در تمام طول تاریخ آدمی اشتیاق وافری به جهنم و شناخت رفتار اجتماعی خویش را داشته است، با این وجود کمتر از یک قرن است که روش های علمی و تجربی در تجزیه و تحلیل مناسبات بین اضداد و نظام های اجتماعی معمول و متداول گشته اند.بدین سان روانشناسی اجتماعی از جهت محتوا، بسیار کهن و سالمند و از لحاظ روش نسبتاً پویا و جوان است.
روانشانسی اجتماعی معاصر نه تنها بسیاری از مباحث و موضوعات مربوط گذشته را به بوته آزمایش تجربی گذاشته و مزایای تیره و مبهم آنها را روشن و آشکار کرده است،بلکه مسائل و مطالب متعدد و متنوع دیگر را هم ناشی از پیچیدگی زندگی اجتماعی کنونی است،با تلاش های مجدانه پویندگان این راه ،مورد کاوش و پژوهش قرار داده است.افزون بر آن روانشناسان اجتماعی سعی بلیغ مبذول داشته اند ، تا مشکلات اجتماعی را تجزیه و تحلیل کرده و برای رفع آنها راه حل های مناسب بیابند. در نتیجه مجموعه بزرگ و ارزنده ای از دانش و معرفت در خصوص رفتار اجتماعی انسان فراهم آمده است.با جزئی استثنائات ،روانشانسان اجتماعی رشته خود را کوششی می دانند ،برای فهم و تبیین این مطلب که افکار،احساسات یا رفتار افراد چگونه تحت تاثیر حضور واقعی >تصوری یا تلویحی دیگران قرار می گیرد.
به بیان ساده تر روانشناسی اجتماعی ،اثرات حضور دیگران را بر رفتار فرد یا رفتار خود را تحت تاثیر گروه مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد.روشن است که تاثیر دیگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل بین خود با دیگران است ،بنا بر این به یک تعریف دیگر روان شناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه تعامل انسانها شناخته می شود .روان شناسی ، خود علمی جوان است و روانشناسی اجتماعی از آن هم جوانتر و مدتها پس از آغاز روانشناسی علمی ،روانشناسی اجتماعی به عنوان بخشی از جامعه شناسی شناخته می شد و هنوز هم در بعضی از دانشگاهها علم روانشناسی اجتماعی بصورت درسی در ردیف درسهای جامعه شناسی عرضه می شود علاوه بر این روانشناسی اجتماعی بصورت درسی در ردیف درسهای جامعه شناسی عرضه می شود.علاوه بر این روانشناسی اجتماعی آمیختگیهایی با علوم دیگری چون مردم شناسی داشته است .در سالهای اخیر صاحبنظران کوشیده اند تا تمایزهای آشکار و تکنیک های روشنی بین روانشناسی اجتماعی با جامعه شناسی، مردم شناسی و روانشناسی عمومی قایل شده و آن را تا حد ممکن از این آمیختگیها رها سازند.گفته شده است که جامعه شناسی اساساً به گروه ها نظر دارد و روانشاسی اجتماعی به افراد میان گروهها توجه دارد .اما از آنجاییکه گروهها مرکب از افراد هستند ،آمیختگی این دو حوزه تا حدود زیادی ،اجتناب ناپذیر خواهد بود.با وجود این همان گونه که اشاره شد علم جامعه شناسی به عوامل اجتماعی رفتار گروهی معطوف است ،حال آنکه روانشناسی اجتماعی به اثرات گروه بر روی فرد توجه خاص دارد .
اگر به گفته ربد (1995) مردم شناسی را مطالعه نوع انسان تعریف کنیم ،که باستانشناسی،زبانشناسی،روانشناسی ،جامعه شناسی و مقدار کمی زیست شناسی ،کالبد شناسی و ژنتیک را شامل می شود. در آن صورت جدا کردن روانشناسی اجتماعی از مردم شناسی ،بسیار دشوار می شود،چراکه بخش عمده ای از شواهد و مدارک مربوط به اثر گروهها ،بر رفتار فردی از مردم شناسی اقتباس می شود. روانشناسان اجتماعی برای تبیین و تحلیل یک رفتار خاص به کرات از مدارک جمع آوری شده از قبایل ابتدایی و جوامع دورافتاده و سادة نقاط مختلف جهان استفاده می کنند .شاید بتوان وجه تفاوت این دو رشته دانش بشری را در آن دانست ،که روانشناسی اجتماعی علمی تر از مردم شناسی است ،چراکه در آن از روش علمی و تحقیقات کنترل شده آزمایشگاهی ،بیشتر استفاده می شود ،حال آنکه مردم شناسی بیشتر جنبه توصیفی دارد
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن38صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید