| عنوان کتاب: غزال
| نویسنده: طیبه امیرجهادی
| دسته بندی: رمان (فارسی)
| فرمت فایل: PDF
| تعداد صفحات: 352 صفحه
درباره کتاب:
کتاب غزال نوشته طیبه امیر جهادی است و یکی از پرخواننده ترین رمان های ایرانی می باشد.
بخشی از کتاب:
سهند - مامان این همه هندونه زیر بغلش نذارین، این همه تعریف میکنی که چشم غاز، مردنی فکر میکنه تحفه نطنزه.
عمو - پسر این همه سر به سره غزال نذار، حیفه این چشمای سیاه و درشتش نیست؟ دختر گلم مثل یه تکه جواهر می مونه الهی من فداش بشم.
قری به سر و گردنم دادم و گفتم: بترکه چشم حسود سهند خان!
سهند موهای بافته شده ام را به دور دستش پیچید و محکم کشید و گفت: حالا زبون درازی بکن.
- دیوونه ولم کن، دردم میگیره! آخ ولم کن سهند، عمو تورو خدا بهش بگو موهامو ول کنه.
یاشار برعکس سهند، متواضع و فروتن و در ضمن خیلی هم مهربان بود با اخم رو به سهند گفت: سهند اذیتش نکن، موهاشو از ریشه کندی ولش کن.
سهند - تو فقط از غزال طرفداری کن. محض رضای خدا یه بار ندیدم جانب منو بگیری.
یاشار به زحمت توانست موهایم را از چنگ سهند بیرون آورد و بعد کنار دست خودش نشاند. شکلکی برای سهند دراوردم و رو به یاشار گفتم:
- یاشار اگه درس نداری فردا بریم کوه چون با بچه ها قرار گذاشتیم.
سهند - خانوم شما دستور بدین، نوکر بی جیره و مواجب تون یاشار، دربست در اختیارتونه.
- فضول، توهین نکن! مگه تو وکیل وصی یاشاری که بجاش جواب میدی.
در آن حین زن عمو با فنجان های قهوه از آشپزخانه بیرون آمد و گفت:
- به جای بهم پریدن بیاین قهوه بخورین تا شاید آرومتون کنه.
- زن عمو تقصیر این سهنده از راه نرسیده، جنگ و دعوا راه انداخته.
عمو - ناف این پسرمو تو میدون جنگ بریدن، واسه همین طفلکی مثل خروس لاری به همه می پره.
خنده ای از ته دل کردم و زبونم رو براش دراوردم که او هم با حرص کوسن را به طرفم پرت کرد.
صبح، ساعت پنج زن عمو هر سه نفرمان را از خواب بیدار کرد. بعد از خوردن شیر داغ با ماشین یاشار که به تازگی عمو به عنوان هدیه بعد از گرفتن گواهینامه اش خریده بود، راه افتادیم ...
...
صبح با ذوق و شوق عجیبی که تمام وجودم را در بر گرفته بود به مدرسه رفتم و ظهر با عشق سپهر به خانه برگشتم و منتظر تلفن اش شدم و به محض خوردن اولین زنگ، گوشی را برداشتم و با عشق و علاقه جواب حرفهایش را می دادم. دقایقی با هم حرف زدیم و قرار شد عصر کمی زودتر از کلاس بیرون بیام تا با سپهر به خانه برگردم. طبق برنامه عصر یک ربع زودتر از خانم ادیب اجازه گرفتم و بیرون امدم که دیدم کمی پایین تر منتظرم ایستاده. با عجله به طرف ماشین رفتم و سوار شدم، چون ترسیدم یاشار دوباره بی خبربه دنبالم بیاید
سپهر - سلام خانمی، خسته نباشی سلام، مرسی! فقط سپهر زود از اینجا برو، چون می ترسم یاشار یکدفعه سرزده بیاید چشم قربان، هر چی شما دستور بدید. در ضمن ممنون کادوت خیلی قشنگ بود.
هم مال تو هم مال یاشار. با هم رفتین خریدین؟ ...
...
درباره نویسنده:
طیبه امیر جهادی درسال 1353 در تبریز متولد شد ولی در بندر عباس بزرگ شد و تحصیلات پایه خود را در رشته تجربی به پایان رساند و نویسندگی را بر اساس توانایی که در خویش احساس می نمود، آغاز کرد و مشوق اصلی او در این راه خواهرش بود. از سال 1383 همکاری خود را با انتشارات علی آغاز کرد و اولین اثر وی غزال و دومین اثر وی در امتداد حسرت میباشد.
______________________________
█ توجه: خواهشمندیم در صورت هرگونه مشکل در روند خرید و دریافت فایل از طریق بخش پشتیبانی در سایت مشکل خود را گزارش دهید.
█ درخواست کتاب: با ارسال عنوان کتاب درخواستی خود به ایمیل NoavaranehLibrary@gmail.com پس از قرار گرفتن در سایت به راحتی اقدام به خرید و دریافت کتاب مورد نظر خود نمایید.