تعداد صفحات :65
مقدمهتعریف جنگانواع جنگاستراتژىجامعه شناسى جنگ و نیروهاى نظامىایدئولوژى و انواع ایدئولوژى
مقدمه
جنگ در تعریف لغوى به لحاظ باورى جدال ، قتال ، نبرد ، زد و خورد ، کشتار جمعى ، یا هرگونه درگیرى خصمانه با قصد ساقط کردن یا از میان خارج کردن حریف است .
جنگ انواع مختلف دارد . که در اینجا مى توان به جنگ سرد و جنگ روانى اشاره کرد . این پدیده ( جنگ ) از جمله پدیده هاى شومى است که از سالهاى گذشته یعنى از زمان حضرت آدم که بین فرزندان او ، هابیل و قابیل اتفاق افتاد تا زمان حال که جنگ آمریکا و عراق اتفاق افتاده وجود داشته و هست .
حال ممکن است دلایل ایجاد جنگ متفاوت باشد . گاهى براى استفاده از نیروى انسانى کشورها و گاهى براى سود جستن از نیروى مال کشورها و حتى گاهى به خاطر جبران کمبودها و عقده ها ى روانى افراد ، جنگ مى تواند عاملى براى ارضا کردن افراد باشد. به طور مثال مانند انقلاب صنعتى که جنگ هاى بعد از آن فقط براى استفاده از نیروهاى مالى و انسانى کشورهاى آمریکایى بوده که استعمار نوین را ایجاد کرد .
انقلاب صنعتى در انگلستان و گسترش دامنه ى آن به اروپاى غربى آثار متفاوتى در ایالتهاى شمال و جنوب آمریکا بر جاى گذاشت . ایالت هاى جنوبى از نظر اقتصادى به انگلستان وابسته بودند . زیرا که مهم ترین تهیه کنندگان پنبه خام براى کارخانه هاى پارچه بافى انگلستان محسوب مى شدند و مصنوعات دیگرى نداشتند و با اینکه بر اقتصاد تک محصولى سایر مایحتاج خود را از انگلستان خریدارى مى کردند ، اما ایالت هاى شمالى آمریکا تحت تأثیر مستقیم انقلاب صنعتى قرار گرفتند و صنعت رشد چشمگیرى در این ایالتها یافت بنابراین صاحبان کارخانجات در ایالت هاى شمالى طفدار تعرفه هاى سنگین گمرکى براى محصولات وارداتى به ویژه کالاهاى انگلیس بودند تا بتوانند تولیدات خود را بهتر به فروش برسانند ، اما ایالت هاى جنوبى با این تعرفه ها مخالفت مى کردند . ساختار کشاورزى جنوب به استفاده از بردگان وابسته بودند لذا در این مناطق از برده دارى حمایت مى شد و یا بالقوه با لغو آن به شدت مخالفت مى کردند ، در مقابل ایالت هاى شمالى که صنعتى بودند نیاز چندانى به برده نداشتند .
از سوى دیگر صاحبان صنایع درصدد احداث خط آن بودند تا دستیابى به بازارهاى جدید را تسهیل کنند .
در سال 1860، آبراهام لینکلن از حزب جمهورى خواه با شعار ازدیاد تعرفههاى گمرکى ، احداث راه آهن سراسرى و لغو برده دارى نامزد مقام ریاست جمهورى آمریکا شد . ایالات جنوبى که منافع خود را در خطر مى دیدند از اتحاد سال 1820 ( 1998 ه.ش ) معرف «توافقنامه میسورى » خارج شدند و جنگ 4 ساله ى شمال و جنوب با انگیزههاى فوقالذکر آغاز گردید . حکومتهاى اروپایى به ویژه انگلستان در باطن از فروپاشى ایالات متحده آمریکا حمایت مى کردند و خواستار پیروزى جنوبى ها بودند اما این موضع را رسماً اعلام نمى کردند ولى در عمل به جنوبى ها کمک مى رساندند . به هر حال جنگ با پیروزى ایالت هاى شمالى پایان یافت و زمینههاى پیدایش قدرتى بزرگ در عرصه سیاست جهانى فراهم آمد .
یا مى توان جنگ جهانى اول که در پى سالها دسته بندى و دشمنى دولتهاى اروپایى با یکدیگر پدید آمد . این جنگ چهار سال (1914 تا 1918 میلادى ) طول کشید . بهانه ى شروع جنگ ، قتل ولیعهد اتریش ، توسط جوانى از اهالى بوسنى بود که به دلیل حمایت دولتهاى اروپایى از یکى از دو کشور اتریش و صربستان، دامنه ى جنگ روز به روز گسترده گشت و به قاره هاى آسیا و افریقا نیز کشیده شد . زیرا دولتهاى غربى ، در این قاره ها منافع و نیز متحدانى داشتند . در جنگ جهانى اول میلیونها انسان کشته ، زخمى یا آواره شدند ... .
و یا جنگ جهانى دوم که در سالهاى ( 1939 تا 1945 میلادى ) با حمله ى هیتلر (آلمان) به لهستان شروع شد ، ایتالیا و اتریش و ژاپن نیز به کمک آلمان شتافتند ، روسیه نیز در ابتدا به آلمان کمک کرد ولى با اوج گیرى جاه طلبىهاى هیتلر ، خود آماج حمله ى وى گردید ، با اتحاد روسیه و فرانسه و انگلستان و کمک آمریکا به آنها ( از جمله بمباران اتمى هیروشیما و نازاکى ) متحدین شکست خوردند ، آلمان تجزیه شد ، مولداوى ، لتونى ، استونى به تصرف روسیه در آمد، این جنگ بیش از 52 میلیون تلفات داشت .
این دو جنگ و امثال اینها که بر اثر عقده هاى کشور گشایانه ى هیتلر و امثال او ایجاد شد که در اثر آن کشورها و انسانهایى از نظر مالى و جانى دچار آسیب شدند ویا جنگ آمریکا و عراق و یا جنگ هاى بزرگ دیگر که هر کدام انگیزه و دلیلى در پشت آنها نهفته است . که به تفصیل در مورد این پدیده ى شوم و این بحث صحبت خواهیم کرد .
تعریف جنگ
تعریف لغوى جنگهمانطور که در مقدمه ذکر شد جنگ در تعریف لغوى به لحاظ باورى جدال ، قتال ، نبرد ، زد و خورد ، کشتار جمعى یا هرگونه درگیرى خصمانه با قصد ساقط کردن یا از میدان خارج کردن حریف است .
تعریف حقوقى جنگدرگیرى مسلحانه بین دو یا چند کشور با قصد قبولاندن نظرات سیاسى یا اعمال هدفهاى خود با استفاده از تمام وسا یلى که براى جنگ در اختیار دارند .
تعریف نظامى جنگجنگ نبرد یا رزمى است که مستلزم درگیرى در سطح بینالمللى یا بین دو ملت و همراه عملیات مسلحانه و روانى باشد را جنگ گویند . در این گونه از جنگها از تمام قدرتهاى نظامى ، سلاحها و مهمات سایر وسایل و عوامل حتى نیروى انتظامى استفاده مى شود .
انواع جنگ
جنگ سردجنگ سرد نوعى تشنج بین المللى است . در این نوع جنگ از تمام عوامل سیاسى، اقتصادى ، اجتماعى ، روانى و نیروهاى نظامى بدون درگیرى و کشتار جمعى انسانها براى رسیدن به اهداف ملى بهره گرفته مى شود . که در این جا مىتوان به جنگ شوروى و آمریکا اشاره کرد .
جنگ روانى
جنگ روانى جنگى است که جریان وابسته به غرب و صهیونیسم در جهت ابها م آفرینى و ذهنیت سازى در افکار عمومى مردم براى پیشبرد اهداف جنگ روانى و سازماندهى آن استوار است . عوامل نفوذى در مطبوعات و نشریات ، مجموعه نیروهاى سکولار و لائیک ، طیف هاى مختلف ضد انقلاب ایرانى مستقر در خارج از کشور و عوامل خارجى آنها اعم از گروهک هاى چپ ، راست و التقاطى ، جریان هاى لامذهب و دین ستیز ، روشنفکران مرعوب شده توسط نظام سلطه ى جهانى از عوامل اجرایى این جنگ هستند .
اهداف جنگ روانى آمریکا و صهیونیسم عبارتند از:
ایجاد خوش بینى افراطى نسبت به آمریکا و اسرائیل در افکار عمومى ؛ترغیب نخبگان سیاسى به پذیرش مشروعیت آمریکا و اسرائیل ؛کم رنگ ساختن ماهیت خصما نه ى دشمن و دوست جلوه دادن آن از طریق توهم خواندن توطئه ؛به فراموشى سپردن اعمال گذشته آمریکا علیه ملت ایران و فریب افکار عمومى؛مقصر جلوه دادن در تداوم یافتن مخاصمات فى ما بین با آمریکا ؛تسخیر افکار عمومى و تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى ایران براى پذیرش مذاکره و بهبود روابط از موضوع انفعال و ضعف ؛خط مشى نظام سلطه براى پیشبرد جنگ روانى :نظر به اینکه آمریکا و صهیونیسم جهانى به همراه عوامل داخلى خود در راستاى پیشبرد اهداف دوازده گا نه ى جنگ روانى متکى به منطق و استدلال نیستند و عمدتا بر غوغا سالارى ، جوسازى ، ایجاد فضاى آکنده از شعار و جنجال آفرینى هاى تبلیغا تى تکیه مى کنند بهترین شیوه براى مقابله با خط مشى آنها ایجاد محیطى منطقى همراه با استدلال هاى عقلانى است .
آمریکا و اسرائیل به دلیل در اختیار داشتن عناصر و ابزارهاى زیر بر غوغا سالارى و جوسازى اتکا مىکنند :
بخشهاى فارسى رادیو هاى بیگانه ؛طیف هاى مختلف ضد انقلابى خارج از کشور و عوامل داخلى آنها ؛نیروهاى مخالف قانون اساسى در داخل ؛نفوذ در مطبوعات و نشریات ؛رسانه هاى ارتباط جمعى غرب ؛تشکل هاى غوغا سالارى و جوسازى ؛علاوه بر ابزارهاى فوق الذکر خط مشى هاى زیر نیز در دستور کار قرار دارند :
الف) بىاعتبا ر کردن رسانه هاى ملى کشور نظیر صدا و سیما با هدف ناتوان ساختن کشور از مقابله با تهاجمات تبلیغا تى و ابعا د جنگ روانى و پاسخگویى به تلقینا ت غیر منطقى و مغرضانه ؛
ب) بى اعتبار ساختن دستگاه هاى اطلاعاتى کشور و تبدیل آنها به نیروهاى خنثى و منفعل با هدف ممانعت از افشاى خط مشى هاى جنگ روانى و شناخته شدن عاملان آن؛
ج) تضعیف حساب شده ى توانمندیهاى کشورها از جمله نظام جمهورى اسلامى ایران براى مدیریت بحران ؛
د) ذهنیت سا زى براى تطهیر دشمنان داخلى و خارجى
تعداد صفحات :20
مقدمه
خدمات اجتماعی به نظر می رسد واژة جدیدی باشد ولی در اصل از زمان خلقت انسان وجود داشته است فطرت انسان از اغاز خلقت او ، محرک و انگیزة وی در همکاری با دیگران در امور اجتماعی بوده سات یعنی بشر ، درجهت بقاء خود و در پیروی از سرشت خویش عامل به تعاون و همکاری های اجتماعی بوده است .
در ایران نیز خدمات اجتماعی مورد توجه بوده است . از زمان نهضت مشروطیت ، سازمان دهی و تدبیر در این زمینه ، به سیاستگذاری های دولت وارد شد و به تدریج شکل اجرا و سازمان یافته به خود گرفت .
برنامه های خدمات اجتماعی فی حد ذاته ، عملی است انسانی و خداپسندانه و لذا با نگرشی تو باید مورد توجه قرار گیرد .
امر خدمات اجتماعی ، یک امر همگانی است که تمام افراد بشر در انجام و توجه به آن توصیه شده اند .
با توجه به انواع سایل و مشکلات فردی و اجتماعی ، به ویژه در جامعه ای سنظیر جامعه ما با ظرایط خاص خود ، می بایست جنبه تخصصی امر کمک رسانی به انسانهای دیگر مد نظر قرار گیرد و علاوه بر حمایت از سازمانهای نوین اجتماعی که بتوانند جلوگیری نیازهای سمختلف شهروندان باشند ، افرادی با ویژگیها و خصوصیات خاص ، مهارتهای بیشتری را در ادارة این قبیل مؤسسات و نیز کمک های ویژه به افراد و گروههای نیازمند جامعه را کسب نمایند .
از نخستین اعصار ، انسانها به دنبال محافظت از خود و وابستگان و تدارک محیطی بهتر و سالمتر برای زیست بوده و نیاز امنیت داشته اند . در جامعه بشری فقری ، تهیدستی ، رنج ، نا توانی ، نابرابری و بی نظمی اجتماعی از ابتدا وجود داشته است اما این مائب و گرفتاریها فقط در شعاعی که در دسترس و چشم انداز قرار داشت افراد را متأثر مسؤول میکرد .
اصطلاح « خدمات اجتماعی » از ترکیب دو کلمه «خدمات» جمع «خدمت » و «اجتماعی» تشکیل شده است و معادل انگلیس آن “Social Services” است . در فرهنگ ها معانی گوناگونی برای «خدمت» لیان شده است از آن جمله : پرستاری و تعهد و تیمار ، برای کسی کار کردن ، چاکری کردن ، کار ، مأموریت ، هدیه ، تعظیم ، عریضه ، حضور . در اینجا به معنای «انجام برای کسی» بکار می رود .
الف- مفهوم ساده و ابتدائی خدمات اجتماعی
نیاز به جستجو برای امنیت فردی گروهی همواره وجود داشته است . مردم همواره میکوشید اند تا خود و خانواده شان را از پیشامد های احتمالی گرسنگی ، بیماریهای مسری و خطرهای دیگری که آنها را تهدید یا احاطه کرده بود ، حفظ کنند . آنها در تدارک ضروریات ادامه حیات بعدی یعنی سرپناه و غذا و پوشاک نهایت تلاش خود را انجام دادهاند. این فرآیند نبردی مستمر بده و امروزه هنوز برای بخش بزرگی از جمعیت جهان به صورت مبارزهای پایدار باقی مانده است .
روابط اجتماعی در این دوره ، ساده و محدود بوده و حمایت ها ، علائق و احساسات درون گروهی به خوبی مشهود بود . خانواده به مفهوم گسترده ، جایگاه ویژه ای داشت و بسیاری از مسایل و مشکلات د ردرون آن حل می شد . حمایت و احترام سالمندان یک امر بدیهی بود . فرد نسبت به آینده خانوادهاش زیاد نگران نبود زیرا یقیت داشت که در صورت فوت او ، فرزندانش مورد حمایت دیگران قرار خواهند گرفت . این شبکه حمایتی متقابل به او و اعضاء خانوادهاش ، نوعی تإمین اجتماعی اولیه را هدیه می کرد که رفع کننده نگرانی ها و اضطرابهای او بود . به جهت سادکی زندگی و وجود روابط چهره به چهره بین اعضا جامعه و محدودیت این روابط ، فرد ازطریق گروههای اجتماعی ، به سهولت مورد پذیرش قرار میگرفت و زمینه های رضامندی و احساس آرامش و امنیت در او پدیدار میشد . محدودیت توقعات متقابل اعضاء جامعه از همدیگر و همچنین رضا و تسلیم در مقابل شرایط نا مساعد زندگی ، آرامش دورنی او را قوت می بخشید . علاوه بر نهاد خانواده افراد نیکو کار از طریق نهادهای مذهبی نظیر ، آتشکده ها ، معابد ، کلیسا و بالاخر سجد به اشکال مختلف و به صورت داوطلبانه و پراکنده ، ابعادی از خدمات اجتماعی را ارایه و حمایت از محرومان و مستمندان و نگهداریاز ایتام و در راه ماندگان و نظایر آن را عهده دار بوده اند . چنانچه مشاهده می شود ، در جوامع سنتی ، خدمات اجتماعی ، جنبه هگانی و سازمان یافته نداشت و افراد جامعه در تبیعت از سرشت نسانی خود ، عامل به خدمات اجتماعی داوطلبانه بودند و به جهت سادگی مناسبات و محدودیت نیازها و بسیاری از علل فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی دیگر ، ضرورتی برای تدبیر سازمان یافته در این خصوص احساس نمی شد .
ب- مفهوم جدید خدمات اجتماعی
با ورود ماشین به زندگی بشر ، بسیاری از اصطلاحات قدیمی ، مفاهیم ابتدائی خود را از دست دادند و همگام با دگرگونی در شیوه های زندگی اجتماعی ، متحول شدند و مفهوم جدیدی پیدا کردند . «خدمات اجتماعی » نیز از این قاعده مستثنی نبوده ¸به عنوان یک «ترم» نوین جایگاه ویژه ای را در سیاستگذاریهای اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی به خود اختصاص داد .
در مکتب انسان ساز اسلام رسول اکرم و ائمه بزرگوار مدافع مظلومان و مستضعفین بوده اند . مولای متقیان علی علیه السلام در این خصوص سر آمد نیکوکاران میباشد .
در زمان سحیات رسول الله و ایام خلافت علی السلام فقراء از بیت المال مستمری می گرفتند .
نشکیل جوامع شهری و ایجاد اجتماعات بزرگ ، زمینه ای در جهت بوجود آمدن شرایطی بود که به «دولتی شدن » و « نهادی شدن » برنامه های خدمات اجتماعی انجامید .
تعداد صفحات :72
جرائم علیه تمامیت جسمانی
برخی از جرائم علیه افراد موجب صدمه و ضرر جسمانی یا بدننی می شود و برخی دیگر موجب صدمه و ضرر روحی و اخلاقی و معنوی می گردد. در عین حال تفاوت بین این دو دسته از جرائم، مطلق نیست. افتراء و قذف در جرائم بر ضد اخلاق و عفت و عصمت موضوع مواد 697 و 139 قانون مجازات اسلامی از ناحیه مفتری ممکن است علاوه بر صدمه معنوی به نحوی شدید باشد که به سلامت جسمانی مجنی علیه نیز لطمه وارد سازد. برعکس بازداشت غیر قانونی که مبتنی بر سلب آزادی شخص مجنی علیه در شرایط معینی است صدمه ای است معنوی و ارتباطی به آسیب به تمامیت جسمانی ندارد.
مقدمه – صدمات بدنی
به طور قطع مهمترین و سنگین ترین جرائمی که باعث صدمات جسمانی بدنی می شود صدماتی است که منتهی به مرگ مجنی علیه می گردد. قتل بر حسب این که عمدی یا شبیه عمدی یا خطاء محض یا به تسبیب و یا در جرائم ناشی از تخلفات رانندگی غیر عمدی نامیده شود مجازات آن متفاوت می باشد. همین اختلاف در مورد ضرب و جرح نیز جاری است.
به طور کلی قتل غیر عمدی، شبیه عمدی، خطاء محض و یا به تسبیب یا صدمه غیر عمدی و ضرب و جرح شبیه عمد و خطاء محض یا به تسبیب از نظر جزائی به غیر از اختلاف در نتیجه که موجب تفاوت در مجازات آنها می شود ماهیتاً وضع تقریباً مشابهی دارند به همین جهت صدمات بدنی به شرح زیر مورد بحث واقع می شوند.
مبحث اول – قتل عمدی.
مبحث دوم – قطع عضو و ایراد ضرب و جرح عمدی.
مبحث سوم- قتل و صدمات بدنی غیر عمدی.
مبحث چهارم- شرکت و معاونت در قتل و صدمات بدنی.
حقوق جزای اغلب کشورها موارد ترک فعلی را که ممکن است موجب صدمه بدنی حتی مرگ مجنی علیه گردد جرم دانسته است. این امر در فقه جزای اسلامی نیز مطرح است.
مبحث اوّل
قتل عمدی
قتل یا سلب حیات از یک انسان زنده مهمترین جنایتی است که نسبت به افراد انسانی ارتکاب می شود. به همین جهت کیفر قتل عمدی با وجود مخالفت بعضی از علمای حقوق و فلاسفه در قوانین بسیاری از کشورها اعدام می باشد. در حقوق موضوعه ایران، ماده 205 قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: «قتل عمد … موجب قصاص است و اولیاء دم می توانند با اذن ولی امر قاتل را با رعایت شرایط مذکور در فصول آتیه قصاص نمایند و ولی امر می تواند این امر را به رئیس قوه قضائیه یا دیگری تفویض نماید.»
قتل نفس از یک طرف به اصل مصونیت و غیر قابل تعرّض بودن به حیات انسانی که عزیزترین ودیعه است لطمه می زند و از طرفی دیگر، امنیت و انتظام جامعه را متزلزل می کند. قبل از این که اجتماعات بشری به صورت کنونی، دارای قدرت محاکمه عمومی و تشکیلات دولتی بشوند قتل عمد از جمله تصادفات عادی زندگانی برای بقاء محسوب می شد و مقابله با قاتل جنبه شخصی و خصوصی داشت و نه جنبة عمومی. تعقیب یا تنبیه و مجازات قاتل یا قصاص برای جبران خسارت و ترمیم ضایعه با کسان مقتول بود نه با جامعه.
برای یونانیان قدیم «کیفر قبل از هر چیز (وسیله ای است برای اعاده آبروی از دست رفته مجنی علیه و همزمان برای تأیید مجدد حیثیت و قدرت وی، با توهین به شخص توهین کننده یعنی مجرم چنانکه او را خوار کند) در واقع کیفر باید قلب برآشفته مجنی علیه را آرام بخشد و به وی نفع برساند و برای او نوعی لذّت به وجود آورد.»
بعد از اینکه اجتماعات بشری به صورت کنونی دارای قدرت حاکمه عمومی و تشکیلات دولتی گردیدند، دولت که نماینده اجتماع است از این جهت که قتل جنبه عمومی داشته و نظام اجتماع را مختل می سازد تعقیب و مجازات قاتل را به عهده گرفت.
در ایران تا قبل از تدوین قانون مجازات عمومی در سال 1304 قتل نفس جرم خصوصی بود و کسان مقتول در اجرای مقررات فقه اسلامی، در باب قصاص و دیات حق داشتند به کلی از مجازات قاتل صرفنظر کرده و یا از او دیه یا خونبهائی که مقرر بوده بستانند و یا اینکه تقاضای قصاص و مجازات قاتل را بنمایند. در این صورت قاتل را به حکم حاکم به همان صورت که مقتول را کشته بود به قتل می رساندند. برابر قانون مجازات عمومی سابق جرم قتل جنبه عمومی داشت. دادستان به نمایندگی اجتماع قاتل را تعقیب و تقاضای مجازات او را می نمود و گذشت اولیای دم ممکن بود از موجبات تخفیف در مجازات محسوب شود. قانون حدود و قصاص مصوب 1361 به جنبه خصوصی قتل توجه داشت. مع هذا قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 برای قتل جنبه عمومی قائل شده است و دادگاه می تواند به رغم گذشت اولیاء دم، قاتل را به حبس محکوم نماید. (ماده 208 قانون مجازات اسلامی).
ماده 612 قانون مزبور، حبس مربوط به جنبه عمومی قتل عمدی را نسبت به قاتلی که به هر علت قصاص نشود تعمیم داده است.
بخش اول – قتل نفس در شریعت اسلام
1- قتل نفس در ادیان مختلف
در ادیان مختلف موضوع قباحت قتل مورد تأکید واقع شده است. در تورات (مذهب یهود) قصاص مقرر شده است و درباره دیه و عفو حکمی نیست. در انجیل عفو مقرر گردیده ولی دیه نبود. اسلام در مورد قتل هر سه امر یعنی قصاص، عفو و دیه را مورد توجه قرار داده است.
2- منابع و مآخذ قتل نفس از دیدگاه قرآن مجید
در اسلام، احترام به انسان و تحریم قتل انسان در موارد مختلف مورد توجه قرآن مجید واقع شده است. به طوری که قتل از نظر ارتکاب، بر قتل به حق و قتل به ناحق و از نظر مقتول، به مظلوم و غیر مظلوم قابل تقسیم است. برای مقتول مظلوم به غیر حق، ولی معین کرده است، در عین حال ولی را از اسراف در قتل منع نموده است.
الف- وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلّا بِالحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفُ فِی اَلْقَتلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (آیه 33 از سوره بنی اسرائیل) یعنی، نفسی را که خداوند محترم ساخته است به ناحق مکشید، کسی که به ستم کشته شود برای او سلطه ای خاص قرار داده ایم، پس اسراف در قتل نخواهد کرد، زیرا او، (یعنی ولی مقتول) از جانب شریعت الهی یاری شده است.
ب- قرآن مجید خونریزی بی جهت و ظالمانه را گناه بزرگی تلقی نموده است به طوری که قتل یک فرد از انسانها را به منزلة قتل تمام انسانها می داند.
مِنْ اَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی اِسْرائیلَ اَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسِ اَوْ فَسادٍ فِی الْاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَنَّمأ اَحْیَا النّاسَ جمیعاً (قسمتی از آیه 32 از سوره المائده).
یعنی، از جهت قتلی که واقع شد ما بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس نفس محترمی را به ناحق و بی آنکه مرتکب فساد در روی زمین شده باشد (مفسد فی الارض) بکشد چنان است که همه مردم را کشته باشد و هر که نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آنست که تمام مردم را حیات بخشیده است.
کمیسیون استفتائات شورایعالی قضائی قائل شدن حیثیت عمومی برای قتل نفس عمدی را از جهت کیفر تعزیری قاتل با منتفی بودن قصاص موکول به تصویب قانون در آینده نموده بود. در حال حاضر برابر ماده 208 قانون مجازات اسلامی اخیر التصویب هرکس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و اقدام وی موجب اخلال در نظم جامعه یا خوف شده و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد موجب حبس تعزیری از 3 تا 10 سال خواهد بود.
تبصره ماده 208 قانون مزبور مقرر می دارد: «در این مورد معاونت در قتل عمد موجب حبس تعزیری از یک تا پنج سال می باشد.»
تعداد صفحات :58
وکیل و قاضی
قاضی در یک محاکمه بر اساس کیفرخواست باید یک قاضی حرفهای باشد (یعنی قاضی دادگاه عالی، یک قاضی دادگاه جزا یا قاضی تمام وقت دادگاه جزا یا معاون و قائممقام تمام وقت یا یک قاضی پارهوقت)
تقسیم کار بین این انواع مختلف قضات در پاراگراف ...... توضیح داده شده است. دادستانی باید یک نماینده و وکیل حقوقی داشته باشد. معمولاً متهم دارای یک وکیل است و احتمالاً متهم میتواند وکیلی از سرویس دفاع کیفری اخذ نماید. (وکیل تسخیری)
هر چند بعضی از مشاورین حقوقی حق حضور در دادگاه جزا را دارند. وکالت قانونی برای محاکمه براساس کیفرخواست هنوز معمولاً متضمن انتخاب مشاور حقوقی است که به نوبه خود یک وکیل مدافع را انتخاب میکند. پاراگرافهای ذیل در ارتباطند با بعضی از جنبههای نقش وکیل مدافع دادستانی و متهم و ارتباط آنها با قاضی. بحث ما در اینجا اساس آن بر روی تصمیمات و حکم دادگاههای قبلی است. (پروندههای تصمیم گرفته شده) و همچنین براساس مجموعه مقررات رفتاری کانون وکلا.
این مجموعه قواعد رفتاری الزام قانونی ندارد (مجموعه قواعد رفتاری وکلا) اما دارای ارزش تشویقی بالایی است و یک وکیل مدافعی که مطابق با روح این مجموعه قوانین عمل مینماید نمیتواند مرتکب نقض نظامات آن حرفه شود.
سیستم عدالت کیفری در این کشور اساساً اتهامی است. وظیفه دادستان است که پرونده را از ناحیه دولت ارائه نماید. و نقش وکیل مدافع برای متهم دفاع از اوست. نتیجه اینکه مداخله قاضی بایستی محدود به ارائه چهارچوبی باشد که در آن وکلای طرفین وظایف خود را با دقت و به صورت منصفانه انجام دهند.
در پرونده منتشره در روزنامه Times در سال 1994 شکایت نمودند از اینکه قاضی از ارائه ادله ابتدایی (اولیه) به درستی توسط آنها جلوگیری کرده و آنچنان مرتباً و به صورت خصمانه مداخله کرده است که امکان یک محاکمه عادلانه را از بین برده است. دادگاه تجدیدنظر محکومیتهای آن را نقض و دستوری محاکمه مجدد را داد. قضات این دادگاه (دادگاه تجدیدنظر) تاکید نمودند که مواردی وجود دارد که در آنها قاضی میتواند و به واقع باید دخالت کند. برای مثال چنانچه شاهد پاسخ مبهمی ارائه نماید قاضی باید از او بخواهد که به کوتاهترین شیوه ممکن آن را شفافسازی نماید. اگر او (قاضی) پاسخ را نشنود میتواند خواهان تکرار آن شود تا بتواند به درستی متوجه آن شود. او بایستی مداخله کند که به منظور کوتاهکردن سخنان ناوارد و تکرار به منظور حذف کردن موارد غیرمرتبط و از این شاخه به آن شاخه پریدن و اعمال فشار نسبت به شهود. در این پرونده دادگاه استیناف بر این نظر قرار گرفت که دخالت قاضی فراتر از مرزهای قضایی مشروع رفته بود. یکی از پروندههایی که قضات دادگاه تجدیدنظر به آن مراجعه واستناد کردند پروندهی Hulusi بود و در صفحه 385 این مجموعه گزارشات کیفری قاضی Lawton اظهار داشته است.
این یک اصل اساسی در یک محاکمه انگلیسی است که اگر متهمی ارائه ادله مینماید بایستی به او اجازه داده شود که این کار را بدون تحت فشار قرارگرفتن یا قطع صحبتهای او انجام دهد. قضات بایستی به خاطر داشته باشند که اغلب افرادی که در جایگاه شهود قرار میگیرند (اعم از شهود دادستانی یا شهود متهم) در یک وضعیت نگران و عصبی هستند. آنها برای انجام این کار به نحو احسن اضطراب دارند. آنها منتظر یک رسیدگی (یا جلسه) استماع محترمانه میباشند و هنگامیکه درمییابند تقریباً بلافاصله پس از آنکه در جایگاه شهود قرار میگیرند و شروع به ارائه صحبتهای خود مینمایند قاضی که اصلاً از او توقع نمیرود (of all people) به صورت خصمانهای مداخله نماید در این صورت این یک امر طبیعی است که آنها گیج شده و به نحویکه در غیر اینصورت اگر سخنانشان قطع نمیگردید یا تحت فشار قرار نمیگرفتند به خوبی عمل نماید. در پرونده Marsh در سال 1993 تاکید گردید که به ویژه، غیرمنصفانه است که قاضی قطع نماید سخنان متهم را هنگامیکه او ارائه ادله مینماید.
وظایف وکیل دادستان
وکیل دادستان به منظور برنده شدن به هر هزینه و قیمتی در دادگاه حاضر نمیشود. البته او باید دلایل دادستانی را به متقاعدکنندهترین شکل ممکن ارائه نماید و به روش و تدبیر مناسب از شهود متهم، سوالات متقابل بپرسد. با این وجود همانطوری که قاضی Avory در پرونده Banks اظهار داشت وکیل دادستانی نباید در جهت کسب حکم محکومیت علیه زندانی تلاش بیجا کند، بلکه آنها بایستی خودشان را در شخصیت یک عامل عدالت قرار داده که اجرای عدالت را مساعدت مینماید. یک جنبه از این نقش این است که چنانچه وکیل مدافع متهم پیشنهاد قبول مجرمیت نسبت به جرم سبکتر و یا نسبت به مجرمیت به بعضی از اتهامات در کیفرخواست را کند وکیل دادستانی تنها این امر را لحاظ نمینماید که آیا ادله در دسترس او میتواند محکومیت برای کلیه اتهامات آورده شده را تضمین نماید یا خیر؟ بلکه بررسی مینماید که آیا قبول و یا دفاع مجرمیت پیشنهادی نشانگر راه منصفانهای به منظور برخورد با آن پرونده است یا خیر؟
به همینترتیب چنانچه دادستان آگاه باشد که یکی از شهودش دارای سابقه کیفری است موظف است که ماهیت و زمان آن محکومیتها را به وکیل دادستانی اطلاع دهد هر چند با انجام این کار وکیل دادستانی یک خط بسیار مفیدی را برای انجام سوالات متقابل دریافت کرده است. بدینترتیب در پرونده paraskeva دادگاه استیناف محکومیت شخص p's را برای جرم ایراد ضرب و جرح همراه با آسیب واقعی بدنی را نقض کرد به این علت که مسئله مطروحه در پرونده علیه او تبدیل شده بود به اینکه آیا قربانی جرم ادعایی راست میگوید یا عمداً دروغ؟ دادستان در افشای اینکه قربانی در سال 1975 به یک جرم شامل عنصر نادرست محکوم شده بود کوتاهی کرده بود. پس از اطلاع یافتن از اینکه شاهد دادستان دارای سوابق کیفری سوء میباشد وکیل مدافع متهم در مواردی تصمیم میگیرد که در این مورد شاهد را مورد سوالات متقابل قرار ندهد (برای مثال زیرا انجام این کار متهم را در معرض سوالات متقابل در مورد سوابق کیفری خودش قرار میدهد) در چنین موردی وکیل دادستانی میتواند شخصیت شاهد خود را برای اعضای هیئت منصفه فاش کند اما موظف، این کار نمیباشد.
در سال 1986، رئیس کانون وکلای مدافع با توجه به ابداع قریبالوقوع نهاد دادستانی سلطنتی کمیتهای را به منظور بررسی نقش وکلای دادستانی تشکیل داد. این کمیته به ریاست آقای Farquharson تشکیل شده و شامل اعضای برجسته کانون وکلا بوده است. گزارش این کمیته در مجله Trinity در سال 1986، نسخه کانون وکلا آمده است. نکات متناسب در ضمیمه H (در حال حاضر F) در مجموعه مقررات رفتاری کانون وکلا آمده است.
این گزارش آغاز گردید به وسیله عنوان مجدد وظیفه ویژه وکیل دادستانی مبنی بر منصفانه وغیره بودن و اینکه او کارهایش را به عنوان یک مجری عدالت انجام دهد. این وظیفه متضمن (شامل) این است که وکلای دادستانی دارای استقلال بیشتری از شخصی که آنها را به کار گرفته هستید، نسبت به دیگر وکلا. هر چند که به طور کلی اختلافنظرهای میان وکیل مدافع و cps (نهاد دادستانی) بایستی حل و فصل شود به وسیله یک بررسی دو جانبه (مشترک) معقول و نه توسط وکیل مدافع که بر حقوقش اصرار دارد. اکثر تصمیمات فنی (تکنیکی) در ارتباط با روند محاکمه (برای نمونه اینکه آیا شاهد خاصی احضار شود یا خیر؟ و یا در ارتباط با مقررات مربوطه چه مطالبی اظهار شود؟) در دادگاه ناشی میشود هنگامیکه وکیل مدافع در دادگاه حاضر شده است به همراه یک منشی بیاطلاع و در چنین شرایط و اوضاع و احوالی تنها راه عملی برای وکیل دادستانی این است که خود تصمیمگیری نماید. چنانچه cps تصمیمات وکیل دادستانی را تایید نماید (موافق با تصمیمات اتخاذی وکیل نباشد) ضمانت اجرای در دسترس آنها این است که مشاورین حقوقی ناامید شده از این فرد، آن وکیل مدافع را بکار نگیرند.
همچنین مواردی وجود دارد که تحت عنوان تصمیمات سیاسی این نهاد توصیف میشود. به ویژه در خصوص اینکه آیا قبول مجرمیت ارائه شده در ارتباط با بخشی از کیفرخواست و یا نسبت به یک جرم کماهمیتتر مورد قبول قرار گیرد یا خیر؟ اینکه اصولاً آیا ارائه ادله انجام گیرد یا خیر؟
در اینصورت آیا وکیل دادستانی میتواند برخلاف خواست موکلش (cps) عمل نماید یعنی قبول نماید قبول مجرمیت را حتی وقتی که نهاد دادستانی خواستار ادامه تعقیب میباشد و یا برعکس (قبول نکند وقتی که دادستانی میخواهد تعقیب کند) این کمیته اظهار داشت اولاً وکیل دادستانی باید تلاش نماید تا چنین وضعیتهایی حادث نگردد به وسیله ارائه مشورت به موقع قبل از محاکمه نکته مورد نظر. چنانچه نهاد دادستانی نظر مشورتی وکیل را قبول نداشته باشد آنها میتوانند نظر ثالث اخذ نمایند و اگر لازم باشد وکیل دیگری اختیار کند. گر چه هنگامی که مسئله مطروحه بیش از حد نزدیک به محاکمه باشد تا بتوان آن (گرفتن وکیل دیگر) را یک راهحل واقعبینانه دانست و مذاکرات میان حقوقدانان cps و وکیل مدافع نتوانسته باشد که اختلافنظر را حل و فصل نماید در اینصورت به عنوان آخرین راهحل مشاور حقوقی باید آنچه را که به درستی باور دارید که صحیح است انجام دهد حتی اگر این امر به معنای عمل کردن خلاف دستورات موکل باشد. بعد از محاکمه دادستان کل ممکن است از او بخواهد تا با ارائه یک گزارش مکتوب دلیل عملکرد خود را ارائه نماید.
پس در رابطه با محاکمه براساس کیفرخواست وکیل شخصی است که مسئولیت پرونده تعقیب را دارد و نمیتواند مجبور شود به عملکرد برخلاف نظراتش در ارتباط با اینکه چه کاری باید انجام گیرد. این امر میتواند مقایسه شود با وضعیت مشاور حقوقی یا وکیل مدافعی که به عنوان نماینده cps در دادگاه magistrate حاضر میشود کسی که (حداقل به صورت نظری) موضوع صلاحدیدهای ارائه شده به او توسط دادستان سلطنتی میباشد و باید قبل از آنکه برای نمونه ارائه ادله ننماید کسب اجازه کند.
تعداد صفحات:238
بخش نخست: بررسیهای اجمالی و کلیات نظری فصل اول: طرح مسئله
از آنجائیکه اعتقاد به ضرورت وجود رقابت به عنوان یک اصل مسلم در فراشدهای سیاسی آنرا از شاخصهای نظام مردمسالار دینی میگرداند که در شرایط مطلوب از کار ویژهای مختلفی از جمله ثبات سیاسی، پویایی و نشاط سیاسی و اجتماعی، تقویت وفاق اجتماعی برخوردار خواهد بود. اما در عین حال قائل شدن به این نکته که صرف وجود تکثر در آرا و رقابتهای سیاسی ـ اجتماعی ارزشهای پیشگفته محقق نخواهد شد.
رقابتهای سیاسی زمانی میتواند ارزشمند تلقی شود که به پراکندگی و تفرق سیاسی منجر نگردد، از این رو وجود رقابت در جامعه به تنهایی نمیتواند راه حل اساسی تلقی شود.
رقابت خود نیازمند بسترها و شرایطی از جمله فرهنگ سیاسی، وجود روحیه انتقادپذیری دگرپذیری و پایبندی به مقررات، وجود نهادهای مدنی و عدالت اجتماعی است که به همگرایی و وفاق ملی منجر گردد.
از این رو برای اینکه رقابتهای سیاسی بتواند در درون نظام سیاسی کشور بصورت منطقی و سالم جریان یابد ضرروی است.
اقدامات زیر صورت پذیرد:
الف) کشور ایران از آنجا که از حکومت دینی برخوردار است، در سطح مدیریت راهبردی با سه دسته از منفعتهای عمده مواجه است:
1ـ منفعتهای عام و ملی
2ـ مصلحتهای شرعی و دینی
3ـ منفعتها، مصلحتها و علاقههای فردی، شخصی، خانوادگی و گروهی.
بدیهی است هر سه دسته از منفعتهای یاد شده جزو ماهیت تصمیمگیری و مدیریت راهبردی کشور محسوب میشوند. بیتوجهی به هر یک از این سه بُعد میتواند موجب نارضایتی شده، به بروز خشونت بینجامد. مدیریت راهبردی کشور بایستی در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلان کشور با ایجاد آمیزهای کارآمد از سه مؤلفه منافع ملی، مصالح شرعی و علایق و منافع فرد فردِ جامعه، باز شناسی چهارگانه زیر انجام دهد:
1ـ بازشناسی دینی و تبیین مصالح شرعی و دینی و التزام به آنها
2ـ بازشناسی ملی و تبیین منافع عام و ملی و تعقیب آنها
3ـ بازشناسی سیاسی در سطوح فردی و گروهی، دریافت مقتضیات انسان، به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و فراهم آوردن بستر و زمینههای تحقق آنها.
4ـ بازشناسی حوزههای رقابت و تبیین مرزها و نمادین سیاسی کشور و طراحی ساز و کارهای اجرایی برای رعایت و التزام به آنها.
ب) همانگونه که گفته شد یکی از مشکلات اساسی در فرایند رقابتهای سیاسی، جامعهناپذیری سیاسی و در نتیجه نداشتن فرهنگ رقابت است.
یکی از راههای اساسی رفع این معضل، تحول در نظام آموزشی کشور است به گونه که بتواند در تحقق فرآیند جامعهپذیری سیاسی که رقابت پذیری سالم، تحملپذیری غیر و رقیب، حقوق شهروندی پرهیز از مطلقانگاری خود، برخی از شاخصهای آنست گام بردارد، همچنین در این فرایند باید رعایت قاعده بازی سیاسی، قانونهای موضوعه، میثاقهای ملی و همزیستی مسالمت آمیز در صدد برنامههای آموزشی قرار گیرد.
رسانههای جمعی، مطبوعات و خانواده و دین از جمله مجاری عمده و ا ساسی فرهنگپذیری سیاسی بشمار میآید که بایستی در برنامهریزی بصورت جدی مدنظر قرار گیرد.
ج) گسترش فرهنگ مشارکتی:
یکی دیگر از راهکارهای که تحلیلگران برای رهایی از بنبست خشونتهای رقابتی پیشنهاد میکنند آغاز تمرین رقابت در حوزههای کوچکتر و آنگاه تعمیم آن به سطح اجتماعی ملی است.
این گروه معتقدند قبل از آن که حقوق سیاسی افراد جامعه به رسمیت شناخته شود و حتی پیش از آن که توده مردم بتوانند فعالیت سیاسی بکنند ضروری است اعضای جناحها به فعالیت بازی سیاسی روی آورند و حقوق سیاسی اعضای جناحهای سیاسی را به رسمیت بشناسند.
لازم است افراد در جامعه نخست فعالیتهای سیاسی خود را در یک حوزه کوچکتر به آزمون گذاشته تا پس از آن که به شکل عرف و عادت درآمد و به تجربه در سطح رفتار فردی کشیده شد بتدریج و گام بگام به حوزههای بزرگتر جامعه سرایت داده شود تا از این طریق فرهنگ مشارکتی در جامعه رواج یافته و شهروندان بدان خو بگیرند.
این شیوه ضمن آنکه قاعدههای بازی سیاسی را به افراد واکنشگران میشناساند، روحیه تعامل و همزیستی با رقبا را در آنها تقویت و جمعگرایی را در جامعه افزایش میدهد. تشکیل گروههای دوستی، تشکلهای عام المنفعه خیریهای و اتحادیههای صنفی از جمله گروههای کوچکی هستند که میتوانند تمرین مشارکت و رقابت از طریق آنها آغاز شود.
د) یکی دیگر از راهبردهای که برای خروج از بحرانهای سیاسی ناشی از رقابتهای سیاسی پیشنهاد میشود تدوین چارچوب مناسب برای تحقق فراشدهای رقابتی است این چارچوب باید بگونهای باشد که:
اولا: خطوط قرمز و مرزهای نمادین اجتماع ملی به گونهای شفاف تعریف و تعیین شده باشند تا حزبها به سادگی بتوانند این خطوط را تشخیص داده و از آنها پیروی نمایند.
ثانیاً: قاعدهها و چارچوب یاد شده از فراخی لازم برخوردار باشند، به نحوی که افراد و گروهها به سادگی خودی و غیرخودی تلقی نشوند.
ثالثاً: در تنظیم قاعدهها و چارچوب یاد شده شرایط زمانی، مکانی، قومی، فرهنگی و دینی لحاظ گردد، به نحوی که تمامی گروههای قومی، سیاسی و دینی که کلیت و اصل نظام و بنیادهای سیاسی ـ دینی آن را پذیرفتهاند بتوانند در آن فعالیت و رقابت کنند.
رابعاً: این خطوط قرمز و مرزهای نمادین نباید به گونهای متعدد و متراکم ترسیم شوند که با گسترش دامنة این خطوط، محدودیتها و ممنوعیتهای زیادی برای گروهها، افراد و نخبگان ایجاد شود زیرا در حالت تراکم و تکثر خطوط قرمز و ممنوعه، حیطه فعالیت افراد و گروهها تنگ و محدود شده و آنها در جریان فعالیتها به سادگی با این خطوط برخورد و آنرا نقض خواهند کرد. بنابراین در طراحی مرزهای نمادین و خطوط ممنوعه در نظام سیاسی بر دو اصل باید تاکید کرد.
1ـ محدود بودن این خطوط
2ـ تکیه بر برائت افراد و گروههای سیاسی
خامساً: ساز و کارهای تضمینی طراحی شود به گونهای که سرپیچی و رعایت نکردن افراد و گروههای سیاسی از خطوط قرمز با هزینههای سنگین همراه باشد.
هـ) گفتمان رقابت در ایران باید به گونهای در برنامههای کلان کشور، طراحی و تنظیم گردد که رقابتهای سیاسی از مرحله «محدودسازی» آغاز و پس از طی کردن مرحله «تثبیت» به مرحله «تکثر» ختم گردد. در مرحله محدودسازی، هدف، جلوگیری از بروز و ظهور حزبها و گروههایی است که با کلیت نظام و بنیادهای دینی آن مخالف بوده در صددند فضای رقابتی جامعه را آلوده کنند و با فرصت طلبی، قدرت سیاسی را تصاحب کنند. در مرحله دوم، هدف، فراهمسازی شرایطی است که حزبها و گروههای سیاسی و انقلابی و مورد تأیید، امکان حضور یافته و با ایجاد آگاهی سیاسی در اعضاء و تودهها و نخبگان سیاسی بتوانند به تدریج وارد عرصه فعالیتهای سیاسی و رقابتهای صحیح گردند.
و در مرحله تکثر به رقابت به عنوان عامل تثبیت سیاسی و افزایش وفاق، نگریسته شود. در این مرحله بایستی شرایط مناسب برای گسترش فعالیتهای حزبی و رقابتهای سیاسی فراهم گردد حزبها و گروههای موجود مورد حمایت قرار گیرند و امکانات برای تأسیس نهادهای جدید و تازه فراهم شود. بدیهی است هدف از مرحله بسط و گسترش رقابتهای سیاسی سالم است.
فصل دوم: مبانی نظری مفهوم رقابت و معانی لغوی
مفهوم رقابت:
رقابت به معنای عام کلمه از قدمتی به درازای زندگی اجتماعی انسان برخوردار است، گردهمائی افراد بشر در نقاط مسکون دنیا که ابتدا تحت تأثیر ذات اجتماعی انسان صورت گرفت، زمینهساز بروز نیازهای دیگری نیز شد.
به مرور که انسانها حکومت داری را تجربه کردند رقابت به بخشهای دیگر نیز کشیده شد، دستجات مختلف انسانی در شکل قبیلهها با هدف دستیابی به ریاست قبیله یا تصرف قلمرو دیگران و تسلط بر آنان به رقابت با همقطاران یا افراد مقابل خود پرداختند.
دوران جدید که با حاکمیت مطلق انسان بر سرنوشت خود در دنیای غرب آغاز شد نوع جدیدی از حکومت را بنام دمکراسی به دنیای بشریت عرضه داشت که پایانی بر حیات نظامهای پادشاهی بود، از اولین ویژگیهای این حکومت مطرح کردن شعار اختصاص تعیین سرنوشت بشر به خود او بود که به تدریج به شکل حکومت نمایندگی خود را نشان داد.
اقتضای حکومت نمایندگان ملت، انتخاب آنها از سوی مردم بود، مردمی با سلایق مختلف، ادامة این روند پیدایش فرقههایی در جامعه انجامید که کار ویژة اصلی خود را طراحی و اجرای برنامة تصاحب و حفظ قدرت سیاسی بشکل مساعدت در انتخاب نمایندگان مردم قرار داده بودند.
گرچه جهان حداقل از لحاظ اسمی با عنوان جمهوری اسلامی موریتانی و جمهوری اسلامی پاکستان تا سال 1979 میلادی یا سال 1357 هجری ـ شمسی آشنا بود اما تشکیل جمهوری اسلامی شیعه مذهب در ایران و تأثیری که انقلاب اسلامی بر معادلات منطقهای و بینالمللی قدرت نهاد، اندیشیدن دربارة سوال پیش گفته از این لحاظ جدیتر و ضروریتر ساخته است.
بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران امور سیاسی مترصد مشاهدة چگونگی تعامل رقابت گروههای سیاسی با دوام نظام سیاسی و در نتیجه کارآمدی نظام در این جهت بودهاند.
مسئلهای که ناشی از شعارهایی است که توسط انقلاب اسلامی مطرح شده و در قانون اساسی نیز آمده است. علارغم اهمیت موضوع، بلحاظ بینالمللی و بویژه داخلی و افزایش مباحث مربوط به آن در سالهای اخیر پژوهشی قانع کننده دربارة آن صورت نگرفته است، البته نبود پژوهشی جامع در این باره اختصاص به دورة نوپایی جمهوری اسلامی ندارد بلکه دورة ماقبل آن نیز از همین نقیصه رنج میبرد.
دربارة احزاب سیاسی انتخابات یا سایر تحولات سیاسی سالهای 1375ـ1285 آثار فراوانی به رشته تحریر درآمده اما تلاش علمی با دورنمایی آنچه مطرح شد کمتر مورد توجه بوده و حالتی کاملاً فرعی داشت. گو اینکه در طول یکصد سال اخیر تنازع سیاسی طوری هوش از سر بازیگران عرصه سیاست ایران ربوده که تنها و تنها در فکر اختصاص سهم بوده و کمتر به تداوم حیات نظام سیاسی فکر میکردهاند.
الف: رقابت سیاسیرقابت که موصوف سیاسی واقع شده، از لحاظ لغوی و اصطلاحی قابل مطالعه است.
1ـ رقابت سیاسی از لحاظ لغوی:
در لغتنامه دهخدا دو کلمه رقابت و رقیب نزدیک بهم بکار رفته و معانی آن تا حد زیادی راهگشا و وافی به مقصود است برای واژه رقابت معانی نگهبانی کردن ـ انتظار کشیدن ـ انتظار و نگهبانی انتظار، چشم داشتن و همچشمی (دهخدا 1377، ج 8 و ص 12189) و مقابل واژه رقیب نگهبان، نگاهبان، حارث، نگاهبان بر هر چیزی، حافظ و نگهبان، پاسپان و مراقب ذکر شده است. (دهخدا 1377، ج 8، ص 12203) به علاوه توضیح داده شده که چون «دو کس بر یک نفر و یا یک چیز عاشق و مایل باشند، هر یک فرد دیگری را رقیب خواهد بود»، «دوکس که بر یک معشوق باشند، هر یکی فرد دیگری را رقیب باشد، چرا که هر یکی از دیگر نگهبانی و حفاظت معشوق میکند»، «ستارهای که چون طالع شود مقابل او غروب کند» با ستاره یا صورتی که فرو شود چون دیگری برآید.» «ستارهای که چون طلوع کند ستارة مقابل او فرو شود و همة منازل رقیباند مگر صاحب خود را»، «رقیب ستارهای است که غروب کند با طلوع دیگری مانند ثریا که رقیب آن اکلیل است و همین که ثریا موقع عشاء طلوع کرده اکلیل غرب میکند و برعکس همین که اکلیل هنگام عشاء طلوع کرد ثریا فرو شود» «چون ثریا که رقیب اکلیل است و بالعکس»، «گویا نام یکی از دو ملک که مواظب اعمال آدمی باشند و نیکو و بد عمل نویسنده در اشاره آیه شریفه «ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید» «رقیب دست چپ: فرشته موکل بر اعمال بد شخص» «رقیب دست راست: فرشته موکل بر اعمال نیک شخص» دهخدا (1377، ج 8، ص 12204)
در فرهنگ فارسی عمید نیز به نوعی همان معانی رقابت بطور موجزتر ذکر شده و تنها واژههای چشمداشتن بر چیزی و همچشمی کردن به آن اضافه شده. «عمید، 1373، ص 704» و نیز در مقابل کلمه رقیب به معانی پیش گفته واژه «منتظر» افزوده شده است. «عمید، 1373، ص 705» از معانی ذکر شده در بالا نکات ذیل حاصل میشود:
اول ـ دو عبارت «چون دو نفر بر یک نفر» «دو نفر بر یک معشوق عاشق باشند» بیانگر چیزی هستند که موضوع رقابت واقع میگردد در عبارت دهخدا موضوع رقابت معشوق است و در سیاست امروزی قدرت سیاسی موضوع رقابت است.
دوم ـ عبارتهای «ستارهای که چون طلوع کند»، «ستارهای که چون طالع شود» و «ستاره یا صورتیکه فرو شود» حاکی از نتیجه نهایی رقابت است که پس از انجام رقابت یکی از دو رقیب به موضوع دست مییابد و دیگری از صحنه خارج میشود.
سوم ـ عبارات مواظب، نگهبان، یا نام ملکی است بر دست راست که حاکی است از دور مایه مراقبت دائمی است به نوعی نمایانگر کنش و واکنشها رقبا نسبت به یکدیگر است که در طول مدت رقابت یا چشم و همچشمی اتفاق میافتد.
وقتی صفت سیاسی به رقابت اضافه میشود معنای اصطلاح مزبور کاملتر میشود.
گرچه در متون قدیمی سیاست به معنای «پاس داشتن ملک، نگاه داشتن، حفاظت حراست، حکم راندن بر رعیت، رعیت داری کردن، مجازات کردن، حکومت، ریاست و داوری» آمده (دهخدا، 1377 ج 9 ص 13866)، امروزه از آن «فرایند مداوم مذاکرهای» استنباط میشود «که حل مصالحه آمیز منازعات را تضمین مینماید»[1]
2ـ رقابت سیاسی از لحاظ اصطلاحیهمواره از رقابت سیاسی به همزاد با مشارکت سیاسی یاد میشود و بین آن دو تفکیکی صورت نمیگیرد، در متون متعددی که در این باره به رشته تحریر درآمده یکی لازمه دیگری دانسته شده و تحقق یکی بدون دیگری ناممکن قلمداد شده است.
همچنین به هنگام طرح مسئله ماشینهای انتخاباتی، یعنی احزاب سیاسی، از رقابت سیاسی سخن به میان آمده و ظاهراً کنشها و واکنشهای احزاب سیاسی در ساماندهی سیاسی امور عین رقابت سیاسی دانسته شده است[2]، به علاوه آنچه در این باره به رشته تحریر درآمده عموماً مقومات مقدمات، متفرعات، بنیادها و ملزومات رقابتسیاسی را مورد توجه قرار داده است.
[1]. دهخدا، علی اکبر ، لغتنامه، ص 13866
[2]. خواجه سروی، دکتر غلامرضا، رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در جمهوری اسلامی (تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382)، ص 39