قرآن مجید در یکی از توصیفات خود از « متقین » می فرماید:
الذین ینفقون فی السراء والضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین )134/ آل عمران)
آنان کسانی هستند که در فراخی و تنگی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از مردم در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام از برجسته ترین نمونه های غیبی این آیه در عملکرد اجتماعی خود بوده و همه بخش های آن را به بهترین وجه در زندگی خود پیاده کرده اند.
اینک راجع به بخش « عفو و گذشت » در روابط شخصی با افراد مختلف جامعه، نمونه هایی از تاریخ حضرت سجاد علیه السلام ذکر می کنیم.
لازم به ذکر است نمونه های دیگری نیز در قسمت حلم و تواضع ایشان ذکر گردیده است.
1- یکی از اقوام حضرت (که به نام حسن بن الحسن مشهور است) که از اهل بیت ایشان بود حضرت را ملاقات کرده شروع به گفتن بد و بیراه و ناسزا به حضرت کرد (و درروایتی آمده که این واقعه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده است )؛ ولی حضرت سجاد ابداً با او سخن نگفتند. پس چون که او منصرف شد و رفت.
حضرت به کسانیکه در محضرش نشسته بودند فرمود:
شما آنچه را این مرد گفت شنیدید و من دوست دارم با من به سوی او بیایید آنچه را که من به او جواب می دهم را نیز بشنوید.
آنها گفتند: در خدمت شما هستیم و ما دوست داشتیم که حضرت به او چنین و چنان بگوید. حضرت کفش خود را گرفته و پوشیدند و به راه افتادند و زیر لب زمزمه می کردند:
والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین (134 / آل عمران »
در این حال ما همگی متوجه شدیم حضرت به او هیچ چیز نخواهد گفت. بهر حال حضرت خارج شدند تا به منزل او رسیدند و او را صدا زدند و فرمودند به او بگویید:
علی بن الحسین است. آن مرد در حالی از منزل آمد که منتظر حادثه بدی بود و شک نداشت که حضرت علی بن الحسین برای پاسخ گویی شبیه به آنچه او انجام داده بود آمده اند.
در این حال حضرت به او فرمود:
ای برادر من، تو چند لحظه قبل رو در روی من ایستادی و گفتی آنچه را که گفتی، حال اگر آنچه را تو گفتی در من هست پس من از آن از خداوند استغفار و طلب بخشش می کنم و اگر آنچه که گفتی در من نیست پس خداوند تو را بیامرزد. اینجا بود که آن مرد بین دو چشم حضرت را بوسید و گفت:
نه، آنچه که من گفتم در شما وجود ندارد و من به آن سزاوارترم.
2- سفیان می گوید:
مردی نزد حضرت علی بن الحسین علیه السلام آمده و گفت:
فلان آقا از شما بدگویی کرده و شما را اذیت نموده است حضرت فرمود: بیا با هم به نزد او برویم آن مرد فکر می کرد که حضرت به زودی از خود دفاع خواهد کرد. چون که به نزد او رسیدند حضرت فرمود:
ای فلانی !! اگر آنچه تو در مورد من گفتی « حق » است، خداوند مرا بیامرزد و اگر « باطل » است خداوند تو را بیامرزد.
از این دو روایت علاوه بر استفاده « کظم غیظ » حضرت و « گذشت » از اسائه ادب دیگران به ایشان و « حسن خلق » آن بزرگوار، این نکته نیز بدست می آید که چگونه با همراه آوردن افرادیکه شاهد بی ادبی به آن امام معصوم بودند، عملاً چگونه کرامت نفس خود تخلّف به فضائل بلند اخلاقی را به آنها نشان می دهند تا آنان نیز تربیت شده و به حضرت اقتدا کنند.
3- «و لقد انتهی ذات یوم الی قوم یفتابونه فوقف علیهم فقال لهم: ان کنتم صادقین فغفرالله لی، و ان کنتم کاذبین فغفر الله لکم »
روزی حضرت به گروهی برخورد کرد که از او بد گویی نموده غیبت او را می کردند حضرت در مقابلشان ایستاد و به آنها فرمود:
اگر راستگو هستید خداوند مرا بیامرزد اگر دروغ می گویید خداوند شما را بیامرزد.
