فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات91
مقدمه:
هرکس با فردی ملاقات می کند که به طور تحمل ناپذیر خودخواه و متکبر است، افرادی که در خیال پردازی ها نیروی خدایی مانند گم میشوند، مانند ثروت نامحدود، هوش بالا یا شهرت نابرابر به خودشان می چسبند. نه تنها معتقدند که بهتر از سایرین هستند، بلکه سایرین را نیز تحقیر و خوار می نمایند. آنها می درخشند و از ما این انتظار میرود که آنها را پرستش و تماشا کنیم. برای آنها باقی ما به سادگی کارگران زنبوری هستیم که از همه فرمانها باید اطاعت نماییم و ایده اصلی ما برای آنها ارزشمند نیست، آنها به طرح ها و تمایلات خود بسیار وابسته هستند. در تبادل افتخار رابطه با آنها، آنها معتقدند که ما باید هر گونه نیاز آنها را پیش بینی، و آنها را از هر گونه کار دنیوی دشوار معاف سازیم و همه باید به سختی برای شناسایی ایده های روشن و مبهم آنها کار کنند. آنها از روی عادت افراد را دچار شرم ساری می کنند. خود محوری آنها موجب بی تفاوتیشان نسبت به حقوق و رفاه، سایرین و قوانین اجتماعی می شود. برای توجیه عملکردشان، آنها به طور منطقی دلایلی را ارائه می دهند که این استعداد برتر خود و بی توجهیشان نسبت به سایرین را نشان دهند بنابراین خود را در بهترین موقعیت قرار دهند. آنها خیلی زود عصبانی و خشمناک می شوند.
چنین افرادی به عنوان شخصیت های خود شیفته شناخته می شوند که تنها برای راحتی خود عمل می کنند و آنها احتمالاً منفورتر از همه ناهنجاریهای شخصیتی هستند. مورد Einstein را به خاطر بیاورید (901) Malcolm مشخصاً مشکلاتی داشت که در میان آنها یک حس بزرگ نمایی و خود مهمی وجود داشت (معیار 1).
او خود را با Einstein و Salk مقایسه می کرد، افرادی که شرافتمندانه برای رأس بودن در کل زمان رنج می بردند مانند خودم. بی شک بزرگ نمایی Malcolm بسیاری رفتارهای او را تقویت میکرد. او گستاخانه ادعا می کرد که این مشکل شرکت است و نه او، حتی اگر روابط او با مافوق ها و زیردستان مانع ادامه رابطه شود. یک فرد نرمال زمانی را صرف بازتاب رفتار خود در مواجه با یک جبهه متحد می کند و به طرز احمقانه علیرغم بازخورد منفی از بالاترها و پائین ها در سلسله مراتب سازمانی خراب عمل نمی کند.
Malcolm مشخصاً خود مهم بود که باید علیرغم نادیده گرفتن سایرین حفظ و درک شود. بزرگنمایی او از زندگی خیالی تغذیه میکرد که در آن اوهام روشن و موفق تشخیص داده می شدند (معیار 2). به عنوان مثال او ذکر کرد که خود را به عنوان رئیس یک شرکت جدید میبیند که ایده های خود را وارد عمل می کند و می تواند تنها تصور کند که موفقیت یک موضوع زمانی است به علاوه او نیازمند این خیالات بود تا از تصویر برتری حمایت کند که مانع خروج او از میانگین بالا شود. بی شک نیاز او به این برتری شامل ارتباط با پرستشی بود که از مادرش دریافت می کرد که پافشاری داشت که او کاری مهم انجام خواهد داد و روزی مهم می شود و در تاریخ بشر نام او ثبت میگردد.
Malcolm مشخصاً باهوش بود در غیر این صورت زندگیش مدتها قبل پایان می گرفت. با این حال تخمین او از توانایی ها و انتظاراتش که سایرین باید به هر خواسته اش احترام می گذاشتند از تمایز میان واقعیت و تصور خدشه دار شده، او خبر می داد. او معتقد بود که خاص است و البته توسط یک روانشناس تحت درمان بود زیرا تنها فردی با درجه پزشکی می توانست موقعیت او را درک کند (معیار 3). بعلاوه او خاص بود که از روشهای جدید انجام کارها استفاده می کرد که البته مخالف الگوهای سازمانی بود و او در مورد اثرات آن بر زندگی سایرین ناراحت نمی شد (معیار 7). به جای همدردی، Malcolm انتظار داشت که زیر دست ها به آسانی تشخیص دهند و به طور اتوماتیک بر هوش آنها تأثیر گذارد (معیار 5). به نظر او ناراحتی در مورد زندگی سایرین بی اهمیت بود. Malcolm با ارائه چنین حسی تنها می توانست از اطرافیان خود بهره برداری کند و بارها و بارها بی شرمانه همین کار را می کند. (معیار 6)
Malcolm اغلب روش درست و مناسب سروکار داشتن با ناخشنودی افرادی که بدبخت کرده بود را ارائه می کرد: آنها به او حسودی می کردند. دوباره آن Malcolm نبود که مشکل داشت بلکه سایرین توانایی های او را تشخیص می دادند که در جاده موفقیت و ثروت است و اینکه آنها چقدر تأثر آور هستند و در نتیجه موانعی را بر سر راه او می گذاشتند (معیار 8). آنها در مقایسه با او دیوانگانی بودند که به دنبال چیزهای بهترند اما به آنچیزی که می خواهند، نمی رسند.
با ارائه این تصاویر روشن از Malcolm اکنون در موقعیتی هستیم تا پرسش های اضافی را بپرسیم تا طرح این فصل را شکل دهیم. ابتدا طبیعی و غیرطبیعی را با هم مقایسه می کنیم و سپس در موضوع اصلی خود شیفتگی به تنوع هایی می رسیم. بعد از آن دیدگاه های روانپویشی و میان فردی و دیدگاه شناختی در رابطه با شخصیت خود شیفته توصیف می شود.
این بخش ها از هسته شخصیتی علمی است. به وسیلهی جستجوی توضیح آنچه که در شخصیت Malcolm مشاهده می کنیم، هدف حرکت فراتر از حکایت و ورود به حوزة تئوری است. همیشه تاریخ را لحظه لحظه توصیف می کنیم و به متفکران قدیمی کاری نداریم زیرا هر کدام به جنبه های متفاوت ناهنجاری توجه دارند. فرضیه های رشد نیز اغلب بررسی می شود، اما بررسی برای ناهنجاری های شخصیتی در زمان اخیر آزمایشی و تجربی است. پس از آن ترکیب های زیستی روانی اجتماعی – تکامل نشان می دهد که چگونه وجود ناهنجاری شخصیتی از قانون تکامل تبعیت می کند. همچنین مقایسه ای میان خودشیفتگی و سایر ساختارهای تئوری و بحث چگونگی گرایش و تمایل شخصیتهای خود شیفته به توسعه و ایجاد اختلال های خودمحوری وجود خواهد داشت . در نهایت ما روی چگونگی درمان اختلال از طریق روان درمانی تحقیق کردیم و دوباره مواد خود را از لحاظ رویکردهای کلاسیک در این حوزه سازماندهی نمودیم: دیدگاه های میان فردی، شناختی و روان پویشی.
از نرمال به غیرنرمال
به استثناء ظاهر آن از طریق تاریخ میان سلطنتی و توانگری، شخصیت خود شیفته به نظر می رسد تنها در اواخر قرن 20 برتر و برجسته شد. خودشیفتگی در هر فرهنگی متفاوت است (1995 ، Capponi , warren) تجربه ما از طبقات متوسط و بالاتر آمریکایی است. طبقه بندی بین المللی بیماریها، برابر بین المللی DSM-IV شامل ناهنجاری شخصیتی نبود و بیان می داشت که این فرهنگ آمریکایی در سایر ملیت ها نفوذ نمی کند. به جای آن، خودشیفتگی ممکن است یک آسیب شناختی در ارتباط با سطوح بالاتر سلسله مراتب نیازهای مازلو باشد. افراد در ملیت های دارای امتیاز کمتر برای مثال آنقدر مشغولند که نمی توانند بیماریها را مهار کنند و البته شاید دچار خودشیفتگی نشوند. زمانی که نیازهای اصلی رفع شود، جستجوی خودشکوفایی وارد پیش زمینه می شود. آسیب شناختی های مربوط به آن شامل ناهنجاری شخصیتی خودشیفتگی می شود. این ریسک به نظر می رسد که حتی در یک جامعه بزرگتر است و به فردگرای و خودبزرگ نمایی فشار می آورد مانند ایالت متحده آمریکا، بعلاوه به نظر می رسد ناهنجاری و اختلال در حرفه هایی شایع تر است که دارای جنبه های غیرمعمول می باشند از جمله قانون، طب و علم یا آنهایی که قدرت ستاره دارند مانند سرگرمی، ورزش و سیاست. برای بیشتر ما این عقیده فوری و بی رنگ است که خودشیفتگی بیشتر برای مردان است (Rienzi, Forguera, Hitchcock,1995) شاید به این دلیل مردها را بیشتر برای بهره برداری مستحق می دانند. (Tschanz , Morf , Turner , 1998) ).
فرهنگ و خودشیفتگی گرایی:
بدلیل آنکه فرهنگ های فردگرایی ارزش خودشناسایی را بر گروه شناسی ترجیح می دهند، خودشیفتگی آسیب شناختی به خوبی با آن شرایط فرهنگی متناسب است. اما چگونه ممکن است آن نشأت بگیرید و در یک جامعه مجموع بیان گردد؟ در یک فرهنگ فردی، خودشیفتگی هدیه خداوند به جهان محسوب می شود. در یک جامعه هواخواه و جمعی به هر حال اصول اجتماعی در زندگی خود شیفتگی در راستای گروه ترجیح داده می شود و در دسترس عموم نیست به عنوان مثال در اسپانیا در قرن 15 ، این فرهنگ اجتماعی در ابتدا مخصوص مردان بود و ارثیه و ارزش خانوادگی محسوب می شد. پسر در حقیقت بعد از پدر دومین فرد خانواده، محسوب می شد. جای تعجب نیست که بسیاری فاتحان اسپانیایی که به جهان جدید وارد می شوند و در جستجوی شانس و بخت خود هستند از این قشر محسوب می گردند.
بدلیل آنکه این خود بنا بر الگوهای فرهنگی توسعه می یابد، فرد به دنبال فرم ها و شکل های مختلف خود برای توسعه در جوامع گوناگون است. Roland (1992) روی خانواده و خود – ما که بیشتر مشخصه فرهنگ جمعی است و فردگرایی یا من – خود که بیشتر مشخصه فرهنگ فردی است بحث کرده است. در آمریکا در یک جامعه فردگرایی، نمایش درونی خود بر فرد تأکید دارد و همچنین یک خودی با محدودیتهای خارجی که غیرقابل نفوذ است. بنابر آن ساختارهای خود شیفتگی فردی حرمت نفس نسبتاً مستقل است (1995 وCaponi , Warren). در فرهنگ های اجتماعی مانند ژاپن، توسعه خود درونی شامل روابط جمعی احساسی است و زندگی تعاونی و متقابل است و مرز خود قابل نفوذ و در دسترس برای همهی آن هایی است که در جمع هستند بنابر آن ترکیبات خود شیفتگی ما – خود بیانگر عزت نفس حاصل از شناسایی قوی و با افتخار خانواده، گروه ها و سایرین در روابط سلسله مراتبی است. (P-80)
بعلاوه چگونگی صحبت افراد در مورد کمالات در هر فرهنگی متفاوت است. فرهنگ های فردی به فرد قدرت بیان خود و کمالات خود را می دهد. هر کس می تواند در مورد کمالات خود و حتی بزرگی خود با خلوص صحبت کند (1998 ، Stone). در فرهنگ بودایی مانند ژاپن، افراد احساسات خود را حتی اگر متضاد نیز باشد بیان می کنند. بدلیل آنکه خودشیفتگی غربی به تجلیل از خود فشار می آورد، عملکرد فرد معمولاً به خودش تنها نسبت می یابد. در فرهنگ های اجتماعی، به هر حال پیشرفت اشخاص به حمایت غیر متزلزل و پایدار گروه نسبت داده می شود.
بررسی دوره های خشکسالی در استان های کرمانشاه و کردستان با تأکید بر ماه های مرطوب
258 صفحه
چکیده:
خشکسالی ها نشانة روشنی از ناهنجاری ها و نوسانات در روند پارامترهای هواشناسی از جمله بارندگی و دما می باشند که بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک دنیا را با شدت های مختلف هر چند سال یکبار در بر می گیرند. از نظر اقلیم شناسی تمامی مناطق اقلیمی دنیا درمعرض خطر وقوع خشکسالی میباشند و با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی کشور ایران، خشکسالی در طول تاریخ یکی از تهدیدهای اصلی ساکنان و تمدن های آن بوده است. استان های کرمانشاه و کردستان از مناطق تقریباً باران خیز بوده و دارای رتبه بالا در کشت دیم خصوصاً گندم در کشور می باشند. اما در برخی از سال ها دچار خشکسالی گردیده و خسارات زیادی برای قشر کشاورز این استان ها به وجود می آید. هدف از تحقیق حاضر بررسی رخداد خشکسالی در استان های کرمانشاه و کردستان و شناسایی تفاوت شاخص ها در بازه های زمانی مختلف مخصوصاً ماه های مرطوب با کل سال زراعی می باشد. جهت دستیابی به این منظوراستفاده از 5 شاخص خشکسالی SPI، ,PND ، انحراف استاندارد بارش (SDR)و دهکها برای یک دوره 25 ساله در بازه های مختلف از جمله 3 ،6، 9 و 12ماهه مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله بعد عملکرد گندم دیم در استان های مورد مطالعه در دوره 25 ساله را با نتایج شاخص های خشکسالی تلفیق گردید. نتایج بدست آمده از بررسی شاخص های خشکسالی در دو استان نشان می دهد، که بهترین نتیجه از بررسی شاخص های خشکسالی نمایه SPI می باشد که هماهنگی بیشتری با سال های خشکسالی به وقوع پیوسته و تلفیق آن با عملکرد گندم دیم دارد. همچنین این بررسی نشان داد که فراوانی وقوع خشکسالی بسیار شدید در استان کرمانشاه بیشتر از استان کردستان است اما در مجموع تعداد سال های خشکسالی خفیف، متوسط و شدید در دو استان تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشتند. همچنین سه خشکسالی به طور فراگیر در دو استان رخ داده که سال 87-1386 درجه آن بسیار شدید بوده و سال های 78-1377 و 79-1378 در مرتبه شدید و متوسط قرار گرفته اند. نتیجه دیگر این تحقیق وجود تفاوت شاخص های خشکسالی در بازه های 3 ماهه در مقایسه با کل سال و عدم تفاوت این شاخص ها در دوره مرطوب (آبان تا اردیبهشت ) با کل سال زراعی بود.
کلمات کلیدی: شاخص های خشکسالی، دوره مرطوب، عملکرد گندم دیم، دوره رشد گندم دیم، استان کرمانشاه ، استان کردستان
بررسی رابطة میان هوش هیجانی و سلامت روانی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:135
فهرست مطالب :
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه............................................................... 1
بیان مسأله .................................................. 4
اهمیت نظری و عملی پژوهش ........................................... 8
پیشینة تحقیق ............................................................ 9
اهداف پژوهش ............................................................ 10
فرضیه های پژوهش ................................................... 10
تعاریف مفاهیم ........................................................ 11
تعاریف نظری ............................................................ 11
تعاریف عملیاتی............................................................... 12
فصل دوم : مبانی نظری و پیشینة پژوهش
تعاریف هوش هیجانی..................................................... 13
ویژگیهای هوش هیجانی ................................... 14
سیر مطالعهی هوش هیجانی ........................................... 18
اندازه گیری هوش هیجانی ............................................. 21
پرسشنامه هوش هیجانی پتراید زوفارنهام .............................. 24
هوش هیجانی و بیماریهای روانی .......................................... 28
ابراز هیجان و پیامدهای آن در قلمرو سلامت............................... 31
افزایش هوش هیجانی .................................................. 34
تعاریف سلامت روانی............................................... 53
اهداف و مقاصد بهداشت روانی ....................................... 55
بهداشت روانی ...................................................... 57
معیارهای بهداشت روانی در مکتب اسلام............................ 60
تعریف بهداشت روانی و سه سطح پیشگیری .............................. 62
اصول بهداشت روانی ......................................... 66
پژوهش های انجام شده در زمینه رابطه هوش هیجانی یا سلامت روانی ........ 70
فصل سوم : روش تحقیق
جامعه آماری ........................................................ 87
روش نمونه گیری ......................................................... 87
روش اجرای پژوهش .......................................... 94
تجزیه و تحلیل اطلاعات ................................................... 94
فصل چهارم : تحلیل دادهها
مقدمه ................................................................... 95
فرضیههای SPSS ................................................. 96
آمار توصیفی .............................................................. 97
آمار استنباطی .................................................... 113
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
مقدمه ................................................................. 122
ارائة فرضیهها ........................................................ 124
بحث و نتیجه گیری ............................................... 133
پیشنهادات .............................................................. 135
محدودیتها ................................................. 135
منابع و ماخذ ........................................................... 136
پرسشنامه
چکیده :
در ابتدای پژوهش، به معرفی موضوع پایان نامه و اهداف اجرای پژوهش و نیاز به اجمال به تعاریف نظری و عملیاتی پایان نامه پرداخته شده است.
در فصل دوم به بیان تعاریفی از سر فصلهای پایان نامه (هوش هیجانی و سلامت روانی) پرداخته شده است و بررسی برخی بیماریهای و البته به موضوعات فوق و نیز بررسی پژوهشهای انجام شده (اعم از خارجی و داخلی) پرداخته شده است.
در فصل سوم روش اجرای آزمون بیان میشود جامعة آماری، پرسشنامههای انجام شده در این پژوهش، روش نمونه گیری تجزیه و تحلیل اطلاعات در این فصل بر آن پرداخته میشود.
در فصل چهارم این پژوهش که به تجزیه و تحلیل دادهها پرداخته، در بخش ابتدایی آن از توصیف و سازماندهی مناسب دادههای مورد نظر از روش توصیفی از قبیل اعداد، فراوانی، درصد و ... و همچنین نمودار جهت ارائه نتایج به شکل تصویر استفاده شده است.
در بخش دوم برای تحلیل دادهها از آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شد. دلیل استفاده از این آزمون تعیین جهت و شدت رابطه بین متغیرها میباشد.
در فصل انتهایی این پژوهش به بحث و نتیجه گیری کلی پرداخته و پیشنهادات ارائه شده و محدودیتهای این پژوهش بیان شده است.
مقدمه :
هیجانات رویدادهای درونی هستند که زیر مجموعه های روان شناختی بسیاری نظیر؛ پاسخ های زیست شناختی، شناخت ها و آگاهیهای هشیار را هماهنگ می سازند. هنگامی که رابطه شخص با خانواده و با همه انسان ها تغییر کند، هیجانات شخص نیز، تغییر خواهند کرد.
به عنوان مثال: شخصی که خاطرات شیرینی از دوران کودکی به خاطر آورد، ممکن است دنیا به نظرش شاداب تر و بسیار مسرت بخشتر به نظر آید. زیرا هیجانات روابطی را در این حس (فضا) میکنند که تداعی کننده معنایی مرتبط با این روابط می باشند (اسکو ارز و کلر، 1983 ؛ به نقل از مایر، 2001)
هوش هیجانی اصطلاح نسبتاً جدیدی است که در تکمیل مفهوم هوش سنتی بر سهم اجتماعی، شخصی و هیجانی دررفتار هوشمندانه تأکید دارد (گاردنر، مایر و سالووی 1983 ، وکسلر 1940 ، 1943 ، 1958 ؛ به نقل از مایر و سالووی 1995).
هوش هیجانی به عنوان یک مفهوم جدید از دهه 1990 وارد ادبیات روان شناختی شده و حاصل در هم تنیدگی دو حس هیجانی و عقلانی و رابطه متقابل عقل و احساس است.
هوش هیجانی مولفه تازه ای است که خیلی از محققان به کاربرد آن در امور مختلف علاقمندند. نظریه هوش هیجانی و دیدگاه یوسنی درباره پیش بینی عوامل موفقیت در زندگی از جمله پیشرفت تحصیلی و مقابله کارآمد با عوامل فشارزا به عنوان منشأ اختلالهای روانی فراهم می آورد، زیرا بسیاری از ویژگی های شخصیتی همچون همدردی، خودگرایی، خوش بینی، خودانگیختگی، کنترل تکانه ها، خودآگاهی و مدیریت هیجان، زمینه ساز موفقیت در عرصه های گوناگون زندگی هستند.
به نظر می رسد هوش هیجانی از شخصیت و شاخص های شناختی (مثل هوشبهر) متمایز است و در پیش بینی پیامدهای واقعی و اساسی زندگی موثر باشد. به عبارت دیگر «هوش هیجانی ممکن است بهترین پیش بینی کننده موفقیت شخص در زندگی باشد» (سیاروچی و همکاران 2001).
افرادی که از هوش هیجانی پایینی برخوردارند قادر نیستند از سازوکارهای منسجم و منظم استفاده کنند بنابراین مستعهد ابتلاء به اختلالات اضطرابی می باشند (سیاروچی و همکاران 2001). در مورد سلامت و بهداشت روانی دیدگاه ها و تعاریف زیادی برشمرد و عوامل زیادی را در داشتن و نداشتن بهداشت و سلامت روانی ذکر کرد: شناخت خود و محیط، داشتن ثبات عاطفی، تسلط بر هیجان ها، پذیرش مسئولیت، توانایی گرفتن تصمیمات شخصی، داشتن توانایی رویارویی با مشکلات و استدلال ها (پورافکاری، 1379)، بهداشت روانی را نیز میتوان نوعی قابلیت ارتباط هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به طور مناسب و منطقی داشت (گنجی، 1376).
از عوامل مهم در سلامت روانی افراد سخت هیجانات می باشد. به طور کلی توانایی های هیجانی برای تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه بینش و ایجاد نگرش مثبت درباره وقایع و هیجانات، نقش موثری دارند. بنابراین افرادی که توانایی، کنترل و استفاده از این توانش های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضامندی و سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند شد.
امروزه بسیاری از پژوهشگران معتقدند که اگر فرد، از لحاظ هیجانی توانمند باشد بهتر می تواند با چالش های زندگی مواجهه شود و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهد شد (سیاروچی و همکاران، 2002، به نقل از نوری، 1383).
سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد و به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردارند نسبت به زندگی نگرشی مثبت دارند و آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند، وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را از زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثهای هستیم، هر چه فرد بهتر بتواند خود را با محیط و مشکلات پیرامونش سازگار کند از هوش هیجانی برخوردار است. ما با آموختن ویژگیهای سلامت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست پیدا کنیم و هوش هیجانی خود را ارتقاء دهیم. نظر هوش هیجانی، دیدگاه جدیدی در زمینه پیش بینی موثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم میکند که کامل کننده علوم شناختی، اعصاب و رشد کودک است (بار – ان، 1999) و طبق گفته مگمن (2000)، نظریه هوش هیجانی چهارچوب جدیدی از مدل پیشگیری اولیه در بهداشت روانی ارائه می کند. مفهوم هوش هیجانی را می توان در موقعیت های آموزشی مانند دبیرستان، مدارس فنی، دانشگاه ها، برای کمک به روانشناسان مدارس و مشاوران در شناسایی آن دسته از دانش آموزانی که نمی توانند به طور موثر با نیازهای تحصیلیشان که ممکن است به اخراج از مدرسه یا مشکلات هیجانی بینجامد، به کاربرد (اسوارت، 1996 ؛ به نقل از بار – ان 1997).
امروزه این بحث وجود دارد که موفقیت به چندین نوع هوش و کنترل هیجانات بستگی دارد و توسل به هوش عمومی (شناخت) به تنهایی برای تببین موفقیت کافی نیست و یک دلیل برای این ادعا این است که هوش هیجانی در مقایسه با سازه و بهره هوشی پیش بینی کننده بهتری برای موفقیت در زندگی اجتماعی است (گلمن، 1995، به نقل از پارسا 1382) و پژوهشگران (برای مثال) مایر و سالو وی 1990) بر این باورند که تواناییهای سازنده هوش هیجانی – درک هیجانات تنظیم حالات عاطفی و استفاده از آگاهی هیجانی، سلامت روانی و انطباق شناختی مرتبط هستند. هوش هیجانی مفهومی است که ریشه در کارهای ثرندایک و گاردنر دارد (سیاروچی، 2003، به نقل از نوری 1383).
بیان مسأله
ما امروزه در عصری زندگی می کنیم که سلامت روانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که به موازات پیشرفت های تکنولوژیکی – صنعتی – اقتصادی و اجتماعی، نابسمانی های روانی و روز به روز در حال گسترش است و بسیاری از افراد از ناراحتی های روانی به شدت رنج برده و نه تنها خود در عذاب هستند بلکه خانواده و در نهایت جامعه را نیز دچار مشکل می کنند (لشگری 1381).
در آغاز هزاره سوم میلادی، زمان بحث و گفتگوی تمدنها و نیز در عصر شکوفایی تکنولوژی و افزایش امکانات و ابزار زندگی باید بشر امروز بیش از هر زمان دیگر احساس آرامش و امنیت داشته باشد. کمترین مشکلات جسمانی و روانی، کمترین حادثه و کمترین نگرانی را داشته باشد.
طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب خبر از سلامتی روان را می دهد.
دانشمندان اعتقاد دارند که سلامت روانی از مهم ترین ابعاد سلامتی بوده و هر گونه اختلال در آن می تواند مشکلات جدی و شایعی در هر گروه جمعیتی ایجاد کند، بنابراین بهداشت و یا سلامت روان علاوه بر اینکه یک وظیفه شرعی و ضرورت انسانی محسوب می گردد توجه و یا بی توجهی به آن می تواند پیامدهای اقتصادی و اجتماعی بسیار بارزی را به وجود آورد.
طی سالهای متمادی، روان شناسان برای طبقه بندی و تعریف هوش تلاش کرده اند، در قرن گذشته هوش، (هوشبر) IQ مورد سنجش قرار می گرفت که تلاش می کرد ظرفیت شناختی و عملکردی (مثل توانایی شخص برای یادگیری، به خاطر آوردن، دلیل آوردن، انتزاع)، را ارزیابی نماید. از آغاز دهه 1990 بحث در زمینه اثرات روان شناختی هیجان و کارکردهای انطباقی آن و نیز ماهیت رابطه هیجان و شناخت با معرفی مفهوم هوش هیجانی ابعاد تازه ای به خود گرفت. مفهوم هوش هیجانی، دنیای تازه و عمیقی در فهم هوش انسان گشوده است و توانایی برای ارزیابی هوش کلی یا عمومی منفی کمتری را تجربه کنند. آنها همچنین در ایجاد و حفظ روابط کیفی بالا مهارت دارند. به طور کلی هوش هیجانی با وقایع و پیامدهای زندگی ارتباط دارد و به اقرار در فهم و پیش بینی جنبه های گوناگون زندگی روزمره کمک می کند (سیاروچی، چان، روبرتس، کاپوتی، 2001 ؛ به نقل از سیاروچی و همکاران 2002، به نقل از نوری 1383).
با توجه به جنبه های تحولی هوش هیجانی سه مشخصه از توانشهای ذهنی اهمیت خاصی دارد:
الف) ادراک، ارزیابی و بیان هیجان، یعنی توانایی تشخیص و فهم هیجانات خویشتن و سایر افراد مبتنی بر سرنخ های موقعیتی و هیجانی که معانی هیجانی آنها با توافق فرهنگی همراه است.
ب) تنظیم و کنترل هیجان: یعنی توانایی برخورد سازگارانه با هیجانهای مخالف یا منفی با استفاده از شیوه های خود تنظیمی که شدت یا طول مدت حالات چنین هیجاناتی را بهبود می بخشد و نیز قابلیت ایجاد شرایط لذت بخش برای سایر افراد و پنهان کردن هیجانات منفی خود به منظور اجتناب از آسیب رساندن به احساسات شخصی دیگران.
ج) بهره برداری از هیجان: یعنی توانایی برنامه ریزی منعطف و استفاده از هیجان در مساله گشایی.
بحث تفاوتهای جنسیتی در هوش هیجانی توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است (کوپر، سوآف، 1997 ؛ گلمن، 1995 ، گروس، جان، 1995 ؛ به نقل از مایر و سالووی 1997). سطح هوش هیجانی در دختران بالاتر از پسران می باشد، دختران در کنترل هیجانات و ادراک دیگران بهتر از پسران عمل می کنند اما در کنترل هیجانات خود عملکرد بهتری ندارند (سیاروچی، 2000 ، ورتلب، 1987 ، وایرزبیک، 1989 ؛ به نقل از بار – ان ، 2000).
امروزه از بهداشت و سلامت روانی اغلب برداشت ها و تعاریف متعدد و متفاوتی ارائه شده است اما مفهوم سلامت روانی با فرض تعریف بال و مجموعه فعالیت های زیر به کار گرفته خواهد شد:
کلیه فعالیت هایی که در جهت تأمین، گسترش و ارتقاء سلامت روانی اجتماع افراد باشد. روشهایی که ابتلا به بیماری روانی و عصبی را در جامعه کاهش دهد یا پیشگیری نماید. اقداماتی که بیماران مزمن یا معلولین روانی را به کار و فعالیتهای فردی و اجتماعی بیشتر و یا دوباره هدایت کرده و با بحث کاهش یا توقف معلولیت آنها شود.در سلامت روانی به فعالیت های بند اول بهداشت روان، فعالیت های بند دوم پیشگیری اولیه، به فعالیت های بند سوم پیشگیری ثانویه و به فعالیت های بند چهارم پیشگیری شایسته و یا توان بخشی روانی گفته میشود.
یکی از راههای کسب سلامت روانی رعایت اصول بهداشت روانی میباشد، بهداشت روان علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از اولین لحظات حیات جنین تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمی، نوزادی، کودکی، نوجوانی و بزرگسالی و پیری را در بر می گیرد.
هوش هیجانی به طور فزاینده ای در سلامت روانی افراد تأثیر میگذارد. بهداشت روانی دانش و هنری است که به افراد کمک می کند تا با ایجاد روشهایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتواند با محیط خود سازگاری نموده و راه حل های مطلوب تری را برای حل مشکلاتش انتخای نماید و این برگرفته از هوش به نسبت بالای افراد است (بهرامی 1381).
اهمیت نظری و عملی پژوهش
پژوهشگران(برای مثال، بار – ان، 1997 ، بار – ان و پارکر، 2000) بر این عقیده اند که بین هوش هیجانی و عملکرد موثر در انطباق با حوادث روزمره زندگی پیوند و رابطه وجود دارد. هوش هیجانی جدیدترین تحول در زمینه فهم ارتباط میان سلامت روان و هیجان است. علیرغم دیدگاههای اولیه، نگاه واقع بینانه به ماهیت انسان نشان می دهد که انسان نه منطق صرف است و نه احساس (هیجان) صرف، بلکه ترکیبی از هر دو می باشد. بنابراین توانایی شخصی برای سازگاری و چالش با زندگی به عملکرد منسجم قابلیت های هیجانی و منطقی بستگی دارد (سالووی و مایر 1990 ؛ به نقل از بار – ان 1997).
سالهاست روان شناسان درصدد هستند به این سئوال پاسخ دهند که چرا برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر از سلامت روانی بهتری برخوردارند. یا چرا برخی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفق ترند؟ و چه عواملی این تفاوت ها را رقم می زند؟ پاسخ به این سئوالات بر لزوم بررسی عواملی که تصور می شود موفقیت افراد تبیین کند، مهارت های هیجانی تأکید دارد به سرعت روشن شد که کلید تعیین و پیش بینی موفقیت و کام یابی تنها هوش شناختی نیست (بار – ان، 1999).
بهداشت روانی آنها و به خصوص افرادی که دارای مشکل هستند، مورد توجه قرار گیرد. لذا با توجه به اهمیت جنبه های کارکردی هیجان در سلامت جسمی و روانی انسان مطالعه و بررسی این سازه و نقش آن در سلامت روان مهم و سودمند است.
پیشینة تحقیق
دتیرزاف (2000)، سخن از موضوعی به بیان می آورد که در ادبیات روان شناختی است از قدمت چندانی برخوردار نیست و نیاز به توضیح دارد. این موضوع کار یا وظیفه هیجانی نامیده می شود. کار یا وظیفه هیجانی را موریس و فلامن تلاش در جهت کنترلی و ارائه هیجانات و عواطفی می دانند که از نظر سازمانی مطلوب و دلخواه بوده و در جریان مبادلات بین فردی ابراز می شود. اشفورث و همافری کار یا وظیفه هیجانی را به عنوان عمل نمایش و ارائه هیجانات ثبت تتعریف کرده اند.
در مطالعه ای دیگر پرسش نامه ای در یک گروه 314 نفری در امریکا به منظور ارزیابی درجه رابطه بین متغیرهای هوش هیجانی و رضایت شغلی به اجرا در می آمد. نمونه متشکل از 56% زنان با میانگین سنی 8/36 و 44% از مردان با همین میانگین سنی بود. پرسشنامه رضایت شغلی دارای 21 آیتم است که به دو قسمت تقسیم می شود. قسمت اول که به توانایی و قابلیت رضایت داشتن از کار مربوط است. این قسمت شامل 6 آیتم است از کاملاً مواق تا کاملاً مخالف و قسمت دوم شامل 5 آیتم که با جنبه های فیزیکی کار، پالایش، شرایط کاری، ساعات کاری، امنیت شغلی، حقوق و ... مرتبط است.
دکتر بار – ان به منظور هنجاریابی آزمون هوش هیجانی خود و به منظور دست یابی به اعتبار سازه آزمون، همبستگی آن را با آزمونهای دیگر که از کاربرد مقبولیت بالایی برخوردارند بررسی کرده است. در بررسی رابطه هوش هیجانی با سلامت روانی بار – ان با همکاری دکتر ماریا گارید و همبستگی بین داده های آزمون هوش هیجانی و نمرات بدست آمده بدست آمده از آزمون سلامت روان یا نشانگان مرضی SCL-90 را مورد بررسی قرار دارند. این تحقیق بر روی نمونهای متشکل از دانشجویان و دیگر اقشار مردم در امریکای شمالی (امریکا و کانادا) در سال 1999 به اجرا درآمد. نمرات بدست آمده حاکی از رابطه نیرومندی و بسیار معنی داری بین هوش هیجانی و سلامت روان بود.
اهداف پژوهش:
هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین هوش هیجانی و میزان سلامت روانی است و هدف دیگر این پژوهش توجه به توانایی های غیرشناختی و نقش آن در سلامت روانی می باشد.
فرضیه های پژوهش
فرضیه اول: بین هوش هیجانی و سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه دوم: بین مقیاس خودانگیزی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه سوم: بین مقیاس خودآگاهی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین مقیاس خودکنترلی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین مقیاس هوش اجتماعی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه ششم: بین مقیاس مهارت اجتماعی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
فرضیه هفتم: هوش هیجانی و مولفههای آن میتوانند پیشبینی کنند سلامت روان باشند.
تعاریف مفاهیم
تعاریف نظری:
هوش هیجانی: قابلیت ها و توانایی های هیجانی و عاطفی فرد از جمله آگاهی، خود کنترلی، خودانگیزی، هشیاری اجتماعی و مهارتهای اجتماعی را در مجموع هوش هیجانی می گویند. (لشکری 1383)
هوش هیجانی: هوش هیجانی دانشی است که هیجانات را به طور روشن کنترل می کند. اگرچه این دانش تحت تأثیر منابع شناختی و همچنین فشار فرهنگی و جامعه شناختی می باشد.
سلامت روان: کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را چنین تعریف می نمایند:
سلامت فکری و روان عبارت است از قابلیت برقراری ارتباط هماهنگ و موزون با دیگران در تغییر و اصلاح محیط افراد و اجتماعی، حل تضادها مشکلات و تمایلات فردی به طور منطقی، عادلانه و مناسب (میلانی فر 1376).
لونیسون و همکارانش معتقدند سلامت روانی عبارت است از اینکه اولاً فرد چه احساسی نسبت به خود و دیگران و دنیای اطراف دارد. ثانیاً چگونگی سازگاری فرد با درآمد و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش ارتباط دارد. (میلانی فر، 1376).
سلامت روان: به عنوان توانایی فرد در غلبه بر ناراحتی های روان شناختی و هیجانی شناخت از دیگران و حفظ روابط اجتماعی تعریف می شود.
تعاریف عملیاتی:
هوش هیجانی: در این تحقیق منظور نمره ای است که فرد از آزمون ارزشیابی هوش هیجانی سیبر یا شرینگ بدست می آورد.
سلامت روان : منظور از سلامت روان در این تحقیق نمراتی است که افراد بالای 40 سال در پرسشنامه GHQ (سلامت عمومی) کسب میکنند. در این پرسشنامه نمرات بالا اختلال و نمرات پایین سلامتی فرد را نشان می دهد.
و...
NikoFile
پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق
گرایش حقوق بین الملل
136 صفحه
چکیده:
با افزایش نگرانی های جامعه جهانی از امکان ادامه و تکرار فجایعی علیه بشریت در نقاط مختلف جهان و نیز مشخص شدن ناکارآمدی ساختار فعلی سازمان ملل متحد در جلوگیری از این گونه وقایع و واکنش سریع و موثر به آنها، این سوال درافکار عمومی جهان مطرح شده است که آیا توسل به زور به منظور جلوگیری از نقضی آشکار و گسترده حقوق بشر، بدون کسب مجوز شورای امنیت مشروعیتی در حقوق بینالملل دارد یا خیر؟
تروریسم یکی از واژههای مبهم در عرصه بینالمللی است که به علت پیچیدگی مفهوم و مصادیق آن با نوعی بحران معنا در تعریف و تحدید قلمرو آن مواجه هستیم. تعاریفی که از تروریسم و ابعاد آن ارائه شده بیش از آنکه منطبق بر عینیت گرایی و پذیرش دوگانگی ارزش - واقعیت باشد، برگرفته از بر ساخته های گفتمانی و تبلیغی است. در حقیقت تعریف تروریسم یکی از مهمترین مثال ها از وجود گرایشهایی است که با در نظر گرفتن منافع معرفین آن، رسیدن به توصیف و تبیین بیطرفانه را غیرممکن میسازد. پیوند میان مفهوم تروریسم و منافع و تکنولوژی قدرت گروهها، احزاب و دولت ها علت اصلی شکست پروژه تعریف علمی این پدیده است.
به نظر میرسد کشورهای اروپایی و آمریکا نمی توانند خودشان را به نداشتن حضور در خاورمیانه راضی کنند، بنابراین همواره به دنبال راهکارهایی هستند تا بتوانند در مسائل سیاسی و اقتصادی خاورمیانه و چه بسا کل دنیا دخیل باشند. مخصوصاً آمریکا با توجه به نقشی که پس از فروپاشی شوروی در جهان برای خود قائل است، سعی میکند در چارچوب پیمانها و اتحادیه های متفاوت، مداخلات خود را در مناطق دیگر گسترش دهد.
کلید واژه: تروریسم - ناتو - امنیت - حقوق بینالملل - سازمان ملل متحد