لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 192
فهرست مطالب:
مقدمه
عناصر مدیریت ـ وظایف مدیریت
1بخش سوم – فصل اول
رفتار و مهارتهای رهبران اثربخش
سبکهای سهگانة رهبری
بخش اول فصل دو : رابطة متقابل
اولین قانون ایجاد رایطه
دومین قانون ایجاد رابطه
بخش دوم – فصل دوم
تحلیل رفتار متقابل چیست؟
تفاوتهای بین کاربرد درمانی و کاربرد آموزشی – سازمانی
بخش اول ـ فصل سوم
بخش اول فصل دوم
سازماندهی زمان
بخش سوم فصل سوم
پیشنهادات عملی برای بهبود محیط کار
بخش اول فصل چهارم
نظریة چند عاملی بهرهوری در سازمان
بخش اول فصل ششم :
روش قرارداد بستن :
تعاریف مختلف و متفاوتی برای مدیریت ارائه شده است که برخی از آنها در این فصل به شرح زیر ارائه میگردد:
1ـ مدیریت عبارت است از هماهنگ کردن منابع انسانی و مادی برای نیل به هدف.
2ـ مدیریت را میتوان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و کنترل فعالیتهای دسته جمعی برای نیل به هدفهای مطلوب با حداکثر کارآیی تعریف کرد.
3ـ مدیریت فرایندی است که به وسیلة آن کوششهای فردی و گروهی به منظور نیل به هدف مشترک هماهنگ میشود.
4ـ به نظر«هنری فایول» مدیریت علم و هنر متشکل کردن و هماهنگ نمودن و رهبری و کنترل فعالیتهای دستهجمعی است که برای رسیدن به هدف یا هدفهای مشتک انجام میگردد.
5ـ مدیریت یک رابطة عینی ـ ذهنی پیچیده است.
6ـ مدیریت انجام دادن کارها به وسیله و از طریق دیگران است.
7ـ مدیریت ممکن است به عنوان ایجاد و شناخت هدفها از طریق فعالیتهای هماهنگ تمامی افراد مربوط به آنها تعریف شود.
برلسن(Berelson) و استینر(Steiner) مشخصات مهم علم را به صورت زیر خلاصه کردهاند:
1ـ روشها عمومی است.
2ـ تعاریف دقیق است.
3- جمعآوری اطلاعات جهتدار و هدفدار است.
4ـ تحقیقات قابل کاربرد مجدد است.
5ـ روشها سیستماتیک و تکمیلشدنی هستند.
6ـ هدفها قابل توضیح، قابل ردک و قابل پیشبینی هستند.
در وبستر، هنر به عنوان«مهارت در کارآیی که از طریق تجربه، مطالعه یا مشاهده به دست آمده» تعریف شده است. به طوری که ملاحظه میشود هنوز نمیتوان به طور قاطع اظهار نظر کرد که مدیریت علم است یا هنر، اگر چه از مجموعة تعاریفی که در این زمینه شده و برداشتهایی که از کتابها در این رشته به عمل آمده، جنبة هنر بودن آن غلبه پیدا میکند. هنگامی که ملاحظه میشود یک پزشک خوب و متخصص، نمیتواند یک مدیر خوب برای بیمارستان باشد و یا یک مهندس از عهدة ادارة یک کارخانه عاجز میماند و حتی یک متخصص در دانش مدیریت که تکنیکهای مدیریت را نیز فرا گرفته است در ادارة یک شرکت صنعتی یا تجاری مؤفق نیست، موضوع هنر بودن مدیریت قوت میگیرد. به این ترتیب حل مسائل و مشکلات یک سازمان یا مؤسسه، بیش از آن که مربوط به اطلاعات تخصصی فرد باشد، مربوط به احساس، قضاوت و مهارت شخصی او است که معمولاً به تجربة او نیز در این کار ارتباط پیدا می کند.
مدیریت به عنوان یک علم ، تکیه خود را برای تصمیمگیری بر اطلاعات و تئوریهایی میگذارد که قبلاً به اثبات رسیده و به صورت یک قانون یا فرمول یا روش در آمده است . طرفداران مدیریت به عنوان یک علم به پیشرفت علوم و تکنیکهایی اشاره میکنند که انسان بدون آنها قادر به ادارة یک مؤسسه نیست . مثلاً، یک شرکت تولید اتومبیل دارای صدها دستگاه مختلف مهندسی میباشد که برای ادارة آنها نیاز به نیروی متخصص است. ضمناً جمعآوری و طبقهبندی اطلاعات و استفادة از آنها، برای برنامهریزی خرید مواد اولیه و فروش کالای ساخته شده، از طریق کامپیوتر انجام میشود که باز هم مربوط به تکنولوژی و علوم میگردد و بدون استفاده از این وسایل و آشنایی با این علوم امکان ادارة شرکت یا کارخانه وجود ندارد.