لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
فهرست و توضیحات:
بخش اول: مبانی اخلاق
مفهوم لغوی واژه اخلاق
تفاوت صفات نفسانی انسان:عوامل مؤثر در اخلاق
تعریف علم اخلاق:موضوع علم اخلاق:
هدف نهایی علم اخلاق
فلسفه اخلاق
تربیت اخلاقی
رابطه علم اخلاق و حقوق
رابطه علم اخلاق و عرفان عملی
در این مکتب محور مسائل اخلاقی اعتدال است. هر فضیلت اخلاقی نقطه اعتدال میان دو رذیلت اخلاقی است که یکی در جانب افراط قرار گرفته و دیگری در جانب تفریط . مثلاً: شجاعت که فضیلت اخلاقی است میان دو رذیلت تهّور( بی باک ) و جُبن ( ترس بی معقول ) قرار گرفته است.
از کتابهایی که به این روش نوشته شده می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:
الف) تهذیب الاخلاق و طهارۃ الاعراق – ابن مسکویه(عربی)
ب) جامع السعادات – مولٰی محمد مهدی نواقی(عربی)
ج) اخلاق ناصری – خواجه نصیر الدین طوسی(فارسی)
مطلق بودن اخلاق به این معنا است که گذاره های اخلاقی٬ وابسته به ذات موضوعات اخلاقی ونتایج آنها است نه شرایط محیطی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی. مثلاً وقتی می گوییم عدالت خوب است٬ در صورت مطلق بودن اخلاق معنایش این است که عدالت ذاتاً یک ارزش است و موجب رسیدن انسان به کمال می شود و تحت هر شرایطی این ارزش ثابت است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
فهرست و توضیحات:
مقدمه
گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام
ثبات ارزش ها
جهانی بودن
اعتدال
نقش عبادات در تزکیۀ اخلاق
اگر دین را مجموعة عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات، از سوی آفریدگار جهان میباشد، و اخلاق را مجموعة آموزههایی که راه و رسم زندگی کردن بهنحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، بخوبی به رابطة تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد.
نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم پیامبران الهی، که از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقلِ حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوانِ وحیانی را تأیید میکند. صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسانِ عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بیمقدار دنیوی مبادله نمیکند. ازاینروست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امر بههیچوجه بهمعنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودنِ عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
1-
بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام «انسانیت» یا «فرهنگ انسانی» باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید.
سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفۀ اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و ... را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و ... را ابدی دانسته است.
2-
اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحۀ فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همۀ ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص!
3-
امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تأمین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند.