مقدمه:
مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی
از زمانهای قدیم مساله سلطه گری و سلطه پذیری از جمله مسائلی بوده است که ذهن نویسندگان را به خود مشغول داشته است . هر چند که این نویسندگان نظرات و دلایل خود را در قالب داستانها بیان کرده اند . اما دید روانشناختی عمیقی داشته اند . به عنوان مثال : میان انسان و جانوران دیگر تفاوتهای گوناگونی وجود دارد که پاره ای عقلی است و پاره ای عاطفی یکی از تفاوتهای عاطفی مهم این است که تمایلات انسان ، برخلاف جانوران ، اساساً بی حد و حصر است و ارضای کامل آنها ممکن نیست . مار بوأ وقتی خوراکش را می خورد می خوابد تا آنکه دوباره گرسنه شود . انگیزه فعالیتهای جانوران ، به استثنای موارد نادر ، نیازهای نخستین است . در مورد انسان قضیه فرق می کند . البته بخش بزرگی از نژاد بشر ناچارند برای بدست آوردن ضروریات زندگی آنقدر کار کنند که برای مقاصد دیگران چندان رمقی در آنها باقی نمی ماند . ولی آنهایی که زندگیشان تأمین شده باشد به صرف این دلیل دست از کار نمی کشند . خشایار شاه وقتی به آتن لشکر کشید نه خوراک کم داشت و نه پوشاک و نه زن . فرانسیس قدیس و ایگناتیوس لویولا نیازی نداشتند که برای گریز از فقر دست به تأسیس فرقه های بزنند . اینها مردان برجسته ای بودند . همچنین در داستان رستم و سهراب ، قصه های شاهنامه و قصه های تاریخی نظیر هیتلر ، ناپلئون و غیره … ما به طرز زیبایی میل انسانها در داشتن تسلط و قدرت داشتن به دیگران و به همان نسبت تسلیم پذیری و عقاید و خواسته های دیگران را قبول داشته اند را دیده ایم .
ولی مختصری از آن « قدرت» در همه مردمان وجود دارد . همین عنصر است که همکاری اجتماعی را دشوار می سازد . زیرا هر کدام از ما میل داریم که این همکاری را بصورت همکاری میان خدا و پرستگانش در نظر بیاوریم .
رقابت ، نیاز به سازش و حکومت ، میل به شورش ، همراه با آشوب و خونریزی گاه و گاه از همین جا برمی خیزد از میان هوسهای بی پایان انسان ، هوسهای قدرت و شکوه از همه نیرومندترند . این دو هوس یکی نیستند . هرچند بستگی نزدیک باهم دارند . نخست وزیر قدرتش بیشتر و شکوهش کمتر است . پادشاه شکوهش بیشتر و قدرتش کمتر است . ولی معمولاً آسانترین راه به دست آوردن شکوه بدست آوردن قدرت است . این نکته مخصوصاً در مورد مردمانی که با امور اجتماعی و سیاسی سروکار دارند صادق است .
اما این مسئله از قدیم الایام بود و در عصر ما نیز وجود دارد و خواهد داشت و همواره دو گروه و از آدمیان در مقابل و در کنار هم دیده می شوند . رهبران و قدرتمندان و در مقابل زیردستان و پیروان ، کسانی که خود موجب به قدرت رسیدن جباران می شوند .
برخی همواره مطیع و سربه راهند و برخی دیگر تنها در شرایط ترس و وحشت مجبور به اطاعت و فرمانبرداری از دیگران می شوند .
اصولاً چه تفاوتهایی میان این دو گروه از آدمیان وجود دارد ؟
رابطه میان این دو گروه چه نوع رابطه ای می تواند باشد ؟
خصوصیات شخصیتی هر گروه تابع چه رویدادی می باشند ؟
یکی از تفاوتهای مشهور میان زنان و مردان همین تفاوت در میزان سلطه گری و سلطه پذیری آنان است . همواره زنان مطیع پدران ، برادران ، همسران بوده اند . گاهی سلطه پذیری زنان به حدی بوده است که حتی هویت مستقل خود را از دست داده اند .
برای پاسخ دادن به این سوالات وسوالات دیگر در این زمینه به نظرات دانشمندان و نویسندگان و روانشناسان نظر عمیقی می اندازیم .
موضوع پژوهش
موضوع تحقیق عبارت است از بررسی مقایسه ای خصیصه سلطه گری و سلطه پذیری در زنان شاغل و غیر شاغل .
فایده و اهمیت و هدف پژوهش
اصطلاحات سلطه گری و سلطه پذیری کلماتی نیستند که ما بخواهیم به سادگی از آنها عبور کنیم . آنها همواره دو روی سکه هستند . به همان نسبت که ما در قدیم هیتلر ، ناپلئون ، نادر شاه و رضاخان را داشته ایم ، که با اعمال خشونت سعی در جلب و اطاعت و زورگویی به زیردستان بوده اند . امروزه نیز در قالب ها و به اشکال دیگری این مفاهیم را در زندگی روزمره خود داریم .
ولی آنقدر گرفتار و دچار مشغله فکری هستیم که وجود آنها را به شرایط زمان و موقعیت مکانی ربط می دهیم . یا اینکه به سادگی از کنار آنها می گذریم .
چرا باید عده ای به خاطر مقام قدرت و فرمانبرداری و مادیات افاد دیگر را تحت سیطره خود بگیرند . آن هم به شکل غیر صحیح و اصولی آن ؟
و چرا باید افرادی خواسته های خود و عقاید خود را به خاطر نداشتن جایگاه ویژه ای که به آنها داده نشده سرکوب کرد و تن به اطاعت افراد بالا نسبت بدهند .
چگونه می توان رفتار فردی را تبین کرد که در مقابل بالا دستانش محجوب و سربه زیر ، متواضع و حرف گوش کن ، اما در مقابل زیر دستانش و یا همسرش دیکتاتوری است زورگو و خشن بررسی این که چه عواملی در میزان سلطه گری و سلطه پذیری انسانها نقش دارد و چه تفاوتی میان زنان شاغل از نظر سلطه گری و سلطه پذیری وجود دارند . مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است .
فرضیه پژوهش
میزان سلطه گری در زنان شاغل نسبت به زنان غیر شاغل بیشتر است .
تعریف متغیر
ویژگیهایی که پژوهشگران مشاهده و اندازه گیری می کنند متغیر نامیده می شود . واژه متغیر به ویژگی اطلاق می شود که بیش از یک ارزش به آن اختصاص داده می شود و تغییرات را از فردی به فردی یا از شی به شی دیگر نشان می دهد . متغیر را می توان به دوطبقه کمی و کیفی تقسیم کرد . متغیرهایی کمی به متغیرهایی اطلاق می شوند که از نظر مقدار یا ارزش متفاوت هستند و به صورت عدد نوشته می شود مانند : سن، متغیرهایی که از نظر کیفی متفاوت هستند و به صورت غیر عددی نشان داده می شوند متغیر کیفی نامیده می شوند نظیر جنس ـ رنگ مو متغیر بر اساس نقشی که در پژوهش به عهده دارد به دو دسته مستقل و وابسته تقسیم می شوند .
فصل اول : طرح تحقیقتعریف اصطلاحاتسلطه گریDominance-Aauthoritarianism
قرارگرفتن در مرتبه بالاتر در نظامی از سلسله مراتب مبنی بر سلطه گری ، پدیده ای رایج است در جوامع انسانی و برخی گروه های حیوانی .
تعریف عملیاتی : سلطه گری خصلتی است که با مقیاس 4 آزمون برن رویتر سنجیده می شود . ( کسب حداکثر نمره)
سلطه پذیری :somission
قرارگرفتن درمرتبه پایین تری در نظامی از سلسله مراتب مبتنی بر سلطه گری
تعریف عملیاتی : خصلتی که بامقیاس 4 آزمون سنجیده می شود (کسب نمره ، حداقل)
سادیسم :sadism
آزارگری ، انگیزه ای بیمارگون برای ایجاد درد و ناراحتی در دیگران .
مازوخیسم :Masochism
آزار طلبی ، گرایش بیمارگون به ایجاد درد در خود به دست خود یا دیگران .
اطاعت :Compliahce
گونه ای از نفوذ اجتماعی که در آن شخصی به ظاهر همنوایی نشان می دهد به منظور کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه ولی این لزوماً به معنی آن نیست که وی به عقاید ورفتاری که ابراز می کند اعتقاد دارد .
درون گرایی :
آنهایی که جهت گیری درونگرایی دارند به گوشه گیری علاقمند علاقه آنها بیشتر به اندیشه های خود معطوف است تا ارتباط برقرار کردن با دیگران .
