لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:6
فهرست مطالب
پس از شکست علویان از سامانیانو کشته شدن داعی کبیر مدت 13 سال طبرستان در دست فرمانبرداران سامانیان بود .سپس داعی حسن بن علی ، معروف به ناصر کبیر، ( از نوادگان امام زین العابدین ) سامانیان را در طبرستان مغلوب ساخت . جستان که با ناصر بیعت نمود و به یاری او شتافته به خون خواهی محمدبن زید ، سامانیان را شکست داد.ناصر کبیر در سال 290 هجری قمری چون با جستان به دیدر آنجا به ارشاد و نشر اسلام در میان دیلمان و گیلان پرداخت و چون خود شیعه زیدی بود و یکی از دانشمندان و مولفان زیدی محسوب می گشت به ترویج زیدیه پرداخت . دعوت ناصر پیشرفت کرده و انبوهی از دیلمیان و گیلانیها اسلام و مذهب زیدی را پذیرفتند. ناصر کبیر در سال 301 هجری قمری با گروه انبوه خود دژ باستان چالوس را که در زمان سامانیان در برابر دیلمیان ساخلو گاه بود ، ویران کرده . قدر مسلم این است که مردم طالقان پس از سال 290 هجری قمری مذهب زیدی داشته و تحت تاثیر ناصر کبیر اسلام در این خطه نیز رواج یافت . پس از آنکه علویان گیلان و طبرستان رو به ضعف نهادند ، بعضی از سرداران ایشان که یکی لیلی بن نعمان و دیگری ماکان بن کاکی و اسفاربن شیرویه و مرداویچ پسر زیاد و علی بویه نام داشتند ، هریک قدرتی یافته در ناحیه ای حکومت کردند.
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 145 صفحه می باشد.
چکیده
مازندران (طبرستان) به عنوان یکی از ایالات شمالی ایران، همواره مورد توجه پادشاهان سلجوقی و خوارزمشاهی بوده و برای آنها اهمیت فراوانی داشته است، زیرا از این طریق می توانستند بر راه عبور خراسان به عراق اشراف داشته باشند و این عامل باعث شده بود که شهرهای طبرستان از جمله ساری- که در این مسیر بود- دارای اهمیت باشد. ساری به عنوان یکی از شهرهای قدیمی و تاریخی مازندران (طبرستان) در این دوران مقر حکومتی باوندیان اسپهبدیه بود و خود باوندیان هم به خاطر تنوع حوادث مهم سیاسی در آن ایام- که دوران فروپاشی سلجوقیان و ظهور خوارزمشاهیان بود- به صورت جزئی از جریان های مهم سیاسی درآمده بودند . بنابراین ، پژوهش در مورد وضعیت داخلی حکومت باوندیان اسهبدیه ، چگونگی روابط آنها با حکومت های همجوارترک و درگیری های منطقه ای میان دولت ها و نیز بررسی اوضاع فرهنگی و اجتماعی ساری در این دوران می تواند باعث شناخت بیشتر و درک بهتری از تاریخ و فرهنگ تمدن مازندران شود . این نوشته بر آن است تا با مراجعه به منابع موجود و تحلیل و بررسی اطلاعات به دست آمده به پرسش های مطرح در باره این موضوع پاسخ گوید . در نتیجه مازندران یکی از مناطق مهم ایران در دوره ی سلجوقی و خوارزمشاهی بود که در تحولات سیاسی و فرهنگی این دوره نقش مهمی داشته است. مازندران شامل بخش وسیعی از مناطق جنوبی دریای مازندران بود که از غرب به قریه ی ملاط در غرب سخت سر (رامسر فعلی) مرز بین گیلان و مازندران منتهی می شد و از شرق نیز تا نواحی جرجان (گرگان) و استرآباد را دربر می گرفت . ریشه واژه مازندران و تاریخ پیدایش و دگرگونی آن به درستی معلوم نیست. مازندران در دوران قدیم (باستان) به نام تپورستان یا تیپورستان معروف بود که با حمله اعراب مسلمان به طبرستان مشهور گردید و از زمان هجوم مغول به بعد نام مازندران جانشین نام باستانی طبرستان گردید که گاهی به معنای بخشی از طبرستان و گاه مترادف با آن به کار می رفت.ساری یکی از شهرهای بزرگ و باستانی مازندران است که نام آن مانند تمام شهرهای قدیمی و باستانی ایران به صورت های گوناگون بیان شده است. بعضی گفته اند نام آن «فناکه» بوده و بعضی دیگر نام آن را «زادراکرته» ذکر کرده اند که البته همین نام را به استرآباد هم نسبت داده اند. برخی دیگر با توجه به سکه های موجود در دوره اشکانی عقیده دارند که شهر مذکور «سیرنیکس» نام داشته است.در منابع و مآخذ اسلامی نام ساری، ساریه آمده است. گفته اند اسپهبد فرخان از خاندان دابویه طبرستان در اواخر قرن اول هجری به یکی از بزرگان درباری خود به نام «باو» فرمان داد تا شهر ساری را در ده (وهر) بنا کند و نام این شهر از ساریه فرزند فرخان گرفته شده است. اما شهر ساری مدتی بعد از بنا به دست یزیدبن مهلب سردار اموی ویران شد . در زمان خلافت منصور عباسی، ساری و طبرستان توسط ابوالخطیب مرزوق السندی فتح شد. وی پس از مستقر شدن در ساری مسجد جامع ساری را به عنوان اولین مسجد جامع مازندران ساخت. پس از سقوط سلسله دابویه ساری به دست عمال خلفای عباسی اداره می شد اما بخش جنوبی ساری با مرکزیت پریم همچنان در دست اسپهبدان باوندی (کیوسیه) بود . در روزگار طاهریان، طبرستان ضمیمه این حکومت شد و آنها حاکم ساری را برمی گزیدند. در همین زمان، مازیار شکست خورد و در ساری زندانی شد و بعد به نزد خلیفه در سامرا برده شد و در آنجا به سال ۲۲۴ هجری به قتل رسید.با ظهور حکومت علویان در طبرستان، ساری به خاطر رقابت بین علویان و طاهریان آسیب بسیاری دید و در دوره ی علویان، سپاهیان دیلمی حسن بن زید پس از تصرف ساری دست به غارت و چپاول شهر زدند.یعقوب لیث صفاری نیز برای براندازی علویان و تسخیر طبرستان به ساری حمله ور شد و ساری را به تصرف خود درآورد. اما بعد از چند ماه به خاطر شرایط بد منطقه، این چیرگی را از دست داد و علویان دوباره تسلط یافتند . در سال ۲۸۷ ﻫ ق امیر اسماعیل سامانی در اندیشه حکومت بر گرگان و طبرستان افتاد و به ساری حمله کرد و به سال ۲۸۸ ﻫ ق به حکومت داعی صغیر و علویان پایان داد بدین ترتیب سامانیان توانستند موقتاً بر طبرستان و ساری مسلط شوند. در سال ۲۹۸ ﻫ ق روس ها از راه دریا به سواحل مازندران تاختند و شهر ساری را مورد تاخت و تاز قرار دادند و آن را به آتش کشیدند. در سال ۴۲۱ ﻫ ق محمود غزنوی بر طبرستان تاخت و در پی آن، آل زیار و طبرستان خراجگذار وی شدند . در سال ۴۲۶ ﻫ ق، سلطان مسعود به طبرستان و گرگان یورش برد و تارویان پیش رفت. سلطان مسعود در ساری به چنان جنایاتی دست زد که بیهقی از بازگو کردن آن شرم داشت. در سال ۴۲۵ ﻫ ق ساری بر اثر جاری شدن سیل آسیب سخت دید تا جایی که ساکنین آن به نواحی کوهستانی پناه بردند. به هنگام تصرف ساری به دست طغرل سلجوقی ، انوشیروان پسر منوچهر ، حاکم وقت آل زیار بود . در این دوره، مردم ساری که از ستیزه های سپاهیان طغرل به تنگ آمده بودند به شاهزادگان محلی باوندی دل بستند. از این رو، ساری به دست شهریار حسام الدوله باوندی ، حاکم بخش جنوبی ساری ( پریم ) آزاد شد و مرکز حکومت آنان از پریم به ساری انتقال یافت .و درگیری سلجوقیان با اسپهبد شهریار در ساری به شکست سلطان سنجر سلجوقی منجر شد و در پایان به صلح سلجوقیان با باوندیان انجامید. باوندیان در این مرحله از حکومت مجدد خود به سلسله اسپهبدیه معروف شدند. نسل دوم شاهان باوندی توانست ۱۴ سال حکومت کند. باوندیان توانستند در دوره حکومتی شاه غازی علاوه بر طبرستان و گرگان تا حدود ری و دامغان و بسطام را هم جزو قلمرو خود سازد . در دوره اسپهبد حسن علاءالدوله (۵۵۸-۶۷۸ ﻫ ق )، شهر ساری با یورش مؤید آی به که از غلامان سابق سلطان سنجر حاکم نیشابور ، مواجه شد. که شهر به شدت آسیب دید. خوارزمشاهیان از زمانی که دست نشانده سلجوقیان بودند به طبرستان توجه خاصی داشتند. در جنگ های باوندیان اسپهبدیه، با خوارزمشاهیان، ساری صدمه های بسیاری دید .در سال ۵۸۸ﻫ ق، در دوره ی پادشاهی حسام الدوله اردشیر باوندی، سلطان تکش خوارزمشاه از طریق گرگان به مازندران لشکر کشید. بعد از رسیدن به ساری آن را تاراج کرد و قصرها و قلاع آن را به آتش کشید و اطرافش را به کلی ویران کرد. پس از کشته شدن اسپهبد رستم شاه غازی دوم شمس الملوک (۶۰۶ ﻫ ق) به دست ابوالرضا حسین مامطیری، این سلسله پس از ۱۴۰ سال منقرض شد. زن شاه غازی به طمع ازدواج با سلطان محمد خوارزمشاه به خوارزم رفت. سلطان او را نامزد یکی از امرای خود کرد و بدین سبب سلطان محمد خوارزمشاه مازندران را به سادگی تسخیر کرد. سلطان محمد خوارزمشاه که درگیر هجوم مغولان شد نه تنها مازندران را سروسامان نداد بلکه با پناه گرفتن در مازندران سبب یورش مغولان به مازندران گردید و مغولان مازندران را خراب کردند . و به قول مرعشی ، ساری که تا این زمان دارالملوک بود ، اینک محل آمد و شد سپاه مغول گردید. تا اینکه در سال ۶۳۵ ﻫ ق، اردشیر، پسر شهریار کینخوار و خواهر زاده ی شمس الملوک رستم، آخرین پادشاه باوندی اسپهبدیه، توانست قیام کند و ممالک مازندران را به تصرف خود درآورد. سومین و آخرین شاخه باوندیان (کینخواریه) را تأسیس کند. اسپهبد ارشیر حسام الدوله (۶۳۵-۶۴۷ ﻫ ق )به خاطر این که ساری در معرض یورش مغولان بود مرکز حکومتی خود را به آمل منتقل کرد. سلسله باوندیان کینخواریه به سبب یورش پی درپی مغول به مازندران، قدرتی نداشتند و تحت سیطره و دست نشانده ی حاکمان مغول و ایلخانی بودند. این سلسله، با قتل فخرالدوله حسن بدست کیا افراسیاب چلاوی در سال ۷۵۰ ﻫ ق پایان یافت. اوضاع مازندران با قتل فخرالدوله حسن چنان آشفته شد که هر شهری حاکم مستقلی برای خود داشت و به ادعای خویش حکومت می کرد. از یک سو ساری و پیرامون آن به دست کیا احمد جلال از خاندان کیاهای جلالی افتاد و از سویی دیگر کیا افراسیاب چلاوی آمل را در دست داشت و در ضمن ، میر قوام الدین مرعشی با پیروانش نیز مدعی رهبری مذهبی- سیاسی در سراسر مازندران بود. مرعشیان توانستند بعد از کنارزدن چلاویان در آمل ، به ساری لشکرکشی کنند و قلعه توجی در نزدیکی ساری را تصرف کنند و حکومت یکپارچه را در مازندران شکل دهند و بدین ترتیب حکومت سادات مرعشی در طبرستان شکل گرفت.وضعیت فرهنگی و اجتماعی مازندران، به ویژه ساری به عنوان مرکز ایالت در این دوره با وجود تحولات سیاسی موجود در منطقه بین حکومت های محلی، حکومت های ترکان و ورود مغولان به مازندران دستخوش تغییر و تحولاتی شده است که مهم ترین آنها عبارتند از : الف: نژاد و قومیت: تمام ساکنین سواحل جنوبی دریای مازندران از نسل و نژاد چهار طایفه مازد، تپوری، جیل یا گیل و کادوزی می باشند. مهجوری ، نژاد مردم ساری و اطراف آن را تپوری می داند.ب: خط و زبان: زبان تبری (تپوری) مازندران از جمله زبان های کهن ایرانی بوده است. نجف زاده بارفروش زبان مردم طبرستان را به سه دسته شرقی ، مرکزی و غربی تقسیم کرده که زبان مردم ساری جزء دسته مرکزی به حساب میآید.اما خط طبری تا سده ششم هجری و اندکی پس از آن در طبرستان در نوشتن کتاب ها از آن استفاده می شود به گونه ای که برخی از دانشوران و سرایندگان اهل طبرستان آثار خود را به زبان طبری می نوشتند مانند قابوس نامه عنصرالمعالی امیر زیاری، و یا مرزبان نامه مرزبان بن رستم و …. در این دوره و دوره های بعد ، تا حدود زیادی از رونق افتاد . ت: مذهب: مردم ساری بر خلاف اکثر مناطق ایران که اهل تسنن بودند و سپس تشیع را برگزیدند ، از ابتدا با ارادت به خاندان امام علی (ع) به دین اسلام و به مذهب تشیع درآمدند. در ساری سابقه تسنن دیده نمی شود. اکثر حاکمان باوندی اسپهبدیه در ساری به مذهب تشیع گرایش داشتند.ح: مشاهیر: آنچه که در مورد مشاهیر ساری می توان گفت این است که آنها نسبت به مشاهیر و دانشمندان دوره ی قبل از خود به غیر از اسپهبد مرزبان بن رستم شروین پریمی صاحب مرزبان نامه از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار بودند . در این دوران ، ما دانشمندان بزرگی چون ابن شهرآشوب صاحب کتاب مناقب آل ابی طالب و ابو علی طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان که کتاب او حاوی تمام فنون قرآنی است را داریم.ج: آثار و ابنیه: درباره ی آثار و ابنیه تاریخی در این دوران آگاهی چندانی وجود ندارد.آنچه موجود است مطالبی است که ابن اسفندیار در تاریخ خود به آن اشاره کرده و برخی از آن آثار را مثل قصر حسام الدوله اردشیر باوندی را به تفصیل شرح داده است از اثار موجود این دورهمی توان به برج رسکت در دهکده پریم از توابع دودانگه ساری اشاره کرد.
