تاثیر توسعه سیاسی بر امنیت ملی
توسعه سیاسی به معنای گسترش حقوق مردمی و تاثیر گذاری در ابعاد مختلف با نظام سیاسی تلقی می گردد به گونه ای که حاکمان نسبت به محق بودن مردم در انتخاب آنها اتفاق نظر پیدا کنند و جایگاه خویش را نشات گرفته از مردم قلمداد نمایند و از سوی دیگر شهروندان نیزبا تبیین نهادهای که در گذر زمان به منظور حصول اطمینان از کنترل موثر مردمی لازم شناخته شده اند همچون رقابتهای انتخاباتی بین احزاب سیاسی با برنامه های متفاوتی که برای تایید عمومی ارائه می دهند.. قوه قانونگذاری انتخابی که از جانب رای دهندگان در جهت پاسخگویی قوه مجریه عمل می کند . قوه قضائی مستقل ، مطبوعات و رسانه های مستقل ارتباط جمعی به منظور موشکافی اعمال حکومت درصدد تحقق خواستهای خود هستند و زمانی که چنین شرایطی در یک کشور فراهم گردد و منافع مردمی همچنان ملموس می شود که شهروندان با ابراز علائق و خواستهای خود از طریق مشارکت و رقابت سیاسی ، شکل دهی احزاب و استفاده از مطبوعات و .. که در این تحقیق برآنها تاکید گردیده است درصدد دستیابی به منافع خود برمی آیند و باانتخاب حاکمان و نظارت مداوم از طریق نهادهای سازمان یافته و منسجم فوق درصدد تحقق اهداف مورد نظر خود برمی آیند و در صورت تضاد و برآورده نشدن خواستهای مردمی ، شهروندان با عدم اعتماد در انتخابات بعدی آنها را تنبیه نموده و کسانی که در راستعلایق وخواستهای آنهاست انتخاب می نمایند .
از طرف دیگر ازانجا که تامین امنیت ملی مهمترین دغدغه مردم جهت اسایش و تامین منافع آنها محسوب می گردد و در نظامهای توسعه یافته سیاسی مردم هزینه دهندگان اصلی تامین امنیت تلقی می گردند که این امر برخلاف نظامهای اقتدار گرا که بصورت فردی یا گروهی انحصاری و بدون در نظر گرفتن خواستهای مردمی در مسائل مختلف تصمیم گیری می شود ، مردم پشتوانه اساسی حاکمان جهت اعمال تصمیم گیریها تلقی گردیده و رضایت و حمایت مردم جزلاینفک اتخاذ هر گونه سیاست توسط دولتمردان محسوب می شود به همین سبب در خصوص مسائل مرتبط با تهدید یا تقویت امنیت ملی نیز نوع رابطه مردم با دولتمردان و نظام سیاسی نقش مهمی ایفا می نماید و در این فصل درصدد کنکاش و میزان تاثیرگذاری چند شاخصه مهم توسعه سیاسی ( مشارکت ، رقابت سیاسی ، احزاب سیاسی و مطبوعات ) بر امینت ملی برمی آئیم و در پایان با بیان دو نگرش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با عناوین تنش زدائی و گفتگوی تمدنها که نشات گرفته از ایجاد شرایط توسعه سیاسی در کشور و همزمان با روی کارامدن دولت اصلاحات صورت گرفته میزان تاثیر گذاری اتخاذ استراتژیهای فوق در سیاست خارجی بر امنیت ملی را مورد بررسی قرار می دهیم .
تاثیر مشارکت و رقابت سیاسی بر امنیت ملی :
با مقبولیت یافتن اصل حاکمیت مردم برسرنوشت خویش ، موضوع مشارکت شهروندان در عرصه سیاست در کانون گفتمان سیاسی معاصر قرار گرفته است و ثبات هر جامعه سیاسی به رابطه سطح مشارکت سیاسی با سطح نهادمندی سیاسی آن جامعه بستگی پیدا کرده است ، میزان نهادینگی سیاسی در جوامع دارای سطح پائین مشارکت سیاسی به مراتب کمتر از آن جامعه ای است که از سطح مشارکت بالاتری بهره مند میبا شد و در صورتی ثبات سیاسی جامعه حفظ می شود که به موازات افزایش مشارکت سیاسی ، پیچیدگی ، تطبیق پذیری و انسجام نهادهای سیاسی جامعه نیز فزونی گیرد .
هانینگتون معتقد است که شهری شدن ، بالارفتن میزان با سوادی و گسترش وسایل ارتباط جمعی و اموزش باعث بالا رفتن آرزوها و تمایات شده و اگر این ارزوها برآورده نشوند افراد و گرووها وارد صحنه سیاسی می شوند که درصورت فقدان نهادهای سیاسی نیرومند وانعطاف پذیر این افزایش مشارکت سیاسی را به سمت بی ثباتی و خشونت رهنمون می شود .138
بنابراین رقابت مشارکت سیاسی در صورتی می تواندموجب تقویت امنیت ملی وثبات سیاسی گردد که گروهه واحزاب سیاسی و نهادهای سیاسی در جامعه حضور فعال و شفاف داشته باشند و نهادینه شده باشند که در این صورت است که رقابت سیاسی مسسالمت آمیز و آشکار موجب کنترل مشارکت توده ای می گردد و وجود نهادهای نمایندگی مردمی در صورت وجود مشارکت سیاسی رقابت آمیز می تواد نشانه ای از مدرنیزاسیون و دموکراسی تلقی گردد .
از سوی دیگر مشارکت و رقابت سیاسی مشروعیت برای نظام حکومتی فراهم می کند و مردم حاکمان را نماینده مستقیم خود تلقی می نمایند وبه این صورت نظام سیاسی ای می تواند پایدار باشد که از پشتیبانی انبوه مردم و حکومت شوندگان بهره مند باشد و نیاز کمتری به کاربردن فشار و ابزارهای خشونت آمیز داشته باشد و چنین حکومتی مدام درصدد استمرار پشتیبانی مردمی می باشد که از طریق سازو کارهای نهادهای مدنی به تداوم چنین روندی تضمین می بخشد در غیر اینصورت پشتیبانی مردمی به همان صورتی که اوج گرفته است فروکش می نماید .
مشارکت و رقابت سیاسی مسالمت امیز همچنین منجر به کنترل مشارکت سیاسی تودهای می گردد در غیر اینصورت فقدان رقابت سیاسی سالم ، شفاف و نهادینه شده میان احزاب و گروههای سیاسی قدرتمند منجر به خشونت و بی ثباتی و تهدید امنیت ملی می گردد .
رقابت و مشارکت سیاسی سالم و مسالمت امیز با رعایت قوانین از پیش تعیین شده باعث ایجاد مشروعیت برای حکومت ، ایجاد یکپارچگی و انسجام ملی ، مدیریت منازعات و بحرانها و نهادینه شدن قوانین دموکراسی در جامعه و همچنین گسترش مشارکت فعالانه شهروندان و دیدگاه انتقادی آنها نسبت به مسائل مختلف ضامن تقویت امنیت ملی می گردند .
مشارکت و رقابت سیاسی در جوامع توسعه یافته شرایطی را فراهم می کند که انتقال قدرت سیاسی از گروهی به گروه دیگر قاعده مند شود و فقدان چنین قاعده ای برای انتقال و توزیع قدرت سیاسی و اداره جامعه مصائب گوناگونی را به همراه دارد که می توان به انحصار و فساد قدرت ، بی ثباتی سیاسی به تناوب ، افزایش بالقوه خشونت و اجبار در جامعه سیاسی ، جایگزین شدن منافع و مصالح سیاستمداران و حکومت کنندگان بجای منافع و مصالح مردم و مصرف منابع جهت حفظ حکومت بدون آنکه مردم نسبت به آن اقبالی داشته باشند .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:20
چکیده
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
دوستان گرامی، اجازه دهید سخنانم را با یکی از پارگرافهای مشهور نوشته شده به زبان فارسی آغاز کنم. این یک پدیدهی نادر است که ما در زبان فارسی پاراگراف مشهوری داشته باشیم. ابیات منظوم و برخی جملات قصار و قطعات کوتاه سعدی و خواجه عبدالله انصاری برای ما امور آشنا و روزمرهاند اما کمتر میتوان نوشتهای منثور و بخصوص معاصر را یافت که، لااقل در بین اهل نظر، شناخته شده باشد. مثل: «من اینها را برای سایهام که روی دیوار افتاده است مینویسم» به قلم صادق هدایت. باری، یکی از این معدود پارگرافها اینگونه آغاز میشود: «غربزدگی میگویم همچون وبازدگی، و اگر بمذاق خوش آیند نیست بگوئیم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی ست در حدود سن زدگی. دیدهاید که گندم را چگونه میپوساند؟»
این نخستین جملاتی ست که جلال آل احمد کتاب غربزدگیاش را با آن شروع کرده است. و بنظر من بیان همین کلمات است که امروز ما را دور از وطن خویش در اینجا زیر یک سقف گردآورده، تا به ضرب و دنگ تحقیق و «پی پِر» و کنفرانس و سمینار بکوشیم دریابیم که چه بلائی به سر ما آمده است.
شاید آنچه گفتم بنظر شما اغراق آمیز بیاید؛ اما آنانی که در دو دههی ١٣٤٠ و ١٣٥٠ جوانی خود را در جریانات روشنفکری ایران گذرانده باشند خوب میفهمند که من چه میگویم. اصلا بگذارید در چند جمله آن جریان را خلاصه کنم و برای این کار کمی از خود و همنسلانم بگویم: در سرآغاز دههی ٤٠ ایرانی (که مصادف بود با سرآغاز دههی ٦٠ میلادی و در مغرب زمین همراه بود با جریان هیپیها، سنت شکنیها، خیزشهای دانشجوئی و رادیکالیسم فرهنگی) من، همراه با یارانی همچون داریوش آشوری، بهرام بیضائی، محمدعلی سپانلو، نادر ابراهیمی، اکبر رادی، احمدرضا احمدی و چند تن دیگر، نخستین ایام بیست سالگیمان را آغاز میکردیم و سقفی که ما را بدور هم جمع میکرد دانشگاه تهران بود. هشت/نه سالی از کودتای ٢٨ مرداد میگذشت. یعنی، ما اغلب کودک بودیم وقتی که آن جریان رخ داد. پس، کینهی سقوط مصدق و بازگشت شاه در دل ما چندان جائی نداشت. و اگر مشکلی هم با شاه داشتیم مشکلی مربوط به خود او بود.
