دانلود مقاله قاچاق انسان

 

 

 

قاچاق انسان
قاچاق انسان یکی از پدیده‌های در حال رشد عصر حاضر است و به عبارت دیگر شکل جدید و امروزی برده‌داری محسوب می‌شود.
بررسی جنبه‌های قاچاق انسان در محور‌های چهارگانه قاچاق زنان و دختران، قاچاق کودکان، قاچاق اعضای بدن و سرانجام بهره‌کشی از نیروی کار و از طرف دیگر علل و انگیزه قاچاق انسان در ایران و پیامد‌های ناشی از آن و بررسی جغرافیایی قاچاق انسان، مواردی هستند که در پژوهش حاضر مورد کنکاش قرار گرفته‌اند.
نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که زنان و دختران تقریبا قربانیان همیشگی و به دنبال آن مردان و پسران در رتبه‌های بعدی قرار دارند. نکته مهم اینکه حجم کمی از قاچاق انسان، شناسایی و قابل پیگیری است. قربانیان قاچاق که بیشتر آنها زنان و کودکان هستند، به‌زور، فریب یا ارعاب ناچار می‌شوند به شرایط غیرانسانی تن بدهند و بدون توجه به شکل بی‌رحمانه بردگی، در ترس و درماندگی زندگی کنند.
بردگی داخلی و کار اجباری از جمله شکل‌های بهره‌کشی از انسان است اما اکثریت قربانیان به بردگی جنسی کشانده می‌شوند. شواهد نشان می‌دهد کشور جمهوری اسلامی ایران، به دلیل موقعیت ویژه و قرار‌گیری در یک منطقه خاص جغرافیایی درگیر مسائل ناشی از قاچاق انسان بوده است.
این وضع همواره امنیت روانی، فردی و امنیت اجتماعی جامعه را با چالش روبرو می‌سازد. حال پرسش این است که: وضع قاچاق انسان در ایران چگونه است؟ پیامد‌های ناشی از آن چه تاثیری بر ساختارهای اجتماعی جامعه خواهد گذاشت؟ مهم‌ترین معضلات و پیامد‌های ناشی از قاچاق انسان در ایران در چه سطوحی بروز می‌یابد و راهکار اصلی در جهت کنترل آن کدام است؟

 

انگیزه قاچاق
انگیزه قاچاق و علل تن‌دادن قربانیان به این عمل در تحقیق کمیسیون اروپا در بلژیک‎، ایتالیا و هلند اینگونه بیان شده است: نیاز به پول برای رفع نیازهای نخستین‎‎، پول برای خانواده، کار، پول برای داشتن زندگی شیک‌تر، ماجراجویی، آینده بهتر، آدم‌ربایی، اعتیاد، یافتن شرایط بهتر با کارکردن به عنوان یک روسپی و بی‌ثباتی سیاسی در کشور خود.

 

قاچاق زنان و دختران
کارشناسان از افزایش قاچاق زنان و دختران در استان‌های مرزی کشور و روند صعودی سن قاچاق دختران کمتر از 14 سال خبر دادند. همچنین یافته‌های تحقیقی که در سال 82 انجام شده است، بیانگر روند رو به افزایش قاچاق آنها به کشور‌های حاشیه‌یی خلیج فارس، پاکستان، افغانستان و بطور محدود به کشور‌های اروپایی و آسیایی بوده است.

 

قاچاق کودکان
قاچاق کودکان یکی دیگر از اشکال قاچاق انسان است که می‌تواند جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی محسوب شود. شیوه قانونی و شیوه غیرقانونی 2 شکل اصلی قاچاق کودکان در سطح بین‌الملل هستند. استعمار از طریق کار اجباری، بهره‌کشی و فحشا، پورنوگرافی، پدوفیل‌ها، قطع عضو اعضای کودکان و فروش آن شکل می‌گیرد.

 

قاچاق اعضای بدن
انتظار طولانی‌مدت برای دریافت عضوی از اعضای بدن از طرف بیماران ثروتمندی که نیازمند پیوند عضوی سالم بودند، یکی از مهم‌ترین دلایل رونق تجارت اعضای بدن انسان شد. از آنجا که اغلب قوانین کشورهای مختلف جهان، خرید و فروش اعضای بدن انسان را ممنوع اعلام کرده است، این بازار بطور غیرقانونی شکل گرفت و قاچاقچیان اعضای بدن، آن را سازماندهی کردند. قاچاق اعضای بدن به 3 صورت انجام می‌شود.
1- جنایتکاران به متقاعد کردن افراد به فروش اعضای بدن خود در برابر مبلغ ناچیزی پول می‌پردازند.
2- قاچاقچیان پس از مرگ افراد و پایان مراسم تدفین، اقدام به خارج کردن جسد از قبر کرده و برخی از اعضا و بافت‌های بدن وی را جدا می‌کنند. این اعضا و بافت‌ها برای پیوند فروخته نمی‌شوند، بلکه هدف از فروش آنها تحقیقات علمی و سایر مقاصد تجاری است.
3- باندهای جنایتکار با ربودن اشخاص بویژه کودکان، آنان را بی‌هوش کرده و اعضای بدنشان را در حالی که زنده هستند، از بدن‌هایشان جدا می‌کنند.

 

اشکال متفاوت قاچاق زنان و دختران در ایران
بر اساس پژوهش سازمان دفاع از قربانیان خشونت، قاچاق زنان و دختران در ایران بطور عمده به 2 شکل «قاچاق به پاکستان» و « قاچاق به کشور‌های حاشیه خلیج فارس بویژه امارات متحده عربی» صورت می‌گیرد.
یافته‌های تحقیقی که با همکاری امور مشارکت زنان و کمیته سازمان دفاع از قربانیان خشونت در سال 1382 انجام شده، بیانگر روند رو به افزایش زنان و دختران استان‌های مرزی به کشور‌های حاشیه‌یی خلیج فارس، امارات متحده عربی، پاکستان و افغانستان و بطور محدود به کشور‌های اروپایی و آسیایی است.

 

ویژگی‌های اصلی قربانیان قاچاق در ایران
قربانیان عموما بین 14 تا 25 سال دارند و از نظر اقتصادی و اجتماعی، در اکثر موارد کشمکش‌های درون خانواده، اعتیاد والدین، طلاق، فقر، مسکن نامناسب، سکونت در مناطق پرجمعیت و حاشیه‌نشینی شهرهای بزرگ موجب می‌شود تا دختران محیط نامساعد خانواده را ترک کرده یا پدر خانواده مجبور به فروش دختران خود می‌شود. همچنین از نظر سطح تحصیلات، از آنجا که اغلب قربانیان از اقشار فقیر و دختران فراری هستند، از نظر تحصیلی، در سطح راهنمایی و دبیرستان و در رده سنی 15 تا 17 سال هستند و از فقر فرهنگی و ضعف اعتقادات رنج می‌برند.

 

جغرافیای قاچاق انسان در ایران
در سال‌های اخیر، همزمان با گسترش پدیده قاچاق انسان در جهان، گزارش‌های بیشتری از قاچاق انسان در ایران انتشار یافته است. براساس اعلام پلیس امنیت ملی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، قاچاق انسان بصورتی که در کشورهای دیگر انجام می‌شود، در معاونت مذکور سابقه ندارد؛ اما خروج زنان و دختران جوان بصورت غیرقانونی به کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله دوبی و امارات و فروش آنان به شیوخ عرب مسبوق به سابقه است.یافته‌های تحقیقی که با همکاری مرکز امور مشارکت زنان و کمیته سازمان دفاع از قربانیان خشونت در سال 82 انجام شده است، بیانگر روند رو به افزایش قاچاق زنان و دختران استان‌های مرزی به کشورهای حاشیه خلیج فارس، امارات متحده عربی، پاکستان و افغانستان و بطور محدود به کشورهای اروپایی و آسیایی است. قاچاقچیان، قربانیان را از کشورهای بنگلادش، افغانستان، پاکستان به داخل ایران حمل و سپس به اروپا می‌فرستند. در سال 1382، 200 باند قاچاق انسان در آذربایجان غربی که عمدتا در شهرهای باکو، سلماس و چالدران فعالیت می‌کردند، کشف و متلاشی شدند. همچنین 150 هزار نفر که بصورت غیرقانونی در ایران به سر می‌برند، دستگیر شدند. همه‌روزه بطور متوسط 150 تا 200 هزار نفر افغانی از معابر غیررسمی وارد استان سیستان و بلوچستان می‌شوند.
جلوگیری از جابه‌جایی غیرمجاز اتباع افغان باعث شده است که افغان‌های فاقد مدارک شناسایی برای تردد از شهری به شهر دیگر در داخل ایران به باندهای قاچاق مراجعه کنند و پول‌های گزافی به آنان بپردازند(سازمان دفاع از قربانیان خشونت 42:1382). ایران نیز مانند دیگر کشورها از این پدیده‌ در امان نمانده است.
هرچند آمار دقیقی در این‌باره وجود ندارد ولی آنچه از اخبار برمی‌آید این است که ایران بعنوان یک کشور ترانزیت و به عنوان یک کشور مبدا، مورد استفاده قرار می‌گیرد. به دلیل نگاه سیاسی و امنیتی به این پدیده فرهنگی اجتماعی، دستگاه‌های مسوول از ارایه آمار دقیقی در این‌باره خودداری می‌کنند.براساس شواهد موجود، ایران به عنوان یک کشور ترانزیت اشخاصی است که از کشورهای شرقی مانند پاکستان و افغانستان به کشورهای اروپایی قاچاق می‌شوند.
قاچاقچیان این افراد را از مرزهای خراسان و سیستان وارد و پس از مسیر طولانی از مرزهای غرب و استان آذربایجان غربی خارج می‌کنند.اما مشکل حادتر، قاچاق اتباع ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج فارس و پاکستان است.
برعکس مورد قبل، بزه‌دیدگان انواع مختلفی دارند و مردان و زنان و کودکان را شامل می‌شوند، در قاچاق به کشورهای حاشیه خلیج فارس و پاکستان، بزه‌دیدگان بطور عمده زنان و دختران ایرانی هستند.

 

راهکارهای پیشنهادی
الحاق به کنوانسیون‌های بین‌المللی و منطقه‌یی راجع به قاچاق در اغلب موارد پدیده‌یی فرا ملی است. از اموری که می‌تواند در مسیر مبارزه با قاچاق انسان موثر باشد، همکاری بین‌المللی و منطقه‌یی در قالب همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه است.درباره همکاری‌های دوجانبه، توافقنامه‌یی که بطور خاص در حوزه قاچاق میان ایران و کشورهای دیگر امضا شده باشد، وجود ندارد.
شاید تنها توافقنامه‌یی استرداد که میان دولت ایران و برخی از کشورها منعقد شده است، در این زمینه قابل استناد باشد. در این توافقنامه فقط به لزوم استرداد مجرمان میان کشورهای طرف معاهده اشاره شده، بدون اینکه اشاره مستقیمی به بزهکاران قاچاق شده باشد.

 

اولویت دادن به پیشگیری از قاچاق انسان
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیشگیری از جرم را در اصل 156 بطور صریح و اصل 8 بطور غیرمستقیم مطمح نظر قرار داده است و این موضوع نشانگر اهمیت و نقش اساسی پیشگیری از جرم به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم کنترل جرایم است. قانون اساسی با نگرش به بند 5 اصل 156 وظیفه اصلی واکنش در برابر جرم را به قوه قضاییه محول کرده است(رجبی‌پور 87:1378).
در مرحله اول باید از تمام ابزارهای ممکن در راه پیشگیری از قاچاق انسان استفاده شود. فعالیت‌ آموزشی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی از جمله اقدامات صورت گرفته در این حوزه است. تصویب قوانینی برای تحقق این امور می‌تواند بسیار مفید و کارساز باشد.سرمایه‌گذاری در حوزه پیشگیری از وقوع قاچاق بسیار کم‌هزینه‌تر از حوزه مبارزه است.

 

افزایش آگاهی‌های عمومی از طریق اقدامات فرهنگی آموزشی
ایران در مقایسه با کشورهای دیگر، کمتر به موضوع پیشگیری توجه می‌کند. هرچند شاید بتوان برنامه‌های هفتگی در حوزه پیشگیری از انحرافات اجتماعی مثل مواد مخدر را مشاهده کرد، ولی برنامه‌های صورت گرفته درباره قاچاق به مراتب کمتر و شاید به جرات بتوان گفت نادر است. شاید علت اصلی آن نیز نگاه امنیتی یا قبح اجتماعی قاچاق باشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله قاچاق انسان


دانلود مقاله عوامل اجتماعی موثر در بروز خشونت

 

 

 


چکیده:
ﻣﻔﻬﻮم ﺧﺸﻮﻧﺖ، دو ﻣﻮرد ﺧﺎص دارد ﻳﻌﻨـﻲ ﺿـﺮب وﺟﺮح و ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ
ﺟﻨﺲ، وﺿﻌﻴﺖ ﺗﺄﻫﻞ، ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ دوﺳﺘﺎن ﺑﺰﻫﻜﺎر، ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﮔﺮوهﻫـﺎی ﻧـﺰاع، تاثیر آب وهوا وشرایط جغرافیایی برخلق وخوی ساکنین ﺗﺄﻳﻴﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی، ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ، ﺗﺼﻮر از ﺧﻮردن ﺑﺮﭼـﺴﺐ ﻣﻨﺤـﺮف، ﻋﻼﻗـﻪ ﺑـﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎی ﺧﺸﻦ، ﺳﺎﺑﻘﻪ اﺧﺮاج از ﻣﺪرﺳﻪ و ﻣﺼﺮف اﻟﻜﻞ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻗﺮص اﻛﺲ ﺑﺎ ﺳﺎﺑﻘﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺟﻮاﻧﺎن 18-35 ﺳﺎل ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ارﺗﺒﺎط ﻣﻌﻨﺎدار دارد. ﺟﺮاﻳﻢ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰی ﭼﻮن ﻗﺘﻞ و ﺿﺮب و ﺟﺮح در ﻣـﺮدان ﺑـﻴﺶﺗـﺮ از زﻧـﺎن رخ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮﺟﻮاﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ دارﻧﺪ ﻣﺠﺮدﻧﺪ، ﻋﻀﻮ ﮔـﺮوهﻫـﺎی ﻧـﺰاع ﻫـﺴﺘﻨﺪ، ﺳﺎﺑﻘﺔ اﺧﺮج از ﻣﺪرﺳﻪ دارﻧﺪ، ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی را ﺑﺮای ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻠﺸﺎن ﻻزم ﻣﻲداﻧﻨﺪ، ﺟﺮم ﺧﻮد را ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.

 


ﻛﻠﻴﺪ واژهﻫﺎ: ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺿﺮب و ﺟﺮح، ﻗﺘﻞ ،پرخاشگری،

 

 

 


مقدمه:
خشونت یکی از آسیبهای عمده در جهان امروز است که معمولاً توسط کنش گران فردی یا جمعی ،علیه خود (خود کشی یا خود آزاری )یا علیه دیگران (دیگر کشی یا دیگر آزاری) اعمال می شود .خشونت ماهیتی اجتماعی دارد وبیشتر در تعاملات بین شخصی وبین گروهی صورت می گیرد اما به صورت های متفاوت فیزیکی، اقتصادی ،سیاسی اجتماعی وفرهنگی نظیر قتل ،ضرب وجرح ،ترور ،جنگ ،تهدید،تخریب ،هتک حرمت ،تحقیر ،توهین وفحاشی و.... نمود پیدا می کند و امنیت اجتماعی وگروهی افراد را مورد تهدید قرار می دهد .خشونت مفهومی وسیع ودارای معانی گوناگونی است وهر جامعه ای طیفی از خشونت های خاص وپذیرفتنی را در درون خود مشخص کرده وحساسیت خود را متوجه انواع دیگر این پدیده می سازد. تمام جوامع امروزی با مساله خشونت مواجه اند اما آنچه که امروز ه نگرانی جوامع را موجب شده همان وسعت ودامنه خشونت است. در ایران نیز جهش ناگهانی خشونت در شهر ها ی بزرگ در آمار وارقام خود نمایی می کند .
در این نوشتارسعی شده است بطور خلاصله به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر خشونت پرداخته شده است.

 

 

 

 

 

ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻮﺿﻮع، ﺑﻴﺎن ﻣﺴﺌﻠﻪ و اﻫﺪاف:
خشونت در لغت به معنای «درشتی، زبری، ناهمواری و تندخویی» می باشد، این معنا کلیه اعمال فشارهای جسمی و روحی را شامل می شود. «نقطة مقابل محبت، بغض و اثر محبت احسان و نرمی است و نقطه و اثر بغض قهراً خشونت و سختگیری است. خشونت سوء رفتارهایی است که علیه فردی توسط فرد دیگر اعمال میشود و میتواند با آزارهای جسمی، روانی، اقتصادی، اجتماعی یا جنسی همراه باشد».
ﺧﺸﻮﻧﺖ اﻣـﺮی اﺳـﺖ کاﻣﻼً ﻧﺴﺒﻲ، ﮔﺴﺘﺮده ای است ﻛﻪ ﺑﺎ زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑـﺮای ﺑﺮرﺳـﻲ ﺑﻬﺘـﺮ ﻣﻮﺿﻮع، ازﻣﻴﺎن اﻧﻮاع ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ و ﺧﺸﻮﻧﺖ دوﻟﺘﻲ اﺳﺖ، ﻳﻚ ﻧﻮع آن ﻳﻌﻨﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و آن ﻫﻢ در دو ﺑﻌﺪ ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ و ﺿـﺮب وﺟﺮح در ﻣﻴﺎن ﺟﻮﻧﺎن در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
ﻣﻨﻈﻮر از ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ، ﺳﻠﺐ ارادی و ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﺔ ﺣﻴﺎت اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺷـﺨﺺ ﻋﺎﻗـﻞ و ﺑـﺎﻟﻎدﻳﮕﺮ اﺳﺖ . و ﺿﺮب و ﺟﺮح ﻧﻴﺰ از ﻧﻈﺮ ﭘﺰﺷﻜﻲ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻋﺒـﺎرت اﺳـﺖ ازآﺳﻴﺐﻫﺎی ﺣﺎﺻﻞ از ﺑﺮﺧﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻲ، ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ، ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ و رواﻧﻲ ﺑﺮ ﺑﺪن اﻧﺴﺎن ﻛـﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و ﻳﺎ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﻨﺪ. ﺿﺮب ﺑﻪ ﺻﺪﻣﺎت و آﺳﻴﺐﻫـﺎﻳﻲ اﻃـﻼق ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺪون از ﻫﻢ ﮔﺴﻴﺨﺘﮕﻲ ﻇﺎﻫﺮی ﻧﺴﺠﻲ و ﺟﺎری ﺷﺪن ﺧﻮن اﻳﺠﺎد ﺷﻮﻧﺪ و ﺟﺮح ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻣﻮاردی ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺎﻓﺖﻫﺎی ﺑﺪن از ﻫﻢ ﮔﺴﻴﺨﺘﻪ و اﻏﻠﺐ ﺑـﺎ ﺧـﻮﻧﺮﻳﺰی ﻫﻤـﺮاه اﺳﺖ. ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﻣﺪه ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ در اﻳﺮان ﭘﻴﻤﺎﻳﺶ ﻣﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻲ در زﻣﻴﻨﺔﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی ﻳﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺻﻮرت ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ (ﺑﻴﺶﺗﺮ ﺗﺤﻘﻴﻘـﺎت اﻧﺠـﺎم ﺷـﺪه دراﻳـﻦ زﻣﻴﻨـﻪ ﺑـﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﺧـﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﻴـﻪ زﻧـﺎن و ﻛﻮدﻛـﺎن و ﻫﻤﺴﺮﻛـﺸﻲ ﭘﺮداﺧﺘـﻪ اﻧﺪ)اﻣﺎ ﺑﺮ اﺳﺎس اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺰان آن در ﻃﻮل ﭼﻨﺪ دﻫﺔ اﺧﻴﺮ ً ﺧﺼﻮﺻﺎ در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧﺎن دارای رود اﻓﺰاﻳﺸﻲ ﺑﻮده اﺳـﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﮔﺮوه درﮔﻴﺮ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻠﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﮔﺮوه ﻓﻌﺎل و ﺟﻮان ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﺠﺎد آﺳﻴﺐﻫﺎی ﺟﺴﻤﻲ ﺟﺪی در اﻳﻦ ﮔﺮوه ﺳﻨﻲ، ﻣﻮﺟﺐ وارد ﺷﺪن ﺻﺪﻣﺎت اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ از ﻛﺎر اﻓﺘﺎدن ﻧﻴﺮوی ﻓﻌﺎل ﻛﺎر در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﮔﺮدد . در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻓﻮق، ﺳﺌﻮال اﺻﻠﻲ ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻋﻮاﻣﻞ و ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺮﺗﺒﻂ اﺳﺖ؟ زﻳﺮا ﻫﻴﭽﻜﺲ از ﻣﺎدر ﻣﺠﺮم ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻧﻤﻲﺷﻮد و اﻧﺴﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﭘﺮداﺧﺘﺔ ﺑﻨﻴﺎدﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، آﻣﻮزﺷـﻲ، اﻗﺘـﺼﺎدی و رواﺑـﻂ و ﻣﻨﺎﺳـﺒﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺧﻮﻳﺶ اﺳﺖ و ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑـﺮ آن ﺷـﺪﻳﻢ ﺗـﺎ ﻋﻮاﻣـﻞ ﺑـﺮ ﻧﺎﻫﻨﺠـﺎریﻫـﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ از ﻗﺒﻴﻞ ﺿﺮب و ﺟﺮح و ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﺑـﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﻣﺤـﻴﻂ ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ... ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. در اداﻣﻪ و در ﺟﻬﺖ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ و ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف ﭘـﮋوﻫﺶ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺧﺎﻧﻮاده، ﮔﺮوه دوﺳﺘﺎن و ﻫﻤـﺴﺎﻻن، رﺳـﺎﻧﻪﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ، اﺣـﺴﺎﺳﺎت، ﻋﻮاﻃـﻒ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﻲ و ... ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻧﺘﺨـﺎب دورة ﺟﻮاﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ اﻳﻦ دورة ﺳـﻨﻲ و ﻧﻘـﺸﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺟﻮاﻧـﺎن در ﺟﺎﻣﻌـﻪ و در ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آن دارﻧﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺟﻮان ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪای دﺳـﺖ ﻛـﻢ ﺑـﻪ دﻟﻴﻞ داﺷﺘﻦ ﺷﺮاﻳﻂ ﺟﺴﻤﻲ و رواﻧﻲ ﺧﺎص ﺑﻴﺶﺗﺮ از دﻳﮕﺮان ﻣﺴﺘﻌﺪ ﻋـﺼﻴﺎن و ﺳﺮﻛـﺸﻲ و ﻛﺞروی و ﺑﺰﻫﻜﺎری ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺟﻮان ﺑﻮدن ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻣﺎ، در اﻳﻦ ﺟﺎ ﺳﻌﻲ ﺷﺪه ﺗﺎ ﺑـﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ آن در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧﺎن زﻧﺪاﻧﻲ (18-35)ﺳﺎل ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﻮد. ﻣﺒﺎﻧﻲ و ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮی ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ ﭼﻬـﺎر دﺳـﺘﻪ ﺗﻘـﺴﻴﻢ ﻛـﺮد: اﻟـﻒ) زﻳـﺴﺘﻲ ب) رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ج) رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ د) ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ.
اﻟﻒ) در ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی زﻳﺴﺘﻲ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازاﻧﻲ ﭼﻮن ﺗﻮﻣﺎس ﻫـﺎﺑﺰ و وﻳﻠـﺴﻮن ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﻳﻚ ﻣﺸﻲ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ذاﺗﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲداﻧﻨﺪ.
ب) ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﻣﻬﻢ دﻳﺪﮔﺎه رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﻓﺮوﻳﺪ اﺳﺖ. او ﺑﻪ ﺧـﺸﻮﻧﺖ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻳـﻚ ﻏﺮﻳﺰة اﺳﺎﺳﻲ ﻧﮕﺎه ﻣﻲﻛﺮد. از ﻧﻈﺮ او اﻧﺴﺎن دارای دو ﻏﺮﻳﺰة زﻧﺪﮔﻲ و ﻣـﺮگ و روان اﻧـﺴﺎن ﻋﺮﺻﻪ ﻧﺒﺮد و ﻛﺸﺎﻛﺶ اﻳﻦ دو ﻏﺮﻳﺰه اﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻧﻴﺮوی ﻣﺮگ ﺑﺮ ﻧﻴﺮوی زﻧﺪﮔﻲ ﭘﻴﺮوز ﺷﻮد ﻣﻮﺟﺐ ﺧﺸﻮﻧﺖ و اﻳﺠﺎد ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣـﺸﻴﺎﻧﻪ ﻣـﻲﺷـﻮد. ﺑـﺴﻴﺎری از اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﺟﻮاﻣﻌﻲ ﻛﻪ در آنﻫﺎ ﺻﻠﺢ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ ﻓﺮﺿﻴﺔ ﻏﺮﻳﺰة ﺧﺸﻮﻧﺖ را ردﻛﺮدهاﻧﺪ. وﺟﻮد ﺑﻌﻀﻲ ﺟﻮاﻣﻊ (ﺣﺘﻲ ﻧﺎدر)ﻛﻪ در آنﻫﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ(واﻗﻌﻲ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرتﺗﻬﺪﻳﺪ) دﻳﺪه ﻧﻤﻲﺷﻮدﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻓﺮﺿﻴﺔ اﺳﺘﻌﺪاد دروﻧﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ را زﻳﺮ ﺳﺌﻮال ﺑﺒﺮد .در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺤﻴﻄﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛـﻪ زﻣﻴﻨـﻪ ﺳـﺎز اﻋﻤـﺎل و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰاﻧﺪ.ﺻــﺎﺣﺐ ﻧﻈــﺮ دﻳﮕــﺮ در اﻳــﻦ زﻣﻴﻨــﻪ ﻟــﻮرﻧﺰ اﺳــﺖ او ﺑــﺎ وﺟــﻮد آن ﻛــﻪ ﻣﺎﻧﻨــﺪ ﻓﺮوﻳــﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی وخشونت را ذاﺗﻲ ﻣﻲداﻧﺪ اﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻼف وی آن را ﺳﺎزﻧﺪه و ﻣﺜﺒﺖ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ اوﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی ﺑﻪ وﻳﮋه در ﺣﻴﻮاﻧﺎت وﺳﻴﻠﻪای اﺳﺖ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ ﺣﺮﻳﻢ و ﻗﻠﻤﺮو زﻧﺪﮔﻲ و ً ﻃﺒﻌـﺎ ﺣﻔﻆ ﺣﻴﺎت ﻣﻮﺟﻮد زﻧﺪه.
ج) ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان دﻳﺪﮔﺎه ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ ـ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ اﻧﺴﺎنﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤـﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰ ﻣﻲزﻧﻨﺪ، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻳﻚ ﻧﻮع ﻣﺤﺮوﻣﻴـﺖ وﻧـﺎ اﻣﻴـﺪی در زﻣﻴﻨـﻪ دﺳـﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑـﻪاﻫﺪاﻓﺸﺎن ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ.ﻧﻈﺮﻳﺔ واﻛﻨﺶ ﺑﻪ روﻳﺪادﻫﺎی آزاردﻫﻨﺪه ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ روﻳﺎروﻳﻲ ﺑﺎ وﻗﺎﻳﻊ آزار دﻫﻨﺪه ﺑﺎﻋﺚ اﻳﺠﺎد اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﻨﻔﻲ ﻣﻲﺷﻮد. اﻳﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺑﻪ ﻧﻮﺑـﺔ ﺧـﻮد ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺧﻮدﻛـﺎر، ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮی ﻳﺎ ﻓﺮار و ﮔﺮﻳﺰ را اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﻨﺪ. ﺑﺎﻧﺪورا (ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮداز ﻳﺎدﮔﻴﺮی اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ) رﻳـﺸﺔ ﺧـﺸﻮﻧﺖ را در ﻣﺤـﻴﻂ ﺗﻌﻠﻴﻤـﻲ اﻓـﺮاد ﻣﻲداﻧﺪ. از ﻧﻈﺮ او ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﻋﻤﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰ ً ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺗﺤﺖ ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ(ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﺗﺸﻮﻳﻖ وﻣﺸﺎﻫﺪات ﻓﺮدی) ﺻﻮرت ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺗﺠﺎرب ﺷﺨﺼﻲ ﻓﺮد ﻳﺎ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ازﻧﺘﺎﻳﺞ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺳﺎﻳﺮ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎﻧﺪورا ﺳﻪ اﻟﮕـﻮی ﺧـﺎﻧﻮاده، ﺧـﺮده ﻓﺮﻫﻨـﮓﻫـﺎی ﻓﺮﻋـﻲ ﻣﺜـﻞ ﮔﺮوهﻫﺎی ﻫﻤﺴﻦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎ را ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﺳﺖ. وﻟﻔﮕﻨﮓ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﺧﺮده ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻣﻄﺮح ﻣـﻲﻛﻨـﺪ ﻓـﺮد ﺑـﻪ ﻋﻠـﺖ ﺗﻌﻠـﻖ ﺑـﻪ ﮔﺮوهﻫﺎی ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و ارزشﻫﺎ و ﻋﻘﺎﻳﺪ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰ را ﻳﺎد ﻣـﻲﮔﻴـﺮد.ﮔﻼﺳﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪاﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻻﻳﻨﺤﻞ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﺸﻜﻼت راﺑﻄـﻪای ﻫﺴﺘﻨﺪ. ازﻧﻈﺮ او ﺑﻪ ﺟﺰ ﺑﻴﻤﺎری و ﻓﻘﺮ و ﻣﺼﺎﺋﺐ و ﻋﻮارض ﻛﻬﻨﺴﺎﻟﻲ ﺳـﺎﻳﺮ ﻣـﺸﻜﻼت ﻣﻬـﻢ ﺑﺸﺮ ﻣﺜﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺑﺰﻫﻜﺎری، ﺑﺪرﻓﺘﺎری ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ، اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ اﻟﻜـﻞ، ﻣـﻮاد ﻣﺨـﺪرو ... ﻣﻌﻠـﻮل رواﺑﻂ ﻏﻴﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﺨﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ او ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻛﻨـﺪ ﻛـﻪ اﮔـﺮ ﻳﻚ ﻓﺮد ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﺳﺎﺑﻘﺔ زﻧﺪﮔﻲاش ﺑﺘﻮاﻧﺪ در ﻣﺪرﺳـﻪ ﻣﻮﻓـﻖ ﺷـﻮد ﺑـﺮای ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ در زﻧﺪﮔﻲ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻧﺲ ﻓﻮق اﻟﻌﺎدهای دارد.
د) ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ ﺳﻪ دﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮد:
1- ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎری: ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎری ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻓﺮادی اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺿـﻌﻴﻔﻲ ﺑـﺎ ﺟﺎﻣﻌـﻪ دارﻧﺪ (ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ و دورﻛﻴﻢ). ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ ﻫﻨﮕـﺎﻣﻲ ﻛـﻪ اﻓـﺮاد ﻳـﻚ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ از ﻃﺮﻳﻖ وﺳﺎﻳﻞ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻫﺪاف ﺧﻮد را ﻣﺤﻘﻖ ﺳﺎزﻧﺪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳـﺖ ازاﺑﺰارﻫﺎی ﻧﺎﻣﺸﺮوع اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ. و در ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﺟـﺮاﻳﻢ ﺧـﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰی ﭼﻮن ﻗﺘﻞ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ(ﻣﺮﺗﻮن). ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺷﻜﺴﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻛﻨﺘﺮل اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺜﻞ ﭘﻠـﻴﺲ و دﺳـﺘﮕﺎهﻫـﺎی ﻗـﻀﺎﻳﻲ و اﻣﻨﻴﺘـﻲ ﺑﺎﺷـﺪ(ﻫﻴﺮﺷـﻲ و رﻛﻠﺲ)
2- ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ: ﺗﻌﺎﻣﻞﮔﺮاﻳﺎن ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ و ﻋﻠﻠـﻲ را ﻛـﻪ اﺷـﺨﺎص و ﮔـﺮوهﻫـﺎ ﻣﻨﺤﺮف داﻧﺴﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﻨﺪ. در اﻳـﻦ ﻧﻈﺮﻳـﻪﻫـﺎ ﻣﻄﺮح ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻗﺮار داﺷﺘﻦ ﻓﺮد در ﻣﻌﺮض ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻓﺮاﻳﻨﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪن و ﻳﺎدﮔﻴﺮی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺴﺎﻋﺪ ﺑﺎ ﺑﺰﻫﻜﺎری در ﺧﺎﻧﻮاده، ﮔﺮوه دوﺳﺘﺎن و ﻣﺤﻴﻂ ﭘﻴﺮاﻣـﻮن ﻓـﺮد و ارزش ﻧﻬﺎﻳﻲ و ﺑﺎ ارزش ﺑﻮدن ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﻮﺟﺐ ﮔﺮاﻳﺶ ﻓﺮد ﺑﻪ ﺟﺮاﻳﻢ ﺧـﺸﻮﻧﺖآﻣﻴـﺰ ﻣـﻲﺷـﻮد (ﺳﺎﺗﺮﻟﻨﺪ). اﻛﺜﺮ ﺟﺮاﻳﻢ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﻮاردی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺟـﻮان ﺑـﺮای آنﻫـﺎ ﺗﻮﺟﻴﻬــﺎﺗﻲ دارد ﻛــﻪ از ﻧﻈــﺮ او ﻣﻌﺘﺒــﺮ اﺳــﺖ، اﻣــﺎ ﻧﻈــﺎم ﺣﻘــﻮﻗﻲ آنﻫــﺎ را ﻣﻌﺘﺒــﺮ ﻧﻤﻲداﻧﺪ(ﻣﺎﺗﺰا). ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗﺒﻮل اﻧﺤﺮاف در ﻣﻮرد ﻳـﻚ ﻓـﺮد ﻣﻨﺠـﺮ ﺑـﻪ رﻓﺘﺎر ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ دﻳﮕﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ او و ﺗﻤﺎﻳـﻞ او ﺑـﺮای ﺷـﺮﻛﺖ در ﮔـﺮوهﻫـﺎی ﻣﻨﺤـﺮف ﻣﻲﺷﻮد (ﺑﻜﺮ، ﮔﺎﻓﻤﻦ).
3- ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان ﺗﻀﺎد: (اﻧﮕﻠﺲ، وﻟﺪ، ﻛﻮﺋﻴﻨﻲ و ﺗﺮک) ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ رﻗﺎﺑﺖ و ﺳﺘﻴﺰ و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری اﻓﺮاد ﺑﺎ ﻳﻜـﺪﻳﮕﺮ زﻣﻴﻨـﻪﺳـﺎز وﻗﻮع ﺧﺸﻮﻧﺖ اﺳﺖ. ﺑﺮای ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻠﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی اﺳﺎﺳﻲ از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻣﻄﺮوﺣﻪ اﺧـﺬ ﺷـﺪه اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠﻪ از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎری ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻋـﺪم ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻣﻴﺎن اﻫﺪاف و وﺳﺎﻳﻞ، از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑـﻞ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫـﺎی ﻣﻌﺎﺷـﺮت ﺑـﺎ دوﺳـﺘﺎن ﺑﺰﻫﻜﺎر، ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ، و ﺗﺼﻮر از ﺧﻮردن ﺑﺮﭼـﺴﺐ ﻣﻨﺤـﺮف ﺗﻮﺳـﻂ دﻳﮕـﺮان و ازﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎی روانﺷﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﺗﺄﻳﻴﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔـﺮی، ﺳـﺎﺑﻘﺔ اﺧـﺮاج از ﻣﺪرﺳـﻪ، ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎی ﺧﺸﻦ و ﻋﻀﻮﻳﺖ دردار و دﺳﺘﺔ ﻧﺰاعﻫﺎی ﻣﺤﻠﻲ اﺧﺬ و ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
بررسی واکنش افراد در قبال پدیده بزهکاری(خشونت)
هجوم افراد شهرها وشلوغی بی حد شهر ها موجب پیدایش نوعی لز زندگی گردیده است که در آن آثاری از محبت وهمبستگی وبرادری دیده نمی شود .در اجتماع سرد وخالی از عواطف بشری ،انسان بیش از پیش خود را تنها احساس نموده وبین(( هیجان )) و((دلمردگی))دست وپا می زند بعضی از افراد در برخورد با این زندگی ووقایع آن بیش از حد به هیجان آمده وبه ((ستیز وپرخاش )) ویا حتی به خشونت روی می آورند.
1-پرخاشگری وستیز در زندگی عادی و روزانه
پرخاشگری وستیز در زندگی عادی مردم شهر بیشتر قابل ملاحظه وادراک است .ضریب ودر صد افرادی که اذعان داشته اند که در زندگی خصوصی وعادی بیش از دیگران خشونت جو و ستیزه گرند در شهر های بزرگ ودر شهر هایی که بیش از صد هزار نفر جمعیت دارند ،به مراتب از نقاط روستایی بیشتر است .بسیاری از کسانی که در شهر های بزرگ زندگی می کنند وگرفتار زندگی جنجالی وپر هیا هوی شهری هستند معتقدند که برای ادامه زندگی در محیط فعلی مقداری خشونت ودرگیری لازم وضروری است .این افراد زرنگی در رانندگی وفرار از ترافیک سنگین شهری به هر طریق ،سوار شدن به اتوبوس ومترو بدون رعایت نوبت وبدست آوردن جای خالی بدون استحقاق را نوعی زرنگی دانسته وآن را پاداش پرخاش جویی وخشونت گری خود می دانند.
اگر مقداری زرنگی برای ادامه زندگی عادی بی فایده نباشد ،ولی باید توجه نمود که این زرنگی با اندک تغییری به خشونت ودرگیری گلاویز شدن با همدیگر وکتک کاری وبزهکاری غیر منطقی وغیر قابل دفاع تبدیل می گردد.
2- خشونت وستیزه گری در زندگی اجتماعی
در زندگی اجتماعی امروز ،نمونه های فراوانی از خشونت ودرگیری وجود دارد که یک قسمت اعظم آنها به دنیای کار وکارگری مربوط می شود .روابط کارگران وکار فرماین گاه جنبه های خشونت آمیز به خود گرفته وافکار عمومی را به خود متوجه می سازد .مهمترین نوع چشمگیر وجنجالی آین نوع از خشونت ((اشغال محل کار ))به وسیله کارگران است این عمل به خودی خود مستلزم هیچ گونه خشونت جانی علیه افراد وحتی مدیران ،ویا خشونت های مالی علیه اموال کارخانه نمی باشد .بلکه همین عمل مانع استفاده معمولی و آزاد از وسایل کار بوده وبه همین جهت در بطن خود بذر هایی از خشونت کیفری ذخیره می نماید که ممکن است رشد نموده وبه ضرب وجرح ویا جنایت منجر شود.
3- جغرافیایی جنایی
کلته بلژیکی وریاضی دان بود وگری فرانسوی وحقوق دان .این دو با توجه به آمار جنایی دادگستری فرانسه نوسانات بزهکاری را در شهرستانها واستانهای این کشور مطالعه کرده اند .کلته می خواست از این طریق ویژگی ونرخ جرایم را برحسب ویژگی های محیط جغرافیایی مطالعه کند (بررسی تاثیر آب وهوا وشرایط جغرافیایی برخلق وخوی ساکنین ).این دیدگاه قبل از کلته وگری در کتاب مقدمه ابن خلدون ودر برخی فصول کتاب روح القوانین منتسکیو منعکس شده بود.البته این دو توجه خاص به جرم نداشته اند اما اشاراتی هم به تاثیر شرایط جغرافیایی برخلق وخوی مردم کرده اندکه در این زمینه قانون حرارتی بزهکاری این دو اندیشمندبیان گر این است که در فصول گرم وکشورهای جنوبی معمولاًجرایم علیه اشخاص بیشتر است ودر فصل سرد وکشورهای شمالی جرایم علیه اموال بیشتر رخ می دهد .همچنین عوامل طبیعی مانند کوهستانی بودن منطقه که مردمانی خشن دارند در مقایسه با مردمان کنار ساحل که آب وهوای ملایمی دارند در بروز خشونتهای فیزیکی (ضرب وجرح) وجنایت می شود تاثیر بسزایی دارد.
4-مهاجرت وحاشیه نشینی
محیطهای حاشیه ای ونامساعد شهر ها ومهاجرت افراد از روستا ها به شهر ها ونبودن امکانات لازم وسکونت در حاشیه این شهر ها همچنین نا همگونی در آمد ومخارج افراد تقسیم شهر ها به مناطق بالای شهر وپائین شهر وتفکیک محلات برحسب طبقات مختلف مردم وعدم توجه مساوی مسئولان ونابرابری وناعدالتی در وضعیت اجتماعی با عث سرو صدای زیاد ،تراکم وسائل نقلیه ،رفت وآمد در شلوغی ،خستگی ناشی از کار،زرق وبرق برخی از اماکن که به خودی خود اغوا کننده وفریبنده است باعث بروز خشونت ودر گیری ضرب وجرح ودر مواقعی باعث قتل نیز می گردد.
نوسانات خشونت در دوران کودکی ونوجوانی
رفتار های خشونت آمیز مانند ضرب وجرح ،فریاد وگاز گرفتن ،از زمان که طفل از لحاظ فیزیکی قادر به انجام آن باشد ،یعنی از زمان راه رفتن تا حدود 29 ماهگی می تواند ظهور پیدا کند .بر همین اساس 53%پسران و41%دختران این رفتار ها را انجام مید هند پس از آن این درصد مرتباًسیر نزولی به خود می گیرد و در سنین یازده سالگی میزان بروز رفتار های خشن در پسران ودختران به ترتیب به 14%و8%می رسد .بدین ترتیب فراوانی خشونت در سن دو سالگی است وپس از آن به دلیل آموختن تدریجی خود کنترلی ،فروکش می کند لذا آموختن عدم خشونت باید زود هنگام آغاز شود .همچنان که عدم خشونت قابل آموختن است .اما سوال مهمی در اینجا ااین است که آیا انسان ذاتاً بد متولد می شود واین جامعه است که وی را به سمت خوبی ها سوق می دهد ؟پاسخ به این سوال بله یا خیر نمی باشد .در واقع اگر چه انسان فطرتاًبد متولد نمی شود لیکن توانایی عمل وعکس العمل تهاجمی در او تکوینی است .پس شرور متولد نمی شود ولی برای زنده ماندن در محیط متخاصم مجهز به قدرت دفاع وحمله می باشد .همانطور که ملاحظه شد ،خشونت در سنین متفاوت به اشکال مختلف ظاهر می شود :به عنوان مثال در سن دوسالگی به صورت ضرب وگاز گرفتن ،12-13سالگی به صورت زدو خورد ودرگیری فیزیکی ودر 18سالگی در قالب قتل ظهورپیدا می کند یعنی خشونت بالقوه بسته به شرایط وزمان به فعل در می اید .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   27 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله عوامل اجتماعی موثر در بروز خشونت


دانلودمقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین جوانان

بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین جوانان سنی 20 ساله
مقدمه
انسان ها از نظر سطح پایداری انگیختگی و واکنش پذیری نسبت به محرک های محیطی، تفاوت دارند. منظور از سطح پایه انگیختگی این است که یک نفر بدون تحریک بیرونی چقدر برانگیختگی است. واکنش پذیری به واکنش انگیختگی فرد هنگام قرار گرفتن در معرض تحریک بیرونی، اشاره دارد.
هیجان خواهی و هوتن هیجانی نوعی صفت شخصیت است که با انگیختگی و واکنش پذیری ارتباط دارد. فرد زیاد هیجان خواه، تحریک بیرونی مداوم مغز را ترجیح می دهد. از کارهای تکراری کسل می شود و همواره در جستجوی راه های برای افزایش دادن انگیختگی از طریق تجربیات هیجان انگیزاست. فرد کم هیجان خواه، تحریک مغزی کمتری را ترجیح می دهد و کارهای تکراری را نسبتاً خوب تحمل می کند هیجان خواهی به این صورت تعریف می شود و هوش هیجانی هم عبارتند از : جستجو کردن هیجانها و تجربیات متنوع، تازه و پرشور و تمایل به ریسک کردن بدنی، قانونی و مالی. به خاطر خود این گونه تجربه ها زاکرمن 1994 ماروین زاکرمن 1994 از مثال رانندگی خیلی سریع بعد از مشروب خواری استفاده می کند برای اینکه تمایل فرد هیجان خواه را به مخاطرات بدنی (صد در صد زدن خود و دیگران) مخاطرات اجتماعی (در معرض دید قرار گرفتن به عنوان راننده مست) مخاطره قانونی ( دستگیر و زندانی شدن ) که افراد هیجان خواه دوست دارند بپردازند تا به هیجان ها و تجربیاتی که جستجو می کنند برسند. سلامت عمومی را حالت سازگاری نسبتاً خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی توان و توان و استعداد های شخصی تعریف کرده اند واین اصطلاح عموما برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگار و استنباط رفتاری و عاطفی عمل می کند، نه کسی که صرفا بیمارنی ست و از سویی علم سلامت عمومی شاخه ای از علم بهداشت روانی است که با پیشگیری از اختلافهای روانی و حفظ شهوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر و کار دارد. و علم سلامت عمومی فرایند همیشگی است که از بو تولد تا هنگام مرگ ادامه می یابد واین علم با چهارهدف شکوفایی توان با لقوه، شاد کامی، رشد و تحول هماهنگ و زندگی موثر و کار آمد سعی می کند از طریق آزمودن به کار کنان، سلمت عمومی، پیشگیری، درمان اختلالهای روانی و حفظ و تداوم بهداشت روانی در شرایط خاص سالم را ایجاد کند ( اندورا- ساپتی گئون ترجمه حمید رضا حسن شاهی برواتی 1385)
بیان مساله
هیجان ها بسیار پیچیده از آن هستند که ابتدا به چشم می خورند. در نگاه اول، همگی هیجان ها را به عنوان احساس می شناسیم، ما شادیو ترس را می شناسیم زی را جنبه احساسی آن طبق تجربه ماخیلی بارز هستند وقتی با تهدیدی مواجه میشویم ( ترس ) هابه سمت هدفی پیشرفت می کنیم و تقریبا غیر ممکن است که متوجه جنبه احساسی هیجان نشویم.اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است، احساس ها نیز فقط جزیی از هیجان هستند، هیجان ها چند بعدی هستند و آنهارا به صورت پدیده های ذهنی، زینتی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. ( ایزارد 1993 ) هیجان ها تا اندازه ای احساس ذهنی هستند به این صورت که باعث می شود شیوه های مثل عصبانی ها خوشحال احساس می کنیم اما این هیجان ها و هوش استفاده شده در مقابل آن واکنش های زیستی نیز هستند یعنی پاسخ های بسیج کننده انرژی که بدن را سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده آماده می کنند. ( جال مارشال ریو ترجمه سید مهدی 1385 ) جلوگیری از بروزاختلالهای روانی و پیشگیری ( نخستین)، تشخیص و درمان زود هنگام اختلالها و کمک به معضلات ناشی از ابتلا به اختلا لهای روانی در روانشناسی علاوه بر اهمیتی که برای پیشگیری قایل می شودبه دنبال دستیابی به ویژگها وکیفتهای است که سالم و سازگار ودریکه کدام مطلوب به شمار بیاید و توجه به مواردی که نمی توان صرفا از طریق توجه محض به پیشگیری به آن دست یافت و اما اینکه این طرز تقیبا تعری فکال سلامت عمومی و مطابقت آن با هوش هیجانی لازم و ملزومی کدیگرند و در بحث هوش هیجانی توجه به سلانت روانی می تواند مهم به شمار بیاید.
( اندرو. ساپتنگتون ترجمه حمید رضا حسن شاهی- 1385 )

 


اهمیت و ضرورت تحقیق
هیجانی بخصوص هوش هیجانی پدیده های پیچیده و تعاملی هستند که مثل اغلب مسائل پیچیده، بهتر است هر بار روی یک قطعه ازاین معما کارکرد به طور کلی، زیست شناسان، کردارشناسان و نور دفیزیولوژیستی ها، صرفاً روی جنبه های زیستی هیجان تمرکز می کنند در حالی که روان شناختی، روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان عمدتاً روی جنبه های شناختی و اجتماعی، فرهنگی آن تأکید می کنند که این مساله و شناسایی هوش هیجانی می تواند در اختلال جسمانی، اضطراب و افسردگی و مشکلات اجتماعی جوانان نقش موثری داشته باشد و امید است که با ارائه این کونه تحقیقات بتوانم بیشتر به سلامت عمومی جوانان اهمیت بدهیم و هوش هیجانی آنها را در برابر اعمال و رفتارهای دیگران مورد سنجش قرار دهیم که ارائه این گونه تحقیقات می تواند در نهادهای اجتماعی و خانواده و حتی محیط آموزشگاهی و دانشگاهی نقش بسزایی داشته و مورد اهمیت قرار بگیرد.
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سلامت عمومی هوش و هیجانی در بین جوانان20 ساله شهرستان ابهر است و اینکه آیا بین سلامت عمومی هوش هیجان رابطه وجود دارد و آیا هوش هیجانبالا سلامت روانی را بالا می برد و یا برعکس آن هوش هیجانی پایین باعث کاهش سلامت روانی و عمومی در جوانان می شود.
فرضیه تحقیق
بین سلامت عمومی و هوش هیجانی جوانان حدود سنی 20 ساله شهر ابهر رابطه معنی داری وجود دارد.
متغیر های تحقیق
سلامت عمومی  متغیر روبسته
هوش هیجانی  متغیر رمستقل
تعاون عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم
سلامت روانی و عمومی عبارتند از: حالت سازگار ی نسبتا خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعدادهای شخصی و رابطه سازگاری با محیط و اطراف پیرامون آن و بالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون سلامت عمومی بدست آورده است.
هوش هیجانی عبارتند از نوعی ساختار روان شناختی است که این چهار جنبه و تجربه را در یک الگوی هم زمان هماهنگ می کند و هوش هیجانی عبارتند از چیزی است که احساس انگیختگی،هدفمندی، بیانگری را در واکنشی منسجم به روی فراخوان است و عبارتند از نمره ای که آزمونی از آزمون هیجانی طلبی بدست آورده است.

 

 


فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق

 

 


هیجان چیست؟
هیجان بسیار پیچیده تر از آن هستند که ابتدا به چشم می خورند. در نگاه اول همگی هیجان ها را به عنوان احساس،می شناسیم زیرا جنبه احساسی آنها طبق تجربهما خیلی بارز هستند. وقتی با تهدیدی مواجه می شویم (ترس) یا به سمت هدفی پیشرفت می کنیم (شادی)، تقریباًغیر ممکن استکه متوجه جنبه احساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است، احساس ها نیز فقط جزئی از هیجان هستند.
هیجان ها چند بعدی هستند و آنها را به صورت پدیده های ذهنی، زینتی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند.(ای زارد 1993) هیجان ها تا اندازهای احساس ذهنی هستند به این صورت که باعث می شود شیوه هایی مثل عصبانی یا خوشحال احساس می کنیم اما هیجان ها و اکنش های زیستی نیز هستند یعنی پاسخ های بسیج کننده انرژی که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده، آماده می کنند. هیجان ها هدفمندهم هستند، خیلی شبیه گرسنگی که هدف دارد. برای مثال خشم، میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد می کند که در غیران صورت چنین نمی کردیم.هیجان ها پدیده های اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده می شوم.
علام قابل تشخیص چهرهای، ژستی و کلامی می فرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر می کنند (مثل حرکت ابروها، لحن صدا).
با توجه به این چهار ویژگی هیجان، معلوم می شود که هیجان را نمی توان به روشنی تعریف کرد. مشکل تعریف کردن هیجان شادی در ابتدا شما را متحّیر کند، زیرا هیجان ها در تجربیات روزمره، خیلی صریح به نظر می رسند. هر کسی می داند که تجربه شادی و خشم چگونه است، بنابراین شاید بپرسید، واقعاً مشکل تعریف کردن هیجان چیست؟
مشکل این است : تا وقتی از کسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند، می داند که هیجان چیست (فروراسل، 1984 ) هیچ یک از این ابعاد مجزای ذهنی، زیستی، هدفمند یا اجتماعی هیجان را به نحو شایسته ای تعریف نمی کند. هر یک از این چهار بُعد، فقط بر ویژگی متفاوت هیجان تأکید دارد. برای شناختن و تعریف کردن هیجان، بررسی هر یک از چهار بُعد هیجان و نحوه ای که بر یکدیگر اثر متقابل می گذارند، ضرورت دارد.
عنصر احساسی، به هیجان تجربه ذهنی می دهد که معنی و اهمیت شخصی دارد. هیجان هم از نظر شدت و هم کیفیت، در سطح ذهنی (یا پدیدار شناختی) احساس و تجربه می شود. جنبه احساسی در فرایندهای شناختی و ذهنی ریشه دارد.
عنصر انگیختگی بدن، فعال سازی و فیزیولوژیکی، از جمله فعالیت سیستم های خودمختار و هرمونی را شامل می شود که رفتار مقابله کردن بدن را هنگام هیجان، آماده و تنظیم می کنند. انگیختگی بدن و فعال سازی فیزیولوژیکی به قدری با هیجان آمیخته است که اصلاً نمی توان فرد عصبانی یا متنفر را که برانگیخته نباشد، تصور کرد. وقتی هیجان زده می شویم، بدنمان برای عمل آماده می شود و این آمادگی به صورت فیزیولوژیکی (ضربان قلب، اپی نفرین در جریان خون) و نظام عضلانی (حالت هوشیار بدن، مشت گره کرده) می باشد.
عنصر هدفمند، حالت انگیزشی هدفمند به هیجان می دهد تا برای مقابله کردن با شرایط هیجان آوری که شخص مواجه شده، اقدام لازم را انجام دهد. جنبه هدفمند توضیح می دهد چرا افراد از هیجانهایشان بهره مند می شوند. کسی که هیجان ندارد، در مقایسه با سایر افراد، در وضعیت اجتماعی و تکامل نامطلوبی قرار دارد. برای مثال، تصور کنید کسیکه توانایی ترس، علاقه، یا عشق را ندارد از لحاظ بقای اجتماعی و جسمانی چقدر معلول است.
عنصر اجتماعی – بیانگر – بیانگر، جنبه اجتماعی هیجان است. تجربیات خصوصی ما از طریق حالت های بدن، ژست ها، آواگریها و جلوه های صورت علنی می شوند. وقتی هیجان خود را ابراز می کنیم، به صورت غیرکلامی به دیگران می رسانیم که چه احساسی داریم و چگونه موقعیت موجود را تعبیر می کنیم. برای مثال، وقتی کسی نامه ای خصوصی را باز می کند، به صورت او نگاه می کنیم و با لحن صدایش گوش می کنیم تا از هیجان او سر در آوریم. بنابراین، هیجان ها کل وجود ما یعنی احساس ها، انگیختگی بدن، احساس هدفمندی و ارتباط های غیر کلامی را فعال می کنند.
با توجه به این مقدمه درباره چهار عنصر هیجان، اکنون می توانیم هیجان را به صورت مقدماتی تعریف کنیم. هیجان ها پدیده های احساسی انگیختگی – هدفمند – بیانگر کم دوام هستند که به ما کمک می کنند با فرصت ها و چالش هایی که هنگام رویدادهای مهم زندگی مواجه می شویم، سازگار شویم. چون هیجان ها در پاسخ به رویدادهای مهم زندگی ایجاد می شوند.
تعریف کردن هیجان خیلی پیچیده تر از تعریف «مجموع اجزای آن» است. هیجان نوعی ساختار روان شناختی است که این چهار جنبه تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ می کند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساسی انگیختگی و بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم می کند. برای مثال، در مورد ترس، رویداد فراخوان می تواند شیب های تند اسکی باشد، در حالی که این واکنش احساس ها، انگیختگی بدن، امیال هدفمند و ارتباط های غیرکلامی علنی را دربر دارد. بنابراین اسکی باز تهدید شده، احساس وحشت می کند (جنبه احساسی)، قلبش به تپش می افتد (جنبه انگیختگی بدن)، شدیداً میل دارد از خودش محافظت کند (جنبه هدفمند)، و چشمان پرتنشو گوشهای دهان به عقب کشیده شده نشان می دهد (جنبه بیانگر). این عناصر هماهنگ و متقابلاً حمایت کننده، حالت واکنش پذیری به خطر محیطی را که هیجان ترس است، تشکیل می دهند.
این توصیف هیجان نشان می دهد که جنبه های مختلف تجربه، مکمل و هماهنگ کننده یکدیگر هستند (آوریل 1995 ، لدوکس 1989 ).
برای مثال، آنچه افراد احساس می کنند با نحوه ای که عضلات صورتشان را حرکت می دهند، ارتباط دارد. برای مثال، وقتی غذای گندیده ای را می بینید، بینی خود را چروک می اندازید و لب بالای خود را منقبض می کنید، به صورت یک سیستم احساسی بیانگری منسجم هماهنگ شده اند. همین طور نحوه ای که صورت خودتان را حرکت می دهید، با واکنش پذیری فیزیولوژیکی شما، مانند پایین بردن ابرو و فشردن محکم لب ها به هم، با افزایش ضربان قلب و بالا رفتن دمای پوست، هماهنگ است (دیوید سون و همکاران 1990 ).
رابطه هیجان با انگیزش
اغلب پژوهشگران هیجان قبول دارند که هیجان ها به صورت نوعی انگیزه عمل می کنند. اما برخی پژوهشگران از این فراتر می روند و می گویند هیجان ها سیستم انگیزشی نخستین را تشکیل می دهند (تانکی نز 1963 ، 1962 ، 1984 ، ایزارد 1991 ).
در طول 100 سال تاریخ روان شناسی، سایقهای فیزیولوژیکی (گرسنگی، تشنگی، خواب، میل جنسی، درد) بر انگیزنده های نخستین محسوب می شدند(هال 1952،1943 ).
محرومیت از هوا نمونه ای از آن است. محروم شدن از هوا، سایق فیزیولوژیکی ایجاد می کند که می تواند توجه کامل فرد را جلب کرده، عمل او را نیرومند کند و رفتار را به سمت هدف خاصی هدایت نماید.
بنابراین، منطقی به نظر می رسد که نتیجه بگیریم، محرومیت از هوا، انگیزه ای قوی را برای اقدامات لازم جهت به دست آوردن هوا برای برگرداندن تعادل حیاتی، به بار می آورد.
اما سیلوان تامکینز ، پژوهشگر هیجان، این استدلال، این حقیقت ظاهری را «خطای» نامید (تامکین نز، 1970 ). به عقیده تامکین نز، فقدان هوا، واکنش هیجانی نیرومندی را به وجود می آورد – واکنش ترس یا وحشت، همین وحشت است که انگیزش عمل کردن را تأمین می کند. بنابراین وحشت نه محرومیت از هوا یا به خطر افتادن تعادل حیاتی بدن، علت اصلی رفتار با انگیزه دست و پا زدن وحشتزده است. بنابراین اگر هیجان را حدف کنیم انگیزش را حذف کرده ایم.
هیجان به عنوان سیستم نمایش
هیجان ها همچنین، وضعیت حالت های انگیزشی دائماً در حال تغییر فرد و وضعیت سازگاری او را نمایش می دهند (باک، 1988 ) هیجان های مثبت، مشغولیت و خشنودی حالت های انگیزشی ما را منعکس می کنند، در حالی که هیجان های منفی، بی اعتنایی و و ناکامی حالت های انگیزشی ما را نشان می دهند. هیجان های مثبت همچنین سازگاری موفقیت آمیز را با شرایطی که مواجه می شویم نشان می دهند، در حالی که هیجان های منفی، سازگاری ناموفق را منعکس می کنند.
هیجان ها از این نقطه نظر، لزوماً مانند نیازها و شناخت ها، انگیزه نیستند، بلکه در عوض، وضعیت ارضا شده ی ناکام شده انگیزه ها را منعکس می کنند. برای مثال، انگیزش جنسی و نحوه ای که هیجان، پیشرفت جاری را گزارش می دهد (نمایش می دهد) و از این طریق به برخی رفتارها کمک می کند و از رفتارهای دیگر جلوگیری می نماید، در نظر بگیرید. هنگام آمیزش جنسی، هیجان مثبتی چون علاقه و شادی علامت می دهند که همه چیز رو به راه راست و به نیست و از رفتار جنسی جلوگیری می کنند. هیجان های مثبت، هنگام فعال کردن و ارضاء کردن انگیزه های فرد (یعنی علاقه شادی) به صورت استعاره، چراغ سبزی را برای ادامه دادن رفتار روشن می کنند. از سوی دیگر، هیجان های منفی، هنگام فعال کردن و ارضاء کردن انگیزه های فرد (یعنی نفرت، گناه) چراغ قرمزی را برای متوقف کردن رفتار روشن می کنند.
چه چیزی موجب هیجان می شود ؟
وقتی با واقعه مهمی روبرو می شویم، هیجان وارد کار می شود. به طوری که ذهن (فرایند شناختی) و بدن افراد (فرایندهای فیزیولوژیکی) به شیوه سازگارانه ای به این واقعه واکنش نشان می دهند. یعنی مواجه شدن با روی دادن مهم، فرایندهای شناختی و زیستی را فعال می کند که جمعاً عناصر مهم هیجان، از جمله احساس ها، انگیختگی بدن، رفتار هدفمند، و بیانگری را فعال می سازند.
یکی از سوال های اساسی در بررسی هیجان این است که چه چیزی موجب هیجان می شود؟ دیدگاه های متعددی نظیر آنهایی که زیستی، روانی – تکاملی، شناختی، رشدی، روان کاوی، اجتماعی، جامعه شناختی، فرهنگی و انسان شناختی هستند، وارد این بررسی علتی می شوند. به رغم این تنوع، آگاهی از این که چه چیزی موجب هیجان می شود بر یک مجادله اساسی استوار است : زیست شناسی در برابر شناخت. در واقع، این مجادله می پرسد آیا هیجان ها عمدتاً پدیده های زیستی هستند یا شناختی.
اگر هیجان ها عمدتاً زیستی باشند، پس باید از یک منبع زیستی، مانند مدارهای مغزی و نحوه ای که بدن به رویدادهای مهم واکنش نشان می دهد، سرچشمه بگیرند. اما اگر هیجان ها عمدتاً شناختی باشند، در این صورت باید از رویدادهای ذهنی علیتی، مانند ارزیابی های ذهنی از معنی موقعیت برای سلامتی فرد، سرچشمه بگیرند.
زیست شناسی و شناخت
دیدگاه های شناختی و زیستی با هم، تصویر جامعی از فرایند هیجان در اختیار می گذارند. با این حال، قبول کردن این نکته که جنبه های شناختی و زیستی هر دو زیربنای هیجان هستند این سوال را پیش نی کشد که کدام یک اصلی است؛ عوامل زیستی یا شناختی. آنهایی که طرفدار برتری شناخت هستند معتقدند تا وقتی افراد معنی و اهمیت شخصی یک رویداد را به صورت شناختی ارزیابی نکردت باشند، نمی توانند به صورت هیجانی پاسخ دهند : آیا این رویداد به سلامتی ربطی دارد؟ آیا با سلامتی فردی عزیز ارتباط دارد؟ اهمیت دارد؟ فذاینده دارد؟ زیانبار است؟ ابتدا معنی برقرار می شود و بعد هیجام مطابق با آن روی می دهد. ارزیابی معنی، موجب هیجان می شود. آنهایی که طرفدار برتری عوامل زیستی هستند، معتقدند واکنش های هیجانی لزوماً به ارزیابی های شناختی نیازی ندارند، رویدادهای متفاوت، مانند فعالیت عصبی زیر قشری یا جلوه های صورت خود انگیخته، هیجان را فعال می کنند. از دید نظریه پرداز زیستی، هیجان ها می توانند بدون رویداد شناختی قبل از آن، روی دهند، ولی نمی توانند بدون رویداد زیستی قبل از آن، روی دهند. بنابراین، عوامل زیستی، نه شناختی برترند.
دیدگاه زیستی
کارول ایزارد (1989 ، 1991 ) پل اکمن (1992) و جک پنکسِپ (1982 ، 1994 ) سه نماینده دیدگاه زیستی هستند. ایزارد اعلام می دارد که اطفال به رغم کمبودهای شناختی، (مثل واژگان محدود، گنجایش حافظه محدود) به برخی رویدادها، به صورت هیجانی پاسخ می دهند. برای مثال، یک بچه 20 روزه، در پاسخ به صدای تیز انسان، لبخند می زند (وُلف 1969 ) و یک بچه دو ماهه در پاسخ به درد، خشم نشان می دهد (ایزارد و همکاران 1983 ) بعد از اینکه کودک زبان را فرا می گیرد و استفاده از توانایی های حافظه بلند مدت را آغاز می کند، بسیاری از رویدادهای هیجانی، مقدار زیادی پردازش شناختی را دربر دارند.
اکمن (1992) خاطر نشان می سازد که هیجان ها بسیار سریع شروع می شوند، کوتاه مدت اند و می توانند به صورت خودکار / غیرارادی، روی دهند.
بنابراین وقتی به صورت هیجانی عمل می کنیم، حتی قبل از اینکه از این هیجان پذیری آگاه باشیم، هیجان ها در ما روی می دهند. هیجان ها به این علت زیستی هستند که از طریق ارزش سازگاری شان برای پرداختن به تکالیف اساسی زندگی، تکامل یافته اند. اکمن نیز مانند ایزارد، دخالت عوامل شناختی، اجتماعی و فرهنگی را در تجربه قبول دارد، اما نتیجه می گیرد که علت اصلی هیجان، عوامل زیستی است نه یادگیری، تعامل اجتماعی یا تاریخچه جامعه پذیری.
از نظر پنکسپ (1982 ، 1994 ) هیجان ها از مدارهای عصبی که فعالیت مغز را تنظیم می کنند ناشی می شوند (مثل رویدادهای شیمی و عصب – هرمونی). پنکسپ قبول دارد که بررسی اعماق مدارهای مغزی از بررسی احساس هایی که بر چسب کلامی به آنها زده ایم، دشوارتر است. اما او تأکید دارد که مدارهای مغزی شالوده زیستی تجربه هیجان هستند. برای مثال، ما (و سایر حیوانات) مدار مغزی خشم، مدار مغزی ترس، مدار مغزی غم و چند مدار دیگر را به ارث می بریم. دلیل منطقی برای حمایت کردن از دیدگاه زیستی پنکست از سه یافته مهم حاصل می شود :
1 ) چون معمولاً بر زبان آوردن حالت های هیجانی دشوار است، پس آنها باید علت های غیر شناختی (نه زبانی) داشته باشند ؛
2 ) تجربه هیجان را می توان با روش های غیرشناختی، مانند تحریک برقی مغز یا فعالیت نظام عضلانی صورت، ایجاد کرد.
3 ) هیجان ها در اطفال و حیوانات روی می دهند.
دیدگاه شناختی
سه نماینده دیدگاه شناختی، ریچارد لازاروس (1984 ، 1991 ) کلاس شِرِر (1994 ، 1997 ) و برنالد وینز (1986) هستند. به نظر هریک از این نظریه پردازان فعالیت شناختی شرط لازم هیجان است. اگر پردازش شناختی حذف شود، هیجان ناپدید خواهد شد.
لازاروس معتقد است که بدون آگاهی از ارتباط شخصی یک رویداد با سلامتی فرد، دلیلی برای پاسخ دادن به صورت هیجانی وجود ندارد. محرک هایی که نامربوط ارزیابی می شوند، واکنش های هیجانی را ایجاد نمی کنند. از نظر لازاروس ارزیابی شناختی یک فرد از معنی یک رویداد (نه آن رویداد به تنهایی ) زمینه را برای تجربه هیجان آماده می سازد. یعنی اتومبیلی که به سمت شما می آید موجب ترس نمی شود، مگر آنکه نحوه نزدیک شدن آن طوری باشد که تصور کنید سلامتی شما به گونه ای در مرض خطر قرار گرفته است. فرایند هیجان انگیز با خود رویداد و واکنش زیستی فرد به آن، شروع نمی شود بلکه با ارزیابی شناختی معنی آن شروع می شود.
شرر (1994 ، 1997 ) با لازاروس موافق است که برخی از تجربیات زندگی موجب هیجان می شوند در حالی که تجربیات دیگر موجب آن نمی شود.
او چند ارزیابی شناختی خاص را که موجب تجربیات هیجانی می شوند، مشخص کرده است، از جمله اینکه، آیا این رویداد خوب است یا بد؟ آیا می توانم با این طرز موفقیت آمیزی مقابله کنم؟ و آیا این رویداد از نظر اخلاقی مانعی ندارد؟ پاسخ به این سوال های چگونه موقعیتی را که با آن مواجه می شویم ارزیابی می کنم. نوع پردازش شناختی را که موجب هیجان ها می شود، تشکیل می دهد.
وینز (1986) در تحلیل انتسابی هیجان، روی پردازش اطلاعاتی که بعد از وقوع پیامدهای زندگی صورت می گیرند تمرکز می کند. یعنی نظریه انتساب روی تفکر و تأمل بعد از موفقیت ها و شکست ها، تأکید دارد. بعد از موفقیت اگر معتقد باشیم که خودمان آن را به بار آورده ایم، یک هیجان به وجود می آید (غرور)، در حالی که اگر باور داشته باشیم که دوستمان آن را بار آورده است هیجان متفاوتی به وجود می آید (تشکر).
دیدگاه دو سیستمی
یک پاسخ به سوال «چه چیزی موجب هیجان می شود؟» این است که شناخت و عوامل زیستی هر دو موجب هیجان می شوند. طبق دیدگاه باک (1984) انسانها دو سیستم همزمان دارند که هیجان را فعال و تنظیم می کنند.
یک سیستم، سیستم فطری، خود انگیخته و فیزیولوژیکی است که به صورت غیر ارادی به محرک های هیجانی واکنش نشان می دهد. سیستم دیگر، سیستم شناختی مبتنی بر تجربه است که به صورت تعبیری و اجتماعی واکنش نشان می دهد. سیستم فیزیولوژیکی هیجان در تاریخ تکامل انسان، ابتدا به وجود آمده است در حالی که سیستم شناختی هیجان بعداً انسان ها به طور فزاینده ای متفکر و اجتماعی شدند به وجود آمده است. سیستم زیستی ابتدایی و سیستم شناختی جئی با هم ترکیب می شوند و مکانیزم هیجان دو سیستم بسیار انطباقی را به وجود می آورند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  71  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت عمومی در بین جوانان


دانلود مقاله سرطان سینه

 

 

 سینه مجموعه از غذا و بافت چربی می باشد که بین پوست ودیواره سینه واقع شده است .غدد داخل سینه بعد از اینکه زن یک بچه به دنیا آورد ریشه تولید می کنند هر غده همچنین یک لب کوچک می باشد نامیده می شود و تعداد زیادی از این لب های کوچک یک لب را تشکیل می دهند. پانزده تا بیست لب کوچک در هر سینه وجود دارد .
شیر از غده ها بوسیله راه لوله مانندی که مجراها نام دارند به نوک سینه می رسد. غدد و مجراهای وقتی که یک سینه پر از شیر باشد. بزرگتر می شوند اما بافتی که موظف اندازه و شکل سینه می باشد. بافت چربی است همچنین رگ های خونی و رگهای لنفی در سینه وجود دارد . لنف یک مایع شفاف و زلال بوده که محصولات زاید را به غدد لنفی از درون سینه انتقال می دهد. غدد لنفی کوچک هستند تکه های اندازه نخود بافتی که لنف را تصفیه و تمیز می سازد ساخته شده اند و اغلب غدد لنفی که سینه را از مواد زاید خالی می کنند، در زیر بازو قرار داشته که زیر بغل (اکسید ) نامیده می شود.
سرطان سینه چیست؟
سرطان سینه وقتی رخ می دهد که سلولها در سینه شروع به رشد خارج از کنترل نموده و می توانند در نزدیکی بافتها گسترش یافته و در سرتا سر بدن بخش شوند. مجموعه های بزرگی از این بافت خارج از کنترل تومور نامیده می شود هر چند بعضی از تومورها در واقع سرطان نیستند زیرا آنها نمی توانند منتشر و پخش شوند و یا زندگی سلولهای دیگر را تهدید نمایند (زندگی بکسی را تهدید می کنند این تومورها ، تورموهای خوش خیم نامیده می شوند. تورموهایی که می توانند در سرتاسر بدن یا نزدیک بافتها منتشر و پخش شوند بعنوان سرطان ملاحظه می شوند. (در نظر گرفته می شوند) و تومورهای بدخیم (زیانبخش) نامیده می شوند. بطور نظری هر یک از انواع بافتها در سینه می تواند از شکل یک سرطان یک سرطان را به خود گیرد اما معمولاً آنها از مجراها و غده ها بوجود می آید. زیرا ماهها تا سلولها طول می کشد تا یک تومور به اندازه ای بزرگ شود که درسینه حس گردد. ما تورمورها را در سینه (پستان) موقعی تشیخص می دهیم که قبلا بیماری ایجاد شده است (قبل از احساس آن، ایجاد بیماری می کند.)
چگونه از سرطان سینه می توانیم جلوگیری کنیم»
مهمترین عوامل خطر ساز برای رشد وتوسعه سرطان سینه نمی توانند بوسیله افراد کنترل شوند. بعضی از عوامل خطر ساز وجود دارد که با یک خطر افزوده شده تعامل می یابد. اما هیچ علت واضحی و رابطه موثری وجود ندارد .و هیچ راهی برای توصیه های قوی وجود ندارد که علتی مشابه و رابطه ای موثر دیده دشده در زمینه تنباکو وسرطان شش یا ریه وجود دارد چندین عوامل خطر ساز وجود دارد که ممکن است بوسیله یک زن توصیف شود که بطور بالقوه می تواند رشد و توسعه سرطان سینه را تحت تاثیر قرار دهد. اگر امکان داشته باشد یک زن باید از درمانهای جایگزینی هورمونی دراز مدت اجتناب نماید، قبل از سی سالگی بچه دار شود سینه ها را مراقبت نمایید و از کسب وزن و با ورزش و ژریم مناسب اجتناب نمایند و مصرف الکل را محدوده به یک نوشیدن در روز یا کمتر کاهش دهد . برای زنان در موقعیت خطر بالا ، خطر توسعه سرطان سینه می تواند در حدود 50% با خوردن دارویی به نام توماکسینن تا پنج سال کاهش یابد.
توماکسین اثرات جانبی مشهور و رایج کمتری دارد (مانند بارقه های داغ و نقضان واژینال)، که جدی نبوده و بعضی اثرات جانبی غیر موسوم آن (مانند لخته شدن خون، بسته (رگ بستگی) ریوی ، حمله قلبی ، وسرطان رحم که تهدید کننده زندگی می باشد.
توماکسین بطور وسیع و زیاد برای جلوگیری استفاده نمی شود. اما ممکن است در بعضی موارد مفید واقع شود.
اطلاعات محدودی وجود دارد که پیشنهاد شده ویتامین A ممکن است در برابر سرطان سینه محافظت نماید اما به تحقیق بیشتری نیاز دارد قبل از اینکه جلوگیری توصیه شود. دیگر چیزهایی که تحقیق و بررسی شده شامل فیتواستروژن به طور طبیعی و خداد استروژنهایی که در تعداد زیادی در سویا وجود دارد ویتامین E ، ویتامین C و دیگر داروها می باشد.
آزمایش نمودن بیشتر این مواد نیز باید صورت گیرد قبل از اینکه آنها بتوانند برای جلوگیری از سرطان سینه توصیه شوند. درست الان مهمترین چیزی که هر زن می تواند بوسیله آن خطر مردن از سرطان سینه را کاهش دهد بررسی ودیدن ماموگرام (بررسی سینه)منظم می باشد یاد بگیرند. که چگونه سینه خود را مورد امتحان (بوسیله خودشان) قرار ردهند. ویک امتحان و آزمایش جسمی بوسیله پزشکشان بطور منظم داشته باشند. برای اطلاعات بیشتر برای جلوگیری سرطان سینه سایت زیر را ببینید
NCTIPDQ physician statement :prevetion of Greasr cancer
نشانه های سرطان سینه چیست؟
متاسفانه مراحل اولیه سرطان سینه ممکن است هیچ علامت و نشانه ای نداشته باشد. بخاطر همین توصیه های بازبینی منظم پیشنهادی می شوند . همچنانکه که یک تومور بزرگ و بزرگتر می شود می تواند نشانه های مختلفی داشته باشد. مانند:
برآمدگی یاورم در سینه یا زیر بازو
تغییر در شکل یا اندازه سینه
خالی شدن نوک سینه یا برگشتن آن بطرف داخل قرمزی یا سرخ شدن پوست یا نوک سینه (پوسته پوسته شدن آن)
فرو رفتگی یا چاله چوله شدن پوست سینه
اگر شما این علایم و نشانه ها را تجربه کردید (دیدید) ضرورتاً بدان معنی نیست که شما حتماً سرطان سینه دارید. اما شما نیاز به آزمایش کردن توسط دکتر دارید.
راههای درمان سرطان سینه چیست؟
جراحی : اغلب تمام زنان دارای سرطان سینه نوعی از جراحی را در طی دوره درمانی خود خواهند داشت. هدف از جراحی برداشتن و حذف سرطان تا حد ممکن می باشد و راههای مختلف زیادی وجود دارد که جراحی می تواند به آن طریق انجام شود. بعضی از زنان برای آنچه که درمان نگهداری سینه نامیده می شود کاندایدا می شوند. (داوطلب می شوند) (BCT)
در (BCT) جراحان یک لامپکتومی ( حذف برآمدگی ها) را انجام می دهند به این معنی که تومور را با کمی از بافت سینه برداشته اند اما نه تمامی سینه را. (BCT) همیشه نیاز به درمان با اشعه دارد تا به آن همراه شود تا اینکه یک انتخاب برای تهدید سرطان سینه باشد. در زمان جراحی ، جراحان ممکن است غدد لنفی زیر بازو را بشکافند بنابراین درمانگران می توانند در آنجا علائم سرطان را مرور بازبینی نمایند.
سرطان سینه
عوامل احتمال خطر:
احتمال خطر سینه با بالا رفتن سن افزایش می یابد. تاریخچه آشنایی با سرطان سینه، منارج زودرس – فویوژ دیر رس سنی که اولین فرزند متولد می شود. نه همه فرزندان ، چگونگی راههای به کار گیری از جلوگیری از حاملگی و احتمالا درمان هورمونهای جایگزین است رژیم های غذایی در چاقی های بالا هم ممکن است احتمال بروز سرطان سینه را افزایش دهد. همچنین نوشیدن مداوم الکل با سرطان سینه مرتبط است.
سرطان سینه یک سرطان شایع میان خانمها است و یک بیماری است که سلولهای سرطانی دربافتهای پستان پیدا می شوند. هر پستان 15-20 بخش دارد که LOBES نامیده می شود اینها خود به بخشهای کوچکتری تقسیم می شود. که Labulesنام دارد Labules به وسیله مجراهای لاغری به هم مرتبط می شوند که duets نام دارد. شایع ترین نوع سرطان سینه سرطان ductat شروع می شود. lobular های سرطانی نامیده می شود ؟ lobular ای سرطانی نسبت به بقیه سرطانهای سینه در هر دو پستان دریافت می شوند سرطان سینه التهابی یک نوع یک غیر معمول سرطان سینه است که در این نوع بیماری پستان گرم ، قرمز و متورم است.
ژنها در سلولهای شما موارد موروثی را که از والدینتان گرفته اید را منتقل می کنند. گاهی اوقات یک تست می تواند کار جستجوی یک ژن را که ممکن است به یک خصوصیت ارثی وابسته باشد را انجام دهد. اخیراً در 5% بیماران سرطان سینه ژنی پیدا شده که ناقص بوده است. سرطان سینه ارثی به طور تقریبی 10-5 درصد تمام موارد سرطان سینه را شامل می شود.
ارتباط سرطان سینه در کسانی که این ژن ناقص را حمل می کنند این است که احتمال بیشتری دارد که سرطان سینه یا تخمدان در آنها پیشرفت پیدا کند.
تستهای پیشرفته ای وجود دارد که ژن های ناقص طولانی را قبل از پیدایش پر سرطان نشان می دهد.
شما باید به محض دیدن تغییری در پستان خود به دکتر خود مراجعه کنید. خانم های بالاتر از 50 سال باید ramy-x مخصوص که mammograrm نامیده انجام می شود. که این کار ممکن است تو مورهایی که خیلی کوچک هستند و احساس می شوند را پیدا کنند.
اگر شما یک برآمدگی در پستان خود را کشتید. ممکن است لازم باشد که دکتر شما یک تکه کوچک را بردارد و آن را زیر یک میکروسکپ نگاه کند و بینید که آیا سلول سرطانی وجود دارد که این عمل نمونه برداری نامیده می شود.
گاهی اوقات نمونه برداری به وسیله یک سوزن در پستان انجام می شود و بعضی بافتهای طولانی انجام میشود.
اگر نمونه برداری نشان دهد که سرطان وجود دارد که این مهم است که در سلولهای سرطانی حتماً تست شود.(گیرنده تستها استروژن و پرژسترون نامیده می شود). تستهای استروژن و پروژسترون ممکن است بگوید که هورمونهای بر روی رشد سرطان تاثیر دارد.
همچنین آنها ممکن است اطلاعاتی درباره امکان عود کردن تمور بگیرند. این نتایج که به دکتر شما کمک کنید که تصمیم بگیر از هورمون درمانی برای متوقف کردن رشد سرطان استفاده بکند.
بافت دارای تمور احتیاج دارد که در لابراتور در تست استروژن و پروژسترون از زمان نمونه برداری برداشته شود زیرا ممکن است دیرتر برداشتن سلولهای سرطانی به اندازه کافی این کار را سخت کند. اگر چه تکنیک های جدیدتری می تواند استفاد ه شود در بافتی که تازه نیست.
شانس شما در برگشت (بهبودی) و درمانهای انتخابی به مرحله سرطان شما وابسته است که آیا در پستان است یا جدا از قسمتهای بدن است . نوع سرطان سینه ویژگی های سلولهای سرطانی و اینکه اگر سرطان در پستان دیگر پیدا شده است سن شما ، وزن ، وضعیت یائسگی آیا هنوز شما دوره ای قاعدگی دارید یا نه) و سلامتی عمومی که می تواند اثر بگذارد بر بهبود و درمان انتخابی شما.
مراحل سرطانی سینه:
اولین باری که سرطان کشف شد بیشتر تست های انجام شدند برای اینکه کشف کنند آیا سرطان از سینه به قسمتهای دیگر بدن پخش می شونند یا نه. این مراحل stagiy نامیده می شود در طرح درمان دکتر شما نیاز دارتد که مرحله بیماری شما را بداند و پیروی کردن از این مراحل در سرطان سینه استفاده می شود سرطان سینه siut در حدود 20-15 درصد سرطانهایی سینه سرطانهای خیلی زود رس هستند که آنها گاهی carcinominsitu نامیده می شود ( فقط در منطقه duct پیدا شده اند)
دو نوع سرطان سینه در siut وجود دارد که یک نوع duetalسرطانی ( که شناخته شده به عنوان intraductalسرطانی سرطان نوع دیگر درlobular سرطانی در cita است lobular نیست اما برای اهداف طبقه بندی بیماری سرطان سینه در cita نامیده می شود موقعی پیدا می شود که یک نمونه برداری به عمل می آید برای برآمدگی های دیگر یا وضعیت غیر عادی که در mammograrm پیدا شده است.
بیماران با این شرایط یک شناس 25 در صد گسترش سرطان سینه را در بعد از 25 سالگی در هر پستان دارد.
مرحله اول : سرطان بزرگتر از 2 سانتی متر نیست (حدود یک اینچ) و همه جای پستان گسترش پیدا نکرده است.
مرحله دوم: هر یک از این موارد می تواند درسی باشد ، سرطان بزرگتر از 2 سانتی متر نیست اما در غدد لنفاوی زیر بازو گسترش پیدا کرده است. ( و غدد لنفاوی زیر بغل )
سرطان بین 2 تا5 سانتی متر از یک تا 2 اینچ که سرطان ممکن است در غدد لنفاوی زیر بازو پخش شده باشد یا پخش نشده باشد.
سرطان بزرگتر از 5 سانتی متر از 2 اینچ است اما در غدد لنفاوی زیر بازو پخش شده است. مرحله سوم ، این مرحله به دو قسمت تقسیم می شود. مرحله IIIA ومرحلهIIIB
در مرحله IIIA: سرطان کوچکتر از 5 سانتی متر است و در غدد لنفاوی زیر بازو پخش شده است و غدد لنفاوی هستند که هریک به بقیه قسمتهای بدن حمله می کنند. سرطان بزرگتر از 5 سانتی متر است و در غدد لنفاوی زیر بازو پخش شده است.
مرحله BIII: سرطان پخش شده در بافتهای نزدیک پستان (پوست یا دیواره قفسه سینه شامل ماهیچه های قفسه سینه و دنده ها هستند . سرطان پخش شده است در غدد لنفاوی طرف دیواره قفسه سینه در طول استخوان پستان مرحله چهارم : سرطان در بقیه قسمتهای بدن پخش شده است بیشتر در استخوانها و ششها کبد و یا مغز استخوان یا تومور پخش شده است در مناطق پوست و غدد گردن نزدیک استخوان ترقوه)
التهاب سرطان سینه یک نوع مخصوص سرطان سینه هست که رایج می باشد. و به نظر می رسد که پستانها ملتهبدند به خاطر اینکه رنگشان قرمز است و داغند و پوست ممکن است نشانه هایی از برآمدگی را نشان دهد یا ممکن است یک ظاهر بدون هسته داشته باشند. سرطان سینه التهابی آمادگی سریع پخش شدن را دارند . بیماری تکراری یعنی سرطانی که بر می گردد بعد از اینکه درمان شد. آن ممکن است در پستان و در بافتهای قفسه سینه یا بقیه قسمتهای بدن برگردد.
سرطان سینه چگونه درمان می شود؟
درمانهایی وجود دارد برای همه کسانی که مبتلا به سرطان سینه اند که 4 نوع درمان را می توانیم استفاده کنیم جراحی (برداشتن سرطان در یک عمل جراحی )- رادیو تراپی (استفاده از روز بالای اشعه X که سلولهای سرطانی را می کشد) شیمی درمانی (استفاده از دارو سلولهای سرطانی را می کشد) هورمونهای درمانی ( استفاده هورمونها از رشد سلولها جلوگیری می کند) Biological تراپی استفاده از سیستم ایمنی بدن شما در جنگ با سرطان ) و عمل پیوند مغز و استخوان درکلینکهای درمانی وجود دارد.
بیشتر افراد مبتلا به سرطان سینه که عمل جراحی داشته سرطان در سینه از بین رفته است معمولاً بعضی از غدد لنفاوی زیر باز و برداشته می شود. و زیر میکروسکوپ دیده می شود آیا سلولهای سرطانی در آنجا وجود ندارند یا نه.
جراحی مختلف جراحی ها:
جراحی برای حفظ پستان
برداشتن سوده گاهی اوقات برش نمونه برداری یا برش طولانی نامیده می شود.) که جابه جایی توده در پستان و بعضی بافتهای دور آن است این کار معمولاً پس از رادیوتراپی قسمتی از پستان هست که باقی می ماند. بیشتر پزشکان بعضی از غده های لنفاوی زیر بازو را بر می دارند. برداشتن سینه به صورت جزئی یا تکه ای که جابه جایی سرطان است به خوبی در بعضی از تمور اور بافت پستان و جدار بالای ماهیچه ای قفسه زیر زیر تمور معمولاً بعضی از گره های لنفاوی در زیر بازو برداشته می شوند. در بیشتر موارد رادیو تراپی استفاده می شود.
بقیه انواع جراحی :
برداشتن سینه به طور کامل یا جزیی ، انتقال تمام سینه است. گاهی اوقات گره های لنفاوی زیر بازو نیز برداشته می شود. تغییر اساسی در برداشتن پستان ، جابه جایی پستان ، بعضی از گره هایی لنفاوی زیر بازو ، ماهیچه های بالا جدار قفسه سینه و گاهی اوقات قسمتی از ماهیچه های دیواره قفسه سینه است . این روش معمولی ترین روش جراحی سینه است.
برداشتن ریشه ای پستان نیم yHalstedradicalmastectom نامیده می شود، جابه جایی پستان ماهیچه ای قفسه سینه و تمام گره های زیر بازو است. در سالهای زیادی این روش استفاده می شد اما اکنون تنها مواقعی استفاده می شود که تومور در کل ماهیچه های قفسه سینه پخش شده باشد. رادیو تراپی در استفاده از انرژی بالای اشعه x برای کشتن سلولهای سرطانی وکوچک کردن تومورها است. اشعه ممکن است از یک ماشین بیرون بدن بتابد. (رایو تراپی بیرونی )یا از گذاشتن موادی که اشعه تولیدی می کنند داخل مجرای پلاستیکی لاغری در منطقه ای که سلولهای سرطانی پیدا شده اند. (رایو تراپی بیرونی)
در شیمی درمانی از داروها برای کشتن سلولهای سرطانی استفاده می شود در شیمی درمانی ممکن است دارو در دهان گذاشته شود یا اینکه ممکن است قرار هند در بدن به وسیله فرو بردن یک سوزن در رگ یا ماهیچه شیمی درمانی یک رفتار سیستماتیک نامیده می شود زیرا داروها وارد جریان خون می شوند. و عبور می کنند از طریق بدن و می تواند سلولهای سرطانی بیرون منطقه پستان را از بین ببرد اگر تستها نشان دهند که سلولهای سرطانی گیرنده های استروژن و پروژسترون دارند آن وقت شما باید شود. هورمون درمانی شوید و هورمون درمانی سابقاً در تغییر شیوه هورمونها در بدن که به رشد سرطان کمک می کنند استفاده می شوند.
این کار ممکن است به وسیله استفاده از داروهایی که شیوه کار هورمونها را عوض میکند انجام شود. یا به وسیله جراحی که ارگانهای را که هورمونها را تشکیل می دهند را بر می دارند مثل تخمدانها. هورمون درمانی با Tamoxifen برای 5 سال در بیمارانی با مراحل زود رس سرطان سینه داده شده است که شامل غده های لنفاوی نمی گردد.
هورمون درمانی با ifentamox یا استروژن می تواند روی همه سلولهای بدن عمل کند و ممکن است شانس سرطان رحم را افزایش دهد . شما باید هر سال نزد دکتر بروید برای چکاب لگن خاصره و باید گزارش بدهید خونریزی واژن را غیر از خونریزی قاعدگی هرچه زودتر.
اگر دکتر شما برطرف کند تمام سرطانی را که در طول زمان جراحی می توانند ببنید . شما احتمالا رادیو تراپی شیمی درمانی یا هورمون درمانی شوید . بعد از عمل جراحی سعی می شود از بین ببرنند همه سلولهای سرطانی که ممکن است باقی مانده باشد. درمان انجام می شود بعد از یک عمل جراحی موقعی که هیچ سلول سرطانی وجود ندارد که قابل دیدن باشد.adjubant تراپی نامیده می شود.
lbiologca تراپی سعی می کند با سرطان بدن شما مبارزه کند آن از مواری که به وسیله بدن شما ساخته می شوند. استفاده می کند یا در یک لابراتور به صورت کمکی برای تقویت مستقیم یا مرمت سیستم طبیعی دفاعی بدن شما بر علیه بیماری ساخته می شود biologicalتراپی گاهی) BRM (تراپی یا ایمنی درمانی نامیده می شود. این درمان در حال حاضر تنها درکلینیک های درمانی موجود است.
عمل پیوند مغز استخوان جدیدترین نوع درمان است که در حال حاضر درکلینک ها مطالعه می شود. گاهی اوقات سرطان سینه در برابر درمان با رادیو تراپی یا شیمی درمانی مقاوم می شود. دوز خیلی بالای شیمی درمانی ممکن است بعداً سرطان را درمان کند بخاطر اینکه دوز شیمی درمانی می تواند مغز استخوان را از بین ببرد.
مغز استخوان از استخوانهای شما قبل از درمان گرفته می شود. سپس پیوند مغز استخوان منجمد می شود وسپس در دوز بالای شیمی درمانی با رادیو تراپی یا بدون آن برای معالجه سرطان گرفته می شود.
مغز استخوان منجمد شده که از شما گرفته شده بعداً باز می شود و به شما منتقل می شود. از طریق وارد کردن یک سوزن به داخل رگ برای جایگزین کردن مغز استخوان که از بین رفته است این نوع پیوند زدن پیوند اتو لوژی (خوری) نامیده می شود.
نوع دیگر پیوند اتو لوژی اتصال پیوند سلول ریشه خون نامیده می شود خون شما از یک ماشین عبور می کند. سلولهای ریشه را بر طرف می کند. (سلول های نابالغ که در همه سلولهای خون گسترش پیدا کرده است وسپس به خون شما بر می گردد این فرآیند Leukapherehsis نامیده می شود و معمولاً در سه یا 4 ساعت کامل می شود . ریشه سلولها با دارد که هر سلول سرطانی را از بین می برد معالجه می شود. وسپس منجمد می شود تا اینکه آنها به شما پیوند زده می شود و این عمل به تنهایی می تواند انجام شود یا با یک عمل مغز استخوان autologous بزرگترین شانس برگشت (بهبودی ) بیماری اتفاق می افتد در جایی که دکتر شما انتخاب کند یک بیمارستانی را که بیشتر از پنج عمل مغز استخوان در هر سال انجام داده است.
معالجه به وسیله مراحل:
معالجه سرطان سینه بستگی به نوع ومرحله بیماری شما، سن شما و وضعیت منوپوز و سلامتی کلی شما دارد. شما ممکن است معالجه ای را که دریافت می کنند شامل معالجات استاندارد باشد براساس تاثیر در شماره بیماریهای مطالعه شده یا اینکه شما ممکن است انتخاب کنید کلینیک درمانی که می خواهید بروید. همه بیماران با درمانهای استانداردهای معالجه نمی شوند بعضی از معالجات استاندارد ممکن است داشته باشند بیشترین قسمت اثر را نسبت به آنچه که شما می خواهید. (تمایل دارید.)
برای این دلایل کلینک های درمانی برای راههای بهتر پیدا کردن درمان سرطان بیماران طراحی کردند و آن بیشتر براساس اطلاعات روز است . کلینیک های درمانی این کار را در بیشتر قسمتهای کشور برای تمام مراحل سرطان سینه ادامه می دهند اگر اطلاعات بیشتری می خواهید به سرویس های اطلاع رسانی درباره سرطان در(1-800-422-6237):TTYAT1-800-332-8615)CANCER
سرطان سینه situ :
درمان شما بستگی دارد به اینکه آیا شما ductat سرطانی laabubr سرطانی . بنابراین تمایز این دو نوع مشکل است و آن ممکن است موثر باشد در داشتن اولین عمل جراحی به خاطر داشتن اسلایدهای نمونه برداری به وسیله آسیب شناسان در بیمارستان دیگر معالجه می شوند.اگر شما aluctat سرطانی itus داشته باشید درمان شما ممکن است یکی از موارد زیر باشد.
در جراحی در برداشتن تمام پستان (برداشتن پستان به طور کامل) ج- جراحی در برداشتن سرطان (برداشتن توده) فقط بعد از رادیوتراپی 3- کلینیک های درمانی در جراحی از بین بردن سرطان (lampeetamy) بعد از رادیو تراپی با هورمون تراپی یا بدون هورمون تراپی به ندرت بعضی از گره های لنفاوی زیر بازو و عکس است برداشته شوند در طول جراحی های بالا
اگر شما قصد دارید یک ymateetsam داشته باشید شما ممکن است بخواهید درباره ترمیم پستان (ساختن یک پشته پستان جدید ) فکر کنید این کار ممکن است در هنگام mastectomy یا در زمان دیگر انجام شود. پستان ممکن است با بافت خود شما (نه پستان ) یا به وسیله استفاده از پیوندها انجام شود. انواع مختلف پیوندها می توانند استفاده شوند. سازمان اجرای دارد و غذا FDA اعلام کرده است که پیوند پستان پر شده است با ژلهای سیلیلکون که ممکن است فقط در کلینیک های درمانی استفاده شود . پیوند پستان پرشده است از محلول نمک که شامل آب نمک سیلیلکونهای ژل است . ممکن است قبل از اینکه شما تصیم بگیرید که یک پیوند داشته باشید استفاده شود. شما می توانید با FDA تماس بگیرید که شامل اطلاعات اضافه درباره بحث است و همچنین و هر سئوال است که شما از دکتر خود دارید. ( 1-800-532-4440)FDA
مرحله II سرطان سینه:
در این مرحله معالجه شما ممکن است یکی از راههای زیر باشد.
1- جراحی از بین بردن فقط سرطان و بعضی از بافتهای دور پستان Lumpectomy برداشتن قسمتی از پستان امستکتومی جزئی بعضی از گره های لنفاوی زیر باز و هم برداشته می شوند. رادیو تراپی به دنبال عمل جراحی گرفته می شود.
2- این معالجه در درجه مراقبتهای طولانی یکسان از ترم در آن مستکتومی را تهیه می کند.
توصیه پزشک شما در روندی که دارید براساس اندازه و محل و ظاهر آن در mamoagrem است
جراحی در برداشتن تمام پستان ( مستکتومی کلی ) یا تمام پستان و جداره بالای ماهیچه قفسه سینه بعضی از گره های لنفاوی زیر بازو نیز برداشته می شود
Adjurant تراپی( به دنبال جراحی) : 1- شیمی درمانی با هورمون درمانی یا بدون آن 2- هورمون درمانی اگر شما یک داروکه tamoxifen نامیده می شود دریافت کرده اید شما احتمالا برای 5 سال آنرا خواهید داشت.
3- کلینک درمانی قبل از جراحی 2-کلینک درمانی در شیمی درمانی در روز بالا با عمل پیوند مغز استخوان برای بیمارانی با سرطان در بیشتر از 3 گره لنفاوی
اگر شما قصد دارید که یک مستکتومی داشته باشید می توانید درباره ترمیم پستان فکر کنید (ساختن ) یک تل پشته جدید پستان که اینکار ممکن است در زمان مستکتومی یا در زمان دیگر انجام شود . پستان ممکن است با بافت شما( نه پستان) یا به وسیله عمل پیوند انجام شود استفاده شود.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلود مقاله سرطان سینه


دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)

 

 

 


چکیده: مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد؛ مردی که به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

تاریخ معاصر ایران تا قبل از انقلاب اسلامی مجاهدتها و شخصیتهای بزرگی را به نمایش می‌گذارد که هرکدام در جای خود شایان ذکر هستند اما در این میان نام سید حسن مدرس طنین خاصی دارد و مدحت‌سرایی او از هرگونه اتهام و گزافه‌گویی در امان است؛ مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود.
البته این به معنای آن نیست که نقش دیگر شخصیتهای بزرگ معاصر از قبیل آیات عظام میرزای شیرازی، نائینی، کاشانی، . . . و حضرت امام خمینی(ره) مورد بی‌توجهی یا کم‌توجهی قرار گرفته باشند و یا تاثیر سایر رویدادهای مهم تاریخ صدساله اخیر ایران کم اهمیت جلوه داده شود، بلکه به معنای بزرگداشت باغبانی است که نهال جنبش تنباکو را به‌گونه‌ای پرورش داد که به میوه اعجاب‌انگیز امام خمینی(ره) و انقلاب انجامید.
وقتی‌ تاریخ پرآشوب صدساله اخیر ایران را تورق می‌کنیم، علی‌رغم یاس و تاسفی که از قبل برخی وقایع غم‌انگیز بر چهره‌ها سایه می‌اندازد، درخشانترین بارقه‌های امید و افتخار در لابه‌لای صفحاتی که از شرح مجاهدتهای بی‌دریغ و حماسه‌ساز این قهرمانان ملی مشحون است، در چشمان هر خواننده ایرانی متجلی می‌شود.
او که آمده بود «شفای تاریخ را موجب شود» هرآنچه می‌گفت و عمل می‌نمود طنینی بلند و طولانی در تاریخ ‌انداخت که حتی امواج آن از مرزهای ایران هم گذشت و به کرانه‌های ساحل امنیت و آزادی تمامی انسانها رسید. تا بدانجا که یکی از روسای مجلس فرانسه گفته است: ما باید افتخار کنیم که هم‌عصر شخصیت پارلمانی بزرگی چون مدرس هستیم.
اما مدرس نه نیاز به تعریف دارد و نه القاب و عناوین؛ به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

 

تاریخ جوامع و ملل از دو راه قابل بحث و بررسی است: 1ـ از دریچه وقایع و رویدادها 2ـ از دریچه رجال و شخصیتها؛ و البته هر دو راه در نهایت به یکدیگر می‌رسند؛ به‌این معنا که رجال‌شناسی در تاریخ، به‌ناچار ما را با رویدادهایی که این بزرگان ایجاد نموده و یا با آنها مواجه شده‌اند و نیز با کیفیت روزگار آنان آشنا می‌سازد و متقابلا بررسی وقایع و رخدادها نیز رجال و برجستگان تاریخ یک جامعه را در میان وقایع به ما می‌نمایاند. هرچند این موضوع بدیهی به‌نظر می‌رسد و طبیعتا هم باید این دو مقوله کاملا به‌هم پیوسته باشند، اما غرض از طرح این مساله، آن بود که متاسفانه در کشور ما این پیوستگی طبیعی نادیده گرفته شده و لذا در تاریخ‌نگاری ملی ما سکته و سکوتهای بی‌معنی بسیاری دیده می‌شود؛ به‌قول مدرس(ره) ـ که نامش بی‌هیچ القابی محترم و باشکوه است ـ «بزرگان تاریخ ما بداقبال بوده‌اند که در ممالک ما متولد شده‌اند، چون در اینجا پلوتارخی نبوده که حلاج کارهای آنان باشد.»
آری، بسیاری از بزرگان تاریخ ما به‌خاطر دگرگونیهای روزگار، از سوی ابناء سرزمین خویش مورد بی‌مهری و کم‌توجهی واقع شده‌اند و لذا متاسفانه در تاریخ‌نگاری رایج دوران، متوجه می‌شویم که نام و نشان این بزرگان حتی به هنگام ذکر رویدادهای مهمی که آنان خود سهم عمده‌ای در رقم‌‌زدن آن داشته‌اند، کمرنگ یا ناخوانا ثبت شده است!
مدرس نیز از این آسیب اجتماعی مصون نبوده و در طول دوران پیش از انقلاب، تا آنجا که می‌شده، نامش محذوف و تاریخش مسکوت گذاشته شده است. به‌عنوان‌مثال در نگاشته‌های تاریخی زیادی می‌بینیم که از کابینه مهاجرت و یا مساله جمهوری و یا همین‌طور از قرارداد 1919 با شرح و تفصیل سخن گفته شده اما از قهرمان این رویدادها یا اصلا نامی برده نشده و یا نام او با ایماء و اشاره و به شکلی اجمالی و گذرا ذکر گردیده است.
اما مدرس که حسب و نسبش نیز به حضرت علی‌(ع) می‌رسد، در این خصوص با مولای خود هم‌داستان است. از جرج جرداق، مورخ بزرگ مسیحی، پرسیدند که با این‌همه تحقیق که پیرامون شخصیت امام علی‌(علیه‌السلام) انجام داده‌ای، نظر شما به‌طورخلاصه در مورد آن حضرت چیست؟ و پاسخ او چنین بود: «چه بگویم در مورد شخصیتی که دشمنانش تا توانستند علیه او کارکردند و دوستانش تا توانستند در حق او کوتاهی نمودند، اما با این‌حال فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را گرفته است.» مدرس نیز علی‌رغم غرض‌ورزیهای فراوانی که علیه او از جانب دشمنان قدرتمند داخلی و خارجی صورت گرفت و نیز کوتاهیهایی که اهل روزگارش در حق او کردند، همچنان به‌عنوان قهرمان آزادی و نابغه ملی ایران، نامش پرآوازه است.
اگر تاریخ معاصر ایران را، ولو از سر دل‌ریشی و دلسردی، مرور کنیم، به صحنه‌های پرشکوهی برمی‌خوریم که مایه اعتبار و احترام ایرانیان در عرصه تاریخ است و گرداننده آنها کسی جز سیدحسن مدرس(ره) نیست. آه که اگر زمانه به او فرصت می‌داد! بی‌تردید تمدنی عظیم و ارزشمندی را در سرزمین تاریخی ایران پی می‌افکند و کشتی طوفان‌زده کشور را از میان امواج و گردابها به ساحلی امن می‌رساند. او به‌تنهایی خصوصیات برجستگان عصر خویش را دارا بود و آنچه را که بزرگان همه داشتند، او یکجا داشت. شکسپیر در پایان ماجرای غم‌انگیز هملت از زبان فرماندهانی که پیکرش را تشییع می‌کردند گفت: «اگر او زنده می‌ماند، شایسته‌ترین فرمانروای جهان می‌شد.» هملت یک قهرمان افسانه‌ای و خیالی بود اما مدرس، نه افسانه و خیال بلکه «حقیقتی بر گونه اساطیر» بود. به‌راستی‌که هنوز هم در تاریخ پارلمانهای جهان و مبارزات وطن‌پرستی و آزادیخواهی دنیا، نظیر او را به‌‌سختی می‌توان یافت.
باری، بهتر است که پیش از مدرس‌سرایی به مدرس‌شناسی بپردازیم و بگذاریم تا شکوفه‌های مدح و ثنا بر ساقه و شاخ و برگ شناخت بروید و نتیجه منطقی و طبیعی مطالعات محققانه تاریخی باشد که نه از نرخهای روز نانی خورده و نه از روی طمع سلامی نموده باشیم.
زندگانی مدرس
سیدحسن‌ابن‌اسماعیل طباطبایی در سال 1287. ق / 1249. ش در سرابه کچو از توابع اردستان دیده به جهان گشود. پدرش، سیداسماعیل، از سادات طباطبا و اصلا زواره‌ای بود و پدربزرگش، سیدعبدالباقی، که مدرس بعدها نام او را بر پسر خویش نهاد، از عباد و زهاد قمشه محسوب می‌شد که سالها پیش، از اسفه به قمشه مهاجرت کرده و به وعظ و تدریس می‌پرداخت.
مدرس در سن شش‌سالگی به‌همراه پدرش که از ظلم خوانین محلی به تنگ آمده بود به قمشه مهاجرت کرد تا حیات علمی خویش را از محضر درس پدربزرگش آغاز کند. او مقدمات علوم عربی و ادبی را از پدر و پدربزرگش فرا‌گرفت و ده سال بعد در سن شانزده‌سالگی وارد اصفهان گردید تا به تکمیل معارف دینی و ادبی بپردازد. وی قریب سیزده‌سال معارف معقول و منقول را نزد استادان بزرگ آن روزگار فراگرفت. مرحوم عبدالعلی هرندی، ملامحمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی، شیخ‌مرتضی ریزی و سید‌محمدباقر دُرچه‌ای مهمترین اساتید او در اصفهان بودند. او به‌ویژه از آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی تاثیر بسیار گرفت و آن دو فیلسوف بزرگ نه تنها حکمت و عرفان را به او آموختند بلکه مانند افلاطون، او را ارسطوی محضر خود دیده و باب مصاحبت و مؤانست خود را به روی او گشودند. «او از شاگردان بسیار خصوصی فیلسوف وارسته معروف آخوند ملامحمدکاشی مقیم اصفهان بوده است. مدرس درباره آموزشهای خود از این فیلسوف بزرگ در زمینه حکمت و عرفان و منطق، دست‌نوشته بسیار ارزشمندی دارد که در مقدمه کتاب خطی او، به‌نام «شرح رسائل»، موجود است. صفا و صمیمیت و خلوصی که میان این استاد و شاگرد بوده در میان کمتر کسانی می‌توان نمونه‌اش را یافت. مدرس می‌نویسد: ملامحمد کاشی در زندگی مادی بسیار فقیر و تنگدست بود. من هم فقیر بودم. ما گاهی کار می‌کردیم (مثلا عملگی) و به یکدیگر کمک و مساعدت می‌کردیم و به همدیگر تسلیت و تسکین خاطر می‌دادیم، تا در مقابل مشکلات زندگی از پا درنیاییم. آیا یک عارف بزرگ و فیلسوف عالیقدری مانند آخوند‌ملامحمدکاشی در وجود مدرس جوان و طلبه تازه‌کار چه خلوص و نبوغی دیده است و چه گوهری را نهفته یافته است که او را به مصاحبت و محاضرت خود برمی‌گزیند؟. . . .»
مرحوم جهانگیرخان قشقایی که در و دیوار مدرسه صدر اصفهان محرم رازها و نیازهای آن حکیم متأله بود نیز سیدحسن را به حریم انس خویش پذیرفته بود و آنچه را که در توشه استادی داشت در حق او کوتاهی نمی‌کرد و هم او بود که به مدرس گفته بود: «سیدحسن تو سر سلامت به گور نخواهی برد، ولی شفای تاریخ را موجب می‌گردی.» پیش‌بینی آن فیلسوف الهی و عارف بینا محقق گردید و مدرس در تاریخ ایران جایگاهی یافت و تاثیری گذاشت که به‌حق باید گفت بدیلی برای او نمی‌توان برشمرد. بدون شک، یک تحقیق عمیق و تحلیلی گسترده لازم است تا نقش مدرس در تاریخ ایران به درستی نمایان شود. در هرکدام از وقایع بزرگی که مدرس نقش داشت، اگر این حضور و نقش‌آفرینی‌های او نمی‌بود، بساکه تاریخ سرزمین ما به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.
مدرس در سال 1311. ق حدودا بیست‌وچهارساله بود که ایران را به قصد عتبات عالیات ترک نمود و پس از تشرف به محضر میرزای شیرازی(ره)، در نجف اشرف مقیم گشت و مطابق قول خودش، مدت ‌هفت‌سال «علما و بزرگان آن زمان را تیمناً و تبرکاً کلاً درک کرده» و از محضر اغلب آنها استفاده کرد. اما عمده تحصیلات او نزد «مرحومین مغفورین حجتین کاظمین خراسانی و یزدی» بود و همچنین با مرحومان میرزای نائینی و شیخ‌فضل‌الله نوری و سیدابوالحسن اصفهانی و شیخ‌عبدالکریم حائری (رحمت ‌الله علیهم) مباحثه خصوصی داشت.
این‌که مدرس(ره) می‌گوید علما و بزرگان حوزه علمیه نجف را تیمناً و تبرکاً درک نموده، نشان از دو نکته مهم دارد: 1ـ مدرس از همگی آنها با احترام و تقدیس یاد می‌کند تا چنین نباشد که نپسندیدن درس برخی از آنها و یا نبودن بعضی از دروس در سطح مطلوب، مایة استخفاف آنها گردد 2ـ ذهن کنجکاو و روح بلند مدرس در طلب درک فیوضات معنوی و فهم رموز دنیوی بود و از آنجا‌که در اصفهان کم‌وبیش به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد شده و همچنین به اهمیت مطالعه تاریخ پی برده بود، براساس یک نگرش تاریخی و بینش سیاسی و اجتماعی، درک محضر علما و بزرگان شیعه و مصاحبت با ایشان را مغتنم می‌شمرد تا هرچه‌بیشتر با گوشه‌ها و زوایای نهاد روحانیت شیعه آشنا گردد و به نقاط ضعف و قوت آن وقوف یابد؛ چنان‌که توقف در سامرا و زیارت و درک محضر و کسب فیض از ساحت میرزای شیرازی(ره) که حدود یک‌سال به‌طول انجامید، برای او مملو از آموزه‌ها و تجارب ارزشمندی از این نوع بود.‌‌ به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌که جنبش تنباکو در ایران پیروز شد و قرارداد رژی ملغی گردید، مدرس در محضر صاحب فتوا (میرزای شیرازی) نکته‌هایی از تاثیر و آثار حکم تحریم و مسائل مربوط به آن را بازگو کرده، به‌دقت می‌نگریست تا عکس‌العمل مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی(ره) را ببیند. خود او در این مورد می‌نویسد: «از همین‌جا ماموران آشکار و مخفی امپراتوری چندبرابر شدند که قدرتی که قرارداد را برهم زده بشناسند و معلوم بود که از آن پس روحانیت اسلام مورد غضب انگلیسیها قرار خواهد گرفت و کمر به نابودی و تضعیف آنان خواهند بست. من خودم وقتی که در نجف با میرزا صاحب فتوی این مطلب را در میان گذاشتم تصدیق کرد و قطرات اشک را در چشمانش دیدم و این گریه در زمانی بود که انقلاب تنباکو به موفقیت و پیروزی رسیده بود، گفت: سید تو نگذار چنین اتفاقی بیفتد و با بیان او کارم سخت و صعب‌تر شد.»
البته نقل‌قول بالا که توسط علی مدرسی از «کتاب زرد» مدرس نقل شده، با آنچه آقای مدرسی در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» از شهید مدرس نقل کرده است همخوانی ندارد. مدرسی در مقاله‌ای تحت عنوان «پراکنده‌نگاهی به کتاب زرد» در شماره بیستم فصلنامه «یاد» (1369. ش) به مطلب فوق اشاره کرده که نشان می‌دهد مرحوم مدرس پیامدها و خطرات بعدی واقعه تحریم تنباکو برای روحانیت شیعه را طی ملاقاتی برای مرحوم میرزای شیرازی(ره) عنوان کرده و ایشان هم آن‌ را تصدیق نموده و متاثر شده‌اند. اما این نوشته آقای مدرسی با آنچه ایشان در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» نقل می‌کند، کاملا تفاوت دارد. عبارت فوق چون به لحاظ تاریخی از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار می‌باشد و نکات مهمی از تاریخ معاصر ایران و شخصیت میرزا و مبارزات روحانیت شیعه را در خود دارد، در منابع و پژوهشهای تاریخی و سیاسی مربوط به نهضتهای اسلامی و شیعی معاصر به‌کار رفته و نقل شده است و لذا لازم می‌آید که مولف محترم دو مقاله مذکور، نکته ابهام را رفع نموده و این عبارت مهم و ارزشمند تاریخی را مورد بازبینی قرار دهد. عبارت منقول از کتاب زرد مدرس در مقاله دوم یعنی در مقاله «مدرس و واقعه دخانیه» چنین است: «وقتی به نجف رفتم و در سْرمن‌رأی [سامرا] خدمت میرزا که عظمت فوق تصور داشت رسیدم، داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانی در چهره‌اش پیدا شد و دیده‌اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؟ فرمود: حالا حکومتهای قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می‌گیرند این نقطه و این مرکز ثقل را نابود کنند. نگرانی من از آینده است.»
باری مدرس قریب هفت‌سال در عتبات تحصیل کرد و با درجه اجتهاد به‌ عنوان یک مجتهد فاضل و متقی در سال 1317. ق به اصفهان بازگشته و به تدریس پرداخت. ظاهرا در همین دوران است که او به علت کثرت فعالیت علمی و کیفیت و کمیت بالای تدریس علوم دینی با لقب مدرس به اشتهار رسید و در کنار مرحومان آقانجفی و آقانورالله اصفهانی (اعلی ‌الله مقامهم) به‌عنوان یکی از استوانه‌های حوزه علمیه اصفهان مطرح گردید.
البته برخی مورخان در آثار خود تاریخ مسافرت به عتبات و بازگشت ایشان به اصفهان را با یکی‌دو‌سال اختلاف ذکر کرده‌اند؛ چنان‌که بامداد در کتاب «تاریخ رجال ایران» سفر مدرس به عتبات را سال 1309. ق و علی مدرسی در جلد اول کتاب «مدرس» تاریخ آن ‌را سال 1311. ق عنوان نموده‌اند، و کتاب «زنده تاریخ» یا «شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس به روایت اسناد» تاریخ 1316. ق را تاریخ مسافرت وی به عتبات دانسته است. اما به‌ نظر می‌رسد آنچه را که خود مرحوم شهید مدرس‌(ره) به‌عنوان مختصری از سرگذشت خود به درخواست مدیر روزنامه اطلاعات در حول و حوش انتخابات مجلس پنجم شورای ملی نگاشته و در آن روزنامه به چاپ رسیده است، نباید نادیده گرفت؛ مقاله حاضر استنادات مربوط به تواریخ زندگی ایشان را از همان متن برگرفته است.
مدرس که در سنین جوانی از نزدیک در جریان رویداد بزرگ و تاریخی دخانیه قرارگرفته و شور و اشتیاق خدمات سیاسی و اجتماعی از همان جوانی در او تبلور یافته بود، با توشه فراوانی از علم، تجربه، اخلاق و وارستگی دوباره به اصفهان بازگشت تا علاوه بر اشتغالات مدرسه‌ای، به توصیه مرحوم میرزای شیرازی(ره) که به او گفته بود سید تو نگذار اجانب در نابودی و تضعیف روحانیت اسلام موفق شوند، جامه عمل پوشاند.
اکنون باید دید این مجتهد جوان، فاضل، مبارز، شجاع و سخنور در عمل به این نصیحت چه می‌بایست بکند و چه راهی در پیش‌رو خواهد داشت.
چند ویژگی عمده از همان دوران نوجوانی در مدرس وجود داشت که هرچه می‌گذشت قویتر می‌شد: آزادی و آزادگی، ذکاوت و فطانت، و شجاعت و کفایت. مرحوم مدرس زمانی‌که در نجف اشرف اقامت داشت، در اوج آزادگی و وارستگی تحصیل می‌کرد؛ چنان‌که همواره مخارج خود را شخصا تامین می‌کرد: «در نجف روزهای جمعه کار می‌کردم و درآمد آن روز را نان می‌خریدم و تکه‌های نان خشک را روی صفحه کتابم می‌گذاشتم و ضمن مطالعه می‌خوردم، تهیه غذا [به این شکل] آسان بود و [مشکلاتی از قبیل] گستردن و جمع‌کردن سفره و مخلفات آن را نداشت، خود را از همه بستگیها آزاد کرده بودم.»
همچنان‌که در ابتدا نیز اشاره شد، این آزادگی و وارستگی را مدرس در همان اوان دوران کودکی از بزرگ‌مردانی که بر سر راه زندگانی او قرار داشتند ـ از پدر و پدربزرگ زاهد و پرهیزگارش گرفته تا اساتید و علمای ربانی اصفهان ـ فرا گرفته بود. علاوه بر این، مردی به‌نام ملانجات‌علی در اسفه می‌زیست که در عین گمنامی و فقر شخصیت جامع‌الاطرافی داشت و در روستای اسفه دنیای بزرگی از فضائل انسانی را در خود جمع کرده بود. این مرد از دوستان پدر و پدربزرگ مدرس بود و گاه با آنها مباحثه و مجالست داشت و مدرس در خلال همین مباحثات و مجالستها تاثیرات عمیق و مهمی از او گرفت، در کتاب زرد خود می‌نویسد: «روزهای کودکی من ساعات دقیق و پربار و آموزنده‌ای بود. بخصوص سفر از کچو به قمشه. گذشتن از اردستان و زواره و دیه‌های اصفهان و دیدن فقر و ذکاوت مردم این نواحی شوق زندگی را در کالبدم بیدار می‌کرد. پدر و جدم هر دو در قمشه زاهدانه زندگی محترمانه‌ای داشتند، آنان قناعت را به‌حدکمال، رکن زندگی خود قرار داده بودند. روزهای پنجشنبه با او پیاده به اسفه می‌رفتیم و در خانه اسفندیار که او هم کودک بود وارد می‌شدیم. پدرم در آنجا عیالی اختیار کرده بود. من هم با اسفندیار به سیر باغ و صحرا می‌رفتیم. در اسفه مرد وارسته و ملایی با فراغت می‌زیست که اهالی او را ملا [صدا می‌زدند] و بعدها که من به اصفهان آمدم به ملانجات‌علی مشهور شد. این مرد همه آداب و رسوم دست‌وپاگیر را شکسته و هیچ قیدوبندی را نپذیرفته بود. خودش و عیالش در فقر مفرط و اوج آزادگی به‌سر می‌بردند. همیشه دم در خانه گلی که آن‌هم متعلق به خودش نبود می‌نشست و یا در صحرا به جمع‌آوری خوشه گندم و باقی‌مانده زردک و چغندر می‌پرداخت. از کسی چیزی نمی‌خواست. گاهی با پدر و جدم در اسفه به مباحثه می‌نشست و هر دو اعتقاد داشتند عالمی متبحر و در علوم عقلی و نقلی شاخص و بی‌نظیر است. روزی از من سوال کرد سیدحسن در این ده از چه چیز تعجب می‌کنی[؟] من هم با کمال سادگی و همانطوری‌که فکر می‌کردم گفتم جناب ملا از شخص شما، نه آخوند دهی، نه رعیتی و نه آدم ده هستی و نه فقیری، نه چیزداری، نه مثل مایی، نه مثل دیگرانی، نه از کسی می‌ترسی و نه به همه اینها بی‌توجهی، به همه سلام می‌کنی، به همه خدمت می‌کنی!

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  143  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید



خرید و دانلود دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)