رمان " و سپس هیچکس نیود " در 248 صفحه یکی از ترسناک ترین و مرموز ترین رمانهای دنیا و آگاتا کریستی هست که هم فیلم و هم سریال ازش ساخته شده. بارها خواندن این رمان از لذت و تعلیق و زیبایی نوشتارش کسر نمیکنه.
فایل PDF
آگاتا کریستی در طول زندگی خود سه بار به ایران سفر کرد. بعد از ازدواج با همسر دوم و باستانشناس خود در سال 1930، شانس سفر به ایران را یافت. او در زندگی نامه اش درباره شیراز نوشته است: خوب یادم است که شیراز چقدر قشنگ بود. باغهای شیراز مثل یک زمرد سبز خالص بودند. این رمان 201 صفحه ای نتیجه سفرهای او به ایران و شیراز است.
فایل PDF
کتاب داستانی از دختربچه ای است که دوست ندارد تختش را مرتب کند و ...
این کتاب به صورت دو فایل pdf بوده یکی به زبان انگلیسی و دیگری نسخه ی ترجمه شده ی این کتاب که به صورت زیپ فشرده سازی شده بعد از دانلود آن را از زیپ خارج کرده و به راحتی ...
توضیحات
این داستان ماجرای قتل وحشتناک,دلخراش و رمزآلود دو خانم پاریسی را روایت می کند زمانیکه که پلیس نمی تواند به حقیقت این قتل رمز آلود پی ببرد,اینجاست که پای یک جوان فقیر و زیرک پاریسی (یعنی همان شخصیت اصلی داستان ما) به ماجرا باز می شود و پرده از این قتل دلخراش و رمز آلود بر می دارد و متوجه ماجرا می شود.
شاید شما تا به حال ماجراهای کارآگاهانی چون شرلوک هلمز در لندن یا کارآگاه های داستان های آگاتا کریستی و ... را خوانده باشید,ولی اگر دقت کرده باشید اکثر آن ها یک شخصیت خشن و جدی با رویکردی حرفه در این ضمینه دارند,اما کارآگاه ما نه از دسته ی شرلوک هلمز است و نه کارآگاه های داستان های آگاتا کریستی, شخصیت داستان ما یک شخصیت بسیار جذاب,رمزآلود,زیرک و البته شوخ طبع است که بالاتفاق پایش به این قتل هولناک باز می شود و متوجه حقیقت پنهانی می شود که پلیس قادر به پیدا کردن آن نبودما به شما تضمین می دهیم که با مطالعه این کتاب اوقات خوش,جذاب و سرشار از هیجانی را تحربه خواهید کرد ما پیشنهاد می دهیم که حتما نسخه رایگان کتاب را پیش از خرید مطالعه کنید تا به شیوایی ترجمه پی ببرید و لذت خواندن یک کتاب هیجان انگیز (و البته کمی ترسناک!) واقعی در مورد قتل,جرم و جنایت را برده باشید!!قسمتی از داستاندر حدود ساعت 3 بامداد مردمی که در محله روچ استریت زندگی میکردند با شنیدن تعدادی جیغ وحشتناک از خواب پریدند.جیغ ها از طبفه ی دوم خانه ای در خیابان روی مرج می آمد.هر کدام از جیغ ها به خانم مادام ال.اسپانای و دخترش دوشیزه مادمازلا کامیلی ال.اسپانای تعلق داشت.هشت یا ده تن از همسایه ها به همراه یک پلیس آگاهی به سمت خانه دویدند.هیچ کس جوابی برای در زدنشان نداد.به همین خاطر در راشکستند.وقتی آنها به سوی خانه در طبقه چهارم میدویدند ناگهان صدای جیغ ها متوقف شدند و همه چیز ساکت و آرام شد.همسایه ها شتابان اتاق به اتاق,اتاق ها را پشت سر می گذاشتند اما هیچ پیدا نمی کردند تا اینکه به اتاق بزرگی درپشت خانه واقع در طبقه چهارم رسیدند.این اتاق با کلیدی از داخل قفل شده بود.آن ها در را شکستد و آنرا باز کردند. ولی چیزی در آن دیدند که هم وحشتناک بود وهم حیرت