دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی و علوم تربیتی شناخت و مقایسة ویژگیهای شخصیتی و خودکارآمدی دانش آموزان دورة پیش دانشگاهی با عملکرد تحصیلی بالا و پایین با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 130
مقدمه
آموزش و پرورش هر جامعه، خاص آن جامعه است و از فرهنگ، حکومت، اقتصاد و ارزشهای آن جامعه متأثر می شود. به طور کلی، تعلیم و تربیت یک کشور به درک کامل فلسفه تربیت از سوی جامعه و مسئولان آن بستگی دارد. امروزه با پیشرفت علوم به خصوص علوم انسانی و تأثیری که این علم در تعلیم و تربیت دارد. متخصصان آموزش و پرورش معتقدند که تربیت کودک اگر مهم تر از تعلیم او نباشد اهمیت کمتری از آ ن ندارد. در دنیای امروز فلسفه تعلیم و تربیت بر این اساس بنا شده است که تمامی جنبه های شخصیت فرد پرورش یابد. به این صورت که برای داشتن انسانی سالم، خلاق و مفید در جامعه لازم و ضروری است که همگام با توسعة قوای فکری و عقلی فرد، قوای جسمانی وعاطفی او هم پرورش یابد. مطالعة شخصیت انسان یکی از مهمترین و پیچیده ترین مباحث در روان شناسی می باشد. مفهوم شخصیت از جمله مفاهیمی است که در طول تاریخ بشر تغییر و تحول عمده ای کرده است. به علت اینکه مطالعه شخصیت برای درک ماهیت انسان اهمیت زیادی د ارد. تولد این رشته با کارهای ویلهلم ونت در سال 1879 در دانشگاه لایپزیک در آلمان شروع شد (شولتز، 1990، ترجمه کریمی و همکاران، 1384). در اوایل قرن بیستم واتسون آمریکایی تحولی عظیم بر علیه کارونت به وجود آورد و جنبش رفتارگرایی را بنیان نهاد. که معتقد است روان شناسی علمی باید بر جنبه های ملموسی از ماهیت انسان تمرکز کند که بتوان آن را ثبت کرد، شنید و اندازه گیری کرد. در دهة 1930 مطالعة شخصیت در روان شناسی آمریکا عمدتاً توسط هنری مورای و گوردن آلپورت در دانشگاه هاروارد، رسمیت پیدا کرد (شولتز، 1998، ترجمه سید محمدی، 1385). عوامل متعددی در طرز رفتار انسان نقش تعیین کننده دارند که برخی از این عوامل به وسیلة شاخه ای از علم روان شناسی به نام روان شناسی شخصیت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که یکی از جذاب ترین و شیرین ترین موضوعهای روان شناسی می باشد که این موضوع در قالب نظریه ها و رویکردهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. آنچه در ارزیابی شخصیت هر فرد مهم است پیچیدگی ماهیت آن و اندازه گیری آن می باشد. اگر واقعاً بتوان به اندازه گیری شخصیت پرداخت می توان دانش و اطلاعات خود را در مورد آن افزایش و توسعه داد. (براهنی ، 1361). این پیچیدگی ماهیت شخصیت انسان باعث شده که تاکنون پاسخ یکسانی به سؤال «شخصیت چیست؟» داده نشود و نباید تصور کنیم که تنها یکی از این نظریه¬ها درست است و بقیه غلط هستند. زیرا هر کدام از نظریه پردازان در تعریف خود به جنبه های مختلف شخصیت توجه کرده اند و دسته بندی افراد به تیپ های مختلف دست کم به زمان بقراط (حدود 400 سال قبل از میلاد) باز می گردد. ما در برخورد با دیگران، معمولاً حدسهایی در مورد آنها می زنیم و برای توصیف شخصیت آنها از اصطلاحاتی استفاده می کنیم مثلاً اجتماعی، درون گرا و..... و این برداشتهای ما از دیگران، بر رفتار ما با آنها تأثیر می گذارد. و بر اساس ارزیابی شخصیت آنها، در مورد آنها به قضاوت می پردازیم. این برداشتهای ما از شخصیت افراد مبتنی بر کارهایی است که از افراد در طی زمانهای مختلف سر می زند. گوردون آلپورت 50 تعریف مختلف از شخصیت را مرور و ارائه کرده است (آلپورت، 1937). ایشان تعریف خود را از شخصیت به این صورت ارائه کرده است که: «شخصیت سازمان پویایی از نظامهای جسمی، روانی در درون فرد است که رفتار و افکار ویژة او را تعیین می کند» (آلپورت، 1961). هدف کتل از مطالعة شخصیت پیش بینی رفتار می باشد، یعنی رفتاری که شخص در پاسخ به یک موقعیت خاص از خود بروز می دهد که در معادله ریاضی به صورت R= f(p,s) بیان می کند. علت اصلی مطالعة شخصیت در عصر کنونی، شناخت انسانی است که خود سبب تمامی مشکلات و بحرانهایی است که گریبانگیرش شده است. آبراهام مزلو معتقد است که «انسان عامل اصلی مشکلات جهان است به طوری که با اصلاح او همه چیز اصلاح می گردد (مزلو، 1957). یکی از حوزه های اصلی کاربرد روان شناسی در دنیای واقعی، ارزشیابی شخصیت است. به عنوان مثال متخصصان روان شناسی بالینی از طریق یک ارزیابی مناسب شخصیت می توانند بهترین روش درمان را انتخاب نمایند. در مدارس هم، ارزشیابی شخصیت به روان شناسان آموزشگاهی کمک می کند تا بتوانند به علل ناسازگاری و مشکلات یادگیری دانش آموزان پی ببرند. در عصر امروزی عوامل متعددی بر رفتار فرد تأثیر دارند که مهمترین آنها خانواده، مدرسه واجتماع می باشد. که این سه عامل، اساس شخصیت فرد را در دوران کودکی پی ریزی می کنند. امروزه افراد برای همگام بودن با این تحولات و به روز کردن مهارتهایشان همواره مشغول کسب اطلاعات به روز می باشند. در طول سالهای گ ذشته نظریات مختلفی در زمینة توصیف و چگونگی تحول رفتار آدمی، بیان شده است. از جملة این نظریه ها، نظریة شناختی- اجتماعی بندورا می باشد. این نظریه بر مبنای یادگیری استوار است که در ابتدا به نظریة یادگیری- اجتماعی مشهور بود. در این نظریه بر ریشه های اجتماعی رفتار و اهمیت فرایندهای شناختی، همچنین تمام ابعاد زندگی یعنی انگیزش، هیجان و عمل تأکید شده است (پروین، 2001، ترجمه جوادی و کدیور 1381). بر اساس این دیدگاه انسان به عنوان موجودی فعال بوده و بر رویدادهای زندگی خود تأثیرگذار است. در نظریة بندورا، ابعاد مختلف شخصیت مطرح شده است،که به بررسی مفهوم خودکارآمدی یا توانایی ادراک شده فرد در انطباق با موقعیت های خاص خواهیم پرداخت. از نظریه پردازان انگیزش پیشرفت که تحقیقات خود را بر ادراکات توانایی متمرکز کرده اند باندورا وکووینگتون می باشند. بندورا به این ادراکات تحت عنوان خودکارآمدی اشاره می کند و کووینگتون در نظریة خودارزشی اش شایستگی ادراک شده را مورد بحث قرار می دهد و معتقد است انسانها نیاز د ارند هم از طرف خودشان و هم از طرف دیگران به عنوان افرادی شایسته درک شوند. مفهوم خودکارآمدی از نظر بندورا به یک احساس واقعی از تسلط در مهارت اشاره دارد. یعنی دانش آموزان وقتی احساس مؤثر بودن خواهند کرد که آنها خودشان واقعاً احساس کنند که در به دست آوردن یک مهارت یا دانش جدید در حال پیشرفت هستند. به این صورت که بامشاهده موفقیت خود در گذشته نسبت به آینده نیز مطمئن می شوند و اگر در گذشته با شکست مواجه شده باشند در مورد موفقیت خود در آینده ناامید خواهند بود (استیپک، ترجمه حسن زاده و عموئی، 1381).
بیان مسئله
با پیشرفت روزافزون علم و دانش، ثابت شده است که آموزش دادن به اشخاص جهت کنترل رفتارهای خود یک امر ضروری می باشد. تا فرد به عوامل بیرونی نیاز کمتری د اشته باشد و بتواند در زمینة تحصیلی و یادگیر خود عوامل انگیزشی را در خود ایجاد و کنترل کند. هدف همة فعالیت های آموزشی، ایجاد یادگیری است و این مسئله یکی از مسائل مهم در عصر امروزی است همچنین هدف اصلی آموزش تسهیل یادگیری است. به سبب پیچیدگی و اهمیت مفهوم یادگیری تعریفهای مختلفی در این زمینه ارائه شده است که معروف ترین آن مربوط به هرگنهان و السون می باشد که یادگیری را تغییر نسبتاً پایدار در توان رفتاری فرد می دانند که بر اثر تجربه حاصل می شود (هرکنهان و السون، 2001، ترجمه سیف 1384). مسئله یادگیری یکی از مسائل مهم در عصر امروزی است و به همین خاطر است که سرمایه گذاری بسیار گسترده ای برای رسیدن به همین مسئله صورت می گیرد اما برای استفادة بهینه از این سرمایه گذاری بر دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت فرض است که در پی شناخت عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیل و آموزشی باشند و با روشن ساختن میزان تأثیر آنها بر یادگیری، معلمان را در وظیفة آموزشی خود مدد رسانند. پیشرفت تحصیلی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش می باشد که متخصصان تعلیم و تربیت همواره به پژوهش و بررسی عوامل مؤثر بر آن پرداخته اند. این عوامل می تواند مربوط به ویژگیهای روانی، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان باشد یا اینکه می تواند مربوط به کلاس درس، مدرسه و نظام تعلیم و تربیت باشد. دسی (1975) دسی و ریان (1985) و سایر محققان انگیزش ، به دو نوع کلی از انگیزش یعنی انگیزش درونی و بیرونی اشاره نموده اند. انگیزش بیرونی زمانی وجود دارد که افراد به وسیلة پیامدهای خارجی و بیرونی برانگیخته می شوند. در مقابل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی وجوددارد که در آن شخص برای انجام موفقیت آمیز تکالیف خود تمایل درونی دارد، و برای آن ارزش بیرونی وجود ندارد. افرادی که برای انجام یک فعالیت خاص، به طور درونی برانگیخته می شوند، افرادی خلاق ، خود تنظیم و خودکارآمد محسوب می شوندکه فعالانه به دنبال فرصت هایی برای مشارکت هستند و در فعالیت مورد علاقه خود به گونه ا ی غرق می شوند که زمان و سایر ضروریات زندگی را فراموش می کنند (دسی و ریان 1985).