4- حضرت علی بن الحسین علیه السلام کنیزی داشتند که آب روی دست حضرت می ریخت تا ایشان برای نماز وضو بگیرند. یک بار هنگامی که روی دست حضرت آب می ریخت، ظرف آب از دست او روی صورت حضرت افتاده و آن را مجروح کرد، حضرت سرشان را به سوی او بلند کردند. و به او نگریستند، در این حال او گفت: خداوند عزوجل می فرماید:
«و الکاظمین الغیظ » حضرت به او فرمودند غیظ و خشم خود را فرو خوردم.
او گفت: «و العافین من الناس » حضرت به او فرمودند خداوند تو را عفو کند.
او گفت: «والله یحب المحسنین » حضرت فرمودند:
برو که تو آزاد هستی !! از این داستان هم بزرگواری حضرت و هم تربیت اسلامی این کنیز و آشنائی او با آیات قرآنی و فرهنگ اسلامی قابل استفاده است.
5- عده ای نزد حضرت میهمانی دعوت بودند یکی از خادمین حضرت در آوردن گوشت بریانی که در تنور بود عجله کرد پس با سرعت آن را به دست گرفته و جلو آمد که در یک لحظه سیخ های کباب از دست او بر روی زمین افتاد و به سر یکی از فرزندان حضرت علی بن الحسین علیه السلام که در زیر پله (شومینه) استراحت می کرد اصابت نموده و باعث شد او کشته شود. در این حال آن غلام به شدت احساس تحیر نموده و مضطرب شده بود که ناگاه حضرت علی بن الحسین به او فرمودند:
تو آزاد هستی!! چرا که تو تعمدی در این کار نداشتی و بعد مشغول تجهیز پسر شد و او را دفن نمودند.
از این دو قضیه نیز به دست می آید :
حضرت سجاد علیه السلام چگونه در مورد خطاهای غیر عمدی خادمین خود آنها را عفو می نمودند در حالیکه در چنین مواردی نوعاً افراد عکس العمل بسیار خشن از خود نشان می دهند.
و با کرامتی مثال زدنی آنها را در راه خداوند آزاد هم می کردند تا به سرعت اثر ناراحتی شدید روحی آنان را تسکین داده و خوشحالشان نمایند.
6ـ فردی به حضرت ناسزا گفت. به او فرمودند:
ای جوان در مقابل ما در سفر به سوی آخرت گردنه های بسیار سختی است، پس اگر از آن عبور کردم هیچ باکی نسبت به آنچه تو می گوئی ندارم و اگر در آنجا متحیر بمانم پس من از آنچه تو می گوئی بدتر خواهم بود.
7ـ مرد دیگری حضرت را ناسزا گفت و به ایشان اهانت کرد ولی حضرت سکوت کردند و هیچ جواب ندادند. به حضرت گفت:
منظورم شما بودید حضرت علیه السلام جواب دادند: و من از تو چشم می پوشم
فقال: ایاک اعنی، فقال علیه السلام: و عنک اغضی
شاید بسیار شنیده باشید که می گویند: تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز، یا این که: ارحم ترحم، مهربانی کن تا مهربانی بینی و بگذر تا از تو بگذرند. این اصطلاحات و ضرب المثل ها و مفاهیم کوتاه و گویا و از نظر محتوا بلند، ریشه در مفاهیم وحیانی قرآن دارد و بزرگان و شاعران بزرگ اسلامی برای انتقال آموزه های قرآنی با بهره مندی از آیات کوشیده اند تا مجموعه ای از مفاهیم اخلاقی را با ساده سازی و همه فهم پذیری در جامعه گسترش دهند. این گونه است که مفاهیم بلند اخلاقی و هنجاری قرآنی به اشکال مختلف زمزمه مردم است.
یکی از مفاهیم بلند در فرهنگ اسلامی و قرآنی، مفهوم عفو و گذشت است. این مفهوم چنان که گفته شد به اشکال مختلف در ادبیات و فرهنگ ایرانی نفوذ کرده و به عنوان گذشت از گناه دیگری، یکی از فضیلتها و منشهای نیک در رفتار و اخلاق انسانی است. این خصوصیتی الهی است و کسانی که رنگ خدایی به خود گرفته اند و صبغه الله در جان ایشان نشسته است، انسان های با گذشتی هستند که از خطا و گناه و اشتباه دیگری چشم پوشی می کنند و می گذرند و به خود اجازه نمی دهند که از دیگری در هر پست و مقامی که هستند انتقام بگیرند. به سخن دیگر، با آن که از نظر حقوقی و عقلی و عقلایی و حتی شرعی، عدالت، اقتضا می کند که شخص را به سبب خطا و اشتباه و جرم و گناهش مواخذه و تنبیه کنند و از وی بر اساس مقابله به مثل «اعتدوابمثل ما اعتدی علیکم» مجازات برابر نمایند و عدالت را در حق وی به اجرا درمی آورند، با این همه به حکم احسان و نیکی از وی درمی گذرند و با گذشت از کرده وی، او را به کرامت ها و شرافت های انسانی هدایت می کنند.
نوشتار زیر که در طی دو شماره تقدیم خوانندگان عزیز می شود بازخوانی ریشه ها و خاستگاه این فرهنگ هنجاری و ارزشی است و نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن ضمن بررسی علل و عوامل زمینه ساز عفو و گذشت، آثار و کارکردهای آن را واکاودی کرده است که با هم بخش اول این نوشتار را از نظر می گذرانیم:
▪ دست یابی به مقامات بلند انسانی
بسیاری از مردم در این اندیشه اند که بتوانند به مقامات بلند انسانی دست یابند و از فواید و آثار آن بهره مند گردند. این اشتیاق، در جوانان، بیشتر است و از آن جایی که از نظربدنی و آرزوها و آمال در جایگاهی قرار دارند که هر چیزی را می جویند و درپی هر نام و نشانی می روند تا ناشناخته ها را کشف و نایافته ها را بیابند، علاقه و اشتیاق شگفتی برای دست یابی به کمالات و مقامات از خود نشان می دهند. آنان در جست وجوی عرفان و مقامات عرفانی و یا رازها و رمزهای طبیعت درون و بیرون به سوی هر کسی کشیده شده و به هر جایی سرک می کشند. در بسیاری از مواردی با شکست رو به رو می شوند و به سبب عجله در دست یابی به هر چیزی، در دام نااهلان می افتند. راه سیر و سلوک را گم می کنند و به جای بهره گیری از طریقت شریعت برای دست یابی به حقیقت و عرفان و مقامات، هر بیراهه ای را می آزمایند و در زیر علم هر کسی سینه می زنند و پیرو کر و کور هر کس و ناکسی می شوند. این گونه است که نه تنها به حقیقت نمی رسند بلکه از مقامات انسانی دور می شوند و شکست خورده در دام شیطان افتاده و سرخورده از راه و رسم واقعی طریقت حقیقت می گردند.
این در حالی است که قرآن، راه های بسیار ساده و روشنی را پیش هر کسی که در جست وجوی حقیقت و مقامات و کمالات انسانی است قرار داده است. صراط مستقیم شریعت در حقیقت و راه و طریقتی آسان و ساده به سوی حقیقت و مقامات و کمالات است. در این راه مجموعه ای ساده از آموزه ها بیان شده است که اجرای آن می تواند شخص را نه تنها به حقیقت و مقامات برساند بلکه کمالات هر چیزی را چنان که شایسته و بایسته است درک کند و بخشی از وجود خویش گرداند.
یکی از آموزه های قرآنی برای دست یابی به کمالاتی چند، راه عفو و گذشت است. عفو که به معنای گذشت از گناه و خطای دیگری و خودداری از مجازات خطاکار و گناهکار می باشد، یکی از راه های رسیدن به بسیاری از کمالات و مقامات انسانی است که در آیات قرآنی بیان شده است. هر کسی که بخواهد مصداق عناوین بلند و مقامات والایی چون نیکوکاری و شکیبایی و پرهیزگاری شود و از محبت و گذشت الهی برخوردار گردد و بسیاری از بلاها و مصیبت ها و گرفتاری ها را دفع کند و در نزد مردم بزرگ و محبوب شود و از رحمت خاص خداوندی و عنوان محبوب و حبیب الهی بهره مند گردد، می بایست از این راه سود جوید؛ زیرا این رفتار چنان عظیم و با اهمیت است که خداوند آثار و فواید زیادی برای آن در آیاتی قرآنی بیان کرده است.
▪ جایگاه عفو در میان فضیلت ها و ارزش های انسانی
گذشت کردن، یکی از فضیلت ها و ارزش های اخلاق انسانی است که از سوی همگان به حکم سیره عقلایی مورد توجه و عنایت قرار گرفته است، هر چند که حکم عقل و حقوق و عدالت اقتضا می کند که شخص مجازات گردد و حق کسی که به او به هر شیوه ای ظلم شده، بازستانده شود.
خداوند در آیات قرآنی، عفو و گذشت به ویژه در حال قدرت بر انتقام و مجازات را می ستاید و بر کسانی که درحال قدرت و توان از حق خویش می گذرند و با بزرگواری، چشم بر مجازات می بندند، آفرین می فرستد و آن را به عنوان امری معروف و هنجاری پسندیده و نیکو مورد تشویق قرار می دهد و افرادی را که بدان عمل می کنند مظهر مقام رحمانیت خویش می شمارد. (بقره آیه ۱۷۸)
قرآن در آیه ۲۳۷ سوره بقره و نیز ۱۲۶ سوره نحل با آن که مجازات برابر را به عنوان اصل مقابله به مثل تأیید می کند ولی با بیان این که عفو و گذشت یکی از بهترین و کوتاه ترین راه های دست یابی انسان به تقوا است می کوشد تا بیان دارد که فضیلت انسانی نه در انتقام و مجازات بلکه در عفو و گذشت از دیگری است و شرافت و کرامت انسانی نه تنها این گونه حفظ می شود بلکه با این روش، شخص می تواند کنترل و مهارخویش را به دست گیرد و احسان و نیکوکاری را بر حس انتقام مقدم دارد. در چنین صورتی شخص هم از مقام اهل تقوا سود می برد و هم می تواند در جرگه صابران قرار گیرد که در شداید و سختی ها مهار نفس خویش را به دست می گیرند تا عواطف وی تحت تأثیر شیطان، او را به مجازات و بلکه مجازات تشدیدی به ویژه در هنگام قدرت سوق ندهد.
انسان در عفو و گذشت است که می تواند ارزش و جایگاه واقعی خویش را به دست آورد. این مسئله به ویژه در شداید و سختی ها مانند مجازات قاتلین و در امور مالی در هنگام تنگدستی فقیران و بینوایان، خود را نشان دهد.
شخصی که در اوج غضب و انتقام، از جرم قاتل می گذرد و یا از مال خویش چشم فرو می بندد تا تنگدستی را نیازارد و با مطالبه پول و مال خویش، او را خوار و ذلیل نکند در حقیقت نه تنها کرامت و بزرگواری خویش را خریده بلکه شرافت و کرامت انسانی را برای همگان حفظ کرده است.
▪ اجر و پاداش عفو
اگر همین مقام تقوا و صابران و محسنان را از آثار و پاداش های عفو و گذشت بدانیم و دیگر هیچ پاداش و مقامی برای آن فرض نکنیم می توان گفت که پاداش های بسیار ارجمند و ارزشمندی نصیب کسانی شده که اهل عفو و گذشت می باشند.
با این همه قرآن برای اهل عفو و گذشت، افزون بر پاداش های پیش گفته آثار و پاداش های دیگری نیز برشمرده است که می توان به زمینه سازی برای جلب غفران و آمرزش الهی برای خود از راه عفو و گذشت در حق دیگری اشاره کرد که در آیات ۲۲ سوره نور و ۱۴ سوره تغابن بدان اشاره شده است.
پاداش بهشت جاویدان و بهره مندی ازمواهب همیشگی آن از دیگر پاداش هایی است که خداوند برای اهل عفو درنظر گرفته است. این مطلب را خداوند به عنوان پاداش اهل عفو و گذشت در آیات ۱۳۴ تا ۱۳۶ سوره آل عمران و نیز آیات ۶۳ تا ۷۶ سوره فرقان تشریح کرده است.
خداوند در آیه ۴۰ سوره شورا عفو و اغماض از خطای دیگران و اصلاح بدی آنان را نیکی دانسته و گذشت را موجب پاداش ویژه خداوند برمی شمارد و در آیات ۵۲ تا ۵۴ سوره قصص با ذکر داستان مومنان اهل کتاب که دریافت کننده دو اجر و پاداش برای تحمل در برابر کفار و عفو و گذشت از آزار آنان می باشند این مطلب را توضیح می دهد که چگونه می توان پاداش های مضاعفی را از راه عفو به دست آورد.
به نظر می رسد که بهترین پاداش و اثری که می توان برای گذشت و عفو بیان کرد آن است که شرایط برای عفو و گذشت خداوند از خطاهای انسانی را فراهم می آورد تا این گونه در مسیر ارحم ترحم (رحم کن تا رحم شوی) قرار گیریم.
● علل و عوامل عفو و گذشت در انسان
اما چه علل و عواملی در درون و بیرون آدمی موجب می شود تا شخص، اهل این فضیلت و منش والای اخلاقی باشد؟
در پاسخ به این پرسش، قرآن اموری را به عنوان زمینه ساز و عوامل عفو مطرح می سازد.
آیه ۲۲ سوره نور بیان می دارد که علاقه انسان به غفران الهی و جلب عنایت وی، زمینه ای برای عفو و گذشت خطاهای دیگران است. به سخن دیگر هنگامی که انسان در می یابد که خود به شکل و یا اشکال گوناگونی خطاکار بوده و هست و اشتباهات و گناهان بسیاری را مرتکب شده که نیازمند عفو و گذشت از سوی خداوند است، می کوشد تا به گونه ای رفتار کند تا دست کم خداوند نسبت به او سخت گیری نکند. از این رو می کوشد تا در حق دیگری راه چشم پوشی از خطا و عفو را در پیش گیرد تا خود تحت اسم غفور و رحیم خدا قرار گیرد.
خداوند بیان می کند که اگر انسان از جرم ها و گناهان و خطاهای کوچک دیگری چشم پوشی کند خداوند نیز ازگناهان و خطاهای بزرگ او چشم پوشی می کند و از مقام عفو و غفران با او برخورد می نماید. (توبه آیه ۶۶)
البته انسان نباید هیچ جرم و گناهی را که در پیشگاه خداوند انجام می دهد کوچک بشمارد؛ انسان به گناه کوچک خویش ننگرد بلکه به عظمت خداوند بنگرد که در پیشگاه چه کسی این خطا و گناه کوچک را انجام می دهد. اگر این گونه عمل کند در می یابد که هر خطا و گناهی کوچک در برابر خداوند بزرگ است و می بایست آن را ترک کند.
از دیگر اموری که زمینه ساز عفو و گذشت در انسان است توجه به قدرت مطلقه خداوندی است. وقتی کسی متوجه این نکته باشد که خداوند دارای قدرت مطلقه است و هر کسی را به راحتی می تواند بگیرد و عذاب کند و چیزی از دایره قدرت او بیرون نیست ولی از بسیاری از گناهان و خطاهای بشر می گذرد و از در عذاب و انتقام و مجازات وارد نمی شود، این تفکر و بینش موجب می شود تا شخص با توجه به ضعف قدرت خویش از حق دیگری بگذرد.
به سخن دیگر، توجه به قدرت مطلقه خدا، زمینه ساز عفو از رفتارهای خطایی دیگران می شود که این مطلب را می توان از آیات ۱۰۹ سوره بقره و نیز ۱۴۹ سوره نساء به دست آورد.
عقیده به قیامت و رستاخیز و هدفداری خلقت و آفرینش و حتمی بودن بازخواست و محاسبه، زمینه ساز عفو و گذشت نیکو از دیگران است. از این رو خداوند در آیه ۸۵ سوره حجر بیان می کند که ارتباط تنگاتنگی میان صفح وگذشت و آگاهی از خلقت و هدفداری آن وجود دارد. به معنای دیگر میان بینش و نگرش ارتباط نزدیکی است که می بایست در روش های تربیت و پرورش آدمی به خوبی از آن سود برد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید