مقدمه
دورۀ نوجوانی دوره ای است که در مصادف با تغییر و انتقال در برگ، 1990 ) . استقلال نسبی از والدین و وابستگی به گروه همسالان و دوستان ، رشد و تحول مفهوم خود و هویت یابی اجتماعی و جنسی ، اتتخاب رشته تحصیلی ، برنامه ریزی برای دانشگاه و انتخاب شغل از جمله عواملی هستند که برای نوجوانان تنیدگی هایی را ایجاد می کنند (فورنت و همکاران ،1998 ) این عوامل تنیدگی زا توأم با خواست ها و تقاضا های آموزشی در محیط مدرسه و انتظارات والدین از نوجوانان ، سلامت و بهداشت روانی آنها را به مخاطره می اندازد و بر عملکرد کلی و تحصیلی آنها تأثیر منفی می گذارد (نایمی و واینیوماکی،1999 ) پژوهش ها حاکی است افرادی که در رویارویی با چنین مسائلی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند ، آسب پذیر بوده و مشکلاتی نظیر افسردگی ، اضطراب ، تنهایی و احساس طرد شدگی ، کمرویی ، خشم ، تعارض بین فردی و….را تجربه می کنند. در عین حال پژوهش های بیشماری حاکی است که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی – عاطفی ریشه های روانی – اجتماعی دارند و ارتقای مهارتهای مقابله ای و توانایی های روانی – اجتماعی در بهبود و سلامت روانشناختی افراد بسیار مؤثر است . این توانایی ها فرد را برای مقابله مؤثر باموقعیت های تعارض زا یاری می کند و شخص را قادر می سازد تا در رابطه با سایر افراد جامعه ، فرهنگ و محیط خود به گونه ای مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت به ویژه سلامت روانی خود را تامین کند . به همین دلیل در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی برای آماده نمودن افراد هنگام مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی و ایجاد رفتارهای مثبت و کاهش رفتارهای منفی و در نتیجه دستیابی به زندگی موفقیت آمیز مورد توجه روانشنا سان و دست اندر کاران نظام های آموزشی قرار گرفته است.
برنامه ها ی آموزشی مهارت های زندگی به دامنه وسیعی از مهارتهای زندگی به دامنه وسیعی از مهارتها برمی گردد، اما مهارتهای اجتماعی و ارتباطی از جمله مهارت هایی می باشد که آموزش این مهرت ها تأثیر قابل توجهی بر کاهش رفتارهای منفی و افزایش رفتارهای مثبت و سازگارانه داشته است .در حقیقت ، ارتباط بین فردی یکی از مهمترین توانایی های بشر است اما برخی افراد در برقراری ارتباط ،مهارت لازم را نداشته و یا پاسخ های آنها اغلب اثری منفی بر ارتباط دارند و همین سدهای ارتباطی ممکن است به تنهایی و کناره گیری اجتماعی و نیز عدم کارایی تحصیلی و شغلی فرد منجر شود . حتی برخی از صاحب نظران معتقد ند که اختلالات روانی در اصل ناشی از مشکلات مربوط به ارتباط نا مناسب است و بیمار روانی از روابط انسانی محروم مانده است (بولتون ترجمه سهرابی ،1381 ) . بنابراین با آگاهی از نقش مهارت های اجتماعی در تأمین سلامت روانشناختی افراد و با توجه به اهمیت یادگیری این مهارت ها برای مواجهه با مسائل و مشکلات روز مره و تأثیر آن بر بهبود زندگی فردی و اجتماعی این تحقیق در صدد است تا میزان اثر بخشی آموزش این مهرت ها در سلامت روانشناختی دانش آموزان مراجعه کننده به مراکز مشاوره را بررسی کند.
1-2- بیان مسأله
انسان امروزی به لحاظ پیچیدگی های زندگی ، وسعت و سرعت تغییرات ، با چالشهای فراوانی روبه روست که این چالش ها در قرن آینده بارزتر خواهد شد (دلور ؛ترجمه فقیهی و رئوف ، 1375) چالش ها و بحران هایی مانند چالش بین جهانی شدن و بومی ماندن ، بحران جمعیت ، بحران سلامتی و تغذیه ، دگرگونی های فناوری و شرایط حرفه ای ، آثار فناوری نوین ارتباطی برمهارتهای اجتماعی اجتماعی و خلق وخوی ، مشکلات خانوادگی و اشتغال والین در بیرون از منزل ، افزایش فشارهای روحی و روانی و…. ، که هر یک از این عوامل ، مشکلاتی را بر چگونگی زندگی افراد و رفتارهای اجتماعی و فردی آنان تحمیل می کند.
مطالعات اخیر حاکی است که این مسائل میتوانند تأثیرات زیانبخشی بر سلامت جسمانی و روانشناختی افراد داشته باشند . در واقع ، بین تعداد مسائل روزمره ای که افراد تجربه می کنند و علائم مشکلات سلامت و تنش های روانشناختی و فیزیولوژیکی همبستگی وجود دارد (دلانگیس و همکاران، 1982 ). کمپبلو سونسون (1992) ، معتقدند زمانی که تنیدگی ناشی از مسائل روزمره شدید باشد و یا فرد به دلایل مختلفی هر تنیدگی را به صورت منفی درک کند ،سلامت و عملکرد وی (بویژه عملکرد تحصیلی ) تحت تأثیر قرار می گیرد ( کمپیل و سونسون؛ نقل از راس ،1999؛ میسرا ،2000 ).
کنار آمدن با این فشارها و کسب مهارتهای فردی و اجتماعی ، هموار بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده ودر ادوار متفاوت زندگی او ، به اشکال گوناگون تجلی یافته است . در دورۀ کودکی ، تعارض ها جلوه چندانی ندارند ،اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواری های ویژه سنین نوجوانی ، کشمکشها و تعارضها بیشتر تظاهر پیدا می کنند. همزمان با رشد جسمانی و روانی ، انتظارات خانواده و جامعه بیز از فرد افزایش می یابد ، بطوری که نوجوان می پذیرد به سبب زندگی اجتماعی ، بخشی از تمایلات خود را محدود کند ودر چهار چوب هنجارهای اجتماعی و گروهی قرار دهد . در این میان ، هر چه جامعه پیچیده تر و ارتباطات بین فردی و اجتماعی وسیع تر گردد ، تعارض های درونی و محیطی نبزسیر صعودی طی میکند و همه این عوامل ، به سر گشتگی و آشفتگی بیشتر فرد می انجامد . اعتیاد ، پناه بردن به انواع داروهای اعصاب ، رفتارهای ضد اجتماعی و انواع اختلالات روانشناختی و عاطفی حاصل چنین فرایندی است . بنابراین محیط آموزشی یکی از اساسی ترین محیط هایی است که آموزش مهارت های زندگی از نظر بهداشت روانی ضروری است و به نظر میرسد در حوزه تعلیم و تربیت ، چگونگی رویارویی با مسائل مذکور و ایجاد زمینه مناسب برای رشد افراد و افزایش ظرفیت روانشناختی و توانایی های روانی – اجتماعی ،برنامه ریزی و الزامهای خاصی را می طلبد .
از طرفی نتایج بررسی های مختلف نشان داده است که سبک های مقابله ای افراد در برابر مشکلات و مسائل زندگی متفاوت است ، برخی هنگام مواجهه با مشکلات ، می کوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و با استفاده از راهبرهای مؤثر با موقعیت مقابله کنند ، عده ای در مواجهه با مشکلات به جای مقابله سازگارانه با مسائل ، سعی می کنند به روشهای مختلف مانند : کناره گیری ، افسردگی ، پناه بردن به الکل و مواد و سایر راهبرهای نا کارآمد ، از رویارویی با مشکلات اجتناب کنند. بنابراین مقدار تنیدگی که فرد تجربه می کند ممکن است تحت تأثیر توانایی فرد در مقابله مؤثر با رویداد ها و موقعیتها ی تنیدگی زا باشد . پژو هشگران با بررسی راهبردهای مقابله ای افراد موفق و نا موفق نشان دادند ، افرادی که بطور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله میکنند ، افرادی هستند که خود را به مجموعه ای از مهارت ها تحت عنوان مهارت های زندگی مجهز کرده اند (کلینکه، نقل از محمد خانی ، 1380 ). براین اساس ، می توان گفت مهارتهای زندگی تواناییها و مهارت های عملی هستند که موجب رفتارهای مثبت و سازگارانه گردیده و برای احساس موفقیت ، توانمندی و شادکامی در زندگی روزمره مورد نیاز می باشد ( سازمان جهانی بهداشت ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ،1377 ). ویژگی برجسته این برنامه ها آموزش مهارت های شناختی – رفتاری است که در اصلاح مشکلات رفتاری یا روانشناختی مؤثر تشخیص داده شده اند (بوتوین ، 1983 ؛ نقل از ناصری و نیک پور ،1383 ). این مهارت ها توانایی هایی هستند که منجر به ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر ، انجام مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود و دیگران صدمه می زند ، می شود . برهمین اساس در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی برای آماده نمودن افراد ، هنگام مقابله با مشکلات و ایجاد رفتارهای مثبت و در نتیجه دستیابی به زندگی موفقیت آمیز مورد توجه روانشناسان و دست اندر کاران نظامهای آموزشی قرار گرفته است و امروز بخشی از برنامه های درسی سطوح گوناگون تحصیلی به آموزش زندگی اختصاص دارد (ادیب و فردانش،1382). در اهداف آرمانی آموزش و پرورش ایران نیز تحت مضامین گوناگون به آموزش مهارتهای زندگی تاکید شده است، که این موارد عبارتند از:
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی بررسی رابطه بین عزت نفس و شیوه های تربیتی والدین با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 103
چکیده :
پژوهش حاضر برای بررسی رابطه بین عزت نفس و شیوه های تربیتی والدین انجام گرفته است. برای این منظور نمونه ای به حجم 250 نفر از دانش آموزان دختر به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. دو پرسشنامۀ شیوه های فرزند پروری و عزت نفس کوپر اسمیت به عنوان ابزارهای پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند. هر دو پرسشنامه را خود دانش آموزان تکمیل کردند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از روش آماری SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که : 1 ) بین شیوه فرزندپروری دموکراتیک با غزت نفس دانش آموزان همبستگی مثبت در سطح اطمینان 95% وجود دارد. (05/0 = 56/0 = r) ؛ 2 ) بین شیوه فرزند پروری سهل گیر والدین با عزت نفس رابطه مثبت وجود دارد. (05/0 = 13/0 = r)؛ 3 ) بین شیوه فرزند پروری دیکتاتوری والدین با عزت نفس رابطه منفی وجود دارد. (05/0 = 25/0 = r)؛ 4 ) بین میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین دموکراتیک و میانگین عزت نفس دانش اموزان با والدین سهل گیر تفاوت معناداری وجود دارد. (05/0 = 12/3 = t)؛ 5 ) بین میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین دموکراتیک و میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین دیکتاتور تفاوت معنادار وجود دارد. (05/0 = 05/3 = t)؛ 6 ) بین میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین سهل گیر و میانگین عزت نفس دانش آموزان با والداین دیکتاتور تفاوت معنادار وجود ندارد. (05/0 = 11/0 = t)؛ 7 ) با مقایسه هر سه میانگین به وسیله به وسیله تحلیل واریانس نشان داده شد که بین میانگین هر سه شیوه فرزند پروری والدین و عزت نفس دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد. (05/0 = 12/1 = F) کهشیوه دموکراتیک در افزایش عزت نفس دانش اموزان مؤثرتر است.
مقدمه
آیا احساس ارزشمندی (عزت نفس) فرزندان یااحساس حقارت آنان یا نگرشهای تربیتی والدین مرتبط است ؟ آیا می توان از روی سبک تربیتی خانواده به میزان عزت نفس فرزندان پی برد ؟ هر انسانی به تناسب موقعیت و شرایط زندگی، یک تجربه ذهنی از خود و دیگران دارد و زیر کیفیت، استواری و ثبات این تجربه ذهنی که از آن به «عزت نفس» تعبیر می شود. شالوده و زیر بنای شخصیتی هر انسانی است که اگر خدشه دار شود، اثرات ناگواری بر عملکرد زندگی فرد می گذارد. تحقیقات روان شناسی در زمینه عزت نفس بیانگر این است که همواره با کاهش عزت نفس، افسردگی، اضطراب و کاهش سلامت عمومی بدن، بی تفاوتی و احساس تنهایی، تمایل به اسناد شکست به دیگران، عدم رضایت شغلی، کاهش عملکرد و عدم موفقیت تحصیلی و ... بوجود می آید (کوپر اسمیت، 1967، به نقل ازحاجیزاده). هم چنین مید (1934) معتقد بود که عزت نفس بطور وسیعی ناشی از ارزیابی دیگران است و هافمن نیز تأکید داشت که نحوه ارتباط مادر با کودک در ایجاد تصور مثبت از خود و عزت نفس مژثر است و همینطور ارتباط تنگاتنگی میان پدر و عزت نفس نوجوان میتوان مشاهده نمود (هافمن و همکاران 1988 ترجمه بحیرایی و همکاران). با توجه به تحقیق انجام شده، ضروری است که در مورد رابطه عزت نفس و والدین توجه کافی شود، زیرا محیط خانواده، اولین و با دوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد اثر می گذارد. حس عزت نفس موهبتی ارث نیست، چرا که ازطریق ژن منتقل نمی شود بلکه با تمرین و ممارست به دست می آید. شکل گیری این از همان نخستین سالهای زندگی آغازمی شود و مابه عنوان پدر یامادر نقش مهمی در روند شکل گیری آن داریم. از انجایی که نوجوانان امروز، آینده سازان فردای جامعه می باشند، لذا شناخت روحیات و ویژگیهای این گروه ازاهمیت خاصی برخوردار است، چرا که با شناخت این خصوصیات می توان برنامه های مناسب هر سن را تعیین نمود و مشکلات را بهتر حل کرد. امید است که نتایج این تحقیق بتواند راهگشای مادران، پدران و مربیان و کلیه دست اندرکاران تعلیم و تربیت جامعه باشد و زمینه ای فراهم نماید که در آن فرزندان و آینده سازان این جامعه با کفایت تر، شایسته تر و دارای احساس ارزشمندی بیشتری باشند.
بیان مسئله
خانواده یکی از عوامل اساسی شکل گیری شخصیت کودک و اولین بذر تکوین رشد فردی و پایۀ اساسی بناء شخصیت آدمی است زیرا کودک در بیشتر حالات خود مقلّد پدر و مادر در خوی و رفتار آنها است. تردیدی نیست که خانواده اثر عمیق و پایدار در پی ریزی رفتار فردی کودک و برانگیختن روح زندگی و آرامش درونی او دارد. کودک در خانواده زبان می آموزد، برخی از روشهای اخلاقی را کسب میکند و به خصلتهای گوناگون متّصف می شود. خانواده سهم بسزائی در بنای تمدن انسانی و برپا داشتن روابط همکاری بین مردم دارد. هنر آموختن اصول اجتماع و قواعد ادب واخلاق به انسانها، به عهده خانواده است. به اعتقاد ما اگر چه همۀ کودکان دنیا دارای والدین هستند، ولی می توان گفت که تنها عدۀ محدودی از این والدین صلاحیت تربیت کردن و مربی بودن را دارا می باشند. همچنین اگرچه همۀ والدین در دنیا خواهان خیر و سعادت فرزندان خودهستند و زحمت زیاد و نیز بر حسب شرایطی زیستی، اجتماع و اقتصادی خود، تا سر حد امکان می کوشند تا نیازهای مادی و معنوی کودکان خود را به بهترین صورت تأمین نمایند، ولی متأسفانه این امر، اغلب به علت کمبود و گاهی عدم آگاهی های درست از روشهای تربیتی نتیجۀ معکوس می دهد. ...
فرمت پروپوزال ها word و قابل ویرایش
شامل:
اثر بخشی شن بازی درمانی در کاهش پرخاشگری
بررسی ابعاد هوش هیجانی بین دانشجویان
اثر بخشی دوره های آموزشی مربیان مهد کودک
اثر بخشی درمان فراشناخت
بررسی رابطه طرحواره های ناسازگاری اولیه
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی مقایسه رنگ قرمز و مشکی در عزت نفس دانش آموزان مقطع ابتدائی و راهنمای شهرستان ابهر با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 97
چکیده:
هدف ازتحقیق حاضرمقایسه رنگ قرمزومشکی و عزت نفس دانش¬آموزان مقطع دانش¬آموزان ابتدایی وراهنمایی شهرستان ابهرکه فرضیه تحقیق عبارت است ازبین دانش¬آموزانی که تمایل به رنگ قرمز و مشکی دارند از لحاظ عزت نفس تفاوت معنی داری وجودداردکه جامعه مورد مطالعه عبارتنداز: دانش-آموزان دختر مقطع سوم راهنمایی و پنجم ابتدایی شهرستان ابهراست که طبق آمار بدست آمده از بین 5 مدرسه راهنمایی و دهها مدرسه ابتدایی که 120نفربه عنوان نمونه انتخاب گردیده ازمون عزت نفس کوپراسمیت بر روی آنها به شیوه گروهی اجرا گردیده است که جهت آزمون فرضیه تحقیق از روش اماری t متغیر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که به جای دانش آموزان تمایل به رنگ قرمز و مشکی از لحاظ عزت نفس تفاوتی وجود ندارد. چون t محاسبه شده برابر906/1از t جدول 671/2با درجه ازادی 118درسطح معنی داری 5%کوچکتراست پس فرضیه خلاف ردشده است.
مقدمه:
قبل ازاین که دوباره خودپنداری هویت وعامل بودن بحث کنیم بد نیست قدری مکث کنیم وعقیده اساسی ای را که افراد زیادی به آن پای بند هستند به چالش بطلبیم یعنی بهترین راه برای افزایش دادن انگیزش دیگران این است که عزت نفس آنها ر ابالا ببریم اموزگاران کارفرمایان مربیان همواره بااشتیاق میگویند برای با انگیزه کردن دانش آموزان وکارمندان و ورزشکاران بایدعزت نفس آنها را بالابردکاری اینک که آنها از آنچه هستند احساس رضایت کنند بعد ببینندکه چه چیزهای شگفت اوری اشکارمی شودبالابردن عزت نفس هدف خوبی است هرچه باشدعزت نفس یاشادبودنهمبستگی مسبت داردامامشکل تقویت کردن عزت نفس به عنوان مداخله انگیزش این است که تقریبا هیچ یافته ای وجود نداردکه نشان دهدعزت نفس موجب چیزی میشودبلکه عزت نفس راکل موفقیت هاوشکست هابه وجودمی اوردوچیزی که باید بهبود یابد عزت نفس نیست بلکه بهبود مهارتهایی برای پرداختن به دنیااست(سگدیمن نقل شده درازار1994)به عبارت دیگردر رابطه عزت نفس با عملکرد خود عزت نفس متغییرعلنی نیست دراین رابطه دوپزوهشگرنتیجه گرفتندکه عزت نفس عمدتانتیجه متراکم موفقیت ها وشگفت هامرتبت باپیشرفت است و تاثیرمهمی برپیشرفت بعدی ندارد(هلک وون اکن19959)همین پزوهشگران به امتیاز مدل پرورش مهارت به عنوان بهترین روش برای ساختن خود پنداره قوی و انعطاف¬پذیری درکودکان دوره ابتدایی اشاره کردند. نکته مهم نهفته دراین نقل قول جهت تأثیر عینی بین عزت نفس و پیشرفت زایندگی عملکرد خود است. عزت نفس و پیشرفت همبستگی مثبت باهم دارند(بولس1999) اما بالا رفتن عزت نفس موجب بالارفتن پیشرفت نمی شود بلکه افزایش پیشرفت بالارفتن عزت نفس را بالامی اورد (بیرن1984و1986وهارتر1993)عزت نفسشان که زندگی چگونه می¬گذرد اما این منبع انگیزشی نسبت که به افراد امکان دهدکاری کنندکه زندگی خود پیش برود نتیجه میگیریم میگوییم شواهد وجود نداردکه نشان دهدتقویت کردن عزت نفس افراد عملکرد آنها را بهبود خواهد بخشید (بامینروهمکاران2003). افرادی که عزت نفس پایینی دارند از سطح بسیار بالایی اضطراب رنج میبرند مهمترین امتیاز عزت نفس بالا این است که خوددربرابرافسردگی واضطراب محافظت میکندبنابراین عزت نفس پایین افراد را در برابراضطراب آسیب پذیر میسازد اما چون عزت نفس پایین بدان است که به معنی آن نیست که سعی دربزرگ کردن عزت نفس خوب است درواقع عزت نفس بزرگ شده جنبه شیوه¬ای دارد افرادی که خودانگاره بزرگ شده¬ای دارند وقتی خودانگاره مطلوب آنها تهدید میشود(مارشال1386).
فهرست
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول : کلیات تحقیق 2
مقدمه 3
بیان مساله 5
اهمیت و ضرورت تحقیق 6
هدف تحقیق 7
فرضیه تحقیق 8
فصل دوم : پیشینه و ادبیات 9
تاثیر سه رنگ اصلی در زندگی 10
توصیف رنگهای اصلی 12
رعایت اعتدال 15
نقش رنگها در بهبود بخشیدن به زندگی 15
سبز لیمویی 16
سبز کله اردکی 17
بنفش 18
نارنجی پررنگ 19
سیاه 20
رنگ قرمز 21
تاثیرات رنگها بر شخصیت کودکان 22
واکنش عمومی نسبت به رنگ 24
صورتی 25
زرد 26
آبی 27
قهوه ای 28
فهرست
عنوان صفحه
تحقیقات پروفسورلوشر در مورد تاثیر رنگها بر شخصیت 29
تاثیر باور نکردنی رنگ ها بر آرامش انسان 33
مسئله عزت نفس 36
خود پنداره 40
طرحواره های خود 41
خودهای ممکن 45
ناهمخوانی شناختی 50
نظریه ادارک خویشتن 52
هویت 54
نقش ها 55
اتکا به تجربه خویش 57
رویکردی منحصر به فرد به مشاوره 60
خودو گرایش به سمت شکوفایی 62
شرایط ارزش 63
ناهمخوانی 64
آزمون های روان شناختی 65
پژوهش در نظریه راجرز 66
پژوهش در نظریه راجرز 67
ارزیابی درمان فرد مدار 68
رشد خود در کودکی 69
توجه مثبت 70
سئوال هایی در مورد ماهیت انسان 73
درمان فرد مدار 74
گروهای رویارویی 75
فهرست
عنوان صفحه
تحقیقات انجام شده 77
تحقیقات انجام شده 78
فصل سوم : روش تحقیق 80
جامعه آماری 81
روش نمونه گیری 82
روش آماری مربوط به فرضیه ها 84
فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل داده 85
جدول 1-4 86
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها 88
جدول 2-4 89
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری 90
بحث و نتیجه گیری 91
پیشنهادات 93
محدودیت ها 94
منابع و ماخذ 95
ضمائم
دانلود پایان نامه آماده
پایان نامه رشته روانشناسی بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش آموزان دبیرستان دخترانه شهرستان نظر آباد با فرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 110
چکیده:
پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه بین عزت نفس و افکار غیر منطقی در دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظراباد می باشد فرضیه هایی که به معرض ازمایش گذاشته شده اند عبارتند از:1-ایا بین عزت نفس و افکار غیر منطقی رابطه وجود دارد یا نه؟ 2-ایا بین عزت نفس با ضرورت تاثیر و حمایت از جانب دیگران وجود دارد یا نه؟ 3-ایا بین عزت نفس با انتظار بیش از حد از خود رابطه وجود دارد یا نه ؟4-ایا بین عزت نفس با تمایل به سرزنش رابطه وجود دارد یا نه؟5-ایا بین عزت نفس با واکنش به ناکامی رابطه وجود دارد یا نه؟6-ایا بین عزت نفس با بی مسولیتی عاطفی رابطه وجود دارد یا نه؟7-ایا بین عزت نفس با نگرانی بیش ازاندازه توام با اضطراب رابطه وجود دارد یا نه؟8-ایا بین عزت نفس بااجتناب از مشکلات رابطه وجود دارد یا نه؟9-ایا بین عزت نفس با وابستگی رابطه وجود دارد یا نه؟10-ایا بین عزت نفس با در ماندگی نسبت به تغییر رابطه وجود دارد یا نه؟11-ایا بین عزت نفس با کمال گرائی رابطه وجود دارد یا نه؟
گروه نمونه این پژوهش شامل 50نفر از دانش اموزان دبیرستانی دخترانه شهرستان نظر ابادکه به صورت تصادفی انتخاب شدند و روی انها پرسشنامه عزت نفس و باور های غیر منطقی انجام شد کهپس از ان از روش اماری ضریب همبستگی پیرامون استفاده شد که نتیجه به دست امده به شرح زیر می باشد :
در بررسی رابطه بین عزت نفس و تمایل به سرزنش در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و واکنش به ناکامی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و اجتناب از مشکلات در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد .
در بررسی رابطه بین عزت نفس و وابستگی در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
در بررسی رابطه بین عزت نفس و درماندگی نسبت به تغییر در بین دانش اموزان رابطه وجود ندارد.
اما در 6فرضیه دیگر رابطه معنی دار وجود دارد که در فصل های بعدی گفته شده است .
مقدمه:
هر انسانی بر اساس ملاک ها و معیارهائی که در اختیار دارد ،همواره خود را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد و میزان کا رائی،موفقیت و ارزشمندی خویش را تعیین می نماید . مفاهیمی که در شکل گیری عزت نفس مهم به نظر می رسد عبارتند از: خود ،ادراک هر فرد از خود (شکل گیری تصویر بدن در ذهن)، مفهوم هر فرد از خود (رشد گرایش عاطفی و ارزشی نسبت به بدن و روان خود ، ارزشیابی خود .به موازات تغییر و تحولاتی که در جسم انسان صورت می گیرد روان او هم دستخوش تغییراتی می گردد در این مسیر خود که در مرکز ساختارروانی انسان قرار دارد و به عنوان منبع و مرجع فعالیت های فکری،عاطفی و رفتاری انسان ایفای نقش می کند ، شکل می گیرد ، جسم و روان انسان هر کدام از بخش های متفاوتی تشکیل شده است .تشخیص به موقع نیتزهای کودک و پاسخ به موقع و متعادل به انها در رشد اعتماد به نفس او بسیلر موثر است ، البته این نکته بسیار مهم است که نیازهای انسان در دورانهای مختلف دستخوش تنوع و تغییر می گردد (دکتر اسدالهی،موسوی 1376)در رابطه با افکار غیر منطقی ایس معتقد است که ریشه رفتار غیر انطباقی فرد را باید در ان جستجو کرد ،اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی است انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و اشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصویری که او از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطرابش می شوند به نظرایس که از نظریه پردازان اختلالات می باشد افکار و عواطف کنشهای جداگانه ای نیستند از این رو تا زمانیکه تفکر فرد غیر منطقی و غیر عقلانی باشد عواطف فرد نیز مختل خواهد شد و انسان افکار غیر منطقی را به طور مدام برای خود تکرار میکند بنابراین جنبهای از صفات پایدار شخصیت را این باور ها تشکیل می دهند و همواره در رفتار و عواطف او متجلی می شوند .ابرت ایس بنیانگذار نظریه عقلانی –عاطفی معتقد است که اختلالات عاطفی ناشی از باورها واعتقادات غیر منطقی است . بتسون 1972،باور بخشی از تصورات همیشگی یاقضایای تلویحی در ارتبات بین انسان و محیط می دانند که ممکن است این قضایا درست یا نادرست باشد . (شفیع ابادی ، 1371)
طرح مسئله:
مسئله عزت نفس و مقوله خود ارزشمندی از اساسی ترین عوامل و رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است .برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و نو اوری ،سلامت فکری و بهداشت روانی ، رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی عزت نفس و احساس خود ارزشمندی فرد دارد. امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کم روئی و گوشه گیری ، لجبازی و پرخاشگری و تنبلی و کندرویبه عنوان اولین یا مهمترین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس ، تقویت اعتماد به نفس و مهارت های فردی و اجتماعی انان می پردازد.(بیابانگرد1373)
ارضای نیاز به عزت نفس به احساساتی از قبیل :اعتماد به نفس،ارزش ،قدرت ،لیاقت ،کفایت و مفید مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد . اما بی اعتنائی به نیازها موجب احساساتی از قبیل حقارت ، ضعف و درماندگی می شود این احساس ها به نوبه خود یا به وجود اورنده دلسردی و یاس اساسی خواهندشد ویا این که گرایش های روان را به وجود خواهند اورد . (بیابانگرد 1373)
تعدادی از صاحب نظران فرض می کنند که یکی از مهمترین راههایی که افراد اولویت هایشان را سازمان بدهند در ارتباط با هدف عالی حفظ عزت نفس است بر طبق این دیدگاه افراد جهت حفظ یک تصویر مثبت از خودشان ،هم در چشم دیگران و هم در چشم خودشان، تلاش می کنند. در روانشناسی بالینیمخدوش شدن عزت نفس مراجعان از اهمیت ویژه ای برخوردار است این امر ممکن است با تصدیقی که درمانگر مورد افسردگی یا عدم توانائی مراجع برای مقابله با ان دارد یا از طریق کمک درمانی صورت می گیرد . عزت نفس پایین همچنین به عنوان علامت اصلی افسردگی محسوب می شود منظور از اصلاح عزت نفس عمدتا ارزشیابی ذهنی است مبنی بر اینکه شخص با ارزش است بر عکس شخصی است بد،ناشایست،بی ارزش. بنابراین عزت نفس قسمت ارزشیابانه خود پنداری است اصطلاحی که دامنه وسیع تری داشته و شامل باورهایی در مورد جنبه های نسبتا خاص خویشتن همچون توانائی موسیقی، هویت و غیره به علاوه همه ارزشیابی هایی همچون پذیرش خود و عزت نفس می باشد (علی پور 1373)و با توجه به مطالب گفته شده و عنوان پژوهش ((بررسی رابطه بین افکار غیر منطقی و عزت نفس ))که می توان مسئله تحقیق را به صورت ذیل کرد
ایا بین افکار غیر منطقی و عزت نفس رابطه معنی داری وجود دارد.