جایگاه و نقش ملاصدرا در فلسفه اسلامی

جایگاه و نقش ملاصدرا در فلسفه اسلامی

دانلود مقاله جایگاه و نقش ملاصدرا در فلسفه اسلامی با فرمت ورد و قابل ویرایش در 20 صفحه

کلیه اسلوب مقاله نویسی اعم از چکیده،کلیدواژه،مقدمه،بیان مسئله،اهمیت موضوع.......نتیجه گیری و منابع و ماخذ به طور کامل و دقیق در این مقاله رعایت شده است.

چکیده :

شخصیت ملاصدرا ابعاد زیادی دارد و زندگی او یک زندگی پرماجراست. وی مانند فیلسوفان دیگر فقط یک متفکر و فیلسوف با یک زندگی متعارف نیست، او نه فقط یک متفکر و فیلسوف و مؤسس یک مکتب فلسفی، و دارای دانشهای مرسوم زمان خود در رشته های ریاضی و نجوم و پزشکی و علوم اسلامی مانند تفسیر و حدیث است و نه فقط یک استاد موفق فلسفه و یک نویسنده توانای کتب فلسفی مفید است، که در بُعد دیگر و با نگاه دیگری، یک عارف و عابد ریاضتکش و دارای تواناییهای فوق طبیعی است تا به آن اندازه که خود وی باشاره مدعی شده است که باراده خود می توانسته روح خود را از بدن بدر آورده و بهمراه آن به مشاهده ماوراء طبیعت بشتابد.معرفی ملاصدرا بعنوان یک فیلسوف برای او کم است حتی اگرچه عنوان عارف یا متخصص در عرفان نظری را هم بیفزائیم.

ملاصدرا یک کثیر الاضلاع بود که در هر بُعد خود دانشی از دانشهای رائج زمان خود را با خود داشت. یک فیلسوف مشائی، یک متخصص فلسفه اشراقی، ماهر در علم کلام اسلامی، متبحر در عرفان نظری، مفسر توانا، حدیث شناس کم نظیر، استاد در ادب فارسی و عربی، ریاضیدان، و آگاه از دانشهای پزشکی قدیم، نجوم، علوم طبیعی و حتی علوم معروف به علوم پنهانی (علوم خفیّه) بدون آنکه بتوان نام آنرا جادو و جنبل نهاد.

در مقاله حاضر تصمیم داریم به جایگاه و نقش ملاصدرا در فلسفه اسلامی بپردازیم . و زندگی و اندیشه ملاصدرا را در این جهت مورد کنکاش قرار دهیم.

کلید واژه :

جایگاه ، نقش ، ملاصدرا ، فلسفه اسلامی



خرید و دانلود جایگاه و نقش ملاصدرا در فلسفه اسلامی


فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی

منطق در فلسفة اسلامی

                                                                               دبورا ال. بلک

منطق اسلامی در ابتدا از مجموعه منطقی ارسطو، ارغنون[1] (که طبق یک رده بندی اخیر یونانی شامل علم خطا به[2] و شعر[3] نیز می باشد) الهام گرفته شده بود. نویسندگان اسلامی به برخی عناصر منطق و نظریه زبان شناختی [4]منطق رواقی [5] نیز آشنا بودند، ومنابع منطقی آنها نه تنها آثار خود ارسطو را شامل می شد بلکه آثار مفسران ارسطویی یونانی متاخر از جمله ایساغوجی[6] اثر فرفوریوس[7] و نوشته های منطقی جالینوس[8] را نیز شامل می شد. با این وجود بیشتر آثار منطقی فیلسوفان اسلامی کاملاً به اسلوب منطق ارسطویی باقی ماند، وبیشتر آثار آنها در این حوزه به شکل تفاسیر ارسطو بود.

منطق از نظر فیلسوفان اسلامی فقط شامل مطالعه الگوهای صوری [9]استناج [10]و اعتبار[11] آنها نبود بلکه عناصر فلسلفة زبان و حتی معرفت شناسی [12]و مابعدالطبیعه[13] را نیز شامل می شد. فیلسوفان اسلامی به دلیل مشاجرات اقلیمی با متخصصین دستور زبان عربی بسیار مایل بودند که به رابطة بین منطق و زبان [14]بپردازند و بحث بیشتری را به پرسش دربارة موضوع و اهداف منطق دربارة استدلال [15]وسخن[16] اختصاص می دهند. آنها در حوزة تحلیل منطقی صوری نظریه حدود[17]، قضایا[18] و قیاسات[19] را همانطوریکه در مقولات[20]، دربارة عبارت[21] و تحلیلهای پیشین[22] ارسطو تدوین یافته است مفصلاً شرح دادند. آنها به تبع ارسطو قیاس[23] را شکلی می دانستند که هر استدلال[24] عقلی می توانست در قالب آن در آید و نظریة قیاس را نقطة کانونی منطق لحاظ می کردند. حتی بسیاری از ارسطو گرایان اسلامی شعر[25] را در برخی از سبک ها[26] به عنوان هنر قیاسی[27] لحاظ کردند.

چون منطق ابزار دانش[28]، یا وسیله ای که با آن علم[29] به دست می آید لحاظ شد، در دنیای اسلامی نظریه عمومی دربارة روش استدلال[30] با تمرکز بر اهداف معرفت شناسانه[31] به منطق اضافه شد. این عنصر منطق اسلامی بر نظریه برهان که در تحلیلات پیشین ارسطو ذکر شده است محوریت یافت و از آن موقع برهان[32] هدف نهایی منطق لحاظ گردید. دیگر عناصر نظریة استدلال مانند جدل و خطابه فرع بر برهان دیده می شدند، لذا این اعتقاد به وجود آمد که حالات معرفتی[33] این دو نوع استدلال[34] یقین[35] واستحکام برهان را ندارند. هدف فیلسوف در نهایت برهان بر حقیقت[36] ضروری[37] و یقینی[38] است؛ استفاده از استدلالات جدل و خطا به عنوان مقدمة دفاع از نتایج [39]برهان، یا نشر نتایج آن به مخاطبی وسیع تر لحاظ شده است.

الف- موضوع و اهداف منطق

فیلسوفان اسلامی همانطور که روال آنها در بحث همة شاخه های فلسفه بود توجه زیادی را به تعریف موضوعی که در منطق مطالعه می شود و اهدافی که با این مطالعات دنبال می شود معطوف کردند. فارابی که آثار منطقی و زبان شناختی[40] او بیشتری کار فلسفی اش را تشکیل می دهد، نمونه ای از این رویکرد به منطق است که ویژگی ارسطوگرایی اسلامی است. وی در احصاء العلوم منطق را علمی ابزاری و قانونمند تعریف می کند که هدف آن هدایت عقل[41] به سوی حقیقت وحراست آن از خطای[42] در فکر می باشد وی از ضرورت این علم معقول در زمینه هایی که امکان خطا[43] برای ذهن [44]حداقل در برخی از افعالش وجود دارد- برای مثال، در زمینه هایی که کاوش عقلانی[45] فطری[46] نیست بلکه به صورت استدلالی[47] یا تجربی[48] «از طریق تفکر[49] و تعمق[50]» حاصل می شود- جانبداری کرد. فارابی منطق را با ابزارهایی چون خط کش و پرگار مقایسه می کند، که وقتی، ما اشیاء جسمانی را اندازه گیری می کنیم در آن وقت در معرض خطاهای خطاهای حس قرار گیریم، برای تضمین دقت به کار می روند. ابزارهای منطقی مانند این ابزار از سوی کاربران آن برای تایید هم کارهای فکری و هم استدلال دیگران می تواند به کار گرفته شود. در واقع منطق خصوصاً برای هدایت عقل هنگام نیاز به داوری بین آراء و مراجع متضاد و مقابل هم مفید و مهم می باشد.

دیدگاه فارابی دربارة منطق به عنوان علمی قانونمند که رفتارهای ذهن در برابر معقولات را اداره می کند، در بسیاری از آثار منطقی مقدماتی اش تکرار شده است، و مبنای اصلاحات بعدی ابن سینا را شکل داد (نگاه کنید به ابن سینا).ابن سینا در فصلهای نخستین المدخل، اولین کتاب منطقی اثر دائره المعارفی اش- شفا- هدف منطق را توانا ساختن عقل برای کسب «علم به مجهول[51] از معلوم[52]» وصف می کند. او همانند فارابی با این استدلال که توانایی های فطری تعقل[53] برای تضمین دستیابی به این هدف ناکافی اند و لذا به کمک یک مهارت نیاز می باشد، از ضرورت منطق جانبداری کرد. هر چد در برخی موارد هوش ذاتی ممکن است برای تضمین دستیابی به علم درست کافی باشد، چنین مواردی حداکثر اتفاقی هستند؛ وی آنها را با فردی مقایسه می کند که بدون اینکه تیرانداز ماهری باشد تصادفی تیری رابه هدف می زند. مهمترین و موثرترین ابتکاری که ابن سینا در توصیف[54] منطق برای اولین بار ارائه کرد. تعریف[55] او از موضوع به عنوان « معقولات ثانوی[56]» یا «مفاهیم ثانوی[57]» در مقابل «معقولات اولی[58]» بوده این تفکیک رابطة تنگاتنگی با فلسفة ابن سینا در این نظریه مهم، بعد الطبیعی اش دارد که ماهیت یا جوهر متمایز از وجود است، واینکه وجود به ترتیب به یکی از این دو حالت می تواند لحاظ گردد: وجود عینی، مانند موجودات واحد در عالم خارج؛ یا وجود ذهنی در یکی از قوای حس یا عاقلة نفس (نگاه کنید به وجود).


[1] Organon

[2] Rhetoric

[3] Poetics

[4] Linguistic

[5] Stoic

[6] Isagoge

[7] Porphyry

[8] Galen

 

[9] Formal

[10] inference

[11] validity

[12] epistemology

[13] metaphysics

[14] Language

[15] leasoning

[16] Speech

[17] Terms

[18] Propositions

[19] Syllogisms

[20] Categories

[21] De interpretione

[22] Prior Analytics

[23] Syllogism

[24] Argument

[25] Poetics

[26] Fashion

[27] Syllogistic art

[28] organon

[29] knowledge

[30] argumentation

[31] epistemological

[32] demonstration

[33] cognitive

[34] argumentation

[35] certitude

[36] truth

[37] necessary

[38] certain

[39] conclusions

[40] linguistic

[41] intellect

[42] error

[43] err

[44] mind

[45] intelligible

[46] innate

[47] discursively

[48] empirically

[49] replection

[50] contemplation

[51] unknown

[52] known

[53] reasoning

[54] charc terization essence quiddity existence concrete external world conceptual existence faculties sensible intellectral soul existence Psychology accidents properties quiddity virtue mind essential accidental subject predicate promise syllogism

[55] identification

[56] second intention

[57] secondary concepts

[58] first intention



خرید و دانلود فلسفه اسلامی