اشکانیان
در شما خاوری ایران که اینک کشورهای آسیای میانه قرار دارند، قومی دیگری به نام پارتیان معماری کاملاً متفاوتی را تکوین بخشید. پارتیان با حرکت به سوی باختر، مقدار زیادی از قلمرو سلوکیان را تسخیر کردند، ولی برای مدتی هر دو شاهنشاهی وجود داشت. معماری پارتیان، با ترکیب عناصر یونانی و ایرانی شیوه جدید و بینظیری را در معماری بوجود آورد و با تجدید حیات مجدد به ویژگیهای نمادی طرح ایرانی پرداخت.
دو ارکان مهم پارتیان در زمینه معماری، یکی دستیابی به گنبد روی گوشواره و دیگری، تکوین ایوان طاقدار است که هر دو رشد معماری ایرانی در دورههای واپسین، نقش حیاتی داشت. متاسفانه از این آثار، چندان چیزی سالم باقی نمانده و اغلب بناهای قابل مطالعه، در بیرون از خاک اصلی ایران واقع است، یعنی در بینالنهرین و قسمت شمال شرقی. این امر، سرعت گسترش نیروی پارتیان را در سراسر فلات ایران نشان میدهد. با این که، هنر پارتی در حدود سال 250 ق.م شناخته شده است، با این همه در واقع از زمان پادشاهی مهرداد دوم از سلسله اشکانی در سال 123 ق.م معلومات ما درباره معماری گسترده پارتی شکل میگیرد. از ویرانههای کاخ بزرگ مربوط به سده دوم میلادی در الحضر (عرق کنونی)، اگر هم نخستین نوآوریهای پارتی را نتوان دید، ولی آنقدر رد پا و نشانه هست که بتوانیم استعدادهای پارتی را بازشناسیم.
کاخ آشور، که یکی از بناهای اشکانی مربوط به قرن اول میلادی است، با اضافاتی از قرن سوم، بازهم نقشه جالبتری را دست کم از لحاظ پیشرفتهای بعدی ایرانیان، ارائه میدهد. در آن نخستین نمونه چهار ایوان را میبینیم که به یک حیاط چهارگوش مرکزی مشرف است. این طرح با تغییرات اندکی، همان نقشه چهار ایوان است که شالوده مسجدها، مدرسهها و کاروانسراهای ایرانی را در قرون بعد تشکیل میدهد.
ارشک شاه و سلسله اشکانیان
در زمان سلوکیان در اوایل قرن دوم پیش از میلاد وقتی امپراتور روم ضربت مهکمی به پادشاهان سلوکی در غذب وارد ساختند وعامل اصلی انحطاط یونانیان گردیدند در شرق نیز پارت ها علیه قدرت سلوکیها قد علم کردن سلو کوس دوم در صدد بر امد تا پارت ها را سرکوب کند چون سپاه سلوکوس به سرزمین پارت رسیدارشک با سواران خویش به شیوه اشکانیان به سوی دشت ها عقب نشیست تا نیروی دشمن راخسته وپراکنده کند چون سپاهیان سلوکوس متفرق شدن.سپاهیان ایران فرصت یافت تا با جنگ وگریز به ضربات بسیاری وارد آورند سرانجام سلوکوس این نبربی نتیجه راواگذاشت ودر پی خبرهای ناگواری که از غرب به اورسیده بود به روسیه بازگشت نتیجه جنگ به رسمیت شناختنارشک بعنوان پادشاه گرگان بود که شاه پارت در برابر سلوکی خود راتابع می شمرد ولی به صورت این پیروزی پارت ها قطعی بود چون بعد از اشک تیرداد برادر وجانشین او خود را شاه پارت خواند وبه احترام ارشک سلسله پادشاهان پارت نیز به اشکانیان معروف شد.بعضی از موزخین براین عقیده اند که چون محل اولیه پارت در ناحیه آساک نزدیکقوچان امروزی بوده است. ازاین رو آنها را اشکانیان گفته اند ولی این مطلب چندان منطقی وروشن نیست.شاید اشک یا ارشک برای آنکه خودرا ازاعقاب هخامنشیان قلمداد کند نسبت خودرابه اردشیر هخامنشی برساند تا حکومت و سلطنت خود را قانونی وبرحق جلوه دهد نام اشکانیان را برای سلسله خود انتخاب کرداند.
به هر صورت پس از مرگ تیرداد اردوان وپس ازمرگ اردوان حدود191ق.م دو فرزندش فرهاد اول ومهرداد به ترتیب به سلطنت رسیدن.مهرداد اول موفق گردید پس از تصرف هکاتوم پلیس سراسر ایرانغربی را تسخیر کند ودامنه متصرفات خود را تابابل برساند و از طرف جنوب تا خلیج فارس پیش رود به این ترتیب در حدود یک قرن پس از پیروزی اسکندر مجدایکی از بزرگترین امپراطوریهای دنیا ایران آن روز تشکیل میشود هر چند دامنه نفوذ متصرفات آنها به حد زمان هخامنشیان نمی رسید ولی پارتها توانستند مدت 5 قرن در ایران وبین النهرین حکومت کنند.
دوره سلطنت اشکانیان را می توان دوره عکس العمل سیاسی ایران دانست یعنی پس ازبین رفتن هخامنشیان با روی کار آمدن پارت دو مرتبه ایران استقلال خود رابدست آورد.و قریب 300سال از حکومت پانصد ساله خود را صرف جنگ وجدال با قدرت ونفوذ رومیان کردند.
باید اذعان نمود که تاریخ اشکانیان ازمرگ مهرداد دوم تا پادشاهی ارد (55 ق.م) واقعا روشن نیست و درست نمی دانیم که در این مدت چند تن از پارت ها به حکومت رسیده اند. قدر مسلم آن است که دولت اشکانیان گرفتار کشمکش ها واختلافات داخلی وخارجی بوده ولی در زمان مهرداد که سلطنت او 38سال دوام یافت دولت اشکانیان توانسته جانی تازه بگیرد و به اوضاع داخلی وتشکلات کشوری خود سر وصورتی دهد.در این در این زمان دو مجلس یکی مجلس شاهزادگان وافراد خاندان شاهی ویکی مجلس اشراف وروحانیون بزرگ بوجود آمدکه مورخین رومی آن رامجلس سنا گفته اند وتشکیلات دو مجلس را مهستان می نامیدند که در امور کشوری از این دو مجلس نظر خواهی ومشورت به عمل میآمد.اما به هر صورت سلطنت پارت ها بر اساس ملوک الطوایفی بنیان گذاشته شده بود. چنان که این دولت از دو قسمت کاملا متمایز یعنی خود پارت و دیگر ممالک تابعه تشکیل شده بود که آنها نیز بر دو نوع بودند:اول آنهائیکه جزو استانهای دولت پارت ودارای استاندارد بودن.دوم:آنهایی که تابع دولت پارت بودناما توسط شاهای محلی اداره میشدن ودر امور داخلی خود کاملا آزاد بودن از جمله مسائل مهم حکومت پارت ها که در حقیقت مانع قدرت مرکزی می شد قوانینی بود که حکومت شاه را محدود مکرد. دخالت ونظارت دوم مجلس برای انتخاب شاه تعیین استاندرد ها موجب شده بود که یک نوع محدودیت برای شاه بوجود آید با این وصف حکومت پارت ها شبیه هرمی بود که در راس آن شاها قرار داشتند ودرطبقه زیر ساتراپها یعنی فرمانفرمایان ایالات وبعد از آن اشراف وسپس تجاریونانی وبالاخره در قاعده آن هرم طبقه کشاورزان ودهقانان بومی قرار داشتند که سنگینی هرم بردوش آنها قرار می گرفت طبقهاشراف که مالکان ارضی بودن در شهرهای بزرگ زندگی می کردندو از تجار وثروتمندان یونانی حمایت وحراست می کردند و با آنها در صلح وصفا بودند.چون طبقه اشراف وبزرگان هم از زمین وهم از حق همکاران در امور و معبرتجاری بهره بردای می کردند.درمیان خانوداههای متنفذ واشرافی خاندانهای سورن قارن واسپهبداز دیگران معروف تر بودند.بهر صورت چنین بنظر می رسد که وقتی مهرداد اول دامنه متصرفات خود را تا بین النهرین ادامه داد در کنار شهر سلوکیه شهر تیسفون رامق حکومت خود قرارداد ولی ضراب خانه یونانی سلوکیه رابا سکه سازان یونان آن مورد استفاده قرارداد وبه روال سکههای یونانی مهرداد اول به نام خود سکه زد و وخودرا دوستداران یونان نامید.و این وضع تا زمان مهرداد دوم ادامه داشت.مهرداد اول علاوه برپیروزیهای که در غرب بدست آورده بودموقف گردید که در مشرق نی هرات را ازیونانیان بلخ بازگیرد وپس از آنکهند تا مرزهند پیش رفت رفت بار دیگر به غرب روی آورد و در تابستان 141ق.م بخش عمده بین النهرین رابه سرزمینهای اشکانی ملحق ساخت و به بلخ گردید تا یونانیانی را که به سرزمینهای شرقی اشکانیان هجوم آورده بودن منکوب کند. بدین گونه مهرداد بر ایران شرقی و مرکزی وبین النهرین حاکم شد وی در سال 140ق.م خوزستان و فارس رابه تصرف درآورد مرگ مهرداد اول در سال 138ق.م اتفاق افتاد ودر آن زمان دولت اشکانی به صورت دولتی مقتدر ومستقل در آورده وقدرتی جهانی شده بود که از بابل تا بلخ را تصرف داشت ولی چنان که سکه هایش برمی آید خود شاه بزرگ خواند.
سقوط اشکانیان:
در اوایل قرن سوم بعداز میلاد نیروهای دیگری نیز علیه پارت دست اندر کار شدند مرکز این نیروها پارس بود. یکی از خاندانهای پارسی این نیروها را به دور خودشگرد آورد و با تلا ش و کوشش توانست بر انها بر پیکر فرسوده دولت اشکانی وارد شد ودر اثر این ضربت دولت بزرگ پارت منقرض گردید.
حدود و متصرفات ایران در زمتن اشکانیان:
حدود ایران در زمان دولت اشکانیان به درستی معلوم نیست ولی از نوشته های مورخین ونویسندگان یونانی و رومی چنین استنباط می شود که ایالات زیر جزو دولت پارت بوده است.
1-پارت یا خراسان قدیم (پرثوه) با تمام ولایات که جزوآن بود.
2-دامغان (هکاتوم پلیس) وسمنان که یک ناحیه را تشکیل می داد است.
3-ناحیه پتوری ها آمارد ها (ناحیه مازندران وتنکابل امروزی).
4-ماد بزرگ یا عراق عجم.
5-ماد کوچک یا آذربایجان.
6-آدیاین (آسور قدیم).
7-کردون (ناحیه کردستان)
8-ارمنستان بزرگ وکوچک.
9-ادس یا اورفا.
10- الحضر (هاترا).
11- کلده قدیم یا بابل تا خلیج فارس.
12- خوزستان.
13- پارس یا فارس.
14- کرمان.
15-سرزمین های مجاور کویرلوت مانند سیستان یا ناحیه سا گرتی.
16- باختر تا سرزمین هایی که در مشرق باختر قرار دارند تا هند و هیما لیا
17- سرزمینهای مجاور هند.
18- سرزمینهای اطراف خراسان تا رود جیحون.
البته دولت اشکانی در تمام مدت حکومتشان به طور یکنواخت این نواحی را در دست نداشتهاند وتفاوت هایی بین زمان قدرت وزمان انحطاط وجود داشته است چنان که در زمان سلطنت مهرداد اول (174تا 136 ق.م) ششمین پاد شاه اشکانی وسعت دولت پارت ازجیحون تا فرات بود است و در زمان مهرداد دوم (125-26 ق.م) حدود این دولت از سمت مشرق به هیمالیا می رسیده است.
مذهب اشکانی
از دین خاندان اشکانی آگاهی چندان نداریم اصولا اطلاع ما درباره تمدن و فرهنگ دوره اشکانی بسیارناقص ومبهم است و در این زمینه هم پژوهش و تحقیقات کافی صورت نگرفته است با وجود این بعضی معتقدند که آثار تمدن وفرهنگ پارت ها توسط ساسانیان از بین رفته است. البته این فقط یک نظریه است چنان که در خصوص مذهب این دوران که به طور محسوس قابل از بین رفتن توسط قوم پارسی نژاد اساسانی نبوده مطالبی درهم ونارسا آمده است. که از آن جمله نوشته اند چون پارت ها زمانی با سکاها همسایه بودند آفتاب وماه وستارگان را می پرستیدند.وچون با پارسی ها مخلوط شدند اهورامزدا را ستایش نمودند.ووقتی با سلوکیها و یونانیان ارتباط پیدا کردند ارباب انواع را پرستش می کردند وآن هنگام که با کیش و آئین زرتشت آشنا شدندبه مذهب زرتشت گرایش پیدا کردند برخی هم مذهب پارتیان را زاییده اندیشه وتفکرات سیاسی ومناسب وظایف فرمانفرمایی آنها که محدود به جنگ بوده دانسته اند که به میترا وآناهیتا دو ایزد قدیمی ایرانیان عشق میورزیدند.
با توجه به طرز تدفین وآداب ومراسم گوناگون وتنوع آرمگام های پارتی که در نقاط مختلف مشاهده شدهاست چنین استنباط می شود:
الف) پارتیان اجساد خود را به هر صورت دفن می کردند وهمراه جسد نیز اشیایی هدیه می شد.
ب) اجساد خود را هم به صورت منفرد وهم به صورت خانوادگی به خاک می سپردند.
ج) برای دفن اجساد خود جهت خاص را مراعات نمی کردند.
د) اشیای که همراه جسد به خاک سپرده شده بیشتر متعلق به زندگی روزمره ویا حرفه متوفی بوده است.
ه) اشیاء هدیه شده به جسد اکثرا خارج از تابوت قرار داده می شد.
و)پارتیان اجساد راهم درون تابوت وهم درون خاک و هم در گورهای سنگی دفن میکردند.
ز) اجساد پارتیان هم به صورت کشیده وهم به صورت جمع شده وهم صورت طاق باز دفن شده اند.
با این توصیف آداب ومراسم خاص ویکنواختی در طرز تدفین اجساد پارتی مشاهده نمی شود شاید بتوان پذیرفت که آنها ملوک الطوایف بودند ودارای دین واحدی نبودن و هنگامی که به قدرت رسیدن جهت حفظ و نگهداری دولت خود ضمن احترام به آئین ومذاهب دیگر بیشتر در بند ظاهر سیاسی دین بودند تا خود دین.
خط و زبان در دوره اشکانی
درزمان اشکانیان زبان یونانی یکی از زبانهای معمول ورایج بود ومردم پولیس های یونانی بدین زبان سخن می گفتند.اما زبان پهلوی اشکانی رواج بیشتری داشت این زبان که یکی از زبان های مردم شمال شرقی ایران به حساب آمده در روزگار حکومت اشکانیان بسیار تکامل یافت.مردم بین النهرین به زبان ملی خود سخن می گفتند اما به تدریج زبان یونانی ازرواج افتاد. به نظر می رسید از قرن اول میلادی زبان یونانی از روی سکه های پارتی رخت بر بسته باشد کتیبه بیستون و سرپل ذهاب که هر دو مربوط به مهرداد دوم است نشان میدهد که تغییر خط یونانی به اشکانی با سرعت انجام گرفته است زیرا کتیبه بیستون یونانی است وکتیبه سرپل دهاب به خط اشکانی است. در نوشتن این زبان مانند زبان فرس باستان خط آرامی بکار می رفت واسناد تجارتی در بابل هم به آرامی و هم به سریانی تنظیم می شد در کتب علمی وتاریخی خط زمان پارت ها راپهلوی اشکانی ویا فقط پهلوی می خواندهاند که به معنی پارت ها می باشد اما بعضی از شهرها بین النهرین کماکان از خط میخی بابلی استفاده می کردند.در امور داخلی ادارات کشور زبان پارتی به مراتب رایج تر بود بویژه در قسمت شمالی غربی ایران چنانچه از چرم نبشته اورمان کردستان چنین مطلبی استنباط می شود. احتمالا خط یونانی یکی از زبانهی رسمی امپراطوری اشکانیان بوده است که ا ردوان سوم 38-12.م نامه خویش را خطاب به ساتراپ شهر شوش به زبان یونانی و کاملا طبق رسوم سلوکیان نوشته است.
دین یونانی در شهرهای یونانی با مجسمه هایی از خدایان مانند زئوس وآتنا وآفرودیتوجود داشت اما در این دوره بر آمیزش فرهنگ های ایرانی وبابلی ویونانی خدایان اقوام با یکدیگر تشابه یافتند ویکی دانسته اند چنان که اهورامزدا با بعل و مهر با شمش وآناهیتا با ایشتر یکی شدند در آرمگاه آنتیوخوس اول زئوس با اهورامزدا وآپولون با مهر وبهرام با هراکلس یکی شمرده شده اند.
پادشاهانی بدون دین واحد و رسمی
گروه فرهنگ، مهری بیرانوندی_نقش کنده ستایش آپولون در شوش،کشف مهرهایی بانقش خدایان یونان و شناسایی شواهدی از پرستش اجرام آسمانی به تقلید از سکاها و اعتقاد به مهر و اهورامزدا نشان از یک تسامح و تساهل دینی در دوران اشکانی و نبود دینی واحد در کشور دارد.
دکترخداوردیان کارشناس تاریخ باستان و استاد دانشگاه شهید بهشتی با پافراگذاشتن از وجود تسامح و تساهل می گوید:شواهد تاریخی و اسناد نشان می دهد که اشکانیان تنها سلسله پادشاهی در ایران بوده اند که دین رسمی و حکومتی رابرای کشور به رسمیت نشناختند. چیزی که نظیر آن را می توان تنها در دوره هایی از تاریخ حکومت برخی از پادشاهان هخامنشی و نه تمامی این سلسله نیز دید.
به اعتقاد کارشناسان دلیل اینکه اشکانیان بر انتشار دین خاصی تاکید نداشتند این بود که آنها متاثر از فرهنگ چند خدایی یونانیان به تکثر دینی اعتقاد داشتند. آنها زمانی که با سکاها معاشر بودند آفتاب و ماه و ستاره ها را می پرستیدند بعد که با پارس ها و مادی ها معاشر شدند اهورامزدا را پرستش کردند و چون در ایران پرستش مهر و ناهید رواج داشت پرستش آنها هم درمعتقدات اشکانیان داخل شد. آمدن اسکندر به ایران و شیوع مذهب و تمدن یونانی، پرستش بعضی از خدایان یونانی را نیز به مذهب شاهان اشکانی وارد کرد. بنابراین باید گفت که مذهب آنها مانند تمدنشان ترکیبی بود.
یونانی گرایی آنقدر قوت داشت که حتی در عقاید دینی بعضی اقوام شرقی نفوذ یافت. به طوری که اغالب خدایان شرقی، خدایان یونانی مشابه خود را در کنار خود یافتند. در واقع سیاست سلوکی ها در این امر تا حدی بی تاثیر نبود اما نفوذ متقابل ادیان و مراسم شرقی هم در عقاید یونانی ها پیدا شد. همان گونه که عقاید و رسوم یونانی در اذهان شرقی تاثیر بخشید، مراسم شرقی هم در عقاید یونانی ها راه یافت. اختلاط شرق و غرب که از اهداف اسکندر بود، در این دوره به تدریج شامل خدایان شرق و غرب نیز شد.
اشکانیان مثل سایر ایرانیان شرقی، آیین ایرانی عهد گذشته را داشته اند منتها با تحول هایی اجتناب ناپذیر که ناشی از تاثیر ادیان اقوام مجاور بوده است. اشکانیان خوی بیابانگردی را حفظ کرده بودند و نظام زندگی ملوک الطوایفی آنها آزادی دینی در نزد اقوام تابع شان را اقتضا می کرد. این خصلت باعث شد که در آن زمان در یک سوی ایران، آیین زروان و در جای دیگر آیین میترا و در مناطقی دیگر آیین مسیح و عقاید و آداب سکایی یا بودایی انتشار یابد. به هر حال عقاید شرقی هم برای آنکه بتوانند در قلمرو فرهنگ یونانی جذب شوند باید خود را به رنگ فرهنگ یونانی در می آوردند.
آزادی دینی اشکانیان سبب شکوفایی برخی از ادیان در ایران شده بود. بسیاری از مجسمههای کوچک پیدا شده در غرب ایران که به سبک یونانی و شرقی ساخته شده اند نمودار بسیاری از خدایان مورد پرستش آن زمان است. در واقع، دین یونانی مانند فرهنگ یونانی بیشتر محدود به جامعه هلنی بود. سرودهای ستایش آپولون در شوش بر سنگ ها کنده شده و خدایان یونانی مانند زئوس، هرقل، آتنا و آفرودیت بر مهرها و سکه های اشکانی نقش شدهاند.
در دوره اشکانیان دین هلنی بیشتر همانی بوده که در دوره سلوکیان بوده است، اما این دین پایگاه متفاوتی به دست آورد و اشکانیان که از شمال شرق ایران آمده بودند، جریان تازه ای از دیانت ایرانی قومی با ویژگی شبانی و شکارگری وارد این دین کردند در دین آنها از یک سو ایزدان و از سوی دیگر نیاکان، عناصر و صورت های فلکی دارای روابط متقابل با یکدیگر بودند. در نتیجه، محیط دینی ای که پدیدار شد موانعی سر راه آیین زرتشتی ایجاد نکرد.
در حوزه دینی اشکانیان، نفوذ فرهنگ یونان به شکل معابد و مجسمه های یونانی در مناطق ایران معمول شد. زرتشتیان، آداب پرستش بی تصویر و مجسمه آتشکده ها را روا می داشتند. البته این امر ریشه در عهد هخامنشی دارد. اردشیر دوم، اولین کسی بود که پرستش تمثال آناهیتا را معمول ساخت. خدایان یونانی با خدایان ایرانی در تطابق و هماهنگی قرار گرفتند. زئوس همطراز اهورامزدا، آپولون همطراز میترا و آرتمیس Artemis مطابق آناهیتا قرار گرفت. البته این یکسان انگاری خدایان بیگانه با خدایان ایرانی فرآیند کاملا تازه ای نبود و دست کم از زمان کوروش که احترام به خدایان بیگانه را ترویج می کرد، وجود داشت، گرفته بود ولی تحت تاثیر یونانی گری ابعاد تازه ای یافت.
هنر در جامعه اشکانی
آثار هنر اشکانی رامی توانبه سه دوره مشخص تقسیم کرد:
الف) آثار یونانی وتقلیداز آثار شرقی پیشین.
ب) دوراهای کهدر پایان قرن اول پیشازمیلاد مسیح آغاز می شود و اشکانیان با تلفیق عناصر اقتباسی هنر خاص خود راپیدید می آورند.
ج) دورهای که از نیمه دوم قرن دوم میلادی تا پایان عهد اشکانی را فرا می گیرد ودر آن هنر اشکانی روی یه انحطاط می نهد وتباهی رد آن راه می یابد وتنها آثار هنری این دوره را میتوان در میان بناهای حکام محلی واقوام به مرز جستجو کرد.
ترسیم خطوطی که گردش آزاد ونرم دارند تخیلی بودن نقش ها و ایجاد فضا های تصویری نشانه ای از تاثیر عمیق هنر یونانی بر هنر دوره نخست اشکانی است.تصویرکردن ردیف هایی از مردم مرکب از نیمی از صورت و همه بخش پیشین به حالتی خشک وبی روح و با برجستگی کمی نسبت به سطح مکان حجاری و علاقه به ریزه کاری و ترسیم غیر منطقی نقش جامعه در طی هزاره قبل از اشکانیان از مختصات هنر آسیای غربی بوده است.اشکانیان نخستین کسانی بودن که با وارد کردن هنر یونانی این سابقه را تغییر دادند.نقشی از دوران اشکانیان متعلق به مهرداد دوم در بیستون وجود دارد که در برابر مهرداد دوم چهار نفر از بزرگان اشکانی ایستاده انداین ساتراپ های محلی به ترتیب اهمیت در پس هم قرار دارند ونیم رخشان به سوی مهرداد هم نیمی از صورتش به طرف آنها است این ادامه نقش ادامه نقش برجسته های هخامنشی است ولی ظرافت هنری در آنها ازمیان رفته است با وجود این پروفسورهرتسفلد آلمانی که سالیان دراز در تخت جمشید مشغول کاوش ومطالعه و باز پیرایی نقش ها وبنا ها بود است در رابطه با این نقش چنین می نویسد: شاهان استخر مشاهده می شود مکان مجسه و نقش آن شخص به نظر خیلی غیر عادی می نماید زیرا که در میان زانوها یک فاصله عمیقی قرار کرفته که عمدا نامرئی است واین خود سنن معمولی (پرسپولیس )بوده که پس از 120سال در یک نقش حجاری مهرداد دوم در بیستون به کار رفته و از اینجامعلوم می شود که این اسلوب یک قاعده کلی بوده است.
در آغاز مسیحیت درآمیختن این دو سبک ایرانی و یونانی باعث پدید آمدن سبک اشکانی می شود و گمان میرود که این سبک نخست در بین النهرین پدید آمد ه و سپس به سراسرامپراطوری پارتها نفوذ کرده باشد وطبعا این سبک درهرمنطقه ای خصوصیات ویژه خود را می یابد ولی روی هم رفته در همه آنها وحدتی می توان یافت که از کارهای گذشته متمایزشان می سازد در این زمان برخلاف دوره گذشته هنر آسیای غربی که اشخاص رااز نیم رخ نشان می داد نقش های تمام رخ در هنر اشکانی ظاهر می شود به طوری که همه اشخاص در نقشها نه تنها رخ بلکه اغلب با تمام بخش پیشین تن به سوی بیننده متوجه اند اگر توجه کنیم که بعداز سه هزار سال نیم رخ در نقش ها و نقاشی ها تبدیل به تمام رخ می شود اهمیت این تغییر را می توانیم احساس کنیم اما در این نقاشی ها یا نقش های تمام رخ و تمام نت هنوز خصایص هنر قدیم شرقی محفوظ مانده است قیافه و حالات و جامه ها همه یکسان و یکنواخت است و تماشاگر باید به یاری آگاهی های سنتی خویش فرق آنها را در یابد. در این عصر ساختن مجسمه برنزی نیز همراه مجسمه های سنگی رونق گرفت دربختیاری ناحیه مال امیر خوزستان ( ایذه ) مجسمه ای برنزی از ناحیه ای به نام شمی بدست آمده است که در موزه ایران باستان تهران نگهداری می شود و نمونه زیبا از ین عصر به حساب می آید و احتمالا متعلق به حدود 50 ق.م. تا 100.م این مجسمه برنزی که از آن یکی از بزرگان محلی بوده است او در جامعه اشکانی نشان می دهد. وی طوقی برگردن دارد و دیهمی که برسر او است تقلیدی از دیهیم های شاهام اشکانی است. در شرق ایران در کوه خواجه سیستان آثارنقاشی های دیواری اشکانی پیدا شده است.
به طور کلی باید گفت که ریشه و پایه هنر اشکانی در هنر مشرق زمین نهفته است نه در آنچه از یونان به وام گرفته است طرح مایه های روحانی وعلاقه به ریزه کاری بسیارو پرداختن به جزئیات در تزئین از این منبع شرقی سرچشمه می گیرد.
دوران آشور قدیم
آشوریهایی که در قرن سیزدهم ق م قرمانروایی بر سرزمین بین النهرین را به دست گرفتند به هیچ وجه تازه واردان به منطقه نبودند. آنها در واقع قدیمترین ساکنان بین النهرین را تشکیل می دادند و از این لحاظ مقدم بر همه مردمانی بودند که در طول دوهزار سال گذشته بر بین النهرین تسلط یافتند. می دانیم که آشوریها در سپیده دم تاریخ در منطقه دجله علیا سکونت داشتند. در یک لوح گلی از قرن هشتم ق م فهرستی از نام بیش از یکصد و هفتاد پادشاه آشوری به ثبت رسیده است. در مجموع، از قدیمترین دورانها تا سرنگونی امپراتوری آشور در قرن هفتم یکصدو شانزده پادشاه به ترتیب بر تخت پادشاهی آشور تکیه زدند. این تداوم هنگامی چشمگیر می شود که ما آن را با یازده پادشاه اکدی، پنج پادشاه سلسه سوم اور، پانزده پادشاه سلسله ایسین، چهارده پادشاه سلسله لارسا، یازده پادشاه سلسله بابل قدیم و حتی سی شش پادشاه کاشی مقایسه کنیم. البته این به معنی آن نیست که آشور همیشه استقلال داشته است، بلکه برعکس آنها در طول حیات طولانی خود تنها دوره های کوتاهی را با استقلال و برتری به فرمانروایی پرداختند. آشور و نینوا بارها زیر سلطه حکومتهای بیگانه بوده و اکدیها و سومریها هر دو شهر را برای مدتی در اشغال خود داشتند. با وجود این، آشور توانست تمامیت نژادی خود را در طول اریخ همچنان حفظ کند.
آشوریها فرهنگ و تمدن بین النهری را بی هیچ تغییر یا تعدیل پذیرفتند و آن را از طریق مستعمره های هود در سرزمینهای دیگر انتشار دادند. آنها معبد ایشتر را در شهر آشور با پیکره هایی به سبک اکدی تزیین کردند که شباهت کامل به مجسمه های به دست آمده از ماری، منطقه دیاله، و لاگاش داشت و پیکره بی سری را که گاهی به زریقوم پادشاه آشور نسبت می دهند به سبک مجسمه های گودآ ساختند. البته این طبیعی بود، و دلیل وجود نداشت که شمالیها از پذیرش فرهنگی پرهیز کنند که در دشتهای جنوبی بین النهرین از آبی که از سرزمین خود آنها می گذشت تغذیه کرده و شکوفا شده بود.
بی تردید آشوریها در زمان پادشاهی شمشی ـ ادد اول به نیرو و توان بومی خویش در ایجاد یک امپراتوری عظیم پی بردند. شاید الواح به دست آمده از ماری اطلاعات فراوانی را از این پادشاه که به مدت سی و پنج سال با قدرت بر سرزمین آشور فرمان راند در اختیار ما قرار دهند.
شمشی ـ ادد اول امپراتوریی را بنیان گذاردند که نه تنها دره های دجله و فرات، بلکه بخشهای بزرگی از سرزمینهای فراسوی این رودها را نیز در بر گرفت. به احتمال پادشاهان آشور از حدود همان زمان (قرن هجدهم ق م) به فکر برتری جویی و گسترش قلمرو و پادشاهی خویش افتادند. اما این برنامه جاه طلبانه در آن زمان تحقق نیافت، زیرا زیرا در آن روزگاران نخستین سد راه آنها در جنوب حمورابی و سپس کاسیها و در شمال میتانیها بودند که حتی از دشمنان جنوبی خطرناکتر می نمودند. اما سرانجام در فرصتی مناسب آشوریها از اوضاع مغشوش سیاسی حاکم بر منطقه سود جستند و ازادی عمل خویش را باز یافتند. این فرصت در قرن سیزدهم ق م به دست آمد و در دو سوی مثلثی که از مسیر دو رود دجله و فرات بزرگ تا محل تلاقی آنها تشکیل می شد، حکومتی به وجود آمد که در طول سالها کشمکش همچون فولاد آبدیده شده بود.
معماری
شناخته شده ترین بنای مذهبی از دوران آشور قدیم معبد آشور خدای ملی و بزرگ آشوریها در شهر آشور است که به فرمان شمشی ـ ادد اول بنیانگذار سلسله آشور قدیم و همزمان با حمورابی از بابل بنا گردید. اگر چه این معبد در سطح زمین کاملاً از میان رفته ایت اما خوشبختانه آثار به جای مانده از پی آن به اندازه ای هست که اساس مطالعه بنا قرار گیرد (شکل 1) این معبد که بر بلندترین نطه شهر بنا شده بود، از یک حیاط مرکزی و سه حیاط کوچکتر تشکیل می گردد که اتاقهایی آنها را در میان گرفته بودند. هر یک از حیاطهابا اتاقهای پیرامون خود واحد ساختمانی مستقلی را به وجود می آورد. از آنجا که از ارتفاع دیوارهای پی به قدر کافی باقی نمانده است، متأسفانه نظام اصلی دسترسی به شبستان را نیم توان تعیین کرد، و معلوم نیست که آیا این نظام غیر مستقیم بوده است یا مستقیم با شبستان طولی، زیرا هیچ آثاری از محل درها به چشم نمی خورد. البته با توجه به شبستان طولی معبد تازه شناخته شده شمشی ـ ادد اول در شهر شوبت ط انلیل شاید بتوان با در صد بیشتری از اطمینان شق دوم را پذیرفت. در حدود هزار سال بعد ستژناخریت این معبد را به مجموعه ای متشکل از یک شبستان طولی با یک پیش شبستان عرضی مبدل ساخت که ویژگی معابد آشوری بود < و ما درباره خاستگاه آن در همین بخش به گفتگو خواهیم نشست.
آگاهی ما تا پایان دهه 1350هـ ش از معماری دوران آشور قدیم به مدارک ناچیز از حفریات آشور و کول تپه شهر مستعمره آشور در شبه جزیره آناتولی در دوران پادشاهی ایلوشوم و اریشوم محدود می شد. اما حفاریهای دکتر هاروی وایس در تل لیلان که به کشف یکی از بزرگترین شهرهای آشوری و به احتمال قریب به یقین پایتخت شمشی ـ ادد اول به نام شوبت ـ انلیل انجامید، اطلاعات پر ارزشی را در زمینه معماری آشوری در اختیار ما قرار داد. این حفاریها که از سال 1358 هـ ش آغاز گردید، هنوز مراحل اولیه را می گذراند و تنها توانسته است بخشهایی از ساخت و سازهای مهم، به ویژه بنای باشکوه معبد، را خاکبرداری کند. 3 مطالعات انجام شده نشان داد که وسعت تل لیلان دو برابر شهر آشور یعنی نود هکتار بوده است و از این لحاظ یکی از مراکز اصلی قدرت محلی در دشتهای خابور بوده است. وجود آثار معماری عظیم کاخ و معبد و زیگورات، و هزاران لوح گلی و مهرهای استوانه ای و آثار مهر در این محل ممکن است منبع عظیمی را برای مطالعات تاریخی در طول هزاره های دوم و سوم پیش از میلاد برای شمال بین النهرین و به ویژه آشور تشکیل دهد.
مهرهای استوانه ای
در قلمرو هنر حفریات آشور و یاکول تپه در شبه جزیره آناتولی، شهر مستعمره آشوری در دوران آشور قدیم، مدارک چشمگیری در دست نیست که ما را در شناخت ویژگیهای خاص آشوری در آن زمان یری کند. حفریات تل لیلان نیز گر چه دسترسی به مدارک ارزنده ای را در این زمینه نوید می دهد، اما تا کسب نتایج لازم از حفریات بالا و انتشار گزارش نهایی آن ناچار خواهیم بود درباره هنر دوران آشور قدیم بر دانسته های محدود پیش قناعت کنیم. حتی از مهرهای فراوان استوانه ای و آثار آنها بر الواح گلی به اصطلاح کپدوکیه ای از کول تپه نیز می توان بهره گرفت. بنابراین در وضعیت کنونی، از میان انبوه موضوعها و نقشمایه های سومری، اکدی، بابلی قدیم، سوریه ای و طرحهای بومی آناتولیایی تشخیص درست هنوز امکان پذیر نیست. انتساب تعداد انگشت شمار مهرهای استوانه ای به دست آمده از حفریات آشور در بخش خاورمیانه و خاور نزدیک موزه اشتات لیش در برلین به دوران آشور قدیم به عنوان مهرهای شاخص این دوران از چارچوب حدس و گمان فراتر نمی رود. زیرا امکان دارد این مهرها را مهرسازان آناتولیایی به سفارش تجار اشوری ساخته باشند. اما اگر این فرض درست باشد، پس نقشمایه گاو با یک شیء سه گوشه ای بر پشت او شاید نماد همان خدایی باشد که خاستگاه آشوری داشته است و بازرگانان آشوری آن را با خود به کپدوکیه برده بودند. به همین ترتیب کلاه نوکدار بر سر نقش خدای نشسته و خطوط کنده عمودی روی صورت و سر نقوش ممکن است ویژگیهایی با خاستگاه آشوری یا خاستگاه بیگانه ای در زمانهای کهنتر بوده باشد که آشوریها و آناتولیاییها آن را مشترکاً اقتباس کرده اند.
متأسفانه از تعداد زیاد اثر مهر استوانه ای در حفریات تل لیلان تنها تعداد انگشت شماری منتشر شده است که هیچ یک از آنها ویژگیهایی را که خاص آشوریها باشد، ارائه نمی کند (شکلهای 2و3) همه نقشمایه ها در این شکلها به سبک شاخص و معیار شده (استاندار) مهرهای بابل قدیم کار شده اند. در شکلهای 3 و 4 در کنار کتیبه صحنه شناخته شده «معرفی» تصویر شده است. اما در شکل 5 پشت سر الهه یک شیر ـ اژدهای بالدار (گریفین) ایستاده است. حضور این موجود اساطیری در قرن هیجدهم در آشور اهمیت زیادی دارد، زیرا پیش از آن گفته می شد که اسفینکس و گریفین دو موجود ترکیبی هیولایی هستند که میتانیها از سوریه ایها اقتباس کرده اند و سپس از طریق آنها به سرزمین آشور راه یافته است. اثر مهر دیگری با کتیبه «اپیل ـ ایلیشو ـ الی بنیشو ـ خدمتگذار توروم ـ نتکی » نقشمایه ای تقریباً یگانه دارد. در باای مهر، پهلوانی تمام رخ در حالت دویدن با دست راست دم یک گاو و با دست دیگر دم یک شیر را گرفته است. دو پهلوان تمام رخ دیگر به ظاهر قصد پریدن از پشت جانوران را دارند. قسمت پایین مهر را نقش تمام رخ پرنده ای اساطیری و دو تزئین هندسی مثلثی شکل پر می کند. طرح این مهر را می توان با برخی از مهرهای همزمان نوع کپدوکیه ای و مهرهای هزاره سوم ق م دو جنوب بین النهرین پر کرد (شکل 6).
دوران آشور میانی
هنر هوری ـ میتانی و ارتباط آن با هنر آشور میانه
هنر آشور را از زمان انحطاط سلسله حمورابی تا حدود 1400 ق م نمی توان از هنر هوری ـ میتانی جدا ساخت. نفوذ گسترده هوریها در سرتاسر شمال بین النهرین، و به قدرت رسیدن آنها تحت رهبری خاندان آریایی میتانی در اواخر نیمه اول هزاره دوم ق م، اهمیت ویژه ای را در هنر آشور و به طور کلی خاور میانه داشته است. در آن زمان که وسعت خاک امپراتوری میتانی از کوههای زاگرس از شرق تا سرزمین فلسطین در غرب کشیده شده بود، خاک آشور را نیز در بر می گرفت. با وجود آنکه نژاد آشوری بعدها چه از نظر برتری سیاسی و چه از لحاظ تسلط نژادی توانست بر هوری ـ میتانیها فایق آید، اما باید پذیرفت که آشوریها از قزن چهارم به بعد تمام کوششهای ناموفق هوریها و فرمانروایان میتانی آنها را از لحاظ سیاسی و فرهنگی با موفقیت به سرمنزل مقصود رساندند.
معماری
نفوذ هوری ـ میتانیها آنچنانکه تا پیش از حفریات تا لیلان گمان می رفت در زمینه معماری چشمگیر نبوده است، زیرا امروز با مدارکی که از حفاریهای تل لیلان به دست آمده ثابت شده که شبستان طولی با پیش شبستان عرضی از نوآوریهای آشوریهاست و این برخلاف نظریه ای است که آن را میراث هوری ـ میتانی به شمار می آورد.
اما در کاخ نیغمپا در اللخ (تل عشانه)، که تاریخ آن بر اساس کتیبه های به دست آمده به دوران پادشاهی شئوشتر پادشاه بزرگ میتانی می رسد، بخشی از نقشه بنا ممکن است الگوی اولیه بیت هیلانی باشد که ما آن را در کاخهای آشوری پس از تیگلات پیله سر خواهیم دید (شکل 97). این بخش از یک تالار راستگوشه طویل (اتاق شماه 4) و یک ایوان ستوندار (شماره2) در برابر آن تشکیل می شود. در برابر یکی از دیوارهای عرضی تالار یک اجاق یا یک پایه کوتاه قرار دارد، و گاهی برای رسیدن به ایوان باید از چند پله بالا رفت. این تالار و ایوان در برابر آن قلب کاخ را تشکیل می داده است. در سمت چپ ایوان، اتاق چهارگوشه ای است که به راه پله ای منتهی می گردد و این نشان می دهد که دست کم بخشی از کاخ دوطبقه بوده و به احتمال بخش مهمتر کاخ را در بر گرفته است. این موضوع را می توان به خوبی از تزئینات و مبلمانی احساس کرد که در ویرانی کاخ از طبقه بالا به پایین افتاده بود. در طبقه هم کف اتاقهای 5و14 دستشویی ؛ 9و15 حمام ؛ و 6و16و17 انباری بوده اند.
این بخش از کاخ احتمالاً از زمان ایدریمی پادشاه وقت اللخ (؟ ـ 1490ق م) ساخته شده و دو فرزند او ادو ـ نیراری و نیغمپا، و نوهاش ایلیمی لیم در آن سکنی گزیده اند. در زمان فرمانروایی یکی از این سع تن بود که بخش شرقی (اتاقهای 21 به بعد) به آن افزوده شد. بنابراین امکان دارد بیت هیلانی که در اواسط هزاره دوم ق م بخش مهمی از یک بنا به شمار می رفت یک عامل معماری هوری ـ میتانی بوده باشد.
مسئله پیچیده دیگری که با نقشه کاخهای آشوری ارتباط می یابد بیان مفهوم پادشاهی است که برای آشوریها مهمترین امر به شمار می رفت. می دانیم که نخستین پایه های کاخ معروف به «کاخ قدیمی آشور» در دوران اکدیها نهاده شد. اما این کاخ در طول تاریخ پادشاهان دوران آشور میانی مرمت، بازسازی و یا تجدید بنا گردید. وجود آجرهای به دست آمده از این کاخ با نام ادد ـ نیراری اول در کف فرش حیاط بزرگ، بازسازی یکی از مراحل ساختمانی آن را در طول زمامداری این پادشاه به اثبات می رساند. با وجود آنکه تنها بقایای کمی از نقشه این مرحله از بازسازی به دست آمده است، در مقایسه با نقشه کاخهای پیشین کاملاً متفاوت و یگانه است (شکل8)، و از سوی دیگر ویژگیهای واقعی مجموعه های عظیم کاخهای آشوری را در نمرود، نینوا و دور ـ شروکین در بر دارد. نقشه این کاخ تفاوت زیادی با نقشه «کاخ قدیمی آشور» در زمان اکدیها دارد. این تفاوت عمدتاً در نحوه گردهم آمدن واحدهای تشکیل دهنده آن است. در این کاخ حیاطهای گوناگون دیگر درون حصار بیرونی از پیش ساخته محدود نشده اند، بلکه واحدهای ساختمانی را بی هیچ محدودیت فضایی به ابعاد مورد نیاز دور تا دور دو حیاط ساخته اند. یکی مجموعه ای با حیاط بزرگتر (بابانو یا بیرونی) که در برابر ورودی اصلی به کاخ قرار دارد، و دیگری بخش مسکونی با حیاطی کوچکتر (بیتانو یا اندرونی) که در پشت حیاط بزرگتر قرار گرفته است. مقایسه ای میان قسمتهای باقی مانده از این کاخ و کاخهای دوران امپراتوری نشان می دهد که همچون بیشتر کاخهای دوران آشور جدید، کاخ ادد ـ نیراری دروازه ای وسیع با دو برج عظیم مستحکم، و مجموعه بنایی به نام «دروازه خانه» دارد که دسترسی به حیاط مرکزی از طریق آن میسر است. اگر به این خصوصیات مشترک (ویژگیهایی همچون بابانو و بیتانو) تالار راستگوشه تختگاه با ابعاد زیاد و ویرهای ضخیم، و در بسیار عریضی را بیفزاییم که از حیاط به این تالار گشوده می شد، جای تردید باقی نخواهد ماند که کاخ ادد ـ نیراری اول در قرن سیزدهم الگوی کاخهای جدیدتر آشوری را به نمایش می گذارد. اما همان گونه که اشاره رفت، این کاخ از قدمت کافی برخوردار نیست تا بتواند سندی آشکار مانند معبد شمشی ـ ادد اول در لیلان (شوبت ـ انلیل) را ارائه کند که در بر دارنده ویژگیهای معماری آشوری پیش از سلطه امپراطوری میتانی در منطقه و مستقل از نفوذ آنها باشد. پی بردن به این موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا در حفریات نوزی کاخی قدیمتر و با ویژگیهای مشابه متعلق به فرمانداری در زمان پادشاهی شئوشتر (درحدود 1450 ق م) امپراتور قدرتمند میتانی شناسایی شده است (شکل 9) اگر چه تنها بخشی از ساختمان هر دو کاخ بر جای مانده است، با وجود این می توانیم مقایسه ای را میان این دو اثر انجام دهیم.
آنچه در نگاه نخست به چشم می خورد این است که هر دو کاخ از لحاظ گستردگی مجموعه واحدها شباهتهایی به کاخ زیمری لیم در ماری دارند. و بنابراین، برخلاف نقشه کاخهای اکدی و سلسه سوم اور، درون حصار چهارگوشه از پیش طراحی شده ای محدود نگردیده، بلکه به تدریج گسترش یافته و به لحاظ نیاز قسمتها یی به آن افزوده شده است. کاخ نوزی را دیوار مستحکمی در میان گرفته و در محلهای معینی از درون و بیرون با پشتبندها و فرو رفتگیهایی تزیین شده بوده است. دو حیاط وسیع با فاصله ای از یکدیگر، اما در دو محور متفاوت، قرار داشته است. پس از گذشتن از این در ورودی نخست به حیاط بزرگتر و شمالیتر می رسیم که شاید حیاط پذیرش میهمانان و بار یابندگان بوده است. سکوهای دور تا دور این حیاط به یقین برای استفاده مراجعانی بوده که برای رسیدن به حضور فرمانروا می بایست مدتی را در آنجا به انتظار بنشینند. در جنوب غرب این حیاط تالار راستگوشه بزرگ مشابهی وجود داشته که در برابر ورودی آن دو ستون بر پا شده بوده است. احتمالاً این ستونها به آسمانه ای تعلق داشته اند. این تالار بزرگ خود پیش تالاری بود برای تالار راستگوشه وسیعتری با یک سکوی چسبیده به دیوار عریض شمال غربی و اجاقی در برابر آن. این یکی به احتمال فراوان جای نشستن ارباب خانه بوده است. می دانیم که در کاخهای آشوری در هزاره اول ق م در نمرود، دور- شروکین یا تیل ـ برسیپ، که ما در بخش معماری مربوط به دوران امپراتوری از آن بحث خواهیم کرد، تالار های مشابهی با سکو وجود داشته است. بنابراین، نمی توان به احتمال تأثیر معماری کاخهای شاهی میتانی در معماری آشوری بی توجه بود. به هر صورت، کاخ ادد ـ نیراری اول در آشور چه از لحاظ نقشه کلی بنا، و چه از نظر شکل و جایگزینی اتاقها شباهتهایی به کاخ فرماندار نوزی دارد.
هنرها
هنر آشور در طول قرن پانزدهم ق م آشکارا زیر نفوذ هنر هوری ـ میتانیها بود. این روند آزاد سازی زبان تصویری آشوری از زیر نظارت هوری ـ میتانی، که در تاریخ هنر تمامی خاور نزدیک نقش بسیار تعیین کننده ای داشت، اکنون به سختی قابل درک و بازسازی است. زیرا مدارک موجود منتشر شده هنوز ناچیز است و ابعاد تعبیر و تفسیرهای تاریخی ما بستگی به منابع باستان شناسی دارد که گاه از حفریات به دست می آید. امروز ارزیابی درست رابطه میان هنر آشوری میانی وهوری ـ میتانی با توجه به آگاهی بسیار ناچیز و شکننده ما از هنرهای مهم هوریا وفرمانروایان میتانی آنها امکان ناپذیر است.
دانش ما از فرهنگ و تمدن هوری _ میتانیها از فعالیتهای باستان شناسی در محوطه های باستانی زیر بدست آمده است: کشفیات باستان شناسان آمریکایی در یورغان تپه (شهر نوزی) که یافته های بی شمار تازه ای را در باره تاریخ هنر و معماری منطقه کرکوک در طول دوران برتری میتانیها و گنجینه عظیمی از الواح گلی را بدست داده است ؛ حفریات ملوان، باستان شناس انگلیسی، در قلب سرزمین هوری نشین در منطقه خابور ؛ حفریات لئونارد و ولی در شهر اللخ (تل عشانه) شهری در حاشیه غربی قلمرو پادشاهی میتانی ؛ دستاوردهای کلود شیفر در حفریات اوگاریت (راز شمرا) ؛ حفریات تل فخاریه ؛ و حفاریات آنتون مورتگات در تل خورا. البته این اطلاعات در افزایش دانش ما نسبت به هنر و معماری هوری _ میتانی اهمیت زیادی دارند، اما متاسفانه تا کنون هیچ اثر هنری یا معماری مهمی از یک شهر مرکزی واصلی پادشاهی هوری ـ میتانی اهمیت زیادی دارند، اما تاکنون هیچ اثر هنری یا معماری مهمی از یک شهر مرکزی و اصلی پادشاهی هوری ط میتانی به دست نیامده است، زیرا همه محوطه های شناسی شده شهرها و مراکز فرهنگی حاشیه امپراطوری میتانی بوده اند و یافته های هنری در آنها به سبک محلی کار شده است. گویا ترین موضوع و شکل هنری هوری ـ میتانی در مهرهای مشهور به کرکوک برجای مانده است. و بجز آن، هر نچه از هنر این مردمان در دست است تنها قطعاتی از نقاشیهای دیواری و پیکره ای را در بر می گیرد.
مطالعات متعددی که در زمینه مهرهای هوری ـ میتانی و رابطه آنها با مهرهای دوران آشوری میانی انجام یافته است. جدیدترین این مطالعات آثار مهرهای روح الواح به دست آمده از آرشیوهای تجاری و نوزی و آشور را در بر می گیرد. این مهرها نه تنها گوناگونی چشمگیر موضوعها و نقشمایه های هوری ـ میتانی را آشکار می کنند، بلکه به علت همراهی با کتیبه های تاریخی الواح موتوان آنها را با درستی زیاد تاریخگذاری کرد. گاه انتساب سبکها و موضوعهای قرن پانزدهم ق م به هوریها یا آشوریها با تردید انجام می گیرد. در یک یاز مهرهای به دست آمده از آشور هنرمند مهرساز با استفاده از یک طرح طنابی سطح مهر را به چهاخانه هایی تقسیم و درون هریک از آنها را با یک نقاب پر کرده است (شکل 11). طرح این مهر به نقشمایه ای که در نقاشی دیواری سر در اتاق L15 B در کاخ فرماندار نوزی به کار رفته (شکل 12) بسیار شبیه است. در این نقاشی درون چهارخانه ها با درخت زندگی، سر تمام رخ یک نر گاو (بوکرانیوم)، یا یک نقاب هاثور مانند پر شده است. بوکرانیوم، نمادی است کهن که نخستین نشانه های آن در تزیین سفال حلف به کار رفته است و تاریخ آن به حدود چهار هزار سال پیش از آن رمان باز می گردد، و در نوزی به شیوه ای بسیار مشخص و کاملاً هندسی و مسبک بار دیگر پدیدار گردیده است. گویی که این سر گاو از ترکیب چندین نماد هندسی شکل گرفته است.
در همه این نقشمایه ها می توان نشانه هایی از عناصر سوری و حتی مصری را یافت. این به هم آمیختگی، با توجه به گسترش قلمرو پادشاهی میتانی که در یک وره کوتاه به سرزمین وسیعی میان کوههای توروس و زاگرس و دریای مدیترانه فرمانروایی کردند، کاملاً منطقی می نماید. تجریدهای هندسی که بر سبک این نقاشیها سایه افکنده است، در نقاب دیگری از یک قوچ در حفریات اللخ درکاخ نیغمپا دیده می شود. در نشان دادن ویژگیهای طبیعی این سرکه با استادی در سنگ آهکی کنده شده، نهایت تجرید بکار رفته است، به نحوی که تنها از طریق انحنای شاخها می توان آن را به عنوان یک قوچ تشخیص داد (شکل 13). افزون بر آن، سر قوچ دیگری از سنگ آهکی از نوزی به دست آمده است که از لحاظ سبک شباهت بسیار به نقاب قوچ اللخ دارد. پیوند سبکی میان این دو اثر که در دو منتهاالیه مرزهای شرقی و غربی امپراتوری میتانی به دست آمده است، اشاره ای به وجود هنر یکدست هوری ـ میتانی دارد.
تقدس درختان و نباتات یا، به عبارت دیگر، اعتقاد به تجلی خدایان در قلمرو پادشاهی گیاهان، همان گونه که پیشتر گفته شد، یکی از کهنترین عقاید مذهبی بین النهرین بوده است. اما در قرن پانزدهم ق م شکل درختی که این اعتقاد مذهبی در آن تجلی می گردد، تغییر یافت. در یادمانهای قدیمتر درختان و گیاهان تا حدود زیادی به شیوه طبیعی کار می شده و دو دسته بودند: برخی اشاره به طبیعت داشتند و برخی اشیاء نمادین با ارزش مذهبی بودند، در حالی در این زمان هنرمندان میتلانی درختانی را که ارزش نمادی داشت به صورت طرحهای کاملاً مسبک تصویر کردند. درنگاه نخست به نطر می رسد که این گونه درختان مسبک با ارزش نمادین، که در شماری از چها خانه های نقاشی دیواری کاخ نوزی و بر مهرهای استوانه ای شکل ظاهر شده است جنبه صرف تزیینی دارد اما مدارک کافی در دست است که در آنها اجرای پاره ای مراسم مذهبی همراه با « درخت مقدس » مسبک و مصنوعی انجام می گیرد. افزون بر آن، می دانیم که آشوریها یک تنه درخت را با حلقه های فلزی و نوارهایی به دور آن که «یوغ» نامیده می شد، در جشن سال نو بکار می بردند. هنر یک دست میتانی، که به آن اشاره کرده ایم، به قلمرو و اساطیر و داستانهای حماسی نیز راه یافته و از خاور