جایگاه و موقعیت زن
آنچه مسلم است این است که در هیچ یک از ادیان و فرهنگ ها زن از وضعیت و موقعیتی برابر با مرد برخوردار نبوده است. این وضعیت نابرابر در همة شئون زندگی نمود دارد.
احکام دینی زنان را مخاطب قرار نمی دهد و مسائل مربوط به ایشان به صورت غیر مستقیم و بواسطة مردان مطرح می شود اما این امر در ادیان بسته به فرهنگ ها متفاوت است به عبارت دیگر دامنة این نابرابری ها در همة ادیان یکسان نیست دراین فصل به بررسی وضعیت زن در ادیان مورد بحث می پردازیم.
مزدایی
در میان اقوام و ملل شناخته شدة باستان، هیچ جامعهای وجود ندارد که در آن به اندازة دین مزدایی در میان مرد و زن تعاملی خوب و سازنده وجود داشته باشد. به نظر میرسد که زن و مرد در اوستا از حقوقی برابر برخوردارند و نسبت به یکدیگر ارجهیتی ندارند. زن و مرد پرهیزکار معمولاً در کنار هم ذکر میشوند. خطابههای فلسفی که زرتشت در “گاتاها” نسبت به مردان و زنان ایراد میکند نشاندهندة وجود زنانی توانا در زمان زرتشت بوده است. وظایف زن در ایران باستان به فعالیتهای اقتصادی درخانواده محدود نمیشد، بلکه در پیشبرد معنوی و اخلاقی تمام جامعه نقش مهمی را ایفا میکرد او معلم اخلاق به حساب میآمد. در اوستا همیشه زن یک جزء مهم جامعه شناخته شده و در همه حقوق اجتماعی حتی در مراسم مذهبی نیز با مرد برابر دانسته شده است. در ادعیه زرتشتیان، هرجا از فروهر در گذشتگان یاد شده، فروهر زنان پارسا نیز ستوده شده است. در ایران باستان زن مقام بسیار ارجمندی داشت و دربسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری میکرد. درست است که پسر به خاطر شرکت در کارهایی مثل جنگ و شکار و کشاورزی مورد توجه و مهر بیشتر بود، آیات بسیاری دراوستا وجود دارد که در آنها فرد از درگاه خداوند و فرشتگانش خواستار پسر است. با این حال آیاتی در اوستا یافت میشود که بر یکسانبودن ارزش پسر و دختر دلالت دارد در دعای “اهمائه ریشچه”، فرد درضمن درخواست نعمتهایی مانند تندرستی، شادمانی روانی، زندگی مرفه و آسوده از اهورا خواستار است که فرزندان نامی و مشهور نیز به او عنایت نماید، واژه اوستایی که در این دعا آمده است: “آسنا مچذره زینتم” است که به معنی فرزند نامی و مشهور است و فرزند اعم از دختر و پسر است در اندرزنامه “آذربادمهراسپندان” آمده است زن و فرزند خود را از فرهنگ باز مگیر که تو را تیمار و رنج گران از آن نرسد و پشیمان نشوی. در مورد آموزش اصول اخلاقی و مذهبی و دیگر دانشها، تربیت دختر و پسر یکسان بود و هر دو به یک اندازه بهرهمند میشدند.
پروفسور”کریستینسن” خاورشناس نامی دانمارکی درکتاب خود به نام شاهنشاهی ساسانیان مینویسد: دوشیزگان ایران باستان تنها با وظایف خانوادگی آشنا نمیشدند، بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا میگرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی از آزادی عمل برخوردار بودند. این آزادی عمل به اندازهای بود که اگر دوشیزهای میخواست حتی برخلاف میل والدین خود، با پسری زناشویی کند، پدر و مادر او نمیتوانستند ازاین کار جلوگیری کنند و موبدان بدون رضایت والدین دختر نیز به تقاضای آنها برطبق قانون ترتیب اثر میدادند.
شوهر به عنوان “نمانوپئتی” و زن به عنوان “نمانوپتنی” خوانده میشد. “گایگر” در کتاب تمدن ایرانیان خاوری مینویسد: «زن در صف همسری شوهر قرارمیگیرد نه از تابعین او، کنیزش نیست بلکه رفیق و همسر و در کلیه حقوق باید با او شریک و برابر باشد». در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و میتوانست صاحب مال و ملک از خود باشد. بنابه نوشتههای کتاب “نیرنگستان” زنان میتوانستند در سرودن “یسنا” و برگزاری مراسم مذهبی با مردان همکاری کنند یا خود به این کار مبادرت کنند. حتی در دوران سالخوردگی هنگامی که عادت زنانگی از آنها رفع میشد میتوانستند وظیفه نگهبانی آتش مقدس را به عهده بگیرند. زنان دانشمند بنا به کتاب “مادیکان هزار دادستان” (هزارماده قانون) میتوانستند به شغل وکالت دادگستری بپردازند و حتی گاهی بر مسند قضاوت بنشینند. دربارة جایگاه والای زن در ایران باستان، در متن پهلوی “مادیکان هزار دادستان”، به مطالب جالبی برخورد میکنیم: ادارة خانواده به صورت عادلانهای میان پدر و مادر خانواده تقسیم میشد، مادر در ادارة امور داخلی خانواده اختیار تام داشت به گونهای که پدر حق دخالت در کارهای او را نداشت. ایرانیان باستان دختر را مجبور به ازدواج برخلاف میل خود نمیکردند. زن در میان ایرانیان باستان، جایگاه والایی داشت. او از موقعیتی برابر با مرد برخوردار بود، البته این مسأله در کتب دینی ایرانیان به طور آشکارا نمودی ندارد. دختر ایرانی نه تنها وظایف مربوط به خانواده، بلکه اصول اخلاقی و دینی اوستا را نیز فرا میگرفت. او هم در خانه و هم در بیرون از خانه از آزادی برخوردار بود. در اوستا در فهرست شخصیتهای نامبردهای که به خاطر قداست، خرد، قهرمانی و فداکاری ذکر شدهاند، نامهای زنان ممتازی به چشم میخورد. دختر به شوهری داده میشود که جوان، زیبا، سالم، هنرمند، خوشخو، فرهیخته و خوشبیان باشد. عنوان “مانوپتنی” یعنی بزرگ خانواده که اوستا به زن می دهد، نشاندهندة برابری جایگاه مرد و زن است. این مسأله درمتون پهلوی از جمله “دینکرد”، “مینوی خرد” و “دادستان دینیگ” نیز آمده است. زنان ایرانی در دوران باستان در فن تیراندازی، اسبسواری، شمشیرزنی و دیگر فنون پهلوانی نیز آموزشهایی میدیدند و در شکار و جنگ شرکت میجستند.
در دورة هخامنشیان، درصورتی که فرزند میدید که مادرش وارد مکانی میشود که او در آنجا ایستاده است درحالت ایستاده باقیمیماند تا مادر به او اجازة نشستن بدهد. حتی شاه نیز برای مادر خود احترام فراوان قائل میشد و درهنگام غذاخوردن پایینتر از مادر بر سر میز غذا مینشست.
زنان در ایران برخلاف زنان در یونان و روم از حق مالکیت برخوردار بودند و نیز بسیاری از زنان جامعه ایران ساسانی که مربوط به طبقه بالای جامعه بودند، از حقوق اجتماعی بهره مییافتند. همچنین دوده سالار (بزرگ خانواده) میتوانست آنان را برخود سالار و صاحب اختیار یا به اصطلاح پادشاه کند. در آن صورت زن میتوانست شخصاً همسر اختیار کند و نیز برخلاف زنان طبقات پایین، در دادگاه گواه یا داور باشد.
در درون خانواده زن از ارجمندی و قدرتی برخوردار بود که به نقش او به عنوان مادر خانواده (کدبانو) بازمیگشت. در آن دوره اعتقاد بر این بود که “فرهخانه” با کدبانو پیوند دارد و هرگاه جسد او را از خانه بیرون برند “فرهخانه” با وی به در خواهد رفت. فرزندان ملزم بودند که هم از پدر و هم از مادر فرمانبرداری کنند. همسر کدخدا میتوانست در اموال شوهر شریک او باشد. زن حق مالکیت داشت و میتوانست درآمد ویژه ای داشته باشد و دستمزد خود را برای خود نگهدارد. وقتی زن و شوهر با هم وام میگرفتند، به صورت شریک متضامن با آنها رفتار میشد و وامدهنده میتوانست درغیاب شوهر وام را از زن بازپس گیرد.
با این حال از کتابهای پهلوی برمیآید که از اعتبار جنسیت مردانه و اقتدار جامعه هند و اروپائیان باستان در دورة ساسانی، چنان اثری بر جای بوده است که پسرزاده شدن امتیاز تلقی میشد. مرد هم حرمت و مزایای حقوقی بسیاری را دریافت میکرد و هم مسئولیت تأمین معاش زن و فرزندان را برعهده داشت. بدان گونه که زن بیوه مظهر بیپناهی و رنجوری بود، اما زن کوشا و هوشیار با سود جستن از حق تملک و دارایی و کار میتوانست به یاری بخت و دانایی، جایگاه والایی در جامعه بیابد. زن در آن روزگار، توان آن را داشت که مزایایی را با شایستگی ذاتی و کوشندگی از آن خود کند که مردان خودبهخود به محض مرد زادهشدن امکان بهرهمندی از آن امتیازات را مییافتند.
در”گاهان” زن از دو دیدگاه مورد توجه قرار میگیرد که مکمل یکدیگرند، یکی به عنوان گرونده زرتشتی و دیگر به عنوان یکی از دو جنس بشر که نقش و جایگاهی ویژه در زندگی اجتماعی دارد. در مورد اول وجدان زن مورد خطاب است. وی ولی به مثابه نیمی از گروندگان دین شناخته میشود. پیامبر او را فرا میخواند تا بیندیشد و خود، دین خویش را برگزیند. در دومین نظرگاه وی نقش خاص خود را باید به عنوان دختر و همسر و مادر در خانواده ایفا کند. در اینجا زن نقش طبیعی و زیستی زایمان و پرورش نوزاد را برعهده دارد که موجب دوام جامعه و بقای نسل و نوع بشر است. وجدان زن آزاد است که بر اساس رأی و خرد و شناخت خود آنچه را بهتر میداند اختیار کند اما بنابر گواهی آثار مکتوب، روی هم رفته از برابری جایگاه زن و مرد چنان که در”گاهان” میآید بتدریج کاسته میشود و هر چه از متنهای کهن فاصله میگیریم، جنس مذکر بیشتر به چشم میخورد و مقام و منزلت زن تنزل مییابد. در متون نیایشی اوستا یعنی بخشهای غیر گاهانی یسنا و نیز “ویسپرد” و “یشتها”، تأکید بیشتری بر ارجمندی زن وجود دارد.
“گاهان” مژده حیات اخروی را به زن و مرد یکسان میدهد و هر چند وظایف زندگی را میان آن دو تقسیم میکند، نیکی ورزیدن و رستگاری را برای هر دو جنس همانند میشمارد. اوستای متأخر نیز تحتتاثیر آموزههای گاهانی، پیوسته روح بهشتی و جاوید یا “فروهر نیک” و پارسای زن و مرد را در کنار هم میستاید و یا حتی در کتاب “ویدیوداد”، سوگواری را برای هر دو یکسان میداند. “یشت کردن”، بر زن و مرد هر دو واجب است، مراسم ویژه در گذشتگان نیز برای هر دو یکسان است و از جزئیاتی ناچیز در این باره میتوان چشم پوشید.
مسیحیت
از نظر شرع کلیسایی، زن و مرد یکسانند و هر دو مخاطب قانون کلیسایی هستند، گرچه از آنجا که زن به اقتضای جنسیت از عهدة انجام بعضی کارها برنمیآید و لاجرم از تصدی بعضی مقامات دینی محروم شده است. با این حال در کلیسای اولیه به زنانی (معمولاً بیوه) برمیخوریم که دارای مقامات کلیسایی همچون “اسقف”، “کشیش” و “شماس” هستند. این زنان چنانچه بخواهند به این مقامات نائل شوند باید واجد شرایطی باشند: دست کم شصت سال عمر داشته باشند، خود را شب و روز وقف عبادت کنند، درصورت بیوه بودن هیچ توجهی به ازدواج مجدد نداشته باشند، به قدیسان خدمت کنند، مهربان باشند و به فقرا کمک کنند.
در دورة پس از رسولان مدارک مستندی دال بر بهبود وضعیت بیوهزنان در غرب وجود ندارد شواهد و مدارک نیز در این مورد در شرق نیز مبهم است. اما این امر محتمل به نظر میرسد که بیوهزنان معمولاً به عنوان “شماس” منصوب میشدند.
بااین حال در اول قرنطیان آمده است: زنان در کلیسا ساکت باشند چرا که ایشان مجاز به سخن گفتن نیستند و باید تابع باشند، چرا که شریعت میگوید اگر زنان بخواهند چیزی یاد بگیرند باید در خانه از شوهران خود بپرسند زیرا صحبت زنان در کلیسا شرمآور است(5-34/ 14). همچنین در اول قرنطیان آمده است: زنان باید در کلیسا خود را بپوشانند(15-14/ 11). زنان اگر چه دربعضی موارد به بعضی مقامات کلیسایی نیز دست یافتهاند، اما عهده دار منصب قضاوت نبودهاند.
اما زن به عنوان عنصری از نژاد انسانی به همراه مرد مکلف است که در جهت رشد و تعالی انسان در همه ابعاد بکوشد. به گفته “پولسرسول” سیطرة مرد در جامعه به دلیل ابعاد شخصیتی مرد نیست بلکه به خواست خداوند بوده است پولس دراین باب میگوید: مرد صورت و جلال خداوند است و زن جلال مرد. از نظر کلیسای کاتولیک مرد رئیس و حاکم بر خانواده است. زن به منزله تکهای از بدن و قطعهای از استخوانهای مرد است و باید تابع شوهر خود باشد، البته این بدان معنا نیست که زن ملک شوهر است بلکه کاملکنندة وی به حساب میآید، چراکه ریاست و حکومت مرد بر خانواده نمادی از حکومت مسیح بر کلیسا و پیروی زن از شوهر سمبل تبعیت کلیسا از مسیح است. این حکم در ده فوریه 1880 از سوی کلیسا صادر شد البته این دیدگاه همواره مورد توجه کلیسا بوده است و شاید بتوان گفت کلیسا در این حکم این مسأله را دوباره مورد تأکید قرار داده است.
در پروتستانتیزم عقیده بر این است که در مسأله عشق و محبت، زن و مرد از حق مساوی برخوردارند این عقیده در نقطه مقابل نظر کتاب مقدس دربارة زن است در عهد عتیق زن همواره تابع مرد بوده است در عهدجدید نیز چنین عقیدهای وجود دارد به طوری که در”افسوسیان”، “کولسیان اول”، “پترس اول”، “تیموتائوس” و “تیتوس” بر تبعیت زن از مرد و سیطرة مرد بر زن تأکید شده است. اما پروتستانهای لیبرال عمدتاً به “قلاطیان” و “افسوسیان” استناد میکنند که به نظر میرسد تساوی زن و مرد را مطرح میکنند.
دون برونینگ و همکاران وی به طور تأثیرگذاری نقد خانوادهگرایی و ازدواج را مطرح کردند. مسألة تساوی زن و مرد دیدگاههای مختلفی را به وجود آورد: یک دیدگاه این است که زن و مرد تصویری از خداوند هستند. یکی دیگر از این دیدگاهها مسیحیت تثلیث گرای احیاء شده است که خداوند را در اتحاد افراد در روابط میبینند به طوری که روابط شخصی انسانها منعکسکنندة روابط الهی میان قوم خداوند تلقی میشود. یک عقیدة دیگر این است که خداوند در مسیح به شکل انسان، نه صرفاً مرد تجسم یافت. بر این اساس، میتوان گفت پروتستانتیزم معتقد است که در مسألة ازدواج، زن و مرد از برابری برخوردارند و تبعیت و پایینتر بودن زن نسبت به مرد نادرست است.
در آغاز قرن نوزده میلادی، پروتستانها این مسأله را مطرح کردند که اگر همگان به خدمت خداوند دعوت شده اند اگر آن گونه که در “قلاطیان” آمده است میان یهودی و یونانی، زن و مرد فرقی وجود ندارد براین اساس چرا زن به انجام خدمات روحانی نپردازد؟ چنانچه پولس رسول گفته است که همه اعضای جامعه مسیحی روحانیانی هستند که به خدمات الهی میپردازند، پس زنان بخشی از این روحانیان به حساب میآیند. اگر مسیحیت از همگان اعم از زن و مرد میخواهد به مطالعه کتاب مقدس بپردازند و به همراه فرزندان خود در شهادت و ایمان مشارکت کنند، پس زنان نیز میتوانند به چنین کاری بپردازند. اگر هر مسیحی بشارت تعمید روحالقدس را دریافت کرده است، پس زن نیز چنین بشارتی را دریافت کرده و به اندازة مرد مستعد نجات است. اما کلیسای کاتولیک رومی همچنان به موضع خود دایر بر عدم صلاحیت زنان درتصدی مقامات روحانی، اصرار میورزد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
لباس همان سطح هر چیزی است و در لایه های اولیه، هر فاعل شناسان با آن درگیر میشود در مفهوم عربی معنای ستر کردن، پوشاندن، مخفی کردن، و حتی بدل کردن را یادآوری می شود و پوشاننده شده را آن طور به نمایش می گذارد که اقتضای ظاهری اش باشد.
این امر که بشر، براینشان دادن خود را از قدیم الایام مانند حیوانات (که در زمان های خاص مثل جفت گیری یا نزاع تغییر ظاهر می دهند) مبدل شده، با هنر نقش اندازی اولین قدم د ر راه مفاهیم جدید پوشش را برداشته است، ما را به این گفته ویل دورانت که «هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوستی و خال کوبی برخاسته» راهنما میشود. بشر نخستین، در مراسم خاص، بدن خود را با رنگ ها یا نقوشی زینت می داده تا در «جلب نظر» یا «جعل نظر» خود را نوع خاصی نشان دهد. به مرور استفاده از رنگ به دلیل عدم ثبات از میان رفت و خال کوبی (Taboo) با هزار نیش سوزن جایگزین آن شد، سیر آرایش بدن پس از استفاده از پوست حیوانات کم کم به دوران جدیدتری رسید و بشر با دستیابی به تکنولوژی نساجی الیاف را به صورت پارچه تولید کرد و مفاهیم پوشش را تحت تاثیر قرار داد. در این سیر تکامل آن نقوش و رنگهایی که با خالکوبی و رنگ کردن بدن یا با استفاده از پوست حیوانات و قطعات بدن آنها یا شاخ و برگ گیاهان، انسان را به نحوی دیگر نشان می داد یا می پوشاند به منسوجات منتقل می شد و پیشرفت فن آوری، ظواهر و نقوش جادویی، دینی، خانوادگی، طبقه بندی حرف، سطوح اجتماعی و غیره … را به سوی تولید شکل یافته تر منسوج و البسه سوق داد و رسوم و آداب اجتماعی و نیز تکنولوژی نساجی و پوشاک را به سمت اشاعه و حفاظت از معانی و ظواهر کشاند.
هزاره دهم ق.م دوره ای است که اصطلاحاً دوران نوسنگی نامگذاری شده است و معمولاً با نامهایی چون عصر استقرار، عصر دهکده نشینی، عصر کشاورزی و عصر دامداری نیز شهرت داشته و به عنوان یکی از ادوار مهم تاریخ تکامل بشر از بعد فنی و معنوی محسوب می شود. باید گفت، پیش از تاریخ اطلاع دقیقی از جوامع انسانی در دست نیست و آنچه گفته شد بیشتر بر اساس حدس و گمان بوده است. به نظر می رسد، پیش از این تاریخ انسان ها همانند گله های حیوانی در رفت و آمد بوده اند و از آنان آثار مادی ملموسی جز اشیای سنگی به دست نیامده است. و اما در مورد پوشاک، بافت و تاریخ آن، که محور اصلی موضوع است و شاید بتوان آنرا به دوران پیش از نوسنگی نسبت داد، دوره ای که با نامهای میان سنگی، پارینه سنگی و یا دوره پیش از تاریخ نامگذاری شده و از دو تا هفت میلیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش (آغاز دوره نوسنگی) ادامه داشته است. برای شناخت دقیق تر از تاریخ بافت و پوشاک آنرا در سه مقوله:
1- پارچه و طرح 2- فرم و شکل 3- دوخت لباس
مورد بررسی قرار می دهیم.
پارچه و طرح لباساحتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی که به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می کردند تهیه شده است. آنها بعد از آن که حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شکار می کردند کم کم به این نتیجه رسیدند که می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده کرد و قطعاً فیزیک این حیوانات و تناسب آن با یک نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر کرد که مثلاً بعد از شکار یک حیوان بزرگ، با کندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. هنوز هم این عادت در بعضی از انسان ها (پاره ای قبایل در آفریقا و آمریکای لاتین) وجود دارد که علاقه مندند خود را به شکل حیوانات درآورده و نقشی را ایفا نمایند. حتی در نقش برجسته های باستانی نیز گاهی موجوداتی با پیکر انسان و سر حیوانی و یا بالعکس حیواناتی که سر انسان دارند، دیده می شود.
پس این احتمال وجود دارد که تفکرات این گونه، ریشه در دوران بسیار قدیم داشته باشند، یعنی زمانی که بشر از پوست حیوانات برای تهیه تن پوش استفاده می کرده است.
همانگونه که پیداست فرم پوست به صورتی است که گویا یک خط از زیر گردن تا انتهای بدن که به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد که می توان پس از جدا کردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان کمک کرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده کند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسکیموهای قطب شمال دیده می شود که از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می کنند.
آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاک به دوران خیلی گذشته می رسد که مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی میتوان حدس زد که انسان کماکان از همان تجربه های گذشته استفاده می کرده است. ولی در نمونه هایی که از نقاط باستانی «علی کش» ، «گنج دره» و «تپه سیلک»، از سال های هفت، هشت و نه هزار قبل از میلاد به دست آمده آثاری از بافت دیده می شود که با توجه به قدرت آن می توان گفت این فن قبل از هنر سفال گری شکل گرفته است. برای نمونه در کف اتاق های این مناطق خطوط متقاطع و ضربدری به صورت بافت های بسیار ساده (یکی از رو یکی از زیر) به چشم می خورد که آثاری از الیاف بافته شده هستند و میتوان از اینها به عنوان نخستین نمونه های بافت نام برد.
باستان شناسان بر این گمان اند که همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (که هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از ترکه های بید نیز معمول بوده است و به نظر می رسد که آنها برای غیر قابل نفوذ کردن و یا جلوگیری از خلل و فرج این سبدهای حصیری که عمدتاً بافت شطرنجی داشته اند ، بیرون و داخل آن را گل می زدند تا بتوانند مواد غذایی خود را در آن نگهداری کنند. باستان شناسان همچنین معتقدند که اولین اشکال نیز با همان دستی که با گل روی این سبدها کشیده شده، به وجود آمده است. به این صورت سطح بیرونی و داخل سبدهای بیدی بعد از گل مالیدن شکل سفال پیدا می کرده و خطوط متوازی به هم را نشان می داده است. علاوه بر این نقش های شطرنجی را نیز می توان دید که نمونه هایی از آن در نقش هایی که در ظرف کشف شده در «سیلک» به دست آمده و همان بافت را دارند، (به شکل خطوط افقی و عمودی) قابل مشاهده می باشد. پس اولین نمونه های قطعات منسوج (بافت) به حدود هشت هزار سال ق.م. می رسد. بنابراین انسان تا آن زمان فقط این فن را تا حدی میدانسته است که بتواند از نی و بید برای بافت استفاده کند. اما تجربه استفاده از سایر الیاف مربوط به زمانی است که انسان ها گوسفند و بز را اهلی کردند و با پشم آشنا شدند. در هزاره هفتم ق.م. انسان متوجه شد بعضی گوسفندها نمونه های گوشتی خوبی هستند و بعضی پشم مناسبی دارند و فهمید که می توان با پشم این حیوانات کارهای دیگر کرد و بالاخره در هزاره ششم قبل از میلاد انسان استفاده از پشم را به صورت بافت و البته به صورتی خیلی ساده و ابتدایی آغاز نمود. ولی هنوز به دلیل نداشتن ابزار قادر به چیدن نبود. در نخستین لوحه های به دست آمده که متعلق به چهار هزار سال قبل از میلاد است نیز به واژه «پشم کنی» به جای «پشم چینی» اشاره شده است و به نظر میرسد که در آن زمان بشر به کمک دست یا تیغ سنگی موی گوسفندان را می کنده است.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
بحث ثبوت هلال ماه از مباحثی است که همه انسانها به نوعی به آن نیاز دارند. شریعت مقدس اسلام نیز برخی از اعمال و عبادات را معلّق به ثبوت هلال ، نموده است.
مهمترین عامل تعیین کننده در رؤیت هلال و آغاز ماههای قمری، افق است ، هر نقطه ای روی کره زمین افق مخصوص به خودش را دارد.بر این اساس معیار متخصصین دینی و فقهای عظام در رؤیت هلال بر اساس افق مشخص می شود.
بیشتر فقها ، رؤیت هلال ماه را در هر شهری ، تنها برای مردمان همان شهر و ساکنان روستاها و شهرهای نزدیک به آن معتبر می دانند.
دیدن هلال و ثابت شدن ماه در سرزمینی برای دیگر سرزمینها کافی است و می توان با دیدن هلال و ثابت شدن ماه در هر سرزمینی از کره زمین روزه گرفت، یا روزه گشاد.
شماری از باورمندان این دیدگاه می گویند: ماه اگر در سرزمینی ثابت شد، سرزمینهای را در بر می گیرد که در شب، سرزمینی که در افق آن هلال دیده شده ، یکسان باشند،هر چند این یکسانی در پاره ای از شب باشد.
برخی از مجتهدین ،حکم حاکم را نیز برای پذیرش دیده شدن هلال کافی می دانند. هر چند که حاکم شخصاً ندیده باشد و از راههای دیگر برایش یقین به رؤیت هلال حاصل شده باشد. .البته از نظر منجمین و به تبع آن برخی نرم افزارها پیشرفته نجومی هم که از لحاظ صحت و دقت تجربه شده باشد و اصطلاحاً اطمینان به رؤیت یا عدم رؤیت هلال ایجاد کند از نظر برخی مراجع برای اثبات رؤیت یا عدم رؤیت هلال کافی است.
واژگان کلیدی :
«هلال ،رؤیت ، محاق ،تعمیم ، گواهان ، بیّنه ، حاکم ، افق»
پیش از گام نهادن در وادی تحقیق و پژوهش با مجهولات عدیده ای در مورد هلال مواجه بودم ، به گونه ایکه در زمره «یسئلونک عن الاهله …»[2] قرار داشتم ، نه از جنبه تکوینی هلال و نه از بعد فقهی آن ، اطلاعات چندانی نداشتم .اینکه چرا ماه ،این سلطان شب ، گاهی بیست و نه روزه و گاهی سی روز بطول می انجامد،زمانی بصورت هلال باریک ظاهر می شود ،و پس از اینکه مبدل به قرص کامل می گردد، مجددا به شکل هلال در می آید و به مدت یک یادو شب،رخ زیبایش را از زمینیان می پوشاند.
گروهی امروز نماز عید می خواندند و می گفتند«اسئلک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا…» و فردا گروه دیگری در همان شهر و گاه در همان مسجد ،عین همین عبارت را می گفتند و معلوم نبود منظور از «للمسلمین»در این عبارات کیست؟!
عده ای به هم تبریک عید می گفتند و جماعتی در حال روزه بودند و دعای «یا علی یاعظیم …و هذا شهر عظمته و کرمته…و هو شهر رمضان…»می خواندند و گاه در یک لحظه و حتی یک خانه این اختلاف جانکاه دیده می شد ، در حالی که اسلام دین «توحید»در تمام زمینه ها ست و خواهیم دید حتی با وجود اختلاف فتاوی هیچ موجبی برای این اختلاف ها نیست.
مردم از این بیم دارند که در سال های بعد نیز این امر تکرار شود و در نتیجه بعضی از نا آگاهان تعلیمات اسلام را زیر سوال ببرند.این امر هنگامی نگران کننده تر می شود که می بینیم در اغلب کشورهای اسلامی مساله رویت هلال حل شده و لااقل اهل یک کشور با یکدیگر هماهنگ هستند،ولی در کشور ما چگونه است؟
شاید تنها ما هستیم که این مساله را حل نکرده ایم ، با این که فقهای قوی وآگاهی داریم. مشکل اصلی در این است که با مساله رویت هلال که از «موضوعات»است مانند یک مساله فقهی و «حکمی از احکام شرع»برخورد می کنیم .در حالی که می دانیم مردم هر چند در مسائل و احکام فقهی یا باید مجتهد باشد یا از مجتهدی پیروی کنند، ولی در موضوعات (مانند رویت هلال)هر کس می تواند به یقین و اطمینان خود عمل کند.
توضیح این که وجوب روزه ماه مبارک رمضان از ضرویات اسلام و واضحات قرآن است و هیچ کس در آن تردید ندارد،و چون اصل وجوب از ضروریات دین است، طبعا تقلید هم در آن راه ندارد ؛ولی در احکام ،جزئیات،شرایط و موانع روزه باید یا مجتهد بود یا از مجتهدان آگاه تبعیّت کرد.امّا این که امروز ماه مبارک رمضان است ، یا نیست ، از موضوعاتی است که هر کس می تواند در آن به تشخیص خود عمل کند ،یعنی هر گاه بر کسی ثابت شد که روز اول ماه رمضان است می تواند روزه بگیرد و اگر عید ثابت شد ،افطار کند.
گر چه مردم روی اعتمادی که به مراجع دارند در این گونه موضوعات مهم نیز به سراغ مراجع می روند تا بهتر تشخیص دهند ،اما مراجع از نظر شرعی هیچ الزامی به نظر دادن در باره این موضوع ندارند و می توانند بگویند این مساله از موضوعات است و خودتان تحقیق کرده و عمل کنید.
از سوی دیگر اگر هر یک از مردم در این مساله که جنبه عمومی و اجتماعی دارد،جداگانه به تحقیق بپردازد اختلافات زیادی ،به سبب تعدد منابع تحقیق ، به وجود می آیدکه با روح اسلام سازگار نیست. همان گونه که رجوع به مراجع به طور جداگانه نیز از این مشکل دور نخواهد بود ،زیرا ممکن است چند نفر از شهود نزدیک مرجع بزرگوار به گونه ای گواهی می دهند و چند نفر به شکل دیگر نزد مرجع بزرگوار دیگری ،یا شهود که نزدیک مرجع گواهی می دهند، ممکن است مورد اعتماد دیگری نباشند، یا اصلا شهودی که نزد این مرجع می روند ،موفق به درک محضر مرجع دیگر نشوند.این امور سبب می شود هلال ماه بر یکی ثابت شود، و بر دیگری ثابت نگردد ،و اختلاف جانکاه و نگران کننده ای میان مردم پیدا شود و عظمت عید و ماه مبارک و شعائر مربوط به آن زیر سوال رود و حتی به یک شهر و در یک خانه نیز کشیده شود.
استهلال یا تلاش برای رؤیت هلال،که در منابع اسلامی بخصوص فقه شیعه مورد تایید قرار گرفته ،مورد توجّه جمع زیادی از مردم جهان در گذشته و حال بوده وهست، اعتقادات مذهبی و علایق علمی و تنظیم تقویم قمری از جمله مهمترین انگیزه های توجه مردم و دانشمندان به این امر است.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
بیان مسئله:
سپاس فراوان آفریدگاری را سزاست که جهان هستی را همسان و هماهنگ با احتیاجات ونیازهای بشر سامان داده وبا تدبیر حکیمانه خود آنرا پرورده است.
تحیّات ودرود نامحدودبروالاترین معلم ومربّی انسان یعنی پیامبر اکرم «ص»که بامدد وحی الهی وکتاب آسمانی، بشریت را به صراط مستقیم ورهنمودهای درخشان فرهنگ وتمدن آشنا ساخته است، وهمچنین برامامان وپیشوایان راه حق که همواره اهتمام و عنایات خودر ا به جامعه بشری مصروف داشته اند.
انسان از سپیده دم تاریخ ،پیش ازآنکه بداندچگونه برای خود خانه بسازد ویا خوراک وپوشاک فراهم آورد، دارای یک سری اعتقادات وباروهای فطری دروجوداوبوده است که مهمترین آنها نیاز بشر به دین در هر عصروزمانی است .یکی از نکاتی که قرآن در این مورد بدان اشاره کرده است آیه : «فَاَقِم وَجهَکَ للّدین حنیفاً فطره الله التّی فطرالناسَ علیها لاتبدیلَ لِخلقِ الله ذلکَ الدّین القیّمُ ولکن اکثر الناس لایعلمون» [1]است .وخداونددراین آیه یادآوری می کند: دین ،هماهنگ با فطرت و طبیعت انسانی است وبنابراین همیشه بصورت یک احتیاج قطعی وضروری بشر ،خودنمایی می کند. انسان از روزی که بوجودآمده همواره خدا راپرستش کرده وبه او عشق می ورزیده است. تاریخ زندگی بشر این نکته را به اثبات رسانده است که بشر ابتدایی هم خدا پرست بوده وهمچنین به روز قیامت ونبوّت اعتقاد داشته است واکثر اندیشمندان وجامعه شناسان به این عقیده اصرار می ورزند.
از آنجا که عقاید واصول کلی احکام الهی براساس ساختار آفرینش انسان تنظیم شده است ،به رغم تمام تلاشهایی که درطول تاریخ برای نابودی آنها صورت گرفته ، این احکام و عقاید پا بر جا مانده ،وگرچه چند صباحی کم رنگ یا افیون جلوه کرده است ،بالاخره با برطرف شدن موانع، جایگاه فطری خود را باز یافته است .کشورهای کمونیستی شوروی بهترین شاهدان براین مدعایند . [2]
موضوع اصلی تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی می باشد. دراین تحقیق می کوشیم ابتدا بحث فطرت رابطور کامل بیان کنیم وسپس به معنی ومفهوم باورها در اصطلاح بپردازیم که آیا باورهای فطری درانسان موجود است یانه؟ اگرموجود است نظر فلاسفه ومتکلمین اسلامی را دراین زمینه بیان کنیم.
[1] -سوره روم ،آیه 30.
[2] – علی اکبر،رشاد،دانشنامه امام«ع» ،ج2،ص384.
متن کامل را می توانید دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این صفحه درج شده است(به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم با فرمت ورد که ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
ایمنی و بهداشت محیط کار
تاریخچه:
بشر از زمانی که خود را شنا خته، در پی تلاش و فعالیت بوده و طبیعتاً در مسیر زمان، تحولاتی را پشت سر گذاشته است.
در دورههایی که زندگی بشر از شکار و صید و یا کشاورزی تأمین میشده، به سبب سادگی ابزار، عوارض وابسته به شغل (ایمنی و بهداشت محیط کار) ناچیز بوده است و در اکثر موارد از چند خراش یا زخم ساده یا حدا کثر شکستگی اعضاء تجاوز نمیکرده است، ولی بتدریج که صنعت پیشرفت کرد و نیروی محرکه مکانیکی و الکتریکی بوجود آمد، خطرات نیز به همان نسبت افزایش یافت.
با وقوع انقلاب صنعتی در سالهای بین 1760 تا 1830 در انگلستان و سرایت آن به دیگر کشورهای اروپایی، نیروی محرکه مکانیکی و الکتریکی وبوجود آمد با گسترش اختراعات و اکتشافات به تدریج کارهای دستی، ماشینی شد.
استفاده از انرژیهای ماهیچهای، حیوانات، باد و جریان آب به حداقل رسید و استفاده از انرژی جریان الکتریسیته، انرژی بخار (از طریق ماشین بخار و توربین بخار) و انرژی سوخت (گازهای ناشی از سوخت بنزین و گازوئیل) افزایش یافت و جایگزین آنها شد.
انقلاب صنعتی با اختراع ماشین بخار (1782) توسط «جیمز وات» آغاز شد و جهشی در صنایع نساجی و به دنبال آن در صنایع دیگر در انگلستان ایجاد کرد. سپس با اختراع وسایل ماشینی متعدد (به منظور تغییر و تبدیل انرژی) به سرعت در تمام اروپا و آمریک او بعد هم در نقاط دیگر جهان گسترش یافت.
در نتیجه انقلاب صنعتی و اختراع و تکامل ماشینهای تولید جدید، محیط کار از خانهها و کارگاههای کوچک به کارخانهها کشانده شد و صنعت چهره جدیدی به خود گرفت.
هرچند انقلاب صنعتی برای انسان آسایش زیادی در زندگی به همراه آورد و باعث گسترش پیشرفت در کلیه مظاهر و شؤون حیات شد، لیکن این دگرگونیها جنبههای منفی نیز به دنبال داشت که مهمترین آنها حوادث صنعتی، سروصدا، آلودگی محیط زیست و آلودگی هواست.
درباره پیشگیری از حوادث صنعتی بایستی اذعان داشت که بشر با قیمتی گزاف و دردناک تجربه اندوزی کرده است. اوایل قرن نوزدهم با اوج انقلاب صنعتی و ورود ماشین در عرصه تولید، تغییرات شگرف، وسیع و همه جانبهای در شیوه زندگی و اوضاع اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی مردم جهان پدیدار شد.
اولین قانون کار را فرانسه در خصوص کارخانهها و کارگاههایی که ار انرژی مکانیکی استفاده مینمودند و یا کار بطور مداوم در آنها صورت میگرفت، مدون ساخت و همین قانون یک نظام بازرسی را در کارخانههایی که دارای 20 کارگر بودند پیشبینی نمود، معذالک قوانین لازم در خصوص حفاظت فنی و واقعی کلمه تا سال 1839 تدوین نگردید.
در بخشنامهای به تاریخ 28 مه 1845 وزیر کشور و دارایی پروس توصیه نمودند که برای کارخانهها بازرسان طبی تعیین شود. در سال 1853 برای مراکز صنعتی دوسلدرف- اکس لاشاپل و آرنسبرگ، بازرسانی از سوی دولت، انتخاب و موظف شدند که به امور حفاظتی و نیز سلامت کارگران جوان رسیدگی کنند.
حمایت عمومی از کارگران، در مقابل حوادث و بیماریهای ناشی از کار، با تدوین قوانینی بوسیله کنفدراسیون آلمان شرقی در سال 1869 تأمین شد و سپس در سال 1872 یک نظام بازرسی حفاظت و بهداشت کار بطور کلی، در پروس و تقریباً در همان دوره در ایالات صنعتی ساکس و باد بوجود آمد.
به موجب قانون امپراطوری مصوب 15 ژوئیه 1878، بازرسی کارخانهها در کلیه ایالات آلمان اجباری گردید. قوانین مربوط به بیمه حوادث ناشی از کار - که در چهارچوب آن نظام انجمنهای و بیمه حوادث بوجود آمد- در سال 1884 تدوین گردید.
انجمن ژاپنی برای رفاه در صنایع که در سال 1928 تأسیس شد، یکی از قدیمیترین سازمانهای موجود در آسیا میباشد و به دنبال آن انجمن هندی برای حفاظت که در سال 1931 تأسیس شد. در کشور استرالیا شورای ملی برای حفاظت و انجمن گال جدید جنوبی، فعالیتهای خود را از سال 1927 آغاز کردهاند.
شاید در صنعت معدن بیشتر از هر رشته دیگر در زمینه حفاظت تحقیقات به عمل آمده باشد. انفجار گاز و غبار، موارد حریق، تأسیسات برقی از مسائلی هستند که درباره آنها کارهای زیادی صورت گرفته است. بطور کلی صنعت از تحقیقات مربوط به محصولات شیمیایی و مصالح ساختمانی، مواد استخراجی، ماسکهای تنفسی و غیره استفاده شایانی نموده است. به عنوان نمونه مؤسسات تحقیقی میتوان مؤسسات زیر را نام برد:
1- انجمن صاحبان صنایع بلژیک
2- انستیتو «فدرال» برای آزمایش مواد و مصالح
3- انستیتوی «بوخوم» در خصوص تحقیقات راجع به سیلیکوز در جمهوری فدرال آلمان
4- مرکز مطالعات و تحقیقات در خصوص صنعت زغال در فرانسه (صنعت ملی شده)
5- استیتوی ملی ایتالیا برای پیشگیری از حوادث
6- انستیتو حفاظت در معادن شفلید انگلستان
7- دفتر معادن در ایالات متحده آمریکا
سازمان بینالمللی کار (I.L.O)
«International Labour Organisation»
سازمان بینالمللی کار در سال 1919 به موجب ماده 13 «قرارداد صلح ورسای» تأسیس شد و 42 کشور به عضویت آن درآمدند. هدف از تأسیس این سازمان، استقرار عدالت اجتماعی، آزادی و امنیت اقتصادی و ایجاد فرصتهای مساوی برای مردم همه کشورها بوده است.
سازمان بینالمللی کار در حقیقت یکی از قدیمیترین مؤسسات بینالمللی است که گرچه پس از اولین جنگ جهانی ایجاد شد، بعد از جنگ جهانسوز و خانه خراب کن جهانی دوم نیز همچنان پابرجا باقی ماند و در سال 1946 بصورت یکی از سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد درآمد.
این سازمان، تنها تشکیلات بینالمللی است که در کار و فعالیت آن نه تنها نمایندگان دولتها، بلکه نمایندگان کارگران و کارفرمایان نیز از سراسر دنیا شرکت میکنند، و این سه جانبه بودن باعث میشود که فعالیتهایش به واقعیتهای روزمره دنیای امروز نزدیک شود.
وظایف سازمان بینالمللی کار
وظایف سازمان بینالمللی کار در کنفرانسی که در سال 1944 در فیلادلفیا تشکیل شد، به شرح زیر مورد تأکید قرار گرفت:
سازمان بینالمللی کار موظف است که در کشورهای مختلف جهان برنامههایی را به منظور تأمین هدفهای زیر تشویق نماید:
1) اشتغال تام و بالا بردن سطح زندگی.
2) بکار گماردن کارگران در مشاغلی که رضایت خاطر، کاردانی و مهارت خویش را در آنها ابراز و تا سر حد امکان به تأمین رفاه و آسایش عمومی خدمت کنند.
3) ایجاد تضمینهای لازم برای عموم کارگران ذینفع، از نظر امکانات آموزشی و ایجاد وسایل به منظور تسهیل نقل و انتقال کارگران و همچنین مهاجرت آنها.
4- تأمین امکاناتی برای عموم افراد، به ترتیبی که از ترقیات حاصل در موارد مربوط به دستمزد و درآمد، مدت کار و دیگر شرایط کار بطور عادلانه بهرهمند شوند و همچنین تأمل حداقل دستمزد و معاش برای عموم اشخاصی که شغلی دارند و نیاز به حمایت دارند.
5- شناسایی واقعی حق مذاکره و انعقاد پیمانهای دسته جمعی و همکاری کارفرمایان و کارگران در بهبود مداوم نحوه کار و تولید و همچنین همکاری کارگران و کارفرمایان در تنظیم و اجرای سیاستهای اجتماعی و اقتصادی.
6- توسعه مقررات تأمین اجتماعی، به منظور تأمین درآمدی حتمی برای عموم اشخاصی که به این حمایت احتیاج دارند و همچنین تأمین معالجات پزشکی کامل.
7- حمایته کافی و کامل از زندگی و سلامت کارگران در کلیه مشاغل.
8- حمایت از کودکان و مادران.
9- حمایت از تأمین غذا و مسکن مناسب و وسایل تفریحی و فرهنگی.
10- بوجود آوردن امکانات برابر در امور آموزشی و حرفهای.
در زمینه محیط و شرایط کار و حفاظت در کار، سازمان بینالمللی کار وظایف زیر را انجام میدهد:
1- بهبود امور حفاظت و بهداشت در محیط کار، جلوگیری از امراض و حوادث ناشی از کار و کنترل خطرهای محیط.
2- ایجاد و تقویت مؤسسات تخصصی، مانند: مؤسسههای ملی کار، آزمایشگاههای بهداشت صنعتی، مراکز بهداشت و حفاظت کار و بخشهای آموزش حفاظت.
3- رسیدگی به مسائل مربوط به زمان کار (حداکثر کار قانونی، اضافه کار، کار نوبتی و شب کار) و مسائل پزشکی، اقتصادی و اجتماعی آنها.
4- تعیین محتوای مشاغل.
5- کمک به گزینش تکنولوژی مناسب، به عنوان وسیلهای جهت بهبود و حفاظت شرا یط و محیط کار.
6- خدمات رفاهی برای کارگران (بویژه مسکن، تغذیه، بهداشت و آموزش).
7- تهیه متون مربوط به مطالعات فنی.
8- کمک مستقیم به دول، از طریق اعزام کارشناسان، اعطای بورس، تهیه تجهیزات، تنظیم و طرح آئیننامهها و ارسال اطلاعات و غیره.
9- کمک به سازمانهای محلی حفاظتی و بهداشت کار و مراکز تحقیقات و انجمنهای کارفرمایی و سندیکاهای کشورهای مختلف.
ساختار و نحوه کار سازمان بینالمللی کار
سازمان بینالمللی کار دارای سه رکن اصلی است:
1- کنفرانس بینالمللی کار
2- هیئت مدیره
3- دفتر بینالمللی کار
که فعالیتهای این سازمان از طریق این سه رکن انجام میپذیرد.
کنفرانس بینالمللی کار که هر سال تشکیل جلسه میدهد، یکی از مجالس جهانی است که در آن مسائل اجتماعی و مشکلات مربوط به بحث گذاشته میشود و استانداردهای بینالمللی کار و اهداف کلی سازمان بینالملی کار در این اجلاس تعیین میگردد. هر دو سال یک با ر،کنفرانس اقدام به تصویب برنامه کار سازمان بینالمللی کار در این اجلاس تعیین میگردد. هر دو سال یک بار، کنفرانس اقدام به تصویب برنامه کار سازمان بینالمللی کار و تعیین بودجه پرداختی کشورهای عضو مینماید. هر عضو (کشور) میتواند با چهار نماینده در کنفرانس شرکت کند. دو نماینده دولت یک نماینده کارفرما و یک نماینده کارگر. هر نماینده حداکثر میتواند دو مشاور فنی نیز همراه داشته باشد که البته مشاورین حق رای نخواهند داشت.
در فاصله هر اجلاس، هدایت امور سازمان بینالمللی کار، به عهده هیئت مدیره میباشد. هیئت مدیره از 28 نماینده دولت، 14 نماینده کارگری و 14 نماینده کارفرمائی ترکیب مییابد و معمولاً هر سال سه دوره اجلاسیه تشکیل میشود.
دفتر بینالمللی کار که مقر آن در «ژنو» است، دبیرخانه سازمان محسوب میشود. این دفتر همچنین فعالیتهای لازم برای همکاری فنی را هماهنگ میکند و مرکزیت تحقیقات و انتشارات را بعهده دارد. بیش از سه هزار کارمند دفتر بینالمللی کار، دارای صدها ملیت مختلف، در ژنو و در مناطق مختلف دنیا کار میکنند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است