کتاب گزیده حقوق جزای خصوصی اسلام
تالیف دکتر عابدین مومنی
منبع درس حقوق جزای خصوصی اسلام رشته الهیات، فقه و حقوق دانشگاه پیام نور
شامل 284 صفحه کتاب با فرمت pdf
طبق لیست حذفیات از اول کتاب تا اول فصل ٢ (مقادیر دیه) مطالعه شود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:82
فهرست و توضیحات:
پیشگفتار
بیان مسئله
مقدمه
مفهوم زهد
نقش زهد در تکامل انسان
زهد، داراى فلسفههاى مختلفى است. نخست، برخوردار شدن ازمواهب روحى و معنوى است. استاد مطهرى در این باره مىفرماید:
اگر کسى، بویى از معنویت برده باشد، مىداند که تا انسان از قید هواپرستى آزادنگردد، و تا طفل جان از پستان طبیعت گرفته نشود، و تا مسایل مادى از صورت هدفخارج نشود و به صورت وسیله در نیاید، سرزمین دل، براى رشد و نمو احساسات پاک واندیشههاى تابناک و عواطف ملکوتى، آماده نمىگردد. این است که مىگویند: (( زهد،شرط اصلى معرفت افاضى است و پیوندهاى محکم و ناگسستنى با آن دارد)).
حقپرستى به معناى واقعى کلمه یعنى شور و محبت و خدمتحق را داشتن، و بایاد او مانوس بودن و از پرستش او لذت بردن، و در حال توجه و حضور و ذکر دایمبودن. [حقپرستى،] با خودپرستى و لذت گرایى و در اسارت زرق و برق مادیات بودن،به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستى، مستلزم نوعى زهد است، هر عشق وپرستشى، خواه در مورد وطن یا مسلک و مرام، مستلزم نوعى زهد و بىاعتنایى نسبتبه شئون مادى است. پس خانهى دل را از تعلقات مادى، خالى و فارغ نگه داشتن وبتهاى سیم و زر را از کعبهى دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوى ورشد شخصیت واقعى انسانى است. (۱۷) استاد شهید، در جاى دیگر آورده است: «اگرانسان، بخواهد لذتهاى معنوى و الهى را در این دنیا درک کند، چارهاى ندارد جزاینکه از لذتهاى مادى و جسمانى، کسر بکند». (۱۸) استاد مطهرى، از امام على (ع)به عنوان اولین زاهد جهان، نام مىبرد که «در عین حال، حساسترین قلبها را نسبتبه مسئولیتهاى اجتماعى در سینه داشت، و از طرف دیگر مىگفت: على را با نعمت ولذت ناپایدار چه کار؟». (۱۹) در ادامه، استاد مطهرى مىگوید:
على(ع) چون زاهد بىاعتنا و بىطمع بود و از طرف دیگر، قلباش از عشق الهىمالامال بود و جهان را از کوچکترین ذره گرفته تا بزرگترین ستاره، یک واحد ماموریت و مسئولیت مىدید. این چنین نسبتبه حقوق و حدود اجتماعى حساس بود.
محصول دانلودی: پاورپوینت بینش نمادین در معماری اسلامی
تعداد اسلاید: 60
قابل ویرایش: می باشد
کیفیت محصول: **********
مقدمه
معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهرهگیری از روح معنویت نشان میدهد. این امر به گونهای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیباییشناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی مییابد مؤلفههای به جا مانده از پیش از ظهور اسلام نشان میدهد از زمانی که انسان هنر را شناخت یعنی از هزاران سال پیش به طراحی رنگی از حیواناتی که منقرض شدند به منظور نشان دادن واقعیتها و مهارتهای خود بر روی دیوارها پرداخت . در واقع هنر پیش از زبان و ادبیات در زندگی انسان وسیلهای برای برقراری ارتباط او به شمار میرفت ...
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:17
ب ـ تعریف سیاست ج ـ ماهیت رابطه دین و سیاست در اسلام مبحث چهارم: اهداف سیاسى دین و رسالت انبیا
سوم: پیشرفت در مسیر تکامل.
مبحث پنجم: سیاست از دیدگاه دین هدف است یا وسیلهدین و سیاست
کتاب: مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، صفحه 55
نویسنده: عباسعلى عمید زنجانى
دین را مىتوان به مجموعه به هم پیوستهاى از باورها و اندیشههاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف کرد که هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و کاملتر شدن است.
این تعریف منطبق با تفسیرى است که در برخى از روایات و کتابهاى کلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالارکان و اقرار باللسان) که تعاریف جامعه شناسانه از دین که برخى جامعه شناسان ارائه دادهاند نیز مىتواند در راستاى این تعریف جامع باشد .
جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر و فلورانس کلاکون و فرد استرادیت بک دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانستهاند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال کاملا منظم و مرتب شدهاى شمردهاند که به جریان سیال اعمال و اندیشههاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترک انسانى، نظم و جهت مىدهد. با این توضیح که جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مىشود و در اندیشههایى چون اومانیزم به شکلى فاقد قداست ارائه مىگردد.
دو فصل عمده دین؛ یعنى عقاید و جهانبینى، مقررات و احکام و اخلاق و سیر تکامل انسان است.
قرآن بصراحت، شریعت را جزء جدا نشدنى دین در همه آیینهاى آسمانى مىشمارد (4) و اعتقاد مجرد را در صورتى که همراه با عمل به احکام و مقررات وحى نباشد ـ هر چند که درست باشد ـ دیندارى تلقى نمىکند. (5) شاخص همیشگى و ماهوى دین، اندیشهاى نظام یافته در زمینه جهان بینى و شریعت است و هدف غایى آن چیزى جز رشد و تعالى انسان در زندگى این دنیا و فرجام آن نیست.
بى شک، بخشى از انسان، زندگى جمعى اوست و بخشى از جامعه نیز سیاست و حکومت است. دین با چنین تعریف و شاخص و هدفى چگونه مىتواند از این بخش مهم از زندگى انسان غافل باشد و مدعى هدایت وى به سرنوشتى بهتر در دنیا و آخرت باشد؟ همه کسانى که به نحوى به تعریف دین پرداختهاند، به این حقیقت اذعان نمودهاند که هدف دین، سامان بخشیدن به زندگى انسان است.
ب ـ تعریف سیاستگرچه ارائه تعریفى جامع و مانع از سیاست ـ همچون همزادش دین دشوار و در حقیقت سهل و ممتنع است، اما همان گونه که در جاى دیگر از این نوشتار آوردهایم، سیاست به معنى مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومى در جهت مصلحت جمعى و انتخاب روشهاى بهتر در اداره شئون کشور، یا علم اداره یک جامعه متشکل، و یا هنر مشیت امور مردم در رابطه با دولت، همواره در ارتباط با بخشى از زندگى انسان مطرح است و چون به عمل انسان مربوط مىشود، ناگزیر با دین که متکفل بیان شیوههاى زیستن است، تماس پیدا مىکند؛ و از این رو یا در تضاد با آن و یا هم سوى آن عمل مىکند. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل مىکند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
شاید،زنان را بتوان اولین قربانیان مدرنیسم به حساب آورد. چرا که همراه با انقلاب صنعتی وظهور کارگاه ها وکارخانه های بزرگ تولیدی ،گرایش ونیاز شدیدی به نیروی کار ارزان و کم توقع پیداشد.بهترین گزینه پیش روی کارخانه داران برای این امر، زنان بودند که نسبت به مردان بسیار کم توقع تر بی سروصداتر مطیع تر ومنظمتر بوده واحیانا برای سوء استفاده های جنسی نیز مناسب بودند.بدین ترتیت زنان وحتی کودکان بینوا در سخت ترین شرایط کاری و با حقوق بسیار کم واندک، به استثمار و بهره کشی فئودال های صنعتی در آمدندتا دوره ای ننگین رابرای اروپا به تصویر کشند.
تاریخ قرون 18 و19 ،بازگو کننده خاطرات بسیار تلخی از این دوره است که مطالعه آن، زنگار درد را بر سینه آدمی به یادگار می گذارد.ارزش ومنزلت زنان در این دوره، شاید با ارزش زن در قبایل وحشی آمریکایی یا اعراب عصر جاهلیت قابل مقایسه باشد .هرنوع ظلم وستمی بر زنان روا داشته شد، تا تاریخ جامه سیاه بر تن کند ووجدان های بشری در عزایش به سوگ بنشینند. وسعت این بی عدالتی ها به حدی بود، که سبب ترکانده شدن دمل چرکین قرن ها ظلم وستم برزنان گردیدوباپیش زمینه های لیبرالی موجوددرفضای فکری جامعه،به تشکیل نهضتی به نام ((فیمینیسم)) انجامید.
این نهضت تحت لوای حقوق بشر تشکیل شده وبه تدریج فعالیت خود را آغاز کرد.ولی متاسفانه نفوذ وسیطره طرز فکر غلط، اعورانه وافراطی در این نهضت،یعنی تشابه حقوق زن ومرد ونفی همه تفاوت های میان این دو جنس سبب گردید که جریان در آمدن از چاله وافتادن در چاه، مصداق پیدا کند.
زن غربی در ضاهراز چنگال ذلت ،خواری وله شدگی در زیر چنگال صنعت نجات یافت اما از سویی دیگر در منجلابی گرفتار آمد که فرارسیدن دوره ای ننگین تر از قبل را نوید می داد.نفی همه تفاوت های بین زن ومرد که تغییرات زیادی را در ساختارهای اجتماعی غرب به دنبال داشت، حضور بی حدومرز وهمه جانبه زنان را در همه عرصه های اجتماعی موجه می نمود.زنان به تدریج در شغل ها، موقعیت ها، منصب ها، ومدارجی قرار گرفتند، که نه تنها آنها را از حالت زنانه خارج می کرد بلکه ایشان را به موجوداتی بی هویت تبدیل می نمود.آرام آرام زن بودن وروحیات زنانه از دامان زن غربی رخت بربست و وی ،به موجودی اسیر در قدرت شهوانی مردان تبدیل شد.موجودی که در ضاهر، آزاد از قیدو بندهای زنانه وزورگویی های مردانه بود ،ودر باطن، به موجودی منزوی، بی احساس وبیمار روحی تبدیل شده بود که در آن، نه خبری از خلقیات معصوم زنانه بود ونه عطوفت مادری ونه آرامش روانی .تا جایی که یکی از فعالان این نهضت در سخنانش اعتراف کرده است که(( امروز زنان به بیماری دچار شده اند که هیچ اسمی بر آن نمی توان گذاشت.))
رشد روز افزون آمار فساد، تجاوز، طلاق وخودکشی گویای بر این مطلب است که حذف، ودر نظر نگرفتن تفاوت هایی که باالذات بین زن ومرد وجود دارد، منجر به سقوط در باتلاقی خواهد شد که غرب در حال حاضر مشغول جان کندن در آن است.
متاسفانه این رویه همچون دیگر محصولاتِ فکریِ فاسد غرب، به تمام دنیا سرایت کرد.اخیراً در کشور های اسلامی و حتی در ایران نیز شاهد نفوذ وسیطره این نهضت فکری نابودگر بوده وهستیم.مشاهده ومقایسه وضعیت زنان کشور، قبل و بعد از سال 1376، که اوج گیری فعالیت این جنبش در ایران بود، به خوبی نمایانگر گرفتار شدن زنان وکل جامعه در دام فمنیسم است وکشور عواقب سوء آن را به انتظار نشسته است.تغییر وضعیت حجاب، نحوه پوشیدن لباس، تغییر الگوهای رفتاری وارزش ها در میان زنان، واز همه مهمتر حضور بی حدوحصروغیر معقولانه ونامقیدزنان درعرصه های اجتماعی مارا به سمت وسوئی می کشد، که اگر دیر بجنبیم به زودی باید خود را در منجلابی که هم اکنون جامعه غربی در آن گرفتار آمده، ببنیم.