مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی
نتیجه می گوید: « نخستین بار ایرانیان تاریخ را درک کردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم کردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می کند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….»
غرض از نقل دو قول مذکور این بود که در آغاز، علم تاریخ در بیشتر کشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای کشور را در روزنامه ها، آیین نامه ها، خداینامه ها، تاج نامه ها، سالنامه ها و شاهنامه ها می نوشتند. اما این بدان مفهوم نیست که در آن دوره، تاریخنگاری به مفهوم امروزین رواج داشته است، بلکه بر عکس در ایران عصر باستان تاریخنگاری اهمیت زیادی نداشت و حتی یک اثر تاریخی واقعی که متعلق به این دوره باشد در دست نیست.
اشپولر می گوید: « در میان نوشته های جوامع زردشتی بعد از اسلام و در میان آثار فارسیان هند (پناهندگان زردشتی سال ۹۸/۷۱۷) هیچ اثر واقعی تاریخی، چه از ریشه قبل از اسلامی و چه بعد از اسلامی دیده نمی شود. »
وی پس از ذکر تاریخچه ای از تاریخنگاری اعراب قبل و بعد از ظهور اسلام، نتیجه می گیرد که بنابر این در بان عربی نوعی تاریخنگاری وجود داشت که در زبان فارسی دیده نمی شده است و همین امر دلیلی بوده برای اینکه ایرانیان، آثار تاریخی شان را به زبان عربی بنویسند همچنانکه تاثیر زبان عربی در جهان اسلام و ضرورتی که ایرانیان برای حفظ تماس خودشان با دنیای عرب احساس می کردندن، می تواند دلایل دیگر این رویکرد در عرصه تاریخنگاری باشد.
درست است که شعر و تاریخ در اعراب، عمری دیرینه داشته ولی نوشته هرودوت، پدر تاریخ را که بی شک با تاریخ ایران و ملل مختلف آشنایی کامل داشته است را نیز نباید با بی اعتنایی برگزار کرد.
به هر حال با ورود اعراب به ایران نیز تاریخنگاری ایرانی دستخوش دگرگونی چدی نشد و رشدی کیفی نکرد. با ظهور سلسله های ایرانی نژاد که گسترش زبان فارسی و تکامل فرهنگی را در پی داشت، تاریخنگاری ایرانی نیز ایجاد شد و تاریخ طبری در عصر سامانیان که یک «سلسله ایرانی نژاد» بود به فارسی ترجمه شد. بلافاصله بعد از ترجمه تاریخ طبری به فارسی (در حدود سال ۳۵۲/۹۶۳) سلسله های ترک نژاد در اکثر ولایات ایران به حکومت رسیدند. آنها که سرسپردگان مذهب تسنن به شمار می رفتند و ارثان فرهنگی سلسله های ایرانی نژاد شدند. بزرگترین سلطان سلسله غزنوی یعنی سلطان محمود، حامی فردوسی و از جمله طرفتداران واقعی تسنن اسلامی در دره سند محسوب می شد. مقارن روی کار آمدن سلجوقیان در قرن پنجم، سه نوع تاریخنگاری در ایران قابل شناسایی است. تاریخنگاری اسلام شمولی، تاریخنگاری محلی و تاریخنگاری سلسله ای.
سلجوقیان علاقمند بودند که فرهنگ ایرانی را اقتباس نمایند و سعی می کردند که نژاد تورانی خود را فراموش کرده و در عمق ایرانیت فرو روند. ترکان پیروز زبان فارسی را به صورت دومین زبان فرهنگی جهان اسلام مسجل کردند ولی در عرصه تاریخنگاری جز تعداد زیادی از ترجمه های متون تاریخی که در واقع روایاتی از شرایط زندگی ایرانیان بودند، چیز چندانی تولید نکردند، دامنه تاریخنگاری این عصر محدود و تنگ و محصولات تاریخنگاری فارسی در زمان حکومت سلاجقه و خوارزمشاهیان، بی نهایت کمتر است.
فهرست مطالب:
بخش اول
کلیات
فصل اول: مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی
فصل دوم: کلیاتی در تاریخنگاری دوره پهلوی
بخش دوم
جریانهای اصلی تاریخنگاری در عصر پهلوی
فصل اول: جریان شرق شناسی
شرق شناسی و دیرینه آن
ایران شناسی و ایران شناسان مهم
سیاست شرق شناسی- سیاست ایران شناسی
روش سیاسی و رهیافت تاریخنگاری لمبتون
۴-I- نقش سیاسی لمبتون در ایران
الف- همزیستی مسالمت آمیز: توده ای نفتی – توده ای روسی
ب- لمبتون و قحطی نان
ج- میس لمبتون
د- میس لمبتون و کودتای ۲۸ مرداد
فصل دوم: جریان ناسیونالیستی
کارنامه فرهنگی
۱- تاریخنگاری محتاط
۲- ناسیونالیستی محافظه کار
بخش سوم
جریان آکادمیک
بررسی و نقد تاریخنگاری اقبال
بخش چهارم
جریان مارکسیستی
فصل اول: زمینه های تاریخی پیدایش مارکسیسم
فصل دوم: اندیشه های اساسی مارکس در باب تاریخ
الف- حتمیت تاریخی، پیروزی پرولتاریا: الغای مالکیت خصوصی و الغای دولت
فصل سوم: تاریخچه ورود اندیشه مارکسیستی به ایران
فصل چهارم: تاریخنگاری مارکسیست، لنینیستی در ایران (انجماد و انحراف)
الف- علمی بودن تاریخ
ب- سیر تاریخ ایران
ج- شخصیت در تاریخ
د- عدم بی طرفی در نگارش تاریخ
هـ- سبکی برانگیزنده- موضوعی واحد
بخش پنجم
نتیجه گیری کلی
نتیجه
فهرست منابع
نوع فایل : ورد (doc)
حجم فایل : ۲۹۲ کیلوبایت (zip)
تعداد صفحات : ۱۸۰ صفحه