آن روزها در آمریکا، که از پس ٢٨ مرداد ٣٢ در کشور ما حرف اول را میزد، چهرهی جدیدی به تخت ریاست جمهوری نشسته بود که برنامههایش با برنامههای ژنرال آیزنهاور و معاونش نیکسون متفاوت بود. او از مسائلی همچون حقوق بشر و دموکراسی دم میزد ـ حرفهائی که در آن روزگار بیشتر به شوخی شبیه بود. یادم است یک روز داریوش آشوری بطعنه پیشنهاد کرد که نامهای به پرزیدنت جدید، آقای جان اف کندی، بنویسیم و بگوئیم حالا که حضرتعالی در حال تأمین حقوق بشر هستید یک فکری هم برای اضافه حقوق بشر بفرمائید. منظورم این است که بگویم کسی باور نداشت که آدمی در آن سوی دنیا به تخت بنشیند و منشاء تغییراتی عمیق در سوی دیگر دنیا شود. اما چنین شده بود. مثل این بود که منتظر بودهاند تا ما دبیرستان را تمام کنیم و پا به دانشگاه بگذاریم تا سکوت وحشت زده و هشت/نه سالهی بعد از ٢٨ مرداد شکسته شود. دانشگاهی که ما در آن پا گذاشته بودیم یکپارچه آتش بود. همین زنده یاد پروانه اسکندری (قبل از آنکه همسر داریوش فروهر شود) را که بچاقوی وزارت اطلاعات اسلامی تکه تکه شد من اولین بار در همان سالها جلوی دانشکده هنرهای زیبا دیدم که روی پلهها ایستاده بود و علیه دیکتاتوری سخن میگفت. دیکتاتوری هم بنظر میرسید که رفته رفته دارد وا میدهد. نشانهاش اینکه مطبوعات هم آغاز به سخن گفتن کرده بودند. خبر رسید که موسسهی کیهان در پی انتشار دو نشریهی جدید است یکی بنام «کتاب هفته» و دیگری بنام «کتاب ماه». قرار بود اولی را احمد شاملو سردبیری کند و دومی را جلال آل احمد. یکی تودهای از حزب توده برگشته اما وفادار به سوسیالیسم و دیگری نیروی سومی از نیروی سوم برگشته اما وفادار به سوسیالیسم. انتشار کتاب ماه به آل احمد فرصت داد که کتابی را که به تازگی تمام کرده بود و «غربزدگی» نام داشت بصورت جزوه جزوه و ماه به ماه در همین کتاب ماه منتشر کند. قسمت اولش هم همینگونه منتشر شد اما در شمارهی دوم جلویش را گرفتند و کتاب ماه شمارهی سومی هم نداشت. آل احمد ظاهراً کتاب ماه دوم را بیجزوهی غربزدگی منتشر کرد و آرام کنار کشید. اما در این کنار کشیدن داستان دیگری هم در کار بود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات: 16
فهرست مطالب :
تاریخچه و پیشرفت:
2-1- مقدمه
2-2- مقاومت نهایی و رفتار تیرهای عمیق بتنی مسلح:
2-2-1- روشهای گسیختگی در تیرهای عمیق:
الف) مقاومت و گسیختگی خمشی:
ب) مقاومت و گسیختگی برشی:
ج) عمل شاخه ای میلگردهای خمشی
د) کشش مستقیم در میلگردهای جان تیر
2-6- مقایسه رفتار تیرهای عمیق دوسر گیردار و پیوسته:
تاریخچه و پیشرفت:
2-1- مقدمه
بازبینی و تجدیدنظرهایی در مورد مطبوعات کلاسیک که توسط Albritton کامل شده است (1995) و انجمن سیمان و بتن (1969) و تحقیقات صنعت و ساختمان و انجمن اطلاعات (CIRIA-1977) که تحقیقات قبلی را تکمیل کرده اند نشان می دهد که تحقیقات اخیر در مورد رفتار الاستیک تیرها بوده است. البته مطالعات الاستیک امروزه به راحتی توسط تکنیک های اجزای محدود قابل بررسی است. یک اشکال مهم در مطالعات الاستیک، فرض معموملی مواد لیزوتروپیک (دارای خواص یکسان از هر سو) که از قانون هوک تبعیت می کنند می باشد. از اینرو مطالعات الاستیک، راهنمایی شایسته و کافی در بارة طراحی کاربردی و عملی ارائه نمی دهد.
بطور کلی تحقیق برروی تیرهای عمیق از سال 1930 میلادی شروع شده است و تا کنون هم ادامه دارد و از جنبه های مختلف پیرامون این تیرها بررسی شده است. تا قبل از سال 1960 آزمایشات بار نهایی بطور اصولی انجام ندشه بود. پس از آن توسط Siess و Paiva (1965) و همچنین Walther و Leonhardt (1966) آزمایشات سیستماتیک انجام شد که گام مهمی به سوی تحقیقات تیرهای عمیق بود.