این پایان نامه در دانشگاه تهران و در مقطع دکترا و به روش کیفی انجام گرفته است.دارای 300 صفحه .WORD
مراکز خرید همانند سایر فضاهای مدرن بخش جدائی ناپذیری از زندگی شهریاند. چنین مراکزی در ایران نماد مدرنیته محسوب میشوند. خیابانها، کافیشاپها، گیمنتها، رستورانها، فروشگاههای بزرگ، شهربازیها و پارکها مراکزیاند که در آن مصرف نقشی اساسی ایفا میکند. اما مصرف در چنین فضاهائی صرفا به کالاها و ابزارها محدود نمیشود. فضاها نیز در این مکانها تولید و مصرف میشوند. چنین مصرفی همراه است با تولید معانی اجتماعی که تجربه در زندگی روزمره را با خلاقیت امر مدرن رویاروی میسازد. فضاها و مراکز مدرن بخشی مهم از قلمرو زندگیروزمره محسوب میشوند. برای ساخت دستگاه نظری مناسب از سه عنصر زندگی روزمره، مصرف و پرسهزنی به شرحی که میآید استفاده میکنم و در نهایت به ترکیب و صورتبندی جدیدی از این عناصر دست مییابم.
زندگی روزمره مهمترین عنصر نظری در رسالة حاضر محسوب میشود. هر تبیین جامعهشناسانه اگر به زندگی روزمره ارجاعی نداشته باشد، تبیینی ناکارآمد خواهد بود. تصور میکنم، بسیاری از بنیانگذاران و موثرین در علوم انسانی مسئله اصلیشان زندگی روزمره جامعة مدرن بوده است. متفکرانی چون فروید، مارکس، وبر، زیمل و دیگران نه تنها معضلة اصلی خود در نظریات را درون زندگی روزمره جستجو کردند بلکه مواد تحلیل خود را نیز از زندگی روزمره اخذ کردند . تلاش این متفکران و دغدغة آنها نقد زندگی روزمره و امید به رهایی بخشی آن بودهاست. با وجود این، دریچههای مختلفی برای ورود به بحث زندگی روزمره وجود دارد. از آنجا که این رساله در چارچوب سنت مطالعات فرهنگی تدوین یافته، رویکرد ما در بررسی زندگی روزمره برخاسته از نظریههائی است که در این سنت مطرح شدهاست. این رویکرد بر وجود عنصر قدرت و مقاومت به طور همزمان در زندگی روزمره تاکید میکند. همان طور که دوسرتو(1998) گفتهاست، زندگی روزمره هیچگاه تماما از علائق قدرت اشباع نمیشود بلکه همیشه خلل و فرجهائی برای مقاومت وجود دارد. این تلقی رایج در مطالعات فرهنگی را باور دارم که زندگی روزمره عرصة تفاوتها، ناهمگنیها و خلاقیتهاست. نشاندادن این ناهمگنیها و خلاقیتها در زندگی روزمرة مراکز خرید از جمله اهداف اساسی رسالة حاضر است.