لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:17
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت مسئله
اهداف تحقیق
پیشینه طرح پژوهش
تجزیه و تحلیل
هندسه موسیقی
مطلب زیر بریدهای از یک نوشتار بلند پیرامون مبانی نظری موسیقی در تمدن اسلامی است. این مطلب به ریشههای و تاثیرات تفکر یونانی بر فرهنگ موسیقایی اسلامی میپردازد.
در بررسی تاریخ موسیقی در تمدن اسلامی، گام اول اشارتی نه چندان گذرا به فرهنگ و فلسفه یونانی است. این گام ضروری است زیرا در این معنا تردیدی وجود ندارد که تاثیرپذیری فلسفه و کلام اسلامی از اندیشههای فلاسفه یونانی، نقش مهمی در رویکرد به موسیقی در تاریخ تفکر و تمدن اسلامی داشته است. نظرگاههای خاص «اخوان الصفا» و عرفای بزرگی چون «مولانا محمد جلال الدین رومی » در مورد موسیقی و سماع، بازتابی از دیدگاه های فیثاغورثیان پیرامون موسیقی است.
بررسی تاریخی موسیقی با فیثاغورث آغاز میشود. فیلسوف نامآور جزیره «ساموس» که در سال 532 قبل از میلاد به دنیا آمد و از بنیانگذاران اولین انجمن فلسفی عرفانی در زندگی انسان غربی است.
«کاپلستون » در «تاریخ فلسفه» معتقد است، محور افکار و اعمال فیثاغورثیان تزکیه و تطهیر بود. آنها عوامل وصول بدین تطهیر و تزکیه را، تمرین سکوت، موسیقی و مطالعه ریاضیات میدانستند. همنشینی موسیقی و ریاضیات در ذهنیت فیثاغورثیان، ابواب معرفتی مهمی را بر ذهن و روح بشر گشود و در این میان موسیقی که نسبت بسیار گستردهای با عدد و هندسه داشت، عاملی برای عروج و صعود روح و ادراک رقص و چرخ افلاک توسط فیثاغورثیان شد.
فیثاغورثیان اولین کسانی بودند که پی بردند میتوان فواصل میان نتهای چنگ را با عدد بیان کرد. همچنین «فیثاغورث میان سازوارهای موسیقایی و ریاضیات رابطهای اساسی یافت. ولی آنچه او کشف کرد بسیار دقیق و روشن بود. هر گاه تک تار کشیدهای را به ارتعاش درآوریم یک نت اصلی ایجاد میکند. نتهایی که با این نت سازوارهای دارند با تقسیم تار به عده کاملا درستی از اجزای آن به دست میآیند، درست به دو جزء، درست به سه جزء، درست به چهار جزء. الی آخر. اگر نقطه ساکن تار، یا گره، بر یکی از این نقاط مشخص قرار نگیرد، صداناساز است... فیثاغورث دریافته بود که نواهایی که به گوش خوشایند هستند با تقسیمات طول تمام تار بر اعداد درست مطابقت دارند. این کشف برای فیثاغورثیان نیرویی عرفانی داشت. تطابق میان طبیعت و عدد آنچنان قوی بود که اینان متقاعد شده بودند که نه تنها صداهای طبیعت، بلکه همه ابعاد ممیز آن نیز، باید اعدادی ساده و بیانگر سازوارهای باشند. مثلا فیثاغورث و پیروانش بر این عقیده بودند که مدارهای اجرام فلکی را ( که به تصور یونانیان روی کره های بلورین به دور زمین گردش میکنند) با ربط دادن آنها به فاصلههای موسیقی میتوان حساب کرد.
احساس آنها چنین بود که همه نظامهای موجود در طبیعت موسیقاییاند: از دید آنها گردش چرخ، موسیقی افلاک بود.»