21 ص
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.
نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.
عناصر دستوری
در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.
الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:
بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده
ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه
گیلوک {gilok}: گل آلود
ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:
آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)
چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)
چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)
ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:
پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند
تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»
زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه
د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:
شلاو {shallav}: شل گونه
کراو {karrav}: کر گونه
لنگاو {langav}: لنگ کونه
ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:
تنگنا {tangna}: جای تنگ
سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید
40 ص
این نام بسیار کهن است و در اصل به معنی خاور (شرق) زمین است.
در اوائل قرون وسطی نام خراسان به طور کلی به تمام ایالات اسلامی که در سمت شرق کویرلوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق میگردید. به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال شرقی شامل میشد. حدود خارجی خراسان آن دوره در آسیای مرکزی بیابان چین و یا می رود در سمت هند، جبال هندوکش بود، ولی بعدها این حدود هم دقیقتر و هم کوچکتر گردید.
حدود خراسان اصلی در دوران اسلامی و بعد از آن از شمال به رود جیحون محدود گشت ولی همچنان تمام ارتفاعات اطراف هرات را دارا بود.
ایالت خراسان که در دوره خلفای دوم و سوم به تصرف مسلمانان در آمد، از سوی اعراب به چهار قسمت تقسیم گردید که در قرون وسطی شناخته شده بودند: نیشابور، مرو، هرات و بلخ.
بعدها قسمتهایی از ماوراء نهر نیز جزو خراسان محسوب گردید مانند سمرقند. این شهرها هر یک کانونی هم در رشد و پیشرفت علوم و در قرون اولیة اسلامی مهد دانشمندان بزرگی بودند.
در جنگ هرات که در دوره قاجاریه در سال 1249 هجری قمری صورت گرفت، قسمت شرقی خراسان به افغانستان ملحق شد. بعدها قسمتهای دیگری هم از شمال و جنوب شرقی آن از دست رفت.
امروزه از شهرهای مهم خراسان می توان مشهد، نیشابور، سبزوار، بیرجند و قوچان را نام برد.
سرزمین خراسان سرزمینی متنوع است که در آن می توان کویر، جنگل، کوهستان و دشت های حاصلخیز را مشاهده کرد.
موقعیت جغرافیایی استان خراسان
استان خراسان با مساحتی معادل 313335 کیلومتر مربع، وسیعترین استان کشوراست و در حدود یک پنجم مساحت ایران را تشکیل میدهد. این استان از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان، از شرق به کشور افغانستان، از جنوب به استان سیستان و بلوچستان و از غرب و شمال غربی به استان یزد، اصفهان، سمنان و گلستان محدود میباشد. بر اساس آخرین تقسیمات کشوری استان خراسان دارای 23 شهرستان، 54 شهر، 24 بخش و 224 دهستان و 7996 آبادی دارای سکنه است.
نیشابور
نیشابور» شهری است در قلب خراسان، ساختن نیشابور را به شاپور اول ساسانی نسبت می دهند و اسم شهر را به معنی «نهاده نیک شاپور» می دانند.
«ابرشهر» نام قدیم نیشابور است، احتمال دارد که این نام در اصل شهر آپارناک یا آپارنی و جایگاه یکی از سه قبیله مهم پارت بوده باشد که شاهنشاهی نیرومند اشکانی را بنیاد کردند.
و «ابرشهر؛ تارنگار اطلاع رسانی نیشابور»، بر آن است، شناختی دیگر از نیشابور، به وسعت گذشته تا اکنون، در حوزه های مختلف تاریخ، فرهنگ، هنر، گردشگری، جاذبه های تاریخی و طبیعی، کشاورزی، اقتصاد، صنعت و ...، به روایت منابع (چاپی و الکترونیک) موجود، در اختیار علاقمندان و پژوهشگران این حوزه قرار دهد.
سازنده شهر نیشابور را اقرسط، شاپور اول، پادشاه ساسانی دانستهاند و در زبان پهلوی، آن را نیوشاهپور میگویند. نیشابور یکی از چهار شهر بزرگ خراسان قدیم به شمار میرفته و در دوره حکومت یزدگرد دوم (457 - 438) مدتی محل اقامت او بوده است.
مسلمانان در دوره خلافت عثمان بن عفان توانستند با مردم این شهر صلح کنند و از این طریق، دین اسلام را وارد نیشابور کردند. در دوره طاهریان و سامانیان، نیشابور موقعیتی ویژه داشت و توانست موقعیت دیرین خود را به دست آورد؛ کتابخانههای بزرگ، مدرسههای گوناگون و دانشمندان نامی از خصوصیات آن زمان شهر بود. در اواخر حکومت مسعود غزنوی که سلجوقیان به شرق ایران هجوم آوردند، طغرل این شهر را مرکز حکومت خویش ساخت. در دوره حکومت سلطان سنجر، نیشابور مورد هجوم «غزان» قرار گرفت؛ شهر را آتش زدند و بسیاری را کشتند.
سپس یکی از غلامان سنجر به نام مؤید بر نیشابور تسلط یافت و آن را آباد کرد، اما با حمله مغولها در سال 618 میلادی این شهر به گونهای ویران شد که دیگر هرگز موقعیت قبلی خود را باز نیافت. چنگیز خان مغول که شخصا فرماندهی تسخیر را بر عهده داشت، آن را با خاک یکسان کرد.
بسیاری از دانشندان و بزرگان مانند عطار نیشابوری توسط مغولان به قتل رسیدند.
مقاله جغرافیا با عنوان نیشابور در فرمت ورد و شامل مطالب زیر می باشد:
* مقدمه
* وجه تسمیه نیشابور
* سرزمین رسالت خیز و جایگاه دانشی مردان بزرگ
* بد نیست بدانید که:
* آثار باستانی و تفریحی نیشابور
* برخی از آداب و رسوم مردم نیشابور
* عروسی
* عروس بردن
* شب یلدا
* مراسم ماه محرم و صفر
* تمنای باران و مراسم چوله قزک
* ضرب المثل
* خزانه ی واژگان
* برخی از اعتقادات و باورهای مردم نیشابور
* جشن سده