شناخت محرومیت و علل آن و تلاش برای رفع محرومیت از جامعه ، عاملی بوده است که همواره خیر اندیشان و غمخواران تاریخ را بی قرار میکرده است . همین است که سعدی علیه رحمه را به سرایش‹‹ بنی آدم اعضای یک پیکرند ›› وا می دارد و همچنین وی را بی شائبه وادار به اعتراف می کند. که نه از ناتوانی شخصی ، بلکه غم بی نوایان رخش را زرد کرده است .حجم بزرگی از دارایی و سرمایه های مردمی نیاکان ما که صرف ایجاد کاروانسرا ، احداث راه، حفر چاه، تاسیس مراکز آموزشی درمانی و در نهایت صرف اوقاف می شد و ارج گزاری به آئین جوانمردی انگیزه ای غیراز خدمت به محرومین و رفع محرومیت نداشته است.
ادیان و مکاتب الهی هرکدام برای سعادت جوامع بشری دستورات و قوانینی ارائه نمـوده اند که در تمامی آنها یک مقصد دنبال می شده و آن تامین عدالت اجتماعی و تشکیل جوامعی متکی بر ارزشهای انسانی و اخلاقی می باشد . دین مبین اسلام نیز از این امر مستثنی نبوده و بطور قطع عالی ترین و متکامل ترین دستورالعمل و برنامه ها را در اختیار بشر گذاشته است. وظایف مشخص شده برای مردم توسط دین اسلام به دو دسته تقسیم میشود . یک دسته مربوط به روابط انسانها با خالق پروردگارشان می باشد و قسمت دیگر به روابط میان خلق و ارتباطات اجتماعات با یکدیگر پرداخته است.