لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه10
فهرست مطالب
اقلیم گرم و مرطوب (سواحل جنوبی)
اقلیم گرم و مرطوب
تقسیمات اقلیمی در ایران
اصولاً در بسیاری از مناطق جهان، اقلیم به وسیله ی عرض جغرافیایی و ارتفاع از سطح دریا مشخص می شود. ایران با قرار رگرفتن بین 25 و 40 درجه عرض جغرافیایی شمالی، در منطقه ی گرم قرار دارد و از نظر ارتفاع نیز، فلات مرتفعی است که مجموع سطوحی از آن که ارتفاعشان از سطح دریا کمتر زا 475 متر است. درصد بسیار کمی از سطح کگل شکشور ار تشکی لمی دهندم
با وجوئد اینکه ایران دارای دو حوزه ی بزرگ آب (دریای خزر و خلیج فارس) است به دلیل وجود رشته کوه های البرز و زاگرس و نحوه ی قرارگیری آن ها، اثرات این دو حوزه محدود به نواحی بسیار نزدیک به آنهاست و این حوزه ها، به ندرت اثری در تعدیل درجه حرارت هوای قسمت های داخلی دارند.
دانشمندان ایرانی، تقسیمات اقلیمی ایران را بر اساس روش کوپن انجام داده اند. البته به دیلی موقعیت ایستثنایی کشور و کمبود اطلاعات لازم درباره ی شرایط آب و هوایی ایران استخراج
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
پیشگفتار
داستانهاى ما، چیزى نیست که اختصاص به صنف خاص و افراد مخصوصى داشته باشد. هر چند ما آنرا از منابع و مآخذ اسلامى ترجمه یا تلخیص و انتخاب نموده ایم ، ولى شما خوانندگان از هر طبقه و صنفى که هستید، نمى توانید از آن بى نیاز باشید، و اگر باور ندارید براى یکبار هم که شده یک جلد آن را با حجم کمى دارد مطالعه کنید و بعد ببینید ما راست گفته ایم یا نه ؟
داستان نویسى به سبک امروز مغرب زمین که از یکى دو قرن گذشته آغاز شده ، و بعدها به شرق هم سرایت کرده است ، به طورى که آنرا تقلیدى از غرب مى دانند، امروز یکى از ارکان ادبیات جهان به شمار مى رود.
ولى خوانندگان تصور نکنند که داستان نویسى ارمغان غرب است که به شرق آورده اند، بلکه درست بعکس مى باشد.
به نظر بسیارى ، نویسندگان نامى فرانسه ، سهم زیر بناى ادبیات جهان و از جمله داستان نویسى را به خود اختصاص داده اند و نوشته هاى (ولتر) شاعر و داستانسراى معروف فرانسه را شاهد مى آورند، ولى باید دانست که قضیه درست بعکس است !
زیرا مثلا (رنو) مورخ و خاورشناس مشهور فرانسوى که در نیمه اول سده نوزدهم میلادى مى زیسته در اثر معروف خود (حمله مسلمانان به فرانسه و سوئیس در قرن هشتم و نهم و دهم میلادى به روایت اروپائیان و مسلمانان ) در بخش (تاءثیر ادبیات و روحیات مسلمانان در مردم فرانسه ) مى نویسد:
(شکى نیست که بسیارى از کلمات عربى وارد زبان فرانسه شده است . اختلاط این لغات با لغات مخصوص زمان اقامت مسلمانان در فرانسه نیست ، بلکه اکثر آن بعد از مهاجرت آنها، در زبان فرانسه راه یافته است ، حتى کار به جائى رسیده است که مردم فرانسه هر کارى را که بزرگ و با عظمت مى بینند به (سارازین ) یعنى مسلمانان نسبت مى دهند(1).
جنگهایى که سردارى آن را مسلمانان به عهده داشتند، چه در اسپانیا و چه در آفریقا و چه هنگامى که در آسیا مقابل سپاهیان صلیبى قرار گرفتند، باعث گردید که پرتو جدیدى زائد بر شعاع فروزان پیشین بر نام خود بیفزایند.
تمام این افتخارات براى بیان مقام با عظمت مسلمانان که در سینه ها نهفته است ، اگر داستانهاى قهرمانى سرداران فرانسه نبود که طى قرنها، اهالى فرانسه و نقاط مجاور آن ، بدان ترنم مى کردند، کافى نمى باشد.
اهمیت این داستانهاى قهرمانى فرانسویان به جائى رسیده است که تنها افسانه هاى عمومى ملت به شمار مى رود. از شنیدن این داستانها و شرح سرگذشت این قهرمانان ، تنها کسانى دچار شگفتى مى شوند که نظرى بلند و احساسى نجیبانه داشته باشند.
این افسانه ها کلیه وقایع تاریخى دیگر را به یکسو زده و سایر ادبیات را بى ارزش نموده است . بیشتر این سرگذشتها در اطراف جنگهاى مسلمانان و رشادتهاى سران فرانسه در جلوگیرى از حملات آنها دور مى زند...
به طور خلاصه ، مسلمانان در آن عصر، نمونه هاى کامل و مقیاس هاى برجسته شجاعت و شهامت و عزت نفس و مکارم اخلاق و گذشت به هنگام اقتدار و میهمان نوازى بودند(2).
(فرانسیسکو کابریلى ) تحت عنوان (تمایلات ادبى ) در کتاب (وحدت و تنوع در تمدن اسلامى ) مى نویسد: (تقریبا یکصد سال بعد از رحلت پیغمبر اسلام ، زبان عربى ، زبان رسمى دولتى و زبان ادبى شد، و از سواحل تاگوسن (رودى است در اسپانیا و پرتقال ) تا جاکارتا (مرکز کشور کنونى اندونزى ) رواج داشت .
استیلاى زبان عربى به طورى عمیق بود که ملل غیرعرب ، اشعارى به عربى با وزن و قافیه و سبک اشعار اعراب بادیه نشین عربستان مى سرودند.
فرهنگهائى که در کشورهاى ، جدیدالاسلام رواج داشت به سرعت در مقابل (فرهنگ جدید اسلام ) از بین رفتند. فرهنگ جدید از زمان پیدایش و بسط خود بر کلیه فرهنگهاى موجود تفوق یافته ، آنها را در خود مستهلک نمود.
زبانهاى لاتین ، یونانى ، قبطى ، سریانى ، ارمنى ، و پهلوى ، به تدریج رو به ضعف نهاد و کم کم از بین رفت . در حالى که قبلا زبانهاى مزبور، از السنه آن زمان به شمار مى رفت .(3)
(ارماندابل ) در کتاب نامبرده به نقل از (دوزى ) اسلام شناس معروف اسپانیائى مى نویسد: (در اسپانیا به هنگام شورش اولوگیدس (کشیش مشهور و متعصبى که رساله اى در رد اسلام نوشت و در سال 859 میلادى به قتل رسید)، دوست وى (الوارو) که شرح حال او را نوشته است ، درباره علاقه مردم اسپانیا به فرا گرفتن ادبیات عرب با لحن تاءثرآورى چنین مى نویسد: (همکیشان من (مسیحیان قرطبه از شهرهاى مهم اسپانیا - کردوباى امروز) به شعر و افسانه هاى عرب علاقه دارند. آنها نوشته هاى روحانیون مسلمان و فلاسفه را براى (عقاید اسلامى ) نمى خوانند، بلکه مطالعات آنها به منظور فرا گرفتن انشاء صحیح و فصیح عربى است . کلیه جوانان مسیحى که ذوق و قریحه سرشارى دارند، فقط زبان و ادبیات عربى مى دانند)!
همین شخص یعنى (الوارو) مى نویسد: (اینان (مسیحیان ) مخارج هنگفتى متحمل مى شوند، و کتابخانه هاى بزرگى تهیه مى کنند، و اصرار دارند که ادبیات مزبور (عربى ) بسیار نفیس است )(4).
به گفته (برنارد شاو) نویسنده معروف انگلیسى : باید (کارلایل ) و (گوته ) و (گیبون ) نوابغ قرون گذشته را از نظر دور نداشت که ارزش واقعى اسلام را کاملا دریافته بودند.
همین ادراک آنها بود که انقلاب و تحولى عظیم - نسبت به محمد و اسلام - در عقول و افکار ملت ها به وجود آورد که در نتیجه نظر مساعد اروپا به سوى اسلام معطوف گردید، و آثار فراوان درخشانى از آن راه در تاریخ تمدن اروپا به ظهور رسید)(5).
و به این قسمت بنگرید: (در دوران توحش و نادانى (اروپا) پس از سقوط امپراتورى روم ، مسیحیان همه چیز را از قبیل هیئت ، شیمى ، طب ، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند، و از همان قرون اولیه هجرى ناگزیر شدند که براى فرا گرفتن علوم متداوله آن روز به سوى آنان روى آورند)(6)
و این قسمت : (با این که (ولتر) قسمت اعظم آثارش را وقف قوم یهود و دین آنها مى کند، ولى در پاسخ (بسوئه ) در (تاریخ جهانى ) که همه چیز را به خاطر قوم یهود آفریده مى داند، پس از تحقیقات مفصل نتیجه مى گیرد که : (در هیچ زمانى ، هیچ هنر تکامل یافته اى نزد قوم یهود به وجود نیامد. در صورتى که مسلمانان از همان قرون اولیه اسلامى ، در تمام علوم و فنون آن ، مربى اروپائیان گردیدند)(7)
به طور خلاصه ، در قرون وسطى و بخصوص در گرما گرم جنگهاى صلیبى و دوران پس از آن بود که اروپائیان در اروپا و آسیا با اسلام و علوم و فنون اسلامى آشنا شدند، و آن را و کلیه معارف بشرى را که توسط مسلمین احیاء شده و بسط پیدا کرده بود، از آنها اخذ کردند، که از جمله توجه به ارزش داستان و تاءثیر آن در نفوس افراد گوناگون بود.
ولى چنانکه در مقدمه جلد یکم گفتیم با این تفاوت که (داستانهاى ما) واقعى و مستند مى باشد، و به همین جهت خوانندگان پس از مطالعه اطمینان به صحت محتواى آنها پیدا مى کنند، و همین نیز وجه امتیاز (داستانهاى ما) و آنهاست .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:2
فهرست مطالب
محضر مبارک حضرت آیت اللّه العظمى صانعى«دامت برکاته»
با سلام و تقدیم ادب و احترام;
سوال: به استحضار شریف مى رساند سرویس فقه و حقوق خبرگزارى دانشجویان ایران در نظر دارد نظر حضرتعالى را در خصوص مسائل ذیل جویا شود.
بر اساس ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامى، اطفال در صورت ارتکاب جرم برى از مسوولیت کیفرى هستند و طبق تبصره ۱ ماده ۴۹، منظور از طفل کسى است که به حد بلوغ شرعى نرسیده باشد. طبق تبصره ۱ اصلاحى ۱۴ آبان ۷۰ ماده ۱۲۱۰ قانون مدنى: سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمرى و در دختر ۹ سال تمام قمرى در نظر گرفته شده است.
این در حالى است که کنوانسیون حقوق کودک - که ایران نیز به آن پیوسته است - سن کودکان را تا ۱۸ سال در نظر گرفته است و بر همین اساس، گاهى مشاهده مى شود که قضات دادگاه ها و محاکم در صدور احکام، سن ۱۸ سال و برخى قضات حد بلوغ شرعى را در نظر مى گیرند و نتیجه صدور آراء متفاوت در خصوص جرائم مشابه در سنین مشابه است. به نظر حضرتعالى;
- آیا ممکن است قانونگذار به جاى لفظ حد بلوغ شرعى سنى را مشخصاً به عنوان سن قانونى تعیین کند تا بر اساس همین سن قانونى احکام دادگاه ها صادر شود؟
- آیا ممکن است قانونگذار سن مسوولیت کیفرى در هر دو جنس را یکى در نظر بگیرد؟
برای دانلود هر 16 جلد با تخفیف ویژه اینجا کلیک کنید
جلد هفت کتاب، نسخه با کیفت با فرمت pdf از روی چاپ اول کتاب تاریخ طبری نوشته محمد بن جریر طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده از انتشارات اساطیر تهیه شده است.
تاریخ الرسل و الملوک یا تاریخ الامم والملوک معروف به تاریخ طبری کتابی است به زبان عربی که توسط محمد بن جریر طبری تاریخنگار و محقق مسلمان ایرانی در اواخر سده سوم پس از هجرت به رشته تحریر درآمدهاست. طبری نویسندهٔ مشهورترین، مهمترین و ارزشمندترین مجموعههای مفصل تاریخ عمومی اسلام و جهان به شمار میآید. طبری این کتاب را پس از پایان تفسیر قرآنش تألیف نمود. این کتاب، تاریخ را از زمان خلقت شروع کرده و سپس به نقل داستان پیامبران و پادشاهان قدیمی میپردازد. در بخش بعدی کتاب طبری به نقل تاریخ پادشاهان ساسانی میپردازد، و از آنجا به نقل زندگی پیامبر اسلام، محمد میپردازد. در این کتاب وقایع پس از شروع تاریخ اسلامی (مقارن با هجرت به مدینه) به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۲۹۳ هجری شمسی را در بر میگیردتاریخ طبری دارای ۱۶ جلد و مرجع عمده تاریخ ایران تا اول سده چهارم هجری است، همچنین این کتاب مأخذ عمده بسیاری از کسانی واقع شدهاست که بعد از طبری به تألیف تاریخ اسلام اهتمام ورزیدهاند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
دکتر محسن الویرى(1)
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکلگیرى یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهرهى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوى دیگر دربارهى نقش و رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایى متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازى را نیز در حیطهى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مىتوانیم از توانمندى دین و آموزههاى دینى در حوزهى تمدنسازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزههاى دین در حوزهى تمدنسازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعهى یکپارچهى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مىتواند ما را به سمت درکى کلىاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مىدهد که یکى از سرزمینهایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مىتوان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینهاى براى تجلّى قدرت تمدنسازى دین بود و از جمله خدمتهاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.
واژههاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.
موضوع تمدن و عناصر سازندهى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهمترین مباحثى است که در دهههاى اخیر از سوى نظریهپردازان مورد توجه قرار گرفته است.1 مطالعات و بررسىهاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخهى علمى مستقلى تحت عنوان تمدنشناسى در دانشگاههاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.2 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مىگیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شدهاند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزهى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى دربارهى تمدن صورت مىگیرد که مهمترین این حوزهها را مىتوان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرمافزارى تمدن، خود به خود زمینهساز ورود به بحث تمدن مىباشد و توسعه نیز به عنوان گامهاى اولیهى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث دربارهى تمدن مىکشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونهاى به موضوع ویژگىهاى یک جامعهى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.3
در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزهى علم تاریخ را مىتوان به دو شاخه تقسیم کرد:
مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدنها و دستاوردهاى آن صورت مىگیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحلهى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحلهى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مىکند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحلهى نظریهپردازى در زمینهى کلّیت تمدن نمىرسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونهاى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.
مطالعاتى که با رویکرد نظریهپردازى دربارهى تمدن صورت مىگیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مىشود، شباهت دارد و مباحث آن با پارهاى مباحث فلسفهى تاریخ و جامعهشناسى تاریخ، پیوند مىخورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائهى گزارش از تمدنها صرفا به عنوان ذکر نمونه صورت مىگیرد و دغدغهى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توینبى، یوکیچى،4 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مىگنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوما نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مىتوان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاههایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .