چوبک هنرمندیاش را در خلق داستانهای کوتاه در عرصه ادبیات داستانی به نمایش گذاشت. داستانهایش با درونمایهای یگانه بهصورت موجز و خلاصهوار است که مبین پیچیدگیها و پستی بلندیهای زندگی روزمره در اجتماع و عصرش بوده است. در کل تراوشات اندیشه و تفکر چوبک در باب بعضی از واقعیات محض نظیر مرگ و زندگی در داستانهایش با گفتگوهای شخصیتهای ساختگیاش نمایان میگردد. حال به طور اجمالی به بیان دیدگاه چوبک در باب مرگ و پیامدهای حاصل از آن میپردازیم. در کل چوبک مرگ را در همه افراد چه متمول و چه گدا و فقیر، بهسان حاج معتمد در داستان روز اول قبر و چه جهان سلطان در داستان سنگ صبور همه را یکسان میپندارد چراکه غمبارگی و عذاب و رنج توأم با نارضایتی حتی برای حاج معتمد که به مال و مکنت فراوانی رسیده بود نیز وجود دارد. اما از نظر چوبک حاصل مرگ میتواند نوعی عبرتپذیری و دست برداشتن از بسیاری کردارهای نادرست حتی در برههای از زمان کوتاه را دربر گیرد. یعنی با یاد مرگ انسان میتواند عاقبتاندیشانهتر به پیرامونش بنگرد و از آن بهره صحیحتری ببرد. مرگ را نشانه و نمونه قاطعی برای عبرت انسانهای طمعکار و رذل میپندارد و رهایی از تعلقات و وابستگیهای پرمشقت دنیوی که پیرامون ما را فراگرفته و گاه توأم با زرقوبرقهای هوسانگیز است. که اگر عاقبت همه ما بدانجا ختم میشود و این امر نیز تا به امروز کاملاً محقق گشته است پس چرا خوب نباشیم و به حقوق یکدیگر تجاوز کنیم.
از طرفی فرانسی در زیر زمین سم گیاهی مهلکی را پیدا کرده است.
تمام این موارد عاملی می شود که فرانسی به کار گاه خصوصی هرکول پورآرو مراجعه نماید و پوآرو در پی یافتن جواب مساله است که...
«لیدی مالوُوان آگاتا ماری کلاریسا»، Agatha Mary>>
<<Clarissa, Lady Mallowan مشهور به
[بانو] «آگاتا کریستی» و ملقب به «ملکه جنایت»، مشهورترین نویسنده در زمینه جنایی ـ پلیسی است که تأثیر بسیاری بر نویسندگان عصر طلایی ادبیات جنایی و نویسندگان بعداز خود گذاشت. وی آثاری در زمینه های دیگر نیز دارد، اما تنها 66 رمان و چندین مجموعه داستان جنایی او (بویژه آنهایی که شخصیت اصلی آن، هرکول پوارو یا خانم مارپل است)، نامش را تا این اندازه بلندآوازه کرده است