لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:3
فهرست و توضیحات:
۱.۱ خوان اول: نبرد رخش با شیر بیشه۱.۲ خوان دوم: بیابان بی آب۱.۳ خوان سوم: جنگ با اژدها۱.۴ خوان چهارم: زن جادو۱.۵ خوان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان۱.۶ خوان ششم: جنگ با ارژنگ دیو۱.۷ خوان هفتم: جنگ با دیو سفید۲ جستارهای وابسته۳ منابع [ویرایش]
رستم روز و شب میرفت و راه دو روزه را در یک روز میپیمود تا به دشتی رسید پر از «گور» بود و محل فرمانروایی شیری قدرتمند، رستم کمند انداخت، گوری گرفت، آتشی افروخت و شکار را بریان ساخت و خورد. «رخش» را یله کرد و خود شمشیر زیر سر نهاد و بخفت. پاسی ازشب گذشته، شیر بیامد و «یلی» خفته و اسبی آشفته بدید. نخست قصد کشتن اسب کرد رخش چنان بر سر شیر کوفت که نقش زمین گردید .رستم از خواب برخاست، شیری مرده دید و رخش را مورد نوازش قرار داد و بدو گفت: «اگر تو هلاک می شدی من با این شمشیر و سنان و گرز گران چگونه باید تا مازندران را می پیمودم. از این پس قبل از هرکاری مرا بیدار کن.» {فرمان برداری رخش} رستم پهلوان، این بگفت و زمانى دراز بخوابید. چون خورشید سر از کوه برآورد، تهمتن از خواب خوش بیدار گشت و تن رخش را بسترد و زین بر آن نهاد و یزدان نیکى دهش را یاد کرد و آنان به ادامه راه پرداختند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:78
شاهنامه فردوسی که در حدود پنجاه هزار بیت دارد، شامل قسمتهای اساطیری و داستانهای تاریخی و ملی است. این اثر جاویدان بر اثر نفوذ شدیدی که میان طبقات مختلف ایرانیان یافت در همه ادوار تاریخی مورد توجه بود، چنانکه همه شاعران حماسه سرای ایرانی تا عهد اخیر تحت تاثیر آن بوده اند، بدین ترتیب فردوسی را زنده کننده مجدد و بزرگی دیرین ملت ایران و نگاهدارنده زبان، فرهنگ و ادبیات و هنر ایرانی و برگزیدة جاویدان اتحاد ملی ایران باید دانست.[1]
فردوسی حدود چهار هزار بیت درباره پادشاهی انوشیروان سروده است که در اینجا به بررسی اشعار وی پرداخته میشود:
بر تخت نشستن انوشیروان و اندرز او به ایرانیان:
پادشاهی انوشیروان چهل و هشت سال بود. انوشیروان پسر قباد چون به تخت نشست اندرزهایی به ایرانیان داد وگفت : جملة هستی به فرمان خداست و … [2] کسری مردم را به دادگری خود نوید داد و کشور را به چهار بخش تقسیم کرد و باژ را تقلیل داد و آن را در سه قسط وصول کرد
[1] حقیقت ، عبدالرفیع، فرهنگ شاعران زبان پارسی، 1368 ، ص 431.
[2] دبیر سیاقی ، سید محمد ، نامورنامه باستان، 1379 ، ص 17.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:15
فهرست مطالب
اسفندیار
سهراب
خلاصه داستان:
عملکرد قهرمانان داستان:
تهمینه:
هجیر:
گژدهم:
افراسیاب:
گردآفرید:
سهراب:
کیکاووس:
رستم:
کنون رزم ویروس و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یک دیسک داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این دیسک باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب
چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار
جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف
برو حال می کن بدین دیسک هان! که هم نون و هب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزد مینی تاوراش بزد ضربه بر دکمه پاور اش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مَر آن دیسک را در درایو اش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت یکى لیست از نقشه دیسکت گرفت
در آن دیسک دیدش یکی فایل بود بزد اینتر آنجا و اِجرا نمود