تعداد صفحات 309 word
سلامتى تن و روان فهرست
سلامتى تن و رواندکتر محمود بهشتى، استاد دانشگاه
مقدّمهفصل نخست : شناخت انسان
تن:نفس:
روان:مقام اوّل:
مقام دوم:مقام سوم:
فصل دوم: شناخت نفس و روان1 ـ نفس و شئون آن
نبات:حیوان:
انسان:اوّل:
دوم:سوم:
قواى پنجگانه:وهم و خیال:
عقل:انواع نفس
نفس امّاره:نفس مطمئنّه:
2 ـ منِ اصلى3 ـ منِ مجازى
1 ـ شهوات1 ـ حرص:
2 ـ هراس:3 ـ غم:
2 ـ قیاسها3 ـ کینهها
داستانى درباره منِ مجازى و منِ اصلى4 ـ عوارض زندگى در منِ مجازى
1 ـ اضطراب2 ـ تعلّق خاطر
ثانیاً:ثالثاً:
3 ـ بینش غلط4 ـ تنوّعطلبى
5 ـ یأس6 ـ افسردگى
7 ـ ترس8 ـ تضاد و تشتّت خاطر
9 ـ رذایل اخلاقى5 ـ غرایز
6 ـ فطرتفطرت و رابطه هستى با خدا
1 ـ خصوصیت این نزول، نزول به تجلّى است:]به او مىگویند:
حکایت سرپاتک هندى7 ـ عقل
1 ـ عقل نظرى:2 ـ عقل کلّى:
جزئى:کُلّى:
فصل سوم : بهداشت و سلامتى1 ـ آشنایى با بهداشت و سلامتى
2 ـ بهداشت خانوادهاوّل ـ مشاوره
مقدّمهژن و کروموزوم چیست؟
بیماریهاى ژنتیکجهش یا موتاسیون چیست؟
ناهنجاریهاى مادرزادىمشاوره ژنتیک
1) ازدواج فامیلى2) ازدواج زوجین غیر فامیل
3) اقدامات پیش از آبستنى4) بررسیهاى زمان آبستنى
5 ـ بررسیهاى موقع تولدموارد مطالعه کروموزومى
موارد بررسیهاى کروموزومىسن والدین
عقب ماندگى ذهنىعقبماندگى ذهنى چیست؟
سطوح عقبماندگى1. خفیف:
2. متوسط:3. شدید:
4. عمیق:ملاکهاى رشد طبیعى
دوم ـ ازدواجشرایط پیش از ازدواج
1 ـ تفاهم و اشتراک نظر2 ـ علاقه و محبّت
3 ـ پرهیز از ازدواجهاى تحمیلى4 ـ هماهنگى بینش
5 ـ اختلاف سنّى6 ـ برخورد با مسائل آینده زندگى
7 ـ مسائل اقتصادى8 ـ مسائل خانوادگى و محیطى
9 ـ جهیزیه و مهریه10 ـ مراسم عقد و عروسى
سوم ـ روابط خانوادهارزشها
2 ـ محبّت3 ـ گذشت
ثانیاً:ثالثاً:
نتیجهچند توصیه براى حفظ عشق و محبت در محیط خانه و خانواده
چهارم ـ کودک1 ـ محیط خانواده
2 ـ رفتار و یادگیرى3 ـ ارتباط والدین با کودک
محبت والدینانتظارهاى والدین
ارج نهادن به شخصیت کودک4 ـ محیط نامتعادل در خانواده
نبودن الگوى خوب والدین براى فرزندمشکلات رفتارى والدین با یکدیگر
هماهنگ نبودن والدین در ارتباط با کودکمشکلات رفتارى والدین با کودک
5 ـ شخصیت عصبىعکس العمل اوّل:
هماهنگىسه نوع واکنش در عکس العمل اوّل داریم:عکس العمل دوم:
نتیجه این موضعگیریهامشکل اوّل:
مشکل دوم:نتیجه کلّى
3 ـ بهداشت و سلامتى بدن:اوّل ـ تغذیه
آداب و احکام غذا خوردنچربىها
مواد قندىپروتئینها
پروتئینهاى حیوانى:پروتئینهاى گیاهى:
ویتامینهاویتامین a
ویتامین dویتامین c
ویتامین bمواد معدنى
کلسیمفسفر
آهنروى
فلوئوریُد
مسدوم ـ بهداشت و پیشگیرى
1 ـ پاکیزگى2 ـ بهداشت دهان و دندان
پلاک دندانى:پیشگیرى از پوسیدگى دندان:
مسواک کردن دندانها:بوى دهان:
3 ـ بهداشت آب و هوابهداشت آب
بیماریهاى ناشى از کمبود املاح در آبگواتروکرتینیسم:
بیماریهاى عروقى، قلبى و مغزى:پوسیدگى دندان:
بیماریهاى ناشى از افزایش املاح در آبنوزاد کبود:
فلئوروزیس دندان:مسمومیت با فلزات:
سختى آببیماریهایى که توسط آب منتقل مىشوند
بهداشت هوااثرات آلودگى هوا بر سلامتى
4 ـ سیگار و اعتیادقهوه و چاى
5 ـ پیشگیرى از بیماریهاچاقى
بیماریهاى قلبى و عروقىسرطانها
سوم ـ ورزشنرمش:
استقامتتشخیص میزان ضربان هنگام تمرینها
توجه:انعطافپذیرى
قدرتزمان و دفعات تمرین
حرکات کششى و گرمکننده4 ـ بهداشت و سلامتى روان:
اوّل ـ مقدّمه و تعریفدوم ـ نشانههاى هشداردهنده بیماریهاى روانى
سوم ـ بیماریهاى روانىبیماریهاى اصلى یا پسیکوزها
1 ـ کنارهگیرى2 ـ تجزیه و انفکاک
3 ـ اختلالات پارانوئیدى و هزیان4 ـ ناهنجاریهاى ادراکى
نوروزهااختلالات شخصیتى
بیماریهاى روانى دوران کودکىبیماریهاى دوران سالمند
بیماریهاى روان ـ تنىمشکلات قبلى:
فشار خون:سرطانها:
سردرد:حساسیت و آسم:
اختلالات گوارشى:فصل چهارم : مسائل زندگى
1 ـ خانواده2 ـ ارتباط با دیگران و هستى
آیا در هستى بدى وجود دارد؟توجه دقیق به افراد
توجه دقیق به خودتوجه افراد به ما
تکلیف ما چیست؟3 ـ مال و رزق
انواع رزق:ب ـ رزق جان
4 ـ غم و شادى5 ـ آزمایشهاى دنیایى
مقدّرات پروردگارشرور
6 ـ شغلانتخاب شغل
شغل; به عنوان یک تکلیفمشغله زیاد
علاقهمندى به کارتقسیم کار روزانه
بازنشستگىابعاد مختلف زندگى
راه و رسم مشخص زندگى
ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه103
فهرست مطالب
رذایل اخلاقی
آرزو و آمال طولانی[1]
معالجه آرزوهای طولانی
طول امل(آرزو) عبارت است از: امیدهاى بسیار در دنیا، و آرزوهاى دراز، و توقّع زندگانى دنیا، و بقاى در آن.
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است به فکر باش که بنیاد عمر بر باد است
مجو درستى عهد از جهان سست نهاد که این عجوزه، عروس هزار داماد است
و سبب این صفت پلید دو چیز است:
یکى جهل و نادانى است، چون جاهل، اعتماد مىکند بر جوانی خود و با وجود دوران جوانی، مرگ خود را دور می پندارد. و بیچاره مسکین ملاحظه نمىنماید که اگر اهل شهرش را بشمارند صد یک آن پیر نیستند و پیش از آمدن زمان پیرى به چنگ گرگ أجل گرفتار گشتهاند. تا یک نفر پیر می میرد هزار کودک و جوان مرده. و یا تکیه بر صحت حال عمومی خود می نماید و بعید می داند که مرگ ناگهانی، گریبان او را بگیرد. و غافل می شود از اینکه مرگ ناگهانی چه بعدی دارد. چه بسیار صاحبان بدن قوی که به مرگ ناگهانی از دنیا رفتند. اگر بر فرض مرگ ناگهانی بعید باشد امّا بیماری ناگهانی که بعید نیست، و هر مرضى ناگهانی عارض مىشود. و چون مرض بر بدن رسید، مرگ استبعاد ندارد.
پیوند عمر بسته به موئیست هوش دار غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست مرگ، پیرى و جوانى نمىشناسد. شب و روز نمىداند. و سفر و غیر سفر نزد او یکسان است. بهار
[1] با اندکی تلخیص از معراج السعاده- ملا احمد نراقی, ص 358
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:50
فعل :چیزی که در فعل است ،مانند اجرا شدن فرمان و نفوذ حکم، چیزی که در انفعال است :مانند احساس محسوسات ملایم با طرح، همانند شنیدن آواز خوش.
خیرات یا در معقولاتند یا در محسوسات .
اقسام سعادت: چنان که گفته شد سعادت خیر نسبی است و به اختلاف موارد مختلف
می شود و سعادت تمام کارهای خیر و مقصد و هدف آنهاست که آدمی از روی اختیار انجام می دهد و شیئی تمام و کمال به چیزی می گویند که وقتی انسان به او رسید به چیز دیگری محتاج نباشد از این رو سعادت برترین و بالاترین خوبیهاست ولی در این خیر تمام و کمال که هدف کامل است به سعادتهای دیگری نیازمندیم که در بدن یا در خارج بدن است به این معنی که اگر انسان در امور مربوط به بدن و دنیا راحت باشد می تواند سعادت روحانی به دست بیاورد.
ارسطو می گوید : نمی شود انسان کار خوبی انجام دهد یعنی ببخشد، به کامیابی برسد، برای خود دوستان فراوان داشته باشد اما از سلامت جسمانی و ثروت و مال بی بهره باشد از این رو می گوید: ظهور شرافت و مقام حکمت نیاز به ابزار قدرت ندارد و خوشبختی خالص آن موهبتی است که در شریفترین منازل و بالاترین درجات خیرات از سوی خداوند و به انسان برسد و آن ویژه ی انسان کامل است اما کسانی چون کودکان یا کسانی که به کمال نرسیده و عملشان رشد نکرده است از این موهبت بی بهره اند.
اقسام پنجگانه سعادت به گفته ی ارسطو: ارسطو سعادت را پنج قسم می داند به شرح زیر:
1- سعادتی که به تندرستی و اعتدال مزاج و سلامتی نیروها و مشاعر مربوط است مانند درستی اعضا و قوای پنجگانه ی ظاهری (سامعه، باصره ،لامسه، شامه، ذائقه)که سالم بودن آنها نوعی از سعادت است.
2-مال و ثروت در صورتی که بخشیده و انفاق شود، کسی که مال را در جای خود، خرج کند و به افراد مستحق بویژه دانشمندان بسیار ببخشد در این صورت یاد خیر او در میان مردم شایع می شود و از او به نیکی یاد می کنند.
3-سعادت مربوط به شهرت :کسی که در میان مردم به خوبی مشهور است و ذکر خیر او در میان فضلا و دانشمندان به خاطر احسان و بخشش منتشر می شود و او بسیار می ستایند از بخشی از سعادت برخوردار است.
4-سعادتی که به آرزوها مربوط است یعنی در هر کاری که وارد شود و به اتمام آن موفق شده به
هوش برسد.
5-سعادتی که به اندیشه مربوط است: یعنی در عقاید دینی و کلیه علوم و معارف دارای عقیده ای درست و اندیشه ای سالم بوده و از اشتباه بدور باشد و در رایزنی اندیشه ای نو داشته باشد و خیراندیشی و خیر خواهی کند. به اعتقاد این حکیم، خوشبخت واقعی کسی است که اقسام پنجگانه سعادت که یاد شد در او جمع باشد و هر کس، بعضی از آنها را نداشته باشد به همان اندازه فاقد سعادت است.
حکمای پیش از ارسطو ،مانند فیثاغورث، بقراط، سقراط، افلاطون و نظایر آنها به اتفاق گفته اند: تمام فضیلتها و آنچه مربوط به سعادت است در نفس انسان تحقق می یابد و اموری را که خارج از نفس است از اقسام سعادت نمی شمارند و دارنده ی آن را سعادتمند نمی دانند از این رو ،آنگاه که حکما سعادت بشر را تقسیم می کنند تمام آن را در قوای نفسانی و جنبه های روحانی قرار می دهند چنان که ما نیز در اول کتاب گفتیم سعادت بشر در (حکمت و شجاعت و عفت و عدالت)است و نیز تمام حکما معتقدند که سعادت بشر در همین ملکات چهارگانه ای است که بر شمریم و کفایت می کند و اگر صاحب آن ملکات شد دیگر در سعادتمند شدن به فضیلت مربوط به بدن و خارج آن محتاج نخواهد بود پس معلوم است که هر فردی موفق و متصف به ملکات فوق شود، تمام سعادت نصیب او شده و میتوان او را سهیل کامل نامید و اگر بیمار و گرفتار بلاها شود یا نقصی در ب دنش باشد به سعادتش آسیبی نمی رسد مگر آن که بیماری و گرفتاری او بگونه ای باشد که در روحیه ی او تاثیر منفی بگذارد مثلاً حواس او را مختل سازد و گرفتار کند ذهنی و سست خردی شود. اما در نظر حکمای یاد شده ،فقر و گمنامی ،نقص اعضا و دیگر چیزها که خارج از نفس و روح انسان است با سعادت منافاتی ندارد .رواقیون و جمعی از طبیعیون ،بدن را جزئی از انسان می دانند نه ابزار روح