واژه های کلیدی: مازندران، طبرستان، ساری، باوندیان، اسپهبدیه،
فهرست مطالب
فصل اول: ۱
کلیات ۱
مقدمه: ۲
بیان مسأله: ۳
سؤال های پژوهش: ۴
فرضیه ها : ۴
تعریف واژگان: ۴
اهمیت تحقیق: ۶
محدودیت ها و مشکلات تحقیق : ۶
روش تحقیق: ۶
پیشینه تحقیق: ۷
قلمروتحقیق : ۷
بررسی منابع: ۸
پژوهش های جدید: ۱۱
فصل دوم: ۱۳
جغرافیای تاریخی ساری ۱۳
۲-۱- جغرافیای تاریخی مازندران ۱۴
۲-۱-۱- وجه تسمیه طبرستان ۱۶
۲-۱-۲- وجه تسمیه مازندران ۱۸
۲-۲- جغرافیای طبیعی ساری ۲۱
۲-۳- وجه تسمیه ساری ۲۶
۲-۴- ساری از دیدگاه کتب پیشینیان ۲۸
۲-۴-۱- ساری در دوران پیش از اسلام: ۲۸
۲-۴-۲- ساری در دوران اسلامی: ۳۱
۲-۵- ساری از دیدگاه سیاحان و جهانگردان ۳۵
فصل سوم: ۳۹
اوضاع سیاسی ساری از سقوط آل زیار تا مرگ اسپهبد علی علاءالدوله ۳۹
۳-۱- پیشینه تاریخی ساری ۴۰
۳-۲- ساری در عهد سلجوقیان ۵۱
۳-۳- پادشاهی اسپهبدان باوندی در ساری (نوبت دوم از سال ۴۶۶- ۶۰۶ ﻫ ق) ۵۲
فصل چهارم : ۶۹
اوضاع سیاسی ساری از دوره اسپهبد رستم سوم شاه غازی نصیرالدوله تا ظهور مرعشیان ۶۹
۴-۱ اسپهبد رستم سوم شاه غازی (یکم) نصیرالدویه (یکم) باوند (۵۳۶- ۵۵۸ ﻫ ق) ۷۰
۴-۲- اسپهبد حسن یکم شرف الملوک (یکم) علاءالدوله دوم (۵۵۸- ۵۶۸ ﻫ ق) ۷۹
۴-۳- اسپهبد اردشیر یکم حسام الدوله دوم باوند (۵۶۸- ۶۰۲ ﻫ ق) ۸۴
۴-۴- ساری در دوره ی خوارزمشاهیان، مغولان ۸۶
۴-۵- ساری در دوران سلسله کینخواریه ( باوندیان دوره ی سوم) ۹۶
فصل پنجم : ۱۰۲
اوضاع اجتماعی و فرهنگی ساری ۱۰۲
۵-۱- نژاد و قومیت ۱۰۳
۵-۲- خط و زبان ۱۰۵
۵-۳- مذهب ۱۰۸
۵-۴- طبقات اجتماعی مردم طبرستان و ساری ۱۰۹
۵-۵- مشاهیر ساری ۱۱۱
۵-۶- آثار و بناهای تاریخی ۱۱۶
نتیجه گیری: ۱۲۲
ضمایم: ۱۲۷
«فهرست منابع و مآخذ» ۱۳۳