ما در یک دوران ویژه به سر می بریم. در این دوران تغییراتی در شرایط کاری افراد رخ داده و می دهد که باعث می شود برخلاف گذشته بیشتر انسانها بیش از آنکه به سازمانهای بزرگ وابسته باشند به کار مستقل یا پیمانکاری روی بیاورند.آنها دیگر تمام وقت خود را در یک سازمان سپری نخواهندکرد،بلکه به فعالیتهای پاره وقت خواهند پرداخت.فقط کمتر از نیمی از نیروی کار در سازمانهای مختلف مشاغل تمام وقت«مناسب»به دست می آورند و باقی افراد کارکنان مستقلی هستند که تعدادشان سال به سال بیشتر می شود.بیشتر این افراد به این دلیل کارگر پاره وقت یا موقت هستند که یا خود می خواهند و یا جز این چاره دیگری ندارند.
اصولا ویژگی سازمانهای امروزی این است که آنها بر هسته ای از مدیران و کارگران ضروری استوارند که پیمانکاران خارج از سازمان و مستخدمان پاره وقت،آنها را یاری می دهند. البته این روش،شیوه جدیدی برای ساماندهی امور نیست،چرا که مقاطعه کاران بزرگ و کوچک طی نسلهای متمادی این کار را کرده اند.آنچه تازگی دارد رشد این شیوه از سازماندهی در حرفههای بزرگ و نهادهای بخش دولتی است که به دلیل ارزانتر بودن،درمیان آنها گسترش یافته است.این سازمانها به این نتیجه رسیده اند که گرچه راحت تر است که کارکنان خود را به صورت تمام وقت دراختیار داشته باشند،اما دراختیار داشتن تمام نیروی کار،نوعی اسراف در سازماندهی منابع انسانی ضروری است.لذا نگاه داشتن آنها در خارج از سازمان،به صورت کارکن مستقل یا در استخدام مقاطعه کاران متخصص و خرید خدمات آنها به هنگام نیاز ارزانتر تمام می شود.
براین اساس،سازمانهای امروزی از سه گروه مختلف مردم تشکیل شده اند که هرکدام از آنها انتظارات متفاوتی دارند و شیوه مدیریت بر آنها فرق می کند.آنها از حقوق مختلفی برخوردارند و به اشکال مختلف سازماندهی می شوند.