لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه34
فهرست مطالب
بررسی تطبیقی مفهوم مصلحت از دیدگاه امام خمینی(ره) و اندیشمندان غربی
محمد منصور نژاد
الف) مصلحت از دیدگاه اندیشمندان غربی "ارسطو, آکوئیناس, هابز و آدام اسمیت"
1) مصلحت در اندیشه ارسطو
2)مصلحت در اندیشه آکوئیناس
3) مصلحت در اندیشه هابز
4) مصلحت در اندیشه آدام اسمیت
امام خمینی و مصلحت
1) مصالح کشور: "نقل عین عبارات امام"
2) مصالح مسلمین: "در پاسخ به طلاب"
3) در رابطه با مجمع تشخیص مصلحت:
4) مصلحت اسلام: (68/1/2)
5) مصلحت نظام: "پاسخ به استعفای قائم مقام رهبری"
6) مصلحت زجر کشیده ها:
7) مفهوم صلاح:
8) تحلیل مصلحت از دیدگاه امام خمینی:
نتیجه گیری
پیش از ورود در بحث ذکر نکاتی لازم است:
1) اگر همه مباحث حکومتی در دو سطح "منشأ" حکومت و حاکمیت و "اعمال"
حکومت و حاکمیت قابل تقسیم باشد, بحث در مفهوم مصلحت [1] مربوط به سطح اعمال
حاکمیت می باشد; یعنی اگر در منشأ حکومت, مشروعیت حاکمیت به هرگونه توجیه
شود (الهی ـ غیر الهی, مردمی ـ غیر مردمی و…) در بحث "مصلحت عمومی" سخن بر
سر آن است که این حکومت صلاح عموم را لحاظ می کند و در "مصلحت دولت" خیر و
صلاح نظام را محور قرار می دهد.
مبحث مصلحت عمومی چنان می تواند موضوعیت داشته باشد که در مسئله "اعمال
حاکمیت" هم, چه از نوع "فردی", "گروهی" و یا "جمهور" حکومت کنند, باز
مصلحت عمومی می تواند میزان داوری حکومت حَسَن و قبیح باشد, چنان چه در
مباحث ارسطو خواهد آمد.
|139|
2) در بررسی تطبیقی مقاله حاضر از سویی مفهوم مصلحت از دیدگاه اندیشمندان
"غربی" در مقایسه با اندیشمندان "اسلامی" می آید. به اعتبار دیگر مفهوم مورد بحث از
نگاه "دینی و غیر دینی" مورد مداقه قرار می گیرد. و از حیث دیگر در یک مقایسه "درون
دینی" نگرش "اهل سنت" و "تشیع" ملاحظه و تطبیق می گردند.
همین جا قابل ذکر است در حالی که مفهوم مصلحت هم در غرب سابقه دار است
"حدود 52 قرن" و هم در اهل سنت قرن هاست که مورد ملاحظه و مطالعه بوده است, اما
این مفهوم در نگرش سیاسی و حکومتی شیعی, پدیده ای کم سابقه و نوظهور است و به
صورت کاملاً مشخص و محوری در جمهوری اسلامی ایران و از سوی حضرت
امام خمینی, آن هم در سال های آخر عمرشان مورد بحث و تأکید قرار گرفته است.
3) مفهوم "مصلحت", اگر در لغت به آسانی قابلیت تعریف داشته باشد, در اصطلاح
با توجه به دیدگاه اندیشمندان یاد شده کار آسانی نیست; مثلاً در حالی که مفهوم مصلحت
را مرحوم "دهخدا" به نحو زیر معرفی کرده است: مأخوذ از تازی مصلحه, مقابل مفسده,
خلاف مفسدت, صواب, شایستگی, صلاح, آن چه که صلاح و نفع تشخیص شود. و
مصلحت آمیز, یعنی مطابق صلاح کار, بر وفق مصلحت و مقتضا". [2]
اما مفهوم اصطلاحی, با مراجعه به متون قابل حصول, تعریفی از آن نیامده است که
کار مطابقه را دشوار می کند و یا با توجه به خصلت مفاهیم علوم انسانی تعریف به "حدّ
تام" و "جامع و مانع" اصلاً ممکن نیست. به عنوان شاهد می توان به مقاله ای از "بریان
باری" در باب "مصلحت عمومی" اشاره نمود که پس از طرح و نقد و بررسی تعاریف
متعدّد, نهایتاً این گونه اظهار نظر می کند که "به نظر من تمام تعاریف دیگری که از
مصلحت ارائه شوند یا نامربوط اند, و یا آن که به جملاتی از سنخ تعریفی که من کردم
قابل تحویل اند. به این ترتیب, تنها تعبیری که می شود از این سؤال کرد این است که
مصالح شما چیستند یا کدامند?… این تعریف با ایجاز کمتر این گونه می شود, یک
سیاست یا قانون و یا رسم و عادت در صورتی می تواند به مصلحت کسی باشد که شرایط
ذیل را تأمین کند. یک سیاست یا قانون و یا رسم و عادت در صورتی به مصلحت کسی