آموزش و پرورش :
وقتی میخواهیم به آموزش عقب ماندگان ذهنی بپردازیم باید چند چیز را مورد توجه قرار دهیم. ابتدا اینکه ظرفیت ذهنی یا میزان هوش آنها چقدر است, یعنی اینکه باید ببینیم فرد معلول تا چه حد میزان توانائی جذب و یادگیری دارد.
دوم اینکه باهمین میزان هوش تا این لحظه که آموزش او شروع میشود براساس داده های محیطی چه چیزهائی را آموخته است.
سوم اینکه براساس آن میزان هوش وآموخته های قبلی حال که میخواهیم اقدام به آموزش نمائیم چه توانائیهائی را میخواهیم در او ایجاد کنیم؟
چهارم اینکه به چه طریق و به کمک چه امکاناتی وچه وسائلی بهتر قادر به این کار خواهیم بود. باید توجه کرد که آموزش کودکان عادی درمدرسه با آموزش کودکان معلول ذهنی تفاوت دارد. بطوری که کودکان عادی با یک سطح سنی وبراساس آموزش از پیش تعیین شده (دوره نه ماهه) آموزش میبینند ویک هماهنگی درآنها وجود دارد. اما در معلولین ذهنی به لحاظ پیچیدگی خاصی که از نظر تنوع ومیزان موجود است, هیچگاه نمیتوان دو معلول ذهنی را بطور مشابه درکنار هم قرار داد وبه همین سبب در کلاسهای مخصوص معلولین ذهنی آن هماهنگی لازم به چشم نمیخورد, درشروع هر آموزش باید دید علاوه بر ظرفیت ذهنی یا میزان هوش ومیزان تجربیات کسب شده از قبل تا چه حد است از آنجا که شروع هر آموزش بر پایه تجربیات و آموخته های گذشته استوار گردیده, زیر بنای آموزش دانسته های قبلی فرد میباشد.بنابراین آگاهی از زمینه های موجود در ذهن کودک از نظر آموزش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. میدانیم که آموزش باید معمولاً حالت پلکانی را حفظ نماید. یعنی پس از کسب یکسری تجربیات میتوان تجربیات بعدی را کسب نمود. بطور مثال : تا شخصی کلاس سوم, چهارم و پنجم دبستان را طی نکند, علیرغم تمام کوششها میتوان مفاهیم ومهارتهائی راکه هر کودک با توجه به میزان هوش خود قادر به کسب آن است تدوین وظیفه بندی نموده به ترتیب از آسان به مشگل به کودک آموخت. در طی آموزش باید توجه داشت که بسیاری از مفاهیم ومهارتهای اولیه ای که به راحتی مورد یادگیری افراد عادی قرار میگیرد, ممکنست برای اینگونه کودکان از پیچیدگی وابهام برخوردار بوده بصورت یک مسئله مشگل ومبهم با آن برخورد نمایند روند آموزش میباید به نحوی باشد که هر چه بیشتر مانع ایجاد کسالت کودک شده تا حد ممکن دقت و تمرکز وی را جذب نماید و بدین لحاظ نقش مربی به گونه ای هنرمندانه مطرح است. اوباید با برنامه ریزی دقیق ریز مواد آموزشی را بنحوی تنظیم نماید که علاوه بر توانائی قدرت جذب از طرف کودکان موجب دلزدگی وایجاد خستگی در آنان نگردد. محیط آموزش یاکلاس اینگونه کودکان میباید از فضای کافی برخوردار باشد. هر کلاس آموزشی پذیرفتن 10 تا 15 و هر کلاس تربیت پذیر بین 8 تا 12 شاگرد را در خود جای میدهد. نحوه قرار گرفتن نیمکت شاگردان بهتر است بنحوی باشد که مربی نزدیکی ودسترسی به همه شاگردان داشته باشد میتوان نحوه قرار گرفتن میز ونیمکت را بطور نیمدایره بطرف تخته سیاه تنظیم نمود. علاوه بر آن بد نیست درگوشه ای از کلاس یک قسمت با موکت مفروش باشد تا درمواردی از حالت خشکی کلاس وقرارگرفتن روی میز ونیمکت کاسته کودکان رامدتی روی زمین درآن
محل تجمع داد. به منظور عینیت دادن کامل به آموزش و به شکل بازی در آوردن آموزش برای اینگونه کودکان وسائل کمک آموزش ، اسباب بازیهای آموزشی نقشی بارز را ایفا مینماید، بسیاری از این وسائل با تهیه مقداری مواد اولیه توسط خود مربی در کلاس و با کمک خود شاگردان قابل ساختن است.
آموزش کودکان پناهگاهی:
عنوان آموزش کودکان پناهگاهی شاید در آغاز به نظر بعضی عجیب جلوه کند ولی باید پذیرفت که آنان نیز بهرحال نیاز به روند آموزشی داشته گاه به آموزشی جواب میدهند، در میان پناهگاهها، گروهی از کودکان یافت میشوند که علی رغم عقب ماندگی ذهنی عمیق از لحاظ جسمی، حرکتی معلولیتی کمتر از دیگران داشته یا از نظر تکلم قادر به بیان چند کلمه ای میباشند. طبعاً آموزش روی این گروه کودکان میتواند در ایجاد مفاهیم و مهارتهای اولیه موثر باشد. روال آموزش استفاده از مکانیزمهای شرطی همراه با تشویق و تنبیه است. به کمک استفاده از مکانیزمهای شرطی سعی میشود رفتارهای مناسب وعادات اولیه در آنها تقویت شده، رفتارهای نامناسب و ناخوشایند از طریق بیاعتنا نشان دادن و نسبت به آنها حذف گردد.طبعاً اجرای چنین برنامههائی نیاز به محلی به نام کلاس نداردبلکه نگهداری کودک با مقداری آگاهی نسبت به مطلب میتواند این گونه الگوها را روی کودکان پیاده نماید. اجرای مطلوب اینگونه برنامه ها موجب میگردد تا بعضی از کودکان پناهگاهی در کسب عادات اولیه زندگی خصوصاً در سنین بالاتر توانا گردند. توالت رفتن، پوشیدن و درآوردن البسه رعایت بهداشت شخصی، غذا خوردن، رعایت ادب در هر برخورد اجتماعی و......عاداتی هستند که میتوان از طریق استفاده از برنامه های مکانیزم شرطی درتعدادی از کودکان این گروه ایجاد نمود.
آموزش تربیت پذیران:
یکی از دلایل این گروه کودکان در محیطهای شبانه روزی لزوم تداوم و تکرار زیاد هر مهارتی است که از طرف آنان آموخته میگردد. آموزش هر مفهوم یا مهارت چنانچه منحصر به یادگیری در طی ساعات محدود آموزشی گردد طبعاً نتیجه لازم و مکفی که باید از آموزش کسب نمود بدست نمیآید. بدین لحاظ لازم است مطلب آموخته شده در کلاس طی ساعات غیر آموزشی نیز توسط مراقب کودک که مورد مرور و تمرین قرار گیرد. فرض کنیم مهارت نحوه استفاده از صابون جهت شستن دست به کودک آموخته شده است. چنانچه کودک در طی ساعات غیر آموزشی ملزم به رعایت امور یاد گرفته شده نباشد، اقدام به آن عمل ننموده طبعاً بعد از مدتی نیز آن را فراموش میکند در خلال ساعات غیر آموزشی نیز کودک را ملزم به تمرین و تداوم فعالیت آموخته شده مینماید. بنابراین به منظور جلو گیری از ناهماهنگی در امرآموزش لازم است مراقبین و مربیان کودک به طور مداوم در تماس با هم بوده، تداوم آموزش را برای کودکان ممکن میسازد.
توجه به سلسله مراتب آموزش از آسان به مشکل بسیار اهمیت دارد، مربی باید ابتدا مهارت یا مفهوم مورد آموزش را به عوامل ساده تشکیل دهنده آن مهارت تجزیه نماید هر چه این تجزیه بهتر و بیشتر انجام گیرد آموزش آسان تر انجام میگیرد. مشروط به اینکه عوامل ساده حالت متنوع و گسیخته از کلی مهارت را بخود نگرفته روند آموزشی را کاملاً حفظ نماید. بطور مثال در کسب مهارت( درآوردن و پوشیدن کت) باید به لحاظ ساده تر بودن ابتدا در آوردن آن آموزشی داده شود. همین کار نیز در بعضی موارد نیاز به تجزیه به عوامل ساده دارد. مثل باز کردن دکمه، کشیدن کت به سمت بدن، کشیده یک آستین توسط دست دیگر وخلاص کردن یک دست از میان آن و بعد دست دیگر و نهایتاً آویزان نمودن کت از طریق قسمت یقه و.....، مهمترین مسئله داشتن صبر و حوصله کافی برای آموزشی است. مفاهیمیکه به کودکان تربیت پذیر آموزش داده میشوند یکدسته مفاهیمیهستند که در محیط اطراف وی موجود میباشند مثل یادگیری اسامیالبسه، اسامیافراد موجود در اطراف وی- اسامیاشیاء- میوه ها- حیوانات، خوراکیها و.....) و دسته دوم مفاهیمیهستند که به کودک در طبقه بندی اشیاء از جهت خصوصیات خاص در ذهن کمک میکنند. مثلاً وقتی مفهوم رنگ را به کودک میآموزیم، هدف تنها یا دادن یک مفهوم ساده نیست، بلکه وقتی کودک رنگ را بداند، کمیت را بداند مفهوم مکان و زمان را بداند. به عوض آنکه منحصراً بگوید توپ را بده قادر خواهد بود آن توپ قرمز کوچکی را که دیشب پشت صندلی گذاشته بودم،بده.
مفاهیم و مهارت هائیکه کودک تربیت پذیردر کلاس باید آموزش بگیرد: