ویژگیها
جرم سازمان یافته برچسبی است که به پدیده مجرمانهای زده میشود که به وسیله گروههای خاصی صورت میگیرد گروههایی که اصولاً مرتکب فعلهای مجرمانه خشن و سودآور میشوند. بعضی از این گروهها نیز مرتکب اعمال مجرمانه فراملی شده یا با سازمانهای مشابه دردیگر کشورها مرتبط هستند. در عین حال جرم سازمان یافته به عنوان شکلی از تبهکاری باید از دیگر مظاهرمجرمانهای که به وسیله گروههایی صورت یافته میگیرد که صرفاً عملیات مجرمانه خود را سازماندهی میکنند متمایز گردد.
گروههای جرم سازمان یافته همچنین لازم است از دیگر سازمانهایی که به ابزارها و روشهای این گروه پناه برده (متوسل شده ) ولی انگیزه فکری داشته واهدافشان با اهداف گروههای جرم سازمان یافته متفاوت است، متمایز گردند. و سرانجام جرم سازمان یافته نباید با فعالیت مجرمانهای مشتبه گردد که اگر به صورت جرم ظهور نمیکرد یک اقدام قانونی تلقی میشد.چنین فعالیتهایی به عنوان جرم گروهی یا تشکیلاتی شناخته میشوند.
تجربه ومشاهدات عینی نشان میدهد که گروههای جرم سازمان یافته تمام یا بخشی ازویژگیهای زیرین را دارا هستند:
1ـ هدف شرکای جرم این است که برای ارتکاب فعالیتهای مجرمانه براساس مبانی کم وبیش مستمر با هم متحد گردند. 2) هدف اصلی آنها تحصیل سود است. 3) آنها برای رسیدن به اهداف خویش چه در داخل گروه و چه در داخل گروه وچه در تعقیب مقاصد خارجی ا زخشونت به عنوان یکی از ابزار استفاده میکنند. 4) افساد مأموران دولتیو دیگران بخشی ا زروش کار(modus operandi) آنها است. 5) آنها با تقلب در پرداخت مالیات، فعالیتهای تجاری انحصاری وغارتگرانه، به دنبال افزایش منافع بوده و برای نفوذ در فعالیتهای اقتصادی مشروع و ایجاد تزلزل در آنها ازتأثیر فاسد کننده خویش استفاده میکنند. 6) آنها برای بازیابی وافزایش منافع خویش به تطهیر پول متوسل می گردند. 7) آنها اصولاً در یک محدوده ملی (داخلی ) به فعالیت میپردازند، حتی زمانی که شعبههای فراملی یا فعالیتهای فراملی دارند. 8) در جایی که گروه با تهدید سلامت جامعه و نظم عمومی یا دیگر مصالح اجتماعی و اقتصادی فعالیت میکند، حضور و فعالیتهای گروه تاثیر منفی برجامعه دارد. 9) آنها مکرراً و نه همیشه در یک تشکیلات پیچیده و با رهبری واحد در بالای هرم تشکیلات ، متمرکز و سازماندهی میشوند.10) از اعضای سازمان وفاداری به آن خواسته میشود و این وفاداری با نظم خشک وخشن اعمال میگردد به گونهای که در صورت قصور، سرکشی و یا خیانت مجازات مرگ را به همراه دراد. 11) عضویت در سازمان مبتی بر موفقیت شخصی از امتحاناتی است که در ارتباط با وفاداری به سازمان ، بی رحمی و مهارتهای تبهکارانه صورت میگیرد و در سازمانهایfarternal con- (دوستانه) این عضویت با یک شروع سّری همراه است. 12) سرّی بودن یکی از علامتهای شاخص این گروهها است.
اتحادیه اروپایی تعریفی مبتنی بر یازده ویژگی را برای جرم سازمان یافته مورد توجه قرار داده است ، این ویژگیها عبارتند از:
1ـ همکاری بیش ازدونفر2- وظیفه مشخص هریک از همکاران3- همکاری برای یک دوره طولانی یا غیرمشخص4- استفاده از شکلی از نظم و کنترل 5- در مظان ارتکاب جرمهای تبهکارانه سنگین بودن 6- فعالیت دریک سطح بین المللی7- استفاده از خشونت و ابزار دیگر مناسب برای ارعاب و تهدید 8- استفاده ازتشکیلات بازرگانی یا شبه تجاری9- ارتکاب مستمر تطهیر پول 10- تاثیرگذاری درامور سیاسی، رسانه های گروهی، ادارات عمومی ، مقامات قضایی و اقتصاد11- به دنبال منافع مالی و یا قدرت بودن.
برای تحقّق جرم سازمان یافته لااقل باید شش ویژگی از یازده ویژگی فوق وجود داشته باشد که 3 ویژگی شماره 1،5،11 برای تحقّق جرم سازمان یافته یا تشکیل گروه مجرمانه ضروری است.
پیش نویس کنوانسیون ملل متحد علیه جرم سازمان یافته از ارایه و پیشنهاد شناسایی ویژگیهای «جرم سازمان یافته » اجتناب ورزیده به جای آن ترجیج داد که با مشکل تعریف « جرم سازمان یافته » مواجه گردد.
گروههای جرم سازمان یافته در بعضی یا تمام این ویژگیها شریک هستند و در این شرکت به تشکّل سازمانی آنها یا بزرگ و کوچک بودن اندازه آنان و یا اینکه ریشه در بازار دارند یا به طور سازمانی متشکل شدهاند توجه نمیشود . بنابراین بعضی از آنها شامل گروههای بزرگی هستند که مستقیماً تشکیلاتی را درست میکنند که مدل سازمانی شرکتهای چند ملیتی قانونی را تقلید میکنند کما اینکه گروههای کوچکی را نیز شامل میشوند که با یک ماهیت جغرافیایی یا بازار محدود به فعالیت مشعول هستند. در حالی که اندازه گروه و عمر آن الزاماً ویژگیها ی متمایز کننده نیستند، در عین حال این ویژگیها قابلیت اریراد صدمه به جامعه و تهدید اجرای آن را آشکار میسازند.
گروه های جرم سازمان یافته معاصر همچنین تمایلاتی را به سوی پیچیدگیهای سازمانی بزرگتر نشان میدهند که این تمایل منعکس کننده واقعیتهای مربوط به اوضاع و احوال و خصوصاً فرصتهایی است که ناشی از محرکهای جوامع مدرن، بازارهای جهانی احوال و خصوصاً فرصتهایی است که ناشی از محرکهای جوامع مدرن،بازارهای جهانی و سیستمهای جهانی است. در این معنا جرم سازمان یافته، جهت اجتناب از برخی تحریفهای هوشمندانه مبتنی بر فرضهای صطحی و رنگارنگ ناشی از مفاهیم افسانهای این پدیده کیفری، به عنوان یک «سیستم» و نه یک همکاری مورد بررسی وتوصیف قرار گرفته است. ویژگیهای شاخص این سیستم عبارتند از:
الف) سازمان منظم ارکان مجرمانه و غیرمجرمانه آن.
ب) ارتباطات مختلف بین عوامل سیستم و سیستمهای فرعی مختلف.
ج) وحدت هدف(که عبارت است از: جستوجوی قدرت ازطریق به دستآوردن متجاوزانه سرمایه و تأثیر کنترل کننده آن بردیگران).
د) ویژگی فراملّی.
برای تحققّ این شرایط و یا درنتیجه این شرایط گروههای جرم سازمان یافته جهت به دستآوردن امتیاز از تمامی فرصتهای موجود، خصوصاً فرصتهای بازار وجهت پاسخگویی به حوادثی که ممکن است تأثیری منفی برآنها داشته و یا به طور مثبت به نفع آنها باشد انعطافپذیری و انطباقپذیری را توسعه دادهاند.
ساختار این گروهها که عموماً درآمریکای شمالی و اروپا و اکنون به خوبی در مناطق دیگر مورد بررسی قرار گرفته است، به طور قابل توجهی متفاوت بوده ونه ماهیت آنها، شرایط فرهنگییی که از آن ناشی شدهاند، نیازشان به بقأ و رشد و مهارتشان در تغییر شرایط و اوضاع و احوال بستگی دارد. دامنه تنوع ساختاری شامل گروههای زیرین است: گروههای برادرانهای که ممکن است شامل تعدادی از«خانوادهها» باشد که ساختارهای دیگری برای هماهنگ کردن عملیات خود داشته وممکن است به صورت یک اتحادیه شبیهسازی شده باشند. گروههای نژادی یا ملّی که به عنوان شبکههایی براساس چنین وابستگیهای نژادی عمل میکنند. و گروههایی از نوع تبهکاران و اراذل و اوباش که به وسیله هدف مشترکشان – تحصیل متجاوزانه منافع – دور هم جمع شدهاند که ممکن است مبتنی بر نژادپرستی باشد یا نباشد.
ساختارهای این گروهها و روابطشان همچنین براساس فعالیتهای مختلفی که انجام میدهند یا فرصتهای خرید و فروش که برایشان پیش میآید، متفاوت است. بنابراین تفاوتها براساس مناطق و دیگر عوامل است.
تشخیص ویژگیهای سازمانهای جرم سازمان یافته الزاماً مرز دقیق بین آنها را مشخص نمیکند. تقریباً هر ماهیت مجرمانهسازمان یافتهای عوامل چندگانه را منعکس مینماید. به علاوه ساختارهای جدید نشان میدهد که تا چه حدی آنها به وسیله عوامل فرصت طلبانهای شکل گرفتهاند که میتوانند برای اقدام مجرمانه مفید بوده یا ضرر داشته باشند. سرانجام باید گفته شود که ویژگیها و انواع سازمانها و همچنین سلسله مراتب آنها مورد پافشاری بیجهت قرار نمیگیرند.
در واقع جرم سازمان یافته انعطاف و نسبت به فرصتها و حوادث مختلف تغییر پذیر است ولی سازمانهای مجرمانه خصوصاً نسبته به فرصتهای سودآور و فشارهای ناشی از سیاستها واعمال عدالت کیفری حساس هستند. این گروهها همچنین نسبت به شرایط اجتماعی، فرصتهای در حال تغییر، تکنیکهای مدیریت پیشرفته و فرصتهای سودمند، سازگاری و انطباق پیدا میکنند. دگرگونی آنها اصولاً فرصت طلبانه بوده و به ندرت براساس عقیده و نظر میباشد. با وجود این، بعضی از مدلهای تشکیلاتی با ثبات، تمایل به حفظ ویژگیهای خود داشته و میخواهند نسبت به تغییرات، کمتر انعطاف پذیر و آسیبپذیر باشند. این مطلب به این معنا نیست که فعالیت آنها یا روش کار آنها(modus operandi) بر اساس فرصتهای اتفاقی جدید تغییر و تحول پیدا نکند، بنابراین برای فرار از تکنیکهای جدیدی که به وسیله اجرای قانون جهت شناسایی و دستگیری آنها مورد استفاده قرار میگیرد فعالیتهای آنهااز موضوعی به موضوع دیگر تغییر یافته و روشها عوض میشود یعنی فعالیتها برای به دست آوردن سود بیشتر وخطر کمتر،از مرزهای ملی فراتر میرود.
خشونتهای سازماندهی شده نقش مهمی را در تصمیمات گروههای جرم سازمان یافته برای تغییر روشها یا جابهجایی فعالیتها بازی میکنند. غالباً این گروهها به نیازهای تشکیلاتی داخلی خصوصاً تلاشهای رهبری پاسخ میدهند. در موارد دیگر، گروههای جرم سازمان یافته برای افزایش تأثیرگذاری فعالیتشان در تجارت و تأمین فرصتهای سرمایهگذاری از طریق تطهیر پول به دنبال فعالیتهای قانونی و حفظ آن هستند.
جرم سازمان یافته جرم سازمان یافته فراملّی
متخصصان هنوز تلاش میکنند تا ویژگیهای جرم سازمان یافته و خصیصههای جرم سازمان یافته فراملّی را تعریف و مشخص نمایند و تعیین کنند که آیا این دو در یک راستا قرار دارند ویا در ماهیت واساس مقداری با هم متفاوتند. موضوعاتی از قبیل اندازه، ساختار و پیوستگی چنین سازمانهایی، فعالیتهای اقتصادی آنان، دسترسی آنان در محدوده جامعه قانونی و شعبههای فراملّی فعالیتهای آنان از جمله عناصری است که در مباحث آکادمیک مودر توجه و گفتوگو میباشد، بعضی از متخصصّان، جرم سازمان یافته فراملّی را به عنوان سازمانهای سلسلهوار بزرگی میبینند که همانند مؤسسات عمدهای به صورت فراملّی به فعالیت میپردازند. در حالی که گروههای جرم سازمان یافته شعب فراملّی ندارند، گرچه آنها ممکن است مقداری فعالیتها یا ارتباطات فراملّی داشته باشند، ولی این تمایز با توجه به اطلاعات موجود کاملاً متفاعد کننده نیست و در واقع نظر متخصصان شامل یک سری از ابعاد ونگرشهایی میشود که به ویژگیهای و گروههای جرم سازمان یافته و اینکه چگونه و چرا این گروهها میتوانند و یا لازم است از گروههای جرم سازمان یافته فراملّی متمایز گردند مربوط میشود.
در حالی که تاکنون هیچ تعریف مورد قبولی از جرم سازمان یافته فراملّی وجودنداشته است، در عین حال توافقی کلی وجود دارد که عناصر برجسته یا ویژگیهای عمده این شکل از فعالیت مجرمانه گروهی، همان ویژگیهای جرم سازمان یافته داخلی است ( که قبلاً مشخص گردید) ولی در مورد جرم سازمان یافته فراملّی بر ویژگیهای زیرین تاکید میگردد: 1- عملیات فراملّی و ارتباطات غیر داخلی با گروههای مشابه 2- اندازه بزرگتر 3- بالابودن حجم فعالیتهای مجرمانه 4- سطح بالای سودآوری 5- وجود سرمایههای مهم و قابل توجه 6- قدرت و تأثیرگذاری در قلمرو فعالیتها.
گفتنی است در حالی که تمایزهایی بین جرم سازمان یافته داخلی و جرم سازمان یافته فراملّی وجود دارد، بعضی از گروههای دسته اول نیز به فعالیتهای فراملّی مشغول میگردند که در دسته دوم قرار دارند ونیز گاهی به فعالیتهای داخلی میپردازند.
این تداخل در فعالیتهای ملّی و فراملّی به مشکلات تمایز بین جرم سازمان یافته داخلی و جرم سازمان یافته فراملّی دامن میزند. این حقیقت که گروههای معینی ممکن است در هریک از این دو طبقه معین کم وبیش به یک نوع فعالیت مشغول باشند، نیز به روشنی بر مشکلات تمایز بین این دو میافزاید.
کنفرانس جهانی وزرأ در مورد جرم سازمان یافته فراملّی این پدیده جدید را به صورت زیرین تشریح نمود: «جرم سازمان یافته به طور سنتی به عنوان مشکل قانونی مربوط به نظم عمومی دولتهای مستقل تلقی شده است ولی افزایش وابستگیهای اقتصادی میان دولتها، توسعه حمل ونقل سریع و سیستمهای ارتباطی، افزایش خارقالعاده تجارت بین المللی و ضرورت وجود یک بازار مالی جهانی به طور چشمگیری شرایط تحقق جرم سازمان یافته را تغییر داده است. جای شگفتی نیست که تغییر عمیق مشابهی هم در ماهیت چنین جرمی روی دادهاست.»
این تغییر همانگونه که گزارش بیان میدارد نشان دهنده وقوع تغییرات در ساختارها، الگوهای رفتاری، فعالیتها، سودآوری، قدرت و تأثیرگذاری از طریق دسترسی اجتماعی و سیاسی ناشی از فساد اداری میباشد.
این گزارش و گزارشهای دیگر مواردی را مشخص میکند که فعالیت مجرمانه فراملّی به وسیله جرم سازمان یافته در آنها رشد داشته است. این موارد عبارتند از: قاچاق مواد هستهای، قاچاق انسانها، قاچاق مواد مخدر، قاچاق پول وتهدید امنیت ملی. جرم سازمان یافته فراملّی همچنین فرصتهای جدید را در شرایط (موقعیتهای» جنگهای داخلی به وجود آورده است که بحث آن در آینده خواهد آمد.
جهانی شدن تجارت،تقاضای مشتری( حتی برای محصولات غیرقانونی) و سیستم مالی، برای سازمانهای مجرمانه انتقال از فعالیتهای داخلی به فعالیتهای فراملّی را جذاب و آسان کرده است. گرچه تنها تعدادی از گروههای جرم سازمان یافته در این سطح فعالیت میکنند در عین حال بین گروههایی که منحصراً در سطح داخلی فعالیت دارند و گروههای فعال در عرصه ملّی و فراملّی ارتباطات پیچیدهای وجود دارد. در نتیجه این ارتباطات و عوامل دیگر، جرم سازمان یافته در بعد فراملّی گامهای بلندی برداشته است. فرصتهای جدید در سطح فراملّی آنچنان چهره جذابی پیدا کرده است که تعداد زیادی از گروههای جرم سازمان یافته را به طور سنتی عمدهً در سطح ملّی فعالیت میکردند. وادار کرده که در سطح فراملّی فعالیت کنند.
آنچه که عمدهً جذابیت فوق را ایجاد کرده دسترسی به بازارهای سود، فرصت سوءاستفاده از نقاط ضعف موجود در جوامع مختلف و توانایی فعالیت در مناطقی است که سازمان ازاقدامات ناشی از اجرای قانون در امان بماند. یکی دیگر از محرکها، فرصت هدایت درآمدهای ناشی از فعالیتهای نامشروع از طریق سیستم مالی جهانی است تا از بنادر مالیاتی ومراکز بانکی نسبتاً غیرمنظم(بینظم) به عنوان نقاط عمده درآمد استفاده کرده و در کشورهایی که درآنها منابع سرمایههای فاصد میتواند مخفی بماند، سرمایهگذاری نمایند. بسیاری از این فرصتها با وجود خدمات تخصصی ارایه شده از طریق بانکداران، حسابداران، حقوقدانان، مشاوران سرمایهگذاری که میتوانند به بهانه لزوم حفظ اسرار مربوط به حرفه، اسرار را مخفی نگه دارند، تقویت میگردد.
در گزارش دبیرخانه سازمان ملل به نهمین کنگره ملل متحددر باره پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمین(قاهره:1995) بررسی اجمالی بعضی از فعالیتهایی که هم جرم سازمان یافته داخلی و هم جرم سازمان یافته فراملّی به آن مبادرت میورزند ارایه شده است. ولی فعالیتها، قلمرو، تاثیر و ارتباطات این جرم هرگونه که باشد، جرم سازمان یافته داخلی وجرم سازمان یافته فراملّی تجارتی است که سریعاً در حال رشدمیباشد و دسترسی گسترده و تأثیر خسارتبار آن یک تهدید جهانی است که برای مبارزه با آن اقدامات جهانی مورد نیاز است.
تطهیر پول، فعالیتهای اقتصادی مرزی و فساد اداری
جرم سازمان یافته جرمی است که انگیزه سودآوری وجلب منفعت موجب آن میگردد. بنابراین هرجا که سود بیشتر باشد، این سود به وسیله گروههای جرم سازمان یافته مورد توجه و سؤاستفاده قرار میگیرد. به طور مقارن (همزمان)، تطهیر پول برای گروههای جرم سازمان یافته بدون توجه به داخلی بودن یا فراملّی بودن آنها، عملی حیاتی است. زیرا این عمل موجب میشود که سرمایه های نامشروع آنها و منابع پلید این سرمایهها مخفی مانده و یا مبدل گردد. تطهیر پول موجب ادامه حیات سازمان شده، سرمایه در گردش را تامین کرده، اجازه سرمایهگذاری داده ، قدرت وتاثیرگذاری را بهبود بخشیده و ثروت و امنیت بیشتری را نیز فراهم میکند.
نفوذ در بازارهای مالی قانونی و اقدامات جرم سازمان یافته برای کنترل بخشهایی از بازارهای داخلی از طریق تطهیر عواید غیرقانونی آنها موجب استمرار ایجاد تهدیدهای ناگواربرای سیستمهای مالی داخلی و جامعه بینالملل میگردد. تجارت آزاد وارتباطات از راه دور بسیار سریع، ورود به فعالیتهای مالی پیچیده و تطهیرپول را در ورای مرزهای داخلی آسانتر میگرداند. به گونهیی که با یک تخمین روزانه یک میلیارد دلار عواید جرم از طریق بازارهای مالی جهانی به وسیله تلفن رد وبدل میگردد. همچنین متخصصان تخمین میزنند که بین سیصد تا پانصد میلیارد دلار از درآمدهای سرمایههای غیرقانونی از طریق بازارهای بزرگ بین المللی تطهیر میگردند. تطهیر پول تنها یک تهدید برای اقتصاد جهانی و بازارهای مالی نیست، بلکه علاوه برآن تطهیرپول میتواند از طریق سرمایهگذاری مجدد درآمدهای ناشی از جرم و امکان فساد اداری وتأثیر منفی بر بخشهای قانونی جامعه، جامعه را در معرض خطر قرار دهد. به ویژه این تهدید میتواند قانونی بودن(مشروعیت) سیستمهای سیاسی و اجتماعی را نیز به خطر اندازد. توانایی کنترل تطهیر پول یقیناً میتواند گروههای جرم سازمان یافته را کم تاثیرتر ودر نتیجه آسیبپذیرتر نماید.
همچنین علاوه بر مخفی نگهداشتن سرمایه و تطهیر درآمدها، گروههای جرم سازمان یافته به جرمهای اقتصادی مرزی دست زده و اقدامات خود را براساس یک اصل راهبردی که همواره محرّک تجارت قانونی بوده است. «پائین آوردن ریسکها وبالابردن بهرهها» متنوع ساختهاند. از آنجا که اقدامات اقتصادی مجرمانه «مرزی» غالباً بدون خشونت است ، آنها از امتیاز مضاعف عدم جلب توجه عمومی برخوردار بوده و در نتیجه فشار بر مقامات اجرای قانون را جهت اقامة دعوا و برخورد کاسته و سرانجام فرصت بیشتری برای موفقیت به دست میآورند. به علاوه، این نوع اقدامات اگر درنظر عموم مورد پذیرش نباشد با بردباری با آن برخورد میشود و همین امر نفوذ جرم سازمان یافته را در اقدامات اقتصادی واجتماعی قانونی افزایش میدهد. علاوه بر بالا بردن درآمدها، چنین اقداماتی جهت به دست آوردن قدرت وتأثیری که جرم سازمان یافته به دنبال آن است، انجام میگیرد.
در ارتباط با فساد اداری در گزارش دبیرخانه سازمان ملل به نهمین کنگره پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمان سازمان ملل متحد بیان شده است:
13- در طول سالهای بسیار، مباحث قابل توجهی در جلسات دانشگاهی و بین المللی در باره تعریف فساد اداری مطرح شده است، در حال حاضر به نظر میرسد که سؤال و مشکل در باره قلمرو این جرم باشد تا تعریف آن، یعنی آیا این پدیده لازم است به طور گسترده(موسّع) تعریف گردد یا به صورت مضّیق؟ در حالی که هریک استدلال خاص خود را به طور فراوان داراست، در عین حال نیازهای عملی وفوریت آن ممکن است به سوی یک توضیح قابل عمل نشانه رود که آن را به سوی معیارهای ملی و بین المللی محکم برساند. یکی از اقدامات قدیمی(تعاریف اولیه) در سال 1931 که بر مبنای آن توسعه مشکل است، تعریف فشرده ج.ج سنوتریاj.j. Senoteria است:
«فساد اداری عبارت است از سوءاستفاده از قدرت عمومی برای به دست آوردن منافع شخصی.» در حالی که کلمه «فساد اداری» غالباً مترادف با «ارتشاء» به کار میرود تا هرگونه انگیزه وترغیب نامناسب را که در بخش خصوصی ارایه شده و میشود شامل گردد، ولی معمولتر این است که محدود به ارتشایی گردد که اداره عمومی(دولتی) را تحت تاثیر قرار میدهد. براساس گزارش وزیر دادگستری ایتالیادر نوزدهمین کنفرانس وزیران دادگستری اروپا(که توسط شورای اروپا در والتا، مالتا{valetta,Malta} از 14 تا 15 ژوئن 1994 تشکیل شد) گروه چند منظوره (Multidiscipliny ) در موضوع فساد اداری {the Moltidisciplinary Group on Corrption } (که مخفف فرانسوی آن GMC میشود) تعریف کاری زیر را در باره فساد اداری ارایه داد: «فساد اداری که به وسیله گروه GMC میشود) شورای اروپا مورد بررسی قرار گرفته است عبارت است از ارتشاء و هر رفتار دیگری در ارتباط با اشخاصی که مسؤولیتهایی در بخش خصوصی یا عمومی به آنها واگذار شده که این رفتار، وظایف آنها را ناشی از موقعیت آنان به عنوان یک مأمور عمومی(دولتی) یا کارمند بخش خصوصی، نماینده مستقل یا هرنوع ارتباط دیگری از این نوع میباشد مورد تجاوز قرار میدهد و برای به دست آوردن امتیازهای ناعادلانه از هر نوعی برای خودشان یا دیگران صورت میگیرد.»
مفهوم قطعنامه شماره 7 داز هشتمین کنگره، ظاهراً با تعریف فوق سازگار است. در این متن میتوان گفت فساد اداری تا(اعمال) حق انحصاری قدرت به همراه آزادی عمل درتصمیم گیری را در صورت عدم وجود مسؤولیت محاسباتی تشکیل میدهد. این بدان معناست که کارمندان برای کسب درآمدهای ناشی از فساد اداری به عنوان یکی از کارکردهای موقعیت انحصاری خود برای یک خدمت یا عمل، قدرتشان در تصمیمگیری نسبت به اینکه چه کسی باید چقدر بگیرد و درجهای که تا آن درجه اعمال آنها پاسخگو میباشد، موقعیت دارند. در نتیجه یکی از موضوعات کلیدی سمینارهای بین المللی ، مسؤولیت محاسباتی است همانگونه که هدف نهایی همکاری بین المللی نیز میباشد.
14- ایجاد تمایز بین فساد اداری رهبران حکومت، وزیران و کارمندان عالیرتبه از یک طرف و فساد اداری کم اهمیت و جزیی که مثلاً توسط کارمندان دونپایه، کارکنان معمولی، پلیس راهنمایی و رانندگی از طرف دیگر صورت میگیردمفید خواهد بود. زیرا در دیگر جرمها نیز قوانین داخلی تفاوتهای مختلفی را براساس شدت جرم و معیارهای دیگر قائل میشوند. فساد ادرای یک خطر سازمانی وسیعی را تحمیل میکند، هیچ تفاوت ماهوی بین فساد اداری بزرگ و فساد اداری جزیی وجود ندارد و نباید استنتاج شود که فساد ادرای جزیی مهم نیست ، برعکس، در جایی که این فساد رایج است میتواند صدمه شدیدی برساختار جامعه وارد کند، زیرا معمولاً این جرم فقیرترین و آسیبپذیرترین اقشار را قربانی میکند. در عین حال فساد جزیی اصولاً مشکلی برای حکومت کشور مبتلا به فساد است که میتواند در واقع در جایی که فساددر ردة بالای جامعه شایع و فراوان است امید کمی به بررسی و برخورد مؤثر با فساد جزیی داشته باشد. در اینجا پیشنهاد میشود که نگرانی جامعه ملل باید سبب نتایج و تأثیر زیانبار فساد اداری بزرگ بر تمامی سطوح، ابتدا بر فساد اداری بزرگ متمرکز گردد.
15- فساد اداری بزرگ و جزیی هر دو میتوانند به صورت نظام یافته و منظم باشند و یا ابتدایی و بینظم، فساد اداری منظم با قلب انگیزهها، هزینهای اقتصادی، با تضعیف مؤسسات، هزینه سیاسی وبا تقسیم ثروت و قدرت میان سرمایهداران و طبقات ممتاز جامعه هزینة اجتماعی به بار میآورد. وقتی فساد اداری، حقوق اموال را سست و ضعیف میگرداند، قاعده حقوق و انگیزههای سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی و سیاسی فلج شده و دموکراسی خلع سلاح میگردد.
فساد اداری جرمی است که معمولاً با سوءاستفاده از قدرت همراه است. براساس «تئوری فرصت جرم»(Oportunity theory of crime ) هدف از به دست گرفتن قدرت اساسی (اصلی) این است که فرصتهای اساسی را جهت ارتکاب جرمهای سودآور تامین نماید که این فرض را که «قدرت فاسد است» اعتبار میبخشد. در تشخیص علل جرمهای مورد بحث و سوءاستفاده از قدرت میتوان گفت در حالی که در مواردی ارتکاب این جرایم ناشی از طمع شخصی و ضعف شخصیت هستند ولی اکثراً ناشی از شرایط دقیقاً به هم پیوسته اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که وقوع چنین جرمهایی را تسهیل میکند چنین شرایطی ممکن است نیاز به اصلاح داشته باشد.
16ـ فساد اداری (و لااقل فساد اداری مهم که در سطوح بالای حکومت صورت میگیرد) ممکن است فراملّی یا محلی باشد. به طور معمول، برای کارمندان دولتی آسانتر و امنتر است که مبالغ بالایی از پول به دست آورده را به جای معاملات محلی در معاملات بین المللی به کار برند. حتی اگر یک کلاهبرداری توسط یکی از سران حکومت (یا مقامات بلندپایه) و دریک کشور صورت گیرد، لزوم انتقال پولها به آن طرف دریاها یک عامل بینالملی را میشناساند. بنابراین گزارش برجنبههای فراملّی فساد اداری تاکید و توجه مینماید، در حالی که از این نکته هم غافل نیست که در بعضی از شرایط هم مبالغ بسیار زیادی میتواند در سطح ملی حیف و میل گردد.
17ـ خطرهایی که به سبب فساد اداری به وجود میآیند توسط رابطة دوجانبه آن با جرم سازمان یافتة فراملّی بزرگتر وبدتر میشوند. در جهان در حال تغییر وتحول و لازم و ملزوم موجود، نتایج دراز مدت این رابطه شایسته توجه و اقدام است. همکاری بین المللی در حال حاضر خصوصاً باتوجه به پیچیدگی و انعطافپذیری گروههای بین المللی در حال حاضر خصوصاً باتوجه به پیچیدگی و انعطافپذیری گروههای سازمان یافته مجرمانه فراملّی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این مطلب پذیرفته شده که یک هدف عمدة هر استراتژی برای بی اثر کردن تأثیر جرم سازمان یافته باید کنترل فساد اداری و قطع ا رتباط و پیوستگی جرم سازمان یافته با مقامات سیاسی و عدالت کیفری باشد. ارتشای کارمندان اداری، سیاستمداران با نفوذ و کارکنان بنگاههای خصوصی ابزار خاصی است که توسط جرم سازمان یافته وبریا اطمینان از حمایت و فرار از توقیف به کار گرفته میشود، کما اینکه برای جلوگیری از شکست فعالیتهای بین المللی آن مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین توجه به تعریف تطهیر پول یعنی اختفای منبع غیرقانونی درآمدهای ناشی از یک جرم، رابطه دیگر فساد اداری و جرم سازمان یافته را کاملاً روشن میکند. تطهیر پول ممکن است شامل اعمالی گردد که میتوانند به عنوان فساد ارتکابی از طرف شخص دریافت کننده پول تلقی شوند. در کلاهبرداریهای بزرگ از صندوقهای عمومی، کارمندان مرتکب جرم غالباًمشتاقند که اموالی را که از این طریق به دست آوردهاند از کشف شدن محفوظ نگه دارند و از تبدیل آنها در جوّ سیاسی که ممکن است سبب آسیبپذیری این پولها و درنتیجه منجر به مصادره گردد، خودداری میکنند.
فساد اداری همواره یکی از ابزارهای مناسب جرم سازمان یافته و یکی از اجزای استراتژی تجاری و طراحی آن بوده است. پولی که به عنوان رشوه پرداخت میشود، توسط مدیران جرم سازمان یافته سرمایهگذاری خوبی تلقی میگردد که هزینهیی موّجه برای انجام تجارت بوده و شانس موفقیت را افزایش میدهد، در حالی که حتی خطرهای توقیف، تعقیب، حبس و خسارتهای بعدی ناشی از اجرای موفق قانون را کاهش میدهد.
گروههای جرم سازمان یافته در هر دو نوع فساد اداری ستادی و فساد اداری عملیاتی وارد میشوند. اولین نوع فساد مربوط به فساد اشخاصی است که مناصب اساسی و ستادی مهم داشته و توان تأثیرگذاری در جریانات و اعمال مهم واساسی را دارا هستند. فساد ستادی شکلی از فساد آماجی(argeted Gorruption) است ولی این اصطلاح در اینجا به کار رفته تا از آماجهای دقیقتر دیگر فساد اداری که ممکن است تنها عملیاتی باشند متمایز گردد. فساد اداری عملیاتی، اجراییتر بوده و به فعالیتها و اهداف ویژهدیگر مرتبط است . لذا این فساد کمتر قابل پیشبینی است زیرا اساساً چنین فسادی فرصتطلبانه است. هر دو نوع فساد ستادی و عملیاتی و میتوانند اشخاصی را که دارای موقعیتهای اساسی هستند و یا افراد دیگری را که این ویژگی را ندارند. هدف بگیرند، در نتیجه مرزبیندی میان این دو متزلزل و در منتهای مراتب یک نشانه و قرینه است.
آماجهای اولیه فساد اداری ستادی، کارمندان اجرای قانون، اعضای قوه قضاییه و کارمندان اداری آن، اعضای بخشهای اجرایی حکومت ومأموران عمومی انتخابی هستند.
درآمدهای تطهیر شدة پولهایی که از راه نامشروع به دست آمده است، برای ارتشاء استفاده میشود و اعضای جزء را برای فعالیتهای بیشتر و اهداف جرم سازمان یافته تحت تأثیر قرار میدهد. تجارتهای قانونی به طور نامریی توسط گروههای جرم سازمان یافته تصاحب میگردند ویا وفاداری آنان برای تامین انگیزهها و پاداشتها مورد استفاده قرار میگیرد و درنتیجه شکلی از ارتشای پنهان صورت میگیرد. بزرگترین صلاح وابزار جرم سازمان یافته، پولی که آنها کنترل میکنند وکیفیت استفاده از این پول برای ارتشاء، فساد و کنترل بخشهای تجارت قانونی وارتشاء کارمندان عمومی میباشد.
از این طریق آنها به ساختار و تار و پود اجتماعی جامعه دسترسی عمیق پیدا کرده به راحتی میتوانند درآمدها و عواید سیاسی را کنترل کرده یا برآنها تأثیر بگذارند. این خطر مهلک با همدستی کارمندان عمومی (دولتی) و کارکنان فاسدی صورت میگیرد که قواعد مربوط به حرفه خود را برای خدمت به چنین منافع غیر قانونی شکسته و کنار میگذارند.
بانک جهانی اخیراً گزارشی در باره فساد اداری منتشر کرده که بیان میدارد:
«اصطلاح فساد اداری (Gorruption)یک سلسله طولانی از اعمال انسانی را شامل میگردد. برای فهم تأثیر آن بریک اقتصاد یا سیستم اقتصادی، بررسی دقیق این اصطلاح مفید خواهد بود که آن هم با شناسایی انواع خاص فعالیتها یا معاملاتی که ممکن است با آن مواجه گردند امکانپذیر است. برای بررسی آن، بانک جهانی تعریف قابل استفادهای از فساد اداری را ارایه داده و سپس یک طبقهبندی از شکلهای مختلف مالیات را که میتوانند با این تعریف هماهنگ و سازگار باشند ارایه میدهد، ما بریک تعریف مستقیم و روشن تکیه میکنیم:«سوءاستفاده از اداره دولتی برای تحصیل منافع شخصی.» هنگامی اداره دولتی برای منافع شخصی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد که یک کارمند رشوهای را پذیرفته یا درخواست کرده ویا به زور میگیرد. همچنین هنگامی که نمایندگیهای خصوصی خود به طور فعال برای در امان ماندن از تدابیر وامور اداری دولتی جهت به دست آوردن منافع و امتیازات قابل رقابت پیشنهاد پرداخت رشوه میکنند، دراین صورت نیز سوءاستفاده از قدرت پدید میآید. حتی در صورتی که ارتشائی هم صورت نگیرد. قدرت عمومی از طریق حمایت ازبستگان و انتصاب آنان به مقامات، سرقت اموال دولتی و یا تغییر (تحریف) درآمدهای دولت مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. این تعریف هم آسان و هم به طور مناسب جامع است تا اکثر فسادهای اداری را که بانک جهانی با آن مواجه است، شامل گردد. به علاوه این تعریف به طوروسیع در ادبیات مورد استفاده قرار میگیرد. ارتشاء در بخش خصوصی هم رخ میدهد ولی ارتشائی که در بخش دولتی واقع میشود چه از طریق پیشنهاد یا قبول آن، مورد نگرانی و توجه عمده بانک جهانی است. زیرا بانک اصولاً به دولت وام میدهد و ارتشای رشوهها یکی از ابزارهای مهم فساد اداری هستند. رشوه میتواند توسط گروههای خصوصی جهت«خریدن» بسیاری از چیزها که توسط حکومتهای مرکزی یا محلی تأمین میگردند، مورد استفاده قرار گیرد ویا مأموران دولتی ممکن است برای تأمین این اجناس رشوه دریافت دارند.
معاهدات حکوم: رشوهها می توانند انتخاب حکومت را در مورد مؤسسات بازرگانی برای تأمین اجناس، خدمات و کارها و همچنین شراییط قراردادهای آنها تحت تأثیر قرار دهند. مؤسسات ممکن است برای برنده شدن در یک قر ارداد یا حصول اطمینان از قابل تحمل بودن فسخ قرارداد برای طرف مقابل، رشوه دهند.
مقرّریهای حکومتی: رشوهها میتوانند توزیع مقرریهای حکومتی را تحت تأثیر قرار دهند، چه منافع موقت و گذرا (مانند یارانهها برای سرمایهگذاریها یا اشخاص یا مقرریهای خاص و بیمه بیکاری) و یا منافع عینی (مثل دسترسی به مدارس خاص، حفاظت پزشکی یا مبلغ سرمایهگذاری شده در سرمایهگذاریهایی که به بخش خصوصی واگذار میشود).
مالیاتهای اندکتر: رشوه میتواند برای کاستن از مبلغ مالیاتها یا دیگر عوارضی که توسط دولت از بخشهای خصوصی گرفته میشود به کار رود. چنین رشوهای میتواند توسط مالیات گیرنده یا پرداخت کنندة مالیات پیشنهاد گردد. در بسیاری از کشورها صورتحساب مالیات توافقی و قابل چانهزدن است.
امتیازنامهها: رشوه ممکن است جهت ارایه پروانهای که نشان دهنده یک حق انحصاری است مثل امتیاز ساختمانسازی در یک منطقه یا بهرهبرداری از یک منبع طبیعی تقاضا یا پیشنهاد گردد. گاهی سیاستمداران و بورکراتها عمدهً سیاستهایی را وضع میکنند که کنترل کننده حقوقی هستند که با فروش آنها بهرهمند میگردند.
زمان : رشوه ممکن است جهت تسریع در ارایه مجوز انجام اعمال قانونی توسط دولت پیشنهاد گردد، مثل ثبت یک شرکت یا پروانههای ساختمانسازی، رشوهها همچنین میتوانند به وسیله تهدید به بیتفاوتی نسبت به انجام عمل یا تأخیر آن تحمیل گردند.
نتایج قانونی: رشوه میتواند نتایج اعمال قانونی را که نسبت به گروههای خصوصی اعمال میگردد با ایجاد تغافل برای دولت نسبت به اعمال غیرقانونی (مثل معامله مواد مخدر ویا مواد آلوده کننده) یا با حمایت از یک گروه در مقابل گروه دیگر در پروندههای دادگاهی یا دیگر رسیدگیهای قانونی تغییر دهد.
مقرریهای دولتی که با رشوه حاصل میشود در نوع و اندازه متفاوت هستند. قراردادها و دیگر منافع ممکن است کلان و فوقالعاده باشند(فساد اداری کلی) یا خیلی کوچک باشند(فساد اداری جزیی) و تأثیر سوء تفسیر قوانین ممکن است بسیار زیاد یا جزئی باشد. فساد اداری کلی غالباً با انجام معاملات بین المللی همراه بوده و معمولاً سیاستمداران و مقامات اداری در آن نقش دارند. دادو ستد ارتشاء ممکن است در خارج از کشور انجام شود. فساد اداری جزیی ممکن است در تمام بخش دولتی رایج باشد و این در مواردی است که شرکتها واشخاص خصوصی وقتی به دنبال یک گواهی دولتی یا خدمت دولتی هستند با آن مواجه باشند. رشوه ممکن است توسط گیرندگان رشوه حفظ شوند یا طبق یک توافق مشترک ماهرانه سرمایهگذاری گردند. مبلغهای به دست آمده در ارتشاهای بزرگ ممکن است تیتر روزنامهها را در تمام جهان به خود اختصاص دهد ولی هزینههایی که جهت مبارزه با فسادهای جزیی هم میشود- هم از حیث پول و هم هزینههای اقتصادی دیگر- اگر بیشتر نباشد به اندازه فسادهای کلی عظیم خواهد بود.
سرقت: سرقت اموال دولتی توسط کارمندان که در آن مباشرت میکنند نیز فساد اداری است. یک شکل افراطی آن، خصوصی سازی وسیع وخودجوش اموال دولتی توسط مدیران بازرگانی(سرمایهگذار) و دیگر کارمندان در بعضی از صرفهجوییهای انتقالی است. در طرف دیگر ترازو، سرقتهای کوچک وسایلی چون لوازمالتحریر، وسایل نقلیه و سوخت اداره قرار میگیرد.
مرتکبین سرقتهای جزیی معمولاً کارمندان میانی و دانی هستند که در بعضی موارد کمی حقوق خود را از این طریق جبران میکنند. سیستم کنترل اموال دولتی نوعاً ضعیف بوده و یا وجود ندارد کما اینکه شناسایی و مجازات مرتکبان آن نیز ضعیف و نادر میباشد.
سرقت منابع مالی حومت شکل دیگری از فساد اداری است. کارمندان ممکن است درآمدهای ناشی از مالیات و اجرتها را به جیب بزنند(که غالباً این عمل با تبانی پرداخت کننده و در اثر ترکیب سرقت و ارتشاء صورت میگیرد)، پول نقد را از صندوق سرقت میکنند، مساعدههایی را به خود اختصاص میدهند به گونهای که هیچ گاه آن را بازپرداخت ننمایند، برای کارگران غیر واقعی- که وجود خارجی ندارند- حقوق دریافت میکنند، که تمامی این موارد در گزارشات مقامات حسابرسی به خوبی و به طور مستند اثبات گردیده است. درچنین مواردی سیستمهای کنترل مالی نوعاً نقض شده و توسط مدیران نادیده گرفته میشود.
فساد سیاسی و بوروکراتیک: فساد اداری در داخل حکومت میتواند در سطح سیاستمداران و مدیران اداری صورت گیرد. اولی ممکن است از دومی مستقل باشد و میتواند بین این دو، تبانی صورت گیرد. در یک سطح، کنترل فساد سیاسی شامل قوانین مربوط به انتخابات، مقررات رقابتهای مالی وتعارض قوانین مناسب برای نمایندگان مجلس میباشد.
این نوع از قوانین و مقررات از حوزة اختیار وتخصص بانک جهانی خارج است و در عین حال بخشی از ابزار مورد نیاز حکومت جهت کنترل فساد اداری است. در سطح دیگر، فساد اداری ممکن است در روشی وجود داشته باشد که از آن روش، قدرت اعمال میگردد و ممکن است کاهش دادن آن تنها از طریق قانونگذاری امکان پذیر نباشد. در این مورد، ممکن است عناصر مجرم در مؤسسات دولتی نفوذ کنند و در نتیجه این مؤسسات به ابزار غنی سازی شخصی تبدیل گردند.
فساد اداری سیستماتیک(فاعدهمند) و مجزّا (منفرد): فساد اداری در یک جامعه میتواند محدود یا گسترده باشد، اگر محدود باشد، درحالی که مشمول بعضی از قوانین خاص میباشد، به درستی قابل شناسایی و مجازات است(گرچه ندرهً آسان است). در چنین مواردی رفتار غیرفاسد معیار بوده و مؤسسات در بخشهای عمومی و خصوصی صداقت(یکپارچگی) را در زندگی معمولی مردم مورد حمایت قرار میدهند. چنین مؤسسات رسمی و غیررسمی قدرت کافی برای برگرداندن سیستم به یک تعادل و آرامش سالم را دارند. درمقابل، فساد اداری هنگامی قاعدهمند است که ارتشاء در یک محدودة بزرگ یا کوچک در روابط بخش عمومی (دولتی) و مؤسسات یا اشخاص خصوصی از امور روزمره و عادی باشد. در جایی که فساد اداری قاعدهمند است که ارتشاء دریک محدودة بزرگ یا کوچک در روابط بخش عمومی(دولتی) و مؤسسات یا اشخاص خصوصی از امور روزمره و عادی باشد. درجایی که فساد اداری قاعدهمند وجود دارد، مقررات رسمی و غیررسمی با هم در تضادند. ارتشاء ممکن است برخلاف قانون باشد ولی توسط هرکس فهمیده میشود که در معاملة با دولت امری عادی و جا افتاده است. نوع دیگری از موازنه که رایج میباشد فساد اداری منظم(trap) میباشد که در آن انگیزههای شرکتها، اشخاص خصوصی و کارمندان برای اطاعت از سیستم و نه درگیری با آن قوی است و ممکن است درجات متفاوتی بین رشوهگیرندگان وجود داشته باشد که شامل اخذیهای کنترل نشده توسط کارمندان تا سیستمهای سازمان یافتة سطح بالای جمعآوری و توزیع رشوه میگردد. علیرغم وجود قوانین ضد ارتشاء، در بسیاری از کشورها قواعد بازی را رفتارهای متقابل بخشهای خصوصی- دولتی مشخص میکنند. فساد اداری قاعدهمند ممکن است در تمام بخش دولتی به صورت غیر رسمی رخ دهد و یا ممکن است به بعضی از ادارت محدود گردد- مثل مقامات مسؤول اخذ عوارض یا مالیات، کارهای عمومی و دیگر وزارتخانهها یا سطح خاصی از حکومت.
فساد در بخش خصوصی :کلاهبرداری و ارتشاء در بخش خصوصی غالباً با نتایج زیانبار میتواند رخ دهد و رخ میدهد. سیستمهای مالی غیرمنظم که با تقلب نفوذ کرده و رایج و غالب میشوند میتوانند به پس اندازها نقب زده وجلوی سرمایهگذاری خارجی را بگیرند. آنها همچنین یک کشور را در مقابل بحرانهای مالی وبیثباتی در اقتصادکلان آسیبپذیر میکنند. تمامی بانکها یا مؤسسات پسانداز و استقراض ممکن است توسط مجرمانی برای کلاهبرداری تحویل گرفته شوند. در ارتباط با حمایت عمومی از خصوصی سازی یا توسعة بازهای مالی در صورتی که مقررات ضعیف موجب شود که سهامداران یا سرمایهداران کوچک به سبب آگاهی از ارتباطات داخلی و ثروتمند شدن مدیران کنارهگیری کنند، این حمایت عمومی ضعیف میشود و یک شرکت قوی که به فکر به دست آوردن سود هست ممکن نیست کارمندان خصوصی را از تقاضای رشوه از عرضه کنندگان آن بازدارد. علاوه براین وقتی فساد اداری در بخش دولتی به صورت اصولی و قاعدهمند وجود داشته باشد، شرکتهایی که با نمایندگان دولتی کار تجاری انجام میدهند به ندرت میتوانند از شرکت در ارتشاء سرباز زنند.
در حالی که در باره وجود تقلب و کلاهبرداری و فساد اداری در بخش خصوصی و اهمیت کنترل آن سخن میگوییم، این گزارش در ارتباط با فساد اداری دربخش دولتی میباشد. فساد اداری در بخش دولتی به طور مستدل یک مشکل جدی برای کشورهای درحال توسعه میباشد وکنترل آن ممکن است پیش شرط کنترل فساد در بخش خصوصی باشد. با وجود این، اقدامات بانک جهانی به وسیله کمک به کشورها برای تقویت ساختار حقوقی خودجهت حمایت از بازار اقتصادی و با تشویق کردن رشد گروههای متخصص که معیارهایی را درحوزههایی مثل حسابداری و حسابرسی ایجاد میکنند، میتواند به کنترل ارتشاء و تقلب در بخش خصوصی کمک نماید. در طرح دراز مدت، کنترل فساد اداری در بخش خصوصی ممکن است نیاز به اصلاح و رشد فرهنگ و اصول اخلاقی تجارت داشته باشد.»
در عین حال مشکلات مربوط به تعریف فساد اداری با قلمرو گستردهاش و ماهیت متغیر و وسیعش برمیگردد. لذا از جهت سیاسی تقنینی و اجرای مناسبتر و مفیدتر این سات که به نتایج قطعی فساد و اهداف مورد نظر مرتکبان آنها توجه شود تا داراییهایی که برای به دست آوردن آنها فساد اداری انجام میگیرد.
جرم سازمان یافته و گروههای تروریستی
در شرایط خاصی ممکن است بین جرم سازمان یافته و گروههای تروریستی جابهجایی نیروها صورت گیرد. در بعضی مناطق پیوند و مو وفاداری نزدیکی بین سازمانهای مجرمانه و گروههای چریکی شورشی رشد کرده است. ارتباطات دیگری نیز ممکن است بین این دوگروه وجود داشته باشد. ولی این ارتباط هرچه که باشد نمیتواند منجر به مشبه شدن گروههای جرم سازمان یافته و گروههای تروریست گردد.
خشونت تروریستی چه به وسیله افراد دولتی یا افراد غیردولتی اگر نیاز به رویکرد متفاوتی در ارتباط با پیشگیری، کنترل و سرکوب داشته باشد-تنها به همین دلیل- به روشنی پدیده متمایز و مجزای از جرم سازمان یافته بوده و با آن مشتبه نخواهد شد.
توسّل به استراتژی و تاکتیکهای خشونتزای تروریستی توسط گروههای جرم سازمان یافته در زمینههای مختلف ، الزاماً آنها را با گروههای تروریستی در یک طبقه قرار نمیدهد. در واقع هرگاه گروههای جرم سازمان یافته متوسل به استراتژیها و تاکتیکهای خشونتآمیز تروریستی میشوند، آنها به عنوان یک ابزار جهت تحصیل منافع و حمایت از خویش این اعمال را مرتکب میشوند. به همین صورتگروههای تروریستی نیز به استراتژیها و تاکتیکهای جرم سازمان یافته متوسل میشوند، ولی آنها چنین اعمالی را برای تحصیل قدرت مورد نظر یا تأمین بودجه عملیات خود انجام میدهند. آنها انگیزه مکتبی و ایدئولوژیک دارند و بنابراین نمیتوانند همان گروههای جرم سازمان یافته به نظر برسند. شباهتهای موجود در استرابژیها و تاکتیکهای خشونت آمیز بین این دو گروه نباید منجر به مشتبه شدن این دو گردد.
در عین حال نکتهای وجود دارد که در پی آن ویژگیهای یک گروه مشخص، ویژگی غالب گروه دیگر را به دست میآورد وهمین مطلب ممکن است گروه را از طبقه خود خارج کرده در طبقه دیگری قرار دهد. اینکه چگونه باید ویژگیهای متغیر را شناخت و گروهها را در طبقههای مختلف قرار داد به سبب عدم اطلاعات مناسب از این گروهها در این مرحله شناخت ما از این سازمانها، کار مشکلی است. علاوه بر این، ادعای ارتباط بین این دو طبقه تاکنون بسیار نامنظم و پراکنده بوده است و به ما اجازه نمیدهد که نتایج کلی وعمومی را نسبت به این مطلب بگیریم.
ارتباط بین سازمانهای مواد مخدر و سازمانهای تروریستی برای مثال در بعضی از کشورهای آمریکای لاتین به طور جزئی صورت گرفته وعلت آن این بوده که قاچاقچیان مواد مخدر جهت موفقیت در کار خود نیاز به امتیاز گروههای موجود، قدرت نظامی و آموزش گروههای تروریستی داشتهاند. این گروهها هم به نوبة خود سبب مبالغ بالای پول و پیشنهاد شده و فرصتهای جدیدی که برای تامین منابع مالی وبهرهمندی از عملیات بدون نتیجه قبلی فراهم شده بود، جهت همکاری جذب شدند، ولی به نوبة خود بعضی از سازمانهای قاچاق مواد مخدر از خشونت برای ارعاب حکومت، دادگستری، پلیس یا ارتش استفاده کردند تا بدین وسیله عملیات غیرقانونی خود را از کنترل دولت خارج نمایند و در نتیجه اعضای آن از توقیف، تعقیب و حبس و استرداد در امان ماندهاند. این همان چیزی است که عموماً از آن به عنوان «تروریزم مواد مخدر» تعبیر میگردد. ولی «تروریزم مواد مخدر» در واکنشهای اجتماعی که خودش باعث آن است، خودش ضد آن واکنشها بوده است. در واقع هرجامعهای به سطحی میرسد که نمیخواهد دیگر در قبال ظواهر خارجی خاص از خود تحمل نشان دهد. هنگامی که جامعه به این سطح رسید، واکنش ِآن جامعه در قبال گروههایی که این وضعیت غیرقابل تحمل را پیش آوردهاند برای این گروهها بسیار زیانبار خواهد بود.
گروههای تروریستی و جرم سازمان یافته دو گونه رابطة مادی با محیط زیست خود دارند، یکی رابطة متجاوزانه آنجا که عملیات مجرمانهای چون آدمربایی را برای باجگیری و سرقت مسلحانه مرتکب میشوند و
مدیریت
مقدمه :
موضوع بخش نخست این تحقیق از وظایف یا اصول مدیریت بحث مىکند. در مبحث وظایف مدیریت، مستقیماً از انسان بحث نمىشود، بلکه از امورى بحث مىشود که وظیفه مدیر است؛ مانند برنامهریزى و کنترل برنامهها، سازماندهى و بودجه بندى. البته از مباحث مدیریت، تحت عنوان «رفتار سازمانى» مطرح است که موضوعاتى همچون انگیزش، رهبرى و قدرت در آن مطرح مىشود؛
- وظایف مدیریت چیست؟
مقدمه: مکاتب مدیریت، شامل دورانهاى زیر مىشود:
الف. دوران قبل از مدیریت علمى
ب. دوران مدیریتهاى کلاسیک
ج. مکتب روابط انسانى
د. ترکیبى از ب و ج.
دانش مدیریت و فن اداره، مانند هر اندیشه دیگر، در حال تطور و تکامل است. در دوران پیش از مدیریتهاى علمى، مدیریتها به شکل فطرى و بدون فرمولهاى مدون و مبین بود؛ مانند واحدهاى تجارى در زمان چینیان و رومیان که داراى یک نوع بینش مدیریتى ساده بودند. با ظهور فردریک تیلور، دوران مدیریت علمى آغاز شد، که به پدر مدیریت علمى معروف شد و در اوایل قرن حاضر، نوشتههایش در باره نظریه مدیریت، خوانندگان بسیار داشت. مبناى مدیریت وى بر اساس فناورى بود. به گمان وى بهترین راه افزایش بازده، بهبود فنون و روش هایى بود که کارگران به کار مىبرند. او افراد را ابزار مىدانست و در طرح او بیشتر به نیازهاى سازمانى توجه مىشد، نه به نیازهاى افراد.
بعدها التون مایو ظهور کرد و نهضت «روابط انسانى» را در فاصله سالهاى 1920 تا 1930 میلادى مطرح و جانشین آراى تیلور کرد. او و پیروانش مىگفتند که غیر از اینکه باید
بهترین روشهاى فناورى را براى افزایش بازده مورد توجه قرار داد، باید به روحیات و امور انسانى نیز توجه کرد. آنان ادعا مىکردند که روابط انسانى بر روابط فناورى و کارى ترجیح دارد و این را از آزمایشهاى معروف به «هاتورن» به دست آورده بودند .
پیش از التون مایو و پس از فردریک تیلور، دوران مکاتب نظرى مدیریت بود که حدود پنجاه سال به درازا کشید و بوروکراسى وبر و اصولگرایى فایول، شاخصترین آنها است. برخى تکنوکراسى فردریک تیلور را از زمره این مکاتب شمردهاند.
ولى به نظر مىآید که نظریات مدیریت، بسیار بیشتر و نامنظمتر از این باشد، به گونهاى که به نظر بعضى از صاحبنظران علم مدیریت، جنگلى از نظریهها است و به نظر بعضى، از علوم ناموفق است. حال چگونه مىتوان در این جنگل نظریه و علم ناموفق، به اصولى ثابت دست یافت که مورد اتفاق باشد تا بتوانیم از آنها به عنوان اصل موضوعى استفاده کنیم؟ باید گفت که رهبر اصولگرایان، که کارش تأسیس اصل در علم مدیریت و سازمان است و اصول او در این علم، معروف است و او را پدر اصولگرایان این علم مىدانند، یعنى هنرى فایول مىگوید که من دراطلاق کلمه «اصل »تردید دارم و این اصول، راهنماى عمل است، نه قانون. او مىافزاید که اصول مدیریت، بیشتر از قوانین طبیعى، در معرض تغییر و تبدل قرار دارند و تا زمانى قابل پیروى هستند که بر اساس منطقى صحیح و قابل توجیه، از آن روى گردانده شود.
وقتى رهبر اصولگرایان، چنین عقیدهاى در باره اصول دارد، پس دل بستن به این جنگل و به چنگ آوردن اصل از آن، روا نیست؛ اما با وجود این، به اصول او توجه مىکنیم. فایول ضمن بیان این واقعیت که هیچ چیز در مدیریت، مطلق نیست، روشها و فنونى را که در تجربه بدانها رسیده بود و آنها را در تقویت پیکره سازمان یا انجام وظایف مدیریت، مفید مى دانست، به عنوان اصول چهارده گانه مدیریت ارائه داد:
تقسیم کار، اختیار، انضباط، وحدت فرماندهى، وحدت مدیریت، وابستگى منافع فردى به هدف کلى، جبران خدمات کارکنان، تمرکز، سلسله مراتب، نظم، عدالت، ثبات، ابتکار عمل و احساس یگانگى.
او اصول بالا را در سال 1916 میلادى در کتابى به نام اصول فن اداره اعلام کرد. بعدها افرادى مانند ارویک و گیولیک به آرایش اصول یاد شده پرداختند و هم از تعداد آنها کاستند و هم براى آنها علامت اختصارى قرار دادند. واژه «POSDCROB» نشانه هفت عنوان (برنامهریزى، سازماندهى، کارگزینى، هدایت، هماهنگى، گزارشدهى و بودجهبندى) است. دانشمندان امروزین مدیریت، بر سه اصل معتقد و متفق شدهاند که عبارتند از: برنامهریزى، سازماندهى و کنترل. وى مىافزاید که هماهنگى، رکنى از سازماندهى است و استقلالى در عرض آن ندارد و از این رو، نیازى به ذکر آن به عنوان یک اصل نیست؛ زیرا مدیریت، همان هماهنگى است.
برخى به این اصول، انگیزش یا رهبرى را نیز افزودهاند. از مجموع آنچه گذشت، دانسته شد که اتفاق و اتحادى در زمینه اصول مدیریت و تعداد آنها وجود ندارد. با وجود این، در یک جمعبندى نهایى شاید بتوان وحدتى را براى عناوین پنج گانه زیر تصویر کرد:
برنامهریزى، سازماندهى، هماهنگى، رهبرى (انگیزش) و کنترل (نظارت). بیشتر علماى مدیریت، به این اصول پاىبند هستند. نویسنده نیز با پژوهشى که کرده است، این امر را تأیید مىکند و معتقد است که در یک روند کلى، از دوران بىاصلى به اصولگرایى انبوه و سرانجام، به اصول تقریباً متسالم بالا رسیده است که مىتوان بر آن، تکیه و اعتماد کرد. این اصول، در حقیقت، وظایف مدیریت هستند که بخش دوم این تحقیق را تشکیل مىدهند. البته وظیفه هماهنگى، در ذیل سازماندهى طرح مىشود.
برنامهریزى :
برنامهریزى مانند پلى است میان جایى که هستیم و جایى که مىخواهیم به آن برسیم. برنامهریزى یعنى انتخاب مأموریتها، هدفها و اقداماتى براى نیل به آنها، که مستلزم تصمیمگیرى و انتخاب از میان بدیلها براى اقدام آینده سازمان است.
برنامهریزى اساسىترین وظیفه در میان وظایف مدیریتى است. دیگر وظایف مدیریتى، یعنى سازماندهى، رهبرى و کنترل، هدف هایى را پى مىگیرند که در فرآیند برنامهریزى پىگیرى شده است. برنامهریزى جایگاهى را که سازمان در آینده باید در آن قرار گیرد، تعیین مىکند و سپس مجموعههایى از اعمال کارساز را که براى رسیدن به این وضعیت، در آینده ضرورى است، انتخاب و اجرا مىکند. همه افراد، سازمانها و گروهها باید براى فعالیتهاى خود برنامهریزى کنند تا بتوانند به خواستههاى خود جامه عمل بپوشانند.
هدف برنامهریزى :
1. افزایش احتمال رسیدن به هدف، از راه تنظیم فعالیته
2. تقویت جنبه اقتصادى عملیات (مقرون به صرفه بودن آن)
3. تمرکز بر مأموریتها و هدفها و احتراز از تغییر مسیر
4. تهیه ابزارى براى کنترل
فرآیند برنامهریزى :
فرآیند برنامهریزى، شامل تعیین مأموریت سازمان، مشخص کردن هدفها و پدید آوردن برنامهها است. مدیران فرآیند برنامهریزى را با ایجاد اصلاح یا تأیید دوباره مأموریت، که بالاترین هدف و غایت سازمان را تشریح مىکند، آغاز مىکنند. سپس از مأموریت سازمان براى پدید آوردن هدفهاى سازمانى بهره مىگیرند و بعد برنامههاى لازم را براى تحقق این هدفها طرح ریزى و اجرا مىکنند.
این فرآیند براى سازمانهاى بسته و باز، داراى اهمیت است. با استفاده از فرآیند برنامهریزى، مدیران بهتر مىتوانند خود را با تغییرات محیطى تطبیق دهند .
سطوح هدفها :
هدفها در سازمان، سه سطح دارند: راهبردى، کوتاه مدت و عملیاتى
1. هدفهاى راهبردى، نتایجى هستند که کل سازمان براى رسیدن به آنها تلاش مىکند. این هدفها را مدیریت عالى سازمان تعیین مىکند.
2. هدفهاى کوتاه مدت، نتایجى هستند که از طریق واحدها و شبعههاى سازمانى تحقق مىیابند. این هدفها را مدیران عالى، با همکارى مدیران میانى تعیین مىکنند. این هدفها فعالیت هایى را تعیین مىکنند که واحدهاى سازمانى باید اجرا کنند تا پشتیبان هدفهاى راهبردى باشند.
3. هدفهاى عملیاتى، هدفهایى هستند که مدیران میانى با مدیران خط اول تعیین مىکنند. این هدفها نتایجى هستند که باید به وسیله بخشهاى مختلف و کارکنان شاغل در واحدهاى تخصصى، به آنها دست یافت.
ابعاد برنامهریزى سازمانى :
کاست و روزنوبگ چهار بعد اصلى براى برنامهها تعیین کردهاند: سطح، زمان، قلمرو و استمرار.
سطح برنامهریزى :
همان طور که هدفها در سه سطح سازمانى گسترش یافتهاند، برنامهها نیز در سه سطح پدید آمدهاند: راهبردى، کوتاه مدت و عملیاتى. تعدد سطح برنامهریزى، به مدیران در سطوح مختلف اجازه مىدهد که براى تحقق هدفهاى خود، اقدام لازم را به عمل آورند. بدین ترتیب، مأموریت سازمان مىتواند اجرا شود.
برنامههاى راهبردى : برنامههاى راهبردى ابزارى براى دستیابى به هدفهاى راهبردى به شمار مىآیند. در این برنامهها هدفها و خطوط کلى فعالیتها و مأموریتهاى سازمان، در دراز مدت تعیین مىشوند. در این برنامهها اولویتها تشخیص داده شده و اقدامات اصلى و کلیدى، که براى نیل به هدفهاى سازمان ضرورى هستند، معین مىگردند .
برنامههاى کوتاه مدت: این برنامهها براى دستیابى به هدفهاى کوتاه مدت سازمان طراحى شدهاند و به طور مستقیم، اجراى برنامههاى راهبردى را پشتیبانى مىکنند و حوزه محدودترى نسبت به آنها دارند.
برنامههاى عملیاتى: این برنامهها وسایل رسیدن به هدفهاى عملیاتى سازمان را تشریح مىکنند و از برنامههاى کوتاه مدت پشتیبانى مىکنند، به شکل روزانه تنظیم مىشوند و شامل تصمیمها و اقداماتى ضرورى هستند که به وسیله قسمتها یا بخشهاى تخصصى اجرا مىشوند.
چهارچوبهاى زمانى برنامه
1. برنامهریزى بلند مدت: شامل هدفها و برنامههاى راهبردى، که ممکن است بیش از پنج سال طول بکشد.
2. برنامهریزى میان مدت: به طور عموم، محدودهاى زمانى بین یک تا پنج سال دارد و شامل هدفها و برنامههاى کوتاه مدت است.
3. برنامهریزى کوتاه مدت: شامل هدفها و برنامههاى عملیاتى است و فعالیتهایى را تعقیب مىکند که در دوره زمانى یک سال یا کمتر انجام مىشود.
قلمرو برنامهریزى :
برنامهها بر حسب قلمروشان با هم تفاوت دارند. برخى از آنها بسیار فرا گیرند و براى همه مؤسسه طرحریزى مىشوند، در حالى که قلمرو برخى دیگر، بسیار محدود و براى یک قسمت است (مانند بازاریابى). قلمرو برنامههاى راهبردى، به طور معمول گسترده بوده و نشان مىدهد که مؤسسه به سوى کدام مقصد در حرکت است و چگونه مىخواهد به آن برسد. قلمرو برنامههاى کوتاه مدت، به نسبت محدودتر است و با بیان جزئیات و به طور روزانه، توضیح مىدهد که چگونه برنامههاى راهبردى مؤسسه به اجرا در خواهند آمد.
استمرار برنامهریزى :
عموماً برنامههاى مورد نیاز، در سه موقعیت اجرا مىشوند: موقعیتهایى که احتمال تکرارشان وجود ندارد، موقعیتهاى که به طور معمول تکرار شده و استمرار دارند و موقعیتهایى که احتمال تکرارشان کم است.
برنامههایى که مدیران در این موقعیت به کار مىبرند، به ترتیب عبارتند از : برنامههاى یکبارى، برنامههاى همیشگى و برنامههاى اقتضایى.
برنامه هاى یکبارى، شامل طرحها و پروژه ها
طرح، مجموعه ترکیبشدهاى از اقدامات مرتبط به همه است که مىخواهد به هدفى اساسى، که فقط یک بار اتخاذ مىگردد، دست یابد.
پروژه، حوزه محدودترى نسبت به طرح دارد و منظورش دستیابى به هدف یکبارى خاصى است. پروژهها نسبت به طرحها فعالیتها و منابع کمترى را با هم ترکیب مىکنند و بیشتر به عنوان زیربخش طرحها عمل مىکنندبرنامه هاى همیشگى، شامل خط مشىها، روشها و قوانین.
الف. خط مشى یا سیاست، راهنما و حدودى است که تصمیمهاى آینده باید در محدوده آن گرفته و معین شوند. به بیان دیگر، خطى مشى برنامهاى است که چگونگى اجراى هدف را مشخص
هماهنگى، مستدل و مدون بودن برخوردار باشد.
ب. روشها برنامههایى همیشگى هستند که شیوهاى مشخص براى اجراى فعالیتهاى آینده برقرار مىکنند. آنها راهنماى عمل کردن هستند، نه راهنماى فکر کردن.
ج. قوانین، برنامههایى همیشگى هستند که اقدامات الزامى ویژهاى را معین مىکنند. در اصل، قوانین نشان مىدهند که عضو سازمانى چه باید بکند و چه نباید بکند و در این راه، هیچ تعبیر و تفسیرى را مجاز نمىدانند.
فرق میان خط مشى و قانون، آزادى عمل در اولى و عدم آزادى در دومى است.
برنامههاى اقتضایى
به ندرت موقعیتها به طور دقیق، آن گونه که مدیران برنامهریزى کردهاند، اجرا مىشوند. به وجود آمدن محیطى غیر قابل انتظار، مانند رکود اقتصادى با شرایط سخت جوى مىتواند سبب ایجاد مشکلاتى جدى شود. بنابر این، مدیران برنامههاى اقتضایى را پدید مىآورند تا به عنوان راه حلهاى عملى، در برخورد با رویدادهاى ناشى از تغییر اوضاع محیطى به کار گرفته شوند. در حالى که بیشتر برنامهریزىهاى مدیریتى، شامل موقعیتهایى مىشوند که احتمال وقوع دارند، برنامههاى اقتضایى شامل وقایعى مىشوند که احتمال وقوع کمترى دارند.
مسؤولیت برنامهریزى :
برنامهریزى ممکن است بر عهده یک یا چند تن از متخصصان برنامهریزى در ستاد باشد و یا به وسیله یک گروه ضربت، صورت گرفته باشد و یا در سازمانهاى کوچکتر و برخى سازمان هاى بزرگ و در حال رشد، مدیران به طور شخصى مسؤولیت برنامهریزى را بر عهده گیرند.
در مدیریت رحمانى، مسؤولیت همگانى وجود دارد. هرکس موظف است کار خویش را تکلیف و عبادت بداند و با هدف نزدیک شدن به خداوند، آن را به بهترین شکل انجام دهد و نه از کارفرما، بلکه از خداى خویش پاداش بخواهد. براین اساس، همه موظفند در باره بهینه کردن کار خویش فکر کنند و با تدبر و ابتکار، دست به اقدام بزنند. به بیان دیگر، همگان در برنامه ریزى دخیل هستند:
«هیچ کس نمىتواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولى در کارهاى آنان جاى سؤال و ایراد است». طبق این آیه، خداوند مسؤول نیست؛ ولى دیگران مسؤولند.
در عین حال، امر برنامهریزى، چون نیاز به تخصص و شناخت ویژه دارد، در کارهاى پیچیده و داراى ابعاد برنامهریزانه باید به متخصصان مراجعه کرد: «آیا در باره قرآن نمىاندیشند؟ اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىیافتند و هنگامى که خبرى از پیروزى یا شکست به آنان برسد، بدون تحقیق آن را شایع مىسازند، در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان، که قدرت تشخیص کافى دارند، باز گردانند، از ریشههاى مسائل آگاه خواهند شد .
برنامهریزى مؤثر :
موانع متعددى وجود دارد که اثربخشى برنامهریزى را تهدید مىکند. با شناخت اثر این موانع مىتوان برنامهریزى مؤثرى را تدارک دید. توجه به موارد زیر، موجب مؤثر بودن برنامه ریزى مىشود:
1. زمان.
2. ارتباطات: درک درست همه افراد، در حیطه کار خود، از برنامه و چگونگى اجراى آن.
3. تشریک مساعى (همکارى).
4. به وجود آوردن فضاى مناسب (آماده سازى براى برنامهریزى باید از سطوح بالا آغاز شود و سازمان یافته باشد).
برنامهریزى غیرمؤثر :
بهترین برنامهها و قوىترین برنامهریزها زمانى مىتوانند تأمین کننده اهداف یک سازمان باشند که با موانع روبهرو نشوند. در دیدگاه یاد شده، مهمترین موانع، عدم سنجش زمان و به اصطلاح، عدم مدیریت زمان و همچنین آماده نبودن فضاى سازمان، براى اجراى برنامه است. بنابر این، فضا سازى، بسیار ضرورى است که در مبحث آموزش نیز بدان پرداخته شد. اگر همگان توجیه بوده و مشارکت داده شوند، به تشریک مساعى تشویق مىشوند و با انگیزش بالا براى اجراى برنامهاى با کیفیت مطلوب، کوشش مىکنند.
البته این موانع قبلاً باید شناسایى شده و آثار آنها بررسى گردد که این کار، خود مرحلهاى از فرآیند برنامهریزى تلقى مىشود. در حقیقت، برنامهریزى مؤثر، ایجاد کردن مقتضى و از بین بردن موانع و بررسى شرایط است:
«همانند آن زن سبک مغز نباشید که پشمهاى تابیده خود را پس از استحکام، وا مىتابید».
این آیه، مؤمنان و برنامهریزان را از دوباره کارى، کمدقتى و عاقبت اندیش نبودن پرهیز مىدهد. بدیهى است که اگر موانع کار قبلاً ارزیابى نشوند، سرانجام برنامه، مانند پنبه شدن رشته ها و وا تابیدن تابیدهها و در یک جمله، اثر بخش نبودن است.
معیارها و ملاکهاى برنامهریزى مؤثر :
1. تکیه بر قرآن: «خدا براى شما نورى قرار مىدهد که بدان راه بپیمایید».
2. مراعات تقوا: «پرهیز پیشه کنید که خدا به شما خواهد آموخت و خدا به همه چیز دانا است».
3. توکل بر خدا: «چرا ما به خدا توکل نکنیم با آن که او راهها را به ما نمود».
4. در نظر گرفتن رضاى خدا، راه گشاى برنامهها: «آنان که در راه ما تلاش کنند، راه را به ایشان نشان مىدهیم».
5. عدم سطحى نگرى: «کسانى که چون آیات پروردگارشان را به یاد آنان آرند، با چشم و گوش بسته به آن ننگرند».
6. عجله نکردن و پخته عمل کردن: حضرت على(ع): «از شتاب در هر عمل، قبل از زمان مناسب، بپرهیز».
7. دقت در برنامهریزى : حضرت على(ع): «اصل برنامهریزى، توقف در نکات مبهم است».
8. پایاننگرى و عاقبتاندیشى: حضرت على(ع): «ملاک هر کار، پایان آن است».
9. حساب بودجه و هزینه: رسول خدا(ص): «هرگز چیزى که پول آن را ندارم، نمىخرم».
10. اعتقاد به امکان حل هر مشکل: حضرت على(ع): «براى هر کارى راه حل و برنامهاى مخصوص هست».
11. استفاده از تجربه دیگران: «هرکس تجربهاش کم است، فریب مىخورد و هرکس تجربهاش زیاد است، پوزشخواهى او کم مىشود».
12. تفکر و تعمق کافى: «برنامهریزى و چارهاندیشى، حاصل تفکر است».
13. عدم وسواس و تردید: «اگر از امرى ترسیدى، خود را در آن بیفکن؛ زیرا مشکل این حالت سخت، از چیزى است که از آن مىترسى».
14. موقعیتسنجى: «براى هر کارى، موقعیتى و براى هر شرایطى، زمانى هست».
15. عدم خودبینى :«هرکس مدعى رسیدن به همه
16. اکتفا نکردن به محسوسات: «دیدن با چشمها نیست؛ زیرا گاه چشمها به دارندگان خود دروغ مىگویند؛ ولى عقل به هرکس که خواستار اندرز او گردد، دروغ نمىگوید».
17. مقایسه با برنامههاى مشابه: «آنچه را نشده است، با آنچه شده است، قیاس کن، که کارها و
امور مانند یکدیگرند . »
18. شناخت قوانین تاریخ: «هرکس روزها و پیشآمدها را بشناسد، از آمادگى غافل نماند».
19. آینده نگرى و پیشبینى: «مؤمنان آنانند که آنچه را در پیش دارند، بشناسند». «آن کس که بدون نگریستن در عاقبت کار، دست به اقدام زند، خود را گرفتار پیشآمدها سازد» . «مرد دیندار مىاندیشد، به آرامش دست مىیابد؛ به فروتنى درخود مىنگرد، به مقام تواضع مىرسد؛ و به پایان کار مىنگرد تا از پشیمانى در امان ماند».
20. شناخت جایگاه هر چیز: «عاقل کسى است که هر چیز را در جاى خود قرار دهد».
ابزارهای برنامه ریزی :
1. پیشبینى: عبارت است از برآورد شرایط یا رویدادهاى آینده، بر اساس اطلاعات جارى، پژوهش و تجربه گذشته.
2. جدول زمانى: فرآیندى است براى تنظیم فهرستى از جزئیات فعالیتهایى که باید براى تحقق هر هدف اجرا شود، که به دو شیوه تنظیم مىشود:
الف. نمودار گانت: این نمودار، به وسیله هنرى اِل گانت، که دستپرورده فردریک وینسلور تیلور بود،
ب. فن بازنگرى و ارزیابى برنامه (پرت): نمودار گانت در صورتى مفید است که فعالیتها یا پروژهها محدود و از هم مستقل باشند. اگر مدیر بخواهد براى طرح بزرگى، مانند یک سازمان، برنامهریزى کند، چه باید بکند؟ چنین طرحهایى مستلزم هماهنگى صدها یا هزاران فعالیت است طرح، مطابق برنامه ادامه یابد. براى درک چگونگى این شبکه، سه واژه باید تعریف شود: «رویداد»، «فعالیت» و «مسیر بحرانى».
رویداد: رویداد نشانگر آغاز و انجام یک فعالیت است. رویداد نیازمند هزینه یا زمان نیست.
فعالیت: فعالیتها اجزاى اصلى تشکیل دهنده یک برنامه یا یک طرح هستند. این اجزا از یک زمان مشخص، آغاز شده و در زمانى معین خاتمه مىیابند واجراى آن، نیاز به صرف هزینه و زمان دارد.
مسیر بحرانى: طولانىترین مسیر، از نظر زمان را مسیر بحرانى مىنامند.
مراحل شبکه پرت :
1. تعریف کردن هر فعالیت مهم (اجراى هر فعالیت، موجب پدید آمدن مجموعهاى از رویدادها می شود .
2. تحقیق کردن در باره ترتیبى که این رویدادها باید واقع شوند.
3. ترسیم نمودار گردش فعالیتها از آغاز تا پایان.
4. برآورد زمانى براى هر فعالیت.
5. تنظیم برنامه زمانى، براى تاریخ آغاز و پایان هر فعالیت.
