دانلود روش تحقیق فقر از دیدگاه نظام اجتماعی در اسلام با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 97
چکیده
بررسی پدیده فقر، شناخت علل پیدایش و راه های مبارزه با آن، همواره موضوع مورد توجه مکتب های مختلف بوده. اسلام نیز بر ریشه کن کردن این پدیده شوم تأکید دارد.
اقسام فقر شامل؛ فقر جسمی، فرهنگی، روحی و مالی است که پیامدهای مخرب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به همراه دارد. نویسنده این کتاب با برشمردن عوامل پیدایش فقر، معتقد است که گاه این مشکل ناخواسته تحمیل می شود و گاه افراد خود در ایجاد آن مؤثراند؛ مانند دانشمندان و رهبران دینی که برای رسیدن به اهداف متعالی، زندگی فقیرانه انتخاب می کنند.
اما عده ای دیگر، به جهت وجود ضعف هایی در اندیشه یا عمل خود به فقر مبتلا می شوند. تنبلی، بی برنامگی، داشتن تفکر غلط درباره دنیا و آخرت و قضا و قدر؛ بخشی از این ضعف ها است.
بی شک رفع زمینه های پیدایش این پدیده، بهترین راه پیشگیری و درمان آن است. این کتاب در ادامه با بررسی علل فقر مسلمانان، برداشت های انحرافی از مفاهیم مذهبی را سبب عقب ماندگی آنان معرفی می کند.
فقر در اسلام :
اگر ما کمی در روایات بررسی و تتبع نماییم برایمان منکشف خواهد شد که در اسلام تعاریف متعددی از فقر ارائه شده که برخی از آنها را بیان میکنیم.
1 - افتقار الی الله
این موضوع در عقاید هر مسلمانی هست و طیف وسیعی از آیات و روایات معاضد و مؤید این اعتقاد است. همچنین بخش عمدهای از ادله محکم و متقن فلسفی بر این مطلب اذعان دارد.
افتقار الی الله یعنی تمام موجودات غیر از خداوند فقر ذاتی و نیاز تام به حضرت ربوبیت دارند. و این افتقار از بدو وجود غایت هستی ادامه دارد و هرگز این افتقار پایان ندارد. این مسئله از محکمات علم فلسفه اسلامی هست.
2 - فقر دین و علم و معرفت
این فقر نوع دیگری از فقر است که در اسلام به آن اشاره شده. روایاتی در این زمینه هست که به اختصار دو مورد از آنها را میآوریم:
امام صادق علیه السلام فرمودند که فقر مرگ سرخ است. راوی میگوید به امام گفتم منظورتان فقر از درهم و دینار است؟ امام فرمودند: نه بلکه فقر از دین است.
حضرت علی(ع) فرمودهاند نزدیک است که فقر کفر باشد که امام صادق این گونه تفسیر کردند که منظور از فقر، فقر علم و معرفت میباشد.
همانطور که مستحضر هستید در این دو روایت فقر به معنای نداشتن علم معرفت معرفی شد که این حالت در اسلام بسیار مذموم شمرده میشود. بدون شک این فقر بسیار مذمومتر از فقر اقتصادی است. و در نظر هر مسلمانی این فقر ضد ارزش تلقی میشود.
3 - فقر مالی و اقتصادی
این فقر در اسلام به طرق متفاوت یاد شده گروهی از روایات آن را مذموم شمردهاند و گروهی آن را مدح و آن را فضلیت برشمردهاند. بهتر است از هر دو مورد روایاتی را بیاوریم و کمی در اطراف آن تحقیقی داشته باشیم.
الف ـ روایاتی که فقر را مذموم میشمارند:
حضرت علی(ع) در تفسیر آیه شریفه «و نبلوکم بالشَّر و الخیر فتنه» فرمودند: خیر، سلامتی و غنی و بینیازی است و شر، درد و فقر است. (بحارالأنوار ج 5، ص213(
که این روایت «فقر» را «شر» معرفی مینماید.
هر کس صبح را شروع کند و روز را به پایان رساند در حالی که بیشترین همّاش دنیا باشد خداوند فقر را جلوی چشمانش قرار میدهد.» (الکافی ج 2، ص 319)
این روایت بیانگر این است که خداوند برای عقوبت عمل بنده، فقر را برای او فراهم میسازد.
پناه میبرم به تو ای خدا از فقر» (الکافی ج 2، ص 525)
امام باقر علیه السلام فرموند: «کار نیک و صدقه فقر را از بین میبرد.» (الکافی ج 4، ص 2)
این روایت پاداش کار نیک و صدقه را از بین بردن فقر میداند.
و اما گروهی از روایات که فقر را فضیلت برشمردهاند:
خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی زمانی که دیدی فقر جلوی توست و رو به سوی تو نموده پس بگو مرحبا به شعار صالحین و زمانی که دیدی غنی و ثروتمندی در پس روی توست پس بگو که این گناهی است که عقوبش به تعجیل افتاده.
)الکافی 2 263 باب فضل فقراء المسلمین ..... ص 0)
خداوند فرمود گروهی از بندگانم هستند که به صلاح واداشته نمیشوند مگر توسط فقر که اگر من فقر را از آنان برگردانم و او را به حالت دیگری برگردانم هر آینه او هلاک میشود.
رسول خدا به علی(ع) فرمود: ای علی همانا فقر به محبان تو شتابانتر است از سیل به وسط شهر.یا مضمون روایت امام صادق که فرمودند: مؤمن فقیر چهل سال زودتر از مؤمن غنی به بهشت میرود.
یا روایت که امام صادق علیهالسلام فرمودند: خداوند روز قیامت پوزش خواه به مؤمنان فقیر توجه میکند و میفرماید: به عزت و جلالم که شما را در دنیا به واسطه خواری شما نزد خود فقیر نساختم. امروز رفتار مرا با خود میبینید هر کس در دنیا به شما نیکی کرده دستش را بگیرید و به بهشتش ببرید.
مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمیتوان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد.
عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع میشود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجعتقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست میدهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. عدالت فراگیر شامل در دو بعد بسیار مهم است. اول عدالت سیاسی و دوم عدالت اقتصادی. در ادبیات ما وقتی صحبت از عدالت اجتماعی میشود، عموماً سراغ مقابله با فقر یا سراغ عدالت اقتصادی میروند، در حالی که عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی بوجود نمیآید و اگر ایجاد شود خود به خود از بین خواهد رفت. اولین انحرافی که در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادی نبوده، بلکه انحراف عدالت سیاسی بوده است. خلیفه دوم فردی بسیار زاهد بود. زهد او به حدی بوده که در کتب تشیع هم ذکر شده است. او مشکل عدالت اقتصادی نداشت، مشکل او عدالت سیاسی بوده است. پس اولین انحراف که شروع میشود، عدالت سیاسی است و دومین انحراف که در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادی میباشد. یعنی عدالت اقتصادی با یک فاصله زمانی از عدالت سیاسی به انحراف کشیده میشود.
فهم عدالت سیاسی ساده و شفاف است. عدالت سیاسی یعنی اینکه هر کسی در جای خودش باشد. آنهایی که کوچکند بزرگ نشوند و آنهایی که بزرگند کوچک نشوند. اینکه امیرالمومنین فرمود من همه را غربال میکنم! آنهایی که پایین رفتهاند، بالا بیایند و آنهایی که بالا هستند پایین بروند؛ یعنی من از عدالت سیاسی شروع میکنم و ایشان از عدالت سیاسی شروع کردند و بعد به زدودن فقر اقتصادی پرداختند. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من میبینید؟ همه اعلام میکنند که ما فقیری سراغ نداریم.
اگر کسی توانایی و شایستگی کسب جایگاه مدیریتی را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادی را برقرار کند، شدنی نیست. دلیلش این است کـه در اینجا عدالت سیاسی مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سیاسی باشد ولی تلاشی برای استقرار عدالت اقتصادی نشود، این هم به معنای تحقق عدالت نیست.
یکی از ویژگیهای عدالت فراگیر این است که عدالت سیاسی و اقتصادی توأمان در یک جامعه مستقر باشد. هم عدالت سیاسی و هم عدالت اقتصادی باید با هم توأم باشند.
تقدم عدالت سیاسی به معنی کم اهمیت بودن عدالت اقتصادی نیست، عدالت اقتصادی در ادبیات ما بد تفسیر شده است. در کشور ما عدالت اقتصادی را عمدتاً در توزیع میدانند. یعنی مقابله کردن با فقر. اگر عدالت اقتصادی صرفاً مقابله با فقر باشد یک گداخانه بزرگی درست میشود که این خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاری ندارد.
حضرت امام میفرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرضالحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی میگیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علیرغم استعداد فوق العادهای که دارند و میتوانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایهگذاری پیدا نمیکنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم. این وضع حتی در شهرها هم قابل مشاهده است. میزان برخورداری یک شهروند تهرانی از خدمات شهری 200 هزار تومان، یک اصفهانی 50 هزار تومان و کسی که در اراک زندگی میکند 20 هزار تومان است. حالا شما میتوانید شهرها و روستاهای خودتان را محاسبه کنید و این مقایسه را به دست بیاورید. میزان برخورداری شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها میشود. یعنی آنجاهایی که رفاه بیشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بیشتری میکنند. پس عدالت اقتصادی، هم در عدالت تولیدی است و هم در عدالت توزیعی. عدالت تولیدی یعنی دادن فرصتهای برابر به کسانی که استعداد تولید دارند. چه آن کسی که در شهر است و چه آن کسی که در روستا زندگی میکند. و عدالت توزیعی یعنی باید از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگیرند و به کسانی که قدرت کار، درآمد و تولید ندارند بدهند و فقر را از آنها دور کنند.
بنابراین ما با یک عدالت فراگیر در اسلام روبرو هستیم. اولاً عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. ثانیاً عدالت اقتصادی تنها مقابله با فقر نیست.
اگر عدالت سیاسی نباشد شایستگان از حکومت حذف و آدمهای ضعیف و ناکارآمد اداره کشور را بدست میگیرند. وقتی که افراد ناکارآمد اداره یک کشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود که عدالت را اجرا کنند.