توجه : در حال آپلود این فایل به لینک جدید هستیم لطفا فعلا منتظر بمانید
PIERRE CARDI ...فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:11
فهرست مطالب
مقدمه
نوع مشکل
آشنائی فرد با موضوع مورد تصمیم گیری
اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیری
افسردگی و قدرت تصمیم گیری
اضطراب و قدرت تصمیم گیری
آشنائی با روال منطقی تصمیم گیری
راهبردهای عملی برای افزایش قدرت تصمیم گیری
مقدمه
از جمله جنبه های حساس وظایف مدیریت را می توان تصمیم گیری، ارتباطات، تنظیم و هدایت دانست. مدیریت برای تحقق کارآمد این وظایف، مبادرت به استفاده از فرایند تصمیم گیری در قالب نقش تصمیم گیری می کند. هربرت سایمون (Herbert Siman)، محققی که در زمینه تصمیم گیری تحقیقات زیادی انجام داده است، معتقد است مدیریت و تصمیم گیری دو واژه هم معنا و مترادف هستند. به عبارت دیگر مدیر به وسیله تصمیماتش شناخته می شود. در واقع تصمیم گیری جوهره مدیریت بوده و آینه تمام نمای توانایی ها و قابلیت های مدیر است. از سوی دیگر ریشه یابی دلایل موفقیت و عدم موفقیت سازمان ها به تصمیمات اتخاذ شده مدیران آن سازمان ها منتهی می شود. از این رو است که نیومن (Newman) کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیم گیری می داند و مدعی است که تصمیم گیری به تنهایی، مهم ترین نقش مدیر است زیرا کیفیت طرح و برنامه ها اثربخشی و کارآمدی استراتژی ها و کیفیت نتایجی که از اعمال آن ها به دست می آید همگی تابع کیفیت تصمیماتی است که مدیر اتخاذ می کند.اصولا مدل های تصمیم گیری مختلفی توسط صاحب نظران معرفی شده که از آن جمله می توان به مدل عقلایی، مدل کارنگی، مدل تصمیم گیری مرحله ای، مدل ادغام مرحله ای و الگوی کارنگی، الگوی سطل زباله، الگوی تصمیم گیری اقتضایی، مدل تصمیم گیری در بحران و مدل تصمیم گیری در نظریه آشوب اشاره کرد. در این مقاله از مدلی تحت عنوان مدل تصمیم گیری حکیمانه که توسط باقریان و همکاران (1381) ارائه شده ست، استفاده می شود. این مدل بواسطه در نظر گرفتن این مطلب که چیزها را آن چنان که هست باید شناخت، و کارها را آن چنان که باید به انجام رساند (تعریف حکمت)، به تصمیم گیری حکیمانه مشهور شده است. در مدل حاضر تاثیر اساسی مفروضات مدل، بخصوص در مبحث حق گرایی تا واقع گرایی، تجلی یافته است. در واقع باید تفاوت بین حقیقت به معنای آنچه حق است و باید به آن برسیم با واقعیت به معنای آنچه هست و الزاما هم می تواند نباشد، روشن شود و ترکیب عملی این دو در یک مدل ماتریسی تعیین گردد. بنابراین تمرکز اصلی این مدل بر آرمان گرایی و واقعیت نگر بودن دستگاه تصمیم گیری است که محصول یا خروجی این دستگاه تصمیم گیری، تصمیمات حکیمانه است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*
فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه : 114
اگر بتوانیم تفکر را ارتقا داده ، تأکید روی حفظ کردن را حذف کنیم و ارتباط را
به طور اساسی و واقعی افزایش دهیم توان تعلیم و تربیت چگونه خواهد بود ؟
تفکری که به حل مشکلهای اجتماعی منتهی می شود از تفکری که به حل مشکلهای فنی منتهی می شود بسیار دشوارتر است . ولی متأسفانه کمتر آموزش داده شده است . دانش آموزانی که مسؤولیت اجتماعی را در مدرسه آموخته اند یاد می گیرند چگونه در یک موقعیت واقعی برای حل مشکلها به راههای کمک به یکدیگر بیندیشند . ما باید در نظام آموزش که به اندازه کافی در نظر آنها مهم باشد تعداد بیشتری از دانش آموزان را از نظر عاطفی با یکدیگر مرتبط سازیم بنابراین تلاش خواهند کرد تا فکر کردن و حل مشکلها را یاد بگیرند و بدین ترتیب در اجتماع فرد مسئولی بار بیایند . هیچ کس نمی تواند مسئولیت اجتماعی ، فکر کردن ، یا حل مشکل را در حالی که شکست خورده است یاد بگیرد . مدارس باید برای تمام دانش آموزان خود شانس مناسبی برای موفقیت فراهم آورند .
اعتبار کاذب نظام آموزش و پرورش ، یعنی پاسخهای واقعی و عینی ارزش ندارند مگر اینکه به سطح تفکر و عقاید ارتقاء پیدا کنند . ما باید به بچه ها یاد بدهیم که از سؤال کردن نترسند . در نظامی که معلومات را ثبت می کنند خرده گرفتن به معلمی که تدریس خود را بر اساس اصول حتمی
استوار ساخته کار دشواری است . آموزش و پرورش که حول معلومات عینی و پاسخ آنها مرکزیت یافته معمولا" درگیری فکری بین شاگردان و معلمان را خاتمه
می دهد . روشن است که در این مبارزه معلمان موضع قویتری دارند . چون پاسخ پرسشهایی را که پرسیده اند می دانند . و شاگرد نمی تواند به نحو مؤثری با معلم درگیر شود .