برون گرایی :
آنهایی که جهت گیری برون گرایی دارند بیشتر به صورت رفتار اجتماعی به معاشرت با دیگران و علاقه به تماس با جهان خارج جلوه گر می شود تا غرق شدن در اندیشه های خود .
فصل دوم : ادبیات ، پیشینه تحقیق
بررسی مقایسه ای خصیصه سلطه پذیری در زنان شاغل و غیر شاغل
فصل دوم پژوهش مشتمل بر سه بخش می باشد . در بخش اول نظرات روانشناسان و مکاتب مخالف روان شناسی را که درمورد سلطه گری و سلطه پذیری بحث کرده اند آورده شده است .
در بخش دوم اصطلاحات و تعاریف مختلفی از روانشناسی اجتماعی که درمورد سلطه گری و سلطه پذیری شده است و به روشن شدن مطلب کمک می کند آورده شده است تا که ما دریابیم که یک فرد قدر طلب چگونه بردیگران تسلط می یابد و دیگر اینکه چگونه افرادی دیگر استقلال خود را از دست می دهند و سلطه او را قبول می کنند و دربخش سوم بر مروری از کارهای انجام شده عملی در این زمینه اختصاص دارد .
بخش اول : { از فصل دوم}
سلطه گر کیست ؟ سلطه پذیر کیست ؟
سلطه گرایی یکی از خصوصیت های شخصیتی است که از زمان پژوهش کلاسیک { آدورنوـ فرانکل ـ نرونشویک ـ لونیسون و سان فورد 1950} تاکنون به دفعات مورد مطالعه قرار گرفته است .مروی چری و بیرون (1977) در مطالعات مربوط به این میدان نشان می دهد که چگونه تجلیات رفتاری خصوصیت شخصیتی سلطه گرا به موقعیتی مربوط که در آن فرد در تعامل است .توصیفی که وارلا (1971) از شخصی سلطه گر دارد را می توان به عنوان تعریف سنتی این شخصیت به حساب آورد . {وارلاـ 1971}
نوعی شخصیت است که خصوصیت آن عبارت است از وجود نگرشهای بسیلر شدید و تنبیهی در مورد اقلیتهای شخصی ، همراه با چاپلوسی از مرجع بالاتر .
فرد سلطه گر همچنین نسبت به ابهام ناشکیباست… هر چیز را بر حسب سیاه و سفید خوب یا بد می بیند مناسبتهای بین مردم را بیشتر بر طبق منزلت و سلسله مراتب می بیند تا دوستی ، نسبت به ایده های دیگران ناشکیباست . اغلب بطور پاتولوژیک متوجه امور سکی است . اما اغلب چنین علایقی راواپس می زند .1 وارلا نشان داده است که یک تساوی چگونه می تواند از ارزیابی میزان سلطه گرایی افراد مشخص در طرح موقعیتهای ترغیبی استفاده کند .2{استوارات ـ 1369}
توصیفی که اریک هافر از شخص سلطه پذیر دارد این گونه است .
