لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
آیات 1 - 11، سوره ضحى
سوره ضحى ، مکى یا مدنى است و یازده آیه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ الضحَى (1)
وَ الَّیْلِ إِذَا سجَى (2)
مَا وَدَّعَک رَبُّک وَ مَا قَلى (3)
وَ لَلاَخِرَةُ خَیرٌ لَّک مِنَ الاُولى (4)
وَ لَسوْف یُعْطِیک رَبُّک فَترْضى (5)
أَ لَمْ یجِدْک یَتِیماً فَئَاوَى (6)
وَ وَجَدَک ضالاًّ فَهَدَى (7)
وَ وَجَدَک عَائلاً فَأَغْنى (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ(9)
وَ أَمَّا السائلَ فَلا تَنهَرْ(10)
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَحَدِّث (11)
ترجمه آیات
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
سوگند به روز در آن هنگام که نور خورشید گسترده مى شود (1).
و سوگند به شب هنگام که سکونت و آرامش مى بخشد (2).
که پروردگارت نو روحى را از تو قطع نکرده و تو را مورد خشم قرار نداده است (3).
و مسلما آخرت براى تو از دنیا بهتر است (4).
و پروردگارت به زودى عطایى مى کند که راضى شوى (5).
آیا نبود که تو را یتیم یافت و سپس پنا داده ؟ (6).
و آیا نبود که راه به جایى نمى بردى قدم به قدم هدایتت کرد؟ (7).
و تهى دستت یافت پس بى نیازت نمود (8).
حال که چنین است پس هیچ یتیمى را از روى قهر خوار مشمار (9).
و هیچ سائلى را مرنجان (10).
و نعمت پروردگارت را با رفتار و گفتارت بازگو کن (11).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 522
بیان آیات
بعضى گفته اند: چند روزى به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) وحى نشد، به طورى که مردم گفتند خدا با او وداع کرده ، در پاسخشان این سوره نازل شد و خداى تعالى به این وسیله آن حضرت را شاد کرد، و در سوره مورد بحث ، هم احتمال مکى بودن هست و هم مدنى بودن .
وَ الضحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سجَى
این دو آیه سوگند به ضحى و به لیل است ، و کلمه ((ضحى )) به طورى که در مفردات آمده به معناى گسترده شدن نور خورشید است . ولى بعدها آن زمانى را که نور خورشید گسترده مى شود نیز ضحى نامیدند، و مصدر ((سجو)) که فعل سجى مشتق از آن است ، وقتى در کلمه لیل استعمال مى شود، معناى سکونت و آرامش شب را مى دهد، پس ((سجواللیل )) آن هنگامى است که ظلمت شب همه جا را فرا گیرد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:29
فهرست مطالب
این سوره پیرامون مسئلة وحی سخن میگوید که خود نوعی تکلم از ناحیة خدای سبحان با انبیاء و رسل او است. همچنان که میبینیم در آغاز میفرماید «کَذالِکَ یُوحی اِلَیْکَ وَ اِلیَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ اللهُ ...» و در آخر هم میفرماید «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُکَلَّمَهُ اللهُ اِلاّ وَحْیاَ»ـ تا آخر سوره و نیز در بین سوره هم چند نوبت سخن از وحی میآورد؛ یکجا میفرماید: «وَ کَذالِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیاً ...» جایی دیگر میفرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً ...» و نیز میفرماید «اَللهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِلْحَقَّ وَ الْمیزانَ ...» و همچنین چند نوبت در سوره سخن از رزق به میان آورده چون وحی خود رزقی است برای انبیاء.
بنابراین مسئلة وحی موضوعی است که در این سوره محور کلام قرار گرفته. و اما مطالب دیگر از قبیل آیات توحید و صفات مؤمنین و کفار، و سرانجامی که هر یک از این دو فریق دارند، و بازگشتشان به خدای سبحان در روز قیامت، از باب «الکلام یجّر الکلام= حرف، حرف میآورد» میباشد، و منظور اولی سوره نیست.
این سوره در مکه نازل شده ـ مگر چند آیة آن که استثناء شده است، و آیة «وَالَّذینَ استَجابَوا لِرَبِّهمْ» تا آخر سه آیه، و یکی هم آیة «قُلْ لا أسْألُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّهَ فی الْقُرْبی» تا آخر چهار آیه است
«حم عسق»
این پنج حرف از حروف مقطعه است که در اوائل چند سوره از سورههای قرآن آمده، و این از مختصات قرآن کریم است و در هیچ کتاب آسمانی دیگر دیده نمیشود.
مفسرین ـ قدماء و متأخرین ـ در تفسیر آنها اختلاف کردهاند، و صاحب مجمعالبیان، مرحوم طبرسی در تفسیر خود یازده قول از آنها در معنای آن نقل کرده.
1ـ این حروف از متشابهات قرآن است که خدای سبحان علم به آن را به خود اختصاص داده، و در ذیل آیة هفتم از سورة آل عمران فرموده «تأویل متشابهات را جز خدا کسی نمیداند».
2ـ هر یک از این حروف مقطعه نام سورهای است که در آغازش قرار دارد.
3ـ این حروف اسمائی هستند برای مجموع قرآن.
4ـ مراد از این حروف این است که بر اسماء خدای تعالی دلالت کنند. پس معنای «الم» «أنا الله اعلم»؛ و معنای «المر» «أنا الله اعلم و أری»؛ و معنای «المص» «أنا الله اعلم و افضل» میباشد. و در حروف «کیعص» کاف از «کافی» و هاء از «هادی» و یاء از «حکیم» و عین از «علیم» و صاد از «صادق» گرفته شده ـ این مطلب از ابنعباس روایت شده است.
و حروفی که از اسماء خدا گرفته شده طرز گرفته شدنش مختلف است، بعضی از حروف از اول نام خدا گرفته شده ـ مانند کاف که از «کافی» است ـ و بعضی از وسط گرفته شده ـ مانند یاء که از «حکیم» است ـ و بعضی از آخر گرفته شده ـ مانند میم که از «اعلم» گرفته شده.
5ـ این حروف اسمائی از خداست اما مقطعه و بریده که اگر از مردم کسی بتواند آنها را آنطور که باید ترکیب کند به اسم اعظم خدا دست یافته، همانطور که از ترکیب «الر» و «حم» و «ن» «الرحمان» درست میشود، و همچنین سایر حروف. چیزی که هست ما انسانها قادر بر ترکیب آن نیستیم. این معنا از سعیدبن جبیر روایت شده.
6ـ این حروف سوگندهایی است که خدای تعالی خورده، و مثل اینکه خداوند به این حروف سوگند میخورده بر اینکه قرآن کلام او است. و اصولاً حروف الفباء دارای شرافتی هستند، چون با همین حروف است که کتب آسمانی و اسماء حسنای خدا و صفات علیای او، و ریشة لغتهای امتهای مختلف درست میشود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
ترجمه
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 311
محتوى و فضیلت سوره همزة
ََآیه 1 - 9
آیه و ترجمه
شاءن نزول
تفسیر :
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 310
َسوره همزه
ََمقدمه
َسوره همزه
ََمقدمه
این سوره در مکه نازل شده و داراى 9 آیه است
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 306
محتوى و فضیلت سوره همزة
این سوره که از سوره هاى مکى است از کسانى سخن مى گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده ، و تمام ارزشهاى وجودى انسان را در آن خلاصه مى کنند، سپس نسبت به کسانى که دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزا مى گیرند.
این ثروت اندوزان مستکبر، و خودخواهان حیله گر چنان از باده کبر و غرور مست مى شوند که از تحقیر دیگران و عیب جوئى و استهزا و غیبت آنها لذت مى برند و با آن تفریح مى کنند.
و در پایان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مى گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پرتاب مى شوند، و آتش سوزان جهنم قبل از هر چیز بر قلب آنها مسلط مى گردد، و روح و جان آنها را که کانون این همه کبر و غرور و این همه شرارت بود به آتش مى کشد، آتشى سوزان و مستمر و طولانى . در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراء سورة الهمزة اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد من استهزاء بمحمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و اصحابه : هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش را استهزاء کردند ده حسنه به او داده مى شود.
و در حدیثى از امام صادق مى خوانیم : هر کس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود، روزى به او رو مى آورد، و مرگهاى زشت و بد از او دفع مى گردد.
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 307
ََآیه 1 - 9
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَیْلٌ لِّکلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ(1) الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ(2) یحْسب أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ(3)َکلا لَیُنبَذَنَّ فى الحُْطمَةِ(4) وَ مَا أَدْرَاک مَا الحُْطمَةُ(5) نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ(6) الَّتى تَطلِعُ عَلى الاَفْئِدَةِ(7) إِنهَا عَلَیهِم مُّؤْصدَةٌ(8) فى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةِ(9)
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 308
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - واى بر هر عیب جوى مسخره کننده اى !
2 - همان کس که مال را جمع آورى و شماره کرده (بى آنکه حساب مشروع و نامشروع کند).
3 - گمان مى کند که اموالش سبب جاودانگى او است !
4 - چنین نیست که او مى پندارد، به زودى در حطمه (آتشى خردکننده ) پرتاب مى شود.
5 - و تو چه مى دانى حطمه چیست ؟
6 - آتش برافروخته الهى است .
7 - آتشى که از دلها سرمى زند!
8 - این آتش بر آنها به صورت دربسته است .
9 - در ستونهاى کشیده و طولانى !
شاءن نزول :
جمعى از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره درباره ((ولید بن مغیره )) نازل شده است که در پشت سر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) غیبت مى کرد، و در پیش رو طعن و استهزاء مى نمود.
بعضى دیگر آن را درباره افراد دیگرى از سران شرک و دشمنان کینه توز و سرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیة بن خلف )) و ((عاص بن وائل )) دانسته اند.
ولى چنانچه این شاءن نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمى شود، بلکه شامل تمام کسانى است که داراى این صفاتند.
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 309
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:32
فهرست مطالب
تفسیر سوره بروج
ترجمه آیات
بیان آیات
سوره بروج مکى است و بیست و دو آیه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ السمَاءِ ذَاتِ الْبرُوج (1)
وَ الْیَوْمِ المَْوْعُودِ(2)
وَ شاهِدٍ وَ مَشهُودٍ(3)
قُتِلَ أَصحَب الاُخْدُودِ(4)
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(5)
إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ(6)
وَ هُمْ عَلى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُودٌ(7)
وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحَْمِیدِ(8)
الَّذِى لَهُ مُلْک السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى کلِّ شىْءٍ شهِیدٌ(9)
إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا المُْؤْمِنِینَ وَ المُْؤْمِنَتِ ثمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَاب جَهَنَّمَ وَ لهَُمْ عَذَاب الحَْرِیقِ(10)
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّتٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ ذَلِک الْفَوْزُ الْکَبِیرُ(11)
إِنَّ بَطش رَبِّک لَشدِیدٌ(12)
إِنَّهُ هُوَ یُبْدِىُ وَ یُعِیدُ(13)
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ(14)
ذُو الْعَرْشِ المَْجِیدُ(15)
فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ(16)
هَلْ أَتَاک حَدِیث الجُْنُودِ(17)
فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ(18)
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فى تَکْذِیبٍ(19)
وَ اللَّهُ مِن وَرَائهِم محِیط(20)
بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مجِیدٌ(21)
فى لَوْحٍ محْفُوظِ(22)
ترجمه آیات
به نام خداى رحمان و رحیم .
سوگند به آسمان داراى برجهاى بسیار (1).
و به روز موعود (2).
و به همه بینندگان آن روز و به خود آن روز که مشهود همه مى شود (3).
که هلاک شدند ستمگرانى که براى سوزاندن مؤ منین چاله هایى آتشى که براى گیراندنش وسیله اى درست کرده بودند (5).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 412
در حالى که خودشان براى تماشاى ناله و جان دادن و سوختن مؤ منین بر لبه آن آتش مى نشستند (6).
و خود نظاره گر جنایتى بودند که بر مؤ منین روا مى داشتند (7).
در حالى که هیچ نقطه ضعفى و تقصیرى از مؤ منین سراغ نداشتند بجز اینکه به خدا ایمان آورده بودند (8).
خداى مقتدر حمیدى که ملک آسمانها و زمین از آن اوست و خدا بر همه چیز شاهد و نظاره گر است (9).
محققا این ستمگران و همه ستمگران روزگار که مؤ منین و مومنات را گرفتار مى کنند و بعدا از کرده خود پشیمان هم نمى شوند عذاب جهنم در پیش دارند و عذابى سوزاننده (10).
محققا کسانى که ایمان آورده و اعمال شایسته مى کنند باغهایى در پیش دارند که نهرها از زیر درختانش جارى است و این خود رستگارى بزرگ است (11).
و محققا دستگیر کردن پروردگار تو بسیار سخت است (12).
آرى اوست آغازگر پیدایش عالم و او است که بعد از فناى آن ، دوباره اعاده اش مى دهد (13).
و آمرزگار و محبوب و مهربان هم او است (14 ).
صاحب عرش پر عظمت (15).
و تنها کسى است که هر چه بخواهد مى کند (16).
آیا داستان لشکریان را شنیده اى ؟ (17).
لشکریان فرعون و ثمود (18).
کفار قوم تو از سرنوشت آنان پند نخواهند گرفت چون تکذیب خوى آنان شده است (19).
و خداى تعالى از خارج وجودشان محیط به وجودشان است (20).
و این قرآن افسانه نیست بلکه قرآنى است مجید (21).
که در لوح محفوظ جاى دارد (22)
بیان آیات
اشاره به مضامین سوره مبارکه بروج
این سوره مشتمل بر انذار و بشارت است ، و در آن به سختى کسانى را انذار کرده که مردان و زنان مسلمان را به جرم اینکه به خدا ایمان آورده اند شکنجه مى کنند،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 413
نظیر مشرکین مکه که با گروندگان به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) چنین مى کردند، آنان را شکنجه مى کردند تا از دین اسلام به شرک سابق خود برگردند، بعضى از این مسلمانان صبر مى کردند و بر نمى گشتند و لو شکنجه به هر جا که خواست برسد، و بعضى برگشته مرتد مى شدند، و اینها افرادى بودند که ایمانى ضعیف داشتند همچنان که دو آیه ((و من الناس من یقول امنا باللّه فاذا اوذى فى اللّه جعل فتنه الناس کعذاب الله ))، ((و من الناس من یعبد اللّه على حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب على وجهه )). به وضع آنان اشاره مى کند. خداى سبحان در این آیات قبل از این مطالب اشاره اى به ((اصحاب اخدود)) مى کند، و این خود تشویق مؤ منین به صبر در راه خداى تعالى است ، دنبال این داستان اشاره اى هم به سرگذشت لشکریان فرعون و ثمود دارد، و این مایه دلخوشى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و وعده نصرت به آن جناب و تهدید مشرکین است ، و این سوره به شهادت سیاق آیاتش در مکه نازل شده .
مراد از ذات البروج بودن آسمان
وَ السمَاءِ ذَاتِ الْبرُوج
کلمه ((بروج )) جمع برج است ، و ((برج )) به معناى هر چیز پیدا و ظاهر است ، و اگر بیشتر در کاخهاى عالى استعمال مى شود، براى این است که کاخها در نظر تماشا کنندگان و بینندگان ظاهر و هویدا است ، ساختمان استوانه اى شکلى که در چار گوشه قلعه ها براى دفاع مى سازند نیز برج نامیده مى شود، و همین معنا منظور آیه است چون مى فرماید: ((و لقد جعلنا فى السماء بروجا و زیناها للناظرین و حفظناها من کل شیطان رجیم ))، پس مراد از کلمه بروج موضع ستارگان در آسمان است .
با این بیان روشن مى شود اینکه بعضى از مفسرین بروج را به دوازده برج اصطلاحى علم نجوم معنا کرده اند، درست نیست .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 414
و در آیه مورد بحث سوگند به آسمانى یاد شده که به وسیله برجها محفوظ مى شود، و مناسبت این سوگند با قصه اى که به زودى بدان اشاره مى کند، و با وعده و وعیدى که مى دهد بر کسى پوشیده نماند، و ما به زودى به این مناسبت اشاره مى کنیم .
وَ الْیَوْمِ المَْوْعُودِ
این جمله عطف است بر کلمه ((السماء))، یعنى سوگند به آسمان داراى برجها، و ((سوگند به روز موعود)) که منظور از آن روز قیامتى است که خداى تعالى وعده داده در آن روز میان بندگانش داورى کند.
وَ شاهِدٍ وَ مَشهُودٍ
این دو کلمه نیز عطف بر ((سماء)) است ، و همه این مذکورات سوگند بعد از سوگند است بر مطلبى که مى خواهد در این سوره بیان کند، و آن - همانطور که اشاره کردیم - تهدید شدید است به کسانى که مؤ منین را فریب مى دهند و یا شکنجه مى کنند که چرا ایمان آورده اید، و نیز وعده جمیلى است به کسانى که ایمان آورده و عمل صالح مى کنند.
پس گویا فرموده : سوگند مى خورم به آسمان داراى بروج که شیطانها به وسیله آن رانده مى شوند، که خدا کید شیطانها و اولیاى کافرشان را از ایمان مؤ منین دفع مى کند، و سوگند مى خورم به روز موعودى که هر انسانى به جزاى اعمالش مى رسد، و سوگند مى خورم به شاهدى که اعمال این کفار را و رفتارشان با مؤ منین را مى بینند، و سوگند مى خورم به آینده مشهودى که همه آن را به زودى خواهند دید که آن افرادى که مؤ منین را اذیت مى کنند چنین و چنان مى شوند، تا آخر دو آیه .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست مطالب
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الرَّحْمَنُ(1)
عَلَّمَ الْقُرْءَانَ(2)
خَلَقَ الانسنَ(3)
عَلَّمَهُ الْبَیَانَ(4)
الشمْس وَ الْقَمَرُ بحُسبَانٍ(5)
وَ النَّجْمُ وَ الشجَرُ یَسجُدَانِ(6)
وَ السمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضعَ الْمِیزَانَ(7)
أَلا تَطغَوْا فى الْمِیزَانِ(8)
وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسطِ وَ لا تخْسِرُوا الْمِیزَانَ(9)
وَ الاَرْض وَضعَهَا لِلاَنَامِ(10)
فِیهَا فَکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذَات الاَکْمَامِ(11)
وَ الحَْب ذُو الْعَصفِ وَ الرَّیحَانُ(12)
فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(13)
سوره مبارکه رحمن تنها سورهاى است که خود سوره با یکىاز اسماء الله آغاز مىشود،با اسم مبارک«رحمن».ما در «بسم الله الرحمن الرحیم» بعد از «الله» با اسم«رحمن»روبرو مىشویم.
«رحمن»از نظر لغوى مبالغه در رحمت است،در عنایت وجود وبخشندگى،و این اسم به غیر خداوند اطلاق نمىشود،بر خلاف بعضىاز اسمهاى دیگر مثل«رحیم»[که]به غیر خدا هم«رحیم»مىشود گفت.
در واقع«رحیم»امرى است که فى حد ذاته مىتواند مراتب و درجاتداشته باشد که شامل به اصطلاح رحمت امکانى هم بشود،یعنىرحمت از آن جهت که منسوب به یک ممکن الوجود است،و لهذا درقرآن به پیغمبر اکرم«رحیم»اطلاق شده است: «لقد جاءکم رسول منانفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم» .کلمههاى«رؤوف»و«رحیم»هم از اسماء الله است ولى از اسمائى است کهاختصاص به خداوند ندارد،یعنى در عین اینکه شانى از شؤون الهى رابیان مىکند به غیر خدا هم اطلاق مىشود،یعنى رحمت به آن معنى کهدر«رحیم»هست و رافت به آن معنى که در«رؤوف»هست به اصطلاحدرجه امکانی هم دارد که مىشود آن را به یک ممکن نسبت داد.ولى«رحمن»به آن معناى«مبالغهاى»که دارد،یعنى آن نهایت درجه رحمتو رحمتشاملهاى که تمام هستى را در بر گرفته است،مثلا خود پیغمبرهم به تمام وجود خودش مشمول رحمن است، و هر موجود و مخلوق دیگرى. این [اسم] به غیر خدا اطلاق نشده است.
اکثریت قریب به اتفاق آیات این سوره مبارکه تذکر و یاد آورىنعمتها و آلاء پروردگار است،و لهذا از یک طرف با لفظ «الرحمن» شروعمىشود[که]رحمت است و از طرف دیگر مکرر مانند یک ترجیع بند31 بار این آیه تکرار شده است: «فباى الاء ربکما تکذبان» .مخاطب،جن وانس هستند:پس به کدامیک از نعمتهاى الهى تکذیب مىآورید،یعنىکدامیک از نعمتهاى الهى را مىتوانید انکار کنید؟پس اصلا روح و سیاقاین سوره تذکر و یاد آورى نعمتهاست براى اینکه انسان متنبه و متوجهباشد که نعمتهاى الهى را چه ذهنا و فکرا و چه عملا مورد انکار قرارندهد و همیشه به آن نعمتها توجه داشته باشد.توجه به نعمت،روحشکر و سپاسگزارى را در انسان به وجود مىآورد و انسان را بیشتر متذکرخدا مىکند و بیشتر در صراط عبودیت قرار مىدهد و از مخالفت وعصیان باز مىدارد.
حال مىخواهیم ببینیم که این نعمتها را که خدا در قرآن مىخواهدبشمارد چگونه شمارش مىکند؟در این شمارش کردنها مسلما حسابىدر کار است،[چون]خلقت است،خصوصا که بعد هم همواره صحبتاز حسبان و میزان و نظام موجود در کار عالم است و قهرا نمىتواند خودقرآن که جزئى از کار پروردگار است از حسبان و نظام خارج باشد،اینهم خودش حسابى و نظامى دارد.ببینیم خداى رحمن که با اسم«الرحمن»خودش با ما مواجه است از چه نعمتى شروع کرده،نعمتاول،نعمت دوم،نعمتسوم،و چه را بیان مىکند.بلا فاصله مىفرماید:
«الرحمن علم القران» خداى رحمن قرآن را آموخت.ضمیر مفعول یا اسممفعولش هم بیان نشده[که آیا]قرآن را به پیغمبر آموخت؟قرآن را بهوسیله پیغمبر به مردم آموخت؟یا قرآن را به پیغمبر و مردم همهآموخت،به پیغمبر از طریق وحى و به مردم از طریق پیغمبر؟ معلوماست که وقتى متعلق ذکر نمىشود براى این است که نمىخواهداختصاص بدهد و الا مىتوانست بفرماید: «الرحمن علمک القران» رحمن،تو را اى پیغمبر قرآن آموخت،چنانکه بعضى جاها داریم: «و علمک ما لم تکن تعلم» و اگر مقصود فقط مردم مىبودند،مثلا مىفرمود:«علمکمالقران»یا«علم الانسان القرآن»که بعد مىگفتیم از پیغمبر انصراف دارد.
وقتى که[متعلق]ذکر نمىشود معلوم است که نظر به متعلق خاصنیست.همینطور که بعضى از مفسرین هم گفتهاند،در اینجا نمىفرمایدقرآن را نازل فرمود،[مىفرماید]قرآن را تعلیم داد،یعنى اول قرآن را بهصورت یک حقیقت موجود فرض مىکند،که آن حقیقتى که قبلا وجودداشته تنزیلش همان تعلیمش است و تعلیمش مساوى با تنزیلش است.