نوع فایل: word
قابل ویرایش 192 صفحه
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد تاریخ «M.A»
چکیده:
تهاجم مغول به ایران و بطور کلی به ممالک اسلامی، که خان بزرگ و فرزندان و سردارانش با تمام توان و نیروی مادی و معنوی خویش در آن شرکت داشتند بر اثر تزلزلی که در همه ارکان و شئون جامعه ایجاد شد، چنان می نمود که همچنانکه دولت از دست رفت دین نیز در کار از دست رفتن است.
در این پایان نامه بطور کلی عوامل چگونگی تهاجم و غلبه عنصر مغول بر ایران را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهیم که این علل عبارتند از:
1- تهاجم نهایی مغول به منظور گشودن کامل ایران و از بین رفتن همه کانون های مقاومت مادی و معنوی.
2- چگونگی وضع مادی و معنوی حکومت خوارزمشاهی در ایران، فقدان جنبه مردمی آن، سیاست توسعه طلبی سراسر اشتباه و روش ناهنجار آن در قبال قدرت های رقیب و پراکندگی نیروهای موجود در برابر سیلی که در حال سرازیر شدن بود.
3- گسترش قلمرو حکومت نوپای مغول در شرق و غرب و ایجاد نوعی کنفدراسیون در اراضی اشغالی به توسط شاهزادگان چنگیزی که سبب تجزیه امپراطوری جهانی مغول گردید و سرانجام به نفع ایرانیان برای غلبه بر عنصر حاکم تمام شد.
4- سرانجام تشکیل حکومت مغولی ایلخانی در ایران که آغازگر بابی نو در تاریخ این سرزمین بود. و کلاً حکومت ایلخانان بعد از استیلای مغول که لطماتی بر ایران و تمدن و فرهنگ آن وارد آمد آغازی برای تجدید تمدن و فرهنگ ایرانی بود. سلاطین ایلخانی تحت تاثیر وزراء و مشاورین مسلمان به آئین اسلام گرویدند و به یک سری اقدامات فرهنگی، اجتماعی دست زدند.
از جمله سلاطین ایلخانی که اقدامات فرهنگی و اجتماعی فراوانی انجام داد، غازان خان بود. اصلاحات او در این دوره با اندیشه و تدبیر خواجه رشید الدین فضل الله همدانی صورت گرفت تا حدودی وضع عمومی مردم، زراعت و تجارت، شهرها و مدارس را بهبود بخشید و مراکز فرهنگی گوناگونی ایجاد شد. ولی این اصلاحات در زمان جانشینان او به طور جدی دنبال نشد و در دوره ی ابو سعید با قتل خواجه رشید الدین ضربه ای سنگین بر پیکر فرهنگ وارد آمد و زمینه را برای استیلای امرای مغول و ملوک الطوایفی فراهم آورد و سپس سلسله های چندی در ایران روی کار آمدند که ظهور تیمور به این ملوک الطوایفی پایان داد.
پیشگفتار:
« قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسیرُوا فی الارض فانظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَه المُکذِّبینَ»
آل عمران، آیه 136
به حول و قوه الهی می خواهیم مقطعی از تاریخ کشورمان را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم که به اعتراف اکثر مورخان متأخر و متقدم یکی از مصیبت بارترین ادوار تاریخ ایران به شمار می آید و گزافه سخن نخواهد بود که اگر گفته شود: اسلام و ایران در میان تمام ناگواری ها و بدبختی هایی که بر آن وارد آمده فاجعه ای ناگوارتر از تهاجم مغول ندیده است. با اینکه کشور کهنسال ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود حوادث تلخ و شیرین زیادی را پشت سر گذاشته و توانسته است به همت دلیر مردان خود به حیات سرفرازانه ادامه دهد و از کیان اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی پاسداری نماید. ایران یکی از کشورهای نادری است که قرن ها به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی مورد توجه کشورگشایان و اقوام صحرانشین واقع شده است و همین توجهات سبب هجوم و مهاجرت آنان به ایران گردید.
اقوام مهاجم بعد از آنکه عواملی را که مانع اسکان آنان بوده از بین برده و شرایط مساعد و مناسبی را چه از لحاظ جغرافیایی (اقلیم مساعد پناهگاه های طبیعی، مراتع سرسبز و خرم، جلگه های حاصلخیز)، اقتصادی، انسانی برای خود یافته اند قصد سکونت دائمی را کرده و اکثراً به علت داشتن فرهنگ و تمدن پایین تحت تاثیر فرهنگ و تمدن غنی ایرانی - اسلامی واقع شده و بعد از مدتی ماهیت ایرانی به خود گرفته اند.
البته هجوم صحرانشینان به جوامع متمدن و اسکان یافته همواره با ویرانی سرزمین های مفتوحه همراه بوده است اما فتوحات پی در پی چنگیزخان و جانشینان وی از بسیاری جهات با فتوحات صحرانشینان دیگر تفاوت داشت. در فتوحات چنگیزخان بی رحمی ها و ویرانی ها به صورت متشکل اعمال می شدند و تمام عناصری که ممکن بود مقاومتی از خود نشان بدهند نابود می گردیدند.
آنها پس از غارت شهرها و روستاها سپاهیان را می کشتند و افراد خانواده ایشان را به بردگی وامی داشتند. صنعتگران ماهر را بین شاهزادگان و بزرگان مغول تقسیم می کزدند و دختران و زنان جوان را به کنیزی می بردند. لشکریان چنگیر همانند بهمن سرازیر شدند و در مسیرشان تمدن اسلامی را نابود و چنان عمل کردند که گویی نه شهری بوده است و نه فرهنگی. اثرات و نتایج ویرانگری حمله مغول در تمام ابعاد زندگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران چنان شکننده و وخیم بوده که با گذشت چند قرن هنوز جراحات آن بر پیکره تنومند تمدن و فرهنگ ایران زمین احساس می شود و به عقیده اکثر صاحبنظران یکی از عوامل اصلی اصلی عقب ماندگی ایران و سایر بلاد اسلامی از کاروان علم و تمدن و فرا بریدن نوزائی شرق از همین ایلغار سهمگین مغولان می باشد و به حقیقت می توان آن را یکی از ناگوارترین مصائب وارده بر نژاد بشری دانست.
بازگویی حادثه دردناک یورش مغولان به شهرهای اسلامی چنان تأثرآور بود که ابن اثیر مورخ مشهور را که خود شاهد عینی واقعه بود می نویسد:
«چند سال بود که از ذکر این حادثه خودداری می کردم. زیرا آن را بسیار بزرگ و هولناک می شمردم و از یادآوری آن اکراه داشتم. آخر چه کسی برایش آسان خواهد بود که خبرگزار مرگ اسلام و مسلمانان باشد؟ چه کسی می تواند ذکر چنین واقعه ای را ناچیزی انگارد؟ بنابراین ای کاش مادرم مرا نزاده بود، یا پیش از بروز این حادثه مرده و از یاد رفته بودم. این کار یعنی تاریخ نویسی شامل ذکر چنین حادثه عظیم و بزرگی نیز هست که روزها و شب ها دیگر همانندش را نخواهد آورد و همه مردم به ویژه مسلمانان را دربر گرفت. اگر گوینده ای می گفت: (جهان از زمانی که رورگار بزرگ و منزه آدم را آفریده تا امروز چنین بلائی گرفته نشده) راست می گفت؛ زیرا در تواریخ حادثه ای که برتر از این یا نزدیک به این رویداد باشد دیده نمی شود.
موقعی که طایفه مغول به سرکردگی چنگیزخان پس از مطیع ساختن قبایل و اقوام ساکن در مغولستان و ترکستان متوجه ایران و سایر بلاد اسلامی شد وضعیت بلاد اسلامی به قرار زیر بود:
در ایران سلطان محمد خوارزمشاه بعد از یک رشته جنگ های خونین ماوراء النهر از قراختائیان (607 هـ. ق) و افغانستان را از ملوک مسلمان غور (609 هـ. ق) و عراق عجم و فارس و آذربایجان را از اتابکان (614 هـ. ق) گرفته بود و تقریباً مالک تمام ایران محسوب می شد.
این وضعیت شرق اسلامی بود اما در دیگر ولایات اسلامی، جزیره، مصر و بیشتر بلاد شام زیر سلطه جانشینان صلاح الدین ایوبی بود. تقسیم دولت ایوبی پس از وفات ملک عادل برادر صلاح الدین در سال 615 میان اولادش که با یکدیگر به جنگ و نزاع پرداختند و نیز تهدید دولت های کوچک صلیبی سوریه و فلسطین نسبت به سوریه و مصر همه از موانع ایجاد یک اتحاد اسلامی برای ایستادگی در برابر مغولان بود. از این رو سقوط دولت خوارزمشاهیان (628 هـ. ق ) و سقوط بغداد در سال (656 هـ. ق) اتفاقی ناگهانی نبود، بلکه نتیجه قطعی ضعف جهان اسلام و فرصت یافتن مغول برای تهاجم به سرزمین های اسلامی در سال (616 هـ. ق) بود.
اکثر مورخان و صاحبنظران تاریخ ایلخانان مغول ادوار تسلط آنها را بر ایران که قریب 140 سال به طول انجامیده از لحاظ تأثیرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سه مرحله تقسیم کرده و اتفاق نظر دارند که: نخستین مرحله از سال (616 هـ. ق) که آغاز حمله چنگیز به قلمرو خوارزمشاهیان شروع شده و تا ابتدای سلطنت غازان خان (694 هـ. ق) ادامه می یابد این مرحله را دوره قتل و غارت نامیده اند.
مرحله دوم: از سلطنت غازان خان مشهورترین ایلخان مغول در ایران شروع و با مرگ سلطان ابوسعید (736 هـ. ق) به اتمام می رسد. این سال ها را دوره طلایی و مشعشع حکومت ایلخانی دانسته اند.
مرحله سوم: از 736 هـ. ق تا 756 (کشته شدن طغاتیمور آخرین ایلخان) که دوره ایلخانانی که دست نشانده امرای متخاصم بودند و دوره تنزل حکومت ایلخانی محسوب می شود.
درباره ارزیابی عواقب و نتایج فتوحات مغول در مسیر تکامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشورهای آسیای مقدم و میانه در میان مورخان اختلاف است بعضی از مورخین از جمله بارتولد، اهمیت ویرانی و خرابی و سقوط اقتصادی و فرهنگی را که در واقع نتیجه قطعی هجوم مغول و متعاقب آن، فرمانروایی فاتحان صحرانشین در سرزمین های مورد تطاول ایشان بوده ناچیز شمرده و اینگونه اثبات می کنند که سودمندی فتوحات مغول بیش از زیان هایش بوده است.
هدف این رساله تنها بازگویی و روایت اخبار و حوادث تلخ قرن های هفتم و هشتم هجری و اینکه مسلمانان آن دوره چه سرنوشت شومی از سوی دشمنان خون آشام و وحشی خود داشتند نیست؛ بلکه به عنوان اینکه گذشته چراغ راه آینده است و ملتی که از گذشته تلخ و شیرین خود عبرت ها بیاموزد و بکار نبرد می تواند آینده بهتری را برای تداوم حیات با عزت و اقتدار خود رقم بزند.
فهرست مطالب:
چکیده
پیشگفتار
ارائه و پیشگفتار- روش و پیشینه تحقیق
مقدمه
نقد و بررسی منابع
فصل اول: نگرشی بر خاستگاه مغولان قبل از تهاجم به جهان اسلام
1-1 اوضاع سیاسی ایران پیش از حمله مغول
2-1 نگرشی بر اوضاع سیاسی بغداد (مقارن حمله مغول)
فصل دوم: حمله مغول
1-2 بررسی حیات شهری در ماوراء النهر مقارن حمله مغول
2-2 نگرشی بر بافت شهرهای ماوراء النهر و بررسی مقاومت قشرهای پایین اجتماع
3-2 مقاومت مردم جرجانیه در برابر حملات سه لشکر مغول
فصل سوّم
1-3 هلاکو در ایران
2-3 تصرف بغداد
3-3 تغییراتی که با فتح بغداد در جغرافیای سیاسی جهان اسلام پیش آمد؟
فصل چهارم
1-4 عین جالوت و پیروزی مصریان
2-4 نتایج نبرد عین جالوت
3-4 روابط دیپلماسی ایلخانان با اروپا (هلاکو و اباقا)
4-4 تبعات ناشی از تهاجم مغولان بر جهان اسلام
منابع
منابع و مأخذ:
1- ابن الاثیر، عزالدین علی، 1355، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول.
2- ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، 1367، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
3- ابوسلیمان داود، فخرالدین، 1348، تاریخ بناکتی، به کوشش جعفر شعار، تهران، انتشارات انجمن، آثار ادبی، چاپ اول
4- احمد خوافی، فصیح، 1341، مجمل فصیحی، به تصحیح و تحشیه محمود فرخ، مشهد، انتشارات طوس، چاپ اول
5- اشپولر، برتولد، 1365، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
6- اقبال آشتیانی، عباس، 1356، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران انتشارات امیر کبیر
7- اقبال آشتیانی، عباس، 1385، تاریخ کامل ایران (بعد از اسلام)، تهران، انتشارات نگاه، چاپ آذین
8- انصاف پور، غلامرضا، 1365، ساخت دولت در ایران (از اسلام تا یورش مغول)، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول
9- بارتولد، ولادیمیر، 1366، ترکستان نامه، ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران، انتشارات آگاه چاپ دوم
10- بارتولد، ولادیمیر، 1352، ترکستان نامه، ترجمه کریم کشاورز، تهران انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
11- بلخی، محمد بن خاوند شاه (میرخواند)، 1375، روضه الصفا، تهران انتشارات علمی تهذیب و تلخیص عباس زریاب، چاپ مهارت، چاپ دوم
12- بلنتیسکی، آ، 1371، خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه پرویز ورجاوند، انتشارات مرکز اسناد فرهنگی آسیا، چاپ آرین، چاپ دوم ص 25
13- بلنتیسکی، آ، 1371، خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه پرویز ورجاوند، انتشارات مرکز اسناد فرهنگی آسیا
14- بویل، ج، آ، 1381، تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان ج 5، ترجمه حسن انوشه، تهران انتشارات امیر کبیر چاپ پنجم
15- بیانی شیرین، 1381، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج 2، تهران، ویراستار هادی عالمزاده انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دیبا، چاپ اول
16- بیانی شیرین، 1381، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج 1، تهران، ویراستار هادی عالمزاده انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دیبا، چاپ اول
17- بیانی شیرین، 1381، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج 3، تهران، ویراستار هادی عالمزاده انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دیبا، چاپ اول
18- جعفریان، رسول، 1377، تاریخ ایران اسلامی (از یورس مغولان تا زوال ترکمانان) تهران موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر
19- جوزجانی، قاضی منهاج سراج، 1363، طبقات ناصری یا تاریخ ایران و اسلام، به تصحیح و تحشیه عبدالهی حبیب، تهران، انتشارات دنیای کتاب، چاپ اول
20- حافظ ابرو، شهاب الدین عبدالله، 1370، جغرافیای تاریخی خراسان در تاریخ حافظ ابرو، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول
21- خلعتبری، شرفی، الهیار و محبوبه، 1380، تاریخ خوارزمشاهیان، انتشارات سمت، چاپ اول
22- خواندمیر، غیاث الدین ابن همام الدین، 1333، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تهران، خیام، جلد سوم
23- دستغیب، عبد العلی، 1367، هجوم اردوی مغول به ایران، تهران، انتشارات علم، چاپ اول
24- رازی، عبدالله، 1335، تاریخ کامل ایران، تهران انتشارات اقبال
25- راوندی، مرتضی، 1374، تاریخ اجتماعی ایران، انتشارات نگاه، تهران، چاپ اول، جلد هشتم
26- رجب زاده، هاشم، 1383، سرگذشت غازان خان، تهران، موسسه فرهنگی اهل قلم
27- رشید الدین فضل الله، 1373، جامع التواریخ، به تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، نشر البرز، جد اول
28- رشید الدین فضل الله، 1358، سوانح الافکار، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول
29- رشید الدین فضل الله، 1384، سرگذشت مغولان در ایران از چنگیز تا هلاکو، بازنویسی و تلخیص کتاب جامع التواریخ به کوشش هاشم رجب زاده، انتشارات موسسه فرهنگی اهل قلم، بهار 84
30- رشید وو، پی نن، 1368، سقوط بغداد و حکمروایی مغولان در عراق (میان سال های 1258 و 1335 میلادی) ترجمه دکتر اسدالله آزاد، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی
31- رضایی، عبدالعظیم، 1378، گنجینه تاریخ ایران، تهران، انتشارات اطلس، جلد یازدهم
32- رنه، گروسر، 1368، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران، شرکت انتشارات فرهنگی و علمی.
33- زرین کوب، عبدالحسین، 1353، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران انتشارات امیر کبیر چاپ دوم
34- زیباکلام، صادق، 1376، ما چگونه ما شدیم؟ تهران، انتشارات روزبه چاپ سوم.
35- ساندرز، ج.ج ، تاریخ فتوحات مغول ، ترجمه ابوالقاسم حالت ، تهران انتشارات امیر کبیر ، چاپ اول
36- سراج، منهاج، 1363، طبقات ناصری، تهران، تصحیح عبدالهی حبیبی، انتشارات دنیای کتاب، چاپ اول.
37- سکایا، پیگولو، ن، ویا، کوبوسکی و دیگران، 1354، تاریخ ایران دوران باستان تا پایان سده 18 م. جلد 2، تهران، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام، چاپ اول
38- شبانکاره ای، محمد بن علی بن محمد، 1376، مجمع الاناب، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران، انتشارات امیرکبیر
39- شعبانی، رضا مروری کوتاه بر تاریخ ایران، تهران، انتشارات سخن چاپ مهارت
40- شیرازی، فضل الله بن عبدالله، 1338، تاریخ وصاف، تهران ابن سینا
41- طوسی، خواجه نصیر، 1373، اخلاق ناصری به تصحیح مجتبی منیری و علی رضا حیدری، تهران انتشارات امیرکبیر
42- کاشانی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، 1348، تاریخ الجایتو، تهران به کوشش همبلی، انتشارات نشر کتاب، چاپ اول
43- کربلائی تبریزی، حافظ حسین، 1349، روضات الجنان و جنات الجنان، ج اول تصحیح جعفر سلطان القرائی، تهران چاپ اول
44- مرتضوی، منوچهر، 1372، مسائل عصر ایلخانان، تهران، آگاه چاپ دوم
45- مستوفی، حمدالله، 1364، تاریخ گزیده به اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران انتشارات امیرمبیر چاپ سوم
46- مورگان، دیوید، 1371، مغول ها ترجمه عباس مخبر، تهران انتشارات مرکز، چاپ اول
47- نطنزی، معین الدین، منتخب التوازیخ، به تصحیح ژان لوبی، تهران، انتشارات خیام، چاپ اول
48- هروی، سیف بن محمد بن یعقوب، 1383، تاریخ نامه ی هرات، تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد، تهران اساطیر
49- همدانی، خواجه رشیدالدین فضل الله، 1363، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، ج اول، تهران انتشارات اقبال، چاپ سوم
50- ورهرام، غلامرضا، 1367، نظام حکومت ایران در دوران اسلام، تهران، موسسه مطالعات فرهنگی، چاپ اول
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 145 صفحه می باشد.
چکیده
مازندران (طبرستان) به عنوان یکی از ایالات شمالی ایران، همواره مورد توجه پادشاهان سلجوقی و خوارزمشاهی بوده و برای آنها اهمیت فراوانی داشته است، زیرا از این طریق می توانستند بر راه عبور خراسان به عراق اشراف داشته باشند و این عامل باعث شده بود که شهرهای طبرستان از جمله ساری- که در این مسیر بود- دارای اهمیت باشد. ساری به عنوان یکی از شهرهای قدیمی و تاریخی مازندران (طبرستان) در این دوران مقر حکومتی باوندیان اسپهبدیه بود و خود باوندیان هم به خاطر تنوع حوادث مهم سیاسی در آن ایام- که دوران فروپاشی سلجوقیان و ظهور خوارزمشاهیان بود- به صورت جزئی از جریان های مهم سیاسی درآمده بودند . بنابراین ، پژوهش در مورد وضعیت داخلی حکومت باوندیان اسهبدیه ، چگونگی روابط آنها با حکومت های همجوارترک و درگیری های منطقه ای میان دولت ها و نیز بررسی اوضاع فرهنگی و اجتماعی ساری در این دوران می تواند باعث شناخت بیشتر و درک بهتری از تاریخ و فرهنگ تمدن مازندران شود . این نوشته بر آن است تا با مراجعه به منابع موجود و تحلیل و بررسی اطلاعات به دست آمده به پرسش های مطرح در باره این موضوع پاسخ گوید . در نتیجه مازندران یکی از مناطق مهم ایران در دوره ی سلجوقی و خوارزمشاهی بود که در تحولات سیاسی و فرهنگی این دوره نقش مهمی داشته است. مازندران شامل بخش وسیعی از مناطق جنوبی دریای مازندران بود که از غرب به قریه ی ملاط در غرب سخت سر (رامسر فعلی) مرز بین گیلان و مازندران منتهی می شد و از شرق نیز تا نواحی جرجان (گرگان) و استرآباد را دربر می گرفت . ریشه واژه مازندران و تاریخ پیدایش و دگرگونی آن به درستی معلوم نیست. مازندران در دوران قدیم (باستان) به نام تپورستان یا تیپورستان معروف بود که با حمله اعراب مسلمان به طبرستان مشهور گردید و از زمان هجوم مغول به بعد نام مازندران جانشین نام باستانی طبرستان گردید که گاهی به معنای بخشی از طبرستان و گاه مترادف با آن به کار می رفت.ساری یکی از شهرهای بزرگ و باستانی مازندران است که نام آن مانند تمام شهرهای قدیمی و باستانی ایران به صورت های گوناگون بیان شده است. بعضی گفته اند نام آن «فناکه» بوده و بعضی دیگر نام آن را «زادراکرته» ذکر کرده اند که البته همین نام را به استرآباد هم نسبت داده اند. برخی دیگر با توجه به سکه های موجود در دوره اشکانی عقیده دارند که شهر مذکور «سیرنیکس» نام داشته است.در منابع و مآخذ اسلامی نام ساری، ساریه آمده است. گفته اند اسپهبد فرخان از خاندان دابویه طبرستان در اواخر قرن اول هجری به یکی از بزرگان درباری خود به نام «باو» فرمان داد تا شهر ساری را در ده (وهر) بنا کند و نام این شهر از ساریه فرزند فرخان گرفته شده است. اما شهر ساری مدتی بعد از بنا به دست یزیدبن مهلب سردار اموی ویران شد . در زمان خلافت منصور عباسی، ساری و طبرستان توسط ابوالخطیب مرزوق السندی فتح شد. وی پس از مستقر شدن در ساری مسجد جامع ساری را به عنوان اولین مسجد جامع مازندران ساخت. پس از سقوط سلسله دابویه ساری به دست عمال خلفای عباسی اداره می شد اما بخش جنوبی ساری با مرکزیت پریم همچنان در دست اسپهبدان باوندی (کیوسیه) بود . در روزگار طاهریان، طبرستان ضمیمه این حکومت شد و آنها حاکم ساری را برمی گزیدند. در همین زمان، مازیار شکست خورد و در ساری زندانی شد و بعد به نزد خلیفه در سامرا برده شد و در آنجا به سال ۲۲۴ هجری به قتل رسید.با ظهور حکومت علویان در طبرستان، ساری به خاطر رقابت بین علویان و طاهریان آسیب بسیاری دید و در دوره ی علویان، سپاهیان دیلمی حسن بن زید پس از تصرف ساری دست به غارت و چپاول شهر زدند.یعقوب لیث صفاری نیز برای براندازی علویان و تسخیر طبرستان به ساری حمله ور شد و ساری را به تصرف خود درآورد. اما بعد از چند ماه به خاطر شرایط بد منطقه، این چیرگی را از دست داد و علویان دوباره تسلط یافتند . در سال ۲۸۷ ﻫ ق امیر اسماعیل سامانی در اندیشه حکومت بر گرگان و طبرستان افتاد و به ساری حمله کرد و به سال ۲۸۸ ﻫ ق به حکومت داعی صغیر و علویان پایان داد بدین ترتیب سامانیان توانستند موقتاً بر طبرستان و ساری مسلط شوند. در سال ۲۹۸ ﻫ ق روس ها از راه دریا به سواحل مازندران تاختند و شهر ساری را مورد تاخت و تاز قرار دادند و آن را به آتش کشیدند. در سال ۴۲۱ ﻫ ق محمود غزنوی بر طبرستان تاخت و در پی آن، آل زیار و طبرستان خراجگذار وی شدند . در سال ۴۲۶ ﻫ ق، سلطان مسعود به طبرستان و گرگان یورش برد و تارویان پیش رفت. سلطان مسعود در ساری به چنان جنایاتی دست زد که بیهقی از بازگو کردن آن شرم داشت. در سال ۴۲۵ ﻫ ق ساری بر اثر جاری شدن سیل آسیب سخت دید تا جایی که ساکنین آن به نواحی کوهستانی پناه بردند. به هنگام تصرف ساری به دست طغرل سلجوقی ، انوشیروان پسر منوچهر ، حاکم وقت آل زیار بود . در این دوره، مردم ساری که از ستیزه های سپاهیان طغرل به تنگ آمده بودند به شاهزادگان محلی باوندی دل بستند. از این رو، ساری به دست شهریار حسام الدوله باوندی ، حاکم بخش جنوبی ساری ( پریم ) آزاد شد و مرکز حکومت آنان از پریم به ساری انتقال یافت .و درگیری سلجوقیان با اسپهبد شهریار در ساری به شکست سلطان سنجر سلجوقی منجر شد و در پایان به صلح سلجوقیان با باوندیان انجامید. باوندیان در این مرحله از حکومت مجدد خود به سلسله اسپهبدیه معروف شدند. نسل دوم شاهان باوندی توانست ۱۴ سال حکومت کند. باوندیان توانستند در دوره حکومتی شاه غازی علاوه بر طبرستان و گرگان تا حدود ری و دامغان و بسطام را هم جزو قلمرو خود سازد . در دوره اسپهبد حسن علاءالدوله (۵۵۸-۶۷۸ ﻫ ق )، شهر ساری با یورش مؤید آی به که از غلامان سابق سلطان سنجر حاکم نیشابور ، مواجه شد. که شهر به شدت آسیب دید. خوارزمشاهیان از زمانی که دست نشانده سلجوقیان بودند به طبرستان توجه خاصی داشتند. در جنگ های باوندیان اسپهبدیه، با خوارزمشاهیان، ساری صدمه های بسیاری دید .در سال ۵۸۸ﻫ ق، در دوره ی پادشاهی حسام الدوله اردشیر باوندی، سلطان تکش خوارزمشاه از طریق گرگان به مازندران لشکر کشید. بعد از رسیدن به ساری آن را تاراج کرد و قصرها و قلاع آن را به آتش کشید و اطرافش را به کلی ویران کرد. پس از کشته شدن اسپهبد رستم شاه غازی دوم شمس الملوک (۶۰۶ ﻫ ق) به دست ابوالرضا حسین مامطیری، این سلسله پس از ۱۴۰ سال منقرض شد. زن شاه غازی به طمع ازدواج با سلطان محمد خوارزمشاه به خوارزم رفت. سلطان او را نامزد یکی از امرای خود کرد و بدین سبب سلطان محمد خوارزمشاه مازندران را به سادگی تسخیر کرد. سلطان محمد خوارزمشاه که درگیر هجوم مغولان شد نه تنها مازندران را سروسامان نداد بلکه با پناه گرفتن در مازندران سبب یورش مغولان به مازندران گردید و مغولان مازندران را خراب کردند . و به قول مرعشی ، ساری که تا این زمان دارالملوک بود ، اینک محل آمد و شد سپاه مغول گردید. تا اینکه در سال ۶۳۵ ﻫ ق، اردشیر، پسر شهریار کینخوار و خواهر زاده ی شمس الملوک رستم، آخرین پادشاه باوندی اسپهبدیه، توانست قیام کند و ممالک مازندران را به تصرف خود درآورد. سومین و آخرین شاخه باوندیان (کینخواریه) را تأسیس کند. اسپهبد ارشیر حسام الدوله (۶۳۵-۶۴۷ ﻫ ق )به خاطر این که ساری در معرض یورش مغولان بود مرکز حکومتی خود را به آمل منتقل کرد. سلسله باوندیان کینخواریه به سبب یورش پی درپی مغول به مازندران، قدرتی نداشتند و تحت سیطره و دست نشانده ی حاکمان مغول و ایلخانی بودند. این سلسله، با قتل فخرالدوله حسن بدست کیا افراسیاب چلاوی در سال ۷۵۰ ﻫ ق پایان یافت. اوضاع مازندران با قتل فخرالدوله حسن چنان آشفته شد که هر شهری حاکم مستقلی برای خود داشت و به ادعای خویش حکومت می کرد. از یک سو ساری و پیرامون آن به دست کیا احمد جلال از خاندان کیاهای جلالی افتاد و از سویی دیگر کیا افراسیاب چلاوی آمل را در دست داشت و در ضمن ، میر قوام الدین مرعشی با پیروانش نیز مدعی رهبری مذهبی- سیاسی در سراسر مازندران بود. مرعشیان توانستند بعد از کنارزدن چلاویان در آمل ، به ساری لشکرکشی کنند و قلعه توجی در نزدیکی ساری را تصرف کنند و حکومت یکپارچه را در مازندران شکل دهند و بدین ترتیب حکومت سادات مرعشی در طبرستان شکل گرفت.وضعیت فرهنگی و اجتماعی مازندران، به ویژه ساری به عنوان مرکز ایالت در این دوره با وجود تحولات سیاسی موجود در منطقه بین حکومت های محلی، حکومت های ترکان و ورود مغولان به مازندران دستخوش تغییر و تحولاتی شده است که مهم ترین آنها عبارتند از : الف: نژاد و قومیت: تمام ساکنین سواحل جنوبی دریای مازندران از نسل و نژاد چهار طایفه مازد، تپوری، جیل یا گیل و کادوزی می باشند. مهجوری ، نژاد مردم ساری و اطراف آن را تپوری می داند.ب: خط و زبان: زبان تبری (تپوری) مازندران از جمله زبان های کهن ایرانی بوده است. نجف زاده بارفروش زبان مردم طبرستان را به سه دسته شرقی ، مرکزی و غربی تقسیم کرده که زبان مردم ساری جزء دسته مرکزی به حساب میآید.اما خط طبری تا سده ششم هجری و اندکی پس از آن در طبرستان در نوشتن کتاب ها از آن استفاده می شود به گونه ای که برخی از دانشوران و سرایندگان اهل طبرستان آثار خود را به زبان طبری می نوشتند مانند قابوس نامه عنصرالمعالی امیر زیاری، و یا مرزبان نامه مرزبان بن رستم و …. در این دوره و دوره های بعد ، تا حدود زیادی از رونق افتاد . ت: مذهب: مردم ساری بر خلاف اکثر مناطق ایران که اهل تسنن بودند و سپس تشیع را برگزیدند ، از ابتدا با ارادت به خاندان امام علی (ع) به دین اسلام و به مذهب تشیع درآمدند. در ساری سابقه تسنن دیده نمی شود. اکثر حاکمان باوندی اسپهبدیه در ساری به مذهب تشیع گرایش داشتند.ح: مشاهیر: آنچه که در مورد مشاهیر ساری می توان گفت این است که آنها نسبت به مشاهیر و دانشمندان دوره ی قبل از خود به غیر از اسپهبد مرزبان بن رستم شروین پریمی صاحب مرزبان نامه از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار بودند . در این دوران ، ما دانشمندان بزرگی چون ابن شهرآشوب صاحب کتاب مناقب آل ابی طالب و ابو علی طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان که کتاب او حاوی تمام فنون قرآنی است را داریم.ج: آثار و ابنیه: درباره ی آثار و ابنیه تاریخی در این دوران آگاهی چندانی وجود ندارد.آنچه موجود است مطالبی است که ابن اسفندیار در تاریخ خود به آن اشاره کرده و برخی از آن آثار را مثل قصر حسام الدوله اردشیر باوندی را به تفصیل شرح داده است از اثار موجود این دورهمی توان به برج رسکت در دهکده پریم از توابع دودانگه ساری اشاره کرد.
واژه های کلیدی: مازندران، طبرستان، ساری، باوندیان، اسپهبدیه،
فهرست مطالب
فصل اول: ۱
کلیات ۱
مقدمه: ۲
بیان مسأله: ۳
سؤال های پژوهش: ۴
فرضیه ها : ۴
تعریف واژگان: ۴
اهمیت تحقیق: ۶
محدودیت ها و مشکلات تحقیق : ۶
روش تحقیق: ۶
پیشینه تحقیق: ۷
قلمروتحقیق : ۷
بررسی منابع: ۸
پژوهش های جدید: ۱۱
فصل دوم: ۱۳
جغرافیای تاریخی ساری ۱۳
۲-۱- جغرافیای تاریخی مازندران ۱۴
۲-۱-۱- وجه تسمیه طبرستان ۱۶
۲-۱-۲- وجه تسمیه مازندران ۱۸
۲-۲- جغرافیای طبیعی ساری ۲۱
۲-۳- وجه تسمیه ساری ۲۶
۲-۴- ساری از دیدگاه کتب پیشینیان ۲۸
۲-۴-۱- ساری در دوران پیش از اسلام: ۲۸
۲-۴-۲- ساری در دوران اسلامی: ۳۱
۲-۵- ساری از دیدگاه سیاحان و جهانگردان ۳۵
فصل سوم: ۳۹
اوضاع سیاسی ساری از سقوط آل زیار تا مرگ اسپهبد علی علاءالدوله ۳۹
۳-۱- پیشینه تاریخی ساری ۴۰
۳-۲- ساری در عهد سلجوقیان ۵۱
۳-۳- پادشاهی اسپهبدان باوندی در ساری (نوبت دوم از سال ۴۶۶- ۶۰۶ ﻫ ق) ۵۲
فصل چهارم : ۶۹
اوضاع سیاسی ساری از دوره اسپهبد رستم سوم شاه غازی نصیرالدوله تا ظهور مرعشیان ۶۹
۴-۱ اسپهبد رستم سوم شاه غازی (یکم) نصیرالدویه (یکم) باوند (۵۳۶- ۵۵۸ ﻫ ق) ۷۰
۴-۲- اسپهبد حسن یکم شرف الملوک (یکم) علاءالدوله دوم (۵۵۸- ۵۶۸ ﻫ ق) ۷۹
۴-۳- اسپهبد اردشیر یکم حسام الدوله دوم باوند (۵۶۸- ۶۰۲ ﻫ ق) ۸۴
۴-۴- ساری در دوره ی خوارزمشاهیان، مغولان ۸۶
۴-۵- ساری در دوران سلسله کینخواریه ( باوندیان دوره ی سوم) ۹۶
فصل پنجم : ۱۰۲
اوضاع اجتماعی و فرهنگی ساری ۱۰۲
۵-۱- نژاد و قومیت ۱۰۳
۵-۲- خط و زبان ۱۰۵
۵-۳- مذهب ۱۰۸
۵-۴- طبقات اجتماعی مردم طبرستان و ساری ۱۰۹
۵-۵- مشاهیر ساری ۱۱۱
۵-۶- آثار و بناهای تاریخی ۱۱۶
نتیجه گیری: ۱۲۲
ضمایم: ۱۲۷
«فهرست منابع و مآخذ» ۱۳۳