تحقیق در مورد اوضاع سیاسى,مذهبی ایران در آستانه ظهور اسلام

تحقیق در مورد اوضاع سیاسى,مذهبی ایران در آستانه ظهور اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:25

 

 

 

 

 

 

  فهرست مـطالب

 

 

بیان مسئله                       1

 

واژگان کلیدی  2

 

مقدمه                        2

 

بحران سیاسی  3

 

بحران دینی  8

 

جغرافیای مذهبی 11

 

نتیجه                                                             15

 

پی نوشت ها  16

 

منابع  20

 

 

 

تحقیق پیرامون چگونگى و چرایى گسترش نسبتا سریع دیانت اسلام در ایران در قـرون

اولیه هجرى از جمله مباحثى است که هنوز مورد توجه و عنایت پژوهشگران عرصه تاریخ است.

آگاهى از چند و چون اوضاع سیاسى, مذهبى ایران در آستانه ورود اعراب مسلمان ما را در فهم علل و عوامل ترک آئین قدیم و گروش به سوى اسلام از سوى ایرانیان رهنمون مى سازد.

مدعاى مقاله حاضر این است که حاکمیت ساسانى در آخرین ایام خود گرفتار بحران در ساختارهاى سیاسى, مذهبى شده بود و این امر بیش از هر چیز در سقوط ایشان دخیل بود.

               واژه هاى کلیدى: ایران, ساسانیان, آئین زرتشت, اسلام. مقـدمـه

تاریخ ایران در اوایل دوره اسلامى, یکى از مقاطع حساس تاریخ این مرز و بوم است. اوضاع و احوال ایران در این عصر, متإثر از ورود اعراب مسلمان به ایران و حاصل برخورد دو نظام اجتماعى, فرهنگى و اعتقادى متفاوت بود. روند چگونگى پذیرش دیانت اسلام و ترک آیین قدیم از سوى مردم ایران و نتایج ناشى از آن, از مهمترین مسائل قابل بحث در این مقطع زمانى است. در این زمان شکل گذشته جامعه ایرانى که تقریبا هزار سال داراى وحدتى نسبى بود, بتدریج تغییر کرده, پیوند خود را با بخشى از میراث باستانى خویش, گسست و چهره اى نسبتا متفاوت با گذشته پیدا کرد; زیرا ورود اسلام به ایران, تإثیر محسوسى در ساختارهاى سیاسى, اجتماعى, فرهنگى و اقتصادى به جا نهاد که پاره اى از آن ها تا امروز نیز ادامه یافته است. به عبارت دیگر: این دوره یکى از معدود دوره هاى انتقالى (گذر) در تاریخ ایران است که علاوه بر ایجاد تغییرات ظاهرى (فروپاشى یک سلسله و روى کار آمدن حاکمیتى دیگر) تحولات محسوس در بنیان هاى سیاسى و اجتماعى به وجود آورده است.

شناخت دقیق این تحول بزرگ مستلزم بازشناسى ساختار سیاسى, مذهبى امپراتورى ساسانیان در آخرین ایام پادشاهى ایشان است. زیرا علاوه بر عامل بیرونى شرایط درونى جامعه ایرانى نیز در سقوط این دولت دیرپا موثر بود.

 

 

 

بحران سیاسى

آنچه در شامگاه عهد ساسانى بر ایران گذشت, تا حد زیادى از بحران سیاسى در ساختار قدرت این نظام از بدو تإسیس نشإت مى گرفت و بازتاب و نتیجه عملکرد شاهان ساسانى در طول حکومت, مخصوصا دوران اوج اقتدار آنان, یعنى عصر اصلاحات انوشیروان بود. نظام مبتنى بر تمرکز در دین و سیاست, که ویژگى اصلى و نمایان دولت ساسانى نسبت به اسلاف خود محسوب مى شد, اگرچه در حفظ مرزها و در نتیجه استقلال سیاسى ایران در میان دشمنان شرقى (هیاطله و ترکان) و غربى (رومیان) نقش مهمى داشت در سقوط و اضمحلال ایشان نیز مهم ترین عامل بود.

تشکیل دولت ساسانى, که خود پاسخى به بحران هاى ایجاد شده در اواخر عهد اشکانى بود, به واسطه سیاستگذارىهاى خاص, به ظهور بحران هاى جدید در زمینه هاى سیاست, اجتماع و مذهب انجامید که دوره پادشاهى ((قباد)) نقطه اوج آن بود.
على رغم برترى شایان توجه حکومت ساسانى نسبت به اشکانیان در امر تمرکز بنیادهاى سیاسى, دینى و اقتصادى, در سراسر عصر حاکمیت ایشان, نوسان بین تمرکز و عدم تمرکز یا به تعبیرى نزاع و رقابت میان شاه و اشراف برقرار بود; به عبارت دیگر ((در دوره ساسانیان نیز رسم ملوک الطوایف اشکانیان با کمى تفاوت ادامه داشت.))(1) هم چنین کاربرد کلمه شاهنشاه و شاه شاهان در این دوره که نشانه وجود شاهان محلى در طول حکومت ساسانى, و عدم تمرکز کامل بوده, سرانجام به نزاع میان شاه و اشراف انجامید و مانع از ایجاد تعادل و توازن در نظام سیاسى و اجتماعى ایران در دوره ساسانى گردید; به طورى که تنها چند تن از سى و شش پادشاه ساسانى, بیش از ده سال سلطنت کردند و در طول چهار سال پس از سقوط خسرو پرویز از 628 تا 632م, دوازده نفر بر سریر سلطنت تکیه زدند که عمر سلطنت برخى چند روزى بیش نبود.

تداوم قدرت ملوک الطوایف دوره اشکانى که منجر به افزایش قدرت نیروهاى گریز از مرکز یعنى خاندان ها و اشراف ایالات و ولایات مى شد, با تمایلات مرکز طلبانه و استبدادى خاندان ساسان که خواهان تسلط هرچه بیش تر بر همه طبقات و لایه هاى اجتماعى بودند, منافات داشت. هم چنین تضعیف ملوک الطوایف و مقید کردن اشراف به دربار و تفویض مشاغل موروثى به ایشان که از بارزترین اقدامات بنیان گذاران این سلسله بود, توسط برخى جانشینان قدرتمند ایشان پى گیرى شد, که در این بین مى توان به اقدامات یزدگرد اول, هرمز دوم, بلاش, قباد و بالاخره اصلاحات انوشیروان که در جهت خنثى کردن قدرت اشراف کهن و نیز افزایش قدرت مرکزى بود, اشاره کرد. با این حال در برخى دوره ها که پادشاه از قدرت کافى برخوردار نبود, دربار و جامعه, صحنه قدرت نمایى اشراف مى شد. از این که فقط چهار پادشاه ساسانى خود جانشینان خویش را انتخاب کرده اند(2) و براى نشستن بر تخت پادشاهى همواره پشتیبانى اشراف و روحانیون ضرورى بود(3), مى توان به میزان نفوذ طبقه اشراف پى برد.
عصر قباد نقطه عطفى در درگیرى شاه و اشراف بود. گرچه وى با استفاده از قیام مزدک خشم توده ها را در جهت تضعیف اشراف بزرگ به کار گرفت, ولى در نهایت فرزندش انوشیروان توانست طى اصلاحات اقتصادى, اجتماعى و با تکیه بر اشراف خرد, (دهقانان و اسواران) میل سرکش اشراف کهن را تا حدود زیادى مهار کند. هر چند اقدامات وى غیر مستقیم ناشى از قیام مزدکیان و در جهت خلع سلاح ایشان بود, تقویت دهقانان و تضعیف بیش تر اشراف کهن را نیز در پى داشت و از این جهت که به هرج و مرج و آشفتگى ناشى از قیام مزدک خاتمه داد, با اقبال برخى اقشار جامعه روبه رو شد.

 



خرید و دانلود تحقیق در مورد اوضاع سیاسى,مذهبی ایران در آستانه ظهور اسلام


تحقیق در مورد اثبات نبوت پیامبر

تحقیق در مورد اثبات نبوت پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:49

 

 

 

 

 


بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست .



خرید و دانلود تحقیق در مورد اثبات نبوت پیامبر


مقاله در مورد امام حسن(ع)

مقاله در مورد امام حسن(ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:8

 

  

چکیده

 

اسم آن بزرگوار حسن است و این اسم از طرف پروردگار عالم به ایشان عنایت شده است. از امام سجاد روایت است که چون حضرت مجتبی علیه السلام به دنیا آمد، جبرییل بر پیامبر (ص) نازل شد و از طرف حق تعالی گفت: چون منزلت امیرالمؤمنین نسبت به تو به منزلة هارون نسبت به موسی است و اسم پسر هارون حسن بوده است، پس اسم او را حسن بگذارید. روایت منزلت روایتی است مشهور میان علمای اسلام، زیرا از طریق عامه و خاصه با سندهای متعددی از رسول اکرم روایت شده است که مکرراً فرموده اند: یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی. یعنی: «تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد آمد.» یعنی همچنانکه هارون در غیبت موسی، خلیفة موسی بود تو نیز خلیفة منی و فقط تفاوت در این است که پس از موسی پیامبرانی آمدند، ولی پس از من پیامبری نخواهد آمد.

مشهورترین کنیة آن بزرگوار ابومحمّد، و مشهورترین القاب او مجتبی و سبط اکبر است. آن بزرگوار چهل و هفت سال عمر کرد زیرا ولادت آن بزرگوار شب نیمة رمضان المبارک سال سیّم هجرت بود. آن حضرت هفت سال با جدّ بزرگوارش، و بعد از آن سی سال با پدر بزرگوارش زندگی کرد. مدّت امامت ایشان ده سال است.

حضرت حسن علیه السلام از هر جهت حسن است. جدّی چون رسول اکرم صلی الله علیه وآله داشت، و پدری چون امیرالمؤمنین، و مادری چون زهرای مرضیه. اگر از همة قوانین مؤثر در تشکیل شخصیت کودک مثل قانون وراثت بگذریم، برداشت فرزند از گفتار و کردار پدر و مادر را نمی توانیم انکار کنیم. وقتی جدّی چون رسول اکرم به قدری عبادت کند که پاهای مبارک او متورم شود و آیة طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی[1][1] (پیامبر ما بر تو قرآن را نازل نکردیم تا به مشقّت بیفتی) در حق وی نازل گردد، سبطی چون حسن تربیت می شود که بیشتر از بیست بار پیاده به مکه می رود و در بعضی از سفرها، پاهای مبارک آن حضرت متورم می شود. هنگامی که پدری چون امیرالمؤمنین علیه السلام در دل شب در وسط میدان سجّاده بیندازد و تکبیرها از او شنیده شود و از ترس و ابهت پروردگار عالم بنالد، پسری چون حسن تربیت میشود که موقع وضو گرفتن بدنش می لرزد و وقتی وارد مسجد می شود با تضرع می گوید: الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسئ فتجاور عن قبیح عندی بجمیل ما عندک یا کریم.


 



خرید و دانلود مقاله در مورد امام حسن(ع)