لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست:
نقش رنگها در بهبود بخشیدن به زندگی
سبز لیمویی:
سبز
سبز کله اردکی
آبی
نیلی
بنفش
بنفش تیره
انسانهایی که علاقه وافری به رنگ قرمز دارند در رده تیپ روانشاسی قرمز قرار میگیرند. قرمزها انسانهای قدرتمندی هستند و از انرژی سرشاری برخوردارند.به گونهای که ذخیره انرژی انها نا تمام به نظر میرسد. انها هیچگاه در ابتدا از سختی و سهولت کار پرسشی نمیکنند بلکه بی درنگ دست به کار میشوند. انان مدیرانی قوی، سر سخت، جاه طلب، حکم فرما و خواستار اولویت و ارجحیت هستند به گونهای که هیچ ایراد و انتقادی هر چند کوچک نمیپذیرند. سبک رهبری آنان سلطه جویانه، ارباب گونه، ریاست طلبانه و گاه ستیزه جویانه و تجاوز کارانه است. انسان قرمز با کمال علاقه مدیریت و رهبری را به دست گرفته و نقشی تعیین کننده ایفا میکند. در اجتماع رخدادها قرار میگیرد و این کار رانیز با علاقه و تمایل انجام میدهد .
تیپ قرمز بسیار رک و صادق است. همسر مناسب این افراد. فردی از تیپ آبی است. یک زندگی خانوادگی آرام و هارمونیک برای این افراد تنها با تیپ آبی قابل درک است. چرا که آبیها عقب مینشینند و فرمان پذیری میکنند تیپ قرمز در درون خود تصور اثبات شده نادرستی دارد و گمان میکند که هیچ مشکلی با دیگران ندارد. دلیل این واقعیت پنهان است که او معمولاً به نظرها و عقاید اطرافیانش گوش نمیسپارد و علاقهای به شنیدن آنها ندارد.
قانون زندگی قرمزها میگوید: انسان میتواند هر آنچه را میخواهد بدست آورد. و خواستن توانستن است. شعار قرمز هاست .
قرمز رنگ انسانهای تند خو و آتشین مزاج است که با کمی ناراحتی از کوره در میروند
قرمز رنگ متولدین فرودین است. تعداد بسیار کمی از متولدین برج قوچ رنگ قرمز را رنگ مورد علاقه خود نمیدانند
مقدمه
تلقی ما از « واقعیت » آن چیزی است که در اطرفمان می گذرد بی آنکه ما بعنوان نیروئی کارساز در شکل دادن آن مشارکت کنیم مثلا گردش زمین به دور خورشید از دیدگاه ما واقعیتی مسلم و بدیعی است چرا که بوسیله اراده طبیعت صورت می گیرد .
« نیروی استقلال آدمی در مواجهه با « واقعیت » اغلب مقهور روابط زنجیره ای علت و معلولی می شود و در نهایت راهی جز قبول آن به عنوان « واقعیت » اول (First Real) یا « بازتاب فیزیکی » هستی ندارد . اما این یک روی سکه است .آدمی آمیخته از دو جهان عظیم و پرانرژی است
بخش اول
تقدس
فصل 1: تعریف تقدس و روحانیت در هنر
ابتدا عقل را مورد بررسی قرار میدهیم و ارتباط عقل و وحی.
پنج صفت برای حقیقت عقل ذکر میشود که در اجسام مادی به چشم نمی خورد.
چشم نمی تواند خود را ببیند در حالی که عقل میتواند ذات و صفات خود را مورد تعقل قرار دهد و در عین حال میتواند به همین معرفت خود علم حاصل کند.برای چشم، دیدن اشیا بسیار دور یا بسیار نزدیک بغایت دشوار است، در حالی که عقل میتواند در یک طرفة العین (به هم زدن چشم) همه عالم را تعقل کند.چشم نمی تواند اشیا کثیف و مظلم مادی را رویت کند در حالی که برای عقل رسوخ در ذات هر چیزی ممکن است گویی همه چیز به قلمرو عقل تعلق دارد.چشم فقط میتواند سطح بیرونی اشیا را مشاهده کند اما عقل میتواند به ماهیت و ذات درونی اشیا راه یابد.چشم نمی تواند اشیا نامتناهی را ببیند در حالی که عقل میتواند اشیا نامتناهی مثلاً اعداد نامتناهی را ادراک کند خلاصه آنکه از نظر غزالی اگر عقل از بند محسوسات و صور خیالی آزاد شود خطاناپذیر است.خلاصه عقل را به دو بخش کلی و جزئی تقسیم میکنند و مولانا در دو بیت آن را توضیح داده:
عقل دو عقل است عقل مکسبی که در آموزی تو در مکتب حسبی
عقل دیگر بخشش یزدان بود چشمه آن در میان جان بود
تقدس نوعی متافیزیک میباشد.
متا به معنی (بعد) و یا فرا و فیزیک به معنی طبیعت یا سرشت است، بنابراین «متافیزیک» به معنی بعد از طبیعت و آن لفظی است یونانی و اولین بار این کلمه برای کتاب دوم ارسطو بکار رفته است، کتاب اول ارسطو مربوط به «فیزیک» بود و از این جهت کتاب دیگر او «متافیزیک» یعنی کتاب بعد از «فیزیک» نامیده شده است و چون ارسطو در این کتاب از مسایل مربوط به خدا، آسمان و امور درونی روح و ذات صحبت کرده بود این شد که این لفظ بعداً برای این قبیل مسایل معمول گشت. مسایل فراسرشتی مخصوصاً در قرون وسطی منحصراً مربوط به مسایل آسمانی و خدایی بود و بعداً دوره باز زایش و روشنی افکار به این طرف، مسائلی که منحصراً در فلسفه مورد بحث قرار گرفت جزء مسایل فراسرشت محسوب گردید،به عبارت دیگر میتوان گفت، پاسخ غالب مسایل فلسفی به عهده فراسرشت محول شده است پس مسایل فلسفی بدین ترتیب در زمرة مسایل فراسرشت میباشد با این تفاوت که بعضی از مسایل فراسرشت خالص همیشه در پرتو فلسفه باقی خواهد ماند و از حدود مسایل علمی خارج خواهد بود. از قبیل مسایل مربوط به ذات و الهیات و غیره … این قبیل مسایل را کانت بکلی از حیطة فلسفی خارج کرده است و آنها را بعهده مسائل فراسرشت خالص واگذار می نماید، و بحث دربارة آنها را بی نتیجه می شمارد و برخی دیگر را که جنبه عملی میتواند داشته باشد و به درد زندگی و سعادت انسانی می خورد کار فلسفه می داند، اکنون با تمام اشکالاتی که برای تعریف هنر وجود دارد سعی می کنیم آنرا تعریف کنیم و بعد از قول فلاسفه و دانشمندان در تایید نظرات خود شاهد بیاوریم یعنی آنچه را که ما قبلا ادعا می کنیم بعدا بوسیله آنها تایید می نماییم.
فصل 2: تقدس در هنر
هنگامیکه پیغمبر (ص) مکه را فتح کرد، نخست به ساحت مقدس آن قدم نهاد و سوار بر شتر طواف کعبه را بجا میآورد. اعراب مشرک دور و بر کعبه را با کمربندی از سیصد و شصت بت که هر یک به یک روز سال قمری اختصاص داشت، پوشانده بودند. حضرت پیغمبر در حالی که این بتها را با عصای خود لمس می کرد، یکی را پس از دیگری واژگون می ساخت و در عین حال این آیه قرآنی را تلاوت می فرمود: «بگو ای پیغمبر که حق آمده و باطل نابود شده است، همانا باطل نابود شدنی است» (سورة اسراء آیه 33) پس از آن کلید کعبه را به وی دادند و او وارد کعبه شد.
دانلود گزارش کارآموزی رشته گرافیک رنگ و ترکیبها در گرافیک بافرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 35
گزارش کارآموزی آماده,دانلود کارآموزی,گزارش کارآموزی,گزارش کارورزی
این پروژه کارآموزی بسیار دقیق و کامل طراحی شده و جهت ارائه واحد درسی کارآموزی میباشد
مقدمه:
دنیائی که ما آن را نظاره میکنیم از دو عنصر مهم تجسمی تشکیل شده است. این دو عنصر عبارتند از: فرم «شکل» و رنگ، که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند. هر موجودی که در این دنیا به چشم میخورد، ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میگردد، سپس درحالی که دارای پوششی از رنگ است مورد توجه قرار میگیرد. درعین حال رنگ علامت مشخصه هر شیئی طبیعی است، چنانکه یک گل سرخ به خاطر رنگش از دور جلب توجه میکنند و نظر بیننده را به خود معطوف میدارد و یک میوة رنگی، با رنگش اعلام میکند که رسیده است یا نارس میباشد. زمانی که به سطح فلزات نگاه میکنیم، با توجه به رنگ آنها میتوانیم جنس و حتی وزن آنها را احساس نمائیم. هر وقت به رنگ قرمز آهن گداخته نظر میاندازیم، به صورت طبیعی از لمس کردن آن خودداری مینمائیم. رنگ قرمز که نمایشگر رنگ آتش است، نمایانگر خود نیز هست، بنابراین ملاحظه میکنیم که عنصر رنگ در دو مورد جداگانه، مفهوم و ارزش متفاوتی پیدا میکند. ملاحظه میکنیم که اهمیت رنگ در زندگی انسان اگر بیش از شکل و فرم نباشد، کمتر از آن نیست. معمولاً در آموزشگاهها، از طریق آموزش هندسه و اندازهها، توجه دانش آموزان را به شکلها و فرمهای طبیعت متوجه میسازند.دربارة فرمهای هندسی از جمله دایره، مربع، مثلث وروابط بین آنها آموزشهایی داده میشود و حجمهای هندسی مورد مطالعه قرار میگیرند و تعادل و توازن شکلها در نظر گرفته میشوند، یا اینکه با دانش «پرسپکتیو» آشنا میگردند، و با سطح و حجم آشنایی به دست میآورند، لیکن کمتر به رنگ و نقش و اهمیت آن در زندگی انسان توجه داده میشود. *** دنیائی که ما ناظر آن هستیم، پوشیده از رنگ است. رنگ برای فرد عالم، همانند هنرمند حائز اهمیت است. برای همة مردم نیز لازم است که به این پدیده با دقت خاصی توجه شود و دسته بندیهایی انجام پذیرد. رؤیت رنگها همواره در رابطه با ( طبیعت اشیاء) و (چگونگی تابش نور) و ( وضعیت عضو بینائی) است و باید که در همة حالات، خصوصاً در زمانی که رنگها را تجزیه و تحلیل مینمائیم به سه نکتة فوق توجه کافی بنمائیم. در تزیین فضاهای تزئینی، در معماری، در مهندسی برق، در زمینةتبلیغات، در عالم سینما، برای فرد عادی در تفرجگاه، برای هنرمند در کارگاه، داشتن هشیاری و حساسیت لازم به رنگها ضروری است. باید به رنهای اولیه، ثانویه، ثالث، به رنگهای مکمل وقوانین ترکیب رنگها، به تضاد رنگ مایهها و دایره و کرة رنگ توجه کافی نمود و برای ارزیابی رنگها، آنها را از نظر توزیع سطوح رنگ، درخشش آن و کیفیت هر رنگ و ابعاد و سطوح آنها مورد دقت قرار داد. امروزه برای همة افراد غیر ممکن است که جهان را بدون رنگ تصور نمایند، چرا که پدیدهای است که در همه جا حضور دارد و نقش بازی میکند. تمام ارتباطات به کمک رنگها حاصل میشود. در روی تابلوهای راهنمایی، در پیستهای فرودگاهها، در تقاطع جادهها، در کارخانهها، در خیابانها و پیادروها نیز چنین است. ماشین آلات و اتومبیلها به رنگهای مختلف رنگآمیزی میشوند تابهتر به چشم بخورند. دیوارهای سنگی و آجری، کفپوش های رنگارنگ، در و پنجرههای چوبی به فلزی، رنگ داروها و بسته بندی آنها که با ترکیب شیمیائی آنها مطابقت دارد همواره با توجه به ارزشهای رنگها انتخاب میشوند. در منزل، در خیابانها و پارکها، گلهای رنگارنگ فضاها را رنگین میکنند. سالنهای نمایش و دکور تئاتر با توجه به جلوههای رنگی، رنگین می؛ردند. در سینما فضاها و صحنهها با دقت فراوان به رنگها آرایش داده میشوند و بازیگران لباسهای رنگارنگ میپوشند و نورافکنهای رنگین با رنگ خود، نمود صحنهها را تغییر میدهند. موزهها مملو از گنجینههای هنری رنگین هستند که در آنها رنگ، نقش اساسی را ایفاء میکند. علیرغم وسعت کاربرد رنگ و حضور و تاثیر آن در زندگی انسان، معمولاً اکثر افراد نسبت به آن توجه کافی ندارند شاید به خاطر وجود آن در همة حالات و همة حالات و همةلحظات زندگی است که اهمیت خود را از دست میدهد و ما را نسبت به خود بی تفاوت و بی انفعال میسازد. در هر حال انسان پیدیدة رنگ را مانند آفتاب قبول دارد و میداند که قسمت مهمی از زندگی روزانة انسان با آن مواجه است. لیکن علیرغم بی تفاوتی ما در برابر رنگها، از درک و احساس زیبائی آن عاجز نیستیم. رنگها پدیدة قابل تحسینی هستند، خصوصاً زمانی که به طلوع و یا غروب آفتاب نظر بیندازیم و در مقابل تابلو رنگارنگی بایستیم. رنگها برای زندگی انسان ضروری است، لیکن ضرورت آن به اندازهای نیست که نتوانیم با کمبود آن از زندگی محروم باشیم، چنانکه افراد «کوررنگ» به خوبی میتوانند به زندگی خود ادامه دهند و نیازهای خود را بر آورده سازند. علاوه بر این، رنگها نقش مهمی در زندگی عاطفی و معنوی ما بازی میکنند، ما به درخشش روزهای آفتابی و شادابی رنگها تمایل بیشتری داریم و از هوای ابری و خاکستری خسته میشویم. رنگهای پر زرق و برق ما را آشفته میسازند و رنگهای ملایم و هماهنگ برایمان خوشایندند. ما پارچههای رنگین و اشیاء خوشرنگ، مثل گلها، درختان سرسبز، آسمان لاجوردین و تپههای بنفش رنگ را می ستائیم. رنگها مسرت خاطر ما را افزون میسازند و بر سلامتی انسان اثر می گذارندو ما اشیاء را به خاطر تفاوت رنگهایشان از هم تمیز میدهیم و فاصلة آنها را حس مینمایئم. به همان اندازه که رنگها برای ما جلب و ضروری است، برای اقوام ابتدایی نیز لازم و ضروری بوده است. ابتدائی ترین انسانها کلیههای محقر خود را با انواع رنگها میاراستند و ابزار و آلات و ظروف موردنیازشان را با رنگهای گوناگون و با شکوه آرایش میدادند. آنها مانند انسان امروزی زینت آلات مختلف به دست و گردن خود میاویختند و هرگاه به میدان جنگ می رفتند خود را با تجهیزات و لباسهای جنگی الوان و درخشنده زینت میدادند تا حیرت و وحشت در دل دشمن ایجاد کنند. انسان در تمام دورانها با رنگ سروکار داشته و به نحو شایسته ای از ان استفاده نموده است. مصریها، یونانیان، ایرانیان رنگ را به طرق مختلف در زینت لباسها وتزئینات ساختمانها به کار میبردند، به طور کلی رنگها در تمام احوال و زمانها توجه انسان را جلب نموده و مینماید. انسان میکوشد تا اسرار و رموز آن را بشناسد و در زندگی خود به کار برد. منبع الهامات او نیز طبیعت است و قوانین و فرمولهای خود را از مثالهای طبیعت دریافت مینماید. پیشرفت علوم و تجربیات محققین نیز، طرق مختلفی برای احساس و فهم رنگها به وجود آورده است؛ خصوصاً در دو قرن اخیر که فیزیکدانان، فیزیولوژیستها، شیمیدانها، روانشناسان، جامعهشناسان و اخیراً هنرشناسان مسائل مربوط به رنگ و نور و جریانات مربوط به بینائی را مورد مطالعة عمیق و علمی قرار دادهاند. گرچه هنوز بسیاری از رموز رنگها ناشناخته مانده است، لیکن با کوشش مشترک محققین و توجه هنرمندان، انتظار میرود که اسرار و رموززنگها بیش از پیش شناخته شود، و با ذکاوت و هوش خود، قواعد و قوانین تازهای کشف کنند و راههای جدیدی برای شناسائی کاملتر این پدیده مهم به دست آورند. بایستی یک دانش پژوه دریابد که استفاده از رنگها امری نیست که بتوان آن را بوسیلة مقادیری قوانین فراگرفت، زیرا اصول و ضوابطی که به عنوان راهنما در استفاده از رنگها به کار میرود، کافی نیستند. در بخشهای بعدی کتاب تجربهها و تمریناتی را مرور خواهیم کرد که تاحدودی علاقهمندان را از بلاتکلیفی رهایی خواهد شد، معیارهایی برای شناخت رنگها و سپس ارزیابی آثار هنری ارائه خواهیم نمود. در قرن هفدهم میلادی، نیوتن موفق شد با تجزیة نور سفید، رنگهای طیف را به دست آورد. او کشف نمود که نور سفید شامل انواع اشعه است که هرگاه به طور جداگانه با شبکة چشم انسان اصابت نمایند احساس یک رنگ مجزا به وجود خواهندآورد، و اختلاط این اشعهها ( امواج نور) بر روی شبکةچشم، رنگ سفید را محسوس میسازد. درنتیجه معلوم شد که رنگ، یک مسئلةادارکی است و مسئلهای مربوط به بینش آدمی است. قبل از نیوتن عموماً تصور مینمودند که رنگ تا حد زیادی یک خصوصیت ذاتی و حسی است و مربوط به شکل و ترکیب هر شیئ است. چنانکه یک سیبسرخ را در نظر بگیریم، به سختی ممکن است قبول کنیم که رنگ سرخ آن، یک خصوصیت عرضی است و سرخی آن خصوصیت ذاتی نمیباشد. هر شییء دارای دو خاصیتاست، یکی شامل و حجم آن، ودیگری نمود رنگی آن است. از زمان نیوتن تاکنون نظریهةای علمی بیشماری در رابطه با رنگها ارائه شده است. اکثر این نظریهها و تجربهها در مورد تجزیةنور و گذشتن آن از میان فیلترها و شیشههای رنگین است. در حالی که دید عادی که با نمود ظاهری رنگ اشیاء سروکار دارد، امری بینهایت عجیب و پیچیده است. زیرا که رنگ و صورت یا ( شکل)، هر دو از خواص موجودات هستند؛ «مثلاً برگ هم صورت قلب را دارد و هم به رنگ سبز است. به نظر آدمی چنین مینماید که شکل برگ، خاصیتی ذاتی و جدانشدنی است، در حالی که رنگ همواره بر اثر مداخلة عوامل محیط دستخوش تغییر میگردد» سبزی یک برگ از فاصلة دور آبی به نظر میآید، یا در سایه به رنگ ارغوانی متمایل میشود و یا در غروب آفتاب سرخ فام میگردد. در بهار رنگ برگها سبز روشن است، در تابستان تیره میشود و در پاییز به رنگ زرد و نارنجی در میآید. و در صورتی که اثرات رنگهای موضعی و پیرامون شییء را در نظر بگیریم . ترکیب رنگهای موضعی را با رنگ خود شیی ارزیابی نمائیم، خواهیم دید که شناخت و درک رنگها تا چه حد پیچیده و مشکل است. دانشمندان متعددی ماهیت نور و رنگ را مورد آزمایش و بررسی قرار دادهاند؛ از میان آنها تحقیقات علمی هلم هولتز، و بلهلم استوالد، شورول و کلارک مکسول اهمیت دارد. گوته نیز در عالم زیبائی شناسی رنگ نظرهای ذوقی خود را عرضه کرده است و رنگ را از عوامل مهم زیبائی به حساب آورده است. او برای ترکیب رنگی و نسبتهای آنهااعدادی را عنوان کرده است که میتواند معیار هماهنگی رنگها قرار گیرد که در بخشی از این کتاب به آن اشارههائی شده است. در تمام لحظات روز، طبیعت رنگهای تازهای به خود میگیرد. طلوع و غروب آفتاب رنگهایی مشابه، به چهرة طبیعت میدهند و در ساعات مختلف روز با تغییرات نور و سایه، رنگها مرتباً در حال تغییرند . جو زمین نیز نقش مهمی بازی میکند و مانند فیلترةای رنگی، رنگهای متفاوتی را به وجود میآورد و هر چه رطوبت جو بیشتر باشد تغییرات رنگی شدیدتر است. علت ظاهر شدن انواع رنگهای زرد، نارنجی، قرمز و حتی بنفش در طلوع آفتاب، وجود جو اشباع شده از رطوبت و بخار آبی است که در سطح زمین پراکنده است. در چنین لحظاتی برای بیننده امکان ندارد تا رنگهای اصلی هر شیی را ببیند، خصوصاً اگر اثرات رنگهای موضعی و انعکاس آنها را در یکدیگر در نظر داشته باشیم.
چکیده:
در پژوهش حاضر تأثیر رنگ بر حافظه کودکان اول دبستان پسرانه شهید عباسپور شهرستان کرج در سال 84-1383 مورد آزمون قرار گرفته است. جامعه آماری و تعداد دانش آموزان، آزمون شده 42 نفر می باشند که با استفاده از روش دو گروه مستقل و تصادفی مورد سنجش قرار گرفته اند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش یک سری تصاویر که تعداد آنها 20 عدد بوده است و به صورت رنگی در همان تعداد بصورت سیاه و سفید تهیه شده است و هر دو گروه با یک سری از این تصاویر یعنی گروهی با تصاویر رنگی و گروه دیگر با تصاویر سیاه و سفید مورد سنجش قرار گرفته اند. مسأله در این پژوهش این بود که آیا رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد. آیا بین رنگ و حافظه رابطه مستقیم است، که با انجام عملیات آماری که در این پژوهش از آزمون t دو گروه مستقل استفاده شده و پس از تجزیه و تحلیل نتایج زیر بدست آمده که اولاً رنگ بر حافظه تأثیر مثبت دارد، ثانیاً رابطه بین رنگ و حافظه مستقیم است.