فرمت فایل:word
تعداد صفحات:177
مقدمه :
در دنیای امروزه هیجانات ، تنش ها ، عصبیت ها وعوامل متعددی از این قبیل حاکم بر زندگی روزمره افراد هستند .
هر کدام از افراد جامعه امروزی در برخورد مستقیم با انواع استرسها و شرایط عصبی قرار دارند .محیط زندگی اجتماعی ، خانواده وهر آنچه فرد با آن در ارتباط است میتواند بعنوان عامل تنش زا جریان زندگی اورا به سمت بحرانها ونگرانیها سوق دهد .
امروزه تجارب تنش زا ناخواسته عکس العمل افراد را تعیین می کنند . بدین ترتیب که وقتی فردی یک تجربه ناخوشایند واسترس همراه با آن را دریافت می کند واکنش منفی بصورت اضطراب خود کم بینی ، افسردگی وغیره را از خود بروز می دهد . زیرا قدرت برخورد مقابله طبیعی با مشکلات را در نیافته وشاید نمی تواند که دریافت صحیحی ا زموقعیت خود داشته باشد .
از معضلات جامعه امروزی وشاید از بزرگترین آنها مسائل اضطراب است وافسردگی که هر کدام را به اختصار بیان می داریم .
اضطراب ، دلشوره ، تشویش ، نگرانی ،دلهره ، دلواپسی ، بی قراری ، دل آشوبه ونابسامانی حالاتی هستند که هر انسانی خواه وناخواه آنرا تجربه کرده است . می توان با اطمینان گفت که امکان ندارد انسان در این جهان زیسته باشد وتجربه اضطراب را نداشته باشد ( معانه ، 1370).
ممکن است اضطراب را یک نوع درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان وبه هم ریختن تعادل موجود می گردد و چون بشر دائما به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت که اضطراب یک محرک قوی است .
امکان دارد این محرک مضر باشد واین خود بستگی دارد به درجه ترس ومقدار وخطراتی که متوجه فرد است (شاملو 1369).
در برخی از دیدگاهها گفته می شود که هنگامی احساس اضطراب دست میدهد که فرد با موقعیتی روبرو شود که کنترلی بر آن ندارد بطور کلی کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می دهد واحساس درماندگی در برابر آن باعث میشود که فرد در موقعیتی فشار زا قرار گرفته احساس اضطراب نماید .
هر آدمی برای رویارویی با موقعیت فشار زا روش خاص خود را دارد گاهی فرد هیجان را در مدار توجه قرار می دهد وبجای درگیری با مساله اضطراب زا سعی می کند ، به طرق دیگری از اضطراب خود بکاهد ، گاهی خود مساله را در مدار توجه قرار می دهد .
موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می کند وسپس دست به کاری می زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید .( هیلگارد به 1369)
اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضرروی است ولی مقدار آن نیز باعث اختلال رفتار می شود واغلب اوقات شخص را مجبور به نشان دادن رفتار نوروتیک یا پسیکوتیک می نماید (شاملو ، 1369).
موقعیتهای گوناگون زندگی خانوادگی اجتماعی تحصیلی ، شغلی همگی میتوانند عوامل تنش زا را ایجاد ویا تشدید نمایند .
چنانچه فردی در یک موقعیت خاص شغلی قرار گرفته باشد که همواره استرس ، نگرانی ترس ویژگی شغلی او را تشکیل دهد خود او نیز حالتهای اضطراب را تجربه می کند واین موقعیتهای اضطراب زا تا حدودی بهداشت روانی فرد را بر هم می زند .
بدین ترتیب می بایست با تحقیق هر چه بیشتر در زمینه عوامل اضطراب زا وغلبه بر آنها به نحو طبیعی وصحیح موقعیتهای تنش زا را کاملا درک نموده وراه مقابله با آنرا ایجاد نمائیم تا شاید بتوان تا حدود زیادی معضل بزرگ جامعه امروزی که مسائل ناشی از اضطراب است را از بین ببریم .
افسردگی بیماری بسیار شایعی است که با وجود تحقیقات دامنهدار درمورد
علل ، علائم وطرق درمان آن متاسفانه در بیشتر جوامع امروزی و از جمله جامعه خود ما توجه به آن مبذول نشده است . علائم افسردگی را تا مدتها به عوامل دیگری چون ضعف اعصاب ، عصبانیت هیپوکندریاک وغیره نسبت میدادند به همین سبب تشخیص صحیح ودرمان آن به تعویق می انجامید ( امانت 1338).
بیماری افسردگی بیماری است که خصوصیت اول وعمده آن تغییر خلق است وشامل یک احساس غمگینی است که ازیک ناامیدی خفیف تا احساس یاس شدید ممکن است نوسان داشته باشد . این تغییر خلق نسبتا ثابت وبرای روزها ، هفته ها ، ماهها یا سالها ادامه دارد. افسردگی بر روی کل ارگانیسم اثر می کند و تمام حوزه های زندگی یک فرد را تحت تاثیر قرار می دهد این اثر در احساسات ، نیرو ،کشش ،فکر کیفیت ، علائق فرد نمایان می شود (وهابزاده ، 1364).
منظور از اختلالات عاطفی گونه هایی از سازمان یافتگی های مرضی است که در وهله نخست دگرگونی وفروریختگی خلق وخوی در آنها بصورتی بارز به چشم می خورد ، رفتارهایی که در این حالات مشاهده می شود در دو قطب کلی شادی غمگینی مشارکت دارند ، وجود بی نظمی هایی در تفکر منطقی ومحتوای آن در افسردگان بدون توجه به نوع آنان به ثبت رسیده است
( منصور ودادستان ، 1368).
در روانپزشکی ، افسردگی را تغییر خلق در جهت غمگینی می دانند ، بارزترین علامت بیماری افسردگی همانا خلق افسرده ایست که به درجات مختلف ممکن است پدید آید . در پاره ای از موارد خلق افسرده ممکن است تنها علامت بیماری باقی بماند به هر حال در این بیماری کلیه اعمال حیاتی متناسب با خلق افسرده تغییر می کند. (اخوت وجلیلی ، 1363).
همانطور که میدانیم افسردگی تنها علامت عاطفی نیست وهمراه با افسردگی ، بیخوابی وبی اشتهایی ، خودکشی ، احساس بی ارزش و فراوان دیده می شود . حدود افسردگی گاهی با موقعیت موجود متناسب نیست و گاهی حتی خود فرد از آن آگاهی ندارد .( پور افکاری ، 1364).
تقریبا هر کس گهگاه احساس افسردگی می کند اکثر ما گاهی وقتها احساس غم ورخوت می کنیم وبه فعالیتهای لذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم . افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است . عدم موفقیت در تحصیل یا کار از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توان ما را به تحلیل می برد از جمله موقعیتهایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند افسردگی تنها زمانی نابهنجار تلقی می شود که با واقعه ای که رخ داده متناسب نباشد ویا فراتر ازحدی که برای اکثر مردم نقطه آغاز بهبود است ادامه یابد ( براهنی وهمکاران ، 1368).
افسردگی واکنشی است که در نتیجه پیدایش موقعیتهای نامساعد ایجاد می گردد واز لحاظ پزشکی یک نوع آزردگی است که فعالیت وقابلیت حیاتی جسمانی وعقلانی فرد را کاهش می دهد . وبطور خلاصه می توان گفت کاهش یافتن نیرو وفعالیت جسمانی روانی موجب آزردگی می باشد .( آگاه ، 1355).
افسردگی طبیعی ومتعادل در انسان واکنش است یک عامل بیرونی که فرد از آن آگاه است ومحرومیت آن را آگاهانه درک می کند .
باید بدانیم که واکنش افسردگی با واکنش نوروتیک آن از دو جنبه فرق میکند یکی اینکه افسردگی در فرد نوروتیک از لحاظ شدت نامناسب با محرک بیرونی است ودوم اینکه در افرادی ظاهر می شود که بعلت خصوصیات خاص شخصیتی آمادگی وزمینه ابتلاء به آن را داشته اند .(شاملو 1364).
همه ما معنای غم وافسردگی را می دانیم وگاه بی گاه دچار این حالت شده ایم . نا امیدی عشق ، مرگ وشرکت در عزا و بعضی از مسائل مردم را غمگین می سازد . در بیماران افسرده نیز افسردگی بعلل همین مسائل ایجاد می شود ولی چون شخص قبلا به سبب احساس حقارت وعدم کفایت مستعد بیماری است به کلی مغلوب می گردد وافسردگی ایجاد می شود ( بیرجندی ، 1364).
مشاهدات بین الملی بدون ارتباط با کشور تحت مطالعه با افسردگی یک قطبی را در زنها 2 بار شایعتر از مردها نشان داده است .هر چند علل این اختلاف معلوم نیست این تفاوت را ناشی از استرس های متفاوت زایمان ، درماندگی آموخته شده و آثار هورمونی نهفته می دانند ( پورافکاری ، 1368).
با توجه به افسردگی فراوان در جامعه کنونی ما ، پژوهش حاضر در این زمینه تدوین شده ، باشد تا گامی هر چند کوچکتر در راه شناخت انواع درمان آن برداشته شود .
پژوهشگر امیدوار است که گرچه این پژوهش ممکن است نتواند آنطورکه باید افسردگی را معلمان مدارس مورد سنجش قرار دهد ، ولی حداقل گامی است که در این راه برداشته می شود وانگیزه هایی را برای ادامه پژوهش های آزمایشی در این زمینه در ذهن علاقمندان بر انگیزد.
هدف تحقیق
انسانها در جامعه امروزی در معرض انواع تنش ها و فشارها قرار می گیرند . فشارهایی که با پیشرفت جوامع در زمینه تکنولوژی وصنعت به مراتب بیشتر شده وموجبات بروز مشکلات جسمی و روحی فراوانی را برای افراد فراهم می آورد . فشارها ومعضلات عدیده اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی سبب می شود که وجود انسان سریعتر از گذشته فرسوده گردد وروان حساس آدمی زودتر در معرض انواع بیماریها قرار گیرد بخصوص دراین میان تولد کودکان استثنایی مشکل را دو چندان کرده است .
د راین راستاست که مسئله ای بنام تربیت و آموزش وتحت الشعاع آن مدارس استثنایی و کادر آموزشی مطرح می شود .
شاید یکی از مهمترین عوامل ترقی در زمینه آموزش این کودکان در هر جامعه ای ، وجود معلمان ودبیران کار آزموده و مجرب است که با مراقبتهای دقیق و آموزش و روش دلسوزانه توام باشد .
ودر آموزش وتربیت این کودکان ،اگر مثلثی را فرض کنیم که یک زاویه آن کودک در زاویه دیگر والدین باشند ، در راس آن معلمان ودبیران قرار دارند .
معلمان علاوه بر اینکه در دروس کتب را به کودکان می آموزند نقش تربیت
کردن آنان را برای ورود به جامعه ای بزرگتر را به عهده دارند وچه بسا در این راستا خود نیز به مرور زمان دچار معضلات عدیده جسمی و روحی شود . چرا که برخورد دائمی با مشکلات روحی وجسمی کودکان می تواند وجود هر فردی را تحت تاثیر قرار دهد .
بدین تربیت از آنچه گفته شد در می یابیم که سلامت روانی کادر آموزشی از درجه اهمیت بالایی برخوردار است وهدف از این پژوهش درک ودریافت پدیده افسردگی واضطراب ومسایل ناشی از آنها وارائه راه حلهای مناسب در جهت یاری نمودن به کادر آموزشی مدارس است .
فایده واهمیت تحقیق
« فرانسیس الکساندر » در کتاب در« تاریخ روانپزشکی » نوشت که : از نظر تاریخی ، روانپزشکی قدیمی ترین تخصصهای پزشکی است زیرا که طب بروی ، بیشتر به جنبه های روانشناختی وذهنی توجه داشت .
ولی در واقع عمر روانپزشکی نوین ، شاید به دو قرن نرسد وتازه به بیشترین دانش ما در این حیطه حاصل دست آوردهای علمی دو سه نسل پیشیناست از آنجا،دانشما پیرامون افسردگی،بیشترنتیجهتلاشهای پژوهندگان
واندشیمندان این حوزه درسی وچند سال گذشته بوده است .
با آنکه قدرت این فراگیری ، در مقایسه با توجهی که پزشکان در همه اعصار به آن داشته اند هنوز دانش ما از چند وچون افسردگی واضطراب گرچه اندک نیست .
ولی کاستیها ونقاط کور فراوان دارد . البته این شاید در مورد اکثر آشفتگیهای ذهنی ونیز بسیاری از بیماریهای جسمی صادق باشد . از اینرو هنوز پزشکان فراینده درکند وکاو وپژوهش اند .
فرمت فایل:word
تعداد صفحات:199
فصل اول
تربیت
«تربیت» را اگر مترادف با آموزش و پرورش بدانیم به معنای «کسب معرفت و مهارتها و ارزشهای لازم برای سازگاری با محیط (زندگی) در هر مرحله از مراحل رشد و تکامل» خواهد بود. در این صورت، تربیت، هنر کشف روشها در موقعیتهای سیال بین مربی و متربی (اولیا – فرزندان یا بین معلم و دانشآموزان) مفهوم پیدا میکند.
هدفهای اساسی تربیت مدرسه این است که انگیزهها و محرکهای لازم را برای ادامهی رشد و تکامل طبیعی و سالم دانشآموزان ایجاد و امکانهای کسب معرفت و مهارتهای ضروری و ارزشهای عالی برای بهرهبرداری از زندگی مطلوب را فراهم نماید. برای رسیدن به هدف فوق دو راه وجود دارد:
اول - از طریق فعالیتهای رسمی و محدود به کلاس درس باتوجه به برنامههای آموزش و پرورش و با محور قرار دادن استعدادها، نیازها و رغبتهای دانشآموزان.
دوم – از طریق فعالیتهای تقریبا غیر رسمی که به کلاس محدود نیست و به عبارت دیگر فعالیتهای فوق برنامه.
باید توجه داشت که در استفاده از روشهای تربیتی، تفاوتهای فردی نقشهای متفاوتی را ایفا میکند. چه، برخی روشهای تربیتی برای بعضی میتواند مفید و برای بعضی دیگر غیرمفید واقع میشود. چه بسا گاهی یک روش تربیتی از سوی فردی مثل پدر میتواند موثر و نافذ واقع شده و همین روش از سوی مادر ممکن است نافذ و موثر قرار نگیرد و به همین ترتیب برعکس آن نیز احتمالا رخ دهد. یعنی روشی تربیتی از سوی مادر موثر و مفید و نافذ و از سوی پدر غیرموثر و غیرمفید واقع گردد. همین امر در مورد معلمان و دبیران مختلف بادانشآموزان متفاوت هم شاید نتایج بسیار دگرگونهای را دربر داشته باشد.
آنچه در استفاده از برنامهها و روشهای مختلف تربیتی مورد توجه و تاکید قرار دارد نتایج تربیتی است که انتظار میرود هر فرایند تربیتی، منجر به رشد، فهمیدن، خلاقیت، استقلال، تقویت اعتماد به نفس و کمالات انسانی بشود. افرادی را پرورش دهد که اندیشمند باشند. عزت درونی و خوشبختی را احساس و امنیت واقعی را تجربه کرده، با دیگر مردم در مشکلات همدرد باشند. توانایی فهمیدن، استنباط کردن، تجزیه و تحلیل مسایل، کسب راهحل مشکلات زندگی به طرق مختلف، ابداع و آفریدن را داشته و از کمک به دیگران احساس لذت و مفید بودن کنند.
بخشی از تربیت دانشآموزان، آموزش مهارتهای شناختی، داشتن اطلاعات ذهنی ضروری و معلومات درسی است اما مهمتر از آن نحوهی اندیشیدن، فهمیدن، اعتقاد پیدا کردن و این که با دیگران چگونه زندگی کنند هست.
پیشرفت تربیتی و تعادل و تکامل شخصیتی کودک و نوجوان مهمتر از پیشرفت تحصیلی و آموزش او است. بنابراین باید با طرح و اجرای برنامههای متعدد و متنوع تربیتی تلاش شود تا دانشآموزان را برای آینده تربیت کرد.
«فعالیتهای فوق برنامه» در کنار فعالیتهای رسمی مسوولیت و سهم عمدهای را در رساندن دانشآموزان به اهداف تربیتی طرحریزی شده برعهده دارند.
برای تربیت صحیح از طرف تربیت کننده و سبک تربیتی او، اعتقاد، شخصیت، منش، خلق، سیرت و رفتار او تاثیر عمدهای در تربیت شونده میگذارد و از طرفی ماهیت برنامههای تربیتی، نگرشها و اندیشههای متفائتی را در تربیت شونده موجب میشود. برای ایجاد نگرش شخصیت و تربیت مذهبی در کودک و نوجوان دانشآموز از همان ابتدا، گفتن توضیح دادن و ابلاغ به موقع به اندازه و با عبارات سنجیده، زمینهی ایجاد چنین اندیشهای را فراهم میکند که مسوولیت اصلی دراین مقطع زمانی اولیه را خانوادهها برعهده دارند. صحبت به کودکان در مورد نظم، آفرینش و طبیعت، زیباییها و شگفتیهای طبیعت، تفکر و دقت دراین شگفتیها و اندیشیدن دربارهی چگونگی آفرینش موجودات، به خودی خود اثری عمیق در تلطیف و تعالی عواطف، سلامت روان، شکلگیری درست و منطقی اندیشه، بلندنظری و حقیقت جویی، خیرطلبی و زیبا دوستی و ارتباط اجتماعی عاطفی با دیگران ایجاد میکند و همهی اینها بستری است مناسب برای شکوفایی استعدادهای درونی کودک. البته ایجاد رفتار مذهبی در کودک نه تنها به نصیحت کلامی والدین بلکه به عمل و رفتار خود والدین و میزان علاقه و ایمان والدین و پایبندی آنها به دین و درک و فهم آنان نسبت به احکام دینی هم وابسته است. داشتن یک زندگی بیآلایش و دور از ریا و دروغ، داشتن یکرنگی و صداقت و صمیمیت، باعث پرورش کودک سالم پاکدل و با محبت میشود که البته اگر توام با دانستن فهمیدن و استدلال باشد، بسیار مطلوبتر خواهد بود. چهبسا ملاحظه میشود پدران و مادران عالم اما بیعمل یا بیتوجه به کودک احتمالا فرزندان شرور بیاعتقاد بار میآورند و والدین خوب و صادق اما کم عمل فرزندان با طبیعت خوب پرورش میدهند. این چنین رفتارهای صادقانه و صمیمی و منطقی را بعد از خانواده باید مدرسه و طرحهای تدوین شدهی آموزش و پرورش هم در برنامههای تربیتی خود با دانشآموزان داشته باشد.
اگر میخواهیم کودک و نوجوان و دانشآموزانی رشد یافته، پایبند اعتقادات و ارزشها، مستقل و خلاق پرورش بدهیم باید از همان ابتدا اجازه دهیم که امورات شخصی و مربوط به خودش را خود فرد انجام دهد. از همان ابتدا در جریان مسایل، مشکلات و مباحث خانواده و اجتماعی قرار گیرند و والدین و مربیان هم از همان ابتدا هرگونه مشارکت و هر نوع فعالیت کم و اندک آنها را در جهت کمک به خانواده و دیگران بپذیرند. باید شرایطی فراهم آوریم که کوک و نوجوان امکان ابراز وجود خود و بیان احساسات و عواطف خود را داشته باشد و از فعالیتهای آزادانه مثل بازی با دیگران، مطالعه، تعاملات اجتماعی، ورزش، سرود و نقاشی و هر فعالیت دیگری فردی گروه اجتماعی تفریحی ورزشی هنری، که زمینهی رشد اندیشه و رفتاری را در کودکان فراهم میآورد برخوردار باشند. باید در موقعیتهای مختلف دانشآموزان را به تفکر و اندیشدن واداشت. حال چه یک مسالهی کوچک بین فردی باشد یا امری اجتماعی و یا موضوعی سیاسی یا هر مشکل اقتصادی، تا انگیزه و زمینهی اندیشیدن انسانی اجتماعی منطقی و خلاقانه را در آنها فراهم نمود.
به هر حال در برنامههای تربیتی باید تلاش شود اعتقاد به خدا، آفرینش نظم و زیباییها، انسان دوستی و کمک به دیگران، همکاری،توجه به احساسات، آزاد گذاشتن، اندیشه کردن، ابداع و خلاقیت و رشد از همان مقاطع اولیه مدنظر قرار گیرد. در خانواده بهوسیلهی والدین و گاهی برادر خواهر بزرگ و در مدرسه به وسیلهی تمامی مسوولان به خصوص معلمان میتوان چنین نقشی محقق شود.
یک تربیت دینی و اعتقادی صحیح، سنگ بنای یک شخصیت سالم انسانی اجتماعی و اخلاقی قابل رشد را میگذارد و برای شروع باید از همان لحظات اولیه بعد از تولد اقدام نمود. هر چند که با شروع دبستان و بعد از آن هم برنامههای متعددی وجود دارد اما اهمیت 6 و 7 سال اول تاثیر بس شگرفی در ساختن شخصیت کودک ایفا میکند.
تربیت دینی در اسلام میفرماید: هنگام تولد در گوش راست کودک اذان و در گوش چپ او اقامه خوانده شود و همچنان که کودک در خانواده بزرگ میشود و گاه بیگاه والدین را مشعول مراسمی مثل نماز، دعا، تلاوت قرآن و غیره میبیند سووالاتی در مورد خدا، عالم دیگر، بهشت و جهنم برای او مطرح میشود که طرح چنین سووالاتی و پاسخ مناسب به آنها نشانگر علاقه کنجکاو کودک به دانستن فهمیدن و عمل با انگیزه به آنها است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «وقتی کودک 3 ساله شد از او بخواهید که 7 بار «لاالهالاالله» بگوید. در سن 3 سال و 7 ماه و 20 روز 7 بار «محمدرسولالله» بگوید. در 4 سالگی 7 بار «صلالله علیه و آله» بگوید. در 5 سالگی اگر راست و چپ خود را تشخیص داد او را در برابر قبله قرار ده و به او سجده کردن بیاموز. در 6 سالگی به او بگو که نماز بخوان (رکوع و سجود و دیگر مراتب نماز را به او تعلیم کن). در 7 سالگی از او بخواه که دست و صورت خودرا بشوید (وضو گرفتن) و نماز بخواند. در 9 سالگی وضو گرفتن صحیح را به او بیاموز و او را وادار کن که نماز بخواند».
البته اجرای مراسم دیگری هم که در موقعیتهای مختلف پیش میآید هر یک تاثیرات گوناگون و مناسبی را در ایجاد اندیشه و نگرش مذهبی و رشد کودک خواهد گذارد. مراسمی مثل: کام گرفتن، نامگذاری صحیح، ختنه پسران، بهرهمندی از شیر مادر، عقیقه دادن و غیره .
اما بعد از این که کودک وارد مدرسه میشود و شروع به تحصیل میکند در کنار آموزش رسمی مدرسه بهتر است برنامههای تربیتی هم گنجانیده شده و با اهمیت و توجه خاصی هم اجرا شوند از جمله این که سعی شود:
دانشآموزان در کلاس اول و دوم در نماز جماعت شرکت کنند. در کلاس سوم تمام اذکار نماز را همراه با تصاویر یک کودک نمازگزار ببینند و مطابق آن نماز بخوانند. در کلاس چهارم و پنجم باید امکانی فراهم کرد که کودکان به نوبت (هر کدام در یک روز) بتوانند ضمن شرکت در نماز دسته جمعی باصدای بلند نماز بخوانند. در چنین موقعیتی نمازگزاران هم بهتر است با کمال رافت و محبت و صمیمت پذیرای کودکان در صفوف نماز جماعت باشند. در جشنها و چراغانیهای مذهبی با احترام از کودکان و نوجوانان پذیرایی شود تا امکان گرایش و علاقهی آنها را به مراسم و شیوههای تربیتی مذهبی فراهم نمود. لازم است مساجد از جذابیت و تمیزی بیشتری برخوردار شوند. برنامهها با نظم و ترتیب سنجیده و بهوسیلهی اشخاص صالح و مردمداری اجرا شوند. کودکان و دانشآموزان را طی برنامههای مختلفی که از قبل برایشان توضیح کافی داده میشود باید به نمازهای جماعت آورد که بهتر است به پوشیدن زیباترین لباس و خوشبو کردن و تن و جامه هم توصیه بشود. امام جماعت هم سعی کند که بهخاطر کودکان از داستانهای آموزنده و مطالب متعدد در حد سنی کودکان استفاده کند و هم به خاطر کودکان فاصلهی بین دو نماز طولانی، خسته کننده و کسالتآور نباشد و البته در ابتدای نماز جماعت همین امر را باید به کودکان متذکر شود که به خاطر شما سعی خواهد شد که نماز کوتاه باشد. ولی نه در حدی که از اهمیت نماز کاسته شود. دانشآموزان هم وقتی خود را این چنین در نظر دیگران مهم بیابند مطمئناً به علاقه و احترام متقابل اقدام خواهند نمود و اعتقادات مناسب و تربیت مطلوبی را پیدا خواهند کرد.
یک مربی خوب میتواند از ذوق و شوق و رغبت کودکان استفاده کرده و از بعضی از دانشآموزانی که علاقه دارند و میتوانند، بخواهد که کمکم روزه بگیرند. خوب است در سنین دبستانی هدایا و جوایز جالبی به خاطر عبادات مختلف به کودکان داده شود تا خاطرات خوشی از انجام آن عبادت و فرایض دینی داشته و نهایتا موجب تثبیت و اعتقاد و پایداری آنان در انجام عبادات شود. این نکته را هم همیشه باید مدنظر قرار داد که در همه حال باید خود عبارت مورد توجه قرار گیرد نه جایزهی آن. به همین ترتیب نماز، روزه و تمام عبادات و احکام اسلامی هرکدام در زمان مناسب خود و با شیوه و مراسم خاص خود میتواند به دانشآموزان انتقال داده شود تا بهتدریج تربیتی مناسب شایسته اجتماعی انسانی و الهی در وجود آنان ریشه بگیرد.
برای رساندن دانشآموزان به چنین اندیشه اعتقاد و رشدی، آموزش و پرورش اهداف طرحها توصیهها و تدارکاتی را برای مقاطع مختلف دانشآموزی برنامهریزی و به مرحلهی عمل و اجرا درآورده است که گرچه امکان اشاره به همهی آنها مقدور نیست اما سعی میشود که در ادامهی مطلب به اکثر آنها اشاره شود.