لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
فهرست و توضیحات:
مقدمه
حمله اسکندر مقدونی به ایران، فصل ختام بر دورانی بود که پادشاهان تساهل جو و خردورز هخامنشی بنیان نهاده بودند. این خردورزی مبتنی بر احترام بر خودی، یعنی فردی که وارد محدودهی قلمروی حاکمیت ایران زمین قرارگرفته بود، با سیرهی کوروش هخامنشی، هویتمند شد. حملهی اسکندر اگرچه دورانی از نابودی پایههای سابق را به همراه داشت، اما نتوانست به این باور درونی شده ایرانی لطمهای جدی وارد سازد. اسکندر مقدونی هم نتوانست فرهنگ پویا و غنی ایرانی را نادیده بگیرد و خود، دختر داریوش سوم «استاتیرا» را به همسری اختیار کرد، لباس ایرانی پوشید و ایرانی رفتار کرد و به سپاهیان دستور داد زبان پارسی بیاموزند و همسران ایرانی برگزینند (پیرنیا، حسن، تاریخ ایران قبل از اسلام، نشر نامک، تهران، 1380، ص 142)
جانشینان بعدی اسکندر، سلوکیان، توانستند به مدت 90 سال بر مرزهای سرزمینی ایران زمین حکمرانی کنند. تشابهات بسیاری که میان آیین مقدونیان و ایرانیان در اصول کشورداری وجود داشت، آنها را تشویق کرد تا به امتزاج دو فرهنگ مبادرت ورزند و دوران کوتاه حمکرانی فرهنگ هلنی بر ایران، در واقع دوران امتزاج آن با فرهنگ ایرانی بود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 17
فهرست مطالب:
اسکندر مقدونی
نام
نَسَب
تولد و کودکی
پیش از فتح یونان
جوانی اسکندر
حمله به ایران
مرگ
اسکندر چهارم
بهرام گور
بر تخت نشستن
مهرنرسی وزیر مقتدر بهرام
جنگ با اقوام شمالی و شرقی ایران
جنگ با بیزانس
ارمنستان در زمان بهرام
بهرام گور در ادب پارسی
اسکندر مقدونی
اِسکَنْدَر مَقْدونی (۳۵۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) در ایران مشهور به «اسکندر گجسته» (به معنای اسکندر ملعون)و در غرب مشهور به «اسکندر کبیر»، وکشورگشای اهل مقدونیه در سدهٔ چهارم پیش از میلاد بود.
در طول تاریخ اسکندر برای روم نماد قدرت واقتدار بوده است؛ ولی برای ایرانیان نماد خونخواری و خرابی است. چنانچه به علت کشتار و خرابیهای به بار آورده، در ایران وی را اسکندر گجسته (ملعون) مینامند.
نام
اسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم نیز چنین نوشتهاند؛ اما بعدها برخی مورخین اسلامی او را اسکندر الرومی و یا حتی اسکندر ذیالقرنین خواندند و برخی نیز از وی به اسکندر المقدونی یاد کردند. (روم را باید بمعنی یونان یا مقدونی دانست زیرا بیزانس یا روم شرقی را در زمان ساسانیان و قرون اولیهٔ اسلامی روم میگفتند). از جمله حکیم الهی مرحوم حاج ملا هادی سبزواری (قرن 13ق) اسکندر را با نام ذو القرنین قدیس یاد می کند و وی را شاگرد ارسطو و گسترش دهنده علم منطق می داند. اما ابوالکلام آزاد (اواخر قرن 14ق) از دانشمندان هندی کتابی با نام کوروش کبیر یا ذوالقرنین نوشت که مفسر برجسته و حکیم الهی مرحوم علامه طباطبایی این قول را در تفسیر قرآن خود با دلایلی مورد تایید قرار داد.
از آنجا که در عهد قدیم میان مرسوم نبود که پادشاهان هم نام را با اعداد ترکیبی ذکر کنند، مورخین اولیه وی را اسکندر پسر فیلیپ میخواندند.
در شاهنامه نیز از اسکندر یاد میشود وی نوه فیلیپ، پسر داراب و برادر دارا معرفی میشود.