ادبیات داستانی معاصر

ادبیات داستانی معاصر

        آثاری که در زمینه ی بررسی تاریخی ادبیات داستانی ایران منتشر شده بسیار اندک است . اغلب این آثار  جامع نیستند . در آن ها ترتیب زمانی معینی دنبال نمی شود و داستان ها بدون در نظر گرفتن ارتباط های بینامتنی شان به یکدیگر ، و نویسندگان هم جدا از شرایط اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و روان شناسی اجتماعی زمانه خویش مورد بررسی قرار می گیرند . از این رو نقد و تفسیر ها به نوعی تک نگاری از چند چهره ی معروف و.تثبیت شده ، آن هم منفک از محیط رشد نویسنده ، تبدیل می شونداگر هم سیر تحولی مراحل ادبی در نظر گرفته شود ، دوره ای کوتاه ، بی سایه روشن های گونا گونش و بی ارتباط با دوره های قبل و بعد ، بررسی می شود . به علاوه ، فصل هایی از تاریخ ادبیات معاصر نیز اغلب به سکوت برگزار می گردد.

 

این فایل دارای 15 صفحه می باشد.



خرید و دانلود ادبیات داستانی معاصر


پایان نامه حافظـه جمعـی و روایـت

پایان نامه حافظـه جمعـی و روایـت

این پایان نامه در دانشگاه تهران و در مقطع دکترا و به روش تحلیل گفتمان انجام گرفته است. دارای 288 صفحه WORD.    

جهان ذهن انسانی و جهان واقعیات اجتماعی تنیده در خاطرات است. با حذف فرضی حافظه، از تصور «خود» و «جامعه» چیزی باقی نمی‌ماند. از فرایند «احساس خود» گرفته تا جریان «بازاندیشی در خود»، حافظه و تعاطی خاطرات بی وقفه در کارند. بند بند تعاملات اجتماعی به سر نخ حافظه بند است و بدون حافظه، گروه‌ها اعم از خانواده، دوستان، حکومت، سازمان‌ها، گروه‌های قومی و یا هر جمع دیگری نه می‌توانند یکدیگر را بشناسند و نه می‌دانند که چرا و چگونه با هم کنار بیایند، از هم کناره بگیرند، بجنگند یا آشتی کنند.

زمانی «سارتر» دلیل برگزیدن شکل رمان برای بیان ایده‌های خود را ظرفیت خردمندانه‌تر این شکل ادبی در عالم اندیشه در مقایسه با شعر، ابراز کرده‌بود، اما با این همه تاکید داشت که شعر همچون هوا ضروری است. (سارتر 1363). بر این قیاس می‌توان گفت که هر چند کنش‌های بخردانه و حتی نابخردانه انسان به بسا چیزهای قابل لمس‌تر از حافظه معطوف است، اما اتمسفر این جهان، حافظه است و خاطره؛ خاطراتی که عقب می‌روند و جلو می‌آیند، حذف می‌شوند و خلق می‌شوند، جایگزین می‌شوند، و شبکه می‌یابند. و در بطن این شبکه است که انسان می‌اندیشد، عمل می‌کند، تنفر می‌ورزد یا دوست می‌دارد.

زمانی اگوست کنت گفته بود: «انسان از اندیشیدن و حتی عمل کردن نیز خسته می‌شود، اما از دوست داشتن خسته نمی‌شود.» (به نقل از آرون 1366: 152) ظاهراً چنین است، اما به هر حال این هر سه وجه اندیشه، کردار و احساس، بدون حافظه نه تنها هیچ «معنا»یی نخواهند داشت بلکه متوقف خواهند شد. این همه به معنای تقلیل تمامی پدیده‌های اجتماعی و به ویژه پدیده‌های عینی به مقوله «حافظه» نیست و نباید باشد، اما اگر افرادی را که دچار فراموشی یا جنون شده و در یادآوری تمامی یا بخشی از گذشته‌شان ناتوانند و یا قادر به خلق خاطرات جدید در زندگی‌شان نیستند در نظر آوریم، آنگاه کاملاً می‌پذیریم که زندگی بدون خاطره و ارتباط اجتماعی بدون حافظه تا چه حد «جهان» را به عنوان یک چیز با معنا متوقف می‌کند. حداقل، جهانی که ما یادآورندگان در آن زندگی می‌کنیم یا برای خود ساخته‌ایم، اما به هر حال تنها جهانی است که به عنوان جهان اجتماعی می‌شناسیم!


 

 



خرید و دانلود پایان نامه حافظـه جمعـی و روایـت