| عنوان کتاب: غرور و تعصب
| نویسنده: جین آستین
| ترجمه: رضا رضایی
| دسته بندی: رمان (برگردان فارسی)
| تعداد صفحات کتاب: 445
| نشر: نی
درباره کتاب:
غرور و تعصب ( به انگلیسی: Pride and Prejudice )، نام رمان بسیار مشهوری از نویسنده انگلیسی، جین آستن است. این کتاب، دومین داستان جین آستن است. او این رمان را در سال ۱۷۹۶، در حالی که تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما چاپ آن تا سال ۱۸۱۳ به طول کشید. اکثر منتقدین غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن میدانند و خود او آن را «بچه دل بند خود» مینامد. با این حال، این کتاب، که ابتدا با نام «تأثرات اولیه» نوشته شده بود، تا مدتها توسط ناشرها رد میشد. این اثر حدود سال ۱۸۱۲ بازنویسی شد و در سال ۱۸۱۳ با نام غرور و تعصب به چاپ رسید.
خلاصه داستان:
آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر داشتند. جِین و الیزابت بزرگتر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگینتر. چندی بود که در همسایگیشان در باغی به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» زندگی میکرد که بسیار بامحبت و خوشچهره بود. خانم بِنِت میکوشید تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب دادهبود، خانواده بِنِت نیز حضور داشتند. آقای دارسی، دوستِ شوهرِ خواهر چارلز هم در آن جشن بود. او سر و وضعی آراسته و پرغرور داشت. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا شد. دوشیزه بینگلی هم دوست داشت دارسی به او توجه کند که چنین نشد.
پس از آن مراسم، همه از خودبزرگبینی و بدخلقی دارسی صحبت میکردند؛ ولی الیزابت حسی درونی نسبت به او داشت. از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزاده آقای بنت و وارث خانواده آنها، قصد داشت تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. وی نخست جین را برگزید، ولی وقتی فهمید جین با بینگلی میخواهد نامزد کند به فکر الیزابت افتاد. خانم بنت هم با این پیوند موافق بود؛ چون در این صورت ارث خانوادگی آنها به غریبهها نمیرسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد کرد و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده گرفت. در همین روزها با آقای «ویکهام» آشنا شد. ویکهام خود را برادرخوانده دارسی معرفی کرد و از دارسی به بدی یاد نمود. الیزابت با شنیدن این حرفها عمیقاً به فکر فرورفت. آیا دارسی همسر خوبی برای او بود؟ آیا او را خوشبخت میکرد؟ الیزابت کوشید تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.
پس از چندی، خانواده آقای بینگلی به خانه دارسی در لندن رفت. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کردهبود. او عاشق دارسی بود و با این حیله زنانه میخواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقهمند شود تا بدینگونه دارسی را ازآنِ خود کند.
جین و الیزابت از این موضوع خبر یافتند. الیزابت در ذهنش دارسی را نیز بیتقصیر نمیدانست. کشیش کالینز وقتی دید که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بیمیل است متوجه دوست الیزابت، شارلوت شد و سرانجام با او عروسی کرد.
زمانی گذشت. از بینگلی و دارسی خبری نشد. جین با دایی و زنداییاش به «هانسفورد» رفت تا شاید روحیه ازدسترفتهاش را بازیابد. پس از هفتهای الیزابت هم نزد وی رفت. در آنجا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستمهای او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن راند. دارسی در نامهای به الیزابت نوشت: «خانم محترم! ویکهام فردی هوسباز و دروغگوست. او قصد فریب خواهر کوچکتان را دارد».
چندی نمیگذرد که این حقیقت آشکار میشود؛ زیرا ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) به لندن میگریزد. دارسی ترتیبی میدهد که آنها را بیابند. سپس با پرداخت پول به هر دو، ویکهام را وادار میکند تا با لیدیا ازدواج نماید.
چارلز بینگلی نیز در آنجا جین را میبیند. خواهرش میکوشد تا او را از پیوند با جین منصرف کند؛ ولی بیثمر است. آنها عاشق هماند. دارسی نیز دست از سر الیزابت برنمیدارد و بازهم به او پیشنهاد ازدواج میدهد. الیزابت این بار میپذیرد. از طرف دیگر، الیزابت که میداند درمورد دارسی اشتباه کرده، بهدنبال فرصتی است تا او را ببیند و روزی دارسی بهطرف محل اقامت آقای بنت میآید که الیزابت را میبیند و هر دو اقرار می کنند که درباره یکدیگر اشتباه کردهاند و پس از آن با همدیگر نامزد میشوند و الیزابت از پدرش میخواهد موافقت کند و آقای بِنِت هم موافقت میکند و با هم نامزد میشوند.
درباره نویسنده:
جین آستن ( به انگلیسی: Jane Austen ) ، (۱۶دسامبر ۱۷۷۵ - ۱۸ ژوئیه ۱۸۱۷) نویسندهای انگلیسی است که آثارش ادبیات غرب را سخت تحت تأثیر قرار داد. شناخت او از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایهها، او را به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کردهاست.
جین آستین در 16 دسامبر 1775 در استیونتن، همپشر، جنوب شرقی انگلستان، به دنیا آمد. او هفتمین فرزند یک کشیش ناحیه بود. در سال 1801 که پدرش بازنشسته شد، خانواده آستین به بث نقل مکان کرد. پدر در سال 805 از دنیا رفت و جین آستین و مادرش چند بار نقل مکان کردند، تا سرانجام در سال ۱۸۰۹ در نزدیکی آلتن در همپشر ماندگار شدند. جین آستین در همین محل ماند و فقط چند بار به لندن سفر کرد. در مه 1817 به سبب بیماری به وینچستر کوچ کرد تا نزدیک پزشکش باشد، و در 8 ژوئیه 1817 همان جا درگذشت. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آنها دست میبرد و بازبینیشان میکرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اِما به ترتیب در سالهای 1811، 1813، 1814 و 1816، یعنی در زمان حیات جین آستین منتشر شدند. رمانهای نورثنگر ابی و ترغیب در سال 1818، یعنی بعد از مرگ نویسنده به چاپ رسیدند. دو اثر به نامهای لیدی سوزان و واتسنها (ناتمام) نیز از کارهای اولیه جین آستین باقی مانده است. او پیش از مرگ مشغول نوشتن رمانی به نام سندیتن بود که قسمتهای پراکنده آن در دست است. جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن گذراند. به نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدمها را خوب میشناخت. رمانهای جین آستین از پرخوانندهترین آثار در ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلهای پیاپی با کشش و علاقه روزافزون رمانهای او را میخوانند.
توضیحات فایل:
شامل دو فایل در فرمت PDF ، فایل اول شامل صفحات اسکن شده کتاب است که هر دو برگ مجاور هم به صورت یک صفحه در این فایل اسکن شده و در نهایت کل کتاب در فرمت یک فایل PDF شامل 222 صفحه با کیفیت مطلوب میباشد و فایل زبان اصلی این کتاب شامل 479 صفحه نیز در این مجموعه گنجانده شده است.
______________________________
█ توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید.
█ درخواست کتاب: با ارسال عنوان کتاب درخواستی خود به ایمیل NoavaranehLibrary@gmail.com پس از قرار گرفتن در سایت به راحتی اقدام به خرید و دریافت کتاب مورد نظر خود نمایید.
محمود دولت آبادی
آهوی بخت من، سرنوشت دختری است به نام گزل که با سرنوشت غزالی تیزتک میآمیزد. گویی هر دو که از دست صیادان در آسیب و هراسند، چشم انتظار فردایی هستند که روشنی و عشق را به آنها هبه کند. فردایی که سواران پر شیهه و پرخروش، با دشتی از سبزه و آب و آبادانی به خانه باز آیند
این کتاب که در طی سالها، به چندین زبان ترجمه و مورد استقبال خوانندگان جهانی خود قرار گرفته است، به دوران داستان های بلند عیاری تعلق دارد، که در سرتاسر آن نه از کثرت گرایی رمان معاصر جهان خبری هست و نه از روایت های مدرن قصه گویی. یک حکایت دراز از یک سلسله وقایعی وصفی و نقلی که تلاش شده به زبانی زیبا روایت شود که اگر در حجم «جای خالی سلوج» بود، که به عقیده برخی تنها رمان خواندنی دولت آبادی است، از بسیاری جهات پذیرفتنی تر از حجم فعلی می توانست باشد. باید گفت که تمامی آثار بلند دولت آبادی از یک پلات خوب، شخصیت های بجا و فکری تازه و بکر بهره مندند، اشکال او و بسیاری از نویسندگان دیگر ما در کمبود و نقص تکنیک رمان است. شاید علت اصلی این باشد که اکثریت قاطع نویسندگان ما از ندانستن یک زبان خارجی در حد مطالعه مستقیم رمان ها و داستان ها و نقدها و نظریه ها رنج می برند و اغلب متکی به ترجمه این آثار به فارسی اند. عیب بزرگ این مساله سوای کمبود مترجم خوب و ناچیز بودن ترجمه هایی در زمینه نقد و نظر ادبی، یکی هم آن است که همان ترجمه ها هم اغلب سه چهار دهه از تالیف اثر اصلی دیرتر به فارسی برگردانده شده اند و این بی خبری از ادبیات روز جهان یکی از علل کمبودهایی است که در رمان و داستان کوتاه معاصر ما به چشم می خورد.| عنوان کتاب: فراتر از بودن و موتسارت و باران
| نویسنده: کریستین بوبن
| ترجمه: نگار صدقی
| دسته بندی: رمان (برگردان فارسی)
| تعداد صفحات کتاب: 134
| نشر: ماه ریز
توضیحات کتاب:
این کتاب مجموعه خاطرات کوچک و دستنوشته هایی است که کریستین بوبن در فقدان معشوقهش نوشته.
برای آن که کمی، حتی شده کمی زندگی کرد، دو تولد لازم است. تولد جسم و سپس تولد روح. هر دو تولد مانند کنده شدن هستند. تولد اول بدن را به این دنیا میافکند و تولد دوم روح را به آسمان. تولد دوم من زمانی بود که تو را دیدم.
من با از دست دادن تو، همه چیز را دست دادم و بابت این فقدان از تو ممنونم.
همواره به دنبال آن هستم که در همه چیز – حتی در بدترینها – قابل تمجید و ستایش بیابم.
در حقیقت درباره تو مینویسم، تو یک مادر بی نقص هستی و من تاکید میکنم: مادر بی نقص، مادری است مانند تو، تمام عشقش را بدون حسابگری و بی آن که انتظار جبران داشته باشد میبخشد و به خصوص، مادر بی نقص فقط برای فرزندانش زندگی نمیکند. عشقهای دیگری را هم تجربه میکند. میتوان گفت بهترین مادرها کسانی هستند که فراموش نمیکنند که در عین مادر بودن به همان اندازه همسر، معشوق و فرزند هستند.
سخنرانی گلایه ناشنیدنی است. در آن اثری از عشق نیست. گلایه سر و صدایی بیش نیست، تکراری است خشمآلود، من، من، من و باز هم من.
درباره نویسنده:
کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شدهاست. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوستهاند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته و در کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل میدهند. برای او تجربههای ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانهاست. بوبن بیش از آن که به مضامین و کلمات اهمیت دهد، به آوا و لحن کلام میپردازد؛ با این حال نوشتههای او سرشار از اندیشهاند. اندیشهای که از زندگی عاشقانه اش و از عشقش به زندگی سرچشمه میگیرد. برای بوبن نوشتن، سراییدنِ آواهاست.
توضیحات فایل:
این فایل شامل صفحات اسکن شده کتاب است که هر دو برگ مجاور هم به صورت یک صفحه در این فایل اسکن شده و در نهایت کل کتاب در فرمت یک فایل PDF شامل 71 صفحه با کیفیت مطلوب میباشد.
______________________________
█ توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید.
█ درخواست کتاب: با ارسال عنوان کتاب درخواستی خود به ایمیل NoavaranehLibrary@gmail.com پس از قرار گرفتن در سایت به راحتی اقدام به خرید و دریافت کتاب مورد نظر خود نمایید.
زندگی نامه ی کوتاه و مختصر و بسیار شیرین که پر از فراز و نشیب بوده این بار با زبانی ساده تر و در قالب رمانی دلنشین که رخدادهای زندگی میرزاتقی خان امیرکبیر یا اتابک اعظم را به گونه ای خواندنی کرده است که به یک بار مطالعه ی آن اکتفا نخواهید کرد. این مرد حوادثی در زندگی اش داشته اشک در چشمانتان حلقه خواهد بست و گاه از اضطراب در فکر فرو خواهید رفت. خوانندگان رمان با این گونه حس ها آشنایی کامل دارند اما این بار داستانی واقعی به تصویر کشیده شده را می خوانید که در نهایت تجربیات گرانبهایی را برای شما به ارمغان می آورد. فرمت : PDF
| عنوان کتاب: غزال
| نویسنده: طیبه امیرجهادی
| دسته بندی: رمان (فارسی)
| فرمت فایل: PDF
| تعداد صفحات: 352 صفحه
درباره کتاب:
کتاب غزال نوشته طیبه امیر جهادی است و یکی از پرخواننده ترین رمان های ایرانی می باشد.
بخشی از کتاب:
سهند - مامان این همه هندونه زیر بغلش نذارین، این همه تعریف میکنی که چشم غاز، مردنی فکر میکنه تحفه نطنزه.
عمو - پسر این همه سر به سره غزال نذار، حیفه این چشمای سیاه و درشتش نیست؟ دختر گلم مثل یه تکه جواهر می مونه الهی من فداش بشم.
قری به سر و گردنم دادم و گفتم: بترکه چشم حسود سهند خان!
سهند موهای بافته شده ام را به دور دستش پیچید و محکم کشید و گفت: حالا زبون درازی بکن.
- دیوونه ولم کن، دردم میگیره! آخ ولم کن سهند، عمو تورو خدا بهش بگو موهامو ول کنه.
یاشار برعکس سهند، متواضع و فروتن و در ضمن خیلی هم مهربان بود با اخم رو به سهند گفت: سهند اذیتش نکن، موهاشو از ریشه کندی ولش کن.
سهند - تو فقط از غزال طرفداری کن. محض رضای خدا یه بار ندیدم جانب منو بگیری.
یاشار به زحمت توانست موهایم را از چنگ سهند بیرون آورد و بعد کنار دست خودش نشاند. شکلکی برای سهند دراوردم و رو به یاشار گفتم:
- یاشار اگه درس نداری فردا بریم کوه چون با بچه ها قرار گذاشتیم.
سهند - خانوم شما دستور بدین، نوکر بی جیره و مواجب تون یاشار، دربست در اختیارتونه.
- فضول، توهین نکن! مگه تو وکیل وصی یاشاری که بجاش جواب میدی.
در آن حین زن عمو با فنجان های قهوه از آشپزخانه بیرون آمد و گفت:
- به جای بهم پریدن بیاین قهوه بخورین تا شاید آرومتون کنه.
- زن عمو تقصیر این سهنده از راه نرسیده، جنگ و دعوا راه انداخته.
عمو - ناف این پسرمو تو میدون جنگ بریدن، واسه همین طفلکی مثل خروس لاری به همه می پره.
خنده ای از ته دل کردم و زبونم رو براش دراوردم که او هم با حرص کوسن را به طرفم پرت کرد.
صبح، ساعت پنج زن عمو هر سه نفرمان را از خواب بیدار کرد. بعد از خوردن شیر داغ با ماشین یاشار که به تازگی عمو به عنوان هدیه بعد از گرفتن گواهینامه اش خریده بود، راه افتادیم ...
...
صبح با ذوق و شوق عجیبی که تمام وجودم را در بر گرفته بود به مدرسه رفتم و ظهر با عشق سپهر به خانه برگشتم و منتظر تلفن اش شدم و به محض خوردن اولین زنگ، گوشی را برداشتم و با عشق و علاقه جواب حرفهایش را می دادم. دقایقی با هم حرف زدیم و قرار شد عصر کمی زودتر از کلاس بیرون بیام تا با سپهر به خانه برگردم. طبق برنامه عصر یک ربع زودتر از خانم ادیب اجازه گرفتم و بیرون امدم که دیدم کمی پایین تر منتظرم ایستاده. با عجله به طرف ماشین رفتم و سوار شدم، چون ترسیدم یاشار دوباره بی خبربه دنبالم بیاید
سپهر - سلام خانمی، خسته نباشی سلام، مرسی! فقط سپهر زود از اینجا برو، چون می ترسم یاشار یکدفعه سرزده بیاید چشم قربان، هر چی شما دستور بدید. در ضمن ممنون کادوت خیلی قشنگ بود.
هم مال تو هم مال یاشار. با هم رفتین خریدین؟ ...
...
درباره نویسنده:
طیبه امیر جهادی درسال 1353 در تبریز متولد شد ولی در بندر عباس بزرگ شد و تحصیلات پایه خود را در رشته تجربی به پایان رساند و نویسندگی را بر اساس توانایی که در خویش احساس می نمود، آغاز کرد و مشوق اصلی او در این راه خواهرش بود. از سال 1383 همکاری خود را با انتشارات علی آغاز کرد و اولین اثر وی غزال و دومین اثر وی در امتداد حسرت میباشد.
______________________________
█ توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید.
█ درخواست کتاب: با ارسال عنوان کتاب درخواستی خود به ایمیل NoavaranehLibrary@gmail.com پس از قرار گرفتن در سایت به راحتی اقدام به خرید و دریافت کتاب مورد نظر خود نمایید.