مدیریت زمان :
مدیریت زمان، جدول زمانى شخص است. مدیر باید بداند که چه فعالیتهایى را مىخواهد اجرا کند و بهترین ترتیب اجراى این فعالیتها و زمان مورد نیاز براى تکمیل هر فعالیت کدام است؟
زمان، منبع کمیاب و بدون جایگزین است. همه مدیران به تساوى، وفور زمان را در اختیاردارند، در حالى که پول، نیروى کار و دیگر منابع، در این دنیا به طور نامساوى توزیع شدهاند. هر مدیرى 24 ساعت در روز و هفت روز در هفته وقت دارد؛ ولى عدهاى، از این سهمیه خود بهتر از دیگران بهره مىگیرند.
مدیر نمىتواند همه زمان خود را کنترل کند. او به طور روزمره مزاحمتهایى دارد و باید به بحرانهاى غیرمنتظره پاسخ گوید. زمان پاسخگویى غیر قابل کنترل است؛ ولى زمان، تحت اختیار و قابل کنترل و استفاده بهینه است و مىتوان با تهیه فهرستى از هدفهاى طبقهبندى آنها از نظر اهمیت، تهیه فهرستى از فعالیتهاى ضرورى براى نیل به اهداف مهم و اولویت بندى فعالیتها، فهرستى روزانه تهیه کرد که به آن، برنامه روزانه مىگویند که باید شامل چند کار مهم قابل انجام باشد.
حضرت على(ع) مىفرماید:
«میان خود و خداى سبحان، بهترین اوقات را براى عبادت و راز و نیاز قرار ده».
روایات بالا، فارغ از محتواى آنها به اصل تقسیم وقت، در مدیریت زمان اشاره دارند که همه فعالیتها باید حساب شده و منظم باشند.
سازماندهى :
سازماندهى چیست ؟
سازمان عبارت است از گروهى متشکل از دو یا چند تن که در محیطى با ساختار منظم و از پیش تعیین شده، براى اهداف گروهى، با یکدیگر همکارى مىکنند. هنگامى که مدیران، منابع مادى را با تلاش افراد، (دستکم دو نفر یا بیشتر) به منظور رسیدن به هدفها ترکیب مىکنند، عمل سازماندهى انجام مىشود .
سازماندهى فرآیند تعیین موارد استفاده از همه منابع موجود در نظام مدیریت، به طور منظم است. این منابع با توجه به هدفهاى نظام مدیریت و براى دستیابى به آنها به کار مىروند. در سازماندهى تعیین مىشود که افراد، چه کارى در سازمان انجام خواهند داد و چگونه تلاشهاى فردى آنان به بهترین شکل براى تحقق اهداف سازمانى ترکیب خواهد شد. بنابر این، موقعیت هر سازمان به نتیجه فرآیند سازماندهى بستگى دارد.
فرآیند سازماندهی :
سازماندهى، فرآیندى مدیریتى و مستمر است. راهبردها ممکن است تغییر کنند. محیط سازمانى ممکن است دگرگون شود. کارآیى و اثربخشى فعالیتهاى سازمانى،
سازمانى جدید یا ایجاد تغییر در سازمانى که مشغول کار است یا ایجاد دگرگونىهاى بنیادى در الگوهاى روابط سازمانى، مدیران باید چهار مرحله اساسى را هنگام تصمیمگیرى درباره سازماندهى طی می کنند .
1. همه کارها به وظایفى که افراد و گروهها بتوانند به طور منطقى و به راحتى از عهده اجراى آنها برآیند، تقسیم مىشوند. این مرحله، تقسیم کار نامیده مىشود.
2. وظایف به طور منطقى و کارآمد تلفیق شوند. دستهبندى افراد و وظایف، به طور کلى موجب واحد سازی می کنند .
3. ارتباط بین افراد مشخص شود، به گونهاى که معین گردد در سازمان چه کسى به چه کسى گزارش مىدهد، این ارتباط واحدها نتیجه سلسله مراتب است.
4. براى یکپارچه کردن فعالیت واحدها در قالبى منسجم، ساز و کارهایى تنظیم شود و اثربخشى این یکپارچگى و تلفیق، پىگیرى گردد. این مرحله، هماهنگى نامیده مىشود.
ساختار سازمانى :
ساختار سازمانى، چهارچوب سازمان را نشان مىدهد. همان گونه که انسان اسکلتى دارد که شکل او را مشخص مىکند، سازمانها نیز داراى ساختارى هستند که وضعیت آنها را مشخص مىکند. ساختار سازمانى، چهارچوبى است که مدیران براى تقسیم و هماهنگى فعالیتهاى اعضاى سازمان، آن را ایجاد مىکنند. ساختارهاى سازمانى سازمانهاى مختلف، با هم متفاوتند؛ زیرا شرایط محیطى، راهبردها و اهدافى که سازمانها دنبال مىکنند، با هم متفاوتند .
اهداف ساختار سازمانى :
1. جهت دادن اطلاعات به سوى مدیران مربوطه تا میزان عدم اطمینان آنان هنگام تصمیمگیرى کاهش یابد.
2. توزیع اختیار براى تصمیمگیرى به طور مؤثر، به صورتى که اعضاى سازمان بتوانند بدون دردسر و با انسجام در هر سطحى برنامههاى خود را اجرا کنند.
3. تعیین و کنترل روابط میان واحدهاى کارى، به گونهاى که اطمینان حاصل شود که همه کارها به شیوهاى منظم و مرتب واگذار و اجرا شده است و همه واحدها در موفقیت سازمان مشارکت داشتهاند .
ساختار رسمى و غیررسمى :
ساختار رسمى را مسؤولان به طور قانونى بنیانگذارى و تصویب مىکنند و در آن، تعداد مشاغل، حدود و وظایف و اختیارات و چگونگى اجراى آنها مشخص مىشود.
سازمانهاى رسمى، در واقع آرمانى هستند؛ زیرا سازمان آن گونه که پیشبینى شده، عمل نمىکند؛ اما ساختار غیر رسمى، بیانگر حالت واقعى است؛ یعنى چگونگى عمل سازمان را به طور واقعى نشان مىدهد. پس از آن که ساختار رسمى ایجاد مىشود، سازمان غیررسمى به طور طبیعى در چهارچوب آن پدیدار مىگردد. سازمان غیر رسمى، حاصل تعامل اجتماعى مداوم است و ساختار رسمى را تعدیل و تحکیم مىکند یا گسترش مىدهد؛ مثلاً در ساختار رسمى ممکن است مقرر شود که همه مسائل نیروى انسانى، به طور مستقیم با رئیس پرسنل در میان گذاشته شود؛ ولى اگر کارکنان دریابند که مىتوانند از معاون پرسنلى کمک بیشترى بگیرند، به وى مراجعه خواهند کرد
نمودار سازمانى :
نمودار سازمانى، نقشهاى است که پستها و روابط درون ساختار سازمانى را ترسیم مىکند.
نمودار، محل پستها و واحدها و وظیفه ها را در سازمان نشان مىدهد. در نمودار، یک مستطیل، نماینده یک پست سازمانى و خطوط پیوسته و بدون انقطاع، نماینده ارتباط رسمى گزارش دهى و گزارشگیرى بین دو پست است. در این نمودارها نشان داده مىشود که مدیریت عالى، در بالاترین قسمت سازمان است و پستهاى پایینتر در انتهاى نمودار گسترش یافتهاند. به طور سنتى، هر نمودار سازمانى، شکلى هرمى دارد که افراد بالاى هرم، مسؤولیت و اختیار بیشترى نسبت به افراد پایین هرم دارند.
از نظر تاریخى گفته مىشود که ساختار هرمى سازمان، احتمالاً از ساختار فرماندهى ارتش اقتباس شده است. در دنیاى غرب، ساختار مذهب نیز سلسله مراتبى است با اختیارى که از بالا جارى مىشود .
تقسیم کار :
تقسیم کار، وظایف ساده شدهاى را ایجاد مىکند که به آسانى آموزش داده شده و اجرا مىگردد. بنابر این، این کار، تخصص را ترجیح مىدهد و هر فردى مىتواند در شغل خود، کارآزموده و ماهر شود. چون تقسیم کار، مشاغل گوناگونى پدید مىآورد، افراد مىتوانند پستى را انتخاب کنند یا در پستى منصوب شوند که متناسب با استعداد و علاقه آنان است.
البته تخصص شغلى معایبى نیز دارد. اگر وظایف، به مراحل کوچک و مجزا تقسیم شود و اگر هر فردى فقط مسؤول یک مرحله باشد، احساس بیگانگى مىتواند به آسانى ایجاد شود. همین طور که بسیارى تجربه کردهاند، کسالت (بىحوصلگى) محصول فرعى وظایف تخصصى شده است، که معمولاً تکرارى مىشوند و افراد را ارضا نمىکنند. پژوهشگران دریافتهاند که غیبت از کار مىتواند یکى از ثأثیرات منفى تخصص شغلى باشد. دو راه براى چیره شدن بر احساس بیگانگى از محیط کار وجود دارد که عبارتند از: غنىسازى شغلى و تقویت شغلى، که در بخش رهبرى، مورد بحث قرار مىگیرند .
واحدسازى :
وقتى مدیران تقسیم کار مىکنند، فعالیتهایى را که براى اجراى همه کارهاى سازمان مورد نیاز است، گرد مىآورند و سپس آنها را در قالب مشاغل، تنظیم و دستهبندى مىکنند.
واحدسازى ترتیبى است که در آن، مشاغل و فعالیتها در گروههاى منطقى دستهبندى مىشوند و هر گروه در بخش و واحد بزرگترى ترکیب مىشود تا همه سازمان شکل داده شود. متداول ترین
شیوههاى واحدسازى عبارتند از:
1. واحدسازى بر اساس وظیفه.
2. واحدسازى بر اساس محصول.
3. واحدسازى بر اساس منطقهاى یا جغرافیایى.
4. . واحدسازى بر اساس مشترى.
مدیریتپژوهان براى هر یک از شیوههاى بالاتر مزایا و معایبى را شمردهاند. به بیان دیگر، هیچ شیوهاى مصون از عیب و اشکال نیست، هر چند شیوه اول، متداولترین شیوه است.
سلسله مراتب :
اصل سلسلهمراتب بیان مىکند که یک زنجیره روشن و بدون انقطاع فرماندهى، باید همه افراد را در سازمان با سرپرستانشان، از بالاترین تا پایینترین سطح، به هم پیوند دهد. تعیین حیطه نظارت و زنجیره فرماندهى، الگویى چند سطحى را پدید مىآورد که سلسله مراتب نامیده مىشود. در بالاى سلسلهمراتب سازمانى، عالىترین طبقه مدیر یا مدیران قرار دارند که مسؤول عملیات همه سازمان هستند و مدیران دیگر، در سطوح پایینتر سازمان قرار دارند.
حیطه نظارت یا حیطه مدیریت، عدهاى از افراد هستند که به طور مستقیم، به یک مدیر گزارش مىدهند و یک مدیر به طور مستقیم، آنان را اداره و هماهنگ مىکند. اصل حیطه نظارت، بیان مىکند که عده زیردستانى که به طور مستقیم به هر سرپرست گزارش مىدهند، باید محدود باشد. موضوع حیطه نظارت، قدمتى به اندازه سازمان دارد و ناشى از این عقیده است که یک مدیر، به تنهایى نمىتواند به طور مؤثرى عده بسیارى از افراد را سرپرستى کند. این عقیده وقتى تقویت شد که فرماندهان ارتش دریافتند که حیطه نظارت، محدود در موقعیتهاى رزمى کارآمدتر است. نظریه سنتى مدیریت معتقد بود که عده زیردستانى که به یک مدیر گزارش مىدهند، مىتوانند بین چهار تا دوازده تن باشند.
میزان گستردگى حیطه نظارت، تعداد سطوح سلسلهمراتب را در هر سازمان تعیین مىکند. بلندى ساختار سازمانى، با حیطه نظارت، نسبت معکوس دارد. هر چه حیطه نظارت محدودتر باشد، ساختار سازمانى بلندتر خواهد بود.
- رابطه حیطه نظارت با درجه عدم تمرکز
حیطه نظارت، بر تمرکز نیز تأثیر خواهد گذاشت. در حیطه نظارت گسترده، صد تن سرپرست به یک مدیر گزارش مىدهند. او که نمىتواند همه تصمیمها را به تنهایى اتخاذ کند، مجبور است بخشى از اختیارات را براى تصمیمگیرى واگذار کند. با حیطه نظارت کوچک و محدود، امکان تمرکز براى مدیر وجود دارد؛ ولى هر چه سلسله مراتب، بیشتر گردد، مدیران عالى از رده عملیاتى دورتر مىشوند و در سازمانهاى بسیار متحول، مدیران براى سرعت بخشیدن به فرآیند تصمیمگیرى، مجبور به عدم تمرکز مىشوند.
- سازمان باید بلند باشد یا مسطح؟
براى هر یک از دو شکل و برترى هر یک بر دیگرى، دلایلى ارائه شده است.
دلایلى که سازمانها براى برترى سطوح بیشتر (حیطه نظارت محدودتر) ارائه کردهاند:
1. مدیران مىتوانند به دلیل عده محدود زیردستان، وقت بیشترى را به برنامهریزى و تصمیمگیرى اختصاص دهند.
2. مدیران بهتر مىتوانند کارکنان خود را هدایت و براعمال آنان نظارت کنند.
3. به طور ضرورى، مدیران بیشترى پرورش مىیابند.
دلایلى که براى برترى سطح کمتر (حیطه نظارت گستردهتر) ارائه شده است:
1. ارتباط بهتر و سادهتر است.
2. تصمیمها بهتر (سریع، هدایتکننده و نزدیک به منطقه عملیات) اتخاذ مىشوند.
3. عده سرپرستان، کمتر و در نتیجه، هزینه ادارى کمتر است.
4. افراد روحیه بالاترى دارند.
به نظر مىرسد که مدیریت رحمانى، با حیطه نظارت محدودتر، سازگارتر است؛ زیرا مدیریت رحمانى، مدیریت رشد همهجانبه است. در مقام مقایسه، حیطه نظارت محدودتر، به رشد نزدیکتر است؛ زیرا امکان پرورش مدیر، در این شیوه بیشتر است و نیز مدیران فرصت برنامهریزى دارند که این خود، تقویت رشد فردى و سازمانى است. امکان هدایت و نظارت نیز در این شیوه، بیشتر است که بدون تردید، از اسباب رشد و تعالى زیردستان است. در حالى که امتیازاتى که براى حیطه نظارت وسیع برشمرده شده است، نوعاً از مقوله توسعه کمى است؛ زیرا از تولید بیشتر، هزینه کمتر، سرعت عمل و ارتباطات آسانتر، به عنوان این امتیازات یاد شده است، در حالى که مدیریت رحمانى، بر کیفیتها پاى مىفشرد.
دلیل عقلى نیز مؤید حیطه نظارت محدودتر است؛ زیرا هر فرد توان نظارتى محدودى دارد. بر این اساس، هر چه تعداد افرادى که به شکل مستقیم، زیردست هستند، کمتر باشد، امکان کنترل آنان بیشتر مىشود و این موجب ترجیح شیوه اول بر دوم است. بنابر این، سازمان بلندتر، مطلوبتر از سازمان مسطح است.
زنجیره فرماندهى :
در ساختار عمودى، کارکنان و مدیران، با زنجیره فرماندهى به یکدیگر متصل مىشوند. خط پیوسته اختیار، که از سطح بالاى سازمان امتداد مىیابد، تعیین مىکند که چه کسى باید به چه کسى گزارش دهد. در تسلسل زنجیره فرماندهى، کارکنان به مدیران گزارش مىدهند و آنان نیز به نوبه خود، به مدیران سطح بالا گزارش مىدهند و این کار، تا گزارشدهى به مدیران بالا ادامه دارد.
زنجیره فرماندهى بر دو اصل استوار است:
الف. وحدت فرماندهى؛ یعنى هر فرد باید یک رئیس داشته باشد. این اصل هنوز هم به عنوان عنصرى حیاتى براى موفقیت سازمانهاى معاصر، مورد بحث قرار مىگیرد.
ب. اصل سلسله مراتب (که قبلاً بیان شد).
فایول نشان داده است که پیروى مطلق از زنجیره فرماندهى، همیشه به مصلحت نیست؛ زیرا مسیر رسیدن اطلاعات از مدیران پایین به مدیر عالى، بسیار طولانى خواهد بود و براى سازمان گران تمام مىشود. او پیشنهاد مىکند که پلى میان مدیر پایین و مدیر عالى زده شود تا بدون واسطه، اطلاعات داده شود. البته این کار، حساس است؛ زیرا مدیران میانى احساس مى کنند که کنار زده شدهاند.
راه حل این است که مدیر عالى (پس از گرفتن اطلاعات از مدیر پایین) مدیر میانى را نیز آگاه سازد.
هماهنگى :
هماهنگى فرآیند تلفیق فعالیتهاى واحدهاى جدا از یکدیگر، براى پىگیرى کارآمد تحقق هدفهاى سازمانى است. بدون هماهنگى ممکن است افراد نقش خود را در سازمان، فراموش و تلاش کنند به بهاى هدفهاى سازمان، خواستههاى واحد خود را جامه عمل بپوشانند. به طور کلى موارد زیر، مستلزم هماهنگى بسیار است:
1. وقتى کارها غیر یکنواخت و غیر قابل پیشبینى باشند.
2. وقتى در اجراى بعضى کارها عوامل محیطى مؤثر، در حال دگرگونى باشند.
3. وقتى در اجراى کارها، وابستگىهاى متقابل فردى کارکنان، زیاد باشد.
4. وقتى سازمانها اهداف اجرایى بالایى براى خود تعیین کنند.
اختیار در سازمان، حقى است که به پستى داده مىشود تا فرد بتواند بر مبناى آن، قوه تشخیص خود را براى گرفتن تصمیماتى تأثیر گذار بر دیگران به کار بندد،که به آن، اختیار رسمى نیز مىگویند. در واقع، اختیار، حق عمل کردن یا دستور دادن است که به دارنده آن اجازه مىدهد که بر اساس روشهاى ویژه و معینى عمل کند و به طور مستقیم، بر اقداماتى که دیگران بر اساس دستور انجام مىدهند، اثر بگذارد. همچنین به دارنده آن اجازه مىدهد که منابع سازمانى را در جهت تحقق هدفهاى سازمانى اختصاص دهد.
قدرت چیست؟
قدرت یعنى توانایى اعمال نفوذ بر دیگران، به گونهاى که رفتار آنان مطابق نظر صاحب قدرت تغییر کند و مىتواند در هر نوع رابطهاى وجود داشته باشد. در سازمانها مدیران قدرت را اعمال مىکنند؛ اما مدیران، تنها کسانى نیستند که در سازمان، قدرت خود را به کار مىبرند. کارکنان که سخنانى را مىگویند و کارهایى را انجام مىدهند نیز بر مدیران اعمال نفوذ مىکنند.
تفاوت قدرت و اختیار
قدرت مفهومى گستردهتر از اختیار دارد. با وجود این، اختیار نوعى قدرت است، اما قدرتى که در یک مجموعه سازمانى قرار دارد.
منشأ اختیار
نظریه کلاسیک: اختیار از بعضى از سطوح بالاى سازمان ناشى مىشود و سپس به طور قانونى، از سطحى به سطح دیگر عبور مىکند. در بالاى این سلسله مراتب، ممکن است خدا، حکومت یا اراده جمعى مردم قرار داشته باشد.
نظریه پذیرش: منشأ اختیار، بیشتر در نفوذپذیر است تا در نفوذ کننده.
این نظریه، با این اظهار نظر آغاز شد که همه مقررات قانونى یا دستورها در همه شرایط، اطاعت نمىشوند. چستر بارنارد، طرفدار نیرومند نظریه پذیرش، شرایطى را برشمرده است که طبق آن شرایط، شخص از مقام بالاتر اطاعت مىکند و اختیار او را براى صدور دستور مىپذیرد. این شرایط عبارتند از :
1. دستورى که به آنان داده مىشود، درک کنند.
2.عقیده داشته باشند که دستور با هدف سازمان سازگارى و هماهنگى دارد.
3. دریابند که دستور با منافع پرسنل هماهنگى دارد.
4. از نظر روحى و جسمى، توانایى پیروى از دستور را داشته باشند.
اگر این چهار شرط وجود نداشته باشد، احتمال کمى هست که اختیار پذیرفته شود و فرمانبردارى به صورت کامل تحقق یابد.
واگذارى (تفویض) اختیار :
تفویض اختیار به معناى انتقال بخشى از اختیارات و وظایف خاص مدیر و رهبر سازمان به زیردستان و مدیران واحدهاى تابع، به منظور تسریع در اجراى امور و تحقق به موقع هدف هاى سازمان است. در نتیجه، هدف از تفویض اختیار این است که زیردستان بتوانند در حدود وظایف محول، به طور مستقل تصمیم بگیرند و در هر مورد موظف نباشند از مافوق خود نظرخواهى کنند.
مسؤولیت عبارت است از تعهد کارکنان به اجراى وظایف محول شده، که این پذیرش، ناشى از پذیرش شغلى توسط کارکنان است.
پاسخگویى نقطهاى است که اختیار و مسؤولیت در آن جا با هم تلاقى مىکنند. وقتى مدیران از اختیار خود استفاده مىکنند، یعنى مسؤولیت نتایج حاصل را مىپذیرند و در برابر موفقیت یا ناکامى خود، پاسخگو هستند .
- اصول تفویض اختیار
1. تفویض اختیار، در قسمتى از اختیار ممکن است، نه در همه آن.
2. تفویض اختیار از واگذارنده اختیار، سلب مسؤولیت نمىکند.
3. تفویض اختیار، قابل فسخ است.
4. تفویض اختیار، باید با نظارت، همراه باشد.
5. تناسب بین اختیار و مسؤولیت باید حفظ شود.
- مزایاى تفویض اختیار
1. فرصت یافتن مدیر براى انجام مسؤولیتهاى مهمتر.
2. گرفتن تصمیمات معتبر، توسط کسانى که به منطقه عملیات نزدیکتر هستند.
3. تسریع در تصمیمگیرى (زیرا زیردست، منتظر دستور مافوق، براى تصمیمگیرى نیست).
4. افزایش اعتماد به نفس و مهارت زیردستان.
- موانع واگذارى اختیار
1. ترس مدیران از درست انجام ندادن کار.
2. ترس مدیران از تحتالشعاع واقع شدن آنان در برابر ابتکارات زیردستان.
3. نقص در تعیین اختیار و مسؤولیت مدیران به شکل شفاف.
- تمرکز و عدم تمرکز اختیار
تمرکز میزان اختیارى است که در سطوح عالى مدیریت جمع شده و باقى مانده است. عدم تمرکز یعنى واگذارى اختیار به سطوح پایینتر مدیریت.
تمرکز و عدم تمرکز، دو سوى افراطى یک پیوستار هستند. هر چه اختیار بیشترى به سطوح پایینتر واگذار شود، عدم تمرکز بیشترى وجود خواهد داشت. در صورتى که اگر اختیار بیشتر در دست مدیران عالى باقى بماند، درجه بالاترى از تمرکز به وجود مىآید.
مزایاى تمرکز
1. وقتى مدیران عالى تصمیمهاى اساسى را مىگیرند، مىتوانند فعالیتهاى مختلف را هماهنگ کنند و میان نیازهاى بخشهاى گوناگون سازمان، تعادل ایجاد کنند.
2. تمرکز مى
آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی که قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند کمتر کسی یافت می شود که تمام این راه را طی کند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یک ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا کاری پر زحمت و مشکل است که فقط عشق و علاقه آسانش می کند و در خور حوصله هر کس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، کمتر به اشخاص اجازه می دهد که به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تکمیل آن نمی پردازد. لکن قدر لازم برای هر با سواد این است که اگر چه مدت کوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن کلمات و ترکیبات آن آشنائی پیدا کند ، تا حدی که خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینکه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و کم کم به مقام استادی نایل گردد.
لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و کلمات سرمشق استاد دقت کند و حرکات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند که بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله کلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تکرار کند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این کار قوت یابد. لازم است که قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب کند و از مشق کردن روی سرمشقهای ناقص که استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی که ممکن است روی خط بد و ناقص نگاه نکند. سلطانعلی مشهدی گوید:
جمع می کن خطوط استادان نظری می فکن در این و در آن
طبع تو سوی هر کدام کشید جز خط او دگر نباید دید
تا که چشم تو پر شود ز خطش حرف حرفت چو دُر شود ز خطش
پس از اینکه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود کلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه کند و یا به نظر استاد برساند.
به طوری که استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).
نظری: دقت در روی حروف و کلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حرکات آن است که با نگاه کردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.
قلمی: نقل کردن حروف و کلمات سرمشق به وسیله قلم است که از روی تقلید و محاکات انجام می گیرد.
ذهنی: آن است که مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.
سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره کرده و می گوید:
بر دو نوع است مشق و ننهفتم تا توای خوبرو جوان گفتم
قلمی خوان یکی و گر نظری که بود این سخن هنی و مری
قلمی مشق کردن نقلی روز، مشق خفی و شام، جلی
نظری دان گاه کردن خط بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط
هر خطی را که نقل خواهی کرد جهد کن تا نکوبی آهن سرد
حرف حرفش نکو تأمل کن نه که چون بنگری تغافل کن
قوت و ضعف حرفها بنگر دار ترکیب آن به پیش نظر
در صعود و نزول او می بین تا که حظی بری از آن و از این
باش از شَمره های حرف آگاه تا بود صاف و پاک و خاطره خواه
اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:
در مشق کوتاهی مکن پیوسته ای سلطان علی در روز کن مشق خفی ، در شام کن مشق جلی
قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:
چهل سال عمرم به خط شد تلف سر زلف خط ناید آسان بکف
زمشقش دمی هر که غافل نشست چو رنگ حنا رفت خطش زدست
مکن جز به تحریر اوقات صرف که صورت نمی یابد از صوت حرف
ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:
خواهی که ترا بلند سازد آوازه نیک در جهان مشق
بشنو زمن شکسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق
کسی که بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و کیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز کار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار کند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فکر و عقل خود تکیه کند کاری عبث و بیهوده کرده است. کسانی که بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندک اند- و در حکم «النادر کالمعدوم» و یا «النادر لا حکم له» می باشند.
در خطوط کسانی که بدون استاد کار کرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول که همه استوار و درست مشاهده می گردد.
شایسته است که متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل کند و در اکرام و کسب رضای خاطر او بکوشد که فایده اش به خود او بازخواهد گشت.
ان المعلم و الطبیب کلاهما لا ینصحان اذا لم یکرما
در همه حال نظافت و پاکیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاکیزه و کامل و مرتب کند و جایی برای کتابت انتخاب کند که موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نکند که ملول و خسته شود و از نوشتن در جای کم نور حذر کند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بکوشد و از گرد و کثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره کننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نکند چرا که استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.
از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.
میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای که در آنجا کتابت کنند باید که از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»
به تابستان نکو باشد پگاهی زمستان نیک وقت چاشتگاهی
ولیکن خانه خطاط باید که از هر چارسو درها گشاید
صباحان مصلحت زانگونه بیند که در پیش در شرقی نشیند
به وقت نیمروز ای نیک محضر جنوبی بهتر است از جای دیگر
ولی در مغرب روز است احسن به نزدیک در غربی نشستن
ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مرکب ، لینت و نرمی کاغذ، آرامش و سکون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»
امین الدین یاقوت ملکی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیکو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»
از اهم اموری که به تحسین و تجوید خط کمک می کند کیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حرکات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است. یکی از استادان گفته است: کسی که مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حرکت دست را در حال کتابت خوب نداند از کتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مسجد جامع تبریز
این بنا در آخر بازار تبریز وضلع جنوبی صحن مدرسه طالبیه و بین مسجد حجت الاسلام ومسجد میرزا اسماعیل خاله اوغلی و الچاق مسجد واقع گردیده است ویکی از قدیمی ترین ابنیه تاریخی شهر به شمار می رود. متاسفانه امروزه از بنای اولیه مسجد وشواهد و مدارک مربوط به آن چیزی زیادی بر جای نمانده است وبدین لحاظ نمی توان تاریخ ساخت ونام بانی بنای اولیه مسجد را مشخص ساخت. سید محمدرضا طباطبایی تبریزی، درکتاب " تاریخ اولاد اطهار " بدون ارائه مدرکی، بنای مسجد را مربوط به صدر اسلام وبانی آن را عبدالله بن عامری ذکر می کند. پاره ای دیگر، بنای اولیه را مربوط به دوره سلجوقی می دانند. در کتاب " مرزبان نامه "، به جامع تبریز اشاراتی شده که موید آبادانی وشکوه آن در بین سالهای 622-607 ه.ق-عصر اتابک ازبک بن محمد بن ایلدیگز- است. حاج طالب خان تبریزی-بانی مدرسه طالبیه تبریز درسال 1087ه.ق- در وقف نامه مدرسه خود ازاین مسجد به نام جامع کبیر تبریز نام می برد. با توجه به مطالب فوق به نظر می رسد که بنای اولیه مسجد حداقل مربوط به دوره سلجوقی بوده و در دوره های مختلف، از شکوه واعتبار خاصی برخوردار بوده است.
بنای اولیه مسجد در زلزله سال 1193 هجری آسیب زیادی دید؛ به طوری که چندطاق آن فرو ریخت . بعد از این واقعه، حسینقلی خان دنبلی، آن را مرمت وبازسازی کرد. در دوره قاجار نیز تعمیراتی در این بنا صورت گرفت. در دوره معاصر، حاج محمد باقر کلکته چی- ازتجار تبریز- تعمیرات مفصلی در این مسجد به عمل آورد ویک کتابخانه جدید و تالار مناسبی برای مطالعه طلاب علوم دینی احداث کرد.
تعمیرات صورت گرفته هر چند شکل جدیدی به بنا داده، امّا پایه های قطور وطاق های رفیع و آجرهای فوق العاده بزرگ آن، نشانه قدمت زیاد بنای اولیه مسجداست. بنای کنونی مسجد، مستطیل شکل است وکلاً با آجر و گچ بنا شده و دارای دو ورودی است که یکی در جانب شمال قرار دارد واز طریق صحن، ودیگری از طرف جنوب به کوچه مجاور باز می شود. از در دومی ابتدا وارد آلچاق مسجد واز آنجا وارد مسجد جامع می شوند. کف مسجد، از سطح زمین های اطراف پایین تر است که گواهی بر قدمت بنا محسوب می گردد.
طول مسجد که از جنوب به شمال امتداد دارد، حدود 62متر است وقسمت وسط آن که دارای طاق بلند وبزرگی است، 15متر عرض دارد. طول مسجد به دوقسمت تقسیم می شود: قسمت اول که قدری کم عرض است، به طول 28متر، از بخش جنوبی که به طول 32متر است، به وسیله دو جرز عریض مجزا می شود. در انتهای این قسمت، محرابی از سنگ مرمر سفید ساده با طرح های مارپیچ تزیینی به شیوه صفوی به چشم می خورد.
در دیوارهای شرقی و غربی قسمت جنوبی، پنج طاق دوطبقه به عرض 60/3 وطول 60/4 متر در تعمیرات اوایل دوره قاجار ساخته شده است.
پایه های این مسجد، بسیار قطور وآجرهای آن فوق العاده بزرگ است. مجموعه مسجد بسیار ساده وبی آلایش وعاری از هرگونه کاشیکاری یا حجاری است. فقط در بالای طاق محراب، کتیبه ای گچبری به خط کوفی از دوره ایلخانان مغول باقی مانده است.
پشت دیوار شرقی این بنا، مسجد بزرگ وتاریکی با ده ستون وطاق های ضربی آجری وجود دارد که به مسجد زمستانی معروف است واحتمالاً قدمت زیادی نیز دارد. این قسمت، در سالهای اخیر، تحت نظارت سازمان میراث فرهنگی به شکل اولیه بازسازی شده است.
مسجد جامع دارای دو سنگ نوشته تاریخی است. سنگ نوشته اول که بر دیوار پایه غربی طاق میانی نصب شده، از جنس مرمر به ابعاد 12/1×70/1 متر مشتمل است بر رویای شاه تهماسب صفوی که حضرت ولی عصر " عج " را دیده و آن حضرت، وی را به لغو تمغاالت (بخشی از مالیات ها) واحسان و گذشت درباره مردم امر فرموده اند. این کتیبه در سال 972 هجری قمری به خط ثلث شیوا به قلم علاءالدین محمد تبریزی- خوشنویس معروف دربار صفوی- به رشته تحریر در آمده است. کتیبه دوم نیز در بالای در شمالی مسجد جامع نصب شده و مشتمل بر فرمانی از شاه سلطان حسین صفوی و به خط محمدبن مومن تبریزی است. این کتیبه، مورخ به سال 1106ه.ق و به خط ثلث عالی است که در آن، فرمان شاه صفوی به رستم خان سالار سپه وبیگلربیگی آذربایجان صادر شده که قمارخانه ها و روسپی خانه ها وچرس فروش ها راببندند وحد شرعی در حق مرتکبین جاری گردد. همچنین اهالی و اوباش رااز کبوتر پرانی، گرگ دوانی، قوچ بازی وگاوبازی که باعث خصومت وفساداست، منع کرده، مرتکب را مجازات کنند. این بنا به شماره 171 به ثبت تاریخی رسیده است.
مسجد کبود ( تبریز):
این بنا در مرکز شهر تبریز واقع است ویکی از شاهکارهای معماری دوره اسلامی به شمار می آید. این مسجد، درمحل، گوی مسجد( مسجد کبود) ودر منابع گاه مسجد جهان شاه نامیده می شود؛ اما در گذشته به مسجد وعمارت مظفریه معروف بوده است. بانی بنا، میرزا جهان شاه بن قرا یوسف ترکمن- وبه روایت دیگر، همسر وی: جان بیگم خاتون یادخترش صالحه خاتون- سومین پادشاه از سلاطین طایفه قراقویونلو است که درسال 839ه.ق در آذربایجان ونواحی شمال غرب ایران حکومت می کرده است وبرطبق بقایای کتیبه موجود، این بنا را درسال 870ه.ق به پایان رسانده است.
از قرار گفته بعضی از متخلفین، عمارت مظفریه منحصر به مسجد نبوده؛ بلکه عمارات وساختمانها وتفرعات زیادی- از خانقاه وملحقات وزوایا وصحن ورواق وحوضخانه- داشته است که همگی از بین رفته اند. بقایای این مسجد در طی قرون گذشته در اثر زلزله و بی توجهی، متحمل صدمات جبران ناپذیری شده است؛ به طوری که تا دوره اخیر، گنبد ومناره های آن ریخته وبه صورت ویران و مخروبه ای در آمده بوده است. درگاه عالی وطاق بی نظیر وبلند این مسجد گرچه آسیب زیادی دیده است، اما هنوز با آن عظمت خودبرپا و بیانگر گوشه ای از زیبایی وشکوه گذشته آن است.
بقایای مسجدکبود-که به جز چند طاق شکسته وسر در خارجی نبود- در دوره اخیر، به همت مسئولین مربوطه بازسازی وتعمیر اساسی گردیده است.
سیاحان ونویسندگان متعددی در قرون گذشته از این بنا دیدن کرده وشرح هایی از آن ارائه داده اند. کاتب چلبی، مورخ عثمانی در تاریخ 1045 به تبریز آمده،در " تاریخ جهان نما" می نویسد:
" درگاه مسجد جهان شاه، بلندتر از طاق کسری است. بنایی عالی است که با کاشی های زیبا آراسته شده. گنبدهای بلندی دارد...جای دل انگیزی است که هرکس داخل آن شود، دلش اجازه بیرون شدن را نمی دهد؛ لیکن شیعیان غالباً از رفتن بدان مسجد خودداری می کنند. این بنا با کاشیهای زیبا آراسته شده…" تاورنیه-سیاح فرانسوی که یک سال بعد از کاتب چلیی از تبریز دیده کرده- در خصوص این مسجد می نویسد: " در اطراف میدان بزرگ تبریز ومجاورت آن، بقیه آثار وبناهای عالی دیده می شود. چهار-پنج مسجد راکه درعظمت بنا بی نظیر هستند، به خرابی واگذارده اند. یکی از آن مساجد که بهتر وعالی تر از سایرمساجد تبریز است، در خارج شهر، سرره اصفهان واقع شده... بنای این مسجد بسیار عالی و نمای آن که پنجاه قدم ارتفاع دارد، هشت پله از سطح زمین معبرکرسی دارد واز خارج، دیوارهای آن همه از کاشی وبه رنگ های مختلف پوشیده شده واز طرف داخل، با نقش و نگارهای عالی به سبک معماری اعراب وبا کلمات بسیار به خط عربی از طلاو لاجورد زینت یافته. از دوطرف نما، دو مناره استوانه ای خیلی بلند اما کم قطر ساخته اندکه در میان آنها راه پله تعبیه شده است که از آن بالامی روند. سطح ظاهر مناره ها هم کاشی است، درمسجد، چهار پا بیشتر عرض ندارد ودر وسط، تخته سنگ سفید شفاف تراشیده شده که بیست وچهار پا طول دارد-یعنی ارتفاع دوازده پا عرض آن سنگ است و درمیان سطحه آن نمای بزرگ خوبی نمایش دارد... از راهرو مسجد داخل گنبد می شود که سی وشش قطر آن است. دایره گنبد، سه برابر قطر آن می شود. این گنبد بزرگ مسجد، از طرف داخل، روی دوازده مجردی بنا شده که شانزده مجردی هم از خارج تکیه گاه آن است، واین مجردی ها شش مربع حجم آنهاست. طرف پایین، در اطراف، سکویی از مرمر ساخته شده که زیر آن خالی وبرای نهادن کفشها، خانه خانه است این گنبد، ازطرف داخل با آجرهای کوچک مربع از کاش های الوان مختلف گل وبوته دار موزاییک شده که درمیان آنها به تناسب، کلمات عربی گنجانیده وبه قدری خوب جفتکاری کرده اند که گویا یک پرده نقاشی است که تمام با مقراض وپرگار ساخته شده است. از این گنبد (شبستان ) داخل گنبد کوچکتری می شودکه خیلی قشنگ از اولی است و در قعر آن، از سنگ مرمر سفید شفاف، محراب ساخته شده است. این گنبد، مجردی ندارد؛ اما ازاره آن به طول هشت پا ارتفاع، از سنگ مرمرسفید است وسنگ ها به یک عرض وطول دیده می شود. تمام این گنبد( شبستان) پوشیده از کاشی مینایی بنفشه رنگ است که روی آن، اقسام گل های صاف نقاشی شده. سطح خارجی هر دو گنبد هم از همین کاشی ها پوشیده شده؛ ولی نقاشی آنها برجسته است. روی گنبد اولی، گل های سفید روی زمینه سبز، وروی گنبد دومی، ستاره های سفید روی زمینه سیاه و همه رنگ ها به باصره لذت وفرح می دهند... روبه روی مسجد در طرف دیگر معبر، یک کرباس عالی ونمای دیگری دیده می شود که از یک بنای دیگر باقی مانده وبقیه آن به کلی خراب شده است".
مادام دیو لافوا که در دوره قاجار از این بنا دیدن کرده، می نویسد: " این بنای قشنگ، شایسته مطالعه دقیقی است. عظمت بنا وزیبایی سر در آن وظرافت معماری وکاشیکاریی که در اطراف این سردر به کار رفته، هم حیرت آور است وبسیار جای تاسف است که گنبد این بنای زیبا به واسطه زلزله خراب شده وقسمتی از دیوارها را نیز با خود فرو ریخته است. این مسجد، حیاط بزرگی داشته که دراطراف آن، طاقنماهای جالب توجهی بوده ودر مرکز آن، حوض بزرگی برای وضو گرفتن وجود داشته است. امروز، تمام این بنای عالی خراب شده؛ حتی زمین ومصالح فرو ریخته آن را نیز مردم تصرف کرده اند. سر در این مسجد، در زمین مرتفعی بنا شده و در قسمت فوقانی آن، قوس بیضی شکلی وجود دارد. در دو کنار این سردر، ستون هایی متصل به بنا به شکل مارپیچ بالارفته که در قسمت فوقانی، هلال بیضی شکلی را تشکیل می دهند. این ستون ها کلاً از کاشی های نفیس فیروزه ای رنگ زیبا وبا نقش ونگارهای خوش نما پوشیده شده اند.سطوح داخلی رواق، از کاشیهای رنگارنگ پوشیده است. این کاشی ها به صورت قطعات کوچک بریده شده وتامهارت تمام چنان به هم اتصال یافته اند که گویی یکپارچه هستند. در نقاشی و ترکیب رنگ ها به اندازه ای لطف وظرافت به کار رفته که انسان خود را در مقابل تابلویی بسیار عالی پر از سبزه وگل می بیند...
این سبک کاشیکاری، قابل مقایسه با ترکیبات هندی خاص صنایع سلجوقی ومغولی نیست وبرتری و مزیت زیادی بر آنها دارد. در کوتاهی، سردر اصلی را به عبادتگاه مربوط می سازد. عبادتگاه، مرکب از دو تالار بزرگ است که از هم متمایز وهر دوسابقاً دارای گنیدی بوده اند. تالار اول با کاشیهای رنگارنگ زینت یافته و تالار دوم که محراب در آن واقع شده، با کاشی های هشت ضلعی کوچک مزین است که رنگ مینایی لاجوردی آنها به شکل های کتیبه ها جان می بخشد. کتیبه ها دارای نوشته هایی با خط عربی هستند که با شاخ و برگ وگل ها آمیخته شده است. سنگفرش کف این بنا بسیار با شکوه وخوش منظره است. این سنگ ها را از معان مجاور ارومیه استخراج کرده اند که هنوز هم آسیبی ندیده ومحفوظ مانده اند."
با توجه به بقایای برجای مانده وبازسازی های به عمل آمده، مسجد کبود تبریز، از نوع مساجد مسقف بوده که مناسب آب وهوای سرد منطقه است. بخش های مختلف این مسجد عبارتنداز سردر، شبستان بزرگ، رواق های دورا دور شبستان بزرگ وشبستان هشت ضلعی کوچک.
سردر بنا که رو به شمال است، به طول 7و عرض 5متر، از سطح کوچه مقابل به اندازه 5 پله سنگی، هر یک به ارتفاع 50سانتیمتر و در ازای 3تا 5/3 متر، بلندتر است. بر روی این صفه سنگی، سردر طاقداری به ارتفاع حدود 9 متر قرارگرفته که بخش های فوقانی آن آسیب دیده است. سردر طاق مزبور، از سنگهای ازاره به بالا با کاشی های معرق بسیار ممتازی پوشیده شده است. طاق سردر با طرح جناغی ساخته شده وحاشیه سراسری سردر را تزیین کاشی پیچی ضخیمی به رنگ فیروزه ای احاطه کرده است.
سطح سردر، علاوه بر کاشی ها و طرح های بسیار زیبا،با کاتیبه های متعدد تزیین و نما سازی شده است .در کتیبه اصلی و تاریخی بنا، باکاشی معرق سفید رنگ در زمینه لاجوردی و به خط ثلث بسیار عالی چنین آمده است:{ریختگی } "السطان الاعظم المطاع الخاقان الاعلم اللازم {ریختگی} ابن المظفر{سلطان جهان شاه }بن شاه یوسف نویان رفع الله الاعلی بدوام خلافته لواء الدین {ریختگی}الافاصه مبراته مبانی الملک و دعائم قباب الحق المبین آمین".
درحاشیه طاق درگاه مشرف به خیابان سمت راست نیز چنین مسطور است "بسم الله الرحمن الرحیم انما یعمر مساجدالله من آمن بالله والیوم الاخر و اقام الصلوه و آتی الزکوه و لم یخش الا الله {ریختگی} ان یکونو امن المهتدین {ریختگی}".بالای درگاه قسمت فوقانی تماماریخته واز بین رفته،درحاشیه طرف چپ مشرف به خیابان نیز مقداری از اول ریخته وبقیه آن چنین است :"المبین والصلوه علی نبیه محمد وصبحه {ریختگی}العماره المبارکه المظفریه فی رابع ربیع الاول من سنته سبعین وثمانمائه اقل العباد نعمه الله ابن محمد البواب ".باتوجه به کتیبه فوق ،معماربنا ، "نعمت الله بن محمد البواب ". بوده است. در بالای کتیبه تاریخی بنا، همچنین عباراتی متضمن استعانت از پروردگار و ذکر و ثنای الهی در بین طرح های گوناگونی از گل و بوته و اسلیمی و اشکال مختلف هندسی با خطوط، نسخ ، ثلث و کوفی جا داده شده است.
در ورودی مسجد-در اصل، چارچوبی از سنگ مرمر قرار داشته که از بین رفته است. درگذشته، در طرفین سردر-در دوگوشه بنا- دومناره بلند وکم قطر وجود داشته که از میان آنها راه پله ای به پشت بام می رفته است.
در قسمت داخلی طرفین پاطاق در ورودی فعلی مسجد، در میان کاشی های معرق، دولوح، هر یک تقریباً به طول 50سانتی متر، وجود دارد که برآن به خط سفید برزمینه کاشی مشکی، درمصراع شعر- درسمت شرقی پاطاق: " کردار بیار وگرد گفتار مگرد" و روی پاطاق سمت غربی: "چون کرده شود کاربگویند که کرد"- به خط خیلی عالی نوشته اند.
پس از سردر، دهلیز گنبددار یا رواق واقع است. این رواق، در سه سمت شمالی، غربی وشرقی شبستان بزرگ واقع گردیده و 40/4متر عرض آن است. این رواق با گنبدهای کم خیز وطاق های ضربی پوشیده شده و ازاره های آن با کاشی های معرق، با تزیینات هندسی وکتیبه های متعدد پوشش یافته است. این رواق توسط جرزهای بزرگی، از شبستان بزرگ مجزا می شود واز طریق راه های ارتباطی متعددی به شبستان راه دارد.
شبستان بزرگ مسجد به شکل مربع وبه طول وعرض 50/16متر است واز چهار جهت به رواق وشبستان کوچک مرتبط می شود.در قسمت پایین ازاره این شبستان، به اندازه سی سانتی متر سنگ مرمر باطرحهای طاق گونه کار کرده اند که درحال حاضر، نمونه هایی از آنها بر جای مانده است. بالای این قسمت را تا کمره دیوار،کاشیکاری معرق با طرح های هندسی که ترکیب دل انگیزی از انواع کثیرالاضلاع های مکرر دارد، پوشانده است. بالای این قسمت را حاشیه ای از کاشی معرق با طرح های گیاهی اسلیمی، ختایی وبالای آن، کتیبه ای از آیات قرآنی به خط ثلث سفید در زمینه فیروزه ای بسیار خوش وبالای این کتیبه نیز طرح های متنوعی از انواع گل ها، بوته ها، اسلیمی ها، ترنج ها وکتیبه هایی با خطوط مختلف نسخ، ثلث،کوفی وتعلیق پوشاند است.در این کتیبه ها،اسامی جلاله، آیات قرآنی واحادیث نبوی نوشته شده است. این نوشته ها،در حین اینکه خود شیوه تزیینی دارند، در ترکیب با همدیگر،اشکال هندسی بدیعی رابه وجود می آورند. به عنوان مثال، با شش عبارت"یا مّعز"، ستاره ای شش پر طراحی کرده اند که خود این ستاره نیز در داخل مربعی قرار دارد که از عبارت های " یا حمید" و "یا غنی" به طرز زیبایی شکل گرفته است. در چهارسوی این مربع نیزکلمات"یا مرهوب"، "یا مرغوب"، "یا مشکور" ویا " مذکور" به خط ثلث در داخل ترنجی بیضی شکل قرار گرفته است. طرح جالبتری نیز به خط کوفی از چهار عبارت " الحمدولله" شکل گرفته است. در این تزیینات، در میان کاشیها، از سفال های بی لعاب، به شیوه تخمیری استفاده شده که بسیار جالب توجه است.
از باقیمانده جرزها ودهانه های طاق بالای شبستان چنین معلوم می شود که بر فر از بنا، گنبدی بر روی هشت چشمه طاق یا دوازده جرزبنا شده بوده وشانزده جرز هم از خارج تکیه گاه آن بوده است. برهمین اساس، در دوره اخیر برای حفظ ونگهداری بنا، به تقلید از گنبد اصلی، گنبد دو پوسته پیوسته جدیدی با دهانه ای به قطر بیش از 15متر با آهیانه ای خاکی شکل درخودی با منحنی شبدری تند برروی بنا زده شده است. گوشه سازی گنبد به صورتی ساده اجرا شده وفقط پا باریک دارد که روی آن، سنبوسه وروی آن، گریوار وسپس گنبد قرار می گیرد. درزمان آبادانی مسجد، گنبد این بنا با کاشی فیروزه ای مفروش بوده است. پلکان واقع در چهار جرز شبستان، به یک غلام گردشی درطبقه فوقانی راه می یابد. در وسط شبستان، گودالی وجود دارد که احتمالاً همانند مساجد سرپوشیده دوره عثمانی، جای فواره یا منبع آبی بوده است.
شبستان کوچک مسجد به صورت کثیرالاضاع هشت پهلویی در پشت شبستان بزرگ واقع گردیده دتنهاراه ارتباطی آن نیز ازهمان جهت است. زیبایی و ویژگی خاص این شبستان، گویای آن است که احتمالاً به منظور خاص یا استفاده بزرگان حکومتی طراحی شده است. ازاره این شبستان، از سنگ مرمر صاف به ارتفاع 2متر پوشیده شده است. قسمت عمده این سنگ ها شکسته وریخته است.
درتعمیرات سال 1319 شمسی، تعدادی از آنها از زیر خاک بیرون آورده ودر جای خود نصب شدند. این تخته سنگ ها دارای 15سانتی متر ضخامت و بین 2تا3 متر عرض هستند. برقسمت فوقانی ازاره سنگی، کتیبه ای قرآنی به خط ثلث بسیار عالی درزمینه ای از پیچک وگل های تزیینی حجاری شده است. به نظر می رسد که بالای این بخش- حتی سطح زیرین گنبد-باکاشی های شش ضلعی پوشیده بوده است. طاق های این شبستان، از بالای جرزها آغاز می شود بخش هشت ضلعی زیرگنبد را تشکیل می دهد. ظاهراً میان این هشت قوس، تعدادی قوس ثانوی از جنس آجر ساده ساخته بوده اند که به عنوان عناصری استوار کننده برای نگهداری گنبد محسوب می شده است. این قوس های ثانوی، در پشت سطوح پوشش تزیینی یی از کاشی های شش ضلعی آبی سیر پنهان بوده است.
سطوح تزیینی کاشی طوری طراحی شده بوده که دایره ای بر بالای راس های قوس های سراسری در قاعده گنبد دیده نمی شود.در این بخش مسجد، قبری وجود دارد که به نظر می رسد از آن جهان شاه یا یکی از اعضای خاندان او باشد.
شایان ذکر است که در قسمت های مختلف مسجد.، از تیرها وچوب های سخت جهت کلاف کشی واستحکام بخشی بنا استفاده شده است.
تزیینات کاشیکاری این بنا درحد کمال ویکی از غنی ترین تزیینات کاشی موجود در بناهای اسلامی ایران است- علی رغم اینکه بخش وسیعی از بنا وتزیینات آن از بین رفته- ودرست به همین خاطر وهمچنین تسلط رنگ آبی در کاشی ها، این مسجد به " فیروزه اسلام" شهرت یافته است. رنگ های کاشی معرق که در سراسر بنا یافت می شوند، شامل آبی روشن، آبی سیر، سفید، سبز، زرد وقهوه ای می شود ودر این میان، رنگ آبی بیشترین درصد را به خوداختصاص داده است.
مسجد جامع علی شاه (تبریز):
این بنا درمرکز شهر تبریز وضلع جنوبی خیابان امام خمینی واقع گردیده وامروزه فضای اطراف آن برای برگزاری نماز جمعه مورد استفاده است. این مسجد در طی سالهای 724 –716 ه.ق توسط تاج الدین علی شاه گیلانی-وزیر الجایتو و ابوسعید بهادر خان- ظاهراً براساس نقشه ای که خود وی به تقلید از ایوان مداین کشیده بود، ساخته شد؛ امّا به نظرمی رسد که با مرگ وی در سال 724ه.ق وفروریختن طاق ایوان، کار ساختمان مسجد ناتمام مانده و هرگز تجدید نشده است. بخاطر مسائل فوق وهمچنین حوادث طبیعی وانسانی، متاسفانه امروزه بقایای ناچیزی از این بنای عظیم وباشکوه برجای مانده است. براین اساس هرگز نمی توان تصویری روشن ازاین بنا ارائه داد. با این حال سعی می شود باتکیه بر بقایای موجود منابع مکتوب، تصویری کلی از این بنا ارائه گردد.
حمدالله مستوفی در کتاب "نزهت القلوب"در خصوص این مسجد می نویسد:"وزیر خواجه تاج الدین علی شاه جیلانی،در تبریز، در خارج محله نارمیان (مهادمهین)، ومسجد جامع بزرگی ساخته که صحنش دویست وپنجاه گز در دویست گز می باشد ودر آن صفه بزرگی از ایوان کسری به مداین بزرگتر ساخته است؛ اما چون در عمارتش تعجیل کردند، فرو آمد ودر آن مسجد، انواع تکلفات به تقدیم رسانیده وسنگ مرمر زیاد در او بکار بردند که شرح آن را زمان بسیار باید."
ابن بطوطه که در سال 727ه.ق به تبریز آمده، می نویسد: " ...بعد به مسجد جامعی رسیدیم وزیر علی شاه معروف به جیلان آنرا بنا کرده است و در بیرون، ازسمت راست شخصی که رو به قبله ایستاده، مدرسه وازسمت چپ، زاویه ای وجود دارد وصحن آن با سنگهای مرمر فرش گردیده ودیوارها بوسیله کاشی پوشانده شده و جوی آبی از وسط آن می گذرد وانواع درختان، موها ویاسمین در آن به عمل آورده اند."
از میان شرحی که جوان مصری- یکی از همراهان سفیر قاهره به دربار ابوسعید- داده وبدرالدین محمود العینی- صاحب کتاب "عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان " –آورده است، مطالب زیر استخراج می شود:" دروسط صحن مسجد، حوض مربعی بوده که یکصدوپنجاه ذرا عرض وطول داشت واز مرمر پوشیده شده بود.
سکویی دروسط آن بود که در هر سوی آن، از دهان شیری آب فرو می ریخت. بالای سکو نیز فواره هشت گوشی بود که دو دهانه آب پران داشت... طاق نوک تیز( جناقی) محراب بوسیله دو ستون مصری اندلسی نگاه داشته می شد وقاب محراب با طلاو نقره تزیین ونقاشی شده بود چراغهای مزین به زروسیم با زنجیرهای مسی از سقف آویزان بودند وداخل طاق را روشن می کردند. پنجره های مشبک نیز هر کدام بیست شیشه دایره ای مزین به طلاونقره داشت. مسجد، دومناره یا برج داشت که هرکدام 70ذرا بلندی و5 ذرا عرض داشته اند."
نام برده همچین ذکر می کند که علی شاه دستور داد آنرا شبیه ایوان مداین بسازند وبر ارتفاع وعرض آن ده ذرا بیفزایند.
تاجری ونیزی که پس از ابن بطوطه از این مسجد دیدن کرده، می نویسد:" مسجدی بسیار بزرگ است؛ ولی وسط آن هرگز پوشیده نشده است در سمتی که مسلمان به دعا می ایستند محلی است که طاق بزرگی دارد وبلندی آن به قدری است که تیر به آن نمی رسد؛ ولی ساختمان محل تمام نشده است… در اطراف صحن مسجد، با سنگهای عالی، طاق هایی ساخته شده که ستونهای مرمر آنرا نگاه داشته اند این ستونها به قدری عالی وشفافند که به بلور شباهت دارند کلفتی وبلندی همه آنها یکسان وحدود پنج پا یا شش پا است. در کنار در اصلی- زیر طاق های سنگی- جوی آبی در جریان است ودر سطح بنا، چشمه بزرگی وجود دارد یک صد قدم طول آن وبه همین اندازه عرض آن است ودر وسط شش پا عمق دارد. سکویی نیز در وسط ساخته شده است این مسجد، سه در دارد که فقط دو در آن مورد ا ستفاده قرار می گیرد ودارای طاق است این درها، چهار قدم عرض وبیست قدم بلندی دارد ستونهای دو سوی درها، از مرمر نیستند بلکه از سنگهایی به رنگهای مختلف است.بقیه طاق با گچ مقرنس کاری وتزیین شده است. در هر درگاه، لوحه ای از مرمر شفاف است. حتی از مسافت یک میل، این لوحها که ازهر طرف سه یا ( تقریباً سه متر) هستند، دیده می شود دری که باز وبسته
می شود سه یارد عرض وپنج یارد بلندی دارد واز الوارهای بزرگ ساخته شده وروی آن، قطعات بزرگ برنز به صیقل ومطلاشده، کوبیده اند."
کاتب چلبی، مورخ مشهور عثمانی که در تاریخ 1045هجری به تبریز آمده شرح مسجد علی شاه وتخریب حصارها ودیوارهای آنرا که بدست نظامیان عثمانی صورت گرفته، چنین می نویسد:" وزیر خواجه تاج الدین علی شاه، درطرف جنوب غربی شهر تبریز، در محله نیامیان، مسجد جامع عظیمی بنا کرده که بزرگتر از ایوان کسری صفه ای دارد... ودر سنه 1045هجری، بامرحوم سلطان مراد خان- پادشاه عثمانی- سه روز متوالی در آنجا بودیم ودر حالی که آنجارا خراب می کردند، برای العین دیدیم باروها وحصارهای بنا به کلی خراب واثاری از آنها باقی نمانده بود. تنها یک قسمت ازباقیمانده بنای خراب شده که عبارت از یک طاق عالی مسجد جامع وصفه آن باقی بود... مسجد، مناره های بزرگی داشت که بر اثر زلزله های متعدد وحملات قشون ها وپیکارها خراب ونابود شدند."
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 60 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
-1: مقدمه
در سالهای اخیر صنایع تولیدی پیشرفت های قابل توجهی کرده است. این پیشرفت با افزایش تعداد سیستمهای خودکار در صنایع تولیدی قابل اندازه گیری می باشد. رمز موفقیت این سیستمها در انتخاب مناسب و استفاده کارآ از منابع قابل دسترس از قبیل ماشینها، ابزارها، قید و بندها، و سیستمهای حمل و نقل مواد می باشد. انتخاب و استفاده مناسب از این منابع، بهره وری را افزایش می دهد. در عین حال، مشخصات طراحی مربوط به سیستمهای جدید پیچیده تر می شود. طراحان و استفاده کننده گان از سیستمهای تولیدی خودکار سعی کرده اند که با به کارگیری ابزار جدید از عهده این پیچیدگیها برآیند.
سیستمهای مبتنی بر دانش، دسته ای از ابزارهای جدید را ارائه می دهند که برای بهبود وظایف طراحی و مدیریت در سیستم های تولید خودکار بکار می روند. اگر چه تکنیکهای بهینه سازی می توانند در حل مسائل پیچیده تولیدی موثر باشند، اما به دلایل زیر، همیشه استفاده از آنها به راحتی امکان پذیر نیست:
- اطلاعات مورد نیاز برای مدلهای بهینه سازی، ممکن است براحتی در دسترس نباشند.
- حدود و عملکرد آنها ممکن است محدود باشد.
- آنها احتیاج به نیروی انسانی متخصص دارند.
- به علت پیچیدگی مسائل صنعتی، الگوریتم ها اغلب قادر به تهیه جواب بهینه برای آنها نیستند.
از سوی دیگر سیستم های مبتنی بر دانش مثلاً در حل مسائلی که برای فرمولهای ریاضی هم بسیار پیچیده هستند یا مشکل استفاده راه حل بهینه وجود دارد مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله مشکلاتی که با آن روبرو هستیم وقتی است که تکنیکهای بهینه سازی با سیستمهای مبتنی بر دانش ترکیب می شود. همانطور که گفته شد نیروی انسانی متخصص با استفاده از راههای بهینه سازی مسائل به حل مسائل پرداختند. اگر استفاده از سیستمهای مبتنی بر دانش موفقیت آمیز باشد باید به روشی استفاده شود که جایگزین نمودن نیروی انسانی متخصص بیشتر از تکنیکهای بهینه سازی باشد(هاراگووکاسیاک 1987).
در این فصل سیستم مبتنی بر دانش که KBSES نامیده می شود و در حل مسائل انتخاب تجهیزات تولیدی مورد استفاده قرار می گیرد ارائه می شود.
7-2: طرح سیستم ساخت و تولید
طرح سیستم تولید یک ترکیب فعال است که احتیاج به حل یک سری مسائل مرتب شده در یک طبقه را دارد. در این طبقه بندی ممکن است که یک مسئله بیش از یکبار حل گردد. به طور مثال حل مسئله انتخاب تجهیزات در یک سطح بالا به وسایل هدایت خودکار (AGV ) که در سیستم حمل و نقل مواد (MHS) برای قراردادن روی ماشینهای MS استفاده شده اشاره می کند. مادامیکه مسئله جانمایی ماشین آلات را در یک سطح پایین تر حل می کنیم، محدودیت ها (برای مثال، محدودیت فضا) ممکن است که استفاده از یک رباط را در سیستم حمل و نقل مواد در نظر بگیرد، در این مورد ، مسئله انتخاب ماشین آلات با محدودیتهای تغییر یافته برای برقرارکردن یک سری جدید ماشین TS. به طور صحیح مورد تحلیل قرار گیرد.
دو طبقه بندی که در زیر آمده است راههای طراحی و دستیابی به سیستم های تولیدی می باشد که مورد استفاده قرار می گیرد.
- طبقه بندی چهار طبقه ای موجود با چهار سطح دسترسی طبقه ای.
- طبقه بندی دو طبقه ای موجود با دو سطح دسترسی طبقه ای.
طبقه بندی چهار سطحی در شکل 1-7 نشان داده شده است که موارد زیر را در بردارد:
شکل 1-7 : چهار سطح طبقه بندی در راه دستیابی به سیستمهای تولیدی خودکار
-انتخاب ماشین آلات
-احداث محل ماشین
-جانمایی ماشین
-جانمایی مورد نظر در کل
1-2-7 : مسئله انتخاب ماشین آلات
چون خرید ماشین آلات مدرن تولیدی ممکن است هزینه بالایی را در برداشته باشد ، در طرح سیستم تولیدی این مسئله بسیار حیاتی به نظر می آید .
شرکت با انتخاب تعداد و نوع مناسبی از ماشین آلات می تواند :
-میزان هزینه را کاهش دهد .
-کاهش تعمیرات و هزینه نیروی انسانی
-افزایش میزان استفاده از ماشین
-اصلاح و ارائه یک جانمایی از ماشین آلات که فقط خرید تعدادی از ماشین آلات لازم باشد .
-افزایش کارائی در طرح ریزی تولید با جانمایی اصلاح شده و کاهش ترافیک بیش از حد .
مسئله انتخاب ماشین آلات با به کارگیری تعدادی از آنالیز و مدلسازی شده اند میلرودیویس ( 1977 ) تعدادی از روشهای معین در مساله انتخاب ماشین آلات را بررسی ، مقایسه و طبقه بندی نموده اند .
تعدادی از روشها مسلماً به صورت فرضیه مطرح شده اند که در این رویه ایجاد اشکال نمیکند . برای مثال در روش برنامه ریزی ولریا ( هایزودیویس و ویسک 1981) فرض می شود که ماشینها در سیستم تولیدی همگی مشابه هستند . مسئله انتخاب تجهیزات می تواند به دو قسمت مسائلی انتخاب ماشین آلات و انتخاب حمل و نقل مواد تقسیم شود .
انواعی از کارها و قسمتها تنها عواملی نیستند که روی مساله انتخاب تجهیزات تاثیر دارند بلکه الگویی از جانمایی ماشینها نیز باید در نظر گرفته شود . به طور مثال استفاده از یک روبات با بازوی بند بند در طرح حمل و بستن استفاده کنیم آرایش ماشین آلات به صورت چرخشی (R ) خواهد بود همانطور که در شکل 2-7 نشان داده شده است . اگر یک سیستم AGV برای چیدمان ماشین انتخاب شود ، لازم است که در انتخاب تغییرات لازم به عمل آید ، زیرا برای مرتب کردن ماشینها در یک الگوی چرخنده یک رباط مناسبتر از AGV است .
سیستم AGV برای لی اوت در شکل (b ) 2/7 مناسب است .
شکل 2-7 : لی اوت ماشینها
2-2-7 : احداث محل ماشین
در بعضی سیستمهای تولیدی از طرح GT ( تکنولوژی گروهی ) استفاده شده است جائیکه ماشینها بر پایه شباهت فرایند گروه بندی می شوند . از طرح GT ( تکنولوژی گروهی ) استفاده شده است . امکانات تکنولوژی گروهی که یک سری مزایا را فراهم می آورند در فصل 8 مورد بحث قرار داده شده است .
3-2-7 : مسئله لی اوت ماشین
غالباً در مرتب کردن ماشین آلات هدف مورد توجه حداقل نمودن هزینه حمل و نقل مواد است . اگر مسئله لی اوت ما شامل بیش از ده ماشین باشد حل بهینه سازی کار مشکلی است پس بنابراین پی می بریم که باید متوسل به استفاده از الگوریتمها شویم . مادامیکه مسئله لی اوت ماشینها را حل می کنیم فاکتورهایی مانند محدودیت فضا ، ایمنی ، انواع سیستم حمل و نقل مواد و موارد دیگر را باید در نظر داشت . مسئله لی اوت ماشین در فصلهای 10 و 11 تجزیه و تحلیل شده است .
4-2-7 : مسئله چیدمان قسمت
مسئله چیدمان قسمت شامل استقرار هر قسمت ماشین در جایگاه خودش است
به طریقی که حمل و نقل مواد را به حداقل برساند .
اگر همه قسمتها ( فضای ماشین آلات ) دارای اندازه بزرگ هستند آنگاه مسئله چیدمان بوسیله توابع درجه دوم ( معدلاتی ) مدل سازی می گردد .
اگر چه اجرای تکنولوژی گروهی در سیستمهای تولیدی می تواند تعدادی از مسائل ما را پاسخگو باشد اما همیشه وسیله خوبی نیست و دلایل عمده و اصلی آن عبارتند از :
1-بخشها و ماشین آلات ممکن است دسته بندی نشوند .
2-اطلاعات لازم ممکن است در دسترس نباشد .
در این بخش طرحی از سیستم تولیدی که شامل تنها دو قدم ، انتخاب ماشین آلات چیدمان ماشینها می باشد در شکل 3-7 نشان داده شده است . مسئله چیدمان قسمت در یک مسئله چیدمان ماشینها می تواند در جائیکه هر ماشین در یک قسمت نشان داده شده است به چشم بخورد .
البته در عمل ممکن است تکرار کل و یا حداقل بخشی از مراحل انتخاب شرح داده شده در شکل 1-7 و 3-7 لازم باشد .
3-7 : مدلسازی مسئله انتخاب تجهیرات تولیدی :
قبل از بحث و تحلیل ساختار و راههای حل مسائل سیستم های مبتنی بر دانش برای انتخاب تجهیزات لازم است که مدلی جهت استفاده در حل مسئله انتخاب ماشین آلات تولیدی تهیه گردد . در گذشته روشهایی در حل مسئله انتخاب تجهیزات مورد استفاده قرار گرفت . میلرودیویس (1977) بعضی از آنها را برآورد ، طبقه بندی و مقایسه نمودند .
سطح 2
سطح 1
شکل 7-3 رویکرد سلسله مراتبی دو سطحی برای طراحی سیستم های ساخت و تولید
راه رسیدن به طرحی از سیستم های تولیدی
مدلهای پویای مرتی (1983) ، مدلهای انتخاب تجهیزات تولیدی کاسیاک ( ) و مدل برنامه ریزی تولید انبوه و برنامه ریزی ماشینهای مورد نیاز بهنزهه و کشنویس (1988) مثالهایی از مدل هایی هستند که برای که بر مسئله انتخاب ماشین آلات تولیدی توسعه یافته بودند .
در این بخش یک فرموله سازی برنامه ریزی عدد صحیح از مسئله انتخاب ماشین آلات ارائه شده است . تنظیم این مدل در زیر مطرح گردیده است :
= تعدادکل کارها
= تعداد کل ماشینها
= تعداد کل بخشها
= تعداد کل حمل کننده ها مواد
= هزینه انجام شدن کار روی ماشین
= هزینه نگهداری بخش برای استفاده از حمل کننده
= زمان لازم انجام کار روی ماشین
= زمان لازم جهت حمل از بخش با استفاده از حمل کننده
= زمان موجود برای ماشین
= زمان موجود برای حمل کننده
= تعداد کارهایی که انجام می دهد
= تعداد واحدهایی از بخش که تولید می کنند
= هزینه ماشین
= هزینه حمل و نقل مواد توسط حمل کننده
= کل بودجه موجود
= تعداد کارهای که توسط ماشین
= تعداد اجزای از بخش که حمل به آن توسط حمل کننده های مواد صورت می گیرد .
= تعداد واحدهایی از ماشین که انتخاب می شود .
= تعداد واحدهایی انتخابی که حمل و نقل مواد توسط حمل کننده به آنها انجام می گیرد .
1-3-7 : مدل M7.1
تابع هدف مدل M7.1 کار انجام شده و هزینه نگهداری در همه بخشها را مینیمم می کند و هزینه ماشین ها وئحمل و نقل کننده هارا تعیین می کند .
(7.1)
subject to :
(7.2)
(7.3)
(7.4)
(7.5)
(7.6)
integer (7.7)
integer (7.8)
integer (7.9)
integer (7.10)
محدودیت (7.2) و (7.4) تعداد کارها انجام شده مورد نیاز و تعداد بخشهای که حمل و نقل را انجام می دهند و متوالی و ترتیب لازم را تامین می کند . محدودیت (7.3) و (7.5) زمان لازم را به هر ماشین و اختصاص می دهد و تعداد حمل کننده ای مواد را کاهش می دهد . محدودیت (7.6) اندازه بودجه موجود را در نظر می گیرد . محدودیت (7.7) تا (7.10) نامنفی بودن و صحیح بودن پارامتر را بیان می کند .
مدل ذکر شده M7.1 و محدودیت های 7.10) تا (7.1 برای انتخاب ماشینها و حمل کننده های مواد می تواند مورد استفاده قرار گیرد اما اگر حمل کننده های مواد قبلاً انتخاب شده باشند .
مدل بعدی مدل M7.2 مورد استفاده قرار می گیرد . توجه داشته باشید که مدل M7.2 فرم ساده شده مدل M7.7 (7.6) (7.7) می باشد .
2-3-7 : مدل M7.2
(7.11)
subject to
(7.12)
و محدودیت های (7.7) (7.3) (7.2) و (7.9)
از طرف دیگر اگر ماشین آلات مورد نیاز قبلاً انتخاب شده باشند آنگاه برای انتخاب حمل کننده های مواد مورد نیاز نمونه های مختلفی از مدل M7.1 (7.1 تا 7.1) می تواند مورد استفاده قرار گیرد .
3-3-7 : مدل M7.3
subject to :
و محدودیت های (7.8) (7.5) (7.4) و (7.10)
اگر بودجه در دسترس معین نباشد سپس مدل M7.1 بدون محدودیت (7.6) می تواند برای انتخاب ماشین آلات تولیدی مورد استفاده قرار گیرد . بدین ترتیب مدل M7.1 با توجه به مسائلی که با آن روبرو می شویم و نیازهای متفاوت می تواند تغییر یابد . همانطور که در این بخش دیدیم این مشخصه از مدل M7.1 جزء مدلهای با انعطاف سیستم ها مبتنی بر رانش برای انتخاب تجهیزات به شمار می آید ، سه مدل مورد بحث M7.1 ممکن است حل مشکلی داشته باشد بویژه وقتی که مسئله انتخاب تجهیزات خیلی بزرگ باشد . مدل M7.4 (بحث بعدی) برای حل مسائل انتخاب تجهیزات در مقیاس بزرگ سازگاری یافته .
مدل برای کار با data modifying knowledge baseol.sxs طراحی شده است (به فصل 3 مراجعه کنید) . سیستم مبتنی بر رانش دسته ای از داده ها سازگار با (ستونهای مربوط به ماتریس در مدل M7.4 ) مدل را مهیا می کند . به صورتیکه نهایتاً بوسیله یک الگوریتم حل گردد .
4-3-7 : مدل M7.4
تنظیم مناسب یک مدل پایه ای انتخاب ماشین آلات و عمومیت دادن آنها در کارهای تولیدی ماشین آلات بوسیله یک ماتریس در نظر گرفته می شود :
بخش 3-7 مدل سازی انتخاب مسئله ساخت و تولید تجهیزات .
هر سطر در این ماتریس برابر با یک کار انجام گرفته است و هر ستون به یک مقیاس اشاره می کند . یک مقیاس ترکیبی از ماشین آلات تجهیزات حمل و نقل مواد می باشد . مقایس ها می توانند در گروههایی توسط یک سیستم فراهم شوند هر گروه از مقیاس ها (مجموعه ستونها) بر پایه ترکیب مجموعه ماشین ابزارها و حمل و نقل مواد شکل گرفته اند . این روش از تعداد ستونهای بوجود آمده می کاهد . سه ستون اول در ماتریس (گروه مقایسها ) به شرح زیر بیان می شوند :
ستون 1 : یک قسمت ( ) و یک ربات ( )
ستون 2 : یک قسمت ( ) و یک ربات ( )
ستون 3: یک قسمت ( ) و یک قسمت و یک ربات
هر عدد غیر صفر در ماتریس ارزش دارد و ارزش به معنی اینست که کار فقط می تواند بوسیله یک ماشین ابزار از مقایس j انجام می شود . ارزش به معنی اینستکه کار می تواند از و ماشین ابزاری از مدل j انجام دهد و این یکی از اصول لازم برای سیستم های تولیدی با انعطاف می باشد . در این جا چندین ماشین ابزار به این قسمت اختصاص داده می شود . در یک نمونه از سیستم تولیدی با انعطاف تنها یکی از همه کارها را برای چندین ماشین طراحی می کنند . تنظیم مدل انتخاب ماشین بدین ترتیب است :
= تعداد کارها انجام شده
= تعداد مقایسهای ماشین آلات
= هزینه مقیاس ماشین آلات j
اگر کار بتواند در زمان L روی ماشینهای مقایس j کار انجام دهد.
مقادیر دیگر
= تعداد لازم (مینیمم) از ماشینهایی که کار را بتوانند انجام دهند .
= گروهی از مقیاسهای k ام
= تعدادی از گروههای مقیاسی
اگر مقیاس j انتخاب شده باشد .
مقادیر دیگر
مدل M7.4 مینیمم می کند مجموع کل هزینه های تهیه ماشین آلات راکه در زیر آورده ایم :
(7.15)
(7.16)
(7.17)
(7.18)
محدودیت (16-7) از زمان لازم (کمترین) انجام کارها بدست آمده است . محدودیت (7.17) به معنی گروهی از مقیاسها می باشد که تنها یکی از آنها انتخاب شده است . محدودیت (7.18) از کل پارامترها نتیجه گرفته می شود .
مثال 1-7 : مطلوبست تعداد بهینه ماشین آلات با توجه به اطلاعات زیر :
1-یک بردار o از کارهای انجام شده
2-یک بردار R از مقیاسها
جائکیه گروهی ازمقیاسها
3-یک بردار C از هزینهها در هر مقیاس
4- یک بردار از تعدادماشینهای لازم که بتوان کار OI را انجام دهند.
5- یک ماتریس (با توجه به اطلاعات بالا) از ماشین آلات تولیدی به صورت زیر ارائه میشود.
برای این اطلاعات مقادیر حل بهینه سازی (صحیح) به صورت زیر است:
داریم
بر اساس ماتریس (7.19) تجهیزات تولیدی عبارتند از: ماشین ابزار M1 و M2 و M3 و M4 و M5 و M5 و حمل کننده ها مواد H3 و H5 و H6 می باشد و هزینه کل ماشین آلات برابر 420000 دلار می باشد.
فایل ورودی برای مسئله در مثال 1-7 در ضمیمه آورده شده است.
5-3-7- حالت خاصی از مدل M7.4
مدل M7.4 به ما اجازه انتخاب ماشین آلات وحمل کننده های مواد را میدهد.
حالتهای مختلفی را می توان در مورد هر یک از بخشهای (دو بخش ماشین آلات و حمل و نقل کنندهها) ذکر شده در نظر داشت به طور مثال توسعه قابلیت ماشین آلات را در یک سیستم تولیدی با وسائل هدایت خودکار در نظر بگیرید در این حالت احتمال زیاد آن است که همان فرمهای سیستم حمل و نقل مواد (به طور مثال، سیستم (AGV برای سرویس دهی به ماشین آلات جدید استفاده بشود.
مسئله انتخاب ماشین آلات (یا ترکیبهای حمل ونقل مواد) درحالت خاص مدل M7.4 و 7.18-7.15 به صورت زیر می تواند تنظیم شود.
این مدل می تواند طبقه بندی شود تا مسائل زیادی را در برگیرد. شامل ضرایب مدلها M7.4 و حالت خاص (7.22)-(7.20) می تواند بوسله قوانین برنامه ریزی شده بازرگانی یا الگوریتمهای ویژه حل شود.
4-7 راههای دستیابی به حل مسائل در KBSES :
سیستم علوم پایه برای انتخاب ماشین آلات KBSES که صورتی از اطلاعات آینده و اطلاعات اصلاح شده سیستم علوم پایه را دارا می باشد در سه بخش بعدی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. تکنیک حل مسائل ارائه میشود.
مرحله1: جمع آوری اطلاعات از استفاده کننده
مرحله2: اطلاعات ارتباط بین بخشها و کارها و ماشینها را در قالب خود ارائه میدهد.
مرحله 3: انتخاب یا می سازیم مدلی جهت مورد نظر قرار گرفته
مرحله 4: تعدادی از ماشینها (حمل و نقل کننده های مواد) در نظر گرفته شده را حذف می کنیم بطوریکه تعدادی از متغیرهای صحیح در مسئله کم خواهد شد و از اینرو اندازه مسئله کاهش می یابد
مرحله 5: ماتریسهای مورد نیاز زیر را بدست می آوریم:
a : ماتریس هزینه کار با ماشین
b : ماتریس زمان کار با ماشین
c: ماتریس هزینه قسمتها و حمل و نقل کننده های مواد
d: ماتریس زمان قسمتها وحمل ونقل کننده های مواد
بردارهای زیر را بدست می آوریم.
a: زمان مورد نیاز هر ماشین
b: زمان مورد نیاز هر حمل و نقل کننده مواد
c: تعدادی از کارهایی که انجام شده است.
d : تعداد از واحدهایی ازهر بخش که تولید کرده اند
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 53 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید