طرح لایه باز کارت ویزیت .eps کرلی -دو رو-کیفیت بالا
300dpi -
cmyk
(((مزیت این فایل چیست:)))
1-مانند طرح های آماده اینترنت لاتین نیست و کاملا فارسی طراحی شده است
2- تمام استانداردهای رنگ و سایز چاپ روی آن اعمال شده است
3-دارای آموزش قدم به قدم فارسی برای جایگذاری و خروجی گرفتن می باشد
4- عکس خروجی آن بعد از چاپ نیز برای شما به نمایش گداشته شده است
با هزینه کم مالک آثار فاخر شوید و از هنر خوشنویسی حمایت کنید
کاری فاخر و با کیفیت از قاب آسمان
مناسب میز کار و ...
دانلود پایان نامه دکترا رشته پزشکی بررسی ویژگیهای دموگرافیک وبالینی بیماران مبتلا به کانسر معده بستری بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 80
دانلود پایان نامه آماده
چکیده فارسی:
بیان مسئله: علیرغم کاهش چشمگیر بروز سرطان معده در کشورهای پیشرفته این بیماری هنوز به عنوان یکی از علل شایع مرگ و میر ناشی از بدخیمی در جهان و همچنین ایران مطرح است. از این رو هدف این پژوهش ،بررسی ویژگیهای بالینی و دموگرافیک سرطان معده در نمونه ای از بیماران ایرانی به عنوان گامی اولیه برای افزایش آگاهی اپیدمیولوژیک بیماری و کمک به انجام مفیدتر، طرح ها ی بهداشت عمومی است.
روش انجام کار: 176 پرونده دارای گزارش پاتولوژی تایید کننده سرطان معده در فاصله سالهای 86-1381 که به بیمارستان رسول اکرم شهر تهران مراجعه کرده بودند به صورت مقطعی و گذشته نگرو سرشماری مورد بررسی قرار گرفت و اطلاعات مورد نیاز بنا بر چک لیست تهیه شده محتوی سن ، جنس ، سابقه خانوادگی سرطان معده، علائم بالینی ، محل آناتومی درگیری معده ، نوع پاتولوژی بیماری و stage بیماری بدست آمد ودر نهایت داده ها با استفاده از آنالیز توصیفی و تحلیلی نرم افزار SPSS گزارش شد.
فهرست مطا لب صفحه
فصل اول ( مقدمه پژوهش )
- مقدمه پژوهش
- اهمیت مسئله پژوهش - فرضیه ها و یا سئولات پژوهش
- تعریف واژگان
فصل دوم (بررسی پیشینه پژوهش) - جنین شنا سی مع ده - بافت شنا سی معده - آناتومی معده - فیزیولوژی معده - نئوپلاسمها ی معده
فصل سوم ( روش اجرای پژوهش)
فصل چهارم (یافته های پژوهش)
- نتایج
- جداول
- نمودارها
فصل پنجم( بحث پژوهش)
- بحث و تفسیر نتایج - نتیجه گیری نهایی
- محدودیت ها و پیشنهادها
بخش ضما ئم
- منابع
- چک لیست
- Abstract
فرمت فایل:word
تعداد صفحات:71
به نام خدا
قسمت اول: برائت استهلال: ( مقدمه )
سپاس معبود یکتا را که امواج لطف و رحمتش عالم وجود را فراگرفته و محرمان وادی وصلش به نغمة روح افزا جان عشاق را منور کرده و شورها در دل انداخته که قطارقطار، پروانة سرمست از کوچه باغ هفت شهر عشق گذشته و به وادی وصلش نائل آمده.
موضوع پروژه حقیر در مورد موسیقی سنتی و مقامی کردی می باشد که اینجانب (من) نیز مطالبی چند در مورد موسیقی سنتی و مقامی کردی و قدمت وچگونگی به وجود آمدن حال و احساس آنها از چندین استاد موسیقی تحقیق و پرس وجو کردم و اطلاعاتی را به دست آوردم که پروژه خود را برطبق آن مطالب نوشتم.
بزرگان و اندیشمندان جهان تعابیر گوناگون از هنر به دست آورده اند، شاید بررسی آن آراء از اصل وظیفة این پروژه خارج است اما به طریق اختصار سخنی چند در این باب خالی از لطف نیست.
هنر معجزه، عشق است. هر لحظه به شکلی و یا فرزند عشق است که هر دم به لباسی هنر زیباترین جلوة محبت و تابش انواری از خورشید عالمتاب عشق است.
از آنجا که عشق آموختنی نیست وعلم آن در دفتر نمی گنجد زائیده اش یعنی هنر نیز کسبی و تقلیدی نیست و همچو علت اصلیش وطن خاکی نمی شناسد هنر تفسیر عشق است، نتیجة نهایی و هدف اصلی از خلق یک پدیدة هنری تعبیر و تفسیر، رمز و راز عشق نهفته در دل صاحب هنر است.
هنر جلوه های گوناگون و بسیاری دارد که هر یک به نوعی تعبیر عشقند، گاهی پیام هنرمند به اهل راز از راه چشم قابل دریافت است، بدین منظور در قالب نقاشی یا صورتگری و پیکر تراشی، معماری، حجاری ، قلم زنی، خوشنویسی، تهذیب و غیره متجلی گردیده و در شمار هنرهای بصیری قرار می گیرد و گاهی این پیام سمعی است و درک آن از راه شنیدن مسیر است که دو تجلی عظیم آن، یکی شعر است و دیگری موسیقی که این دو برای رسانیدن پرندة معنی به آشیانة فهم دو بال پروازند که در این بخش حقیر به موسیقی آن اشاره می کنم.
قسمت سوم: موسیقیابتدا سخنم را با اشعاری از مولانا شروع می کنم:
خشک سیم و خشک چوب و خشک پوست
از کجــا مـی آیــد ایــن آوای دوست
پس حکیــــمان گفته اند ایـن لحن ها
از دوار چـــرخ بگــرفتـــــیم مــــا
بانک گــردش های چرخ است اینکه خـلق
می ســرایندش به تنبــور و به حلـق
ما همـــه اجــزای آدم بـوده ایـــم
در بهشت ایـن لــحن ها بشنوده ایـم
موسیقی و پیدایش آن:
واژة موسیقی یا موزیک که گاهی در ادبیات فارسی از آن « موسیقار» نیز یاد شده یک واژة یونانی است تا اینکه امروز همة آنرا به رسمیت شناخته اند و در نوشته ها و گفتارها به کار می برند. اما از موسیقیدان در ادبیات دری به نام رامشگر یا خنیاگر یاد شده. دربارة پیدایش موسیقی نظرهای مختلف است، گروهی گویند همزمان با پیدایی سخن و آغاز زندگی بشری می دانند. گروهی آنرا به زمان حضرت موسی مربوط می کنند. برخی گویند هندوان از ققنوس آموخته اند، برخی گفته اند که فیثاغورث آنرا از شنیدن آوای پتک آهنگران دید و گروهی را از ستارة زهره می دانند و غیره.
اما عارفان بر این نظرند که این علم برمی گردد به «حضرت آدم (ع)». پس فرمان الهی شرف نفاذ یافت که روح به جسد ابوالبشر آدم صفی الله نقل کرده متمکن شود. چون رحمت پروردگار دربارة ابوالبشر نامتناهی بود ندای عزت به جبرئیل(ع) رسید که به لطائف الحیل روح را به مسکن ابدی او راه نماید. روح الامین (جبرئیل) به فرمان رب العالمین به درون پیکر مطهر حضرت آدم درآمد و به آواز حزین و مقام راست کلمة درآدرتن ادا فرمود. ندای جبرئیل موجب غذای روح گشته و روح در پیکر آدم وارد شده که سرمایة فرح و شادمانی انسان کامل است. پس، از این است که هرگاه شخصی نغمه سرائی کند خواه از آلات نغمات و خواه دهنی، در جهت سیر معنوی، روح را به یاد اصل خویش می اندازد و چون این علم، علم جبرئیل است که او را روح الامین گویند که حکما علم روحش گویند و حکماء فلسفه صاحب این فن را عزیز و نیکو داشتند.
از نظر قدما و عارفان موسیقی، در جهت اصلاح بشر و تقرب روح انسان می باشد پس هر مقامی از پیغمبری صلوات الله علیه پیدا شد به جهت حاجات به درگاه قاضی الحاجات. نزد حکماء و فیلسوفان موسیقی را فایدة عظیم است و در بسیار حالها این را به کار داشته اند، چنانک در محرابها استجابت دعا را. چنانکه که حضرت داوود علیه السلام در محراب بربط زدی و غناء خوش بر آن راست کردی و چنانک در بیمارستانها به سحرگاهان بزدندی تا بیماران را خواب گرفتگی و از دردها برآسودندی، چنانک در صومعه ها بنهادندی و چون عامه به زیارت شوندی، خلوت گزیدگان معابد آن را بزدندی تا عامه به راه توبه درآمدندی و باز گفته اند که روح آدمی از علم قدس سرچشمه گرفته و توسط طلسمی که بشر آن فقط بر حق تعالی مکشوف است با بدن خاکی پیوند یافته که از این پیوند حیات آدمی در این عالم تحقق پذیر است و در این زندان تن روح از طریق موسیقی بار دیگر یاد آور سرزمین اصلی خود می شود و حتی آن طلسم که روح را به تن پیوند می دهد از این راه شکسته می شود و برای لحظه ای چند هم که شده مرغ روح اجازه می یابد تا بالهای خود را آزاد سازد و به عالم معنوی و فضای ملکوتی به پرواز درآید.
موسیقی معنوی مانند موسیقی اصیل ایرانی از قویترین طرق بیداری انسان از خواب غفلت است و مرکبی مطمئن که می تواند انسان را از جهان پررنج و عالم مادی به اوج عالم معنی که هر گونه درد و رنج از یاد رفته برساند و شنونده ای که روحش مستمد صعود است به وصال حضرت دوست نایل سازد. البته اجرای این نوع موسیقی که نوازنده ( چه شخصیتی ) باشد بسیار جای بحث می باشدکه در این فصل نمی گنجد. فقط اشاره می کنم که از لذتهای دنیایی بریده و دارای باطنی پاک می باشد و تسلط کامل به هوای فکری و هوس خود داشته ومعنویات را به دنیا برتری داده و عابد و صالح می باشد.
قسمت چهارم: تأثیر گذاری موسیقی
حکیم ابونصر فارابی موسیقی را به سه گونه تقسیم کرده:
بعضی از آهنگها موجب می شود که روح انسان را به لذت خوشی رهنمود کند مانند مناجات نامه های عرفانی که در بخش های پیشین گفته شد.بعضی آهنگها انسان را به اندیشه فرو می برد، در این باب گویند خسرو پرویز اسب سیاه رنگی داشته به نام شبدیز که در وصف آن، آنچنان سخن گفته اند که در وصف رخش رستم. مجسمة سنگی این اسب نامدار در طاق بستان کرمانشاه می باشد، گویند که خسرو پرویز گفته است که هر کس خبر مرگ شبدیز را برایم بیاورد در آن لحظه فرمان مرگش را خواهم داد، مرگ شبدیز پیش می آید و هیچکس جرأت گفتن این خبر را به خسرو نداشت تا اینکه امیران دربار به پیش باربد که موسیقیدان خسرو بود رفتند و به او گفتند و او آهنگی ساخت که خسرو وقتی آنرا شنید آنچنان در اندیشه و غم فرو رفت که خسرو گفت: باربد مگر شبدیز مرده است که اینطوری می نوازی، باربد گفت: خودت این خبر را گفتی، بله صحیح است.دستة سوم آهنگها در انسان عکس العملی به وجود می آورند و او را به حرکاتی مناسب با آهنگ وا می دارند که رودکی شاعر و موسیقی دان مشهور سامانیان بوده و چنگ نیز می نواخت. نصربن احمد سامانی که رودکی ملازم دربار او بود به منطقه ای که سفرکرد و به واسطة صفای آنجا دل از بخارا برکند. ملازمان سلطان که آرزوی دیدار وطن و دوستان و نزدیکان خود را داشتند اندیشه ای کردند و رودکی را که تقرب مخصوص به نصر داشت مأمور این کار نمودند رودکی نیز که خود طالب دیدار وطن بود قصیده ای ساخت و صبحگاهان به خدمت امیر شتافت و چنگ برگرفت و با آواز خوش آن قصیده بخواند که بیت اول آن چنین است:بــوی جــوی مولـــیان آیـد همــــی یــاد یــار مهـــربان آیــد همـــی
بطوری رودکی بیت بعدی را خواند که گویند امیر را بدون موزه وادار به پریدن روی اسب کرد و به وطن بازگشت.