حسین بن منصور بن بایقرا، از نوادگان بایقرا پسر عمر شیخ تیمورى بود که بعد از ابو سعید در هرات به فرمانروایى نشست «875 ق / 1470 م».
دربار هرات :
دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مىرفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده اُزبک او ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود.
در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند .
همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است .
به علاوه در مدرسه بزرگى که سلطان به وجود آورد، هزاران عالم و طالب علم به حمایت سلطان و وزیرش ، سرگرم تحصیل و تحقیق و تألیف بودند.
انحطاط نهایی تیموریان ایران :
سلطان حسین بایقرا در 912 ق / 1506 م دار فانى را وداع گفت که با مرگ او، حفظ باقیمانده قدرت تیموریان نیز غیر ممکن شد. انحطاط تیموریان که به خصوص از مرگ شاهرخ شروع شده بود .
چنانچه همزمان با آغاز منازعات خانگى فرزندان و نوادگان تیمور این انحطاط آغاز گشت . خصوصا که نواحى غربى ایران را از همان ایام، عرصه رقابت و نبرد دو طایفه متخاصم ترکمان شده بود .
هر کدام از این دو طایفه ، یعنی قراقویونلو و آق قویونلو مدتى در آذربایجان و حتى در عراق و فارس حکومت و قدرت یافتند .
سرانجام خاندان صفویه در آذربایجان و ولایت جبال( یا همان غرب و مرکز ایران فعلی ) و عراق عجم ( یا همان ایران فعلی بدون خراسان ) ، وارث قدرت آنها شد .
صفویه یا همان اولاد شیخ صفى الدین اردبیلی زاهد و صوفی ساکن و متولد اردبیل ، بالاخره چندى بعد با تسخیر هرات ، آخرین بازمانده قدرت تیموریان در خراسان را نیز خاتمه دادند .
بزم سلطان حسین بایقرا
امیرزاده ای تنها
با تکرار چشم های بادام تلخش
در هزار آینه ی شش گوش کاشی
به نیمروزی گرم در سال هزارو پانصد و چهارده ترسایی شاهزاده تهماسب میرزا به امارت هرات قدم به باغ سلطان حسین بایقرا گذاشت. چه دید و چه شنید شاهزاده ی خردسال به درستی نمی دانیم. آنقدر می دانیم که ده سالی از مرگ سلطان حسین بایقرا و میرعلیشیرنوایی وزیر خردمند و هنردوست آخرین شاه تیموری می گذشته است. شاید در شش - هفت سالی که ازبک ها بر شهر فرمان رانده بودند چندان هم ویرانی به بار نیامده بوده و شاهزاده ی جوان صفوی می توانسته است که بازمانده ی محفل هنرمندان و شاعران روزگار افسانه ای هرات را گرد هم آورد. خیلی زود جمعی تازه شکل می گیرد که شمع محفل آن کمال الدین بهزاد و هاتفی شاعر هستند. شاهزاده ی خرد سال در میان هنر و فرهنگ این بزرگان می بالد و بخت آن دارد که از بزرگترین نقاش همه دوران ها درس نگارگری بگیرد و آیین هنرمندی بیاموزد. و در کنار هنرآموزی با اندیشه ی باغ ایرانی و زمینه های اشراقی و فلسفی آن آشنا شود
لحظه هایی از تفرج شاهانه در باغ را که اینک می داند برساخته ی اندیشه ای کهن است، راه به ساختمان زیبای آجری کاخ کج می کند تا تک مضراب های کاشی های فیروزه و لاجورد را بر تاقی های سرسرا و حوضخانه در ذهن معنا کند. دستار دوازده ترک سرخ حیدری، بر سر و گردن کودکانه اش سنگینی می کند اما سکوت دلپذیر حوضخانه دوباره به اندیشه ی باغ بازش می گرداند؛ به راستی چگونه بزمی بوده است بزم سلطان بایقرا
استاد بهزاد و هاتفی شاعر از بزم سلطان حسین بایقرا یاد می کنند و شاهزاده را هوای درک آن بزم قلم به دست می دهد تا بیاموزد طرح زدن و خوشنویسی را و بیاموزد آیین هنرپروری و هنرمندی را. شاهنامه ی شاه تهماسبی میوه ی این اشتیاق تهماسب میرزا بود برای درک لمحه ای از آن باغ رویا، باغ سلطان حسین بایقرا و محفل اندیشه و هنر فرزین خردمند سلطان، میرعلیشیر نوایی
بازگشت زودهنگام شاهزاده به تبریز و تلخی دل کندن از رویای نا تمام هرات او را بر آن داشت که آن را در تبریز که اینک خیلی زود می بایست در آن بر تخت پادشاهی بنشیند ادامه دهد. بهزاد به سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود و سلطان محمد نقاش آموزش شاه جوان را پی می گیرد. دلشدگان و هنرآموختگان نگارگری در کارگاه های هنری تبریز گرد می آیند تا تجلی بخش شاعرانگی همه جانبه ی هنر ایرانی شوند نه از آن گونه که برخی اندیشیده اند که آن ها تنها کتاب تزیین می کرده اند. کتاب مصور ایرانی چگاله ی همه ی دانش ها و هنرها ست. میوه ی خرد است و خردی که از مرزهای روزمرگی و داد و ستد فراتر می رود و به افقی شاعرانه دست می یابد. و خطاست تقلیل دادن آن تنها به واکنشی عارفانه به طبیعت و برابر گرفتن اندیشه ی شاعرانه و اندیشه ی عارفانه آنسان که بسا بارها در صحبت از هنر ایرانی این روزها می شنویم
باری کارستان های ادبی – شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، بوستان سعدی و دیوان حافظ- یکی پس از دیگری با زیباترین خط و زیباترین رنگ و زیباترین نگاره ها به هیات کتاب در می آیند و کمی پیش از رسیدن سده ی شانزدهم ترسایی به نیمه ی خود، هنرایرانی به غایت آراستگی و شکوه دست می یابد
برادر کهتر شاه تهماسب، سام میرزا نیز همچون برادر تاجدار خود فرهیختگی پیشه کرد و هنرپروری را تا آن جا رسانید که خود موضوع یکی از نگاره های سلطان محمد نگارگر در دیوان حافظ اش شد. نگاره ای که آذین این نوشتار است و شاید سرانجام رویای باغ شاهزاده ی خردسال در تجسم بزم عید برادر کهتر تحقق یافته باشد
لالای نجواوار فواره ای خرد
که بر وقفه ی خوابالوده ی اطلسی ها
می گذشت
تا سال ها بعد
آبی را
ناگاه
مفهومی عاشقانه
از وطن دهد
آه ای امیرزاده ی کاشی ها
با اشک های آبیت
*******************
حسین بایقرا. وی آخرین پادشاه تیموری است که مدتی طولانی در شرق ایران حکومت کرد. بایقرا در محرّم 842 ق. در شمال شرقی شهر هرات و در محلی به نام دولتخانه چشم به جهان گشود (14: ج 7، ص 8). نسب او هم از جانب پدر و هم از سوی مادر به تیمور میرسد. پدرش غیاثالدین منصور، فرزند بایقرا بود. این بایقرا از نوادگان تیمور بود که به قولی در سال 826 ق. در بادغیس به قتل رسید (12: ج 2، ص 206-207) و نباید او را با نوادهاش، حسین بایقرا، اشتباه گرفت. مادر حسین بایقرا فیروزه بیگُم نام داشت که نوه امیر موسی، دخترزاده تیمور، بود (338:10).
حسین بایقرا ابتدا در دستگاه الغ بیگ(850-853 ق.) و تحت حمایت او بود. پس از آنکه ابوسعید گورکان (855-873ق.) به حکومت رسید، وی را به زندان انداخت، ولی او از زندان گریخت و به میرزا ابوالقاسم بابر (852-861 ق.) پیوست. در سال 862 ق. موفق شد استرآباد را تصرف کرده و مقرّ حکومت خویش سازد، ولی در نبرد با ابوسعید شکست خورد. با مرگ ابوسعید در 873 ق. و خالی بودن میدان از رقیبان قدرتمند، به هرات لشکر کشید و تا پایان عمر در شرق ایران مقتدرانه حکومت کرد (118:2).
حسین بایقرا در شمار اندک فرمانروایان تاریخ ایران است که نه تنها برای پیشبرد فرهنگ تلاش کرد، بلکه خود از جمله شاعران و نویسندگان قرن 9 ق. بهشمار میآید. آثار متعددی به نظم و نثر از وی برجای مانده است :رساله معما، به شعر که از طبعآزماییهای رایج آن زمان بوده است؛ مناظره گل و مل، در قالب مثنوی که نسخه دستنویس آن در کتابخانه شخصی اصغر مهدوی موجود است (4: ج 1، ص 258)؛ دیوان منظوم ترکی، که اشعار آن در قالب غزل و دربر گیرنده مضامین عاشقانه است (2:6)؛ و رسالهای منثور به زبان ترکی که در آن اندیشهها و عقاید خود را همراه با شرح مختصری از وضعیت فرهنگی عصرخویش بیان کرده است (157:16). اثر معروفی که بهغلط به وی نسبت داده شده مجالسالعشاق است که نویسنده واقعی آن، کمالالدین حسین گازُرگاهی، از معاصران و نزدیکان حسین بایقراست (13: ج 6، ص 326؛ 11: شش).
در دوره زمامداری او، بناهای متعددی بهمنظور پیشبرد فرهنگ احداث گردید. خواندمیر در خلاصهالاخبار به ذکر نمونههای مختلفی از مدرسه، مصلّی، خانقاه، دارالشفا، و جز آن در هرات و سایر مناطق خراسان میپردازد که همگی در زمان حسین بایقرا و با حمایتهای وی بنا گردیده است (9: 183-200).
اشتیاق او به کتاب و کتابخانه را میتوان پیش از آغاز زمامداری وی نیز مشاهده کرد. به گفته بنایی هروی (قرن 10ق.) هنگامی که وی مجبور شد اردوی خود را در خوارزم برجای گذارد و از مقابل سپاه ابوسعید گورکان بگریزد، آنچه برای دشمن باقی گذاشت، کتابخانهاش بود؛ و اضافه میکند که یکی از سرداران ابوسعید به نام امیر بیگآتا وارد کتابخانه شد و چند جلد کتاب نفیس را بهغنیمت برد که از آن جمله کتابی از مولانا احمد رومی (قرن 8 ق.) بوده است (23:3). در سالهای زمامداری او، کتابخانهها از رونق کمنظیری برخوردار بودند. علاوه بر مدارس متعددی که در آنها کتابخانه احداث گردیده بود، دربار او در هرات نیز کتابخانهای مجلل و باشکوه داشت و خوشنویسانی چون سلطانعلی مشهدی، خواجه محمد حافظ، مولانا زینالدین محمود، و سایر خوشنویسان زبده در آنجا کتابت کردهاند (8: 303).
نقاشان متعددی نیز در این کتابخانه به کتابآرایی مشغول بودهاند، که بلندآوازهترین آنها، کمالالدین بهزاد، نقاش نامدار اواخر تیموری و اوایل صفویه است. میرک نقاش، مولانا حاجی محمد، مولانا محمد اصفهانی، و قاسمعلی چهرهگشا از دیگر نقاشان کتابخانه حسین بایقرا بودهاند (9: 241-242).
در منابع عصر تیموری، اشاره روشنی به نام رئیس کتابخانه حسین بایقرا صورت نگرفته ولی ظاهراً مدتی، میرک نقاش فوقالذکر عهدهدار این سمت بوده است (51:5). نظامی باخزری (قرن 9 ق.) در منشأالانشاء، منشوری از جانب حسین بایقرا با عنوان "فرمان کتابداری کتابخانه همایون" آورده که متأسفانه مخاطب نامه ذکر نگردیده است. در بخشی از این فرمان، که با نثری متکلّف و با ذکر مقدمهای در اهمیت کتاب و کتابخانه تنظیم گردیده، چنین آمده است:
"بر ناظمانِ فوایدِ کتابخانه افکار، و متمتعان از فواید شعور، پوشیده نماند... روضه خزانه ما را که مَشْرَع و منبع عیون معارف و عوارف است، به واسله ینابیع مجمل و مفصَل، و اصول و فروع مختصر، و مطوّل و معقول و مسموع، بر خوبتر هیأتی نمودار گلستان فردوس و بوستان جنان گردانیدیم و مقالید اختیار ضبط و ربط کتابخانه همایون را که مفتاح کنز حقایق و ایضاح رمز دقایق است... به یَد استحقاق ]در اینجا نام مخاطب نامه افتاده است[... سپردیم" (15: 204).
کتابخانههای دیگری نیز در عصر حسین بایقرا وجود داشته که وابسته به دیگر مقامات و صاحبمنصبان تیموری بوده است. از جمله این اشخاص باید از وزیر نامدار حسین بایقرا، امیرعلیشیر نوایی، نام برد که در سراسر خراسان کتابخانههای متعددی را بنا نهاد. احمد میرزا، نواده میرانشاهبن تیمور، کتابخانهای در شهر هرات ساخت و کتابهای نفیسی بر آن وقف کرد (177:9).
از فرزندان حسین بایقرا میتوان به فریدون حسین میرزا اشاره کرد. ریاست کتابخانه اول برعهده نصیرالدین خطاط بود که فرمان کتابداری وی در بدایعالوقایع واصفی هروی (قرن 10 ق.) آمده است (166:1).
حسین بایقرا در یازدهم ذیحجه سال 911 ق. در منطقه بابا الهی بادغیس درگذشت و در شهر هرات دفن گردید (7: ج 4، ص 319). با مرگ وی، سلسله تیموریان (771-911 ق.) در ایران منقرض گردید، اما برخی شاهزادگان تیموری، حکومتهای محلی و کوتاهمدتی را در نقاطی از خراسان و ماوراءالنهر در اختیار داشتند.
امیرعلی و سلطان حسین
و تاریخچه نگارش روایت های شفاهی این دو شخصیت
قاسم نوربادوف (ترکمنستان)
ترجمه : عظیم بغده
محقق ترکمنستانی «تجن نفساوف» بر این عقیده است که «ترکمنها کتاب زنده هستند و بیشترین روایات مربوط به نوائی را در دل خود حفط کرده اند.»
بردی کربابایف (1974-1894) یکی از نویسندگان ترکمنستانی است که در طول زندگی خود ، به جمع آوری برخی از روایات و حکایت های شفاهی رایج در بین مردم در بارة میرعلی و سلطان حسین پرداخته و آنها را بین آثار خود به چاپ رسانده است. قهرمان اصلی این دسته از آثار ، میرعلی است و او کسی نیست جز «نظام الدین علیشیر نوایی» که در ادبیات شرق از جمله در تاریخ ادبیات ترکمن ردپای روشنی از خود به جای گذاشته است. نوایی در سال 1441 میلادی در خانوادة غیاثالدین کیچگینه در هرات بدنیا آمد. سخنوری بزرگ و رجل دولتی دورة خود به شمار می رفت و مؤلف تقریباً 30 مجموعه شعر ، منظومه ، آثار علمی ارزشمند و از جمله اثر مشهور خمسه (شامل 5 منظومه طولانی) است. وی که بیشتر عمرش را در مشهد ، مرو ، سرخس ، سمرقند ، استرآباد و هرات سپری کرده و دانش اندوخته بود ، در میان ترکمنها از شهرت و اعتباری والا برخوردار است که نامگذاری یکی از پرده های (گامهای) دوتار ترکمنی به نام «نوایی» دلیلی روشن بر این ادعاست.
دومین قهرمان اصلی در این روایت های شفاهی، سلطان حسین بایقرا است که در سالهای 1437-1505 میلادی حاکم هرات بوده است. ترکمنها او را با نام «سلطان سؤیون» میشناسند و این عبارت در حقیقت تلفظ ترکمنی «سلطان حسین» است. وی با اینکه حاکم بود ، فصاحت کلام و فرهنگ را ارزشمند می دانست و به همین دلیل نیز علیشیرنوایی را به عنوان وزیر اول خود برگزید و در هر کاری با او مشورت و همفکری مینمود. خود سلطان حسین نیز به عنوان شاعری که با تخلص «حسین» شعر می سروده ، شناخته شده است.
بردی کربابایف قصه های شفاهی رایج در بین مردم در بارة این دو شخصیت را گردآوری و بازنویسی نموده و در سال 1948 آن مجموعه را با عنوان «میرعلی» به زبان ترکمنی در عشق آباد چاپ نمود. این اثر بعدها در سال 1992 با شمارگان 50 هزار نسخه به تجدید چاپ رسید. در همان سال این قصه ها با عنوان «قصه های میرعلی و سلطان حسین» در برگزیدة آثار این نویسنده در 16 هزار نسخه منتشر گردید.
در ترکمنستان برای نخستین بار پنجه آقایف بود که در سال 1941 قصه های شفاهی مردم در بارة نوایی را گردآوری و تحت عنوان «میرعلی و سلطان حسین» منتشر نمود. در این اثر برخی از قصه های شفاهی مردم که در اثر بازنویسی شدة بردی کربابایف گنجانده نشده است ، وجود دارد.
آتا قوشودف (1903-1953) یکی دیگر از نویسندگان برجسته ترکمنستان هم قصه های عامیانه در بارة «میرعلی و سلطان حسین» را گردآوری و در دهة چهل قرن بیستم در مجلة «ادبیات شوروی» منتشر کرد. فردی به نام «قل دوردی صحت دوردیف» (شاعر ترکمن) به آن قصه های عامیانه بوسیلة آتا قوشودف بازآفرینی ادبی شده بود ، داستانهایی را که در بارة این دو شخصیت از پدرش موممات صحت دوردی شنیده بود ، افزود و در سال 1994 آنرا تحت عنوان «میرعلی و سلطان حسین» به شکل کتابی کم حجم در شمارگان 100 هزار نسخه منتشر کرد. قصه های این کتابچه از نظر محتوی ، مضامین و ظرافت ادبی با قصه های شفاهی که در آثار دیگر مربوط به نوایی و سلطان حسین گردآوری شده ، تفاوت های آشکاری دارد.
در سال 1992 محقق ترکمنستان «کعبه بورژاکف» داستان «میرعلی و سلطان حسین» را طبع و منتشر کرد. نام دیگر این اثر «گلفام» بود (در متن ترکمنی گلپام ذکر شده است – مترجم) این اثر از زبان بخشی ها (خوانندگان ترانه های سنتی) نظیر رزی باغشی ، قورت باغشی و حضرت چاری ضبط شده است.
قصه های شفاهی مردم در بارة امیرعلیشیر نوایی (میرعلی) و سلطان حسین بایقره به اینها که ذکر شد محدود نمی شود. به عنوان مثال در یکی از قصه های مربوط به پل خاتون ، وقایع جالی در ارتباط با این دو شخصیت به تصویر کشیده می شود. این قصه را مرحوم پدرم «نوربات دوردی قلیچ اوغلی» (1980-1900) برایم نقل نمود:
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
بررسی اثر نقدشوندگی بر عملکرد شرکت ها در بورس اوراق بهادار تهران
دانشگاه آزاد اسلامی- واحد اراک
چکیده:
نقدشوندگی از طریق مبادلات سهام ، هزینه معاملات سرمایه ای را کمتر کرده و شکاف پیشنهاد قیمتی خریدار و فروشنده را باریکتر می نماید علیرغم وجود این رابطه، محققین بر جهت تاثیر نقدشوندگی و عوامل مربوط به آن بر عملکردبلندمدت شرکت ابهام دارند این تحقیق درصد است تا با تست تجربی میزان اثرگذاری نقدشوندگی بر عملکرد شرکت، درستی تئوریهای موجود را در بازار نوظهور ایران بررسی و ارزیابی نماید. برای این منظور تعداد 112 شرکت از بورس اوراق بهادار تهران برای مطالعات مقطعی در سال 1386 انتخاب شدند. یافته های تحقیق نشان داد که ارتباط معنی دار مثبتی بین میزان نقدشوندگی سهام و عملکرد بلندمدت شرکت ها وجود دارد. این مطالعه می تواند برای سرمایه گذاران و سیاست گذاران بورس وحسابداری از جهت ارائه معیاری مناسب برای ارزیابی عملکرد شرکت مفید باشدو همچنین می تواند منجر به بسط الزامات افشاء اطلاعات توسط شرکت های بورس شود.
واژه های کلیدی:
نقدشوندگی،شکاف پیشنهاد قیمتی بین خرید و فروش،عملکردشرکت، ارزش شرکت
1- مقدمه:
در مطالعات انجام شده از نقدشوندگی ،محققین تعدادی زیادی از ویژگی های نقدشوندگی را بر می شمارند(آمیهاد و مندلسون1987، 2000 ، 2008؛فانگ 2009؛ ماگ1998؛کیل و ویلا1991 ؛هولمستروم و تیرول؛ گامبرس و همکاران(2003) ،ادمانس 2009؛ادماتی و پفلیدر2009؛ پالمیتر2002؛ خانا وسونتی2004؛ ساب رحمانیام وتیتمان2002 کوفی 1991،بهاد 1993، گولدستین و گامبل 2008،ماگ 1998)که مهمترین این ویژگی ، کم بودن هزینه معاملات این نوع سهام می باشد. در این رابطه آمیهاد و مندلسون(2008،1997) بیان داشتند که تمامی هزینه های مبادله سهام که توسط خریدار و فروشنده پرداخت می شود جزء هزینه نقدشوندگی است که در نبود نقدشوندگی کامل رخ می دهد. بعلاوه ویژگی نقدشوندگی در سهام موجب می شود مظنه قیمتی برای پیشنهاد خرید و فروش به یکدیگر نزدیک شده و خریدار و فروشنده تلاش کمتری برای رسیدن به توافق برای انجام معامله، لازم داشته باشند.(آمیهاد و مندلسون 2006)
ماگ در تحقیق تجربی خوددر سال (1998) نشان داد که ویژگی نقدشوندگی در سهام ،امکان فروش راتسهیل نموده و خرید سهام ، با مشکل کمتری روبرو است در عین حال هزینه نگهداری این نوع سهام، بسیار پائین می باشد، رز و همکاران(2008) معتقدند که نقدشوندگی بالا منجر به کاهش هزینه ای سرمایه ای شده و می تواند افزایش در سود عملیاتی را به همراه داشته باشد.
علیرغم چنین ویژگیهای،محققین در موردجهت اثرگذاری نقدشوندگی بر عملکرد شرکت دچار شک و ابهام بوده و تئوری های مختلف و متضادی ارائه می دهند که می توان این تحقیقات انجام شده را در دو جریان پژوهشی رقیب تقسیم بندی نمود. جریان پژوهشی اول مربوط به تاثیر مثبت نقدشوندگی بر عملکرد شرکت می باشد (آمیهاد و مندلسون1987، 2000 ، 2008؛فانگ 2009؛ ماگ1998؛کیل و ویلا1991 ؛هولمستروم و تیرول؛ گامبرس و همکاران(2003) ،ادمانس 2009؛ادماتی و پفلیدر2009؛ پالمیتر2002؛ خانا وسونتی2004؛ ساب رحمانیام وتیتمان2002).
و جریان پژوهشی دیگر این ادعا را نقض کرده و بر ارتباط منفی بین دو متغیر نقدشوندگی و عملکرد تاکید می نماید(کوفی 1991،بهاد 1993، گولدستین و گامبل 2008،ماگ 1998)
محققین در جریان پژوهشی اول علاوه بر اثر نقدشوندگی در کاهش هزینه معاملات و افزایش سود عملیاتی نشان دادند که نقدشوندگی بیشتر منجر به اجرای حاکمیت شرکتی بهتر طرحهای پاداش مناسب تر و تصمیمات سرمایه گذاری کاراتر می شود به طوری که در نقدشوندگی بالا به علت معیار مناسب برای ارزیابی مدیران و تعیین کاراءتر حق پاداش مدیران ، حاکمیت شرکتی مطلوب ایجاد شده در نتیجه سوء مدیریت ها کاهش خواهدیافت. (هولمسترم و تیرول1993) (ادامس 2009، ادماتی و پفلیدر2009؛ پالمیتر2002).
ماگ(1998)معتقد است ،در حاکمیت شرکتی مطلوب که توسط نقدشوندگی بالای سهام فراهم می آید، سهامداران جزءبه راحتی به سهامداران عمده تبدیل می شوند. علاوه بر آن باکر و ستین (2004) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که در دوره های که سهام شرکت از نقد شوندگی بالای برخوردار بوده شرکت توانسته سرمایه بیشتری را از طریق فروش سهام جمع آوری نماید.
از سوی دیگر در جریان پژوهشی رقیب محققین چون کوفی (1991) بهاد (1993) و ماگ(1998) نشان دادند که در نقدشوندگی بالا و هزینه معاملات کم، سهامداران عمده ناراضی از عملکرد ، با سهولت بیشتری از شرکت خارج شده، ودر نتیجه برای نظارت بیشتر بر رفتار مدیران تلاش کمتری می نمایند. که این وضعیت سبب می شود تا میزان حاکمیت شرکتی کاهش یافته و اثر منفی بر عملکرد شرکت داشته باشد.
علاوه بر این گولدستین و گامبل 2008 معتقدند بورس بازان و دلالان برای خرید و فروش کوتاه مدت، از سهام با نقدشوندگی بالا استفاده می نمایند که این امر منجر به بازدهی کمتر برای سرمایه گذاری ها شده و می تواند تاثیر منفی بر عملکرد شرکت داشته باشد.
به منظور آگاهی از ارتباط بین رفتار نقد شوندگی سهام و عملکرد شرکت ها در بازار نو ظهور ایران این تحقیق درصدد است تا با تست تجربی و باز آزمونی مدلهای بکار رفته قبلی، ارتباط بین نقدشوندگی و عملکرد شرکت، وهمچنین جهت و میزان تاثیر نقدشوندگی بر عملکرد شرکت های پذیر فته شده در بازار سهام ایران را مورد سنجش قرار دهد. یافته های این تحقیق علاوه بر پرکردن خلاء تحقیقاتی در این زمینه می تواند برای سرمایه گذاران و سیاست گذاران بورس و حسابداری از جهت ارائه معیاری مناسب برای ارزیابی عملکرد شرکت مفید باشد.و همچنین می تواند منجر به بسط الزامات افشاء اطلاعات توسط شرکت های بورس شود. براین مبنا، در ادامه مبانی نظری و پیشینه تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و سپس با طرح فرضیه به آزمون آن خواهیم پرداخت و در نهایت با تجزیه و تحلیل اطلاعات،یافته های تحقیق ارائه می گردد.
2-پیشینه تحقیق
در اینجا با توجه به نو بودن این موضوع در پژوهش های داخلی تنها به ذکر پژوهشهای تجربی مهم خارجی که رابطه بین نقدشوندگی و ارزش شرکت را بررسی کرده اند می پردازیم .
آمیهاد و مندلسون 1986 برای بررسی تجربی اثر نقدشوندگی برقیمت سهام همه شرکت های عضو بازار نیز و آمکس را به مدت 21 سال (1960-1980) آزمون نمودند در ابتداء این شرکتها در 7 طبقه بر مبنای میزان نقدشوندگی که از طریق شکاف پیشنهاد قیمتی عرضه و تقاضا سنجیده شده است تفکیک شده و در ادامه هر کدام از این طبقات بر مبنای ریسک بتا(CAPM) که با توجه به اندازه شرکت تعدیل شده بودند به هفت زیر شاخه ( پرتفلیو) تقسیم شده اند این محققین به این نتیجه رسیدند که بین میانگین بازده پرتفلیو با شکاف پیشنهاد قیمتی عرضه وتقاضا رابطه ای مستقیم وجود دارد آنها با اندازه گیری متغیر ها متوجه شدند نوع این ارتباط به گونه ای معقر است یعنی با افزایش شکاف پیشنهاد قیمتی سهام از یک در صد به دو درصد، میزان بازده از 15٪ به 8/1 تغییر یافته است ولی با افزایش تغییر شکاف قیمتی از 2٪ به 3٪ میزان بازده تنها یک در صد رشد یافته است.
چانگ (2010) در تحقیقی تحت عنوان حاکمیت شرکتی و نقدشوندگی به صورتی تجربی رابطه حاکمیت شرکتی و نقدشوندگی را بررسی نموده است در مطالعات خود نشان داد همبستگی بالای مثبتی بین حاکمیت شرکتی و نقدشوندگی سهام در همه زمانها برقرار است
اگروال و همکاران (2001) معتقدند در شرایط بد مالی معامله کنندگان با احتیاط بیشتری در مبادلات سهام شرکت می نمایند در نتیجه سرمایه گذاران غیر آگاه از معاملات این نوع سهام خارج شده و سرمایه گذاران آگاه در بازار خواهند ماند. و بازارگردانان در واکنش نسبت به سرمایه گذاران آگاه که بطور بالقوه دارای اطلاعات پنهانی هستند، ریسک بالاتری را متحمل می شوند بنابراین بازارگردان ها نسبت به زیان احتمالی، شکاف پیشنهاد قیمتی عرضه و تقاضا را افزایش خواهند داد که منجر به کاهش نقدشوندگی و کاهش بیشتر سرمایه سهامداران می شود.
فانگ و همکاران در سال (2009) به بررسی ارتباط بین نقدشوندگی و ارزش شرکت در 2642شرکت عضو بازار آمکس ،نیز و نزدک به مدت 6 سال پرداختند. آنها این ارتباط را با اثر نقدشوندگی، بر نسبت قیمت به سود ،معکوس اهرم مالی و بازده عملیاتی تشریح کردند. آنها بر مبنای تئوری نمایندگی معتقدند نقدشوندگی معیاری مطلوب برای سنجش کارائی فعالیت مدیران فراهم آورده وسبب تعیین صحیح پاداش مدیران می شود. آنها همچنین بیان می دارند که نقدشوندگی سهام به دلیل هزینه معاملاتی کمتر سرمایه گذاران آگاه بیشتری را به معاملات جذب می کند و در نهایت سبب می شود تا قیمت سهام به ارزش ذاتی نزدیکتر شده و سرمایه گذاران غیر آگاه بیشتری به معاملات وارد شوندکه این امر منجر به حاکمیت شرکتی بهتر و در نتیجه ارزش بیشتر شرکت می شود. بطور کلی نتایج تحقیق آنها نشان داد بین نقدشوندگی سهام با نسبت سود عملیاتی بر دارائی و میزان حقوق صاحبان سهام در شرکتهای با سطح نقدشوندگی بالاتر رابطه مثبت وجود دارد ولی ارتباطی بین نقدشوندگی در سطوح مختلف و نسبت قیمت برسود عملیاتی وجود ندارد.
آمیهاد و مندلسون(2006) در تحقیقی به بررسی اثر نقدشوندگی در کاهش هزینه سرمایه پرداختند آنها با بررسی استراتژی شرکت های گوناگون متوجه شدند که سیاست غالب شرکت ها حفظ نقدشوندگی است نه رشد نقدشوندگی.آنها این سیاست را برای شرکتهای با نقدشوندگی بالا مطلوب دانستند ولی به شرکت های دیگر پیشنهاد دادند که از اینترنت ، تحلیلگران مالی و بازارهای معاملاتی بهتروافزایش انتشار اطلاعات داوطلبانه جهت افزایش نقدشوندگی استفاده نمایندچراکه افزایش نقدشوندگی سبب کاهش هزینه سرمایه شده وکاهش هزینه سرمایه منجر به افزایش ارزش سهام می شود.
3- فرضیات و روش پژوهش
این تحقیق در صدد است با توجه به چارچوب تئوری نمایندگی ارائه شده در ادبیات تحقیق وهمچنین مدلهای بکار گرفته شده در کشورهای دیگربه باز آزمونی این تئوریها ومدلها در بازارنو ظهور سرمایه ایران بپردازد. برای این امر فرضیه زیر ارائه می گردد:
”بین نقدشوندگی سهام و عملکرد شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران ارتباط معنا داری وجود دارد”
4- مدل تحقیق
جهت آزمون فرضیه فوق از مدل فانگ که با توجه به شرایط ایران تعدیل شده، استفاده شده است که در زیر تشریح می شود:
Firm performance= C0 +C1 Liquidity + C2 Leverage + C3 Firm Size + C4 Age Firm +C5 Dummy _the best Firm +έ
• Firm performance:عملکرد شرکت که با tobin(q) اندازه گیری می شود
• Liquidity: نقدشوندگی که با شکاف پیشنهاد قیمتی عرضه و تقاضا نسبی سنجیده می شود
• Leverage:اهرم مالی
• Firm Size: اندازه شرکت که با میزان فروش شرکت سنجیده می شود
• Age Firm:عمر شرکت
• Dummy _the best Firm:متغیر ساختگی 50 شرکت برتر ایران
• έ : ضریب خطا که برای هردوره مستقل می باشد، از توزیع نرمال برخوردار بوده و مستقل از عوامل رگرسیونی می باشد
1-4 متغیر مستقل
برای سنجش عملکرد شرکت از Tobin Q استفاده شده است که به اعتقاد محققان زیادی به عنوان بهترین معیار برای سنجش عملکردو ارزش شرکت می باشد( گامبر و همکاران2003)، (کاپلان و زینگلاس 1997)،(فانگ و همکاران 2009) کیو توبین به صورت زیر محاسبه می شود.
Q Tobin=
2-4 متغیر وابسته:
برای محاسبه نقدشوندگی از شاخص شکاف پیشنهاد قیمتی بین خرید و فروش سهام استفاده شده که دارای کیفیت بالای برای سنجش نقدشوندگی می باشد(امیهاد و مندلسون 1986)،(هاسبروک 2009)، (فانگ وهمکاران 2009) اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام در تحقیقات مختلف به صورت مطلق و یا به صورت نسبی مورد استفاده قرار گرفته است اختلاف بین خرید و فروش مطلق یا واقعی سهام عبارتند از اختلاف قیمت پیشنهادی فروش به قیمت پیشنهادی خرید سهام می باشد. اما اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش نسبی سهام که درتحقیق حاضر و تحقیقات مختلفی چون(امیهاد و مندلسون 1986)،(هاسبروک 2009)، (فانگ وهمکاران 2009) نکتاش و چیانگ ( 1986 ) ، ریان ( 1996 ) ، بون ( 1998) ، رسائیان ( 1385) ، رضازاده و آزاد ( 1387 ) فخاری و فلاح محمدی(1388) به کار گرفته شده است ، به صورت زیر محاسبه می شود
SPREAD it =
= SPREAD دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام
= (ASK PRICE) AP میانگین قیمت پیشنهادی فروش سهام شرکت iدر دوره t
= (BID PRICE) BP میانگین قیمت پیشنهادی خرید سهام شرکت iدر دورهt.
این مدل برای اولین بار توسط چیانگ و وینکاتش در سال 1986 برای تعیین نقدشوندگی سهام مورد استفاده قرار گرفته است و می توانیم آن را میزان تخفیف لازم در قیمت به منظور کسب سرعت در انجام معامله تعریف نماییم . مزیت اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش نسبی که توسط استل ( 1978 ) به کار گرفته شده نسبت به اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش مطلق ، این است که می توان داده های مقطعی را با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل نماییم. ( بون 1998).از جمله نوآوری تحقیق مذکور محاسبه لحظه ای اختلاف پیشنهاد قیمتی خرید و فروش برای هر معامله در هر روز معاملاتی سهام است که منجر به محاسبه شکاف قیمتی دقیق تر شده است .
3-4 متغیر های کنترل
متغیرهای کنترلی با توجه به مدل فانگ وهمکاران(2009) و مرور متون دیگرکه با شرایط ایران سازگار باشد تعیین گردید.متغیرهای کنترلی این پژوهش عبارتند از:
1)ساختار بدهی یا اهرم مالی : با نسبت کل بدهی به ارزش دفتری کل دارایی اندازه گیری می شود هدف از این کار کنترل تاثیر پوشش بدهی بر عملکرد شرکت می باشد. نمازی و ابراهیمی( 1388) اوغلو و مهاجان(2006)
2)اندازه شرکت: بسیاری از تحقیقات تجربی، ثابت کرده است که بازده سهام شرکتهای کوچک از بازده سهام شرکتهای بزرگ، بیشتر است. هر قدر، شرکتی کوچک تر باشد، میزان ریسک سهام آن بیشتر شده و از این رو بازده مورد انتظار سرمایه گذار افزایش می یابد. جهانخانی و یزدانی (1374) هاگن (2001) نمازی و ابراهیمی(1388) بدین ترتیب انتظار می رود بین عملکرد شرکت و اندازه شرکت رابطه معنی داری وجود داشته باشد.در این تحقیق اندازه شرکت از طریق میزان فروش محاسبه می شود.دلیل انتخاب فروش به عنوان بدیلی برای اندازه به خاطر ارتباط آن با عملکرد بوده است.
3) عمر شرکت: این متغیر نشان دهنده فرصت های رشد پیشرو برای شرکت است به عقیده فانگ و همکاران(2009) و گامبرس و همکاران(2003) شرکتهای جوانتر به دلیل فرصت رشد بیشتر از عملکرد بهتری برخوردارند.
4) 50 شرکت برتر ایران: یک متغیر ساختگی برای بررسی اثر شرکت های برتر در عملکرد شرکت می باشد در این تحقیق شرکت های نمونه در حالت شامل بودن در دامنه، عدد 1 در غیر این صورت عدد 0 تعلق می گیرد.(50 شرکت برتر ایران بر اساس میزان حجم فروش و افزایش سالانه آن، کسب سود و میزان رشد آن ،توسط سازمان مدیریت صنعتی ایران انتخاب می شود).دلیل گنجاندن این متغیر اثری است که شاخص عملکرد این گروه از شرکت ها بر دیگر شرکت های گروه دارند.
5-روش تحقیق
این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی - همبستگی به شمار می آید که مبتنی بر تحلیل رگرسیون زمانی مقطعی می باشد که از برآورد رگرسیون ساده چند متغیره با روش حداقل مربعات معمولی استفاده شده است . به منظور انجام تحقیق، نمونه آماری از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1386 بر مبنای شرایط زیر انتخاب شده اند:
• سهام این شرکتها درسال 1386 در بورس اوراق بهادار معامله شده باشند
• شرکتها نباید در طی دوره تحقیق توقف فعالیت داشته باشند
• شرکتهای مورد نظر از ابتداء تا انتهای تحقیق در عضویت بورس اوراق بهادار باشند
• اطلاعات مربوط به اختلاف قیمت پیشنهادی خرید وفروش ودیگر متغیر ها برای شرکت قابل جمع آوری باشد
• تعداد دفعات معاملات شرکت نباید از 50 مرتبه در سال کمتر باشد
با اعمال تمام محدودیت های فوق، حجم نمونه بالغ بر112 شرکت گردید و داده های این تحقیق از اطلاعات مندرج در صورتهای مالی سالانه شرکت وبانکهای داده ای تدبیر پرداز و ره آورد نوین استخراج شده است.
6- یافته های تحقیق:
در این تحقیق از رگرسیون حداقل مربعات معمولی OLS استفاده شده است برای اجرای این آزمون وجود چند پیش فرض لازم و ضروری می باشد تا برآورد صحیحی از رگرسیون انجام شده، حاصل آید بنابراین قبل از انجام برآورد پیش فرض ها را تست نموده و بعد به اجرای رگرسیون می پردازیم.
1-6 پیش فرض های لازم برای اجرای رگرسیون OLS
با انجام تست فرض میانگین صفر پیش فرض لازم مربوط به صفر بودن میانگین اجزای باقیمانده انجام می گیرد که با توجه به آماره آزمون فرض H0 مبنی بر صفر بودن میانگین اجزای آزمون پذیرفته می شود.و همچنین برای تست همسانی واریانس از آزمون وایت استفاده نموده ایم که با توجه به آماره احتمال این آزمون که بالاتر از 5% می باشد فرضیه H0 مبتنی بر همسانی واریانس پذیرفته می شود.
و در ادامه برای بررسی اینکه بین متغیر وابسته سال جاری با سال قبل همبستگی وجود نداشته باشد آزمون براسچ- گودفری مرتبه دوم بکار گرفته شد که با توجه به آماره احتمال خود همبستگی در مدل وجود دارد برای تصریح مدل اولیه از عبارت خود همبستگی (Ar) مرتبه اول استفاده گردید (نادر مهرگان و روح اله رضایی 1388) که با انجام تصریح میزان آماره احتمال آزمون براسچ -گودفری مناسب شده و خود همبستگی رفع شده است.
نگاره شماره 1
آزمون پیش فرض ها احتمال آماره F وt نتیجه آزمون
تست میانگین صفر 0.69 تایید می شود
تست وایت 0.89 تایید می شود
تست براسچ- گودفری (قبل از تصریح مدل) 0.0006 رد می شود
تست براسچ- گودفری (بعد از تصریح مدل) 0.08 تایید می شود
7- آمار توصیفی
آمار توصیفی متغیرهای تحقیق برای شرکت های نمونه در نگاره زیر ارائه شده است
نگاره شماره 2
انحراف معیار میانه میانگین حداکثر حداقل مشاهدات مقطعی مخفف متغیرها
669/0 17/1 405/1 436/5 568/0 112 Q T کیوتوبین
31/23 16.17 41/24 79/99 37/0 112 BA شکاف قیمتی
16/0 0.63 62/0 95/0 16/0 112 LEV اهرم مالی
93/1 13.41 66/13 69/20 28/12 112 F size اندازه شرکت
12 38 36 79 5 112 AGE عمر شرکت
همانطور که از نگاره 2 مشخص است شکاف قیمتی بالاترین مقدار انحراف معیار را دارد که نشان دهنده عدم حذف داده های با حداقل مقدار از نمونه مورد بررسی است. و از آنجائیکه انحراف معیار شکاف قیمتی از میانه بالاتر می باشد بیانگر این موضوع است که میزان شکاف قیمتی خرید و فروش در شرکت های مورد بررسی زیاد می باشد .از طرف دیگر کمتر بودن میانه شکاف قیمتی از میانگین بیانگر این است که اختلاف قیمت در داده ها بالا بوده که تائید کننده انحراف معیار بالا در داده ها است. در رابطه با متغیر وابسته انحراف معیار کم بیانگر این است که داده ها از یکسانی برخوردار بوده اند و از انجائیکه حداقل مقادیر از داده ها حذف نشده است انحراف معیار بسیار جزئی مشاهده می شود نزدیکی میانگین و میانه نیز بیانگر نرمال بودن توزیع داده ها می باشد.
8-آزمون فرضیه
همانطور که در نگاره 3 مشهود است احتمال آماره F کل مدل 0.001 می باشد. لذا می توان گفت کل رگرسیون در سطح 99% اطمینان معتبر است. و همچنین ضریب تعیین تعدیل شده (R2) که میزان تغییر متغیر وابسته به تغییرمتغیرهای مستقل موجود در مدل، را نشان می دهد 0.14 است که نشان دهنده تغییرات عملکرد شرکت توسط متغیر های مستقل موجود در مدل به میزان 0.14 می باشدکه با توجه به اهمیت شاخص عملکرد شرکت که متغیری اساسی است این میزان تغییر قابل توجه می باشد..همچنین ضریب0.05- بدین معناست که رابطه معکوس بین شکاف پیشنهاد قیمتی خرید و فروش با عملکرد شرکت وجود دارد که با توجه به احتمال آماره t در سطح 95% اطمینان مورد تایید قرار می گیرد. این نتایج با نتایج تحقیقات تجربی دیگر چون فانگ و همکاران(2009) ، آمیهاد و مندلسون (1986) و گامبرس و همکاران(2003) مطابقت دارد بدین ترتیب هر چه مقدار شکاف پیشنهاد قیمتی خرید و فروش کمتر و باریکتر باشد میزان ارزش بیشتری برای شرکت فراهم می شود. لذا با توجه به رابطه معکوس بین نقدشوندگی و شکاف پیشنهاد قیمتی خرید و فروش، می توان گفت که نقدشوندگی اثر مثبتی بر عملکرد شرکت در بورس اوراق بهادار تهران دارد که این نتیجه دال بر تایید فرضیه تحقیق می باشد.همچنین آماره دوربین واتسون بیانگر ضریب 2.12است که نشان دهنده عدم خود همبستگی بین مقادیر متغیر وابسته می باشد.
نگاره شماره 3
متغیر وابسته:ارزش شرکت یا Q Tobin
متغیرهای مستقل و کنترل ضریب آماره t احتمال آماره t
شکاف قیمتی بین پیشنهاد خرید و فروش 0.05- 2.046- 0.04
اهرم مالی 0.88- 2.375- 0.01
اندازه شرکت 0.04 1.37 0.17
عمر شرکت 0.003 0.70 0.48
50 شرکت برتر ایران 0.395- 1.748- 0.08
آماره F 4.05 احتمال آماره F 0.001
ضریب R2 0.19 ضریب R2 تعدیل شده 0.14
دوربین واتسون 2.12
9- تاثیر متغیر های کنترلی
این تحقیق رابطه منفی بالای را بین اهرم مالی و عملکرد شرکت در سطح 95% اطمینان نشان می دهد که با تحقیقات اوغلو و مهاجان(2006) مطابق دارد و همچنین با توجه به آماره احتمال 0.17 بین اندازه شرکت و عملکرد شرکت، ارتباط بین این دو متغیر رد می شود. در این رابطه جهانخانی و یزدانی (1374) هاگن (2001) نمازی و ابراهیمی(1388) بیان داشتند شرکت های بزرگ، ریسک کمتر و در نتیجه بازده کمتری دارند بر مبنای آن ارتباط معکوسی را بین اندازه شرکت و عملکرد شرکت نشان دادند. و همچنین ریاحی و بلوکی (2003) معتقدند شرکتهای بزرگ ،دارای قدرت چانه زنی و صرفه جویی ناشی از مقیاس می باشد و رابطه مثبتی بین دو متغیر پیش بینی نمودند. با توجه به نتایج این تحقیق، نتایج تحقیقات بالا در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1386، رد می شود.
عمر شرکتها بیانگر فرصت های رشد پیشرو برای شرکت است که می تواند بر عملکرد شرکت تاثیرگذار باشد که با توجه به نتایج حاصله،این رابطه در بازار اوراق بهادار تهران رد می شود نتایج این تحقیق در تضاد با تحقیقات فانگ و همکاران(2009) و گامبرس و همکاران(2003)می باشدو همچنین با توجه به آماره احتمال 0.08بین 50 شرکت برتر و ارزش شرکت، فرضیه H1 مبنی بر اینکه شرکتهای عضو در 50 شرکت برتر نسبت به دیگر شرکتهای غیر عضو اثر گذاری متفاوتی بر عملکرد شرکت دارند رد می شود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 11 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه: اجازه دهید چند دقیقه ای به این موضوع فکر کنیم آیا بی شک می دانید که "فیزیولوژی ورزشی چیست" و "چه کسی یک فیزیولوژیست ورزشی است" قطعاً برای هر یک این سئوالات چندین جواب وجود دارد، بعضی معتقدند، آشنایی دارم؛ بقیه هم نمونه های خوبی برای بی اطلاعی و گمراهی هستند. چیزی که من می دانم این است که: هر کسی در انجمن امریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی باید بدانند که فیزیولوژی ورزش چیست و یک فیزیولوژیست کیست. دوم اینکه، این احتمال بسیار وجود دارد که درصد زیادی از فیزیولوژیستهای ورزشی انجمن آمریکایی غیرفیزیولوژیستهای ورزشی نظری ندارند. از دیگر ح*** از مردم به کلی سلامتی و خوبی، شایستگی و توانبخشی، ورزشکار و دنیای ورزش، درسنگ امریکایی فیزیولوژی ورزش به وسیله ی اعطای درجه مرتب شده است. اگر شما این را دارید این بدین معناست که شما ممکن مقامی بدست آورید و اگر ندارید پس ا*** اعطای درجه معتقدند که شما نباید مقامی کسب کنید. در واقع چیزی که آنها می گویند این است که شما یک فیزیولوژیست ورزشی نیستید. شما ممکن است خودتان را یک شخص ورزشی، یا یک آموزش دهنده ی سلامتی بدانید که این یکی از بهترین رازهای بهتر ماندن است. اکثر دانش آموزان از این امتیاز آگاهی ندارند در حالیکه بعد از دانشگاه بسیار واضح می شود.
خوشبختانه، سبک آمریکایی نظریه ی فیزیولوژی ورزشی چیست و یک فیزیولوژیست کیست، در حال تغییر است. قسمتی از دلیل به خاطر تزلزل حرفه ای و رسمی است که از کمبود موقعیت حرفه ای و نظام به عنوان شغل منتج می شود. دلیل دیگر، اغتشاش در اینکه فیزیولوژی ورزش چیست و فیزیولوژیست کیست، می باشد. تعریف هر کدام بسیار مفصل است، اما انجمن امریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی هر دو را تعریف کرده اند. اگر به دقت تعاریف را بررسی کنیم می توانیم به وضوح ببینیم که فیزیولوژی ورزشی *** درباره ی تغییرات مهم و مزمن نیست که از ورزش منظم نتیجه می شوند، یا که یک فیزیولوژیست ورزشی با اعطای درجه تعریف شده است.
فیزیولوژی ورزش یعنی تعریف مکانیزمهای فیزیولوژیکی تضمین کننده ی فعالیت فیزیکی، آسودگی از وظایف درمانی مربوط به تحلیل، پیشرفت و حفظ سلامتی، شایستگی، توانبخشی بیماری قلبی و دیگر بیماریهای مزمن و یا معلولیتها، رهبری حرفه ای و مشاوره ی ورزشکاران و دیگرانی که به ورزش، آموزش ورزشها و *** نیز برای انسان با ورزش مزمن و حساس علاقه مندند.
فیزیولوژیست ورزشی یعنی کسی که مقامی آکادمی در فیزیولوژی ورزش دارد، یا کسی که از طرف جامعه ی آمریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی در انجام فیزیولوژی ورزشی تصدیق شده هست، یا کسی که مدال با رتبه ی آکادمی یا گواهینامه ی فیزیولوژی ورزشی را از یک دانشگاه یا دانشکده معتبر دارد.
با کاهش اغتشاش در چیزهایی که گفته شد، شاید، برای اولین بار در تاریخ، ما قادریم موقعیتی را برای ساختن یک حرفه خارج از نظم جمع آوری کنیم. دقیقه ای صبر کنید. ساده است. آن برای من غیرممکن است که طور دیگری فکر کنیم. برایم عجیب است. بنابراین، چرا دیگران آرام اند. آیا آنها منتظرند تا یک دکمه ی سحرآمیز را فشار دهند؟ آغاز خرد و آگاهی، نامیدن چیزها با نامهای درستشان است.
Chinese Proverb. [ضرب المثل چینی].
موضوع چیست؟
زندگی **** است شما چیزی را بدست می آورید (می گیرید) که می دهید. شما در بازگشت یارانش کارتان *** می آورید. اگر ما بخواهیم فیزیولوژی ورزشی چیزی باشد که انجمن امریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی تعریف کرده اند، پس باید از خودمان بگذریم و گرفتار شویم. تنزل به کناره گیری هیچ چیز را تغییر نخواهد داد. زندگی یک ترکیب جهتدار از گرفتاری و درگیری است که با تصور، فکر و کار سخت تا تعریف شده. به طور مشابه، مقام حرفه ای ما بسیار مهم است. آن اشتباه نیست که یک پرستار یک پرستار است یا یک درمان شناس فیزیکی، یک درمان شناس فیزیکی است (متخصص درمان فیزیکی) (فیزیوتراپ). درک و فهم واضحی وجود دارد که درجه ی آکادمی به طور مستقیم با مقام حرفه ای مرتبط است. آن نظر که یک مقام می تواند این باشد یا اینکه آن حرف، بیخودی است.
به واسطه ی فهمیدن اینکه فیزیولوژی ورزشی به عنوان حرفه ی مراتب سلامتی چه هست، ما نیاز داریم که فکر کردن را به عنوان یک محصولی از گذشته متوقف کنیم. اگر ما می خواهیم بفهمیم که یک فیزیولوژیست ورزشی کیست، نیاز به شناخت تغییری داریم که از کشف انجمن امریکایی فیزیوژیستهای ورزشی منتج شده. آزادی ترکیبی از تصور ما از بعضی چیزهاست و تعهد فاصله از گذشته است. هر دو برای موفقیت لازم اند.
مقاصد و اهداف:
ما با آنچه که انجام می دهیم و یا در انجام آن شکست می خوریم بررسی می شویم. برای این منظور هیچ سازمان یا هیچ شغلی نمی تواند آن را بسازد مگر اینکه یک توافقی در اهداف وجود دارد. توافق بر اساس یک پیمان ویژه برای بعضی چیزهاست. در هسته ی سازمان انجمن امریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی ارتباط غیرتوافقی در اهداف ما است.
1- فراهم کردن یک میدان پرقدرت و واحد و فرصت برای فیزیولوژیستهای ورزشی تا بررسی رایج فیزیولوژی ورزش را نشان دهند و آن را بررسی کنند.
2- ترفیع و تشویق *** عقاید و اطلاعاتی که تمام مراحل فیزیولوژی ورزش را در بر می گیرند.
3- ترفیع مزیت تدریس و تحقق در فیزیولوژی ورزش داخل محیط آکادمی
4- تشویق و تکمیل برنامه های آموزشی فارغ التحصیلی در بازدید علایق مختلف و فرصتهای شغلی در فیزیولوژی ورزش، صرفنظر از سن، جنس، نژاد و یا معلولیت.
5- ترفیع و رشد کاربرد با کیفیت ترین تحقیق و به کارگیری حرفه ای فیزیولوژی ورزش در بهبود سلامتی، پیشگیری بیماری، توانبخشی، و آموزش شایستگی ورزش
6- ترفیع پیشرفت و تبادل اطلاعات علمی بین انجمن آمریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی و دیگر سازمانهای حرفه ای علاقه مند به فیزیولوژی ورزش.
7- جمع کردن موارد مورد بحث، مشخص کردن جهت و تصمیم گیری در مورد آینده ی حرفه ی فیزیولوژی ورزش
8- *** فعال بودن برای سئوالات راجع به حرفه ی فیزیولوژی ورزش
9- افزایش قابلیت دیر و بالا بردن تصوری از حرفه ی فیزیولوژی ورزش
10- نشان دادن فیزیولوژیستهای ورزشی که کار حرفه ای شان اصولاً کلینیکی است.
11- کمک برای اطمینان از اینکه نمایندگان و قانونگذاران متحد کارشان و نیازهای حرفه ای کلینیکی شان را می فهمند و درک می کند.
12- شرکت در پیشرفت سیاستهای عمومی در روشهای مرتبط با فیزیولوپی ورزش
13- ایجاد یک تعهد و الزام در کیفیت و درستی فیزیولوژی ورزش به واسطه ی تابعیت به قانون اخلاقی جامعه
14- تسهیل و ترفیع سیاست های عمومی مثبت و حرفه ای، رفتار اخلاقی با ایجاد بازنگری مداوم و برنامه های تضمین کننده ی کیفیت به واسطه ی اعتبارنامه ی برنامه های آکادمی فیزیولوژی ورزش
15- تبسیط اتحاد و خصوصی سازی سرمایه گذاری در تحقیق و آموزش فیزیولوژی ورزش
تعهد و تخصص ستون فقرات نیازها هستند تا درست کردن اهداف درست به نظر آیند. تعهد در تغییر رفتار لازم است. بنابراین، تعهد، تغییری را در وضعیت ذهنی فیزیولوژیکی فرد فراهم می کند. این به این معناست که اجازه دهیم واقعیت گذشته و ماهیت آکادمی قدیمی خارج شود. آنجا باید یک انتهایی (پایانی) از بنیان قبلی وجود داشته باشد تا به مورد جدید اجازه دهند.
ایجاد تحولات: پایان آنچه در بهترین سبک تفکر درباره ی فیزیولوژی ورزشی به کار رفت آسان نیست. روش جدید یعنی اینکه بعضی از روشهای قدیمی تغییر خواهند داشت. آنهائیکه بیشتر از همه اجازه ترک بعضی چیزها را دارند، در تغییر بیشتر از همه مبارزه می کنند. وقتی آنها در قبول واقعیت جدید شکست می خورند نباید متعجب شویم. آنها ممکن است حتی بیش از حد تحت تأثیر خساراتی که با تغییر مرتبطند قرار می گیرند. انجمن آمریکایی فیزیولوژیستهای ورزشی باید راههایی را پیدا کنند که به تحول کمک می کنند.
"اگر اصلاح کننده بتواند بعضی چیزهایی را که حسن های جالبی را برای معایب جالب خاستین می کند، اختراع کند، شکست خواهد خورد." روزنامه نگار watter LPPmenn
ما نیاز داریم تشخیص دهیم که آن احساس ناخوشایند یا پریشانی طبیعی است در هنگامیکه مردم سئوالاتی می پرسند. به نظر من، آن باید درست باشد، آنها معتاد به پرسیدن سئوال و تصمیم گیری و راز هویت اصلی نیستند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 10 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
الف) تعریف عرف و عناصر آن در قانون در مقدمه کتاب هاى حقوقى، «عرف و عادت» را یکى از منابع حقوق شمرده اند و ماده 3 قانون آیین دادرسى مدنى تصریح مى کند:
چنان که قانون، کامل یا صریح نبوده و یا در قضیه مطروحه اصلاً قانونى وجود نداشته باشد، دادگاه ها باید موافق روح و مفاد قوانین موضوعه کشورى و «عرف و عادت مسلّم» آن قضیه را حلّ و فصل نمایند.
با وجود این، قانون تعریفى از عرف عرضه نمى کند. لیکن علماى حقوق در نوشته هاى خود، عرف را تعریف نموده اند که به برخى از آن ها اشاره مى کنیم:
عرف در لغت به معناى معرفت و شناسایى است، و پس از آن به معناى چیزى که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان به کار رفته است.(24)
برخى دیگر از نویسندگان آثار حقوقى معتقدند :
عرف قاعده اى است که به تدریج و خود به خود در میان همه مردم یا گروهى از آنان به عنوان قاعده اى الزام آور مرسوم شده است.(25)
با توجّه به تعریف هاى یادشده که برخى از آن ها خالى از اشکال نیست،(26) مى توان ارکان و عناصر عرف را چنین بیان کرد:
1 - عنصر مادى: براى ایجاد عرف لازم است که عادتى در نتیجه تکرار و به مدّت طولانى بین همه مردم یا گروهى از آنان رایج و مرسوم شده باشد.
2 - عنصر روانى: عادتى مى تواند عرف تلقّى شود که افراد به آن انس شدید گرفته باشند و به اعتقاد کسانى که آن را رعایت مى کنند، الزام آور باشد.
لازم به یادآورى است که در قانون مدنى ایران و به تبع آن در کتاب ها و آثار حقوقى، غالباً عرف و عادت با هم به کار برده شده است، و به نظر مى رسد که این دو را مترادف دانسته اند.(27) بنابراین، از نظر قانون، صرف عادتى که با تکرار بین مردم رایج و مرسوم شده و الزام آور شود، «عرف» و یا «عرف و عادت» نامیده مى شود، و لزوماً ملاک پذیرش و الزام آور بودن آن، مقبولیّت از سوى خردمندان و موافق عقل و ذوق سلیم نمى باشد.
ب ) تعریف عرف و ارکان آن در حقوق اسلامى (فقه) دانش مندان اسلامى براى عرف تعریف هاى گوناگون و مختلفى ارائه نموده اند که به اختصار برخى از آن ها را از نظر مى گذرانیم.
ابوحامد محمّد غزالى در تعریف عرف چنین آورده است:
عادت و عرف آن روشى است که به کمک عقل در نفوس رسوخ یافته و طبایع سالم آن را مورد پذیرش قرار دادند.(28)
برخى دیگر از دانش مندان اسلامى، مانند ابوحامد محمد غزالى، گواهى عقول و پذیرش طبایع سلیم را - که از امور ثابت اند - در تعریف عرف اخذ نموده اند. لازمه این تعریف ها این است که عرف نیز امر ثابت و واحدى در هر زمان و مکان باشد؛ پس تعریف عرف با لحاظ عقل و ذوق سلیم و مانند آن جامع و مانع نیست.(29)
عده اى از اندیش مندان اسلامى تعریف جامع ترى از عرف ارائه نموده اند؛ مثلاً استاد شیخ محمد رضا مظفر مى گوید: «عرف یا سیره در اصطلاح عبارت است از استمرار بناى عملى مردم بر انجام یا ترک یک فعل.»(30) در این تعریف عقل سلیم و پذیرش خردمندان تأثیرى در تحقق عرف ندارد. لازم به یادآورى است که در فقه اسلامى «عرف» و «عادت» و «سیره» به یک معنا به کار رفته، همان گونه که در کلام برخى از اندیش مندان، مانند ابوحامد غزالى و استاد شیخ محمد رضا مظفر، تصریح شده است. البته برخى گفته اند که عرف، نوعى از عادت است و عادت معنایى است داراى عنصر تکرار و بدون رابطه تلازم عقلى، که طرح آن در این جا لازم نیست. ضمناً در فقه و اصول، عرف و سیره بیش از عادت به کار برده شده است. به نظر اندیش مندان فقه اسلامى عناصر عرف عبارت اند از:
الف) عمل معین؛
ب ) تکرار آن عمل از سوى همه مردم یا بیش تر آنان؛
ج ) ارادى بودن آن عمل نه غریزى بودن آن (31).
بنابراین، عرف و یا سیره به معناى اعم از دیدگاه فقه (حقوق اسلامى) عبارت است از: روشى که همه مردم یا گروهى از آنان، در نتیجه تکرار بدان خو گرفته اند و آن را عادت و شیوه خود ساخته باشند.
در نتیجه مى توان گفت بین تعریف عرف از نظر قانون و حقوق دانان، و تعریفى که برخى از اندیش مندان اسلامى از عرف نموده اند، هماهنگى و نزدیکى وجود دارد.
نقش عرف، فرهنگ، آداب و رسوم در قانونگذارى حکومت دینى تا چه اندازه است؟
آشنایى با نقش «عرف» در فقه و حقوق اسلامى و در قانونگذارى حکومت دینى، نیاز به تعریف عرف، آگاهى از اقسام آن، معیار و ملاک اعتبار و حدود و شرایط آن دارد.
تعریف عرف:
براى «عرف» معانى و تعاریف مختلفى ارائه شده است. یکى از آنها عبارت است از: «ما تعارفه الناس و ساروا علیه من قولٍ او فعل او ترک و یسمى العادة»؛ ر.ک: منصورى، خلیل رضا، دراسة موضوعیة حول نظریةالعرف و دورها فى عملیةالاستنباط، ص 51. یعنى، «عرف» چیزى است که مردم آن را متعارف نموده و بر اساس آن سیر کردهاند؛ چه از سنخ گفتار باشد یا کردار، انجام عمل باشد یا ترک آن و آن را «عادت» نیز نامیدهاند.
البته بین عادت و عرف، تفاوت هایى نیز وجود دارد که در این مختصر مجال ذکر آن نیست. ر.ک: همان، ص 52 - 54، نیز: محمدى، ابوالحسن، مبانى استنباط حقوق اسلامى یا اصول فقه، ص 251.
مؤلفهها و عناصر زیر در پیدایش عرف نقش اساسى دارد:
1. عمل معینى باشد (عمل به معناى اعم که شامل گفتار و کردار و انجام و ترک است)،
2. تکرار عمل،
3. عمومیت،
4. ارادى بودن، نه فطرى و غریزى.
اقسام عرف:
«عرف» داراى اقسام مختلفى است؛ از جمله: عرف عام و عرف خاص، عرف صحیح و عرف فاسد، عرف ناشى از نیاز و عرف نامبتنى بر نیاز، عرف آمره، عرف لفظى و عرف عملى و ... بررسى تفصیلى هر یک از اقسام یادشده از گستره این نوشتار خارج است و علاقهمندان مىتوانند به منابع مربوط مراجعه کنند. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جبار گلباغى ماسوله، سیدعلى، درآمدى بر عرف.
جایگاه عرف در فقه و حقوق اسلامى
منابع کشف و استنباط احکام و حقوق دینى در اسلام، به دو دسته کلى تقسیم مىشود:
1. منابع اولیه: منظور از «منابع اولیه» امورى است که یا ذاتاً از اعتبار و حجیت برخوردار است؛ مانند «عقل» و یا شارع مستقیماً آنها را حجت قرار داده است؛ از قبیل «کتاب» و «سنت».
2. منابع ثانوى: منابع ثانویه امورى است که اعتبار و حجیت آنها تبعى است و بازگشت به یکى از منابع اولیه مىکند. از این جمله است: اجماع (اتفاق نظر فقیهان)، شهرت (توافق نسبى)، سیره مسلمین، بناى عقلا (عرف). در مورد وجه حجیت عرف یا ملاک اعتبار آن، همه فقیهان معتقدند: عرف به خودى خود حجت و معتبر نیست؛ بلکه اعتبار آن ناشى از امر دیگرى است، اما در اینکه آن امر دیگر چیست، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد:
یک. برخى برآنند که بازگشت عرف به سنت است و در این صورت آنچه اصالت دارد، نظر شارع است. بنابراین عرف زمانى «حجت» خواهد بود که به امضاى شارع برسد؛ لیکن براى «عرف عام» که در دیدگاه و منظر شارع بوده است، سکوت و مخالفت نکردن شارع کافى است. بنابراین عرف یا بناى عقلا در صورتى معتبر و قابل استناد است که مورد مخالفت مستقیم یا غیرمستقیم شارع، قرار نگرفته باشد. در این زمینه قیود و شرایطى نیز ذکر شده و در پارهاى از ویژگىها نیز اختلاف نظرهایى است که بررسى تفصیلى آنها از حوصله این مختصر خارج است.
دو. گروهى بازگشت عرف یا سیره و بناى عقلا را به عقل مىدانند؛ به عبارت دیگر انسان داراى دو بعد اساسى است:
1. بعد عواطف، احساسات، گرایشها و تمایلات؛
این بخش از وجود انسان انگیزاننده به سوى کنشهاى التذاذى، عشق، نفرت و ... است.
2. بعد ادراک و تعقّل؛
این بخش از وجود انسان، تنظیم کننده رفتارهاى تدبیرى است. البته این دو حوزه، کاملاً از هم بیگانه نبوده و با یکدیگر تعامل دارند.
در این نگاه، عرف از این رو که داراى قوه عاقله است، داراى فعالیتهاى عقلانى است و بنا و سیره عقلا، ناشى از ادراکات عقلى او است و چون عقل حجت و منبع معتبر است، بنابراین عرف و بناى عقلا داراى منشأ عقلى است. از طرف دیگر بر اساس قاعده ملازمه بین حکم «عقل و شرع»، این گونه امور نیز از اعتبار و حجیت برخوردار مىشوند. بر اساس این انگاره حجیت سیره عقلا، از باب ملازمه حکم «عقل و شرع» است. بنابراین:
اولاً اگر فعلى برآمده از بخش عاطفى و احساسى وجود انسان بوده و به تدریج به صورت عرف و عادت درآید و ناشى از عقل نباشد، داراى اعتبار نیست.
ثانیاً اگر شارع، چیزى از بنائات عقلایى - مانند رباى قرضى و یا معاملاتى - را رد و انکار کند، انکار او کشف از عدم حجیت آن به نحو سالبه به انتفاى موضوع مىکند؛ یعنى، ثابت مىکند که روش و بناى یاد شده، اساساً مبتنى بر خردورزى و خردمندى نبوده و فاقد پشتوانه عقلى است.
اکنون درصدد تطبیق و ارزشداورى درباره دو انگاره یاد شده و تفاوتهایى که با یکدیگر دارند، نیستیم. همچنین نمىتوان در این نوشتار مختصر همه شرایط اعتبار عرف را - بر اساس هر یک از رویکردهاى یاد شده - برشمرد؛ لیکن وجه مشترک دو دیدگاه این است که:
1. عرف و بناى عقلا فىالجمله مورد توجّه و اعتبار است.
2. اعتبار عرف و بناى عقلا ذاتى نیست؛ بلکه بازگشت به منابع دیگرى مىکند. از این رو ضوابط و دایره اهمیت و اعتبار آن، تابع منشأ اصلى اعتبارش مىباشد.
3. هرگاه عرفى برخلاف حکم عقل یا شرع شکل بگیرد، به کلى از درجه اعتبار ساقط است و نمىتوان به آن استناد کرد.
بنابراین در قانونگذارى جامعه اسلامى، مىتوان به عرف استناد جست؛ ولى استناد به آن داراى ضوابط و حدودى است که در منابع تفصیلى فقهى و حقوقى مورد بحث است.
پارهاى از مواردى که مىتوان عرف را در آن ملاک قرارداد، عبارت است از:
یک. دلالت الفاظ، عبارات و مفاهیم؛ به عبارت دیگر براى کشف معانى مورد نظر شارع، از الفاظ و جملاتى که در بردارنده حکمى فقهى و یا حقوقى است، مرجع نخستین فهم و درک «عرف» است.
این مسأله اصول و قواعدى را در زبانشناسى دینى در پى آورده است که از آنها، به اصول و قواعد لفظى تعبیر مىشود. اهم این اصول عبارت است از: اصالة الظهور، اصالة العموم، اصالة الاطلاق و اصالة الحقیقة.
دو. در قوانین قضایى و آیین دادرسى نیز عرف به عنوان یک منبع مورد استناد قرار مىگیرد و افزون بر اصل عدم، عرف نیز یکى از راههاى تشخیص منکر از مدعى است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، فقه سیاسى اسلام، ج 2، ص 219؛ و نیز: شرح اللمعة الدمشقیه، ج 5، ص 376.
سه. در مورد شرایط عقود نیز عرف به عنوان یک منبع حقوقى مورد استناد است. فقیهان شرایطى را که به طور معمول در قراردادها منظور مىشود، به عنوان شرایط مبنى علیه قراردادها معتبر مىدانند.
چهار. تشخیص موضوعات عناوین ثانویه (مانند ضرورت، اهم و مهم، ضرر، حرج و ...) مجال وسیعى را براى نقش عرف در قانونگذارى مىگشاید.
پنج. پارهاى از احکام فقهى، مستند به عرف است. احکام امضایى اسلام - که بسیارى از مناسبات حقوقى، اجتماعى و اقتصادى را شامل مىشود - عرصه وسیعى از پذیرش و تأیید عرف در فقه و قانونگذارى جامعه اسلامى است. به عنوان مثال اعتبار عقود معاطاتى، عقد فضولى، استفاده عابر از میوههاى فاسدشدنى که پاى درختان ریخته بدون اذن مالک و ... .
شش. عرف، منبع تفسیر موضوعات احکام و در مواردى متعلّق و عنوان حکم و اجزا و شرایط آن نیز قلمداد شده است. استاد عمید زنجانى مىنویسد:
«به این ترتیب عرف با تفسیرى که از موضوع یا متعلق حکم به دست مىدهد به طور غیر مستقیم در خود حکم اثر مىگذارد و گاه موجب تغییر حکم نیز مىگردد؛ مانند حکم حرمت تشبّه به کفار که روزى با پوشیدن نوع خاص البسه غربىها صدق مىکرد؛ ولى از آنجا که امروز همان البسه از اختصاص غربیان درآمده و در عرف لباسهاى مشترک همگانى شده، با پوشیدن آن دیگر حکم مزبور صادق نخواهد بود.»
این گونه تأثیرگذارى به منزله تغییر حکم نیست؛ بلکه از قبیل تغییر موضوع است که منبع آن عرف است.
هفت. در سطح مناسبات و حقوق بینالملل نیز، رسوم و تنظیماتى که به تدریج در جوامع بشرى شکل گرفته و الزامى بودن آنها احساس شود - چنان که منع و رد شرعى نسبت به آنها وجود نداشته باشد - از اعتبار برخوردار است.
هشت. در کلیه مسائل سیاسى و حکومتى نیز، عرف به عنوان یک منبع حقوقى داراى اعتبار است. البته همانطور که گفته شد، اعتبار عرفى داراى شرایطى است. این شرایط به دو دسته تقسیم مىشود:
1. شرط موضوعى؛
یعنى، شرایطى که با آن عرف احراز مىشود. برخى دو شرط اساسى در این زمینه قائلاند: تکرار مستمر و الزامى بودن. همان، ص 223.
2. شرط حکمى؛
یعنى، عدم ورود نهى یا مخالفت از سوى شارع. دو شرط یاد شده، مورد وفاق همه فقیهان است. برخى نیز بنا بر دیدگاه خاص خود، درباره مبناى حجیت عرف، شرایط دیگرى آوردهاند که بررسى آنها، از مجال این نوشتار بیرون است.
عرف سکولار
نکته دیگرى که در اینجا حائز اهمیت است، دو نوع نگاه متفاوت به عرف است؛ یکى «عرف هماهنگ با شریعت» و دیگرى «عرف سکولار یا لائیک».
در نگاه نخست عرف در طول شریعت، مورد توجّه قرار مىگیرد و به عنوان یکى از منابع مرتبط با شرع، ملاحظه مىشود. آنچه در مطالب پیشین بیان شد، عمدتاً ناظر به همین نحوه نگرش نسبت به عرف است.
در نگاه دوم، اولاً عرف مستقل از شریعت ملاحظه مىشود؛ یعنى، سؤال اصلى این خواهد بود که:
1. آیا عرف در عرض کتاب و سنت مىتواند به عنوان منبع مستقلى براى قانونگذارى به حساب آید؟
2. منظور از عرف صرفاً وجه عقلى آن نیست؛ به عبارت دیگر مراد و مقصود اصلى این نیست که چون عقلا انسانهایى داراى درک، هوش و بینش هستند، به عنوان منبع قانونگذارى قلمداد شوند؛ بلکه - چنان که گذشت - عقلا دو ساحت دارند: یکى ساحت عقلى - معرفتى و دیگرى عرصه احساسات و تمایلات. اکنون سؤال اصلى اینجاست که تمایلات و خواستههاى عرف نیز مىتواند در قانونگذارى دخیل باشد یا نه؟
به عبارت دیگر اگر در پارهاى از مسائل، عرف صرفاً به دلیل میل و خواهش نفس اماره، چیزى را اراده کرد، آیا مىتوان به آن اعتبار قانونى بخشید؟ با توجّه به دو نکته یاد شده، این سؤال این گونه جمع مىشود که آیا تمایلات و پسند مردم، مىتواند در عرض کتاب و سنت، منبع مستقلى براى قانونگذارى در حکومت دینى باشد؟
در پاسخ، باید به این نکته توجّه کرد که احکام تکلیفى دین، به پنج بخش تقسیمپذیر است: واجبات، مستحبات، مباحات، مکروهات و محرمات.
الف. واجبات و محرمات، احکام الزامى دین است که سرپیچى از آنها، گناه و معصیت تلقى مىشود. امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق»؛ نهجالبلاغه، حکمت ش 165. «در جهت نافرمانى خداوند هیچ مخلوقى اطاعتپذیر نیست»؛ چه آن مخلوق فرد حاکم باشد، یا خواست و میل عمومى.
بنابراین هیچ کس حق ندارد به دلخواه خود، در این گونه امور تغییرى پدید آورد و خلاف آن را مرتکب شود و یا ارتکاب خلاف آن را از دیگرى بخواهد. از این رو صرف پسند و دلخواه عمومى - بدون آنکه عنوان اضطرارى ثانوى یا مصلحت اهم اجتماعى آن را ایجاب کند - نمىتواند منشأ قانونگذارى بر خلاف احکام الزامى دین باشد؛
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فصل اول
« مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی »
نتیجه می گوید: « نخستین بار ایرانیان تاریخ را درک کردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم کردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می کند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….» .
غرض از نقل دو قول مذکور این بود که در آغاز، علم تاریخ در بیشتر کشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای کشور را در روزنامه ها، آیین نامه ها، خداینامه ها، تاج نامه ها، سالنامه ها و شاهنامه ها می نوشتند. اما این بدان مفهوم نیست که در آن دوره، تاریخنگاری به مفهوم امروزین رواج داشته است، بلکه بر عکس در ایران عصر باستان تاریخنگاری اهمیت زیادی نداشت و حتی یک اثر تاریخی واقعی که متعلق به این دوره باشد در دست نیست.
اشپولر می گوید: « در میان نوشته های جوامع زردشتی بعد از اسلام و در میان آثار فارسیان هند (پناهندگان زردشتی سال 98/717) هیچ اثر واقعی تاریخی، چه از ریشه قبل از اسلامی و چه بعد از اسلامی دیده نمی شود. »
وی پس از ذکر تاریخچه ای از تاریخنگاری اعراب قبل و بعد از ظهور اسلام، نتیجه می گیرد که بنابر این در بان عربی نوعی تاریخنگاری وجود داشت که در زبان فارسی دیده نمی شده است و همین امر دلیلی بوده برای اینکه ایرانیان، آثار تاریخی شان را به زبان عربی بنویسند همچنانکه تاثیر زبان عربی در جهان اسلام و ضرورتی که ایرانیان برای حفظ تماس خودشان با دنیای عرب احساس می کردندن، می تواند دلایل دیگر این رویکرد در عرصه تاریخنگاری باشد.
درست است که شعر و تاریخ در اعراب، عمری دیرینه داشته ولی نوشته هرودوت، پدر تاریخ را که بی شک با تاریخ ایران و ملل مختلف آشنایی کامل داشته است را نیز نباید با بی اعتنایی برگزار کرد.
به هر حال با ورود اعراب به ایران نیز تاریخنگاری ایرانی دستخوش دگرگونی چدی نشد و رشدی کیفی نکرد. با ظهور سلسله های ایرانی نژاد که گسترش زبان فارسی و تکامل فرهنگی را در پی داشت، تاریخنگاری ایرانی نیز ایجاد شد و تاریخ طبری در عصر سامانیان که یک «سلسله ایرانی نژاد» بود به فارسی ترجمه شد. بلافاصله بعد از ترجمه تاریخ طبری به فارسی (در حدود سال 352/963) سلسله های ترک نژاد در اکثر ولایات ایران به حکومت رسیدند. آنها که سرسپردگان مذهب تسنن به شمار می رفتند و ارثان فرهنگی سلسله های ایرانی نژاد شدند. بزرگترین سلطان سلسله غزنوی یعنی سلطان محمود، حامی فردوسی و از جمله طرفتداران واقعی تسنن اسلامی در دره سند محسوب می شد. مقارن روی کار آمدن سلجوقیان در قرن پنجم، سه نوع تاریخنگاری در ایران قابل شناسایی است. تاریخنگاری اسلام شمولی، تاریخنگاری محلی و تاریخنگاری سلسله ای.
سلجوقیان علاقمند بودند که فرهنگ ایرانی را اقتباس نمایند و سعی می کردند که نژاد تورانی خود را فراموش کرده و در عمق ایرانیت فرو روند. ترکان پیروز زبان فارسی را به صورت دومین زبان فرهنگی جهان اسلام مسجل کردند ولی در عرصه تاریخنگاری جز تعداد زیادی از ترجمه های متون تاریخی که در واقع روایاتی از شرایط زندگی ایرانیان بودند، چیز چندانی تولید نکردند، دامنه تاریخنگاری این عصر محدود و تنگ و محصولات تاریخنگاری فارسی در زمان حکومت سلاجقه و خوارزمشاهیان، بی نهایت کمتر است.
تحولات تاریخنگاری فارسی اما در حوالی ایلغار مغول در سال 616/1220 و بعدها در سال 654/1256 رخ نمود. این لشکر کشی برای مردم شرق یعنی ماورءالنهر خراسان مصیبت بار بود، اکثر دهقانهای ایرانی از بین رفتند و طبقه دهقان هم نفوذ خود را از دست داد.
مغولان با تاکید بر مذهب و فرهنگ خود، چندین دهه سنتهای ملی و فرهنگی شان را حفظ کردند و این در حالی بود که ایرانیان نیز برای احیاء زبان و فرهنگ ایرانی بیکار ننشستند. در عرصه تاریخنگاری این دوره، دو مورخ برجسته یعنی عطاملک جوینی و رشید الدین فضل الله همدانی ظهور کردند که اولی به سبک پیچیده و مصنوع و دومی به سبک ساده و صریح می نوشت، هر دو مورخ مذکور به روش تاریخنگاری اعراب آشنا بودند و در آثار آنان می توان درک عمیق، فهم تاریخی و توجه به مسایل اجتماعی و اقتصادی را مشاهده کرد.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که علی رغم ضعف هایی که تاریخنگاری ایرانی از سده سوم تا هشتم، دچار آن بود، فن تاریخنویسی به طور کلی پیشرفت کرد و در بعضی زمینه ها آثار نوی را عرضه نمود و حتی جهش های بسیار مترقی داشت. از لحاظ وقعه یابی و واقع بینی، برخی از مورخین روش نقد علمی درست را به کار بردند، برخی به تحلیل و تعلیل حوادث پرداخته، نتیجه گیری تاریخی نمودند و مورخان دیگری به موضوعات اجتماعی و اقتصادی توجه داشته اند، اما به جریانهای اصلی تاریخ پی نبرده اند. در هر حال در آن دوره تاریخ نویسان ایرانی از همقطاران فرنگی خود که غرق در جهالت نصرانیت بودند، فرسنگ ها جلو بودند.
به لحاظ روش شناسی نیز تا این زمان دو رویکرد قابل شناسایی است، نخست رویکرد جزء گرایانه یا تجزیه ای که ویژگی اصلی آن تجزیه زمانی و مکانی پیکر تاریخ بشر به اتم های حوادث، اندیشه ها، اختراعات و غیره است. در این مشرب، گذشته ، با پلوی هم قرار دادن این واحدهای تاریخی و از تجمع آنها تشکیل می گردد. تواریخی مثل تاریخ طبری از این دست است. در این تاریخ یکایک وقایع به یکدیگر پیوند داده شده اند. اما در آنها، نویسنده به ترسیم نقش کلی و چشم انداز عمومی تاریخ خویش نپرداخته است. دوم، نگرش کل گرایانه که در آن اقوام و ملتها، پیکر های زنده ای هستند که مثل هر ارگانیسم زنده دیگری دارای مراحل پیایی، رشد، پیری و زوال می باشند. در این زمینه تاریخ کسانی چون ابن مسکویه، فیلسوف و مورخ ایرانی سده چهارم هجری را می توان از تاریخ نگاران کل گرای به شمار آورد. وی مانند اخوان الصفا، از اندیشمندان دانشنامه نویس سده چهارم هجری، گونه ای قانونمدی برای جوامع و دولتها قایل شده است. ابن مسکویه در چشم انداز تاریخی جوامع به جستجوی علل رفتار جوامع (ظهور– ترقی– انحطاط و فتور) می رود.
ابن خلدون نیز مانند اخوان الصفا، ابن مسکویه، فارابی و بسیاری از پیشینیان دیگر جوامع و دولتها را ارگانیسم زنده ای می پندارد و برای آنها مراحل پیدایی – رشد، پیری و زوال قائل می شود. نظر وی بر آن است که دولتها (عوامل کنترل کننده جوامع) همانند مردم عمر طبیعی دارند که پس از طی آن دوره به پیری می رسند و دچار انحطاط و نیستی می گردند.
به طور کلی تا این زمان دو جریان متمایز در تاریخ نویسی ایران می توان تشخیص داد که پابه پای هم رشد کردند 1- تاریخنگاری ملی- باستانی 2- تاریخنگاری اسلامی. در نوع اول تاریخ از پادشاهی کیومرث و در جریان دوم از هبوط آدم شروع می شده است. آنچه از تاریخ ایران باستان وجود داشته آشفته، در هم و بر هم و آمیخته به افسانه بوده است مگر درباره عصر ساسانی که به عهد اسلامی نزدیک است. جریان دوم تاریخنگاری یعنی تاریخنگاری اسلامی – اشکال مختلف زیر را داشته است :
1- تاریخ عمومی که از آفرینش انسان شروع می شده و تا زمان مولف ادامه می یافته است.
2- تواریخ محلی که بر اثر توصیه امرای یک ولایت پس از غلبه بر ولایت دیگر به رشته تحریر در می آمد.
و شامل سالشماری و تاریخ رجال و تراجم احوال بوده است. « این تاریخ با تاکید عمده بر شرح حال خاندانها و مامورین محلی نوشته می شد ». در واقع می توان گفت مناسبات مرید و مراد و وابستگی ویژه ایالتی دو نماد از تلقیاتی بوده است که در حیات اجتماعی سده های میانه ایران نقش چشمگیری داشته است. دلیل پیشرفت تواریخ محلی این بوده که شهرها، واحدهای مستقلی بوده اند که در مواقع آشوب، منحصراً تحت رهبری قاضی یا شیخ محل عمل می کرده اند و این امر زمینه ای بوده است تا تواریخی پدید آید که در آن شرح حال مردان معروف شهر در آن نگاشته شود مانند تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی که شرح خاندانهای عمده قزوین است و محاسن اصفهان فروخی (مکتوب به عربی در سال 421/1030) که شرح حال مردان معروف اصفهان است.
3- تک نگاری در مورد افراد ، مثل النوادر ابن شداد راجع به صلاح الدین ایوبی.
4- نوعی کتاب اداری که تحت عنوان قوانین الدواوین تالیف می شده است.
موضوع تاریخ تا این زمان، شامل تاریخ انبیاء ، تاریخ امم و قرون، تاریخ مغازی رسول، تاریخ فتوح، تاریخ خلفا و سلاطین و وزراء ، تاریخ بلاد، تاریخ مذاهب و فرق، تاریخ طبقات و رجال، تاریخ حوادث و رفیات، تاریخ مقابر مزارات و تاریخ حوادث طبیعی بوده است. موادی که مورخین به کار می برده اند بیشتر به روش سینه به سینه (سماع) به دست می آمده است، به طور مثال ابن اثیر می گوید، که در مورد اتابکان، اکثر مواد کتاب خود را از پدرش شنیده است. در اینگونه موارد، مورخ بعد از اتمام پژوهش، اثرش را پیش یکی از شیوخ می برد تا به قول ابن عساکر صحت نسخ خطی خود را با سماع بیازماید. اکثر مورخین دوره های مورد بحث مشاغلی غیر از تاریخنویسی هم داشتند و قریب به اتفاقشان، دارای پست های درباری بودند. چنانکه بلاذری در دستگاه متوکل، ندیم بود. ابوعلی مسکویه در دربار آل بویه کتابداری می کرد و عطاملک جوینی و عبدالله و صاف و حمد الله مستوفی نیز در دستگاه مغول وظایف اداری داشتند. از آنجا که بیشتر سلاطین و خلفا بای امور جاری کشورشان از تاریخ پیشینیان سر مشق می گرفتند، لذا صاحب منصبان دربار به ظبط و نقل تاریخ گرویده می شدند. می گیوند که منصور دوانیقی در کشتن ابومسلم تردید داشت، از ندیم خویش حکایت شاپور ساسانی را سئوال کرد که چگونه وزیر خود را کشت؟
مورخین ایرانی تا این زمان اکثراً علاقه داشتند که آثار تاریخی خودشان را به زبان عربی بنویسند مثل طبری و دینوری.
در این مقطع موضوع تاریخنگاری همیشه شامل ثبت وقایع نبوده، بلکه کسانی مانند ابن اثیر به تعلیم حوادث هم می پرداختند و نتایج آنها را می سنجیدند. همچنین تاریخنگارانی مثل بیهقی و رشید الدین فضل الله نسبت به موضوعهای اجتماعی و اقتصادی نیز آگاهی هایی داشته اند. رشید الدین فضل الله، افق تاریخی اش وسیع بود. وی حیطه تاریخنویسی را از مرزهای اسلامی گذراند و به هندوستان، چین و مغولستان رساند. اما از قرن هشتم تا قرن سیزدهم، فن تارخی نویسی به پستی گرائی تا حدی که می توان آن را دوره فترت عقلی و تنزل تاریخنویسی نام نهاد،در این مدت نه سنجش تاریخی در کار بود و نه نقد و ارزشیابی منابع و نه نتیجه گیری تاریخی، وقایع را بدون ارتباط علت و معلول سر هم می کردند و حتی از ذکر حقایق به دلیل مصلحت، ترس و یا عدم درک، چشم می پوشیدند. در عصر صفوی جنگ بین شیعه و سنی و استیلای خرافه پرستی عامل مهم دیگری در تنزل فن تاریخ بود. معایب این شیوه تاریخنگاری، اغراق گویی های فراوان، مغلق نویسی، پرحرفی و فضل فروشی های جاهلانه است.
در عصر قاجار نیز همان سنت تاریخ نویسی ادامه یافت. از آغاز قرن سیزدهم/ نوزدهم، مورخین باز هم از نوع سبک مصنوع و مطلول استفاده می کردند که میراث گذشته آنها بود. این سبک واقعیتها را منعکس نمی کرد و به همین دلیل تاریخ واقعی مردم محسوب نمی شد. بلکه تاریخچه های شاهزادگان و وزرای آنها بود، از معروفترین آنها می توان از ماثر السلطانیه دنبلی، ذیل روضه الصفای هدایت و ناسخ التواریخ سپهر را نام برد با این تاکید که در عده معدودی از این آثار واقعیات مهمی عرضه شده که نمی توان از آنها چشم پوشید. در این دوره ، مورخین، بی نهایت کثیر التألیف بودند و برای اینکه با هم رقابت کنند بر اساس شعار «یا بنویس و یا بمیر» به نوشتن می پرداختند و صد البته، هر یک از آنان، حامیان ولخرجی در دربار داشتند. حکام قاجار، علاوه بر حمایت از تاریخچه نویسان سنتی، توسعه فن ترجمه را نیز وجهه همت خود قرار دادند و این امر در واقع یکی از مظاهر تلاش برای غربی کردن کشور بود. از این دوه ترجمه آثاری در زمنیه علوم، تاریخ، تراجم احوال، سیاحتنامه و ادبیات از زبانهای عربی به فارسی وجود دارد که دارای اهمیت است. مسئله ترجمه با حمایت عباس میرزا شروع و توسط شاهان بعد حمایت و با تاسیس دارالترجمه ای تحت نظارت ناصر الدین شاه به باروری رسید.
از میان آثاری که ترجمه می شد، کتابهای تاریخی و تراجم احوال در صدر قرار داشت و این خود دو دلیل مشخص داشت: 1- حکام قاجار هر چند که با بدبختی های تاریخی احاطه شده بودن ولی احساس می کردند که جایی درتاریخ دارند. آنان خود را با حکام برجسته زمانها و مکانهای دیگر مقایسه می کردند تا خودخواهی هایشان ارضا شود ، ضمن اینکه ضرورت دست و پا کردن نوعی تاریخ ملی را نیز احساس کرده بودند. 2- مدیر دارالترجمه ، محمد حسن اعتماد السلطنه بود که به آثار تاریخی علاقه زیادی داشت و خود نیز مورخ بود. آثاری هم که منتشر می شد یا ترجمه خود او بود و یا به دستور وی ترجمه می شد که آثار نویسندگان اروپایی نیز از آن جمله بود.
علی رغم تداوم حمایت اشرافیت قاچار از مورخین سنتی، ترجمه آثار نویسندگان اروپایی ، منجر به نوعی توسعه تاریخنگاری فارسی شد. این تاثیر که به نحوی بطئی و کند رخ نمود در اواخر قرن نوزدهم خود را در آئینه اسکندری میرزا آقا خان کرمانی نشان داد و در اوایل قرن بیستم، یعنی در دوره مشروطیت به اوج خود رسید.
برخورد ایران با مدنیت جدید اروپا، علاوه بر نهضت ترجمه، دلایل دیگری نیز داشت که شاید اهمیت پاره ای از آنها کمتر از ترجمه هم نبود که از جمله آنها می توان از عوال زیر نام برد:
1- شکست های ایران از روس و گاهی از قدرت اروپا که موجبات تحرک عده ای را فراهم ساخت. این امر خود به انگیزه ای برای ترجمه آثار اروپایی تبدیل شده و تاریخ پطر کبیر – اثر ولتر و نیز شرح احوالات ناپلئون – شارل دوازدهم و اسکندر مقدونی – در همین دوره به فارسی ترجمه شد. همچنین شخصی به نام میراز رضا مهندس «انحطاط و زوال امپراتوری روم» تالیف گیبن را تحت عنوان تاریخ تنزل و خرابی دولت روم برای عباس میرازا به فارسی ترجمه کرد.
2- کشفیات تاریخی، خواندن سنگ نبشته های باستانی و تحقیقات شرق شناسان نیز عواملی بودند که در آشنایی ایران با تمدن اروپا موثر افتادند.
3- تاسیس مدرسه دارالفنون.
4- رمانهای تاریخی و ترجمه آنها که آشنایی با ادبیات تاریخی اروپا را به دنبال داشت.
5- سیاحتنامه های اروپائیان و سفرنامه های ایرانیان مثل سفرنامه خسرومیرزا، میرزا اصالح شیرازی و نظام الدوله آجودانباشی و خاطرات امین الدوله و اعتماد السلطنه.
عوامل فوق که موجب طرح تاریخنگاری در ایرن گردید. طبعاً دارای نتایج و پی آمدهایی بود که شاید اثرات آن را در جامعه فعلی ایران نیز بشود مشاهده کرد. در این دوره، به طور کلی افق تفکر تاریخی تا اندازه ای ترقی کرد. در مفهوم و متد تاریخ تغییراتی حاصل شد و به معایب تاریخنگاری سنتی نیز پی برده شد. علاوه بر همه اینها علاقه و توجه خاص نسبت به تاریخ ایران باستان پیدا شد که خود معلول رواج تفکر ناسیونالیستی بوده است. شرحی که اعتماد السلطنه تحت عنوان « تصحیح علم تاریخ » نوشته می تواند موید این گرایش باشد.
روی هم رفته انعکاس تحول در عرصه تاریخنگاری ایران را که در نتیجه عوامل فوق و عوامل دیگر ایجاد شد، می توان در آثار زیر مشاهده کرد:
نامه خسروان از جلال الدین میرزا، تاریخ ایران از صنیع الدوله، تاریخ سوانح افغانستان از اعتضاد السلطنه، تاریخ مفصل افغانستان از مودب السلطان، تاریخ کلده و آشور از لسان السلطانه، تاریخ ملل مشرق از مترجم السلطنه، تاریخ یونان از نصرت السلطان و غیره.
هر چند اغلب این آثار در حکم ترجمه هستند ولی اعتبار شان به این است که روش کهن تاریخنگاری را کنار زده اند.
اما پیشرو واقعی انتقاد از سنت تاریخ نویسی، میرزا فتحعلی آخوندزاده است که در کتاب ایرادات بر روضه الصفای ناصری سبک و موضوع و ماهیت تاریخنگاری را به شدت انتقاد کرد هاست. سید جمال الدین اسد آبادی نیز یکی از پیشگامان انتقاد به شیوه تاریخنگاری مشرق (عرب – ایرانی – ترک) محسوب می شود. در عصر او دو مورخ ظهور کردند که سهم زیادی در پیشرفت تاریخنگاری ایران داشتند: نخست محمد حسن خان اعتماد السلطنه، فارغ التحصیل دوره اول دارلفنون، که در طی 4 سال ماموریت در فرانسه – به جایی رسید که توانست تاریخ، جغرافیا و ادبیات فرانسه را در دانشگاه پاریس تدریس کند. وی در سال 1308/هـ . ق تاریخ اشکانیان را به نگارش در آورد و طی 4 سال سه جلد بزرگ تاریخ اشکانی را تدوین کرد. این کتاب ظاهراً نخستین تاریخی است که به علمی و به زبان فارسی نوشته شده است.
پس از او منطق الملک و میرزا آقاخان کرمانی دست به تدوین تاریخ ایران باستان به شیوه علمی زدند. شخص اخیر، نماینده تمام عیار طغیان علیه سنت تاریخنویسی است و تنها کسی است که نه تنها روش تحقیق که تفکر تاریخی را در این دوره ترقی داد وی تاریخ را از ثبت و قایع و سرگذشت شاهان به تحولات اجتماعی و جریانهای تاریخی برگرداند. در نگارش تاریخ شیوه اتسدلال و استقراء را به کار برد و جریان تاریخ را به توجه به رابطه علت و معلول مورد تامل قرا رداد. وی همچنین، نخستین کسی است که از اصول علم اجتماع و فلسفه مدنیت بحث نمود و بنیانهای سیاسی و پدیده های اجتماعی را در تحول تاریخ ایران بررسی کرد و تا امروز گفتارش درباره علل تباهی و زوال ساسانیان پر مایه ترین نوشته های فارسی است. یکی دیگر از آثاری که در همین دوره قابل ذکر است . تاریخ بیداری ایرانیان تالیف ناظم الاسلام کرمانی است. که پس از برقراری مشروطیت نوشته شده است. انتشار این کتاب از نظر منابع اسناد و سبک منثور آن، فصلی نوین در تاریخنگاری ایارن محسوب می شود.
بدین ترتیب صرفنظر از چند استثناء قابل اغماض که پیشاپیش ذکر شد، تما آثار تاریخی منترشره دوره قاجار را می توان به شکل زیر طبقه بندی کرد.
1- وقایع نامه ها یا تواریخ ایام :
که توسط مورخان درباره نوشته شده است، مانند روضه الصفای هدایت و ناسخ التواریخ سپهر. در این نوع آثار تقریباً هیچ مطلبی از وضعیت اجتماعی مردم و طبقات مختلف جامعه دیده نمی شود. آنچه هست شرح سرگذشت شاهان است به بیانی شاهانه و متکلف.
2- آثار تاریخی ماموران سیاسی:
مانند کتابهای ایران ملکم، تاریخ ایران از واتسن و تاریخ ایران، اثر سایکس که بر روی هم تاریخ ایران را از بدو دوره جدید تا پایان عصر قاجار شرح می دهند. این سه کتاب با انگیزه سیاسی خاص نگارش یافته و مبتنی بر هیچیک از معیارهای نوین تاریخنگاری نیست. مثلاً ملکم پیش کسوت گروهی از سخنگویان و منادیان امپریالیسم و استعمار بود. تاریخ واتسن با اینکه، آئینه تمام نمای خشم و خروش سخنگوی ناکام امپریالیسم (یعنی ملکم) نیست، از پیشداوریهای جاهلانه نیز مبرا نیست. نوشته سایکس نیز بیانگر سیاست استعماری آن دوره از تاریخ است.
3- خطرات و سفرنامه ها.
سفرنامه ها که با نوشته های سیاحان مغرب زمین در دوره صفویه آغاز شد، دامنه خود را تا قرن بیستم کشاند، در این قرن کسانی چون میلسپو، ویلسن، ملکم و سایکس خاطرات خود را منتشر کردن. تالیفات آنان حاوی اطلاعات بسیاری درباره ایران است. اما از تجربیات و دریافتهای خاصی سرچشمه می گیرد که در بسیاری موارد آلوده به غرض های سیاسی است.
فصل دوم
کلیاتی در تاریخنگاری دوره پهلوی
این مطلب واقعیت دارد که فعالیتهای فرهنگی و تحقیقات علمی یک جامعه، بستگی کاملی به شرایط اقتصادی و اوضاع سیاسی و نظام اجتماعی آن دارد. این حقیقت در جامعه علمی ما تا حدی روشن است که نگارنده بی آنکه بخواهد وارد کشمکش های سیاسی مغرضانه و لفاظی های سطحی زیر بنا و روبنا شود. به عنوان یک اصل بدیهی و مسلم اقتصاد سیاسی که الزاماً در تیول مارکسیسم هم نیست طرح می کند و در می گذرد و دقیقاً به همین سبب اعتقاد دارد که بررسی علمی تاریخنگاری ایران دوره پهلوی میسر نمی شود مگر اینکه قبل از آن نظام اجتماعی و سیاسی ایران دوره با تکیه بر تحولات ایران قرن نوزدهم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
نظام اجتماعی ایران در آغاز قرن نزودهم، آمیزه ای بود از مناسبات ارباب – رعیتی و خانی – عشیرتی یا مخلوطی از زمین سالاری (فئودالیسم) و پدر سالاری (پاتریارکالیسم) که البته شاخص هویت آن زمین سالاری بود. در این دوره عوامل اصل رکود مدنی و بی ثباتی اجتماعی عبارت بود از 1- عشایر کوچنده ایران که با یورش های یک بند و مناقشات خونین، سیستم ظریف و شکننده آبیاری کاریزی را که رگ و جان تولید کشاورزی ایران بود دائم می شکستند و آبادیهای روستائیان را در خرابی فرو می بردند، بماند اینکه عشایر خود تحت ستم فشارهای مختلف اجتماعی بودند. 2- عامل دیگر رکود مدنی ایران، واحدهای دهقانی خرده مالکی بود، این واحدها طی سده های دیرنده تاریخ ایران با اسلوب کار یکنواخت بر روی قطعه زمینهای ملکی خود، اقتصاد خود مصرفی و صنایع خودبسنده خانگی خود را اداره می کردند و تسلیم دربست سلطه کد خدا و والیان و شاه بوده و مجبور بودند انواع مالیاتهای مقرره را بپردازند. اینان در نهایت به یک یاخته استخوانی بی تحرک در پیکر جامعه بدل شده بودند و بر خلاف عشایر خواستار امنیت و تکرمز بودند و از شاه و والیان او چشم حمایت و تامین امنیت داشتند. برای درک دیالکتیک خاص تحول جامعه ایرانی پی بردن به این دو رشته عوامل تمرکز و عدم تمرکز حائز اهمیت است.
در واقع عدم ثبات اجتماعی، گوناگونی منابع ستم و زورگویی، مانع روند تدریجی انباشت سرمایه های کوچک به سرمایه های کلان تر که قادر به کارفرمایی معتبر تر باشند می گردید و مانع بسط مناسبات سرمایه داری و نیز مانع روند تدریجی تشکل اجتماعی و پا برجایی سنتها و رشد موسسات و نهادها، از جمله موسسات و نهادهای علمی بود.
در دوران انتقال جامعه سنتی به سرمایه داری در کشور ما، جنبش های اجتماعی متعددی ظهور می کند. نخستین جنبش اجتماعی با رنگ الحاد مذهبی (با بی گری) به صحنه می آید. سپس مانند جنبش تنباکو به صورت آمیزه ای از جنبش رسمی مذهبی همراه با مطالبات خالص سیاسی بروز می کند تا آنکه سر انجام در نهضت مشروطیت، جنبه غیر مذهبی و دنیایی آن برجنبه های مذهبی آن می چربد.
بورژوازی در ایران مانند باختر زمین حداقل در دوره معینی از تکامل خود به تفکیک سیاست از مذهب علاقمند است ولی دوباره با شیوه خود به تفسید دل بخواهی از مذهب باز می گدد و از آن برای مقاومت در برابر نیروهای انقلابی عصر کمک می گیرد. بدین ترتیب می توان گفت که در واقع تاریخ ایران در قرن نوزده و بیست، چیزی نیست جز روند به هم پیوسته ای که در آن مضمون واحدی وجود دارد و آن مضمون عبارتست از زوال تدریجی جامعه سنتی زمین سالاری، پدر سالاری یا فئودال یا تریارکال و استقرار کند و دردناک جامعه سرمایه داری.
تردیدی نیست که بررسی این دوره از تاریخ ایران بدون تکیه بر اقتصاد سیاسی که جنبه های اجتماعی تولید را مطالعه می کند میسر نیست. کما این که برخی از بررسی های این دوره که بدون تامل در ساختار اجتماعی – اقتصادی صورت گرفته است، گاه چنان سطحی است که آدمی به شگفت می افتد. تحلیل واقعه تاریخی ظهور رضا شاه نمونه ای از این سطحی نگری است. در مورد ظهور رضا شاه دو روایت بیش از همه فراگیر شده است. نخست روایت رسمی و دولتی چاپلوسان که معتقد بودند رضاشاه و بعدها پسرش از گردوغبار یک دوران پر هرج و مرج از جانب نیرویی غیبی به مثابه پیشوایان و نوابغ، و به قصد تجدید عظمت کشور به پاخاسته اند و راز توفیق آنان را باید در دها و لیاقت فطری آنان و اقبال مردم ایران یافت که گویا همیشه در دوران خفت و مذلت، شاهنشاهی جلیل القدر، برای نجات آنان از زهدان حوادث زاییده می شود. نمونه این طرز تفکر در حقیقت غیر تاریخی را می توان در آثار زیادی که در همین دوره درباره شخص رضاخان (که از همان آغاز شتابکارانه مایل بود خود را شاهنشاه بخواند)، منتشر شد، ملاحظه کرد. فی المثل امیر لشکر عبدالله طهماسبی «تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضا شاه یا علل و نتیجه عمومی آبان ماه 1304» را نوشت.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 190 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید