داستان علمی تخیلی درباره ی بیولوژی و مکانیک کوانتومی به صورت فایل word

 6 صفحه در قطع رحلی 2017 کلمه

بهروز سیفی راد به ظن خود در حال گشت زنی بزرگ بود. زمانیکه بهروز می خواست پروژه ی خود را تحقق بخشد در حال وارسی محموله های گمرکی بود که از آن سوی مرزهای کشور وارد آنجا می شدند. همیشه درختهای سرسبز کاج همراه با رایحه ی گلهای بهاری مشام را نوازش می داد. ولی فصل زمستان بود و هیچ از سرسبزی باقی نمانده بود.

درون پرمعنای او همیشه پر بود  از  سرخوشی، لذت و کامیابی . همیشه به مستمنادان کمک می کرد ولی آنروز هیچ نداشت که به کسی کمک کند. تنها چیزی که برایش مانده بود یک جوپان پول حاصل از فروش کاغذهای بازیافتی بود که آنهم فقط می شد تکه نانی بخری. دید او از طریق چشمان آبی اش و ابروان و گیسوان نرم و خوش حالتش در زیر کلاه پشمی مادربزرگش و روحیه ای که همیشه پر بود از نشاط ، در یک روز سرد زمستانی که در حال پرسه زدن در کوچه های شهر کنار گمرک بود نوید بخش دمیده شدن کوس خوشبختی بود.



خرید و دانلود داستان علمی تخیلی درباره ی بیولوژی و مکانیک کوانتومی به صورت فایل word


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.