لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 25
فهرست مطالب:
مستوره کردستانی شاعر و مورخ
زندگی نامه
سخنور و شاعره نامدار کرد
مستوره کردستانی شاعر و مورخ
ماه شرف خانم، مورخ و شاعر کرد زبان پارسی گو در سال 1220 ق. در سنندج تولد یافت. پدرش ابوالحسن بیگ قادری، فرزند محمدآقا ناظر کردستانی و مادرش ملک النساء وزیری از بزرگزادگان کردستان بودند. ماه شرف خانم که بعدها به "مستوره" معروف شد، به رغم مخالفت ها، تعصب ها و خشک سری ها که حاکم بر جامعه آن عصر بود، تحت نظر پدر و پدر بزرگ خود به فراگیری علوم متداول آن عصر پرداخت. هوش و استعداد و نبوغ خدادادی به زودی او را از سایر همسالانش متمایز نمود. مستوره در سایه ذوق و قریحه، اعتقادات مذهبی و شخصیت انسانی اش یک شبه ره صدساله پیمود و با سرودن اشعاری نغز و عارفانه صاحب نام گشت. وی به مطالعه دواوین شعرای متقدم و متون تاریخی پرداخت و در مسائل شرعی نیز نزد علمای آن روزگار تلمذ کرد. مستوره بعدها در این زمینه دست به تألیف رساله ای در باب عقاید و شرعیات زد که در نوع خود از اهمیت خاصی برخوردار است.
بیست و چهار ساله بود که همسر خسروخان، فرزند امان الله خان، حاکم کردستان شد. این ازدواج بنا به مصالح سیاسی صورت گرفت و هفت سال به طول انجامید. حُسن جهان خانم، معروف به والیه، دختر فتحعلی شاه و همسر اول خسروخان که زنی فرهیخته، با ذوق، خوش قریحه و اهل سیاست و مملکت داری بود، همواره مستوره را رقیب خود می دید. او نمی توانست زنی خوش سیما و باکیاست چون مستوره را در کنار شوهر خود تحمل کند.
حسادت زنانه والیه نسبت به مستوره پس از مرگ خسروخان (1250ق) نیز شدت یافت. با حمله نیروهای دولتی به سنندج و دستگیری رضاقلی خان پسر خسروخان، خانواده اردلانی ها و قادری ها به ناچار به امیران بابان در سلیمانیه پناهنده شدند. مستوره نیز در سال 1263ق. به همراه عمویش، میرزا عبدالله رونق، به سلیمانیه رفت و در ملک بابان سکونت اختیار کرد. در اواخر همان سال در بستر بیماری افتاد:
"من مستوره مهجور نیز در فراق آن جان عزیز دو سه روز است جسم و جان از بلای ناخوشی تب خیز است؛ تا خواست خدا چه باشد."
این بزرگ بانوی به علت همین بیماری (طاعون) در محرم 1264ق. جان به جان آفرین تسلیم کرد و به لقاءالله پیوست و در گورستان گردی سیوانِ نزدیک سلیمانیه به خاک سپرده شد.
مستوره در عمر کوتاه اما پربارش آثاری ماندگار به جا گذاشت که هر کدام در نوع خود ستودنی است. نگاه او به جهان نگاهی متفاوت بود. زندگانی از دیدگاه این بانوی فرهیخته بازیچه ای بیش نبود. مستوره سرمست از باده الست از واعظان ریایی، گریزان، عاشقانه سر بر سجده عبودیت می گذاشت و در عرصه دینداری، عارفانه قدم برمی داشت و غلیان روحی خود را در قالب اشعاری نغز بیان می کرد. در غم هجران معبود می سوخت و زیرلب زمزمه می کرد: