بطور کلی اصول اقتصاد تولید خلاصه ای از مطالب زیر است و همة اهداف را برای تولید محصولات کشاورزی در بر می گیرد و در دارای اصل کلی می باشد از بخشهای تعاون و بخش های اقتصاد کشاورزی .
اصول کلی :
تعاون یک نهضت جمعی و دمکراتیک است . کنترل و اداره دمکراتیک از اصول کلی است که وجه تمایز شرکتهای تعاونی از کمپانیهای بازرگانی می باشد . بیان قطعی و آشکار خصلت دمکراتیک تعاونی این شعار است (یک عضو یک رأی) این شعار معنی دارد و حاوی این نکته است که اساس تشکیل هر سازمان تعاونی فرد فرد اعضاء است که دارای حقوق مساوی و در اداره و کنترل امور سازمان هستند .
اصل مربوط به نهضت تعاونی که مورد تصویب بیست و سومین کنگره اتحادیه بینالمللی تعاون قرار گرفته به شرح زیر است :
شرکتهای تعاونی سازمانهای دمکراتیک هستند و وظایفشان باید تحت نظر اشخاصی که منتخب یا منتصب اعضاء بوده و در قبال آنها مسئول باشند ، انجام گیرد . اعضای اتحادیه های تعاونی هم باید از حقوق متساوی (یک عضو یک رأی) برخوردار باشند و در اتخاذ تصمیماتی که در سازمانشان مؤثر است ، شرکت کنند و رویهمرفته اداره و کنترل شرکت تعاونی باید بر مبنای دمکراتیک و به مناسبترین فرم انجام گیرد .
اطلاعاتی که مورد توجه کمیسیون تهیه اصول کلی تعاونی قرار گرفت ، حاکی است که سازمانهای تعاونی در درجه دوم نیز حق شرکت در اداره کنترل امور سازمانهای وابسته را دارند و این امر به طرق مختلف و به شرح زیر اعمال می گردد :
الف-مسدولیت برحسب تعداد اعضای شرکتهای تعاونی و عمده فروشیها .
ب-مسئولیت برحسب ارتباط متقابل اقتصادی (خرید کالا یا فروش تولید) .
هدف اصلی در اقتصاد کشاورزی و اقتصاد تولید
در هر فعالیت اقتصادی هدف عبارت است از برآوردن نیازمندیهای زندگی به وسیله منابع محدودی که خداوند در دسترس انسانها گذارده است .
نیازمندیهای زندگی هرگز ثابت و یکسان نمی ماند ، بلکه با پیشرفت هایی که در عوامل مختلف زندگی یعنی به بازار آمدن چیزهای تازه ، تغییرات وسایل زندگی ، بالا رفتن قدرت خرید و شاید بیش از هر چیز ، تقلید ، پیوسته روی می دهد هر روز در تغییر است .
از دیدگاه اقتصادی بهتر است این تغییرات در نوع و میزان احتیاجات همراه با دگرگونیهای تولید باشد تا امکان فراهم شدن نیازمندیها به آسانی دست دهد .
البته همیشه چنین نیست ، چه بسا عواملی که موجب پیشرفت در تولید یا مانع از افزایش آن می گردد و به دست آمدن خواستها و نیازها به آسانی میسر نمی شود .
بنابراین پرسشی که پیش آید این است که فعالیت کشاورزی چه نوع احتیاجاتی را در بر می گیرد و ویژگیهای آن احتیاجات کدام است و تأثیر نیازمندیهای مزبور بر فعالیت کشاورزی چیست ؟ پاسخ به این پرسش ذیلاً داده می شود .
وضع ویژه تولید کننده فرآورده های کشاورزی در اقتصاد
تولید کننده محصولات کشاورزی می دانند که پس از عرضه محصول به بازار به قدر کافی تقاضا خواهند داشت . از این رو در هر حال ، یک بازار فروش برای او فراهم است و در کشورهای پیشرفته اطمینان بیشتری نیز برای روستایی تولید کننده فراهم شده و آن این است که دولت مازاد محصول او را می خرد تا بنیه اقتصادی کشاورز ضعیف نشده و زیان نبیند .
در سال 1352 در ایران نیز با به تصویب رسانیدن آئین نامه ویژه ای (از آئیننامه ترتیب تعیین و تخمین کمترین بهای محصولات کشاورزی و دامی) موجبات تأمین خاطر روستاییان را که در گذشته چشمشان به دست خریداران سلف و رباخواران حرفه ای بود فراهم ساخته ولی هنوز در مورد تمامی محصولات عمل نمی شود .
می دانیم که تمام کالاها و خدماتی که مردم به کار می بندند ، حاصل کار نظام اقتصادی تولید است و نتیجتاً مقادیر آنها به کارآیی نظام اقتصادی بستگی دارد . هر چقدر نظام اقتصادی بهتر سازمان یافته باشد ، مقادیر کالاهایی که در دسترس مردم قرار می گیرد بیشتر خواهد بود . در هر نظام اقتصادی پنج وظیفه برای بقاء و رشد و توسعه آن باید انجام گیرد .
اولین وظیفه نظام اقتصادی تعیین انواع کالاها وخدماتی است که باید تولید بشود چون کالاها و خدمات به خاطر مصرف مردم تولید می شود . برای تضمین مصرف باید کالاها و خدماتی تولید شود که بیشتر از همه مورد نیاز مصرف کنندگان باشد .
پس باید وسیله ای باشد که مصرف کنندگان بتوانند توسط آن خواسته های خود را در مورد انواع مقادیر کالاهای مصرفی ابراز کنند .
وظیفه دوم نظام اقتصادی سازماندهی به تولید کالاها و خدمات است به نحوی که این کالاها و خدمات با خواسته های مصرف کنندگان مطابقت کند . منابع هر اقتصاد که باید در تولید کالاها و خدمات به کار رود محدود است . از این رو برای تقسیم و تخصیص منابع موجود مانند زمین و کار و سرمایه ، در تولید کالاها و خدماتی که بیشتر از همه مورد نیاز مصرف کنندگان می باشند وجود وسیله ویژه ای ضروری است.
اگر نظام اقتصادی طوری تنظیم نشده باشد که این وظیفه با حداکثر کارآئی در آن انجام پذیرد ، کالاها و خدمات کمتر از مقادیر ممکن تولید خواهد شد ، به طوری که با انتقال منابع از تولید بعضی از کالاها و خدمات به تولید برخی دیگر می توان تولید آنها را افزایش داد .
وظیفه سوم نظام اقتصادی توزیع تولیدات است ،در جامعه پیچیده امروزی ، صاحبان اغلب فعالیتهای اقتصادی منابعی را به کار می گیرد که متعلق به افراد دیگری اتست ، پاداش به کار گرفتن این منابع در تولید کالاها و خدمات موردنیاز مصرف کنندگان به صاحبان اصلی آنها تعلق می گیرد .
اگر یک نظام اقتصادی بخواهد به حیات خود ادامه دهد و رشد و توسعه پیدا کند ، باید وسایل لازم برای نگهداری واحدها و وسایل تولیدی خود را فراهم سازد ، این چهارمین وظیفه یک نظام اقتصادی است .
کالاها و خدمات جدید تولید نمی شوند ، مگر اینکه نظام اقتصادی طوری سازمان یافته باشد که تولید آنها مورد تشویق قرار گیرد . پس برای تحقیق و نوآوری باید دلگرمی ایجاد شود تا کالاها و خدمات جدید تولید به شیوه ای بهتر در دسترس مصرف کنندگان قرار گیرد وظیفه پنجم نظام اقتصادی فقط به یک دوره کوتاه مدت مربوط می شود ، در هر دوره زمانی مقادیر هر یک از کالاها نسبتاً محدود است . روشن است که مقدار مصرفی هیچ کالایی نمی تواند بر مقدار موجودی آن فزونی یابد. نظام اقتصادی باید طوری تنظیم شده باشد که در هر دوره زمانی مصرف هر یک از کالاها و خدمات را با مقادیر موجود آنها برابر سازد . وظیفه اخیر نظام اقتصادی در واقع نوعی جیره بندی است که به تطبیق مقدار مصرفی از هر یک از کالاها و خدمات با مقدار موجود آنها مربوط می شود .
چهار وظیفه اول را که در بالا به آنها اشاره شتد می توان به منزله بیان علاقه مصرف کنندگان به نوع کالاها و خدمات و تنظیم تولید برای جوابگویی به این خواسته ها تلقی کرد . وظیفه پنجم نظام اقتصادی تنظیم مصرف کالا و خدمات موجود بین مصرف کنندگان می باشد . هر نظام اقتصادی صرفنظر از نوع حکومت موجود پنج وظیفه را که بیان کردیم باید انجام دهد لکن طرز انجام آنها به سازمان نظام اقتصادی بستگی دارد . در نوعی از نظام اقتصادی که به نام اقتصاد آزاد خوانده می شود صاحبان منابع (زمین ،کار ، سرمایه) می توانند آنها را در تولید هر نوع کالایی به کار گیرند و یا به افراد دیگر واگذارند تا آن منابع مزبور را در تولید کالاها و خدمات قابل فروش مورد استفاده قرار دهند .در این گونه اقتصاد به صاحبان این منابع پاداش داده می شود و آنها می توانند در مقابل کالاهای مورد علاقه خود را بخرند .
در زیر درباره اینکه یک اقتصاد «آزاد» پنج وظیفه فوق را چگونه انجام می دهد به طور خلاصه بحث می کنیم .
تعیین نوع کالاهایی که باید تولید شود همانطوریکه گفته شد ، تولید باید به نحوی باشد که کالاهایی که بیشتر از همه مورد نیاز مصرف کنندگان است تولید گردد . باید وسیله ای برای انتقال اطلاعات از مصرف کنندگان به تولید کنندگان موجود باشد ، در نظام اقتصاد آزاد قیمتها نقش مزبور را داشته ، مصرف کنندگان با خرید خود میزان علاقه خویش را ابراز می دارند .
وقتی تولید کنندگان ملاحظه کنند که کالایی راحتتر و سریعتر فروخته می شود قیمت آن را بالا می برند تا نفع بیشتری بدست آورند .در مقابل ، افزایش قیمت سبب میشود که کالای مزبور کمتر فروخته شود ، در حالی که تولید آن افزایش می یابد ، مصرفکنندگان در موقع خرید خود رای می دهند که چه کالایی باید تولید شود . سرعت فروش کالا در بازار به منزله معیاری است که در ازاء قیمت موجود ، میزان علاقه مصرف کنندگان را نشان میدهد .
برای مثال ممکن است مصرف کنندگان بخواهند که کمتر گوشت مرغ به بازار فرستاده شود ، در این صورت فروشندگان مجبور می شوند که قیمت گوشت مرغ را تنزل دهند تا تمام موجودی خود را بتوانند بفروشند .
این کاهش وسیله ای را برای انتقال اطلاعات به تولیدکنندگان گوشت مرغ فراهم میآورد و تولید کنندگان این نکته را در می یابند که بیشتر از آنچه مصرف کنندگان با قیمتهای رایج حاضر به خرید هستند گوشت مرغ تولید می کنند . از طرف دیگر وقتی موجودی گوشت مرغ در مغازه ها به سرعت کاهش می یابد ، به تولید کنندگان این نکته را می رساند که مصرف کنندگان علاقمند هستند در ازای قیمت جاری مقدار بیشتر از مقدار موجود گوشت مرغ بخرند فروشندگان برای بدستآوردن سود بیشتر با مشاهده علاقه مصرف کنندگان قیمت گوشت مرغ را بالا می برند .از طرف دیگر فروشندگان برای اینکه مقادیر بیشتری گوشت مرغ را از تولیدکنندگان بخرندبه آنها قیمت بالاتری می پردازند . تولید کنندگان از میزان سرعت فروش کالاهای موجود به شدت علاقمندی مصرف کنندگان پی می برند . مصرف کنندگان با اظهار علاقه خود در بازار سبب می شوند که قیمت کالاها نسبت به هم تغییر کند و بدین وسیله موجبات تنظیم تولید را فراهم می آورند . البته در نظام اقتصاد آزاد همه مصرف کنندگان به یک اندازه درتعیین انواع کالاهایی که باید تولید شوند مؤثر نیستند ، چون میزان خرید هر مصرف کننده به قدرت خرید وی محدود می شود از این رو، میزان تأثیر هر مصرف کننده در نوع تولید به قدرت خرید وی بستگی خواهد داشت . مثلاً یک نفر ممکن است اصلاً نان نخورد ولی امساک وی از خوردن نان نمی تواند در تعیین نرخ نان مؤثر باشد ؛ در صورتی که میزان فولادی که یک شرکت بزرگ اتومبیلسازی می خرد ، می تواند بر قیمت فولاد در بازار تأثیر زیادی بکند .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 23 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
سلمان فارسی یا روزبه از صحابه ایرانی مشهور محمد بود که محمد او را از اهل بیت خواند. او با این که پسر سرپرست یکی از آتشکدههای بزرگ ایران بود از آیین زرتشتی دوری جست و سالها در پی حقیقت و دین راستین به سرزمینهای گوناگون سفر کرد که در همین سفرها در سرزمینی به بردگی درآمد و سپس توسط محمد آزاد گشت. سلمان فارسی که دانشهای ایرانیان را میدانست از مشاوران محمد، از جمله طراح اصلی حفر خندق در جنگ خندق بودهاست. او از اصحاب علی بوده و در انتهای عمر خود والی مدائن گردید.
زندگی
زادگاه و کودکی
در باره زادگاه سلمان فارسی که نام اصلی او «روزبه» است شهرهای گوناگونی بیان شدهاست بنابر عقیدهای در رامهرمز استان خوزستان و بنابر اعتقادی دیگر دشت ارژن[۱] در کازرون فارس دیده به جهان گشود. او کودکی خود را در ناحیهٔ جی در اصفهان گذرانید[نیازمند منبع] و در آنجا بزرگ شد. او از فرزندان اشراف پارسی از سلسله «پیشدادیان» بودهاست.[نیازمند منبع] برخی از محققان او را از خاندانی مزدکی میدانند[۲] و برخی معتقدند از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بودهاست.[۳] برخی نیز معتقدند پدرش فروخ پور مهیار یکی از روحانیان زرتشتی («بدخشان کاهن») بود[نیازمند منبع] و کار همیشگیاش هیزم نهادن بر شعلهٔ آتش بود. وی در کودکی بر اثر از دست دادن مادر خود تحت سرپرستی عمهاش در آمد.[۴]
ایمان به مانی
سلمان فارسی از طبقه برگزیدگان جامعه مانوی بودهاست و چون دین مانی را بر دین زرتشتی ترجیح داده بود مجبور به فرار از ایران شد. ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» مینویسد: انجیل سبعین (بلامس) نام انجیلی است که سلام پسر عبدالله سلام از زبان سلمان فارسی نوشتهاست.[۵][۶][۷][۸]
روزبه بعد از آنکه فهمید قرار است او را شش ماه با اعمال شاقّه زندانی کنند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکاری عمهاش گریخت.
ایمان به مسیحیت
او پس از مانیگری مدتی به مسیحیت روی آورد.[نیازمند منبع] برخی معتقدند چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر جدید نزدیک است،[نیازمند منبع] خانه را ترک گفت. در بیابان کاروانی دید که به سوی شام میرفت؛ پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته شد. مدتی در شام و موصل اقامت کرد تا آن که در سرزمینهای عربی به اسارت قبیله بنی کلب در آمد و مردی یهودی از بنی قریظه او را به بردگی خرید و به یثرب برد.[۹]
ایمان به اسلام
روایت مستند و پذیرفته شدهای میان مورخان شیعه و غیر شیعه هست که سلمان چون علائم پیامبر خاتم را شنیده بود روزی ظرفی خرما برای پیامبر آورد و گفت صدقهاست محمد ان را نپذیرفت. روز دیگری ظرفی خرما آورد و درپاسخ محمد گفت که صدقه نیست و هدیهاست که محمد ان را پذیرفت. سلمان از این رویداد (که نخوردن صدقه از سوی محمد را ثابت میکرد)وبررسی دیگر نشانهها به پیامبری او ایمان آورد و باکمک وی آزاد شد و کم کم بزرگ ترین صحابه محمد و علی شد.
در تاریخ گزیده حمداله مستوفی آمدهاست که روزبه (سلمان فارسی) پس از فرار از ایران در حوالی حجاز توسط قبیله بنی کلب به بردگی گرفته شد و به قبیله دیگری فروخته شد تا اینکه سرانجام در شمار بردگان محمد، پیامبر اسلام درآمد و محمد سلمان فارسی را از بردگی آزاد کرده و از مشاوران خود قرار داد.[۱۰]
در سفینة البحار آمدهاست هنگامی که محمد به مدینه هجرت کرد با دعوت محمد با دین اسلام آشنا شد و مسلمان شد و محمد با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه-هر وقیه معادل چهل درهم) به یهودی بپردازد و آزاد شود[۱۱].
جنگ خندق
در جنگ خندق، که در سال ۵ هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان، پیرامون شهر خندق کندند. واژهٔ خندق عربیشدهٔ واژهٔ پارسی میانه کَندَگ و به معنی کَندهاست. در زبانهای کهن ایرانی چون اوستایی و فارسی باستان، ریشهٔ «کن» به معنی «کندن» امروزی به کار میرفتهاست و «فرکنتن» یعنی آغاز به ساختن ساختمان یا شهر. هر گروهی میخواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران میگفتند: سلمان از ما است و انصار نیز میگفتند: او از ماست. محمد گفت[نیازمند منبع]: «سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَیْت»؛ سلمان از اهل بیت ما است.
در سال ۱ هجری، زمانی که پیامبر اسلام میان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری برقرار کرد، میان سلمان و ابودردا (عویمر بن زید) نیز عقد اخوت بست و در این ماجرا به سلمان گفت[نیازمند منبع]: «یا سلمان أنت من أهل البیت و قد آتاک الله العلم الاوّل و الاخر و الکتاب الاوّل و الکتاب الاخر: ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خدای سبحان به تو دانش نخستین و واپسین را عنایت کردهاست و کتاب اوّل (نخستین کتابی که بر پیامبران الهی نازل شده بود) و کتاب آخر قرآن را به تو آموختهاست.»
حکومت مدائن
پس از مرگ محمد، سلمان از معدود کسان معتقد به امامت علی بود.[نیازمند منبع] او نزد علی نیز منزلتی بسیار والا داشت.[نیازمند منبع] در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد. سلمان، حتی حقوق اندک سالانه خود را هم به نیازمندان میداد و بسیار اندک برای خود برمیداشت.[۱۲]
مرگ
سلمان سرانجام، در اواخر خلافت عثمان در سال ۳۵ هجری درگذشت. علی پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد.[نیازمند منبع] همراه ایشان، جعفر بنابیطالب و خضر نبی، بر پیکر سلمان نماز گزاردند.
آرامگاه
آرامگاه وی در کنار طاق کسری در شهر مدائن عراق، در ۵ فرسخی بغداد قرار دارد.
در زمان حکومت صدام حسین بسیاری از نامهای تاریخی از جمله سلمان فارسی را به «حی سلمان باک» تغییر دادند.[نیازمند منبع] آرامگاه او طی اقدام تروریستی حمله به قبر امامان شیعه در سامرای عراق مورد اصابت خمپاره قرار گرفت.
سلمان در روایات اسلامی
از قول محمد
جابر از محمد، چنین نقل میکند: «همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان عاشقتر از دیدار سلمان به بهشت است.
محمد، دربارهٔ سلمان گفتهاست: «سلمان از من است، کسی که به او ستم کند به من ستم کردهاست و کسی که او را بیازارد مرا آزردهاست.»؛ همچنین: «هر که میخواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.»
محمد، دربارهٔ دانش سلمان چنین گفتهاست: «اگر علم در ثریّا بود، ایرانیان و سلمان به آن دسترسی پیدا میکردند.» همچنین در جایی دیگر: «سلمان دریای علم است که نمیتوان به عمق آن رسید.
از قول جعفر صادق
جعفر صادق، امام ششم شیعیان گفتهاست: «رسول خدا و علی اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان میگفتند و او را لایق نگهداری علم ومخزن اسرار میدانستند؛ از اینرو یکی از القاب سلمان، «مُحَّدث» است.» در جای دیگری نیز دربارهٔ او گفتهاست: «در اسلام، مردی که فقیهتر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشدهاست.»؛ همچنین: «سلمان اسم اعظم را میدانست.
دیگر روایات
شیخ مفید از جعفربن مؤدّب روایت میکند که سلمان، عمار، ابوذر و مقداد ارکان اربعه هستند.
ابونعیم، سلمان را با این ویژگیها میستاید: «پیشگام ترین فارسیان به اسلام، مِهتر دلیران، تلاش گری که آرام نگرفت و دریایی که فرو ننشست، دانشمندی فرزانه و عابدی آگاه.»
پاورقی
1. ↑ پایگاه اطلاع رسانی شهرداری شیراز
2. (=http://eshiraz.ir/main/fa/esFame,000055)
3. ↑ قبل از ظهور اسلام تاریخ ایران
4. ↑ مانی و آیین او از: فرید شالیزاده و سایت روزنامک
5. ↑ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۶۸
6. ↑ مانی و آیین او از: فرید شالیزاده و سایت روزنامک
7. ↑ الآثار الباقیه عن القرون الخالیه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
8. ↑ شناخت هویّت ایرانی از زمان فردوسی تاکنون مرتضی ثاقب فر - سخنرانی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در «همایش هویّت و حاکمیت ملی ایران«در ۲۷ بهمن ۱۳۸۳، منتشره در ماهنامه ایرانمهر به تاریخ اسفند ۱۳۸۳
9. ↑ سابقهٔ تاریخی اسکان قبایل عرب در خوزستان دکتر امیرحسین خنجی - دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۱ - ایران امروز
10. ↑ لغت نامه دهخدا
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 10 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
نگاه کلی
انسان در محیطی زندگی میکند که عوامل و میکروارگانیسمهای بیماریزای متعددی سلامتی وی را بطور دائم تهدید میکند. پوست و پردههای مخاطی به نوان یک سد حفاظتی از ورود این عوامل به بدن جلوگیری مینمایند. با وجود این ، عبور عوامل بیماریزا از نواحی آسیب دیده و ضعیف این سد حفاظتی امکان پذیر میباشد.
مکانیسم کار لنفوسیت B
بدن برای مقابله با عوامل بیماریزا مجهز به سیستم دفاعی یا ایمنی است که از نظر عملکردی آنرا به دو نوع : سیستم ایمنی طبیعی و سیستم ایمنی اکتسابی میتوان تقسیم کرد. عوامل عملکردی سیستم ایمنی یا دفاعی بدن عبارتند از : فاگوسیتها ، لنفوسیتها و سلولهای عرضه کننده آنتی ژن.
فاگوسیتها
شامل ماکروفاژهای بافت همبند ، سلولهای کوپفر کبد ، ماکروفاژهای آلوئلی ریه ، میکروگلیهای بافت عصبی ، لکوسیتهای پلی مورنونوکلئر و مونوسیتهای خونی میباشد که در مجموع سیستمی را بوجود میآورند که اصطلاحا سیستم ایمنی طبیعی نامیده میشود. عملکرد فاگوسیتها به این ترتیب است که پس از نفوذ میکروارگانیسم از سطوح اپیتلیال و ورود آن به بدن ، ترشح عوامل واسطهای توسط سلولهای آسیب دیده ، سبب بروز واکنش التهابی و جلب فاگوسیتها به محل آسیب میگردد. در محل آسیب ، فاگوسیتها تحت تاثیر عاملی به نام فاکتور کموتاکسی به طرف میکروارگانیسمها کشیده شده و پس از چسبیدن به میکروارگانیسمها ، آنها را فاگوسیته مینمایند.
نحوه عملکرد ماکروفاژها به عنوان فاگوسیت اصلی بدن
ماکروفاژها پس از فاگوسیته کردن میکروارگانیسم ، مولکول آنتی ژنیک آن را حفظ کرده و باظاهر ساختن آن در سطح خود به عنوان یک معرفی کننده آنتی ژن آن را به لنفوسیتها عرضه میکنند. این عمل که باعث فعال شدن لنفوسیتها میشود چگونگی ارتباط بین عوامل عملکردی سیستم ایمنی را نشان میدهد. علاوه بر اعمال فوق ، سایر فعالیتهای ماکروفاژها عبارتند از: سنتز و ترشح تعدادی از پروتئینهای سیستم کمپلمان ، ترشح عوامل فعال کننده رشد و تکثیر لنفوسیتها و سایر سلولها و تولید عوامل کشنده باکتریها و سلولهای توموری.
اپسونین و اپسونیزاسیون
فاگوسیتوز میکروارگانیسمها و سایر آنتی ژنها در اثر اپسونیزاسیون یعنی پوشیده شدن آنها توسط پروتئینهای ویژهای به نام اپسونین تسهیل و تسریع میگردد. اپسونینها شامل کمپلمان و آنتی بادیها میباشند. کمپلمانها به دسته بزرگی از پروتئینهای موجود در سرم خون اطلاق میگردد که از حدود 20 پروتئین مختلف تشکیل شدهاند و به سیستم کمپلمان مشهورند.
این پروتئینها که توسط ماکروفاژها و کبد سنتز میگردند با حرف C و یک پسوند عددی مثل نمایش داده میشود. علت نامگذاری این پروتئینها به عنوان مکمل ، چگونگی عملکرد آنهاست که تکمیل کننده عمل آنتی بادیها میباشند به این معنی که کمپلمان ، با اتصال به آنتی بادی چسبیده به آنتی ژن ، فعال شده و خاصیت پروتئولیتیک پیدا میکند و یا باعث اتصال آن به فاگوسیتها میگردد. سیستم کمپلمان به دو طریق فعال میگردد.
1. توسط کمپلکس آنتی ژن - آنتی بادی که مسیر کلاسیک نامیده میشود.
2. توسط عوامل عفونی که مسیر فرعی نامیده میشود.
فعال شدن سیستم کمپلمان اعمال زیر را سبب می شود: جلب و فعال سازی فاگوسیتها ، انهدام سلولها و میکروارگانیسمها و اپسونیزاسیون میکروارگانیسمها و کمپلکس آنتی ژن - آنتی بادی. کمپلمانها در مقایسه با آنتی بادیها ، عوامل حساس به حرارت سرمی را تشکیل میدهند.
ساختمان لنفوسیت
لنفوسیتها
ایمنی حاصله توسط لنفوسیتها در مقایسه با ایمنی طبیعی کاملا اختصاصی بوده و مصونیتزا میباشد. منظور اینکه ابتلا به یک بیماری عفونی باعث میشود بدن در مقابل آن برای مدتی مصونیت پیدا کند. سلولهای لنفوسیت B و T عوامل اجرایی سیستم ایمنی اکتسابی میباشند.
انواع ایمنی در بدن
ایمنی اکتسابی حاصله توسط لنفوسیتهای B را ایمنی هومورال مینامند که بدن را در مقابل عوامل مهاجم و بیماریزا محافظت میکند. در حالی که ، ایمنی حاصله توسط لنفوسیتهای T را ایمنی با واسطه سلولی مینامند. که عهدهدار شناسایی و نابود کردن سلولهای غیر طبیعی میباشد. با وجود این تقسیم بندی فوق مطلق نمیباشد و در موارد متعددی پاسخهای ایمنی هومورال و با واسطه سلولی باهم تداخل دارند.
ایمنی هومورال
وابسته به لنفوسیت B و تولید آنتی بادی توسط آنها میباشد. لنفوسیتهای B پس از تشکیل و مهاجرت به اعضای لنفاوی ، در صورت عدم مواجه شدن با آنتی ژن فعال شده و سپس تحت تاثیر فاکتورهای مترشحه از لنفوسیتهای T ، تکثیر و تمایز یافته و سلولهای یادگار و پلاسماسلهای تولید کننده آنتی بادیها را بوجود میآورند.
پلاسماسلها بلافاصله شروع به سنتز و ترشح آنتی بادی نموده و پاسخ ایمنی اولیه را سبب میشوند، سلولهای خاطرهدار ، دارای عمری طولانی بوده و در ضمن گردش در لنف و اعضای لنفی ، در صورت مواجهه مجدد با همان نوع آنتی ژن سریعا عکسالعمل نشان داده و با سنتز و ترشح آنتی بادیها باعث بروز پاسخ ایمنی ثانویه میگردند.
آنتی بادیها یا ایمونوگلوبولینها
پروتئینهایی هستند که توسط پلاسماسلها بطور اختصاصی بر علیه آنتی ژنهای وارده به بدن سنتز و ترشح میگردند و با اتصال به آنتی ژن زمینه انهدام آن را فراهم میسازند. آنتی ژن ممکن است ویروس ، باکتری ، قارچ ، انگل ، پروتئین یا پلی ساکارید باشد، آنتی بادی قابل اتصال به همه قسمتهای آنتی ژن نمیباشد.
ایمنی باواسطه سلولی
ایمنی باواسطه سلولی به ایمنی حاصله از لنفوسیتهای T اطلاق میگردد که بدون ترشح آنتی بادی انجام میگیرد و مسئول شناسایی و انهدام سلولهای غیر طبیعی میباشد. منظور از سلولهای غیر طبیعی سلولهایی هستند که تحت تاثیر عوامل مختلف پروتئینهایی را سنتز میکنند که با بسته شدن به مولکول MHC و ظهور در سطح سلول ، توسط لنفوسیتهای T قابل شناسایی میگردند. لنفوسیتهای T به سه دسته کمک کننده ، سرکوبگر یا مهارکننده و سیتوکسیک تقسیم میشوند.
عملکرد T-cell کمک کننده در ارتباط با ایمنی هومورال میباشد. T-cellهای مهارکننده فعالیت سلولهای تولید کننده آنتی بادی و سیتوتوکسیک را مهار نموده و در تنظیم فعالیت این سلولها اهمین بسزایی دارند. T-cellهای سیتوتوکسیک یا کشنده به T-cellهای عمل کننده نیز موسومند و در واقع واکنش ایمنی سلولی را عهدهدار میباشند و در شناسایی و انهدام سلولهای آلوده به ویروس ، سلولهای آلوده به باکتری و انگلهای داخلی سلولی و همچنین سلولهای تغییر یافته سرطانی و سلولهای تغییر یافته در اثر مواد شیمیایی نقش دارند.
بافتها و اعضای لنفی
برای اینکه سیستم ایمنی بتواند وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهد، سلولهای دخیل در پاسخهای ایمنی به صورت بافتها و اعضای سازمان دهی شدهاند. مجموعه این بافتها و اعضای سیستم لنفی نیز نامیده میشوند.
بافتهای لنفاوی
شامل ندولهای لنفاوی میباشد که در همه اعضای لنفاوی به جز تیموس و یا به صورت مستقل در بافت همبند آستر و زیر مخاط دستگاههای گوارشی ، تنفسی و تناسلی دیده میشوند. که ندولها به دو صورت اولیه و ثانویه دیده میشوند که در ندولهای اولیه تراکم سلولها یکنواخت میباشد ولی ندولهای ثانویه دارای یک ناحیه متراکم و تیره محیطی و یک ناحیه کم تراکم روشن و مرکزی میباشند.
بافت لنفاوی
اعضای لنفاوی
به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم میگردند که اعضای لنفاوی اولیه شامل مغز استخوان و تیموس میباشد که محل تمایز لنفوسیتها هستند و اعضای لنفاوی ثانویه شامل عقدههای لنفی ، طحال ، رودهها ، پلاکهای پییر میباشد که محل استقرار لنفوسیتهای تمایز یافته میباشند. لوزهها نیز اجتماعی از ندولهای دارای مرکز زایا و بافت لنفاوی منتشر میباشند که به صورت حلقهای در ابتدای لوله گوارش قرار گرفتهاند.
پیوند بافتها
امروزه پیوند بافتها ، راهی مناسب برای ترمیم بافتهای آسیب دیده غیر قابل ترمیم ارگانهای از کار افتاده میباشد. پیوند بافت به چند صورت امکان پذیر است:
• Autograft: در این حالت برای پیوند از بافتهای بدن خود فرد استفاده میشود.
• Isograft: حالتی است که در آن پیوند بین دو فرد که از نظر ژنتیکی یکسان هستند، انجام میگیرد مانند پیوند دوقلوهای یک تخمه.
• Allograft: در این حالت پیوند بین دو فرد که از لحاظ ژنتیکی با یکدیگر متفاوت هستند صورت میگیرد که معمولترین پیوند در پزشکی محسوب میشود.
• Hetrograft: حالتی است که در آن بافت پیوندی برای انسان از یک حیوان تهیه میشود.
در دو مورد اول به علت همسانی ژنتیکی ، سیستم ایمنی عکسالعملی نشان نمیدهد ولی در دو مورد بعدی در صورت ناسازگار بودن بافتها سلولهای T کشنده بافت پیوندی را به عنوان بیگانه تشخیص و آن را تخریب مینمایند که این عمل را رد پیوند گویند.
ایمنی شناسی
ایمنی نوع ویژهای از مقاومت است که اولا در طول زندگی فرد بر اثر تماس با مواد خارجی مشخص ایجاد میشود. دوما اغلب تنها در برابر یک میکروب بیماریزا یا سم که محرک تولید آن بوده است، نقش حفاظتی دارد. سوما موجب حفاظت در برابر عامل محرک ایمنی برای مدت طولانی است.
مقدمه
از زمان کخ و پاستور پیشرفت فوق العادهای در درک اساسی نظریههای ایمنی شناسی حاصل شده است. گرچه برخی وسایل دفاع غیر اختصاصی در جانوران پست و عالی یافت شده است ولی ظرفیت واکنش ایمنی اختصاصی منحصرا درطی تکامل مهره داران پیدا شده و در جانوران بیمهره وجود ندارد. ویژگی واکنشهای ایمنی شناسی افق جالب توجهی برای پژوهش در این زمینه را فراهم مینماید و بدین وسیله مولکولهایی که در چنین واکنشهایی تمایل به یکدیگر دارند مشخص میشود. معلوم گشته مکانیسمهای اختصاصی برای انواع واکنشهایی که با دفاع ضد میکروبی ارتباطی ندارد دخالت دارد.
بدین نحو تحت شرایط اختصاصی واکنشهای ایمنی میتواند آسیب بافتی یا اثرات سوء در بدن میزبان ایجاد نماید (واکنشهای آلرژیک) و این قبیل واکنشها همچنین در رد پیوندها دخالت دارد. واکنشهای ایمنی اختصاصی در گروهبندی خون ، در تشخیص بیماریها ، در رده بندی باکتریها و حتی تشخیص هویت انسانها در پژوهشهای جنایی بکار گرفته میشود. دامنه ایمنی شناسی وسیعتر گشته و شامل ایمنوشیمی ، ایمنوژنتیک ، ایمنی شناسی پیوند و ایمنی شناسی تومورها و ایمنی شناسی جنین میباشد.
تاریخچه
سالها قبل از کشف میکروبها معلوم شده بود که یکبار ابتلا به بیماری نظیر آبله فرد بهبود یافته را اختصاصا در برابر آن بیماری ایمن میسازد. قبل از سال 1800 ادوارد جنر اظهار داشت افرادی که در معرض آبله گاوی قرار میگیرند غالبا نسبت به آبله انسانی حساس نمیباشند. در قرن 19 لویی پاستور ، رابرت کوخ و سایرین کوششی جهت بررسی امکان ایمن سازی انسان با میکروبهای سیاه زخم ، هاری و سایر بیماریها به عمل آوردند. آنها دریافتند که ایجاد ایمنی در صورتی امکان دارد که این قبیل میکروبها طوری تغییر داده شوند که قدرت بیماریزایی خود را از دست داده (ضعیف شده) یا کشته شوند. بدین نحو ایمنی شناسی در رشته میکروب شناسی توسعه پیدا کرد.
ایمنی طبیعی و اکتسابی
ایمنی طبیعی موروثی بوده و مستقل از برخورد قبلی با آنتی ژنها است و غالبا به فعالیت فاگوسیتها و فاکتورهای دفاعی غیر اختصاصی وابسته است. از طرف دیگر ایمنی اکتسابی در اثر برخورد با عامل بیگانه بوجود میآید. بطور کلی ایمنی اکتسابی به تولید یا کسب آنتی کور یا سلولهای ایمنی اختصاص یافته بستگی داشته و از اینرو فوقالعاده اختصاصی میباشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 31 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر انگیزه های درونی بر روی موفقیت تحصیلی دانشجویان ورودی 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که فرضیه های عنوان شده عبارتند از فرضیه کلی عبارتند از اینکه بین انگیزه های درونی و موفقیت تحصیلی رابطه معنی داری وجود دارد و فرضیه های جزئی عبارتند از سنجش وضعیت اقتصادی خانوده، روابط خانواده از نوع کنترل شده ایجاد محیط دوستانه با همسالان و هم سنان و تاثیر این عوامل بر موفقیت تحصیلی که جامعه موردمطالعه عبارتند از دانشجویان ورودی سال 85 دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که در حدود 2100 نفر بوده که 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده که جهت آزمون فرضیه ها از پرسش نامه انگیزه های درونی استفاده گردیده که دارای 30 سوال دو گزینه ای بله و خیر است که جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری خی دو استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین انگیزه های درونی و زیر عوامل آن با موفقیت تحصیلی رابطه وجود دارد به غیر از ایجاد محیط هم سن و سال با دوستان که گاهی باعث می شود فرد نتواند به موفقیت برسد و همه این فرضیه ها در سطح 5% معنی دار است.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
انگیزه های درونی فرد را نمی توان ا ز موقعیت های اجتماعی و فرهنگی و آموزشی آن جدا کرد. منشا بررسی انگیزه های درونی به یونانیان باستان، سقراط، افلاطون و ارسطو بر می گردد. افلاطون معتقد است که انگیزه ها ی درونی از روح یه ذهن و روان سه جزئی که به صورت سلسله مراتبی تربیت یافته است، ناشی می شود و در سطح ابتدایی، جنبه اشتهاآور روح است که به اشتها و امیال بدن، مانند گرسنگی و ... کمک می کند و در سطح دوم جنبه رقابت وجود دارد که معیارهای ارتجاعی مانند احساس افتخار یا شرمندگی دخالت دارد در عالی ترین سطح، جنبه حسابگری دارد که به توانایی های تصمیم گیری، روح، مانند عقل و انتخاب کمک می کند و در ضمن هر جنبه عالی می تواند انگیزه های جنبه های پائین را تنظیم کند. ارسطو از روح سه جزئی افلاطون که به صورت سلسله مراتبی تربیت یافته بود (اشتهاآور، رقابت جو و حسابگر) حمایت کرد، ولی اسامی متفاوت تغذیه ای، احساسی و عقلانی را ترجیح داد، جنبه تغذیه ای بسیار تکانگی، غیر منطقی و شر حیوانی است که این جنبه به امیال بدن که برای حفاظت از زندگی ضروری هستند، کمک می کند. جنبه احساسی نیز به بدن مربوط است ولی لذت و درد را تنظیم می کند ، عنصر عقلانی منحصر به انسان هاست با عقاید ارتباط دارد و مشخصه اراده است. اراده به عنوان عالی ترین سطح روح عمل نموده و از قصد و انتخاب استفاده می کند. از نظر دکارت عالیترین نیروی انگیزه اراده بود. دکارت تصور می کرد که اگر بتواند اراده را بشناسد بعدا می تواند انگیزه های درونی را درک کند و اراده عمل را آغاز و هدایت می کند و تصمیم می گیرد که آیا عمل کند و وقتی عمل می کند چه کاری انجام دهد. نیازها، هوس ها و لدت ها و دردهای بدن تکانه هایی را برای عمل کردن ایجاد می کنند ولی این تکانه ها فقط اراده را تحریک می کنند، اراده قدرت ذهن است که با به کار بردن نیروی تصمیم گیری خود امیال و هوس های بدن را به خاطر فضیلت و رستگاری کنترل می کند. دکارت با واگذارکردن نیروی انحصاری انگیزه به اراده اولین نظریه بزرگ را برای انگیزه های درونی تامین کرد. جبرگرایی زیستی چارلز داروین دو تاثیر عمده بر تفکر عملی داشت که مهمترین مفهوم، یعنی تکامل را برای زیست شناسی به ارمغان آورد و جبرگرایی زیستی راهی است برای رسیدن به موفقیت با آموزش دیدن و رفتارهای آموخته شده و سازگاری با محیط که می تواند در رسیدن به موفقیت نقش به سزایی داشته باشد و انگیزه های درونی فرد مانند وضعیت اقتصادی و عاطفی و کنترل والدین به طور حساب شده می تواند در رسیدن به موفقیت ها ی تحصیلی به گفته داروین تاثیرگذار باشد (لطف آبادی. 1383.ص 29).
بیان مسئله
خیلی از افراد تصور می کنند انگیزه های درونی مفهوم واحدی است و ویژگی اصلی انگیزه، مقدار یا سطح شدت آن است از نقطه نظر عموم مردم، تنها مسئله درباره انگیزه درونی مقدار آن است بنابراین انگیزه به عنوان یک ساختار واحد از مقدار صفر تا کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد، نوسان دارد. در مقابل شماری از نظر پردازان انگیزه معتقدند که انگیزه های درونی انواع مختلفی دارند که به عنوان نمونه، آمیس، 1987 و آمپر، 1988 و اتلیکنون، 1964 و ... برای مثال انگیزه بیرونی را با انگیزه درونی متفاوت دانسته و انگیزه را یاد گرفتن را با انگیزه یاد دادن متفاوت می داند. همیشه مطالعات نشان داده است که انگیزه ها علاوه بر شدت گاهی از نظر نوع نیز تفاوت دارند. مثلا انگیزه عصبانیت و انگیزه ترسیدن که در دو طیف مخالف هستند و همین طور که تحقیق حاضر و مساله موردنظرشان می دهد گاهی اوقات انگیزه درونی بر رسیدن به موفقیت به عواملی نیاز دارد که درصد این نیازها خانواده، محیط آموزشی و تحصیلی دو نوع برخورد با استادان و مربیان می تواند قرار بگیرد. رسیدن به موفقیت و انگیزه رسیدن به هدف اصلی جز مساله مورد نظر ماست که می تواند همیشه خوب و موثر باشد. انگیزه درونی فرد را نمی توان از موقعیت اجتماعی که در آن قرار دارد، جدا کرد. یعنی انگیزش کودک یا نوجوان باید تحت تاثیر اطرافیان و والدین او قرار بگیرد. و باید در این راستا اصول انگیزه های درونی و اهداف را طوری به کار بست که انگیزه درونی افراد را شکوفا کند. (سید عیسی محمدی، 1385، ص19)
اهمیت و ضرورت تحقیق
بررسی انگیزه های درونی معلوم می کند که چرا افراد چیزهای خاصی را می خواهند و موضوع اصلی انگیزه های درونی و موفقیت گاهی به هیجان آنچه که میل داریم یا می خواهیم و یا نیاز داریم مربوط می شود و سوال هایی در ذهنمان ایجاد می کند نظریه های انگیزه های درونی با مشخص کردن ویژگی های مشترک در بین افراد فرهنگ های گوناگون، تجربیات زندگی مختلف و استعدادهای ژنتیکی متفاوت، آنچه را که در تلاش های همه انسان ها مشترک هستند آشکار می سازد که گاهی اوقات رسیدن به موفقیت در صدر جدول قرار می گیرد که همه این موقعیت ها به عاملی همچون انگیزه های درونی و بیرونی بستگی دارد که انگیزه های درونی مانند مسائل عاطفی، اقتصادی، آمادگی زیستی و خلق و خوهای والدین و نوع تربیت و تمام این مسائل در رسیدن به موفقیت می تواند تاثیرگذار باشد یا بالعکس. امید است با ارائه این تحقیقات بتوانیم جوانان بخصوص دانشجویان عزیز را در رسیدن به موفقیت تحصیلی مدد رسانیم و از طرف دیگر با شناساندن انگیزه های درونی و هدایت کردن آنها در خط مثبت و درست بتوانیم در موفقیت دانشجویان و دانش آموزان مملکت قدم مهمی برداریم که با ارائه این گونه تحقیقات در مسائل آموزشی و نهاد خانواده میتوان نقش مثبتی در رسیدن به اهداف در جوانان برداشت.
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر انگیزه های درونی بر روی موفقیت های تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که انگیزه های درونی مانند وضعیت اقتصادی خانواده و مرفه بودن و یا خود خانواده، وضعیت عاطفی خانواده، دوری از محیط خانه، که تمام این عوامل جزء انگیزه های درونی فرد به حساب می آید. می تواند هر کدام تاثیر مثبت یا منفی بر روی موفقیت دانشجو بگذارد یا نه.
هدف کلی:
بررسی انگیزه درونی بررسی موفقیت تحصیلی دانشجویان
هدف جزئی:
بررسی عواملی که انگیزه درونی را شامل می شود. مانند خانواده، وضعیت اقتصادی و وضعیت عاطفی، تاثیر دوستان و همسالان د رکنار هم، بر روی موفقیت تحصیلی دانشجویان.
فرضیه های تحقیق
فرضیه کلی (یا اصلی):
انگیزه های درونی تاثیر مثبتی بر روی موفقیت تحصیلی دانشجویان دارد.
فرضیه های جزئی (فرعی):
1- وضعیت اقتصادی خانواده تاثیری مثبت بر روی موفقیت تحصیلی دانشجویان دارد.
2- حضور همسالان و هم اتاقی ها در یک سن و سال در موفقیت تحصیلی دانشجویان تاثیر مثبت دارد.
3- وضعیت عاطفی فرزند در رابطه با دور شدن از خانواده در موفقیت تحصیلی تاثیر مثبت دارد.
4- بررسی نوع خانواده، یا کنترل شده در موفقیت تحصیلی دانشجو تاثیر مثبت دارد.
متغیرهای تحقیق
انگیزه درونی: متغیر وابسته موفقیت تحصیلی متغیر وابسته
وضعیت اقتصادی خانواده و وضعیت عاطفی دانشجو و خانواده و همسالان دوستان متغیر کنترل.
تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و مفاهیم:
انگیزه درونی: عبارتند از نهضت جنبه رفتار وجود، شدت و کیفیت انگیزه درونی که با تلاش و نهفتگی و پایداری و انتخاب و احتمال پاسخ، جلوه های صورت و حالت های بدن و همین طور اطلاعاتی را در اختیار مشاهده گره قرار می دهد تا به وجود و شدت انگیزه و حالتها و رفتارها در زمانی که فرد هدف خاصی را به جای هدفی دیگر دنبال می کند. (منصور، 1384، ص 10)
تعریف عملیات" عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون و پرسش نامه انگیزه های درونی اقتباس شده از پایان نامه رحمانی بدست آمده است.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
انگیزش های درونی و بیرونی
نیازها حالت های انگیزشی را در ما به وجود می آورند. اما مشاهده علیتی رفتار روزمره، حاکی است که گاهی نیازهای ما خاموش هستند، یا حداقل جایی در گوشه هشیاری ما قرار دارند. گاهی دانش آموزان در مدرسه، بی حوصله هستند و به برنامه های درسی علاقه ای نشان نمی دهند. گاهی کارمندان در محل کار، بی علاقه هستند و به کندی کار می کنند. گاهی بیماران در بیمارستان ها، احساس می کنند میل چندانی به ورزش کردن ندارند و مایل نیستند داروهای خود را مصرف کنند. این گونه مشاهدات حکایت از آن دارد که افراد همیشه انگیزش خودشان را از درون ایجاد نمی کنند، بلکه گاهی منفعل می شوند و به محیط چشم می دوزند تا برای آنها انگیزش تامین کند. آموزگاران در مدارس، متوجه این فقدان انگیزش درونی می شوند و در پاسخ به آن، از نمرات، عکس برگردان ها، تحسین، امتیازات زنگ تفریح بیشتر و تهدید به اینکه اگر درس نخوانند بدبخت می شوند استفاده می کنند تا دانش آموزان را با انگیزه کنند. کارفرمایان در محیط کار، برای با انگیزه کردن کارمندانشان از حقوق، پرداخت های فوق العاده، نظارت، رقابت ها، و تهدید به اخراج استفاده می کنند. در بیمارستانها، دکترها برای با انگیزه کردن بیمارانشان، از دستورات، توسل به افرادی که برای بیماران عزیز هستند و تهدیدهای ضمنی (مثل «اگر بیشتر ورزش نکنید، در این صورت...») استفاده می کنند. اینها رویدادهای بیرونی هستند که مشوق ها و پیامدهایی را تشکیل می دهند که انگیزش بیرونی به وجود می آورند.
تجربه به ما یاد داده است که دو راه برای لذت بردن از یک فعالیت وجود دارد: به صورت درونی یا بیرون. فعالیت هایی چون نواختن پیانو، استفاده از کامپیوتر، یا خواندن کتاب را در نظر بگیرید. از یک سو، شاید نوازنده پیانو به نواختن پیانو علاقه داشته باشد و از آن لذت ببرد زیرا که این کار فرصتی برای فعال و ارضا کردن نیازهایی چون شایستگی است. او برای تفریح کردن پیانو می نوازد، برای اینکه مهارت با ارزشی را تمرین کند و پرورش دهد، و احساس کند آزاد و خودمختار است. از سوی دیگر، همین رفتار نواختن پیانو می تواند به این علت لذت بخش باشد که فرصتی برای پول درآوردن، جایزه بردن، تحت تاثیر قرار دادن دیگران، یا دریافت بورس دانشگاه است. در واقع، هر فعالیتی را می توان با گرایش انگیزش درونی یا بیرونی انجام داد. (آمابیل، 1985، پیتمن، بوگیانو، و رابل، 1983، پیتمن، امری و بوگیانو، 1982، پیتمن و هلر، 1988، ریان و دسی، 2000)
انگیزش درونی
انگیزش درونی، گرایش فطری پرداختن به تمایلات و به کار بردن توانایی ها و در انجام این کار، جستجو کرد چالش های بهینه و تسلط یافتن بر آنهاست (دسی و ریان، 1985). انگیزش درونی به طور خود انگیخته از نیازهای روان شناختی، کنجکاوی، و تلاشهای فطری برای رشد، حاصل می شود. وقتی افراد به صورت درونی با انگیزه می شوند، به خاطر علاقه، احساس چالشی که فعالیت خاصی ایجاد می کند و «به خاطر لذتی که از آن می برند» رفتار می کنند. این رفتار به صورت خود انگیخته، نه به دلیل وسیله ای (بیرونی)، روی می دهد. در عمل، انگیزش درونی، برای دنبال کردن تمایلات و به خرج دادن تلاش لازم برای پرورش دادن مهارت ها و توانایی ها، انگیزش فطری را تامین می کند.
افراد به این علت انگیزش درونی را تجربه می کنند که درون خودشان نیازهای روان شناختی دارند. وقتی که هنگام انجام دادن فعالیتی، نیازهای روان شناختی فعال باشند و پرورش یابند، به طور خود انگیخته احساس خشنودی را در افراد ایجاد می کنند. انگیزش درونی از احساس شایسته بودن و خودمختار بودن و در حین انجام دادن یک فعالیت، حاصل می شود. وقتی افراد به کارهایی مشغول می شوند و احساس شایستگی و خودمختاری می کنند، با گفتن «این کار جالب است»، «این کار تفریح است» یا «من از انجام دادن آن لذت می برم» انگیزش درونی خود را ابراز می کنند. برای مثال، علاقه و احساس آزادی می توانند میل به خواندن یک کتاب را تحریک کنند، و لذت و احساس شایستگی می توانند باعث شوند که یک نفر چندین ساعت را صرف حل کردن جدولی چالش انگیز کند.
انگیزش بیرونی
انگیزش بیرونی از مشوق ها و پیامدهای محیطی مانند غذا یا پول، ناشی می شود. انگیزش بیرونی به جای پرداختن به فعالیتی، برای تجربه کردن خشنودی فطری در آن، از پیامدی ناشی می شود که از خود آن فعالیت جداست. هر وقت که برای بدست آوردن نمره بالا، بردن یک جایزه، بردن یک سهم، تاثیر گذاشتن بر همسالان مان، یا غلبه کردن بر یک ضرب الاجل تلاش می کنیم، رفتارمان به صورت بیرونی با انگیزه شده است. یعنی چون پیامدهای خوشایند را دوست داریم و مایلیم از پیامدهای ناخوشایند اجتناب کنیم، وجود مشوق ها و پیامدها، احساسی را در ما ایجاد می کنند که دوست داشته باشیم به رفتارهایی بپردازیم که پیامدهای موردنظرمان را به وجود آورند.
انگیزش بیرونی از انگیزش «این کار را بکن تا آن را به دست آوری» ناشی می شود، و به صورت انگیزش «برای اینکه» وجود دارد (مثل «این کار را بکن برای اینکه آن را به دست آوری»). «این» رفتار درخواست شده و «آن» مشوق یا پیامد بیرونی است. بنابراین ، انگیزش بیرونی، دلیلی محیطی برای شروع کردن و ادامه دادن یک عمل است.
معمولا، رفتارهایی که به صورت درونی و بیرونی با انگیزه شده اند، دقیقا مشابه به نظر می رسند. همان گونه که فرد با انگیزه درونی، کتاب می خواند، نقاشی می کند، به مدرسه یا محیط کار می رود، فرد با انگیزه بیرونی هم همین کارها را می کند. بنابراین، به سختی می توان فردی را مشاهده کرد و دانست که او به صورت درونی یا بیرونی با انگیزه شده است. تفاوت اصلی بین این دو نوع انگیزش، در منبعی نهفته است که رفتارها را نیرومند و هدایت می کند. در مورد رفتاری که به صورت درونی با انگیزه شده، انگیزش از نیازهای روان شناختی و خشنودی خود انگیخته ای که آن رفتار تامین می کند، ناشی می شود. در رابطه با رفتاری که به صورت بیرونی با انگیزه شده، انگیزش از مشوق ها و پیامدهایی سرچشمه می گیرد که به آن رفتار وابسته شده اند.
انواع انگیزش بیرونی
پژوهشگران انگیزش به طور سنتی، انگیزش بیرونی را متضاد انگیزش درونی در نظر گرفته اند (دچارمز، 1968، دسی، 1975). اما پژوهشگران امروزی، انواع انگیزش بیرونی را تشخیص داده اند (ریان و دسی،2000). هنوز هم برخی از انواع انگیزش بیرونی، با انگیزشی که ساخته و پرداخت همحیط است، مطابقت دارند، اما انواع دیگر، در درون فرد وجود دارند و بنابراین بیانگر انگیزه های خود خواسته هستند که به صورت اختیاری (آزادانه) نشان داده می شوند. در بخش بعدی، روی انگیزش بیرونی به شکل سنتی آن تمرکز می کنیم، ولی در دو بخش آخر فصل، روی انگیزش بیرونی به صورت جدیدتر آن تاکید خواهیم کرد.
مشوق ها و پیامدها
بررسی انگیزش بیرونی بر دیدگاه شرطی سازی کنشگر استوار است. اصطلاح شرطی سازی کنشگر به فرایندی اشاره دارد که انسان به وسیله آن یاد می گیرد چگونه به نحو موثری در محیط عمل کند. عمل کردن موثر در محیط، به معنی یادگیری و انجام دادن رفتارهایی است که پیامدهای جالب به بار می آورند (مثل جلب تایید، به دست آوردن پول) و همچنین رفتارهایی که از پیامدهای ناخوشایند جلوگیری می کنند (مانند طرد شدن، اخراج شدن).
طرفداران شرطی سازی کنشگر (بالدوین و بالدوین، 1986) برای اینکه نشان دهند چگونه مشوق ها و پیامدها رفتار را با انگیزه می کنند، الگوی زیر را ارائه می دهند:
S: R C
در این الگوی سه حرفی S ، , R و C به ترتیب علامت اختصاری نشانه موقعیتی (یعنی مشوق)، پاسخ رفتاری و پیامد هستند. دو نقطه بین R و S نشان می دهد که نشانه موقعیتی، زمینه را برای پاسخ رفتاری آماده می کند (ولی موجب آن نمی شود). فلش بین R وC نشان می دهد که پاسخ رفتاری موجب پیامد می شود. برای مثال، توجه داشتن گروهی از دوستان (S)، باعث نمی شود که گوینده جوک، جوک بگوید (R)، بلکه این گروه وظیفه نشانه موقعیتی را بر عهده دارد که زمینه را برای جوک گفتن آماده می سازد (S : R). گفتن جوک ها موجب واکنشهای دوستان می شود (C)، به طوری که باعث می شود آنها بخندند و یا مسخره کنند. ( R C).
مشوق ها
مشوق رویدادی محیطی است که انسان را به سمت شروع کردن رفتاری خاص می کشاند یا از آن دور می کند. مشوق ها همیشه قبل از رفتار واقع می شوند) یعنی (S : R، و با انجام این کار، انتظاری را در انسان به وجود می آورند که پیامدهای خوشایند یا ناخوشایند در شرف وقوع هستند. نمونه هایی از مشوق های مثبت از این قرارند: لبخند، بوی وسوسه انگیز، حضور دوستان و همکاران، نامه ای که به نظر می رسد حاوی چک است، آیکونی در پایین صفحه کامپیوتر که اطلاع می دهد «نامه دارید». برخی از مشوق های منفی می توانند از این قبیل باشند: بوی گندیدگی، حضور دشمنان یا رقیبان، نامه های تبلیغاتی، و صدای قیژقیژ کامپیوتر که نشان می دهد به زودی از کار خواهد افتاد.
مشوق ها موجب رفتار نمی شوند، بلکه بر احتمال اینکه پاسخ داده شود یا نه، تاثیر می گذارند. مشوق نوعی نشانه موقعیتی است که خبر می دهد رفتار پیامدهای تقویت کننده یا تنبیه کننده به بار خواهد آورد یا نه، و این آگاهی درباره ارزش تشویقی محرک، از طریق تجربه آموخته می شود. صدای دلخراش اتومبیل موجب ترس و یکه خوردن افراد نمی شود مگر اینکه در گذشته ثابت شده باشد این صدا از فاجعه ناگواری خبر می دهد. همین طور، دیدن فرد بخصوصی، مشوق خوشایند یا ناخوشایند نیست، مگر اینکه به تجربه آموخته باشیم که این فرد احتمالا ما را مسخره خواهد کرد (یاد گرفته ایم که این فرد مشوق ناخوشایندی است) یا خوشمزگی خواهد کرد و با ما رابطه دوستی خواهد داشت (یاد گرفته ایم که این فرد مشوق جالبی است). همین فرایند یادگیری (این «شرطی شدن») است که رفتار هدفمند ما را شکل می دهد، به طوری که مشوق های مثبت، رفتار گرایشی و مشوق های منفی، رفتار اجتنابی را علامت می دهند.
شاید به نظر برسد که این مثالها، مشوق و پیامد را با هم قاطی کرده اند، ولی فراموش نکنید که هر دو، رویدادهای بیرونی هستند که رفتار را هدایت می کنند، ولی دو تفاوت مهم با هم دارند. مشوق ها با پیامدها از نظر (1) زمانی که هر یک روی می دهند و (2) نحوه ای که رفتار را با انگیزه می کنند، تفاوت دارند. مشوق ها قبل از رفتار واقع می شوند (S : R) و وقوع رفتار را تحریک یا جلوگیری می کنند. پیامدها بعد از رفتار واقعی می شوند و تداوم رفتار را افزایش یا کاهش می دهند ( R C).
تقویت کننده چیست؟
تعریف تقویت کننده از لحاظ عملی آسان است. تقویت کننده هرگونه رویداد بیرونی است که رفتار را افزایش دهد. اگر برای رفتن به سر کار یک چک درشت بگیرید، در این صورت از تجربه ملی خود درس می گیرید که چک درشت، تقویت کننده است، و تا زمانی که این چک ها را به شما بدهند، به سر کار می روید.
اما از لحاظ نظری، تعریف تقویت کننده دشوارتر است، زیرا باید آن را به صورتی تعریف کرد که از تاثیرش بر رفتار مستقل باشد. مشکل تعریف کردن تقویت کننده بر حسب تاثیر آن بر رفتار این است که چنین تعریفی چرخشی می شود: علت موجب معلول می شود (تقویت کننده موجب افزایش رفتار می شود)، ولی معلول علت را توجیه می کند (افزایش رفتار به معنی آن است که باید تقویت شده باشد). بنابراین، در عمل، تنها راه برای مشخص کردن تقویت کننده این است که آن را بدهیم و منتظر بمانیم تا ببینیم که آیا رفتار را افزایش خواهد داد. در این صورت، پژوهشگران و کارورزان وسیله ای در اختیار ندارند که تقویت کننده را قبل از به کار بردن آن، مشخص کنند. بنابراین، مشکل این است که از پیش بدانیم تقویت کننده تاثیر خواهد داشت – یعنی، چه چیزی رفتار را افزایش خواهد داد (تیمبرلیک و فارمز- دوگان، 1991).
مشکل دیگر این است که توضیح دهیم چرا تقویت کننده موثر واقع خواهد شد: چرا کسی باید انتظار داشته باشد که این رویداد بیرونی رفتار دیگران را افزایش دهد؟ پژوهشگران برای خارج شدن از این باتلاق چرخشی، باید رویدادی بیرونی (مثل آب نبات چوبی، گردش علمی به باغ وحش) را انتخاب کنند که قبلا برای فرد بخصوصی مورد استفاده قرار نگرفته باشد و از قبل بدانند که آیا رفتار موردنظر را افزایش خواهد داد یا نه. در تاریخ پژوهش انگیزش، تعریف های غیر چرخشی زیر از تقویت کننده مثبت ارائه شده اند:
1- محرکی که سایق را کاهش دهد (هال، 1943). غذا رفتار را افزایش می دهد زیرا که از گرسنگی می کاهد
2- محرکی که انگیختگی را کاهش دهد (برلین، 1967). دارویی رفتار را افزایش می دهد زیرا اضطراب را تسکین می بخشد.
3- محرکی که انگیختگی را افزایش دهد (زاکرمن، 1979). کنسرت راک رفتار را افزایش می دهد زیرا افراد را تحریک می کند و به شوق می آورد.
تحریک لذت بخش مغز (الدز، 1969). تحریک برقی دسته پیش مغز میانی، رفتار را افزایش می دهد چون لذت بخش است.
4- فرصت انجام دادن رفتار با فراوانی زیاد (پریماک، 1959). فردی تکلیف خودش را انجام می دهد تا فرصت دیدن تلویزیون را داشته باشد.
امتیاز این تعریف های تقویت کننده، در مقایسه با تعریف «هر چیزی که رفتار را افزایش دهد»، این است که پژوهشگر می تواند از پیش توضیح دهد چرا محرکی رفتار را افزایش خواهد داد.
پیامدها
پیامدها دو نوع هستند: تقویت کننده ها و تنبیه کننده ها. تقویت کننده ها نیز دو نوع هستند: مثبت و منفی.
تقویت کننده های مثبت
تقویت کننده مثبت هرگونه محرک محیطی است که وقتی ارائه شود، احتمال وقوع رفتار مطلوب را در آینده افزایش دهد. تایید، چک حقوق و جوایز، تقویت کننده های مثبتی هستند که بعد از گفتن متشکرم، 40 ساعت کار در هفته، و تمرین کردن مهارت های ورزشی، روی می دهند. چیزی که تایید، چک حقوق، یا جایزه را تقویت کننده مثبت می کند، توانایی آن در افزایش دادن احتمال وقوع دوباره رفتارهای مودب بودن، سخت کار کردن، یا چند ساعت تمرین کردن در آینده است. یعنی، کسی که برای رفتاری تقویت کننده مثبت می گیرد، بیشتر از کسی که چنین پیامد جالبی را برای همان رفتار نمی گیرد، آن را تکرار خواهد. تقویت کننده های مثبت دیگر عبارتند از: پول، تحسین، توجه، نمرات، بورس تحصیلی، تایید، جوایز، غذا، پاداش ها، هدیه ها، شهرت و امتیاز.
تقویت کننده های منفی
تقویت کننده منفی هرگونه محرک محیطی است که وقتی حذف شود، احتمال وقوع رفتار مطلوب را در آینده افزایش می دهد. تقویت کننده های منفی، مانند تقویت کننده های مثبت، احتمال وقوع رفتار را افزایش می دهند. تقویت کننده های منفی برخلاف تقویت کننده های مثبت، محرک های ناخوشایند و آزارنده هستند. صدای گوشخراش زنگ ساعت، محرک آزارنده ای است. متوقف کردن زنگ ساعت، در صورتی که احتمال بیدار شدن فرد خفته را افزایش دهد، به صورت منفی تقویت کننده است. به همین طریق، دارویی که سردرد را برطرف می کند، تقویت کننده ای منفی است که تمایل فرد مبتلا به سردرد را برای مصرف کردن همین دارو در آینده، افزایش می دهد (یعنی، برطرف شدن سردرد، عمل مصرف کردن داروی سردرد را به صورت منفی تقویت می کند). تقویت کننده های منفی دیگر عبارتند از نق زدن، غرغرکردن، گریه کردن، نظارت، ضرب الاجل، محدودیت های زمانی، میومیو یا پارس کردن مداوم حیوان خانگی و همه نوع درد.
به راحتی می توانیم رفتار گرایشی را که تقویت کننده های مثبت با انگیزه می کنند، تجسم کنیم. اما چند مثال کمک خواهند کرد تا نشان دهیم که چگونه تقویت کننده های منفی رفتارهای گریز را با انگیزه می کنند. گریختن، انسان را از محرک آزارنده دور می کند، اجتناب کردن، از وقوع محرک آزارنده در همان لحظه اول، جلوگیری می کند (ایواتا، 1987). توجه کنید که چگونه افراد با خارج شدن از تخت از صدای زنگ ساعت می گریزند، با بستن کمربند ایمنی از صدای زنگ اتومبیل می گریزند، و با ترک کردن اتاق از جیغ های گوشخراش کودک می گریزند. بعد از این که درمی یابیم که چه رفتارهایی برای دورکردن ما از زنگ ساعت، زنگ اتومبیل، یا جیغ کودک موثر هستند، وقتی که این محرک ها تکرار می شوند، همین تدابیر گریختن را تکرار می کنیم. اما افراد برای جلوگیری از وقوع محرک های آزارنده در همان لحظه اول، یاد می گیرند که به موقع از تخت خارج شوند (برای اجتناب از زنگ ساعت)، کمربند ایمنی را قبل از روشن کردن اتومبیل ببندند (برای اجتناب از زنگ مخصوص)، و از کودک دور بمانند (برای اتناب از شنیدن جیغ های او). رفتارهای گریز، واکنشی به محرک های آزارنده هستند. رفتارهای اجتنابی از مواجه شدن ما با آنها جلوگیری می کنند.
زیان های نهفته پاداش
پژوهش درباره فرق انگیزش درونی با بیرونی با این سوال شروع شد: «اگر کسی مشغول فعالیتی باشد که از لحاظ درونی جالب است و بعد پاداشی بیرونی برای این کار بگیرد، انگیزش درونی او برای آن فعالیت چگونه خواهد شد؟» (دسی و ریان، 1985، ص 43). فرض کنید دانش آموزی برای سرگرمی کتاب می خواند و بعد، برای خواندن کتاب از والدینش پول بگیرد. برای انگیزش او چه اتفاقی می افتد؟ شاید تصو کنید که تقویت کردن رفتار خواندن با پول، انگیزش او را بیشتر خواهد کرد. عقل سلیم حکم می کند که اگر کسی از خواندن کتاب لذت ببرد و برای این کار به صورت مالی هم تقویت شود، در این صورت انگیزش های درونی (لذت بردن) و بیرونی (پول) باید با هم جمع شوند تا نوعی فوق انگیزش را به بار آورند. اگر از مردم بخواهید پیش بینی کنند که چه اتفاقی برای انگیزش فرد تحت این شرایط می افتد، اکثر آنها پیش بینی خواهند کرد که انگیزش او بیشتر خواهد شد (هوم،1994).
اما بر خلاف تصور عموم، انگیزش افزایش نخواهد یافت، بلکه دادن پاداش بیرونی برای فعالیتی که به صورت درونی جالب است، معمولا انگیزش درونی آینده را تضعیف می کند (یعنی تاثیر منفی بر آن دارد) (کاندری، 1977، دسی، کاستنر، و ریان،1999، کوهن، 1993، لپر، گرین و نیزبت، 1973). تاثیر نامطلوب پاداش بر انگیزش درونی، «زیان های نهفته پاداش» نامیده می شود ( لپر و گرین، 1978)، زیرا جامعه ما معمولا پپدابش ها را کمک دهنده های مثبت به انگیزش در نظر می گیرد (بوگیانو و همکاران، 1987). افراد انتظار دارند وقتی از پاداش ها استفاده می کنند، انگیزش و رفتار دیگران را برای فعالیتی خاص افزایش دهند، اما نمی دانند که با انجام این کار، ناخواسته انگیزش درونی آنها را برای آن فعالیت تضعیف می کنند.
همان گونه که قبلا در رابطه با مثال های کمربند ایمنی، مهارکنندۀ طرز نشستن، و وسیله اورتودنسی اشاره کردیم، پاداش های بیرونی می توانند بر انگیزش و رفتار تاثیر مثبت داشته باشند. اما شکل های بیرونی انگیزش، تقریبا همیشه زیان های نهفت ای دارند.
نیاز به خودمختاری (ما را از زیان های نهفته پاداش آگاه می سازد (دسی و ریان، 1987). وقتی که به آزمودنی ها پول داده می شود (دسی، 1972)، قول جایزه داده می شود (لپر و همکاران، 1973)، قول اسباب بازی داده می شود (لپر و گرین، 1975)، با یک تنبیه کننده تهدید می شوند (دسی و کازینو، 1972)، برای آنها ضرب الاجل تعیین می شود (آمابیل، دیونگ، و لپر،1976)، به آنها رهنمود داده می شود (کاستنر و همکاران، 1984)، آنها را درگیر فشار رقابت کردن می کنند (ریو و دسی، 1996)، یا وقتی کار می کنند زیر نظر گرفته می شوند (پیتمن و همکاران، 1980)، به تدریج ادراک خودمختاری را از دست داده و انگیزش درونی آنها کاهش می یابد. به عبارت دیگر، درک منبع علیت فرد به تدریج کمتر درونی و بیشتر بیرونی می شود (دچارمز، 1984). چیزی که یک موقعی «بازی» بود، «کار» می شود. وقتی پاداش ها در کار هستند، افراد کمتر به خاطر علاقه و بیشتر به خاطر پول یا نمره کتاب می خوانند.
آزمایش هایی که مارک لپر و همکارانش انجام دادند زیان های نهفته پاداشهای بیرونی را به خوبی نشان یم دهند (گرین و لپر، 1974، لپر و گرین، 1975، 1978، لپر، گرین و نیزبت، 1973). در یکی از این آزمایش ها، کودکان پیش دبستانی را که علاقه زیادی به نقاشی داشتند در یکی از این سه وضعیت آزمایشی گروه بندی کردند: گروه پاداش مورد انتظار، گروه بدون پاداش، و گروه پاداش غیرمنتظره. به کودکان در گروه پاداش مورد انتظار (گرایش انگیزش بیرونی)، پاداشی بیرونی را نشان دادند – گواهی نقاش خوب که با نام کودک و روبان آبی بزرگی تزئین شده بود- وت از آنها خواستند که اگر دوست دارند برای بردن این پاداش نقاشی کنند. از نظر کودکان، این پاداش خیلی جالب بود. در گروه بدون پاداش (گرایش انگیزش درونی)، از کودکان صرفاً خواستند در صورتی که دوست دارند، نقاشی کنند. از کودکان گروه پاداش غیرمنتظره خواستند که اگر دارند نقاشی کنند، ولی بعد از نقاشی، به صورت غیرمنتظره، گواهی نقاش خوب را دریافت کردند. یک هفته بعد، پژوهشگران فرصت دیگری را برای نقاشی کردن به این کودکان دادند. کودکانی که برای بردن گواهی نقاشی کرده بودند (گروه پاداش مورد انتظار)، در طول هفته دوم، خیلی کمتر از کودکان دو گروه دیگر نقاشی کردند. در واقع، کودکان گروه پاداش مورد انتظار، علاقه درونی خود را برای نقاشی کردن از دست داده بودند. گروه های بدون پاداش و پاداش غیرمنتظره، چنین کاهش علاقه ای را نشان ندادند. ادامه علاقه گروه پاداش غیرمنتظره اهمیت دارد، زیرا نشان می دهد که گرایش انگیزش بیرونی (نه پاداش به خودی خود)، علاقه کودکان را به نقاشی کردن کاهش داد.
شاید کسی هنگام تعبیر کردن این یافته ها قدری مشکوک شود و در این فکر فرو رود که نمونه آزمودنی ها، کودکان پیش دبستانی بود، تکلیف آزمایشی نقاشی کردن بود، و پاداش، گواهینامه ساختگی بود. شاید همین فرد بعداً نتیجه بگیرد که این یافته ها به انگیزش های پیچیده تر بزرگسالان ربطی ندارند. با این حال، این یافته ها با استفاده از بزرگسالان، تکالیف متفاوت و پاداشهای متفاوت تکرار شده اند (دسی، کاستنر و ریان 1999). شاید کسی هنگام پذیرفتن عمومیت عوارض منفی (یعنی، زیان های نهفته) گرایش انگیزش بیرونی، این سوال را مطرح کند که آیا پاداش ها همیشه انگیزش درونی را کاهش می دهند. این دقیقا همان چیزی است که روان شناسان بعدا پرسیدند. بعد از سه دهه پژوهش، نتیجه گیری این است که پاداشهای بیرونی واقعا انگیزش درونی را کاهش می دهند، ولی نه همیشه (دسی و همکاران، 1999، ایزنبرگر، پیرس و کامرون، 1999، رامل و فینبرگ، 1988، ویرساما، 1992). دو عامل انتظار و مادی بودن توضیح می دهند که چه نوع پاداش هایی انگیزش درونی را کاهش می دهند.
پاداش های مورد انتظار و مادی
افراد اغلب برای اینکه پاداش بگیرند رفتارهایی را انجام می دهند و انتظار دارند که اگر به صورت خاصی رفتار کردند، پاداش بگیرند. اما اگر کسی کاری را انجام دهد بدون این که بداند پاداش خواهد گرفت و بعد از انجام دادن آن پاداش بگیرد، در این صورت این پاداش غیرمنتظره خواهد بود. تحقیق قبلی با کودکانی که برای گرفتن گواهی نقاش خوب نقاشی کردند، نشان داد که تقویت کننده ها فقط در صورتی انگیزش درونی را کاهش می دهند که فرد انتظار داشته باشد انجام دادن تکلیف، پاداشی را به بار خواهد آورد.
علامت گویا برای اینکه فرد برای انجام دادن یک کار انتظار پاداش دارد، گرایش «اگر- در این صورت» یا «برای اینکه» است، مانند: «اگر این کتاب را بخوانم، در اینصورت می توانم تلویزیون ببینم». پاداشهای مورد انتظار انگیزش درونی را تضعیف می کنند، در حالی که پاداشهای غیرمنتظره چنین نمی کنند (گرین و لپر، 1974، اورلیک و ماشر، 1978، پالاک و همکاران، 1982).
دومین عامل برای آگاهی یافتن از اینکه چه پاداشهایی انگیزش درونی را تضعیف می کنند و چه پاداش هایی آن را تضعیف نمی کنند، تمایز بین پاداشهای مادی و کلامی است. پاداش های مادی مانند پول، جوایز، و غذا، انگیزش درونی را کاهش می دهند، در حالی که پاداش های کلامی (غیرمادی)، مانند تحسین، آن را کاهش نمی دهند (آندرسون، مانوگیان، و رزنیک،1976، بلانک،ریس و جکسون،1984، کامرون و پیرس،1994، دسی،1972، دولینگر و تلن،1978، کست و کانر، 1988، کاستنر، زاکرمن و کاستنر، 1987، سانسون، 1989، سوان و پیتمن،1977). به عبارت دیگر، پاداشهایی که فرد می تواند ببیند، لمس کند، احساس کند و بچشد، عموما انگیزش درونی را کاهش می دهند، در حالی که پاداشهای کلامی، نمادی، یا انتزاعی آن را کاهش نمی دهند.
معانی ضمنی
دو عامل محدود کننده انتظار و مادی بودن، حاکی از آن هستند که پاداشها فقط در صورتی که مورد انتظار و مادی باشند، انگیزش درونی را کاهش می دهند. این نتیجه گیری نوعی خبر خوب/ خبر بد است. خبر خوب این است که پاداشهای بیرونی را می توان به صورتی مورد استفاده قرار داد که انگیزش درونی را به مخاطره نیاندازند. خبر بد این است که جامعه ما اغلب برای با انگیزه کردن دیگران، به پاداشهای مورد انتظار و مادی متکی است. پول، عیدی، چک های حقوق، جوایز، نشان های افتخار، بورس های تحصیلی، امتیازات، نمرات، ستاره های طلایی، برنامه های تشویقی، شهرت، غذا، و الی آخر، مشوق ها و پیامدهای فراگیر در جوامع غربی هستند (کوهن، 1993). بنابراین، به راحتی نمی توانیم بگوییم که فقط پاداشهای بیرونی مورد انتظار و مادی انگیزش درونی را کاهش خواهند داد زیرا بسیاری از پاداشها به صورت موردانتظار و مادی داده می شوند.
پاداشهای مورد انتظار و مادی فقط انگیزش درونی را به مخاطره نمی اندازند. تقویت کننده های بیرونی علاوه بر اینکه انگیزش درونی را کاهش می دهند، در فرایند و کیفیت یادگیری اختلال ایجاد می کنند. پاداش های بیرونی، هنگامی که فرد مشغول یادگیری است، توجه وی را از یادگیری به سمت گرفتن پاداش منحرف می کنند. پاداش ها، اهداف یادگیرنده را از تسلط یافتن به گرفتن پاداش بیرونی منحرف می کنند (هارتر، 1978، پیتمن، بوگیانو و رابل، 1983، شاپیرا، 1976). یادگیرنده هایی که انگیزۀ بیرونی دارند، بیشتر نسبت به حالت هیجانی منفی (مانند ناکامی)، و کمتر نسبت به هیجان مثبت (مانند خشنودی) مستعدند. به علاوه، این افراد اطلاعات را به طور فعال پردازش نمی کنند (بنویر و دسی، 1984).
مشوق ها و پاداش ها
پاداش ها انگیزش درونی را تضعیف کرده، در یادگیری اختلال ایجاد می کنند، و از خودگردانی جلوگیری می کنند. پژوهشگران که این مشکلات را تشخیص داده اند، سعی کرده اند پاداش ها را به کار برند که تاثیر زیان بخش آنها به حداقل برسد. یک راه برای انجام این کار، -که قبلا به آن اشاره شد- استفاده از پاداشهای غیرمنتظره و کلامی (مثل تحسین) و استفاده نکردن از پاداش های مورد انتظار و مادی (مثل رشوه) است. راه دیگر، محدود کردن استفاده از برانگیزنده های بیرونی برای تکالیفی است که اهمیت اجتماعی دارند ولی جاذبه درونی آنها کم است. یعنی، اگر کسی از همان ابتدا، برای انجام دادن کاری، انگیزش درونی کمی دارد یا اصلا ندارد، در این صورت پاداشهای بیرونی، انگیزش درونی وی را به مخاطره نمی اندازند (زیرا انگیزش درونی ای وجود ندارد که تضعیف شود).
این موضوع دوم، سؤال جالبی را پیش می کشد به این مضمون که آیا برانگیزنده های بیرونی برای تکالیفی که اصلا جالب نیستند، زیان های نهفته دارند؟ به عبارت دیگر، اگر کسی برای کاری انگیزش درونی نداشته باشد که تضعیف شود، در این صورت چگونه برانگیزنده های بیرونی می توانند انگیزش درونی او را تضعیف کنند؟ در واقع، پژوهش ها نشان می دهند که تاثیر منفی پاداش های بیرونی بر انگیزش درونی، به فعالیت های جالب محدود می شود (دسی، کاستنر، و ریان 1999)، به طوری که پاداشهای بیرونی، بر انگیزش درونی فرد برای کارهایی که جالب نیستند، هیچ تاثیری ندارند – نه تاثیر تضعیف کننده، نه تاثیر تسهیل کننده. بنابراین، در صورتی که افراد مجبور شده باشند کاری را که جالب نیست انجام دهند، پژوهش دلیلی برای استفاده کردن از پاداش ها یا خودداری از به کار بردن آنها توصیه نمی کند.
مشوق ها و تقویت کننده ها منافعی هم دارند. پاداش ها می توانند کاری را که جالب نبوده آنقدر جالب کنند که ارزش دنبال کردن را داشته باشد. در صورتی که پاداش به قدر کافی جالب باشد، افرادی که پاداش می گیرند تقریبا به هر کاری می پردازند اگر کودکان بدانند برای شستن ظروف به آنها اسباب بازی تازه می دهند، این کار را با اشتیاق انجام می دهند. اما این در مورد کودکانی که پاداش نمی گیرند، صدق نمی کند، زیرا ظرف شستن برای اغلب افراد از نظر درونی جالب نیست. بدون اینکه پاداشی در کار باشد، این ظرفها در ظرفشویی تلنبار می شوند. رفتارگرایان در موقعیت های کاربردی، اگر درمان جویان آنها رفتارهای نظیر تکلیف خانه، به موقع حاضر شدن، نشان دادن جرات، و شرکت کردن در بحث گروهی را انجام دهند، قول پاداش به آنها می دهند. علت اینکه آنها این کار را انجام می دهند این است که از تجربه درس گرفته اند بدون اینکه پاداشی در کار باشد، درمان جویان به این نوع رفتارهای نه چندان جالب، نمی پردازند. ارزش برانگیزنده های بیرونی در نمونه های زیر را در نظر بگیرید که به موجب آنها، پژوهشگران برای افزایش دادن تکالیفی که از لحاظ اجتماعی مهم هستند ولی از لحاظ درونی جالب نیستند، از پاداش ها استفاده کردند:
• پرورش دادن مهارت های زندگی روزمره، مانند لباس پوشیدن (پیرس و شریبمن، 1994).
• بهبود بخشیدن مهارت روخوانی کودکان (اکرت و همکاران، 2002).
• ترغیب کردن رانندگان به توقف کردن جلوی تابلوهای راهنمایی توقف (ون هوتن و رتینگ، 2001).
• جلوگیری از رانندگی در حالت مستی (جلر، آلتوماری، و راس،1984).
• شرکت کردن در بازیافت (برادرز، 1994، آستیرا و همکاران، 1993) و صرفه جویی در مصرف انرژی (استات، ون لیون و ویت، 2000).
• با انگیزه کردن کودکان برای شروع کردن تکالیف خود (میلر و کلی، 1994)
• آموزش دادن به کودکان اوتیستیک برای شروع کردن مکالمه با همسالان (کرانتز و مک کلاناهام، 1993)
• جلوگیری از رفتارهای ناخوشایند نظیر مکیدن شست (الینگسون و همکاران، 2000) و گاز گرفتن و سیخونک زدن (فیشر و همکاران، 1993)
• آموختن خویشتن داری به کودکان مبتلا به کاستی توجه/ بیش فعالی (ADHD) (بیندر، دیکسون و چزی، 2000)
• افزایش دادن مشارکت افراد سالخورده در فعالیت های بدنی (گالافر و کینان، 2000).
در هر یک از این نمونه ها، می توان استدلال کرد اهمیتی که جامعه برای ترغیب کردن رفتار مطلوب قایل است بر اهمیت محافظت از خودمختاری، انگیزش درونی، کیفیت یادگیری و خودگردانی مستقل فرد غلبه می کند. بنابراین در صورتی که انگیزش درونی فرد پائین باشد، استفاده از انگیزنده های بیرونی کار درستی است؟ لزوما نه. برای استفاده نکردن از برانگیزنده های بیرونی، حتی برای کارهایی که از لحاظ درونی جالب نیستند، چهار دلیل زیر را در نظر بگیرید (کوهن، 1993):
1. برانگیزنده های بیرونی باز هم کیفیت عملکرد را تضعیف نموده و در فرایند یادگیری اختلال ایجاد می کنند.
2. استفاده از پاداش، توجه را از پرسیدن این سؤال سخت منحرف می کند که چرا از ابتدا باید از کسی خواسته شود کاری را که جالب نیست انجام دهد.
3. برای ترغیب کردن مشارکت، راههایی بهتر از رشوه دهی وجود دارد (مثلا محیط های حامی خودمختاری را در نظر بگیرید).
4. برانگیزنده های بیرونی باز هم توانایی بلندمدت فرد را برای خودگردانی مستقل، تضعیف می کنند.
اجازه دهید به آخرین موضوع- یعنی، برانگیزنده های بیرونی توانایی بلندمدت افراد برای خودگردانی مستقل تضعیف می کنند، قدری دقیقتر نگاه کنیم. یکی از زمینه هایی که افراد برای تنظیم کردن رفتار دیگران از برانگیزنده های بیرونی استفاده می کنند، آموزش استثنایی است (به کودکان عقب ماندۀ ذهنی یا مبتلا به ناتوانیهای یادگیری). در حالی که خیلی از کارورزان آموزش استثنایی، استفاده از برانگیزنده های بیرونی را برای تنظیم کردن رفتار افراد مبتلا به ناتوانی ها، مفید می دانند، دیگران از پرورش دادن توانایی بلندمدت خودگردانی مستقل حمایت می کنند (آلگوزین و همکاران، 2001). به جای اینکه از افراد مثلا مبتلا به عقب ماندگی ذهنی خواسته شود به صورت راهبردی، به مشوق ها و پیامدهایی که دیگران عرضه می کنند، واکنش نشان دهند، سعی می شود به آنها کمک کنند خودمختاری را پرورش دهند. برای مثال، به افراد مبتلا به ناتوانی ها، مهارت هایی چون حمایت از خود و انتخاب کردن آموخته می شود. هدف این است که به افراد مبتلا به معلولیت ها ابتدا اختیار داده شود که تمایلات و ترجیحات شان را بیان کنند، و بعد طبق انتخاب هایی که ترجیحات آنها را نشان می دهند، عمل کنند. بعد از اینکه افراد مبتلا به معلولیت ها این مهارت ها را یاد گرفتند، پژوهشگران آنها را در محیطهای طبیعی، مانند رستوران ها مورد مشاهده قرار دادن که طبق ترجیحاتشان، مثلا برای نوشابه و غذاها، عمل کردند (بلفویر، برودر، و میس، 1994، کوپر و برودر، 1998). این افراد که به جای تنظیم شدن توسط برانگیزنده های بیرونی، خودگردانی مستقل بیشتری در زندگی خود کسب کرده بودند، عملکرد و بهزیستی بهتری را نشان دادند.
با توجه به تمام آنچه که گفته شد، افراد زیادی معتقدند که برانگیزنده های بیرونی، برای انگیزش درونی، فرایند یادگیری، کیفیت یادگیری، و خودگردانی مستقل، زیانبار هستند. اما به نظر می رسد که این نتیجه گیری، با توجه به آنچه در بخش بعدی درباره نظریه ارزیابی شناختی توضیح داده شده است، تازه شروع ماجرای مربوط به برانگیزنده های بیرونی است، نه پایان آن.
نظریه ارزیابی شناختی
وقتی که افراد از رویدادهای بیرونی به عنوان مشوق ها و پیامدها استفاده می کنند، عموما می خواهند در دیگران برای انجام دادن کاری، انگیزش بیرونی به وجود آورند. بنابراین، آنچه در پس استفاده از برانگیزنده بیرونی نهفته است، شکل دادن رفتار دیگران، تاثیر گذاشتن بر آن و کنترل کردن آن است. گاهی این تلاش برای کنترل کردن، آشکار است. اما در مواقع دیگر، این کنترل فریبنده است. بنابراین یکی از هدفهای نهفته در تقریبا هر برانگیزنده بیرونی، کنترل کردن رفتار افراد است –یعنی، افزایش دادن رفتارهای مطلوب یا کاهش دادن رفتارهای نامطلوب. اما هدف دیگری هم وجود دارد. مشوق ها و پیامدها، بازخوردی نیز تامین می کنند که فرد را از شایستگی اش در یک کار، آگاه می سازد. پاداشهایی مانند پول، جوایز، نمرات خوب، بورسهای تحصیلی و تحسینهای کلامی ، نه تنها رفتار را افزایش می دهند (یعنی، کنترل می کنند)، بلکه این پیام را می رسانند که کار، خوب انجام شده است (یعنی، به اطلاع رساندن شایستگی).
نظریه ارزیابی شناختی اعلام می دارد که همه رویدادهای بیرونی، جنبه کنترل کننده و جنبه اطلاع رسانی دارند (دسی و ریان، 1985). این نظریه فرض می کند که انسان ها نیازهای روان شناختی به خودمختاری و شایستگی دارند و جنبه کنترل کننده رویداد بیرونی بر نیاز به خودمختاری تاثیر می گذارد، در حالی که جنبه اطلاع رسانی آن، نیاز به شایست
DNA (دئوکسی ریبونوکلئیک اسید) یک ساختار شیمیایی است که کروموزوم را میسازد . قسمتی از کروموزوم که خصوصیات ویژه را دیکته می کند ژن نام دارد .
ساختار DNA یک مارپیچ دوتایی است که دو رشته از ماده ژنتیکی پیچیده شده اند به صورت مارپیچ به دور هم . هر رشته شامل یک ترتیب پایه است که نوکلئوتید نام دارد. هر ترکیب پایه از 4 ساختار تشکیل شده است (آدنین A ، گوانین G ، سیتوزین C ، تیمین T)
دو رشته DNA از طریق این پایه ها به هم وصل می شوند . بنابراین هر پایه فقط با یک پایه پیوند خواهد داشت . آدنین فقط با تیمین و گوانین با سیتوزین .
نمونه پیشنهادی DNA به صورت زیر است .
A - A - C - T - G - A - T - A - G - G - T - C - T - A - G
رشته دیگر DNA به این صورت است :
T - T - G - A - C - T - A - T - C - C - A - G - A - T - C
روی هم رفته این انتخاب به این صورت شرح داده می شود :
T - T - G - A - C - T - A - T - C - C - A - G - A - T - C
A - A - C - T - G - A - T - A - G - G - T - C - T - A - G
رشته های DNA به صورت مخصوصی خوانده می شوند از بالا که نامیده می شود
و پایین آن نامیده می شود . در دو رشته مارپیچ رشته ها در حالت متضاد هم قرار دارند .
T - T - G - A - C - T - A - T - C - C - A - G - A - T - C
A - A - C - T - G - A - T - A - G - G - T - C - T - A - G
ساختار شیمیایی DNA به این صورت است .
اثر انگشت DNA چیست ؟
ساختمان شیمیایی DNA هر شخص مانند هم است . تنها فرق بین انسان ها یا هر موجود دیگری در دستور عمل جفت های پایه است . بیش از میلیون ها جفت پایه در DNA هر شخص وجود دارد که باعث می شود هر شخص توالی مختلف از DNA داشته باشد .
با استفاده از همین ترتیب ها هویت منحصر به فرد هر شخص می تواند شناسایی شود ولی به علت وجود داشتن میلیون ها جفت پایه این کار خیلی وقتگیر می شود . در عوض علم توانایی استفاده از روشهای کوتاهتر و کم هزینه تر را دارد (به علت تکرار نمونه ها در DNA)
این نمونه ها به ما اثر انگشت هر شخص را می دهند و دانشمندان قادرند معین کنند که آیا دو نمونه DNA از یک شخص است و یا از اقوام آن شخص است یا افراد دیگر. علم با استفاده از یک ترتیب کوچک که شناخته شده است توانسته اختلافات بین اشخاص را در یک ترتیب بزرگتر بدست آورد و از آنالیز آنها احتمالات یکسانی حاصل کند .
لکه سادرن
لکه سادرن یکی از راه های تجزیه ژنتیکی DNA فرد است لکه سادرن شامل مراحل زیر است :
1-جدا کردن DNA موردنظر از بقیه ماده سلولی در هسته . این می تواند به وسیله راههای شیمیایی مانند استفاده از زدایشگر برای شستن ماده اضافی از DNA یا راه های مکانیکی مانند بکار بردن نیروی زیادی که DNA را از حالت فشردگی خارج کند .
2- DNA را به یک یا چند قسمت با سایزهای متفاوت ببرید که این کار به وسیله آنزیم محدود کننده صورت می گیرد .
3-قطعه های DNA بر اساس سایز خود در ژل الکتروفورز طبقه بندی می شوند . DNA در ژل الکتروفورز ریخته می شود . ژل مانند آگار است و یک میدان الکتریکی از درون ژل عبور داده می شود . قسمت انتهایی ژل دارای بار مثبت و قسمت ابتدا یا سرژل دارای بار منفی است . چون DNA دارای بار ضعیف و خفیف منفی است به سمت ته ژل حمله می کند DNA های کوچکتر چون نسبت به قطعه های بزرگتر سریعتر حرکت می کنند ، به ته می روند . بدین طریق قطعه های مختلف DNA براساس سایز از هم جدا شده قطعه های کوچکتر در پایین ژل و قسمت های بزرگتر در بالای ژل قرار می گیرند .
4-طبیعت DNA را عوض کرده و همه آنها را به صورت تک رشته ای درآورده صاف می کنیم . این عمل می تواند به کمک گرما یا راه های شیمیایی درون ژل صورت
گیرد.
5-باندهای DNA مستقیماً به یک قطعه کاغذ از جنس نیترو سلولز چسبانده می شود. لکه سادرن حالا آماده است تا تجزیه شود و آنالیز گردد .
برای آنالیز کردن لکه سادرن در یک واکنش هیبریداسیون با DNA موردنظر از کاوشگر رادیواکتیو استفاده می شود . اگر پرتو x بعد از کاوشگر رادیواکتیو به DNA تک رشته ای تابانده شود اجازه داده می شود DNA را روی کاغذ فقط در منطقه ای که کاوشگر رادیواکتیو آن را با علامت قرمز روی فیلم نشان می دهدچسباند .
این امکان می دهد که محقق در DNA خالص یک شخص رویداد و تکرار نمونه ژنتیک خاص را که در این آزمایش مدنظر است بشناسد .
فواید استفاده از اثر انگشت DNA
2-ویژگی های پدرانه و ویژگی های مادرانه
چون یک شخص الگوی VNTRs خود را از والدینش به ارث می برد پس الگوی VNTR میتواند در بوجود آوردن ویژگی های پدرانه و یا مادرانه مورد استفاده قرار گیرد . این الگوهای کاملاً ویژه هستند که VNTR پدری و مادری (اصلی) می توانند دوباره ساخته شوند . اگر تمام VNTR های بچه ها شناخته شده باشند (بچه های بیشتری با قابلیت بیشتری تولید شوند) الگوی VNTR بچه خانواده مورد استفاده قرار می گیرد برای حل کردن استاندارد های هویت پدر شخص موردنظر و بررسی برای حالت های پیچیده بیشتر در تائید شناسایی ملیت مشروع یک شخص و برای نمونه ، فرزند خواندگی و بیولوژی مقامهای پدری و مادری .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید