکام خود فرو می برد . تا به ورطه هلاکت و نیستی سوق دهد و به همین دلیل است که پیامبران و ائمه و اولیا را می فرستد که دراین راههای پرخوف وخطر ، دست گیر رهروان راه حقیقت و یا دیگر سالکان وادی طریقت باشند تا انسانها را با چراغ هدایت و روشنگر و بیدار کننده خود به راه درست و مستقیم بکشانند .

چه اگر این فرستادگان و برگزیدگان ودوستان خدا نبودند ،‌ جهان یکباره به دست بشر نابود و معدوم می شد و آثاری از انسان و انسانیت باقی نمی ماند . باید این برگزیدگان باشند ،‌ تاپیروان و سالکان وادی معرفت را به سرمنزل مقصود هدایت برسانند چنانچه گفته اند :

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن       ظلمات است بترس از خطر گمراهی

و آدمی بعد از پیامبران و ائمه نیاز به اولیاء‌ ، راهبر ، ولی، هادی و مرشد دارد .

مثل انسان و اینها مانند سفر دریایی و کشتی است . چون اینها دریای عرفان و بحر بی پایان دانش و بینش و حکمت ومعرفت معنوی را طی کرده اند و به قله رفیع وادی بیکران طریقت وسیر وسلوک روحانی و مرتبه کمال و سعادت انسانی رسیده اند وانسانها برای این سفر در دریای معرفت و شناخت نیاز به کشتی دارند و سفر دریا بدون کشتی امکان پذیر نیست ،‌اما این کشتی همان راهبر یا شیخ وهادی ومرشد می باشد . و این پیر یا مرشد است که باعث بی خطر شدن سفر در دریای پر تلاطم و طوفانزای زندگی انسان می شود و با صبر و متانت و وقار خود لنگر کشتی را به ساحل نجات می اندازد و انسان را به سلامت در ساحل خوشبختی پیاده می کند .

انسانها هم باید معتقد باشند که برحسب «‌قاعده لطف» خداوندی در هر عصر و زمان باید افرادی ممتاز از اولیاء‌ و برگزیدگان وجود داشته باشند تا این برگزیدگان بر حسب وظیفه کشتی نجات انسانها باشند و مایه ومیزان شناخت اهل هدایت از ارباب ضلالت بشوند و امر بر انسانها مشتبه نشود ،‌ که خود را فراموش کنند و از جاده راستی و درستی منحرف گردند .

همانطوری که فرعون و همه فرعونیان تاریخ در وهم افتاده و ادعای خدایی کرده و میکنند و هر گونه ظلم و ستم را به ملت های خود روا داشته و می دارند و اما فرعون به عنوان نماد و مظهر پلیدی و زشتی در تاریخ ثبت گردیده است و می بینیم که چه ظلم ها وستم ها که برقوم بنی اسرائیل کرد و هیچگونه ترس و پروایی نداشت و هر چه بیشتر می کشت حس خونخواری و خونریزی او بیشتر می گشت وخداوند هم سالیان سال او را به مال وجاه و قدرت مورد آزمایش قرار داد‌،‌ولی فرعون هر چه بیشتر غرق در فساد و گمراهی شد . تا اینکه به دستور خداوند موسایی برای از بین بردن تمامی قدرت و عظمت او قیام نمود و دیدیم که چگونه او را به خواری وذلت انداخت و سرانجام او و یارانش ومزدورانش را در رود نیل غرق کرد .

این داستان و داستانهای دیگر در قرآن نشانه ایست که انسان از خواب غفلت بیدار شده و چشم باز کند و حقایق هستی را دریابدو مطابق با جهت نظام هستی راه تکامل را پیموده و به سعادت واقعی و خوشبختی کامل نایل گردد .

ولی کو گوش شنوا و چشم بینا که بتواند از این داستانها پند و عبرت بگیرد و آنها را سرلوحه زندگی خود قرار دهد و به قول مولانا :

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست   آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

فرعون مشتی از خروار است و تنها او نبود و نخواهد بود که چنین کرد . بلکه فرعونیان کوچک وبزرگ در طول تاریخ بوده و هست و خواهد بود چرا که انسانها تا به خویشتن خویش باز نگردند وخود را نشناسد چنین خواهد بود و این فرمایش رسول اکرم (‌ص )‌که :

«‌من عرف نفس فقد عرف رب»‌ مصداق میکند . چون انسان تا به خودشناسی وتهذیب نفس خود توجه نکند ‏، امکان ندارد به خدا و اولیا و فرستادگان روی بیاورد و همین امر هم باعث می شود که انسان به نیروهای خدایی خود روی نیاورد . و در نتیجه نیروهای اهریمنی بر اوغالب شده و تمام قدرت و اراده را از انسان سلب کرده و او را به خود پرستی و مال پرستی وادار می کنند . و از اینجاست که انسان به گمراهی و سرکشی و عصیان دچار می شود . پس باید موسایی باشدو بیاید و گوساله پرستان سامری و بت پرستان و زراندوزان را نابود کند ،‌

تا انسانها به خود آیند و به خود شناسی و تقویت نیروهای خدایی خود بپردازند و بدانند که در هر زمان نیاز به راهبر و رهبر دارند . تا به نابودی و نیستی و گمراهی کشیده نشوند. والا تاریخ چیزی جز تکرار روزها نیست و نبوده و نخواهد بود. ناگفته نماند که انسانها باید بیدار و هوشیار شوند و از تجربه ها وزندگی گذشتگان استفاده کنند . تا به دام شیاطین که در هر زمان به هر شکلی نو وجدید انسانها را به بت پرستی به شیوه تازه وادار می کنند ،‌ نیفتند . زیرا که شناخت راه از بیراه در دنیای امروز به قدری مشکل می باشد که گاهی بعضی از سالکان راه طریقت نیز دچار وهم وخیال شده واز نیمه راه باز می گردند و دست از مبارزه وجهاد بر‌می دارند وتن به هزار پستی وزبونی می دهند ، تا به لقمه نانی دست یابند وبه زندگی فلاکت بار چند روزه و بی ارزش دینوی خود ادامه دهند . این ماجرا را در رسیدن مرغان منطق الطیر به خوبی مشاهد می‌کنیم و می بینیم که مرغان برای رسیدن به کوه قاف وسیمرغ چگونه در میان راه تاب و توان خود را از دست می دهند و حتی به هلاکت می رسند و بعضی از آنها به چه پستی و زبونی تن می‌دهند وتنها سیمرغ به راهبری هدهد می تواند خود را به کوه قاف رسانده و چهره حق و محبوب و معشوق را در خود مشاهده کنند و جلو ای از نور حق شوند .

چرا که هر پدیده ای نشانه ای از نشانه های خداوندی است . چه برسد به انسان که خلیفه خداوند بر روی زمین بوده وحامل بار امانت سنگین الهی است پس باید انسان خود را بشناسدو به وظایف خود آگاه گردد تا بتواند این رسالت عظیم ((‌خلیفه الهی ))‌ را به سلامت به سرمنزل مقصود برساند ومولوی هم میخواست با کتاب آسمانی خود این را بگوید که انسانها با پاک کردن نفس وداشتن پیرو ، مرشد و شیخ ،‌ می تواند به قله های بلند هستی دست یابد و لاغیر .

مقدمه :

رهبری مسئله ای است که جامعه از آن ناگزیر است ، یعنی هر جا اجتماعی تشکیل شود آن جامعه ، برای رسیدن به اهداف خود و تامین سلامتش احتیاج به یک رهبر شایسته دارد ،‌ که هیچ اجتماعی از آن بی‌نیاز نیست . و در این صورت مستند است فراوانی اعم از آیات قرآنی واحدایث وسخنان بزرگان ودانشمندان وجود دارد که ذکر آنها موجب اطاله کلام می‌شود .

اما بشر از آغاز زندگی مدنی خود با استفاده از همین اصل رهبری همواره در جهت کمال تعالی مدنی خود بوده ودر فاصله این ابتدا تا انتها مشاهده میشود هرگاه قومی دارای رهبری شایسته وروحانی بوده است آن قوم همواره در جهت ترقی تعالی سیر کرده وغیر اینصورت در مسیر فقر وخونریزی وتزلزل قرار گرفته اند .

مشخصات این رهبران در دو بعد قابل بررسی است ،‌ یکی درونی وسیر انفسی آنها و تسلط و رهبری آنها بر امت و پیروانشان . که در ضمن بیان چگونگی رهبری انبیاء‌ و اولیا و دیگر مردان خدا جابجا و نکته به نکته روشن می شود که چه هنگام این بزرگان امیر بر نفس خودند که آنگاه نفسشان در جهت تلاش وجهاد با نفسانیات مورد بررسی قرارمی گیرد و چه زمانی برای رهبری خلق جانفشانی می کنند .

چنانچه که در طول تاریخ دیدیم خداوند با آنکه پیامبرانی برای راهنمائی مردمان فرستاده و آنها را به راه راست هدایت نموده و با این وضع قرآن کریم می فرماید :‌

«ان لله لا یغیر ما بقوم و اما با نفسهم» ‌مردمان تا خودشان نخواهند سرنوشت آنها را تغییر نمی دهیم پس چگونه است که بشر از رسیدن در تاریخ خود مشخص نمی گرداند تا بدینوسیله مصونیت بیشتری از خطا برای خود بیابد و این کار در شناخت جاذبه های رهبری از دیدگاه مولوی تا حدودی انجام می شود زیرا او مشخصات و مختصات رهبری را در ابعاد گوناگون بر می شمرد .



خرید و دانلود دانلود پروژه بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی


دانلود مقاله ورزش ، بازیها وسرگرمیها در قدیم

دانلود مقاله ورزش ، بازیها وسرگرمیها در قدیم

فرمت فایل : ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 156

 

فهرست مطالب :
زورخانه ها – تکیه وقهوه خانه ها ،کانون های فرهنگ مردم   
پیتر و دلا واله   
شمشیر بازی   
تیراندازی و سوارخوبی   
نمایش ها و بازی های میدانی   
گرگ بازی   
سابقه زورخانه در قزوین   
پهلوانان و کشتی گیران معروف قزوین در دوران قاجاریه   
تکیه های قزوین و مراسم آنها   
قهوه خانه ها در دوران گذشته   
مرشد آقا سید هاشم   
بازیهای شب چهارشنبه سوری در قزوین   
دیگر بازیهای قزوین   
شیرینی پزی خانگی   
روایتی دیگر   
چند نکته دیگر   
زائو و زایمان   
چند نکته در مورد زایمان   
مرگ   
صباح مزار :   
1) عروس بینی   
تبلیغ بی سودذ نامزد دیگر انتخابات :   
2 – ترانة ختنه سوران:  از الموت قزوین در 18/3/1346   
3 – ترانه کودکانه ابر و آفتاب : از قزوین به تاریخ 1/11/51   
4 – اشعاری در تعریف از عروس برای پسر :   
5 – دوبیتی ها و سروده هایی از منطقه قزوین : ازضیاءآباد – به تاریخ 27/9/52   
دوبیتی ها از فشگدره زیاران ، بخش آبیک 26/7/1348 :   
6 – دو ترانه از قزوین : به تاریخ 10/1/1348   
 

 

ورزش ، بازیها وسرگرمیها

زورخانه ها – تکیه وقهوه خانه ها ،کانون های فرهنگ مردم

ورزش وبازی وسرگرمی پدیده هایی هستند که از نظر زمان راه به کهن ترین دوران زندگی بشر می برند و سر آغازی برای آنها نمی توان تعیین کرد .در ایران نیز به شهادت افسانه ها و اساطیر و متن های نوشته ویافته های باغستان شناسی ،نشانه های فراوان از بازیها و سرگرمیها در طول زمان در دست است .

در متن های قدیمی مر بوط به قزوین ، دوران صفویه از نظر به دست دادن مدرک درباره گونه های مختلف ورزش و بازیها و سرگرمیها از اهمیت و اعتبار فراوانی برخوردار است . بنابر آنچه که در نوشته های تاریخی و به ویژه سفر نامه ها آمده مشاهده می کنیم که شهر قزوین در زمینه فعالیتهای ورزشی ، بازیها وسرگرمیها و کارهای نمایشی از شهرهای پر فعالیت ایران به شمار می رفته است . این فعالیت ها در دو گونه از جایگاهها برگزار میشده است ، نخست در فضای آزاد و به طور عمده در میدان های بزرگ شهر ، بویژه میدان سعادت یا میدان شاه و دیگری در جایگاههای سر بسته چون : زورخانه ، چاله حوضها ، تکیه ها و قهوه خانه ها . ورزشهایی چون : سوارخوبی - تیر اندازی – چوگان – قپق اندازی و بازیهای دسته جمعی چون :گرگ بازی – قوچ بازی – خروس جنگی و بالاخره کارها نمایشی چون : معرکه گیری – شعبده بازی – خیمه شب بازی – بند بازی – کشتی های نمایشی – شمشیر بازی ، ویژه فضا های آزاد و به ویژه میدان بزرگ و اصلی شهر ، میدان سعادت بوده است .

در برگزاری این مراسم انبوهی از مردم شهر شرکت می جسته اند و به این ترتیب میدان مرکزی به بهانه این مراسم مرکز گرد آمدن مردم و برخورد نزدیک آنها به یکدیگر و عمده شخصیتهای کشوری ، به ویژه شخص شاه بوده است که به شهادت این نوشته ها مردم به راحتی به او دسترسی داشته اند .

برگزاری این مراسم برای افراد غیر حرفه ای ،فرصت لازم را برای ابراز وجود و هنر نمایی آنها فراهم می ساخت ، امری که در کار پرورش نوجوانان و جوانان تاثیر بسیار داشت . اشاره هایی وجود دارد که در موقع حرکت نیروی نظامی برای مشارکت در یک نبرد عمده ، مراسم جشن و بازی در میدان شهر بر پا می شد تا روحیه همگان تقویت شود و مردم شهر با نشاط و سرزندگی جوانان را به سوی جبهه های نبرد بدرقه کنند . برگزاری این مراسم فرصتی بود تا چهره های گمنام به ابراز وجود بپردازند و مورد تشویق قرار بگیرند . اشاره های سفر نامه ها حکایت از آن دارد که برخی از برنامه های سرگرمی برای همه مردم به وسیله گروه های دوره گرد در تمامی طول سال در میدان های شهر به اجرا گذارده می شده است و به این ترتیب ، مردم زمان فراغت خود را به طور گروهی با شرکت در این برنامه ها می گذرانیده اند . این برنامه ها عبارت بوده از معرکه گیری و هنر نمایی مارگیران – شعبده بازی – بند بازی و کشتی گیران نمایشی – دسته های خیمه شب بازی و عروسک بازان و مانند آن . زورخانه ها محل های رسمی برای تربیت ورزشکاران و نوآموزان و جایگاه مقدسی برای پرورش روحی وجسمی جوانمردان و پهلوانان به شمار می رفتند .

سنت های خاص زورخانه ای که ره به دورانهای کهن می برد با تمامی اعتبار و حرمت های آن در زورخانه ها مورد توجه قرار داشت .

میل گرفتن – کباده کشیدن – شنا رفتن – چرخ – میل بازی و مهمتر از همه کشتی گرفتن از عمده ورزش های زورخانه ای به شمار می رفت .

تکیه ها از جمله مکانهای سربسته و کانونهای فرهنگی معتبر به شمار می رفتند . زیرا گذشته از برگزاری مراسم عزاداری در آنها ، در برخی از زمانها ، به ویژه در شبهای ماه مبارک رمضان مراسم شعرخوانی و سخنوری و مشاعره در تکیه ها برگزار می گشت که در واقع می توان از آن به عنوان

« شبهای شعر » روشنفکران زمان و یا انجمن ادبی یاد کرد .

و بالاخره قهوه خانه ها را باید کانون های فرهنگی عمده ای در ارتباط با زندگی جامعه شهری به شمار آورد . در قهوه خانه ها مراسم گوناگونی به اجرا در می آمد که از آن جمله می توان از شاهنامه خوانی – داستان سرایی – شعرخوانی – پرده داری ، طرنا بازی و مانند آن یاد کرد . قهوه خانه های بزرگ و معروف شهر در تمامی طول سال ، به ویژه زمانی که هوا رو به سردی می گذاشت از رونق لازم برخوردار بودند . ولی قهوه خانه ها در شبهای ماه رمضان حال و هوای دیگری داشتند ، چنانکه تا سحر چراغشان روشن و رفت و آمد و برنامه های مختلف در آنها جریان داشت . کمتر محلی را می توا

ن یاد کرد که چون قهوه خانه ها در پیوند با فرهنگ مردم فعال بوده باشد . در و دیوار قهوه خانه های معتبر نیز خود جلوه گاهی از هنر مردم به شمار میرفت. زیرا که با کاشی ها و تابلوهای معروف به شیوه قهوه خانه ای ، زینت شده بودند . این تابلو ها با رنگهای شاد و صحنه های گوناگون ، فضای سرشار از زیبایی و شادی را به بیننده القاء می کردند و مردم خسته از کار و فعالیت روزانه ، ساعت یا ساعتها در آن فارغ از هر اندیشه به استراحت و گفت و شنود می پرداختند و با صدای گرم مرشد به دنیای پر صفا و سرشار از گذشت و مردانگی افسانه و تاریخ گام می گذاردند و از پلید ها و نامردی ها خود را دمی فارغ می جستند ، و سرانجام با اعصابی آرام و گره از ابرو گشوده راهی خانه می شدند بدینسان کوله بار ناراحتی را پشت در می گذارند و با آرامشی نسبی به جمع خانواده می پیوستند .

حال در پی آنچه که گفته شد ، به یاری نوشته ها سخن درباره ورزش ها ، بازیها و سرگرمیها و شب زنده داریهای شهر قزوین را در دوران صفویه و با اشاره هایی به دوران قاجار پی می جوییم .



خرید و دانلود دانلود مقاله ورزش ، بازیها وسرگرمیها در قدیم


ادبیات

ادبیات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

ادبیات

 

ادبیات یا سخنگان به مجموعه سخن‌های انسانی که در قالب‌های گفتاری، نوشتاری و یا دیگر قالب‌ها مانند قالب الکترونیکی گرد آمده باشند گفته می‌شود. ملت‌ها و تیره‌ها همانگونه که دارای نهادها، مکتب‌های فلسفی یا دوران‌های تاریخی هستند می‌توانند دارای ادبیات نیز باشند. در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن‌هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان و همروزگاران آن تیره و ملت را تشکیل می‌دهند. یکی از طبقه‌بندی‌های مشهور و پرکاربرد متن‌های ادبی، طبقه‌بندی دوگانه‌ایست که بر اساس آن متن‌ها به دو گونهٔ اصلی شعر و نثر تقسیم می‌شوند. این طبقه‌بندی سنت دیرینه‌ای در زبان فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو و ارایهٔ تعریفی فراگیر و تمی‌زدهنده از شعر و نثر بوده‌اند.

ریشه‌شناسی و تعریف

ادب واژه‌ای است معرب از فارسی. این واژه از دیدگاه واژه‌شناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمده‌است. برخی نیز در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کرده‌اند و گفته‌اند که ادب یا فرهنگ همان دانش می‌باشد و با علم فرق چندانی ندارد. [۳

اما ادب در معنی اصطلاحی آن از دیدگاه ادبای قدیم کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی[۴]، برخی پرهیز از انواع خطاها و برخی آن را مانند فرشته‌ای دانسته‌اند که صاحبش را از ناشایستی‌ها باز می‌دارد.

اما علم ادب (ادبیات) یا سخن‌سنجی در دیدگاه پیشینیان اشاره داشته‌است به دانش آشنایی با نظم و نثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن.[۷] اما برخی ادیب را کسی می‌دانستند که عالم بر علوم نحو، لغت، صرف، معنی، بیان، عروض، قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرض‌الشعر، انشا، محاضرات و تاریخ را هم جزو آن‌ها دانسته‌اند.

یکی از تعریف‌های جامع از علم ادب را احمد هاشمی در کتاب جواهرالادب آورده‌است. وی این علم را شامل چهار رکن دانسته که به این شرح هستند:

۱. قوای فطری و عقلی: که شامل هوش، خیال، حافظه، حس و ذوق می‌شود.

۲. قوانین و اصول نظم و نثر و حسن تألیف و انواع انشا و شعر و فنون سخن‌رانی.

۳. مطالعهٔ آثار شیواسخنان و پژوهش کامل در جرئیات آن‌ها.

۴. کوشش بسیار در جهت تسلط بر سبک‌های ادبای قدیم و پیروی از زبان‌آوران و شیواسخنان در حل و عقد نظم و نثر.

واژهٔ ادبیات بسته به این که چه کسی آن را به کار ببرد معانی متفاوتی می‌یابد. ادبیات را می‌توان برای اشاره به هر نوع مدرک نمادین مانند تصویر نیز استفاده کرد. به بیان بهتر این اصطلاح را می‌توان برای اشاره به هر نوع مجموعه‌ای از حروف استفاده کرد. امام جعفر صادق فیلسوف و دانشمند مسلمان، ادبیات را به این شکل توصیف کرده‌است: «ادبیات، لباسی است که شخص بر تن گفته‌ها و نوشته‌های خویش می‌کند تا آن را زیباتر جلوه دهد». او می‌افزاید که ادبیات برشی از زندگی است که به آن معنا و جهت داده و بر اساس دید مخاطب تفسیری هنری از جهان را ارائه می‌دهد. بارها رخ داده‌است که متونی که ادبیات را می‌سازند این مرزها را شکسته‌اند. رومان جاکوبسون که یک فرمالیست روسی است ادبیات را «خشونتی سازمان‌یافته بر علیه گفتار عادی» توصیف می‌کند و به این شکل می‌خواهد انحراف ادبیات از ساختار محاوره‌ای و روزمره از کاربرد واژه‌ها را نشان دهد. داستان‌های مصور، ابرمتن‌ها و نقاشی‌های غارها هر کدام در زمان خود مرزهای ادبیات را گسترش بیشتری داده‌اند.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 10



خرید و دانلود ادبیات


دانلود مقاله عشق در ادبیات

دانلود مقاله عشق در ادبیات

فرمت فایل : ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 23

 

فهرست مطالب:

عشق در ادبیات
ریشه‌شناسی
نگاهی به فردوسی
بر‌آیند
ریشه ی فارسی واژه ی عشق
از نظر ادبیات  "عشق، بهانه ای برای زیستن"
عشق چیست؟
عشق حقیقی و مجازی
-    باب پنجم گلسان سعدی حکایاتی در باب عشق و جوانی
منابع

 

 

عشق در ادبیات

واژه‌ی "عشق"، که در فارسی "اِشق" تلفظ می‌شود، در ادبیات فارسی و عرفان ایرانی جایگاهی برجسته دارد. شاید بتوان گفت که شاعران گوناگون فارسی‌زبان کمتر واژه‌ای را به اندازه‌ی عشق به کار برده باشند. با این حال چنین می‌نماید که تا کنون چندان پژوهشی که بر پایه‌ی دستاوردهای نوین زبانشناسی تاریخی استوار باشد درباره‌ی آن نشده است. در این نوشته‌ی کوتاه داتار (= مؤلف = author) این اندیشه را پیش می‌نهد که واژه‌ی عشق ریشه‌ای هند-و-اروپایی دارد. این پیشنهاد بر پایه‌ی پژوهش‌های ریشه‌شناختی استوار است. داتار امیدوار است که این نوشته انگیزه‌ای باشد برای جستجوهای بیشتر درباره‌ی این واژه و دیگر واژه‌های کم شناخته‌ی زبان فارسی، تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند. این نوشته بر‌آیند ِ فرعی ِ پژوهشی است که نویسنده در پدید آوردن "فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی-فرانسه-فارسی)" دنبال می‌کند.

ریشه‌شناسی

نویسنده بر این باور است که "عشق" می‌تواند با واژه‌ی اوستایی -iš به معنای ِ "خواستن، میل داشتن، آرزو کردن، جستجو کردن" پیوند داشته باشد، که دارای جدا شده‌های زیر است: -aēša "آرزو، خواست، جستجو"؛ išaiti "می‌خواهد، آرزو می‌کند"؛ -išta "خواسته، محبوب"؛ -išti "آرزو، مقصود". همچنین پیشنهاد می‌کند که واژه‌ی عشق از اوستایی -iška* یا چیزی همانند آن ریشه می‌گیرد. پسوند ka- در پایین باز‌نموده خواهد شد. واژه‌ی اوستایی -iš همریشه است با سنسکریت -eṣ "آرزو کردن، خواستن، جُستن"؛ -icchā "آرزو، خواست، خواهش"؛ icchati "می‌خواهد، آرزو می‌کند"؛ -iṣta "خواسته، محبوب"؛ -iṣti "خواست، جستجو"؛ واژه‌ی ِ زبان ِ پالی -icchaka "خواهان، آرزومند". همچنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی ِ میانه به دیسه‌ی ِ ( = صورت ِ) išt "خواهش، میل، ثروت، خواسته، مال" باز مانده است. -- برای ِ آگاهی ِ بیشتر از واژه‌ی ِ "دیسه" = form به "فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک" رجوع کنید. واژه‌های اوستایی و سنسکریت از ریشه‌ی هند-و-اروپایی نخستین -ais* "خواستن، آرزو کردن، جُستن" می‌آیند که دیسه‌ی اسمی آن -aisskā* است به معنای "خواست، میل، جستجو". بیرون از اوستایی و سنسکریت، چند زبان دیگر شاخه‌هایی از آن واژه‌ی هند-و-اروپایی نخستین را حفظ کرده‌اند: اسلاوی کهن کلیسایی isko, išto "جستجو کردن، خواستن"؛ iska "آرزو"؛ روسی 'iskat "جستجو کردن، جُستن"؛ لیتوانیایی ieškau "جستجو کردن"؛ لتونیایی iēsk�t "جستن شپش"؛ ارمنی 'aic "بازرسی، آزمون"؛ لاتین aeruscare "خواهش کردن، گدایی کردن"؛ آلمانی بالای کهن eiscon "خواستن، آرزو داشتن"؛ انگلیسی کهن ascian "پرسیدن"؛ انگلیسی ask. اما درباره‌ی ریشه‌ی سنتی ِ عشق. لغت‌نامه نویسان واژه‌ی عشق را به عَشَق (ašaq') عربی به معنای "چسبیدن" (منتهی‌الا‌رب)، "التصاق به چیزی" (اقرب‌الموارد) پیوند داده‌اند. نویسنده‌ی غیاث‌اللغات می‌کوشد میان "چسبیدن، التصاق" و عشق رابطه بر قرار کند: "مرضی است از قسم جنون که از دیدن صورت حسن پیدا می‌شود و گویند که آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند چون بر درختی بپیچد آن را خشک کند همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند." از آنجا که عربی و عبری جزو ِ خانواده‌ی زبانهای سامی‌اند، واژه‌های اصیل سامی معمولا در هر دو زبان عربی و عبری با معناهای همانند اشتقاق می‌یابند. و جالب است که "عشق" همتای عبری ندارد. واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود احو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. واژه‌ی دیگر عبری برای عشق "خَشَق" (xašaq) است به معنای "خواستن، آرزو کردن، وصل کردن، چسباندن؛ لذت"، که در تورات عهد عتیق بارها به کار رفته است (برای نمونه: سفر تثنیه ۱۰:۱۵، ۲۱:۱۱؛ اول پادشاهان ۹:۱۹؛ خروج ۲۷:۱۷، ۳۸:۱۷؛ پیدایش ۳۴:۸). بنا بر ا ُستاد سکات نوگل، واژه‌ی عبری xašaq و عربی ašaq' همریشه نیستند. واک ِ "خ" عبری برابر "ح" یا "خ" عربی است و "ع" عبری برابر "ع" یا "غ" عربی، ولی آنها با هم در نمی‌آمیزند. همچنین، معمولا "ش" عبری به "س" عربی می‌ترادیسد و بر‌عکس. از سوی دیگر، همانندی معنایی این دو واژه در عربی و عبری تصادفی است، چون معنای ریشه‌ی آغازین آنها یکی نبوده است. خشق عبری به احتمال در آغاز به معنای "بستن" یا "فشردن" بوده است، چنانکه برابر آرامی آن نشان می‌دهد. همچنین، ا ُستاد ورنر آرنولد تأکید می‌کند که "خ" عبری در آغاز واژه همیشه در عربی به "ح" می‌ترادیسد و هرگز "ع" نمی‌شود.



خرید و دانلود دانلود مقاله عشق در ادبیات