مردمی که زندگی آنها بی ثمر و عاری از ایمنی است . بیش از مردم خود بسنده ومتکی به نفس به فرمانبرداری تمایل نشان می هند . از نظر افراد ناکام ، آزادی از مسئولیت ، جالب تر از آزادی از محدودیت است . آنها مشتاقانه طالب معامله پایاپای ، تقدیم استقلال خویش را در برابر آسودگی از سنگینی اراده کردن ، تصمیم گرفتن و مسئول شکست محتوم بودن است .{اریک ـ1371}
آنها از روی میل عنان زندگی خویش را به دست کسانی می سپارند که برنامه ریزی ، فرماندهی و بر دوش کشیدن تمام مسئولیتها را می پذیرند . چرا که افرادی که زندگی خود را ضایع و باطل شده می بیند، بیش از آزادی طالب برادری و برابری هستند . شوق به برابری تا حدی با اشتیاق به گمنامی یکی است به این معنی که شخصی حکم یک تار را پیدا می کند که با تارهای بی شمار دیگر پیرامون را به وجود می آورد . تاری که از سایر تارها قابل تمیز نیست در این صورت هیچ کس نمیتواند روی ما انگشت بگذارد و ما را با سایرین مقایسه کند و پست تربودن ما را از سایرین درمعرض دید بگذارد … { همان منبع ـ1371}
افراد بیش از حد خودخواه به ویژه مستعد ناکامی هستند . افراد ناکام بیشتر از آن جهت نسبت به رهبر خود وفا دارند که وی آنها را از آن وجود ناخواسته خود دور می نماید و…
تسلیم شدن را به اراده رهبران وسیله ای در راه رسیدن به هدف نیست . اما نوعی توفیق است . ناکامی ما وقتی که بسیار داریم و بیشتر می خواهیم افزون تر از زمانی است که هیچ نداریم و اندکی می خواهیم . هنگامی که برای تجملات در تلاش هستیم شجاعتی بیشتر از زمانی داریم که در پی ضروریات زندگی تکاپو می کنیم … تهیدستانی که در آستانه گرسنگی به سر می برند و زندگی با هدفی که دارند درگیر شدن در تلاشی نومیدانه برای بدست آوردن خوراک و سر پناه ، هدفهایی آنی وواقعی هستند .{ همان منبع ـ1371}
به خواب رفتن با نعده پر، یک پیروزی است . وقتی که افراد از طلوع تا غروب برای بخور و نمیر جان می کنند . هیچ غمی را تسکین نمی دهند وهیچ رویایی در سر نمی پرورند …. وقتی تهیدستی قابل تحمل است ، یعنی زمانی که اوضاع چنان بهبود یابد که کمال مطلوب تقریباً دست یافتنی است نارضایتی احتمالاً به اوج خود می رسد . رنجوری انسان دردناک تر است که با التیام نزدیک شده باشد … افراد حقیر و فقیر هم با وحشت از جهان اطراف خود زندگی می کنند و پذیرای تغییر نیستند . وقتی که سرما و گرسنگی در یک قدمی ما قرار دارد ، زندگی شکل خطرناکی را به خود می گیرد . بنابراین نوعی محافظه کاری ناشی از بیچارگی وجود دارد که درست به اندازه محافظه کاری اغنیاء در تداوم نظم اجتماع اثر دارد . {اریک ـ 1371}
فرمت فایل:word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات :75
فهرست مطالب :
فصل اول
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت وضرورت پژوهش
اهداف پژوهش
سوالات پژوهش
فرضیه های پژوهش
تعاریف
تعریف نظری:
تعریف عملیاتی:
تعاریف سلامت روان
ویژگی های افراد دارای سلامت روان
سلامت روانی در دوره های مختلف زندگی
5- سلامت روانی میانسالان:
6- سلامت روانی دوران پیری:
سلامت روانی براساس دیدگاه های مختلف روانشناسی
"مکتب روانکاوی"
"مکتب روان تحلیل گری"
"مکتب روانی-اجتماعی"
"مکتب انسان گرایی"
"مکتب رفتارگرایی"
"مکتب شناختی"
"مکتب هستی گرایی"
هدف سلامت روانی
عوامل مؤثر بر سلامت روانی
اصول سلامت روانی
ویژگی ها ومعیارهای سلامت روان را می توان اینگونه برشمرد:
درباب تأثیر شعر
کا تا رسیس
شعر و سلامت روان
روانشناسی هنرمند
پژوهش های انجام شده
فصل سوم
"روش پژوهش"
طرح پژوهش
جامعه، نمونه، روش نمونه گیری
ابزار اندازه گیری
"اعتبار و روایی"
SCL-25"توصیف ابعاد مقیاس
روند اجرا و جمع آوری اطلاعات
مقدمه
"تجزیه و تحلیل داده ها"
فصل چهارم
فصل پنجم
"بحث و نتیجه گیری"
خلاصه و نتیجه گیری
بحث و جمع بندی
محدودیت ها
پیشنهادات
منابع فارسی :
منابع لاتین :
مقدمه
سلامت روان به دلیل وجود پیشگیری از اختلالات و نیز ایجاد کردن زمینه برای شناخت و ایجاد معیارهای سلامت روان در افراد جامعه مورد توجه و قابل بررسی است. از سویی کارآمدی، پیشرفت و سلامت افراد جامعه با گذر زمان پیشرفت و سلامت جامعه را در حد مطلوبی فراهم میکند. در این میان چون انسان مدام در حال تغییر است، تلاش برای شناسایی عوامل موثر در سلامت روان پایان ناپذیر می نماید. سلامت روان مقوله ای حائز اهمیت است، چرا که تأثیر روح و روان بر عملکرد جسمانی بر هیچکس پوشیده نیست. در این راه بزرگان ادبی و مذهبی ما از دیر باز بر مبحث سلامت روان تأکید داشته اند. مولوی می فرماید:
تن زجان وجان زتن مستور نیست لیک کس را دیدجان دستور نیست
از جمله عوامل مؤثر و ایجاد کننده سلامت روان هنر و در اینجا منحصراً شعر می باشد. افراد به وسیله بیان آنچه که می خواهند به شکل سمبولهای کلامی، نه تنها از انرژی منفی حاصل از افکار ناخوشایند خودآگاه و ناخودآگاه رهایی می یابند، بلکه دست به آفرینندگی زده اند و این یکی از ویژگی های افراد خودشکوفا ست، که به قول «راجرز» دارای بالاترین سطح سلامت روان هستند. پس تأثیر شعر در همین بدو امر در دو بحث کاتارسیس و خلاقیت سطح بالا در انسانگرایی مطرح می گردد. بیان احساسات در قالب شعر باعث میشود که فرد بتواند از بیرون به خود بنگرد یا به خودآگاهی دست یابد و حافظ می فرماید:
مروبه خانه ارباب بی مروت دهر که گنج عافیتت درسرای خویشتن است
باید توجه داشته باشیم که معیارهای سلامت روان با فرهنگ جامعه مرتبط است.از طرفی ایران سابقه طولانی و اصیل در زمینه ی ادبیات (نظم یا شعرونثر) دارد، و جدانشدنی بودن ارادت و علاقه به شعر از ایرانیان نشان می دهد که می توان از طریق شعر به پویایی افراد جامعه و ایجاد سلامت روان کمک کرد. ادبیات ایران در زمینه تعلیم و تربیت، حکمت، آموزش شیوه های کسب آرامش و رسیدن به کمال نکته ها دارد. بسیاری از نظریه پردازان مانند؛ یونگ، آدلر، آریه تی، و ریک نوشتند که : «علوم چقدر (poetry as therapy.2007)از مطالعه ی اشعاراطلاعات کسب می کنند ویاد می گیرند.»
نکته ای که مدام مرا متوجه خودش می کند این است که:«در روانکاوی تحولی رخ می دهد و این بر خلاف آنچه ممکن است خیلی ها تصور کنند، رسیدن به یک وضعیت استاندارد یا نرمال نیست، بلکه درست برخلاف آن، به گفته لکان، دستیابی به«تفاوت مطلق»است. یا به قول« فروغ فرخزاد»، (کسی که مثل هیچکس نیست) این کسی است که مثل هیچکس نیست زیرا که این شخص فقط و فقط مثل خودش است، با اشتیاق و ژوئی سانس[یک لذت مخرب،دردآور وکشنده]خاص خودش.»(کدیور،1381)و این بسیارارزشمند است که فرد خودش باشد.هنرمندان افرادی هستند که اشتیاقشان برای آفرینش، خود بودن و پویا بودن خلل ناپذیر است. درپی همین آفرینش است که سلسله ای از سازندگی و خوشایندی را در روان و پیکره ی جان افراد جامعه ایجاد می کنند.«شعر و شاعری در ایران از تاریخچه ای بس درخشان برخورداراست و بر تارک آن شعر عرفانی خودنمایی می کند. کاربرد شعر نشان از ابزاری در جهت زنده نگه داشتن فرهنگ این مرز و بوم است که مدام آماج حمله ی وحشیانه بوده و نیز وسیله ای برای والایش جمعی و انتقال مفاهیم عمیق فکر و فلسفه ایرانی نسبت به ضرورت تاریخی و حتی جغرافیایی. شعر فارسی زمینه ساز یک وحدت اجتماعی-فرهنگی بوده و پیام خویش را در هر زمان به بهترین وجه ارائه نموده است.»(مؤمن زاده، 1378) در اشعار فارسی می توان هزاران بیت و شعر را سراغ گرفت که هریک با واسطه و بی واسطه به یکی از معیارهای سلامت روان اشاره می کنند. شاعران به عنوان فرهنگ سازان و پیام رسانان مهمترین افراد به وجود آورنده ی سلامت در حیطه ی روان به شمار می روند و خود به عنوان الگوهایی در جامعه مورد توجه معنوی و انسانی ِ بشر امروزند. این بیت از شاعر بزرگوار "ابن یمین فریومدی" عیان میکند که این توجه درخور بوده و خواهد بود:
«من بعون رأی پیر و قوت بخت جوان عرضه کردم شعر و زو دیدم هزاران تربیت»
اهمیت وضرورت پژوهش
در حال حاضر که به مراتب زندگی نسبت به گذشته ماشینی و پیچیده تر شده و سرعت تحول در تمام شئون زندگی دیده می شود (مثلاً شیوه های برقراری ارتباط)و از طرفی مشکلات مادی هست و وقت کمتری برای پرداختن به خود نیز، افراد را از تعادل دور می کند، مسئله ی سلامت روان اهمیت بیشتری یافته است.آن هم متناسب با شرایطی که انسان امروزی در آن زیست می کند. از آنجا که هنر هرگز کهنه و قدیمی شدنی نیست و در مسیر این تحولات برق آسا، همچنان بر قله ی اهمیت و صداقت قرار دارد، و در زمینه ی تأثیر هنر(شعر) در رفع اختلالات و ایجاد سلامت روانی نکته هایی داریم، و چه بسا در این هنر ارزنده متاع ها نهفته است برای ارتباط بهتر و نزدیکتر با بعد روحی و روانی خود و در نتیجه شناخت خود، می توان افراد را با هنر و شعر تجهیز کرد تا بتوانند تعادل و رشد روحی و روانی و سلامت خود را حفظ کنند. افراد خلاق و در درجه ی اهمیت بیشتر منادیان فرهنگ جوامع مانند شاعران به عنوان الگوهایی در نظرگرفته می شوند و به گفته ی شاعرارزنده ی میهن"سهراب سپهری" «شاعران وارث آب وخرد و روشنی اند.»، پس با شناخت شیوه های رفتار و سلوک این بزرگان و متناسب کردن این رفتارها در اکثر اقشار جامعه می توان در بهبود و بهترعمل کردن در زندگی خود گامی چند برداریم. این بیت زیبا از استاد سخن "ابن یمین فریومدی" نشان دهنده ی عظمت ضمیر شاعران است: «گنجها یافته ام در دل ویران ز هنر زانکه بحریست ضمیرم که سراسر گهر است»
تعاریف سلامت روان
«فرهنگ بزرگ لارو س» بهداشت روانی را چنین تعریف می کند: « استعداد روان برای هماهنگ ، خوشایند و مؤثر کار کردن ، برای موقعیت خیلی دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود توانایی داشتن .(گنجی، 1385) در سال 1948 کمیسیون مقدماتی سومین کنگره ی جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد: 1- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی وعاطفی، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد ، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد ؛ 2-جامعه ی خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد. (کلویته،1968. به نقل از شاهرخی، 1386) لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه ی بهداشت روانی ، سلامت روانی وبهزیستی گرچه دارای معنای متفاوتی هستند، ولی در مواردی به جای یکدیگربه کار می روند.(شاملو، 1378) براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی به نقل ازکمیته اصلاح شناسی وطبقه بندی ادهاک (2002.م) بهداشت حالتی از بهزیستی جسمانی روانی اجتماعی کامل ونه تنها عدم ناتوانی تعریف شده است.این تعریف بر جنبه ی مثبت بهداشت تأکید دارد. به این معنی که تندرستی و سلامتی نبود ناتوانایی نیست و به خودی خود یک هدف است. (ویژه نامه ی بهداشت روانی. به نقل ازقنبری، 1385) در حال حاضر با توجه به نظریه های روانشناسی در مورد سلامت روان می توان این مفهوم را به سه شکل تعریف کرد: 1- تعاریفی که بر خودآگاهی در برابر خود فریبی تأکید دارند. این نوع نظریات معتقدند که فردی دارای سلامت روان است که نسبت به خود آگاهی داشته باشد. این تعریف درهمان گفته ی قدیمی ارسطو ریشه دارد که می گوید«خودت را بشناس». این خودآگاهی در زمینه ی اجتماعی، روانشناختی و فیزیولوژیکی و میزان توانایی های خود مد نظر است. نظریه های روانشناختی فروید، مک دوگال، کلی، هستی گرایی ونظریه های نقش عمدتا از این نوع هستند. 2- نظریه هایی که بر خود شکوفایی وتحقق خویشتن تأکید دارند. دراین نوع نظریه ها بر این اساس هستند که فرد دارای سلامت روانی می تواند استعدادهای بالقوه خود را شکوفا کند. نظریه های روانشناختی یونگ، آلپورت، مازلو و راجرز در مورد شخصیت از این نوع هستند. 3- تعاریفی که بر یکپارچگی با شبکه ی اجتماعی تأکید دارند. طبق این تعاریف و نظریات فرد برخوردار از سلامت روان کسی است که می تواند با نقش ها و سنن و آداب اجتماعی پیوندی یکپارچه و مداوم و صمیمانه برقرار کند. به عبارت دیگر به گونه ای رفتار می کند که با هنجارها و آداب و رسوم جامعه منطبق باشد. نظریه های اریکسون، آدلر و جامعه شناسی مانند دورکیم درمورد مفهوم سلامت روان از این نوع است.(خدارحیمی، 1375. به نقل از خدارحیمی، 1380) «لوینسون و همکارانش »در سال 1926.م سلامت روان را اینطور تعریف کرده اند: «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف،محل زندگی، اطرافیان، مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت زمانی و مکانی خویش.» «کارل» می گوید: «سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطراف خودش به حداکثر امکان، به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود.» طبق تعریف« واتسون »مؤسس مکتب رفتارگرایی «رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط ودرنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود.» نظر «گینزبرگ» در مورد بهداشت روانی عبارت است از: « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم زندگی؛عشق، کار وتفریح.»(میلانی فر،1382) در تعریف بهداشت روانی دو تعریف مورد توجه قرار می گیرد: در تعریف اول منظور از بهداشت روانی عبارت است از ؛ رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی که در زمینه های کاستن بیماری های روانی در یک اجتماع فعالیت می نماید و بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل مؤثری که در بروز آنها نقش دارند در قلمرو کار این علم می باشد. شناخت طرز ایجاد اختلالات روانی، قدم اول برنامه ریزی برای اقدامات پیشگیری به حساب می آید. پس شناخت علت های به وجود آورنده ی اختلالات روانی وظیفه ی دست اندر کاران این رشته ، مطالعه ی راه های ازبین بردن علت های مزبور و یا غلبه بر آنها می باشد. با توجه به این که در بروز اختلالات روانی مجموعه ی عوامل زیستی-روانی-اجتماعی مورد توجه قرار گیرند. در تعریف دوم؛ بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روان است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی نماید. زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، نسبت به دستیابی به آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد. (حسینی، 1379)
حالت روانی که ویژگی بارز آن سلامت و بهبود هیجانی(عاطفی) و نداشتن اضطراب و نشانگان مختل کننده ی زندگی و ظرفیت ایجاد رابطه ی حسنه و رضایت بخش با دیگران و مقابله ی مناسب با تنیدگی
و تناقضات زندگی می باشد.(کورسینی ،1999.به نقل از علی نیا کرونی.1382)
دراینجا لازم است از آقای دکتر ابارز حبیبی نیا که من را در تهیه انی این تحقیق یاری کرده اند تشکر کنم ایشان در سال 1370 دررشته پزشکی وارد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران شدند ودر سال 1377 با درجه دکترای جلب فارغ التحصیل شده و سپس در جهت ارائه تحصیل در زمینه جلب ورزشی به کشور کانادا رفته و پس از بازگشت به ایران در خدمت جامعه ورزشی ایران قرار گرفتند.
پرنس الکساندردومرو لائی کمیسیون پزشکی کمیته بین المللی المپیک درباره دوپینگ می گوید:
دلایل زیادی وجود دارد که یه فرد به دارو روی می آورد و برخی از ورزشکاران برای افزایش کارایی، کاهش استرس، افزایش قدرت عضلات یا کم کردن خستگی از داروها استفاده می کنند. با این وجود ، ورزشکارانی که به این روش متوسل می شوند در خط مواجهه با مسائل اخلاقی، قانونی و تندرستی هستند. بعلاوه، این ورزشکاران نه تنها ارزش های اخلاقی و روح بازی جوانمردانه را بی اعتبار می کنند، بلکه ورزش خود را نیز بی اعتبار نموده و تمام اصول اخلاقی بازی المپیک را لکه دار می کنند.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 84صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید